حَمّودةبن محمد ، حَمّودةبن محمدبن عبدالعزيز، مورخ، اديب، شاعر و دولتمرد تونسى در سده دوازدهم. كنيهاش ابومحمد بود و در شهر تونس بهدنيا آمد (ابن ابىالضَّيّاف، ج 7، ص 22؛ حسن حسنى عبدالوهاب، ج 4، ص 219؛ عبدالسلام، ص 289). مورخان تاريخ تولد وى را ذكر نكردهاند، اما باتوجه به برخى قراين وى در حدود سال 1146 متولد شده است (رجوع کنید به حمّودةبن محمد، ج 1، مقدمه ماضور، ص 17ـ18).
حمّوده نخست در محضر پدرش، ابوعبداللّه محمدبن عبدالعزيز تونسى (متوفى 1162)، فقيه مالكى، تلمذ كرد و از وى مطالب تاريخى بسيارى آموخت. پس از آنكه پدرش را در نوجوانى از دست داد، در جامعزيتونه* نزد استادان ديگر دانش آموخت (رجوع کنید به ابنابىالضّيّاف، همانجا؛ مخلوف، ص 364؛ محفوظ، همانجا). وى در جوانى در جامع زيتونه به تدريس پرداخت و شاگردان بسيارى تربيت كرد كه برخى از آنها بعدها از بزرگترين علما و فقها شدند (رجوع کنید به حمّودةبن محمد، ج 1، همان مقدمه، ص 18؛ محفوظ، همانجا)، از جمله محمد بَيْرم دوم (امام بزرگ حنفيان و مفتى كشور تونس)، محمد و عمر محجوب، فرزندان قاسم محجوب (ابنابىالضّيّاف، ج 7، ص 23؛ نيفر، ج 1، ص 623).
حمّوده در جوانى به سفر حج رفت و در مصر، با محمد تاودى، فقيه مالكى، ملاقات كرد و در دانشگاه الازهر به فرزند تاودى منطق آموخت (محفوظ، ج 3، ص330). وى در كتاب تاريخ خود به سفرهايش اشارهاى نكرده است (حمّودةبن محمد، ج 1، همان مقدمه، ص 22). پس از بازگشت از حج، به تقاضاى علىپاشا، باى* دوم از سلسله حسينيان* تونس، به دربار وى رفت و رياست ديوان انشا را به عهده گرفت (ابنابىالضّيّاف؛ نيفر؛ حسن حسنى عبدالوهاب، همانجاها). باى دوم شيفته علم و دانش و سخنان حاج حمّوده شد و از وى در اداره كشور يارى جست (ابنابىالضّيّاف؛ نيفر، همانجاها).
حاج حمّوده در 1181 به عنوان قاضى كاروان حجاج تونسى، براى دومين بار راهى حج شد و با برخى از علماى مشرق عالم اسلامى (مصر و شامات و حجاز) ديدار كرد (محفوظ، ج 3، ص 331؛ عبدالسلام، ص290). علىپاشا دو بار او را براى انجام دادن مأموريت سياسى به عنوان سفير راهى قسطنطنيه و الجزاير كرد (ابنابىالضّيّاف، همانجا؛ قس نيفر، همانجا، كه از سفارت وى به دارالخلافه عثمانى و الجزاير ياد كرده است). در رجب 1186، علىپاشا او را مأمور تعليم و تربيت وليعهدش حَمّودهپاشا كرد و او صرف و نحو و تاريخ به وليعهد آموخت (ابنابىالضّيّاف، همانجا).
حمّوده شعر نيز مىسرود (همان، ج 7، ص 24) و اشعار بسيارى در ستايش حاكمان تونس و استادانش سرود كه بعضاً تملقآميز بودند(رجوع کنید به حمودةبن محمد، ص 20، 59، 90ـ102؛ حسن حسنى عبدالوهاب، ج 4، ص 220؛ نيز رجوع کنید به نيفر، ج 1، ص 624ـ 630؛ غزى، ص 53ـ54، 66، 222ـ223، و جاهاى ديگر).
بهگفته احمد عبدالسلام (ص 291)، حاج حمّوده به دليل تندمزاجىاش، در اواخر عمر قربانى كشمكشها و توطئههاى درباريان شد. بنابر روايتى، او در مجلس مشورتى باى دوم نظر داد كه حاكمان ولايات بايد سهمى از اموالى كه به عناوين مختلف از مردم دريافت مىكنند، به خزانه پاشا (دولت) بريزند. اين نظر با مخالفت واليان و درباريان روبهرو شد و كينه او را به دل گرفتند. چندى بعد، قصد جان او را كردند كه به زخمىشدنش منجر شد. پاشاى تونس حمودةبن علىپاشا از سوءقصد به جان حمّوده خشمگين گرديد و ضارب را تسليم وى كرد. حاج حمّوده نيز دستور داد او را به شدت مضروب و از شهر بيرون كردند. اين كار به شأن و منزلت حاج حمّوده نزد باى دوم و ساير درباريان به شدت لطمه زد (ابنابىالضّيّاف، ج 3، ص25، ج 7، ص 3؛ نيفر، ج 1، ص 624؛ حمّودةبن محمد، ج1، همان مقدمه، ص 24ـ 25). باى كه بهسبب رفتارهاى حاج حمّوده، از وى روگردانده بود، تصميم گرفت براى كاهش نفوذ او ابومحمد سيدى حسنبن عبدالكبير را در كنار حاج حمّوده در ديوان انشا قرار دهد، ولى حاجحمّوده با فريب، ابومحمد را از اين كار دور ساخت (ابنابىالضّيّاف، ج 3، ص 25ـ26، ج 7، ص 23).
حاجحمّوده در حالى كه منزلت سابقش را از دست داده بود، در جمادىالآخره 1202 در تونس وفات يافت (همان، ج 7، ص 24؛ حسن حسنى عبدالوهاب، ج 4، ص 219). فرزند او، محمد، با عياشى در كوتاهترين مدت اموال و داراييهاى پدرش را از بين برد و آنچه امروز از آثار حاجحمّوده مانده تنها به همت شاگردانش حفظ و نگهدارى شده است (ابنابىالضّيّاف، همانجا؛ حمّودةبن محمد، ج 1، همان مقدمه، ص 15، 25).
شهرت حاج حمّوده بهدليل تاريخ مشهورش الكتابالباشى است. او اين كتاب را در 1190 عمدتاً به قصد تدوين تاريخ و سرگذشت علىپاشا، همراه با اشعار و نثر مسجع در مدح و فضائل وى نگاشت. وى در لابهلاى آن مطالب پراكندهاى درباره تاريخ تونس در زمان حكومت حفصيان*، داى*هاى ترك، مراديان و حسينيان نخستين ذكر كرده است (رجوع کنید به حمّودةبن محمد، ج 1، ص42ـ44، مقدمه ماضور، ص 29ـ33؛ مقديش، ج 2، ص167ـ 168؛ عبدالسلام، ص291ـ292، 296ـ 297). ترتيب موضوعات كتاب در نسخههاى خطى موجود متفاوت است (عبدالسلام، ص 295؛ حسن حسنى عبدالوهاب، ج 4، ص 220).
كهنترين نسخه الكتاب الباشى با ذكر سالشمار حوادث يازده سال نخست حكومت علىپاشا، با قصايدى در مدح و ستايش او شروع مىشود. سپس به ذكر تاريخ حفصيان، جنگهاى تركها با اسپانياييها تا فتح تونس بهدست سنانپاشا، و ساير حوادث تاريخ تونس مىپردازد (رجوع کنید به حمّودةبن محمد، ج 1، ص 44 به بعد؛ عبدالسلام، ص 293ـ295، كه محتويات كتاب را شرح و نقد كرده است).
نسخههاى خطى متعددى از الكتاب الباشى در تونس، بيروت، رباط، پاريس و لندن وجود دارد (رجوع کنید به حسن حسنى عبدالوهاب، همانجا؛ عبدالسلام، ص 292، پانويس؛ حمّودةبن محمد، ج 1، همان مقدمه، ص 33ـ34؛ بروكلمان، >ذيل<، ج 2، ص 688).
بخش نخست اين كتاب را، شامل سرگذشت علىپاشا و فضائل او، شيخمحمد ماضور با مقدمهاى مفيد در 1349ش/ 1970 در تونس چاپ كرده است.
منابع: (1) ابن ابىالضَّيّاف، اتحاف اهلالزمان باخبار ملوك تونس و عهد الامان، تونس 1990؛ (2) حسن حسنى عبدالوهاب، كتاب العُمر فى المُصنّفات و المؤلفين التونسيين، چاپ محمد عروسى مطوى و بشير بكوش، تونس 2001؛ (3) حمّودةبن محمد، الكتاب الباشى، ج 1، چاپ محمد ماضور، (تونس) 1970؛ (4) احمد عبدالسلام، المؤرخون التونسيون فى القرون 17و 18و 19م.: رسالة فى تاريخ الثقافة، نقلها من الفرنسية الى العربية احمد عبدالسلام و عبدالرزاق حليوى، تونس 1993؛ (5) هادى حموده غزى، الادب التونسى فى العهد الحسينى: 1705-1881، (تونس 1972)؛ (6) محمد محفوظ، تراجم المؤلفين التونسيين، بيروت 1982ـ 1986؛ (7) محمدبن محمد مخلوف، شجرةالنور الزكية فى طبقات المالكية، قاهره 1349ـ1350، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛ (8) محمود مقديش، نزهةالانظار فى عجائب التواريخ و الاخبار، چاپ على زوارى و محمد محفوظ، بيروت 1988؛ (9) محمد نيفر، عنوان الاريب عمّا نشأ بالبلاد التونسية من عالم اديب، تذييل و استدراك على نيفر، بيروت 1996؛
(10) Carl Brockelman, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943- 1949, Supplementband, 1937- 1942.