responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6544

 

حمزه ‌بالى ، حمزه ‌بالى، از مشهورترين ملامتيان قرن دهم در بوسنى و مؤسس طريقت حمزويه. زادگاه او را اورلوويچى، در شمال‌شرقى بوسنى، نوشته‌اند (رجوع کنید به الگار، ص 246؛ د. ا. د. ترك، ذيل مادّه). سلسله طريقت او، به واسطه حسام‌الدين آنقروى، احمد ساربان، اوغلان شيخ اسماعيل معشوقى، پيرعلى آقسرايى، بنيامين آياشى و امير سكينى، به حاجى بيرامِولى* مى‌رسد (عطائى، ص 65؛ د.ا.د.ترك، همانجا).

ابتدا وى را بالى آغا مى‌ناميدند، اما حسام‌الدين، با اشاره به اينكه وى شهيد و با حضرت حمزه محشور خواهد شد، او را حمزه ناميد و وى به شيخ حمزه شهرت يافت (رجوع کنید به وجدانى، كتاب 1، ص 53؛ د. ا. د. ترك، همانجا). از زندگى او پيش از ورود به حلقه حسام‌الدين آنقروى به عنوان يك صوفى، مطلب چندانى، چه در منابع ملامى ـ بيرامى و چه در منابع رسمى، نيامده است. او ابتدا در خدمت يكى از وزراى عثمانى بود (الگار، ص 247). بعدها تحت ارشاد حسام‌الدين آنقروى به رياضت پرداخت و پنج سال خليفه او بود و پس از مرگ آنقروى در 964، به بوسنى بازگشت (خانجى بوسنوى، ص 124ـ125؛
د.ا.د.ترك، همانجا) و به ارشاد پرداخت. وى براى ارشاد مردم، حتى به ميخانه‌ها مى‌رفت و حاضران را از شراب‌خوارى نهى مى‌كرد. پس از اندك مدتى مريدانش زياد شدند (رجوع کنید به گولپينارلى، 1931، ص 72). حمزه بالى، همانند اسماعيل معشوقى، اعتقاد خود را به وحدت وجود اظهار مى‌كرد؛
از اين‌رو علما و مشايخ بوسنى، كه از رواج طريقت او بيمناك شده بودند، او را فردى ناشايست براى ارشاد اعلام كردند و سرانجام، با استفسار از علما، شيخ‌الاسلام ابوالسعود افندى حكم به كفر و اعدام وى داد. در نتيجه، حمزه‌بالى و چند تن از پيروانش در استانبول اعدام گرديدند (عطائى، ص 65). بيشتر منابع متقدم، با پيروى از عطائى، تاريخ اعدام وى را 969 ذكر كرده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به رفعت، ذيل مادّه)، اما طبق تحقيقات اخير، وى به احتمال بسيار، در 980 اعدام شده است (رجوع کنید به خانجى بوسنوى؛
گولپينارلى، 1931؛
د. ا. د. ترك، همانجاها). اعدام او تقريباً همه مردم عثمانى را به دو دسته موافق و مخالف تقسيم كرد (گولپينارلى، 1931، ص 74). درويشان ملامى ـ بيرامى، كه بعد از مرگ حمزه‌بالى، حمزوى خوانده شدند، دائماً تحت تعقيب بودند (همو، 1366ش، ص 374؛
همو، 1931، همانجا). گفته‌اند كه در عقايد حمزه‌بالى شباهتهايى با مسيحيت وجود دارد، اما از او اثر مكتوبى برجاى نمانده است كه براساس آن بتوان درباره عقايدش اظهارنظر قطعى كرد (رجوع کنید به كلير، ص 87، پانويس 59؛
الگار، ص 257).

حمزويه، بر طبق برخى اسناد، حمزه‌بالى و پيروانش براى كسب قدرت، سازمانى تشكيل دادند و مانند اهل فتوت، زندگى برادرانه در پيش گرفتند. آنان براى قيام آماده شدند و از ميان خود، سلطان، وزير، قاضى عسكر، قاضى، دفتردار و چاوش برگزيدند (رجوع کنید به گولپينارلى، 1366ش، ص 331، پانويس 7).

همچنين گفته شده است كه پس از كشته شدن تعدادى از سران حمزويه به دستور شيخ‌الاسلام وقت، بسيارى از حمزويان از رأى خود بازگشتند يا فرقه فرقه شدند (خانجى بوسنوى، ص 95)، اما از منابع چنين برمى‌آيد كه حتى پس از قتل حمزه‌بالى و سختگيريهاى بعدى، جنبش حمزويه با اقتدار به راه خود ادامه داد (اوجاق، ص 299) و حسن قبادوز (از مريدان حسام‌الدين آنقروى) بر مسند ارشاد حمزويه نشست (گولپينارلى، 1931، ص 78).

مشايخ بعدى اين طريقت (همچون ادريس مختفى، لامكانى حسين افندى و اوغلان شيخ ابراهيم افندى)، بيشتر احكام شريعت را رعايت مى‌كردند و به اين ترتيب، با رهايى از تعقيب و آزار مخالفان، به گسترش حمزويه كمك كردند (همو، 1931، ص 77). حمزويان در دوران حكمرانى سلطان سليم اول و سلطان سليمان قانونى به شدت مورد آزار قرار گرفتند (گلپينارلى، 1366ش، ص 156) اما حمزويان در سال 990 بر بخشهايى از بوسنى مسلط شدند (عطائى، ص 283).

بشيرآغا، از مشايخ مشهور حمزويه كه مدتى زعامت اين طريقه را در استانبول در دست داشت، مريدان فراوانى يافت و پيروان طريقتهاى بكتاشيه* و حروفيه* نيز به منزل او رفت و آمد مى‌كردند. اين امر حسادت برخى مشايخ و سوءظن دربار را برانگيخت. علماى طرفدار حكومت عثمانى، رساله‌هايى در رد حمزويه‌نوشتند (براى‌نمونه رجوع کنید به گلپينارلى، 1931،ص75ـ76). در اين رديه‌هاى حمزه‌بالى متهم شده كه عمل و مجاهده را ضرورى نمى‌دانسته (همان، ص76) و در شمال بوسنى مذهب فاسدى را نشر داده و به‌نقض شريعت و اباحيگرى مى‌پرداخته‌است (خانجى بوسنوى، همانجا). سرانجام به‌فتواى شيخ‌الاسلام وقت، بشيرآغا را ــكه بيش از نود سال داشت ــ به همراه چهل تن از مريدانش در 1073 خفه كردند. پس از اين ماجرا فعاليتهاى حمزويان محدود و مخفى شد (گولپينارلى، 1931، ص 158ـ160).

حمزويان از قرن يازدهم بخشى از تشكيلات اهل فتوت را نيز رهبرى مى‌كردند (همو، 1379ش، ص 82). آنان از زمان ادريس مختفى تشكيلاتى شبيه تشكيلات اهل فتوت به وجود آوردند (همان، ص 95). صارى عبداللّه و شيخ مرادى بخارى شارحان مثنوى و عبداللّه بوسنوى شارح فصوص از مشايخ مشهور حمزويه در قرون دوازدهم و سيزدهم‌اند (گلپينارلى، 1366ش، ص 188، 207ـ288).

در محيطِ شريعتْ محورِ صوفيانِ بوسنى و نيز در نواحى صربستان و مجارستان، كه تحت سلطه عثمانيها بود، از اين طريقت استقبال شد (همان، ص 243). عثمانيها حمزويه را تهديدى جدى در برابر يكپارچگى دينى و سياسى قلمرو خود مى‌دانستند؛
اما پس از سركوبى اين جنبش در بوسنى، اين جنبش در استانبول به مدت طولانى باقى‌ماند. در آنجا تقيه و هماهنگى عقايد با ظواهر شرع، تا اوايل سده چهاردهم/ نخستين سالهاى قرن بيستم اين طريقت را در حاشيه تصوفِ ترك زنده نگاهداشت (همانجا). گزارش شده كه يك خانقاه حمزوى در شمال‌شرق بوسنى تا 1371ش/1992 (آغاز جنگ در بالكان) فعال بوده است (>دايرة‌المعارف جهان اسلام آكسفورد<، ذيل "Bayramiye"). سيدعبدالقادر بلخى (فرزند سيد سليمان بلخى قُندوزى، نويسنده ينابيع‌المودة)، كه از بلخ به استانبول مهاجرت كرده بود، از آخرين مشايخ حمزويه در اوايل قرن چهاردهم/ بيستم و نيز منتسب به طريقت نقشبنديه بود كه بسيارى از پيروان مولويه حمزويه و حتى طريقه‌هاى ديگر او را قطب مى‌دانستند (گولپينارلى 1366ش، ص376، 481، پانويس؛
>دايرة‌المعارف جهان‌اسلام آكسفورد<، همانجا). در يوگسلاوى در دوران تيتو، تحت رهبرى مشايخى چون شيخ محمد اهل اوژيتسه و حسن قائمى بابا (از مشايخ قادرى)، حمزويان در مبارزات، اجتماعى شركت داشتند (الگار، ص 257).

عقايد حمزويه. حمزويان، مانند مولويان، معتقد بودند كه مرشد حقيقى، يگانه و همان قطب است كه صاحب زمان و مظهر حقيقتِ محمديه* است (گولپينارلى، 1366ش، ص 374ـ375، 490). ميان مشايخ نقشبنديه و حمزويه نيز، در پى اخذ آرا و عقايد از يكديگر، مناسبات نزديك ايجاد شد (رجوع کنید به همان، ص 388ـ 389).

ضمناً حمزويان نگاه مثبتى به قلندريان و حروفيان و بكتاشيان، داشتند و بعضاً پذيرش برخى شعارها و معتقدات ايشان، سبب شد بسيارى از پيروان اين طريقتها حمزوى شوند (د.ا.د.ترك، همانجا).

حمزويان، به جز گروه اندكى، بسيارى از آموزه‌هاى اعتقادى اماميه را پذيرفته بودند. در آثار برخى حمزويان مفاهيمى همچون توّلى و تبرّى، و نيز شرح احوال دوازده امام و اعتقاد به اينكه حضرت مهدى عجل‌اللّه تعالى فرجه‌الشريف امام دوازدهم است، ديده مى‌شود (رجوع کنید به گلپينارلى، 1366ش، ص 193).

تمايلاتِ شيعى ـ باطنىِ حمزويان را بيش از كتابهايى كه انديشمندان اين طريقت نوشته‌اند، از اشعار و مكتوبات شعراى آنان مى‌توان دريافت. مثلا احمد ساربان، شاعر ملامى، گرايش شديدى به اهل‌بيت پيامبر داشته و اشعار فراوانى در مدح دوازده امام شيعه سروده است (رجوع کنید به گولپينارلى، 1931، ص 55ـ60). در طريقت حمزويه، اساس محبت است؛
از همين روى، گاه بروز محبت‌در بين مريدومراد چنان شدت‌مى‌يابد كه‌نمى‌توان تشخيص داد كدام مريد و كدام مراد است (همو، 1366ش، ص 523).


منابع:
(1) محمد خانجى بوسنوى، الجوهر الأسنى فى تراجم علماء و شعراء بوسنه، چاپ سيدكسروى حسن، بيروت 1413/1993؛
(2) احمد رفعت، لغات تاريخيه و جغرافيه، استانبول 1299ـ1300؛
(3) محمدبن يحيى عطائى، حدائق الحقائق فى تكملة الشقائق، در شقائق نعمانيه و ذيللرى، چاپ عبدالقادر اوزجان، استانبول: دارالدعوة، 1989؛
(4) عبدالباقى گولپينارلى، فتوّت در كشورهاى اسلامى و مآخذ آن، ترجمه توفيق ه . سبحانى، تهران 1379ش؛
(5) همو، مولويّه بعد از مولانا، ترجمه توفيق ه . سبحانى، تهران 1366ش؛
(6) م. صادق وجدانى، طومار طرق عليّه، استانبول 1338ـ1342؛


(7) Hamid Algar, "The Hamzeviye: a deviant movement in Bosnian sufism", Islamic studies, vol.36, no.2 and 3 (summer and autumn 1997);
(8) Nathalie Clayer, Mystiques, etat et societe: les Halvetis dans l'aire balkanique de la fin du xve siecle a nos jours, Leiden 1994;
(9) Abdulbaki Golpinarli, Melamilik ve Melamiler, Istanbul 1931;
(10) Ahmet Yasar Ocak, Osmanli toplumunda zindiklar ve mulhidler yahut dairenin disina cikanlar (15.-17. Yuzyillar), Istanbul 2003;
(11) The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "Bayramiye" (by Hamid Algar);
(12) TDVIA, s.v. "Hamza Bali" (by Nihat Azamat).

/ محسن حدادى /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6544
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست