responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6566

 

حَمّوديان ، حَمّوديان، از خاندانهاى حكومتگر اندلس در قرن پنجم. خاندان بربر حموديان را على‌بن حَمّودبن ميمون تأسيس كرد. نسب وى به ادريس‌بن عبداللّه‌بن حسن نواده امام حسن‌بن على‌بن ابى‌طالب مى‌رسد (رجوع کنید به ابن‌حزم، 1403، ص50ـ51؛ حُمَيْدى، ص 19ـ20؛ ابن‌بَسّام، ج 1، قسم 1، ص 96؛ ابن‌ابّار، ج 2، ص 26). با آنكه حموديان از نوادگان ادريسيان مغرب (حك : 172ـ296) بودند، اما براثر اقامت طولانى در ميان بربرهاى مغرب، زبان عربى را تا حد زيادى فراموش كرده و كاملا خلق و خوى بربرى يافته بودند (سيكو دى لوسنا، ص 18).

حموديان از اوضاع آشفته اندلس در نيمه نخست سده پنجم بهره جستند و از 407 تا 449 بر شهرهاى قرطبه، مالَقَه، رُنْده و جزيرة‌الخضراء فرمان راندند (ابن‌حزم، همانجا؛ حميدى، ص20؛ مراكشى، ص 43ـ44؛ ابن‌خطيب، 1956، ص 121). پس از حوادثى كه در سالهاى 399 تا 403 در اندلس رخ داد، سليمان‌بن حَكَم اموى ملقب به المستعين*، به كمك بربرها و در رأس آنان بنى‌حمود، مخالفان را سركوب كرد و در شوال 403 به عنوان خليفه اموى براى دومين بار وارد قرطبه شد. او به پاس خدمات حموديان، على‌بن حمود را حاكم دو شهر بندرى و مهم سَبْته و طَنْجه كرد، كه بر دو طرف تنگه جبل‌طارق اشراف داشتند. او قاسم‌بن حمود، برادر بزرگ‌تر على، را نيز فرمانرواى جزيرة‌الخضراء* در جنوب اندلس كرد (حميدى، ص 19ـ20؛ ابن‌بسّام، ج 1، قسم 1، ص 37ـ38؛ ضبّى، ص 21ـ22؛ مراكشى، ص 43).

در 404، هشام‌بن حَكَم، خليفه اموى كه اوضاع را آشفته مى‌ديد و يقين داشت كه خلافتش رو به زوال است، محرمانه با على‌بن حمود نامه‌نگارى كرد و او را به ولايتعهدى خويش گماشت و از وى تقاضا كرد، در صورت كشته شدن انتقامش را بگيرد (ابن‌بسّام، ج 1، قسم 1، ص 37ـ38، 43؛ مراكشى، ص 44؛ ابن‌عذارى، ج 3، ص 114، 116).

على‌بن حمود پس از دريافت فرمان ولايتعهدى هشام‌بن حكم، به طمع حكومت اندلس افتاد، ازاين‌رو پس از كسب موافقت بربرهاى هوادار امويان، در 405 قيام خود را آغاز كرد. او نخست مالقه و سپس قرطبه را تصاحب كرد و پس از اطمينان از كشته شدن هشام‌بن حكم، شخصآ سليمان و برادرش عبدالرحمان را به‌همراه پدرشان در 21 محرّم 407 گردن زد. روز بعد، على‌بن حمود رسمآ در كاخ قرطبه، به عنوان فرمانرواى جديد اندلس، از مردم بيعت گرفت و الناصرلدين اللّه ناميده شد و بدين‌ترتيب، حكومت شيعى حموديان در 22 محرّم 407 آغاز گرديد (ابن‌حزم، 1403، ص 102؛ حميدى، ص20؛ ابن‌بسّام، ج 1، قسم 1، ص 41ـ42، 97).

على‌بن حمود در هشت ماه اول فرمانروايى‌اش رفتار بسيار خوبى با مردم داشت ولى چون مطّلع شد كه مردم از وى ناراضى هستند و با عبدالرحمان‌بن محمد اموى، معروف به المرتضى، در مشرق اندلس بيعت كرده‌اند، خشونت پيش گرفت (حميدى، ص 22؛ ابن‌بسّام، ج 1، قسم 1، ص 99؛ ابن‌عذارى، ج 3، ص 121؛ ابن‌فضل‌اللّه عمرى، سفر24، ص 71).

على‌بن حمود را در اول يا دوم ذيقعده 408 در 49 سالگى، سه تن از نوكران صقلابى‌اش در حمام كاخ به‌قتل رساندند (ابن‌حزم، 1951، ص80؛ حميدى، همانجا؛ ابن‌بسّام، ج 1، قسم 1، ص100ـ101؛ ابن‌اثير، ج 9، ص 272ـ273). وى را شعرايى همچون ابن‌حناط قرطبى (متوفى 437)، عبادة‌بن ماءالسماء و ابوعمر احمدبن دراج قسطيلى مدح كردند (رجوع کنید به ابن‌بسّام، ج 1، قسم 1، ص 64، 87ـ90؛ ابن‌عذارى، ج 3، ص 124؛ ابن‌خطيب، 1393ـ1397، ج 4، ص 57).

پس از مرگ على‌بن حمود، برادر بزرگ‌ترش قاسم‌بن حمود كه حاكم اشبيليه بود، در 4 ذيقعده 408 از مردم بيعت گرفت و به المأمون ملقب گرديد. اين در حالى بود كه على‌بن حمود فرمان حكومت قرطبه را براى پسرش، يحيى، نوشته بود. لذا قاسم‌بن حمود براى دلدارى برادرزاده‌اش، دختر خود را به همسرى وى درآورد كه البته اين امر منجر به سكوت يحيى نشد (حميدى، همانجا؛ ابن‌بسّام، ج 1، قسم 1، ص 101؛ قس ابن‌فضل‌اللّه عمرى، ج 24، ص 72ـ73، كه تاريخ بيعت را 12 ذيقعده گفته است).

يحيى كه حاكم سبته بود، به مصاف عمويش، قاسم‌بن حمود، رفت و او را به اشبيليه فرارى داد و خود در 8 ربيع‌الآخر (ابن‌عذارى: 22 ربيع‌الآخر) 412 پيروزمندانه وارد قرطبه شد و در اول جمادى‌الاولى 412، مردم با وى بيعت كردند و به المعتلى باللّه ملقب شد. وى پس از يك سال‌ونيم حكومت آشفته ناگزير در 12 ذيقعده 413 قرطبه را به سوى مالقه ترك كرد (حميدى، همانجا؛ ابن‌اثير، ج 9، ص 274؛ ابن‌عذارى، ج 3، ص 131، 133).

پس از فرار او، قاسم‌بن حمود كه در اين مدت با عنوان خليفه در اشبيليه به‌سر مى‌برد، به قرطبه آمد و در 18 ذيقعده 413 براى دومين بار به حكومت رسيد. پس از حدود هفت ماه، مردم قرطبه بر وى شوريدند و او را از شهر بيرون كردند. پس از مدتى، بربرها در شُرِيش او را دستگير و تحويل يحيى، كه در مالقه بود، دادند. قاسم همچنان در اسارت يحيى و پس از وى در اسارت ادريس، برادر يحيى، ماند تا اينكه در 431 در زندان به قتل رسيد (حميدى، ص 23ـ24؛ ابن‌اثير، ج 9، ص 274ـ276؛ ابن‌عذارى، ج 3، ص 133ـ135).

يحيى‌بن على پس از اطمينان از عزل المستكفى باللّه اموى (حك : 414ـ416) و در پى وسوسه اطرافيان، بازگشت به خلافت قرطبه را پذيرفت اما شخصاً به آنجا نرفت، بلكه عبدالرحمان‌بن عَطّاف يَفرَنى را به‌جاى خود فرستاد و خود در 16 رمضان 416 وارد قرطبه شد و پس از حدود چهار ماه در 8 محرّم 417 شهر را به وزير و دبيرش، ابوجعفر احمدبن موسى معروف به ابن‌بَقَنّه/ ابن‌بقيه، سپرد و به مالقه بازگشت (حميدى، ص 24ـ25؛ ابن‌اثير، ج 9، ص 278ـ279).

دو ماه پس از رفتن يحيى‌بن على به مالقه، مردم بر ضد بربرهاى مدافع حموديان قيام كردند و هزار تن از آنان را كشتند و عملا به حكومت حموديان در قرطبه خاتمه دادند (رجوع کنید به ابن‌اثير، همانجا؛ ابن‌عذارى، ج 3، ص 143ـ144؛ ابن‌خطيب، 1956، ص 136ـ137). يحيى‌بن على در 7 محرّم 427 در قَرمونه كشته شد (حميدى، ص 25؛ ابن‌اثير، ج 9، ص 279؛ مراكشى، ص 54، 61؛ ابن‌سعيد مغربى، ج 1، ص 299).

پس از يحيى، ادريس‌بن على، حاكم دو شهر سَبته و طَنجه به مالقه رفت و سران قبايل صنهاجه با وى بيعت كردند. او سه چهار سال با لقب المتأيِّدباللّه حكومت كرد و در 16 محرّم 431 وفات يافت (رجوع کنید به حميدى، ص30؛ ابن‌اثير، ج 9، ص 279ـ280؛ مراكشى، ص 61ـ62).

ابن‌بقنّه، از سرداران صاحب نفوذ اندلس، در 16 محرّم 431 يحيى‌بن ادريس، معروف به حَيّون و ملقب به القائم‌بامراللّه، را به حكومت رساند، اما نَجا خادم صَقْلابى به همراه حسن‌بن يحيى‌بن على (ملقب به المستنصرباللّه) با سپاهى از سبته وارد مالقه شد و المستنصرباللّه را به خلافت رساند و ابن‌بقنّه و يحيى‌بن ادريس را به قتل رساند. المستنصر به‌همراه تاجرى به نام سَطيفى، دو سال امور مالقه را اداره كردند تا اينكه همسرش، دختر ادريس و خواهر يحيى، وى را با زهر مسموم كرد (حميدى، ص 32؛ ابن‌اثير، ج 9، ص280ـ281).

براساس روايتى، حسن‌بن يحيى فرزند كوچكى داشت كه به‌دست نجا كشته شده بود و به روايت ديگر، او فرزندى نداشت و ازاين‌رو نجا از سبته راهى مالقه شد تا حكومت را خود به‌دست گيرد. بربرها با آگاه شدن از اين موضوع خشمگين شدند، نجا و سطيفى را كشتند و ادريس‌بن يحيى ملقب به العالى را از زندان خارج و با وى در 434 بيعت كردند (حميدى، ص 33؛ ابن‌اثير، ص 281).

رفتارهاى ضد و نقيض العالى باعث نارضايتى مردم و بربرها شد، ازاين‌رو وقتى وى در خارج شهر به‌سر مى‌برد، دروازه‌هاى شهر را به روى وى بستند. سپس از پسرعمويش، محمدبن ادريس‌بن على‌بن حمّود، خواستند حكومت را به دست گيرد. العالى نيز از خلافت كناره گرفت و در رجب 438، خلافت رسمآ به پسر عمويش، كه به المهدى ملقب گرديد، رسيد (حميدى، ص 33ـ34؛ ضبّى، ص 29؛ ابن‌اثير، همانجا).

محمدبن ادريس حاكمى بسيار خون‌ريز و خشونت‌طلب بود، ازاين‌رو، بربرها در اواخر 444 وى را مسموم كردند و كشتند. برادرزاده محمد، ادريس‌بن يحيى ملقب به السامى‌باللّه، جانشين وى شد كه اندكى بعد به طور ناگهانى مالقه را در لباس بازرگانى ترك كرد. وى در 446 در سبته به‌دست سوّاجات بَرغواطى، از سران بربرى اندلس، به قتل رسيد (حميدى، ص 34ـ35؛ ابن‌اثير، ج 9، ص 281ـ282؛ مراكشى، ص 66ـ68؛ ابن‌عذارى، ج 3، ص 218).

پس از قتل ادريس السامى، ادريس دوم ملقب به العالى‌باللّه كه در سبته به‌سر مى‌برد، فرمانرواى مالقه شد كه در 448 درگذشت و مردم با پسرش، محمد ملقب به المستعلى‌باللّه، بيعت كردند. مدت حكومت وى كه واپسين حاكم حموديان در مالقه محسوب مى‌شود، حدود يك‌سال‌ونيم بود. در 449، باديس‌بن حبوس مالقه را تصرف كرد و محمد را بيرون راند و به اين‌ترتيب به حكومت حموديان در مالقه پايان داد. پس از آن، محمد به اَلمَرِيّه رفت و بعد به دعوت مردم مغرب، راهى مَليله شد كه آنان در 456 با وى بيعت كردند. وى در 460 وفات يافت (مراكشى، ص 68؛ ابن‌عذارى، ج 3، ص 218؛ ابن‌فضل‌اللّه عمرى، سفر24، ص80ـ81؛ ابن‌خطيب، 1956، ص 142؛ مَقَّرى، ج 1، ص 435).

افرادى نيز از خاندان حموديان مدتى در جزيرة‌الخضراء حكومت كردند. هنگامى كه يحيى‌بن على‌بن حمود در قرطبه به حكومت رسيد، محمد و حسن (فرزندان قاسم‌بن حمود) را در جزيرة‌الخضراء زيرنظر ابوالحجاج مغربى زندانى كرد. چون خبر كشته شدن يحيى‌بن على به ابوالحجاج رسيد، آن دو را آزاد كرد و از مردم خواست از آنان اطاعت كنند. حسن‌بن قاسم پس از آزادى راه تصوف پيش گرفت و محمدبن قاسم در 414 به حكومت جزيرة‌الخضراء رسيد و معتصم لقب گرفت (حميدى، ص 31ـ32؛ ابن‌اثير، ج 9، ص280؛ مراكشى، ص 62ـ63؛ مقّرى، همانجا).

در 434، نجا صقلابى به‌جزيرة‌الخضراء رفت. وى قصد داشت فرزندان قاسم‌بن حمود را از آنجا اخراج كند كه در برابر سخنان سُبيَعه، مادر آنان، از اين كار شرمنده و منصرف شد و به روايتى، چند روزى با آنان جنگيد و چون ديد همراهانش تمايلى به نبرد ندارند، از آنجا رفت (حميدى، ص33؛ ابن‌خطيب، 1956، ص 141).

در 439، سران بربر بر سر بيعت با محمدبن قاسم‌بن حمود توافق كردند و او را مهدى لقب دادند. محمد به مالقه رفت و چند روزى خلافت كرد ولى سران بربر او را به دليل رفتارهاى تند و سختگيرانه‌اش نپذيرفتند و او به جزيرة‌الخضراء بازگشت و چند روز بعد، از غصه‌وفات يافت (440) و پسرش، قاسم‌بن‌محمد ملقب به الواثق، جانشين وى گرديد (حميدى، ص 35ـ 36؛ ابن‌اثير، ج9، ص282؛ مراكشى، ص68). وى در جزيرة الخضراء حكومت كرد تا آنكه در مقابل حملات دريايى و زمينى سپاه معتضدبن‌عباد خود را ناتوان ديد، لذا از مقاومت دست كشيد و جزيره را به ابن‌عباد سپرد و خود به المَريّه رفت وتا زمان وفات در آنجا بود. با مرگ وى، دولت حموديان در جزيرة‌الخضراء منقرض گرديد (ابن‌عذارى، همانجا؛ ابن‌خطيب، 1956، ص142؛ مقّرى، همانجا، كه سال وفات قاسم را 450 ذكر كرده است).


منابع:
(1) ابن‌ابّار، كتاب الحُلة السيراء، چاپ حسين مؤنس، قاهره 1963ـ1964؛
(2) ابن‌اثير؛
(3) ابن‌بَسّام، الذخيرة فى محاسن اهل الجزيرة، چاپ احسان عباس، بيروت 1398ـ1399/ 1978ـ1979؛
(4) ابن‌حزم، جمهرة انساب‌العرب، بيروت 1403/1983؛
(5) همو، نقط العروس فى تواريخ الخلفاء، رواية حُمَيدى، چاپ شوقى‌ضيف، در مجلة كلية‌الآداب، ج 13، ش2 (دسامبر 1951)؛
(6) ابن‌خطيب، الاحاطة فى اخبار غرناطة، چاپ محمد عبداللّه عنان، قاهره 1393ـ1397/ 1973ـ1977؛
(7) همو، تاريخ اسبانية الاسلامية، او، كتاب اعمال الاعلام، چاپ لوى ـ پرووانسال، بيروت 1956؛
(8) ابن‌سعيد مغربى، المُغرِب فى حُلَى المَغرب، چاپ شوقى‌ضيف، قاهره (1978ـ 1980)؛
(9) ابن‌عذارى، البيان المُغرِب فى اخبار الاندلس و المَغرب، ج 3، چاپ ژ.س. كولن و ا.لوى ـ پرووانسال، بيروت 1983؛
(10) ابن‌فضل‌اللّه عمرى، مسالك الأبصار فى ممالك الأمصار، سفر24، چاپ يحيى جبورى، ابوظبى 1424/2003؛
(11) محمدبن فتوح حُمَيْدى، جذوة المقتبس فى ذكر ولاة الاندلس، قاهره 1966؛
(12) لوئيس سيكو دى لوسنا، الحموديون: سادة مالقة و الجزيرة الخضراء، ترجمة عدنان محمد آل‌طعمه، دمشق 1992؛
(13) احمدبن يحيى ضبّى، كتاب بغية‌الملتمس فى تاريخ رجال اهل الاندلس، مادريد 1884؛
(14) عبدالواحدبن على مراكشى، المعجب فى تلخيص اخبار المغرب، چاپ محمد سعيد عريان، قاهره 1368/1949؛
(15) احمدبن محمد مَقَّرى، نفح‌الطيب، چاپ احسان عباس، بيروت 1388/1968.

/ محمدرضا پاك /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6566
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست