حمزة بن عُماره بَربَرى ، حمزة بن عُماره بَربَرى، از غاليان قرن دوم. از تاريخ تولد و وفات او اطلاعى در دست نيست. وى اهل مدينه بوده (اشعرى، ص 32؛ نوبختى، ص 27) و به بربر*، سرزمين قوم بربر در شمال سودان، نسبت داده شده است (مامقانى، ج 24، ص 246). در برخى منابع نام او را حمزةبن عماره يزيدى نيز آوردهاند كه تصحيف بربرى است (همان، ج 24، ص 251). او را بربرى يزيدى نيز خواندهاند (رجوع کنید به خويى، ج 6، ص 274). فرقه منسوب به حمزه بربرى را حمزويّه و حمزيّه ناميدهاند كه جزء اصناف غلات متقدم ذكر شده است (رجوع کنید به اشعرى، ص 56ـ57).
بهگفته نوبختى (ص 26ـ27)، حمزه در آغاز از غلات (رجوع کنید به غلوّ*) فرقه كَربيّه* (شاخهاى از كيسانيه) بود كه اعتقاد داشتند محمدبن حنفيه، مهدى موعود است و نمرده، بلكه ناپديد شده است و مكان او مشخص نيست؛ گروهى ديگر از اين فرقه قائلاند كه وى در جبل رَضْوى ساكن است (بغدادى، ص 27). حمزه بعدها از اين فرقه جدا شد و قائل به الوهيت محمدبن حنفيه گرديد و خود را امام و پيامبر خواند. امام صادق عليهالسلام حمزه بربرى را به همراه مُغيرةبن سعيد، بَيان (بنان)، صائِد، حارث شامى، عبداللّهبن عَمروبن حارث و ابوالخطّاب، از مصاديق «اَفّاكٍ اَثيم» (دروغپرداز گنهكار) كه شيطانها بر آنها فرود مىآيند (رجوع کنید به شعراء: 222) برشمردهاند (كشى، ص290ـ291). همچنين طبق روايت ديگرى، امام صادق عليهالسلام ضمن اشاره به كذابين دوران ائمه پيشين، حمزه بربرى را به عنوان كذاب زمان خويش لعن فرمود (همان، ص300؛ علامه حلّى، ص 342ـ343). گفتهاند كه حمزه بربرى ادعا مىكرد امام محمدباقر عليهالسلام هر شب به ديدار او مىآيد، امام در رد اين ادعا او را لعن كرد و دروغگو ناميد. امام صادق عليهالسلام نيز در انكار آن گفت شيطان ممكن است به هر صورتى بر انسان ظاهر گردد، ولى هرگز قادر نيست بهصورت نبى يا وصىِ نبى تمثل يابد (رجوع کنید به كشى، همانجا؛ تفرشى، ج 2، ص 166ـ167؛ شوشترى، ج 4، ص 42). در اعتقادات خاص حمزه آوردهاند كه ادعا مىكرد زمين را خواهد گشود و جهان از آن او خواهد شد. به او نسبت دادهاند كه محارم را حلال مىشمرد و بر اين باور بود هركه امام را بشناسد مىتواند هر كارى را انجام دهد و بر او هيچ گناهى نيست (رجوع کنید به اشعرى، ص 34؛ نوبختى، ص 28).
گروهى از مردم مدينه و كوفه و نيز صائِد نَهْدى و بَيانبن سمعان نهدى، رهبر فرقه بيانيه*، از او پيروى كردند (نوبختى، همانجا). پيروان حمزه قائل به رجعت حمزه و ارواح گذشتگان بودند و درباره بازگشت محمدبن حنفيه بعد از غيبت و نيز تأويل معاد، با كربيّه همعقيده بودند (اشعرى، همانجا). همچنين مُخَمِّسه*، فرقه غالى معتقد به الوهيت پنج تن* عليهمالسلام كه بسيارى از سران غلات را حامل روح الهى مىدانستند، حمزةبن عماره بربرى را نيز از اين حاملان مىشمردند (همان، ص 57).
شيخمحمدتقى شوشترى (ج 4، ص 43) احتمال داده است كه حمزةبن عماره جُعفى ــكه شيخطوسى، بنابر مبناى خاص خود در رجال (ص 191) او را از اصحاب امام صادق عليهالسلام بهشمار آورده است ــ همان حمزه بربرى باشد.
منابع: (1) سعدبن عبداللّه اشعرى، كتاب المقالات و الفرق، چاپ محمدجواد مشكور، تهران 1341ش؛ (2) عبدالقاهربن طاهر بغدادى، الفرق بين الفرق، چاپ محمد محيىالدين عبدالحميد، بيروت: دارالكتب العلمية، (بىتا.)؛ (3) مصطفىبن حسين تفرشى، نقدالرجال، بيروت 1419/1999؛ (4) خويى؛ (5) شوشترى؛ (6) محمدبن حسن طوسى، رجالالطوسى، چاپ جواد قيومى اصفهانى، قم 1415؛ (7) حسنبن يوسف علامه حلّى، خلاصة الاقوال فى معرفة الرجال، چاپ جواد قيومى اصفهانى، (قم) 1417؛ (8) محمدبن عمر كشى، اختيار معرفة الرجال، (تلخيص )محمدبن حسن طوسى، چاپ حسن مصطفوى، مشهد 1348ش؛ (9) عبداللّه مامقانى، تنقيح المقال فى علم الرجال، چاپ محيىالدين مامقانى، قم 1423ـ ؛ (10) حسنبن موسى نوبختى، فرقالشيعة، چاپ محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف 1355/1936.