responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 651

 

بختیار ، تیمور ، نظامی ، سیاستمدار و بنیانگذار ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور). در 1293 ش در اصفهان زاده شد (مشاور، ج 2، ص 272). فرزند فتحعلی خان سردار معظم (نیکزاد امیرحسینی ، ص 288) و نوة لطفعلی خان امیر مفخم ، از سران ایل بختیاری ، بود (قاسمی ، ج 2، ص 58). در 1312 ش به دانشکدة نظامی سن سیر فرانسه رفت ( سالنامة دنیا ، ص 208) و در 1315 ش از آنجا فارغ التحصیل و در 1326 ش وارد دانشگاه جنگ شد. در نخستین سالهای خدمتش ، بترتیب ، فرمانده دسته ، آجودان هنگ ، رئیس رکن چهارم ستاد لشکر، فرمانده سواران و رئیس ستاد لشکر گارد شاهنشاهی بود (مشار، ج 2، ص 272ـ273).

در 1325 ش ، با درجة سرگردی به ارتش پیوست و در رویارویی با فرقة دمکرات به زنجان و آذربایجان رفت (ارفع ، ص 346)؛ و چندی عهده دار آموزش نظامی تفنگداران محلی تحت امر ذوالفقاریها در زنجان بود. گفته اند که یک بار نیروهای فرقة دمکرات دستگیرش کردند ولی او توانست با خواهش و تمنا آزاد شود ( گذشته چراغ راه آینده است ، ص 409). تیمور بختیار در واپسین حمله به نیروهای فرقة دمکرات در آذر 1325، به فرماندهی سرلشکر ابراهیم ضرابی ، در شکست دادن آن فرقه نقش داشت ، و در نتیجه به درجة سرهنگ دومی رسید (فردوست ، ج 1، ص 416). هنگام شورش ابوالقاسم خان بختیار در منطقة بختیاری ، در دورة نخست وزیری مصدق ، تیمور بختیار که از اقوام نزدیک ابوالقاسم خان بود، مأمور مقابله با او شد و با دو گردان پیاده به اصفهان رفت (عاقلی ، ج 1، ص 347). مصدق ، او را پس از توفیق در این مأموریت ، با درجة سرهنگی به فرماندهی تیپ کرمانشاه برگزید (بهنود، ص 365). همزمان با مخالفتهای جدیِ دربار و نظامیانِ حامی شاه با حکومت مصدق ، بختیار به عضویت افسران فدایی شاه درآمد (اتابکی و بنی احمد، ص 161). او در جریان وقایع کودتای 28 مرداد 1332، از افسران مؤثر بود (معینیان ، ص 160) و از طریق جوگودوین (معاون کرمیت روزولت ) با طراحان خارجی همکاری می کرد (روزولت ، ص 132). در 26 مرداد، سرهنگ عباس فرزانگان برای رساندن پیام روزولت و زاهدی به بختیار و جلب همکاری او، به کرمانشاه رفت (نجاتی ، ص 361). در این دیدار، قرار گذاشتند که تیپ کرمانشاه با کودتاچیان همکاری کند، و اگر مصدق برای این تیپ فرمانده جدیدی معرفی کرد، بختیار او را دستگیر سازد (اتابکی و بنی احمد، ص 172ـ 175) و در صورت لزوم ، برای تصرف تهران و سرنگونی دولت مصدق به مرکز حرکت کند (عاقلی ، ج 1، ص 351). بختیار، آمادگی خود را برای حمله به تهران اعلام کرد (نجاتی ، ص 427). با اینهمه ، نیازی به همکاری تیپ کرمانشاه پیش نیامد و کودتا بسرعت پیروز شد (اتابکی و بنی احمد، ص 179). پس از پیروزی کودتا، بختیار در 29 مرداد به درجة سرتیپی ترفیع یافت و به فرماندهی لشکر تازه تأسیس 2 زرهی منصوب شد (عاقلی ، ج 2، ص 9ـ10).

در آبان 1332، همزمان با آغاز محاکمة مصدق ، بختیار به عضویت دادگاه نظامی برگزیده شد (بزرگمهر، ج 1، ص 79). در 6 دی همان سال ، فرماندار نظامی تهران شد (عاقلی ، ج 2، ص 27). با انتصاب او به این سمت ، شکنجة جسمی و روحی در بازداشتگاهها گسترش یافت (مدنی ، ج 1، ص 296، پانویس 3). در این زمان ، مشاوران آمریکایی در ادارة امور فرمانداری نظامی به او کمک می کردند (هالیدی ، ص 86). در دورة فرمانداری بختیار موج دستگیری و اعدام مخالفان ، از جمله افسران حزب توده بالاگرفت ؛ حسین فاطمی * ،

وزیر امورخارجة مصدق ، و سران فداییان اسلام نیز اعدام شدند. بختیار در مراسم اعدام بسیاری از افسران توده ای و فاطمی شخصاً حضور داشت (عاقلی ، ج 2، ص 44؛ نجاتی ، ص 473، پانویس ). بختیار، سیدعبدالحسین واحدی از رهبران فداییان اسلام را، پس از درگیری لفظی ، شخصاً به ضرب گلوله کشت و علت مرگ او را تیرخوردن به هنگام فرار اعلام کرد (عاقلی ، ج 2، ص 60). دفترامورکمک آموزشی به دستور تیمور بختیار، تیمور بختیار ادارة فرمانداری نظامی در 1334 ش ، درپی دستگیری شبکه های نظامی حزب توده ، پرونده های بازجویی و محاکمه های آنان را با عنوان کتاب سیاه دربارة افسران حزب توده و اثر دیگری را به نام سیرکمونیزم در ایران از شهریور 1320 تا فروردین 1336 با مقدمة بختیار منتشر کرد. گفته اند که امان الله قریشی ، از سران نادم حزب توده کتاب اخیر را به نام تیمور بختیار تألیف کرده است (مدنی ، ج 1، ص 326، پانویس 4؛ افراسیابی ، ص 101).

در 1334 ش ، حجت الاسلام محمدتقی فلسفی سخنرانیهایی در مخالفت و محکوم کردن بهاییان ایراد کرد و از سوی روحانیون بزرگی چون آیت اللّه العظمی حاج آقاحسین بروجردی ، مرجع تقلید شیعیان ، مورد تأیید قرار گرفت . در آن هنگام بختیار و سرلشگر نادر باتمانقلیج رئیس ستاد ارتش نیز با شش کامیون سرباز مسلح به حظیرة القدس (مرکز فعالیت بهائیان در تهران ) حمله کردند و پس از تخریب گنبد آن ، محل مزبور را به رکن 2 ارتش اختصاص دادند (عاقلی ، ج 2، ص 51). در این زمان ، بختیار به عضویت شورای عالی هماهنگی امنیت ملی ، به ریاست سرلشکر فردوست ، برگزیده شد (فردوست ، ج 1، ص 389ـ390). پس از تشکیل این شورا، بختیار برای مشورت با مقامات آمریکایی و بررسی عملکرد سیا و اف بی آی و تشکیل ساواک به آمریکا رفت . آن روزها، برای ادارة ساواک ، بین رکن 2 ارتش و فرمانداری نظامی رقابت سختی وجود داشت (مصور رحمانی ، ص 331). لایحة تأسیس ساواک در 23 اسفند 1335 به تصویب مجلس و در 29 اسفند به امضای شاه رسید (عاقلی ، ج 2، ص 74؛ آوری ، ج 3، پیوست ، ص 90ـ92). بختیار بنیانگذار ساواک به ریاست آن انتخاب شد. برخی گفته اند که شاه او را رئیس ساواک کرد تا سرگرم شود و از فرماندهی نیروهای نظامی دور باشد؛ بویژه آنکه بختیار امید داشت هرچه زودتر رئیس ستاد ارتش و یا نخست وزیر شود (فردوست ، ج 1، ص 417).

تیمور بختیار از 1336 ش در کابینه های اقبال ، شریف امامی و امینی معاون نخست وزیر و رئیس ساواک بود (بهنود، ص 421، 443، 457). کارمندان ساواک را، که از ابتدا با کمک آمریکا و اسراییل تأسیس شده بود، از افراد دفتر فرمانداری نظامی تهران و ادارة اطلاعات رکن 2 ارتش برگزیدند (لاجوردی ، ص 379). بختیار همچنین بخشهای پراکنده در شهربانی ، وزارت کشور، ضداطلاعات ارتش و فرمانداری نظامی را حول محور ساواک گردآورد (بهنود، ص 425). در ابتدا معاونان او، سرلشکر حسن پاکروان (معاون عملیاتی ) و سرلشکر حسن علوی کیا (معاون اداری ) (فردوست ، ج 1، ص 410) بودند. او علاوه بر سیطرة سیاسی و امنیتی در داخل ایران ، بر تحولات منطقة خاورمیانه نیز اشراف داشت . شاپور بختیار * ، به دستور او، کمیتة طرفداری از کشورهای افریقایی و آسیایی را تشکیل داد (سنجابی ، ص 161ـ164). ظاهراً بختیار پیش از سرنگونی رژیم سلطنتی عراق ، از این واقعه اطلاع داشته و آن را به آگاهی امیر عبدالاله ولیعهد عراق رسانده بود (فنصه ، ص 138). بختیار که سالهای نخست زندگی نظامی خود را در فقر به سربرده و بعداز 1332 ش ، به اوج قدرت و ثروت رسیده بود (فردوست ، ج 1، ص 415) متهم به دزدیها و حیف ومیلهای کلان بود (همان ، ج 1، ص 409). روزنامه های آن زمان بختیار را جزو قدرتمندترین و ثروتمندترین افراد در نظام حکومتی ایران می شناختند ( اکسپرس ، 5 اوت 1958؛ تایم ، 6 ژوئن و 19 مه 1961). بختیار علاوه بر داشتن اموال و املاک فراوان در کارخانه هایی چون قند اصفهان از سهامداران عمده بود (محبوبی اردکانی ، ج 3، ص 360). همچنین او در مسائلی که در حیطة مسئولیتش نبود، دخالت می کرد؛ اگر صاحب منصبی به درخواستهای غیرقانونی وی تن نمی داد، با کارشکنی و گزارشهای دروغ ، در برکناری او تلاش می کرد (صدیق ، ج 3، ص 239ـ240). در فساد و عیاشی نیز که بدون هیچگونه پنهانکاری بدان دست می یازید، شهرت یافته بود ( رجوع کنید به فردوست ، ج 1، ص 418ـ419؛ بهنود، ص 433).

بختیار در 1337 ش و در دیدار از آمریکا به کرمیت روزولت و آلن دالس ، رئیس سیا، پیشنهاد کودتا و برکناری شاه را کرد (روبین ، ص 94). دالس پیشنهاد او را رد کرد و به ، وزیر امورخارجة آمریکا نیز توصیه کرد که در ملاقاتش با بختیار اجازة طرح چنین مسائلی را ندهد (شوکراس ، ص 198).

بختیار در اول مهر 1339، به درجة سپهبدی رسید (عاقلی ، ج 2، ص 115). با انتخاب جان کندی به ریاست جمهوری آمریکا، تیمور بختیار به عنوان نمایندة شاه ، پیام او را به کندی رساند و با دین راسک ، وزیر امورخارجه ، نیز گفتگو کرد ( اطلاعات سال ، 1340 ش ، ص 4). او پس از بازگشت به ایران ، در کابینة امینی ، معاون نخست وزیر و رئیس ساواک بود، ولی از همان ابتدا، به امید رسیدن به قدرت مطلق ، با برنامه های سیاسی و اقتصادی امینی آشکارا مخالفت کرد. حسین علا، وزیر دربار وقت ، در نامه ای به شاه در 10 خرداد 1340، او را از تصمیم بختیار دربارة کودتا و دردست گرفتن قدرت آگاه کرد (علا، سند ش 56ـ32ـ7533 ع )؛ و بختیار کمی بعد به پیشنهاد امینی و موافقت شاه برکنار و سرلشکر پاکروان جانشین او شد. پس از دستگیری برخی از رجال سیاسی و نظامی ، از جمله سرلشکر علوی کیا، معاون سابق بختیار و شریک فسادهای مالی او به جرم اختلاس ، احتمال دستگیری بختیار نیز افزایش یافت . او به امینی پیغام داد که مأمور دستگیری خود را خواهد کشت ، در نتیجه امینی از شاه خواست تا بختیار را از ایران تبعید کند (لینگ ، ص 163). بختیار را متهم اصلی تظاهرات و ناآرامیهایی معرفی کردند که در زمستان 1340 رخ داد. ظاهراً او نیز فعالیتهایی انجام داده بود (کاتوزیان ، ص 232) و با گروه برادران رشیدیان جداگانه تماس داشت . بختیار همچنین به بازاریان وعده داده بود که در حکومت او ایران از پیمان سنتو خارج خواهد شد (نهضت آزادی ایران ، ج 2، ص 331) و نیز شایع بود که شاپور بختیار (رئیس شاخة دانشجویی جبهة ملی )، محمدعلی خنجی و مسعود حجازی به نفع تیمور بختیار فعالیت می کنند (کاتوزیان ، ص 234). تیمور بختیار از سران جبهة ملی خواست که او را در رسیدن به حکومت یاری کنند و در مقابل از دکتر مصدق به خاطر گذشته پوزش بخواهد (ملکی ، ص 136، پانویس ). شاپور بختیار ادعا کرده است که پیشنهادهای مکرر همکاریِ تیمور بختیار را رد کرده است . به گفتة او، جبهة ملی در دولت بختیار شرکت نمی کرد ولی در صورت موفقیت بختیار، برای خنثی کردن تلاشهای او نیز سعی نمی نمود ( اسناد لانة جاسوسی ، ج 20، ص 136ـ 138). همچنین مظفر بقایی معتقد بود که اقدامات تیمور بختیار را او دیکته می کرده است . در این هنگامه ، حتی نام اعضای کابینة احتمالی بختیار، در خارج منتشر شد و امینی بر همین اساس مدعی شد که بختیار قصد تصاحب قدرت را دارد (نهضت آزادی ایران ، ج 2، ص 267ـ 268). روز پنجم بهمن 1340، بختیار به دربار احضار شد و سپس تهران را به مقصد ایتالیا و سوییس ترک کرد و همزمان حدود 300 افسر به اتهام همکاری با بختیار بازنشسته شدند (لینگ ، ص 166). بختیار در مصاحبه ای در فرودگاه رم آشکارا مخالفت خود را با دیکتاتوری شاه و سیاستهای علی امینی اعلام کرد ( کیهان ، 5 بهمن 1341). سه روز بعد تیمور بختیار برای بررسی اتهاماتش به تهران احضار شد (عاقلی ، ج 2، ص 136ـ137).

به دنبال سقوط دولت امینی ، بختیار که تصور می کرد شاه او را به ایران فرا خواهد خواند، در اول مهر 1341 بازنشسته شد ( اطلاعات سال ، 1342 ش ، ص 42). از این پس آشکارا با شاه وارد مبارزه شد و در سوییس به تحریکات سیاسی برضد حکومت ایران پرداخت ( اسناد لانة جاسوسی ، ج 8، ص 52).

از این پس رژیم پهلوی نیز در همة مشکلات سیاسی و تشنجات داخلی ، به گونه ای تیموربختیار را مسئول اعلام می کرد. برای نمونه ساواک و دولت علم پس از واقعة 15 خرداد 1342، ادعا کردند که بختیار در ماجرا دست داشته است (فردوست ، ج 1، ص 421؛ علم ، ص 132).

به دنبال گسترش فعالیت بختیار در اروپا، شاه دستور مصادرة اموال او را داد؛ و همزمان ، عده ای از رجال داخلی نیز به اتهام همکاری با بختیار دستگیر شدند (عاقلی ، ج 2، ص 208). بختیار که در این زمان در جنوب فرانسه به سر می برد (فردوست ، ج 1، ص 419ـ420)، دستاویز خوبی برای تبلیغات ضدِ ایرانی عراق شد. ایران از فرانسه تقاضای دستگیری و استرداد بختیار را کرد، ولی فرانسه به استناد گذرنامه و تابعیت عراقیِ بختیار، از این امر سرباز زد (عاقلی ، ج 2، ص 208).

بختیار در پانزدهم اردیبهشت 1347، به دعوت رهبران عراق ، به بیروت رفت تا از آنجا به بغداد برود؛ ولی در فرودگاه بیروت به همراه دستیارش امیرشاپور زندنیا، به اتهام حمل غیرمجاز سلاح ، دستگیر شد ( اطلاعات ، 16 اردیبهشت 1347). دولت لبنان پس از مدتی اعلام کرد که آن دو را به ایران تحویل خواهد داد ( کیهان ، 18 تیر 1347). دولت ایران بختیار را به قتل یک رانندة تاکسی در 1340 متهم کرده بود. ژان پل سارتر ، نویسنده و متفکر فرانسوی ، در نامه ای به مقامات قضایی و رئیس جمهور لبنان با استرداد بختیار به دولت ایران مخالفت کرد ( کیهان ، 19 تیر 1347). بختیار که خود را در خطر جدی می دید، از هر راهی برای آزادی خویش تلاش می کرد؛ از جمله از علی نقی منزوی ، فرزند آقابزرگ طهرانی که در مجامع فرهنگی و علمی لبنان نفوذ داشت ، درخواست وساطت کرد ولی با پاسخ منفی و صریح آقابزرگ که یکی از فرزندانش (محمدرضا منزوی ) پس از کودتای 1332 ش ، زیر شکنجة پلیس بختیار کشته شده بود، روبرو شد (روحانی ، ج 2، ص 366ـ 368).

سرانجام ، دولت لبنان بختیار را به جرم حمل سلاح غیر مجاز به 9 ماه زندان محکوم کرد ( اطلاعات ، 5 مرداد 1347). به دنبال استنکاف ضمنی لبنان از تقاضای ایران ، روابط دوکشور تیره شد و تقریباً به حالت تعلیق درآمد ( کیهان ، 5 شهریور 1347). دولت ایران برای واداشتن مقامات لبنان به پذیرش خواستة خود، به توصیة سفیر ترکیه ناگزیر به پرداخت رشوه به سیاستمداران لبنانی شد (علم ، ص 38). وکلای بختیار نیز برای آزادی او شایعاتی در میان مسیحیان مارونی لبنان پراکندند و وانمود کردند که بختیار مسیحی معتقد و مترجم انجیل به زبان فارسی است ( اسناد خاندان بختیاری ). ایران از پاپ درخواست کمک کرد ولی پاپ دخالتی نکرد و شاه سفیر خود را از واتیکان فراخواند (علم ، ص 62). ایران پس از نومیدی از استرداد بختیار، رسماً روابط سیاسی خود را در 12 فروردین 1348 با لبنان قطع کرد ( کیهان ، 14 فروردین 1348) گرچه آمریکا با این اقدام موافق نبود ( اسناد لانة جاسوسی ، ج 60، ص 38). شاه نگران بود که بختیار در صورت رفتن به عراق ، با جلال طالبانی بر ضد رژیم ایران ائتلاف کند (علم ، ص 54). عراق از لبنان خواست تا با آزادی و عزیمت او به عراق موافقت کند ( اطلاعات ، 20 اردیبهشت 1348).

بختیار در 27 اردیبهشت 1347 با تشریفات خاص به بغداد وارد شد و در قصرالسلام ، محل سکونت سابق نوری السعید، اقامت کرد ( اطلاعات ،20 دی 1349). دولت ایران در مقابل لایحة مصادرة کامل اموال بختیار را که قبلاً به امضای شاه رسیده بود، در تاریخ 23 تیر 1348 از تصویب مجلس گذراند. براساس ارزیابی دولت ، ثروت بختیار 5/4 میلیارد ریال تخمین زده شد (عاقلی ، ج 2، ص 231). دولت عراق در برابر این امر و نیز لغو قرارداد مرزی 1937 دوکشور، رسماً به سپهبد بختیار پناهندگی سیاسی داد و ایستگاههای رادیویی مجهزی برای پخش تبلیغات ضد رژیم پهلوی در اختیار او گذارد (پارسادوست ، ص 238ـ239). در 31 شهریور همان سال ، دادگاه عالی شماره یک ارتش ، بختیار را غیاباً به اعدام محکوم کرد (عاقلی ، ج 2،ص 233). در همین راستا، دولت ایران بار دیگر تعدادی را به احتمال همکاری با بختیار دستگیر کرد (علم ، ص 92ـ93).

بختیار ابتدا در نامه سرگشاده ای به احمد حسن البکر، رئیس جمهور عراق ، از سرنوشت ملت ایران و دیکتاتوری حاکم ابراز نگرانی کرد (همان ، ص 16). او در طول اقامتش در عراق با افراد و گروههای مختلفی تماس بر قرار کرد. از طریق عبدالرحمان قاسملو، با حزب دمکرات کردستان همکاری داشت ( کردستان ، امپریالیزم و گروههای وابسته ، ص 37)؛ همچنین از طریق عباس شهریاری (رئیس تشکیلات تهران حزب توده و عامل مهم ساواک ) با حزب توده مرتبط بود (اسکندری ؛ هالیدی ، ص 248). همچنین شایع شده بود که حزب توده و طرفداران بختیار، با حمایت مالی و نظامی دولت عراق جبهة مشترکی بر ضد حکومت ایران به وجود آورده اند (پارسادوست ، ص 239).

بختیار به دلیل موقعیت مذهبی و اعتقادی عراق ، تصمیم به جلب حمایت روحانیون مقیم آن کشور از جمله امام خمینی (ره ) گرفت و در جلسه ای با حضور احمدحسن البکر با آیت الله سیدمصطفی خمینی فرزند او ملاقات کرد ولی با همة تلاشهای رهبر عراق ، آنان نتوانستند نظر آیت الله و خانواده اش را به همکاری با بختیار جلب کنند (روحانی ، ج 2، ص 420). بختیار به صورت ناشناس ، همراه استاندار نجف ، به دیدار امام خمینی رفت ولی حتی در صحبت حضوری با او نیز ناموفق ماند. او همچنین دیدارهایی با آیات عظام سیدابوالقاسم خویی و سیدمحمود شاهرودی کرد که بی نتیجه بود. رژیم عراق برای جلب همکاری روحانیون ایرانی مقیم عراق با بختیار، رفع هرگونه مشکل ویزا، اقامت و گذرنامة آنان را منوط به همکاری با بختیار کرد (همان ، ج 2، ص 429ـ431).

ساواک از ابتدای 1349 ش در تشکیلات و حتی خانة شخصی بختیار نفوذ کرد (علم ، ص 151). به ادعای مقامات امنیتی ایران ، همة عوامل مهم و غیر مهم همکار بختیار، از عناصر جاسوسی رژیم ایران بودند. ساواک یک شبکة ساختگی به نام «جنبش آزادی بخش ملت ایران » ترتیب داده بود و اکثرخرابکاریها، ترورها، و آتش سوزیهای داخلی را به آن نسبت می داد و با منسوب کردن آن جنبش به بختیار او را فریب می داد ( اطلاعات ، 2 دی 1349). ظاهراً عامل اصلی در نفوذ ساواک به درون تشکیلات بختیار، عباس شهریاری بوده است .

بختیار در نظر داشت خود را از ایلام به کوههای بختیاری برساند و پس از گردآوری نیرو، با حرکتهای چریکی ، حکومت مرکزی را ساقط کند (فردوست ، ج 1، ص 421). در این زمان ، شایعات بسیاری مبنی بر حمایت انگلستان از بختیار بر سرزبانها بود اما آن کشور بارها این را تکذیب می کرد (روحانی ، ج 2، ص 365ـ366؛ علم ، ص 154، 164).

سرانجام ، به ابتکار ساواک ، در 21 مرداد 1349، بختیار ترور شد و پس از مدتی درگذشت . دربارة قتل او روایات متناقضی هست (ثابتی ). در این که قاتل او عامل ساواک بود شکی نیست . ظاهراً در شکارگاهی نزدیک مرز ایران ، نخست فرزندانش را از او جدا می کنند و سپس مأمور قتل ، که از نزدیکان او بوده ، کار را به انجام می رساند. نام علاءالدین لجمی ، منوچهر خسروداد، ایلگون میتاسوییان ( اطلاعات ، 29 بهمن 1359، ص 1-2) و هژبر یزدانی به عنوان دست اندرکاران قتل بختیار مطرح شده است (آل احمد، ص 91). همچنین به دلیل همزمانی ربوده شدن هواپیمای ایرانی از سوی مخالفان رژیم ایران و بردن آن به بغداد، چنین شایع شد که ربایندگان در واقع عوامل ساواک و مأمور ترور بختیار بودند (دعائی ، ص 3). صدام حسین نخست وزیر وقت عراق که از دوستان نزدیک بختیار و هنگام قتل وی در مسکو بود، از قتل بختیار بشدت ناراحت شد ( اطلاعات ، 29 بهمن 1359، ص 1ـ2). شاه سالها بعد مسئولیت ترور بختیار را برعهدة خود و ساواک نهاد (ویلیه ، ص 322).

پس از بختیار، تشکیلات او بسرعت متلاشی شد (بهنود، ص 557). روابط ایران و لبنان نیز در تیرماه 1350 به حال عادی بازگشت (هوشنگ مهدوی ، ص 237).

سپهبد تیمور بختیار نمونة شاخصِ افسران وابسته به خاندانهای مشهور ایران بود که با استفاده از فضای پرآشوب سالهای پس از شهریور 1320، توانستند به قدرت برسند. بختیار با استفادة بجا از دگرگونیهای سیاسی پس از کودتای 1332، خود را به بالاترین رده های نظامی و امنیتی کشور رساند. دوستی و دشمنی او با افراد، دسته ها و جریانات سیاسی کاملاً براساس منافع و آمال شخصی بود و از هیچ اصل اخلاقی و سیاسی پیروی نمی کرد. این طرز رفتار، گرچه موجبات ترقی او را فراهم آورد، در عین حال سبب شد که کسی با توجه به پیشینة بختیار، دیگر با او همکاری نکند. کشتنِ او نیز هرچند تبلیغی مناسب برای قدرتنمایی ساواک (که خود او مؤسس آن بود) به شمار می رفت ، آسیبی به حرکتهای ضد رژیم پهلوی وارد نیاورد.


منابع :
(1) شمس الدین آل احمد، از چشم برادر ، قم 1369 ش ؛
(2) پیتر آوری ، تاریخ معاصر ایران : از کودتای 28 مرداد 1332 تا اصلاحات ارضی ، ترجمة محمد رفیعی مهرآبادی ، ج 3، تهران 1368 ش ؛
(3) منصور اتابکی و احمدبنی احمد، پنج روز رستاخیز ملت ایران ، تهران ( بی تا. ) ؛
(4) ایرج اسکندری ، «مصاحبه ایرج اسکندری با تهران مصور»، تهران مصور ، دورة جدید، سال 1، ش 21ـ22 (خرداد 1358 ش )؛
(5) اسناد خاندان بختیاری ، ش موقت 1213 مرکز اسناد مؤسسة پژوهش و مطالعات فرهنگی ؛
(6) اسناد لانة جاسوسی ، تهران ، ج 8 ، 1364 ش ، ج 20 ( بی تا. ) ، ج 60 ، 1366 ش ؛
(7) بهرام افراسیابی ، ایران و تاریخ ، تهران 1367 ش ؛
(8) جلیل بزرگمهر، محمد مصدق در محکمة نظامی ، تهران 1363 ش ؛
(9) مسعود بهنود، دولتهای ایران از سیّدضیاء تا بختیار ، تهران 1366 ش ؛
(10) منوچهر پارسادوست ، ریشه های تاریخی اختلاف جنگ عراق و ایران (1514ـ1980) ، تهران 1367 ش ؛
(11) پرویز ثابتی ، «مصاحبه مقام امنیتی ( پرویز ثابتی ) با مطبوعات »، خواندنیها ، 5 ، 8 ، 12 (دی 1349)؛
(12) محمود دعائی ، «متن کامل سخنان حجت الاسلام دعائی دربارة سازمان مجاهدین خلق »، جمهوری اسلامی ، سال 2، ش 317، 16 تیر 1359؛
(13) باری روبین ، جنگ قدرتها در ایران ، ترجمة محمود مشرقی ، ( بی جا ) 1363 ش ؛
(14) حمید روحانی ، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی ، ج 2، تهران 1365 ش ؛
(15) سالنامة دنیا ، سال 12 (1335 ش )؛
(16) کریم سنجابی ، امیدها و ناامیدی ها: خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی ، لندن 1368 ش ؛
(17) ویلیام شوکراس ، آخرین سفر شاه ، ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، تهران 1369 ش ؛
(18) عیسی صدیق ، یادگار عمر ، ج 3، تهران 1353 ش ؛
(19) باقر عاقلی ، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی ، تهران 1369ـ1370 ش ؛
(20) حسین علا، گزارش حسین علا وزیر دربار به محمدرضا پهلوی ، سند ش 56ـ32ـ7533 ع مرکز اسناد مؤسسة پژوهش و مطالعات فرهنگی ؛
(21) حسین فردوست ، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست ، در ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج 1، تهران 1370 ش ؛
(22) نذیر فنصه ، عاصفة علی شرق الاوسط ، بیروت 1401؛
(23) ابوالفضل قاسمی ، الیگارشی یا خاندانهای حکومتگر ایران ، ج 2: خاندان اسفندیاری ، تهران ( بی تا. ) ؛
(24) کردستان ، امپریالیزم و گروههای وابسته ، تهران 1359 ش ؛
(25) گذشته ، چراغ راه آینده است ، چاپ بیژن نیک بین ، تهران 1362 ش ؛
(26) حبیب لاجوردی ، اتحادیه های کارگری و خودکامگی در ایران ، ترجمة ضیاء صدقی ، تهران 1369 ش ؛
(27) حسین محبوبی اردکانی ، تاریخ مؤسسات تمدّنی جدید در ایران ، ج 3، چاپ کریم اصفهانیان و جهانگیر قاجاریه ، تهران 1368 ش ؛
(28) جلال الدین مدنی ، تاریخ سیاسی معاصر ایران ، قم 1361ـ1362 ش ؛
(29) خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی از آغاز چاپ تاکنون ، تهران 1340ـ1344 ش ؛
(30) غلامرضا مصور رحمانی ، کهنه سرباز: خاطرات سیاسی و نظامی سرهنگ ستاد غلامرضا مصور رحمانی ، تهران 1366 ش ؛
(31) نصرت الله معینیان ، قیام در راه سلطنت ، تهران ( 1333 ش ) ؛
(32) خلیل ملکی ، خاطرات سیاسی خلیل ملکی ، با مقدمة محمدعلی (همایون ) کاتوزیان ، تهران 1368 ش ؛
(33) غلامرضا نجاتی ، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332 ، تهران 1368 ش ؛
(34) نهضت آزادی ایران ، صفحاتی از تاریخ معاصر ایران : اسناد نهضت آزادی ایران 1340ـ1344 ، ج 2، تهران 1361 ش ؛
(35) کریم نیکزاد حسینی ، شناخت سرزمین بختیاری ، اصفهان 1354 ش ؛
(36) فرد هالیدی ، دیکتاتوری و توسعة سرمایه داری در ایران ، ترجمة فضل الله نیک آیین ، تهران 1358 ش ؛
(37) عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، تاریخ روابط خارجی ایران : از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی (1324ـ1357 )، تهران 1368 ش ؛


(38) Asadollah `Alam, The Shah and I: the cofidential diary of Iran's royal court, 1969-1977 ;
(39) H ¤ assan Arf ـ a, Under five Shahs , London 1964;
(40) Express (5 August 1958);
(41) Homayu ¦ n Katouzian, Musaddiq and the struggle for power in Iran , London 1990;
(42) Margaret Laing, The Shah , London 1977;
(43) Kermit Roosevelt, Countercoup: the struggle for the control of Iran ;
(44) Time (6 June, 19 May 1961);
(45) Gإrard de Villiers, L'irrإsistible ascension de Mohammad Reza Shah d'Iran , Paris 1975.

/ مجید تفرشی /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 651
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست