حمداللّه مستوفى ، حمداللّه مستوفى، مورخ، جغرافيانويس و شاعر سده هشتم. در برخى نسخههاى خطىِ تاريخ گزيده، نام وى حُمَد آمده، اما حمداللّه مشهور و متداول است (رجوع کنید به حمداللّه مستوفى، 1362ش الف، مقدمه نوائى، ص يا) و در ذيل تاريخ گزيده تأليف زينالدينبن حمداللّه مستوفى (ص 25) نيز همين نام ذكر شده است. حمداللّه مستوفى در حدود سال 680 در قزوين به دنيا آمد (رجوع کنید به اقبال آشتيانى، ص 523). وى از خانواده مستوفيان شيعه مذهب قزوين بود كه در اصل عرب بودند و نسبشان به حرّبن يزيد رياحى* مىرسيد. آنان از زمان معتصم (حك : 218ـ227) تا زمان قادر عباسى (حك : 381ـ422) بيشتر اوقات والى قزوين بودند و بعد از آن به شغل استيفا منصوب و به مستوفى معروف شدند (حمداللّه مستوفى، 1362ش الف، ص 811ـ812، مقدمه نوائى، ص ه ). جدّ دوم وى، امينالدين نصر، مستوفى عراق بود (براون، ج 3، ص 87). پدر حمداللّه در پايان عمر از خدمات دولتى كناره گرفت (حمداللّه مستوفى، 1362ش الف، همان مقدمه، ص ح). سه برادر حمداللّه نيز مشاغل حكومتى داشتند (همان، ص 812، مقدمه نوائى، ص ط) و پسر او، زينالدين، ذيلى بر تاريخ گزيده نوشته است.
اطلاعات راجع به حمداللّه مستوفى منحصر به نوشتههاى خود اوست. وى از جوانى به خدمات دولتى اشتغال داشت و چند بار «جامعالحساب ممالك» نوشت (همو، 1362ش ب، ص 27). او به تبريز، بغداد، شيراز و اصفهان سفر كرد و مدتى در بغداد «تقدير اموال» (تقرير اموال) برعهده او بود. پس از كشته شدن سعدالدين ساوجى* در سال 711 و استقلال رشيدالدين فضلاللّه همدانى* در كار وزارت، حمداللّه از جانب رشيدالدين به حكومت و استيفاى قزوين، ابهر، زنجان و منطقه طارم عليا و طارم سُفلا منصوب شد (همو، 1362ش الف، ص 598، مقدمه نوائى، ص ط ـ ى؛ همو، 1362ش ب، ص 29). ظاهراً وى از مشاغل ديوانى يا از اموال موروثى، املاك بسيارى داشته، چنانكه در طومار تقسيمنامه آب باغهاى قزوين از وى نام برده شده است (همو، 1362ش الف، همان مقدمه، ص ى). پس از كشته شدن خواجهرشيدالدين در 718، حمداللّه مستوفى از ملازمان پسر وى، غياثالدين محمد، شد. از تاريخ كشته شدن غياثالدين در 736 به بعد، از احوال حمداللّه مستوفى اطلاعى در دست نيست. او يقينآ بعد از سال 744، كه ذيل ظفرنامه را نوشته، درگذشته (همو، 1377ش، پيشگفتار نصراللّه رستگار، ص سه) و به نوشته اقبالآشتيانى (همانجا)، در 750 درگذشته است. آرامگاه حمداللّه، معروف به گنبددراز، كه يكى از بناهاى عهد مغول است، همچنان در قزوين باقى است. اين آرامگاه يك بار در 1310ش و بار ديگر در 1319ش تعمير شد (گلريز، ج 2، ص 162).
حمداللّه مستوفى از جوانى در دستگاه خواجه رشيدالدين فضلاللّه همدانى بود و با دانشمندان مصاحبت داشت (براون، همانجا؛ گلريز، ج 2، ص 161) و بهويژه از خواجه رشيدالدين بهره بسيارى برد و هر چند، به گفته خودش در تاريخ گزيده (ص 2ـ3)، فن تاريخ كار او نبود، ولى ارتباطش با رشيدالدين سبب شد به تأليف آثار تاريخى بپردازد.
از آثار حمداللّه مستوفى، تاريخ گزيده*، ظفرنامه*، ذيل ظفرنامه (هر سه در تاريخ) و نزهةالقلوب* (در جغرافيا) در دست است. بغدادى نيز در هديةالعارفين (ج 1، ستون110)، كتابى بهنام مفاخرالتواريخ (مواخرالتواريخ) را به او نسبت داده است (رجوع کنید به گلريز، همانجا). نخستين كار علمى حمداللّه مستوفى، تصحيح شاهنامه و مقابله نسخههاى متعدد آن، به مدت شش سال، بود. پس از آن به سرودن ظفرنامه پرداخت. حمداللّه مستوفى غير از ظفرنامه اشعار ديگرى نيز دارد كه در آثار ديگرش آمده است (رجوع کنید به حمداللّه مستوفى، 1362ش الف، ص 4، 16؛ همو، 1362ش ب، ص 37، 78). خواندمير نيز اشعارى از او نقل كرده است (رجوع کنید به ج 3، ص 192ـ193).
منابع: (1) عباس اقبال آشتيانى، تاريخ مغول: از حمله چنگيز تا تشكيل دولت تيمورى، تهران 1364ش؛ (2) اسماعيل بغدادى، هديةالعارفين، ج 1، در حاجىخليفه، ج 5؛ (3) حمداللّه مستوفى، تاريخ گزيده، چاپ عبدالحسين نوائى، تهران 1362ش الف؛ (4) همو، ظفرنامه، بهانضمام شاهنامه ابوالقاسم فردوسى، چاپ عكسى از نسخه خطى مورخ 807 هجرى در كتابخانه بريتانيا، ش 2833 Or.، تهران 1377ش؛ (5) همو، كتاب نزهةالقلوب، چاپ گىلسترنج، ليدن 1915، چاپ افست تهران 1362ش ب؛ (6) خواندمير؛ (7) زينالدينبن حمداللّه مستوفى، ذيل تاريخ گزيده، چاپ ايرج افشار، تهران 1372ش؛ (8) محمدعلى گلريز، مينودر، يا، بابالجنه قزوين، (قزوين )1368ش؛
(9) Edward Granville Browne, A literary history of Persia, vol.3. Cambridge 1928.