حلبى، عبيداللّه ، بن على كوفى، كنيهاش ابوعلى، از اصحاب امام صادق عليهالسلام و از محدّثان امامى قرن دوم. جد وى، ابوشُعْبه، از راويان حديث از امام حسن و حسين عليهماالسلام بود. خانواده حلبى يكى از خاندانهاى شيعى مشهور به وثاقت و مورد استناد در كوفه بودند و به نام جدشان، به خاندان ابىشعبه شهرت داشتند (نجاشى، ص 230ـ231). نجاشى (ص 230) از پيوند ولاء بين اين خاندان و قبيله بنى تَيْماللات بن ثعلبه سخن گفته و شيخ طوسى (1415، ص 234) آنان را از موالى بنوعِجْل دانسته است. به تصريح نجاشى (همانجا)، سبب شهرت عبيداللّهبن على به حلبى، رفت و آمد وى و برادر و پدرش به شهر حلب، براى كارهاى تجارى، بوده است (نيز رجوع کنید به برقى، ص 23). درباره تاريخ تولد حلبى اطلاعى در دست نيست. عمده شهرت وى به سبب تأليف كتابى با عنوان الجامع يا الكتاب بوده كه گفته شده نخستين اثر فقهى در ميان شيعيان بوده است (همانجا؛ مدرسى طباطبائى، ج 1، ص380). به نوشته نجاشى (ص 231) و شيخ طوسى (1420، ص 305)، او كتاب خود را به امام صادق عليهالسلام عرضه كرد و امام آن را ستود. اين كتاب از متون رايج در ميان اماميه بوده است. نجاشى (همانجا) به تداول روايت اين كتاب ــبا تعبير «الكتابالمنسوباليه» (قس بهبودى، ص 261ـ262) و تعبير «رَوى هذاالكتاب خلقٌ مناصحابنا»ــ اشاره و تصريح كرده است كه روايتهاى متعدد اين كتاب گاه فقط در آغاز اختلاف داشته اما متنهاى روايت شده، تنها تفاوتهاى جزئى با يكديگر داشتهاند. متداولترين طريق روايت اين كتاب، روايت و تحرير ابن ابىعُمَيْر (متوفى 217) از حماد بن عثمان از حلبى بوده است (زرارى، ص 162؛ نجاشى؛ طوسى، 1420، همانجاها؛ همو، 1415، ص 452).
شيخ طوسى (1420، ص 305ـ306) چند طريق در روايت اين كتاب را ذكر و تصريح كرده است كه اين كتاب محلّ اعتماد علما و محدّثان است (مُعَوَّلٌ عليه؛ قس بهبودى، همانجا). ابنبابويه (1361ش، ص 150) به نقل از استاد خود، محمدبن حسنبن احمدبن وليد، از محمدبن حسن صفار قمى (متوفى 290) نقل كرده كه عبارت «و در حديث ديگر» (وَ فى حَديثٍ آخَرَ) در كتاب حلبى، عبارتهايى است كه ابنابىعمير افزوده است (نيز رجوع کنید به شوشترى، ج 7، ص 79ـ80). به گفته مدرسى طباطبائى (ج 1، ص 381)، اين تحرير كتاب، متداول بوده است. حدود هزار حديث به طريق ابنابىعمير از حلبى در آثار حديثى اماميه باقىمانده كه خويى (ج 6، ص 390ـ400، 419ـ421) فهرست كامل آنها را گردآورى كرده است. متن كتاب، به صورت مستقل، از مراجع اماميه تا پايان قرن هفتم بوده است.
شيخ طوسى (1415، ص 431)، به نقل از مشيخه هارون بن موسى تَلَّعُكْبَرى* (متوفى 385)، نوشته است كه اين كتاب را ابوعيسى عبيداللّه بن محمدبن فضل مصرى روايت نموده و گفته كه وى تحرير مفصّل كتاب حلبى را روايت كرده است. محمدبن على ابنبابويه (1414، ج 1، ص 3)، از كتاب حلبى در زمره آثار متداول و مورد مراجعه ياد كرده و علمالهدى (متوفى 436)، در جواباتالمسائل المَيافارقيات (رجوع کنید به رسائل، ج 1، ص 279) و جواباتالمسائل الرَسّيةالاولى (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 331)، از رجوع به اين اثر حلبى سخن گفته است (نيز رجوع کنید به ابن شهرآشوب، ص 112). آخرين عالم امامى كه از متن اين كتاب مطلب نقل كرده، ظاهرآ ابنطاووس بوده است كه در رسالة عدم مضايقةالفوائت (ص 340ـ341) با تعبير «كتاب اصل» و در اقبال الاعمال (ج 1، ص 48ـ49) با تعبير «كتاب»، بخشهايى از اين كتاب را نقل كرده است (نيز رجوع کنید به كولبرگ، ص 126).
روايت كتاب حلبى در ميان اسماعيليه نيز متداول بوده است. گفتهاند كه دو داعى برجسته اسماعيلى، به نامهاى حلوانى و سفيانى، كه قبل از تشكيل حكومت فاطميان در شمال افريقا در آن نواحى فعاليت داشتند، كتاب حلبى را روايت كردهاند (رجوع کنید به ابنهيثم، ص 122؛ ادريس عمادالدينقرشى، ص 211). داعى اسماعيلى، ابوعبداللّه جعفربن احمدبن هيثم، اين كتاب را، به نقل از افلحبن هارون عبانى (داعى، شيخ و فقيه قبيله مَلُوسَه، از قبايل طرفدار اسماعيليه)، روايت كرده است (رجوع کنید به ابنهيثم، ص 121ـ122؛ نيز رجوع کنید به ادريس عمادالدينقرشى، همانجا). قاضى نعمان از اين كتاب در تأليف كتاب مهم خود، الايضاح، استفاده و مطالب متعددى از آن نقل كرده است (براى نمونه رجوع کنید به ص40، 46، 49؛ نيز رجوع کنید به مادلونگ، ص 34ـ35؛ مدرسىطباطبائى، همانجا). كتاب حلبى براساس ابواب فقهى بوده است (رجوع کنید به نجاشى، ص 366).
ابنشهرآشوب (ص 179) از كتابى به نام المسائل، تأليف حلبى، نام برده كه ظاهراً خود اين كتاب را نديده و اطلاعاتش براساس نقلقولهايى از آن در الايضاح قاضى نعمان بوده است. حلبى در كتاب المسائل، همانند ديگر آثار تأليف شده به اين نام در عصر حضور ائمه (براى نمونه رجوع کنید به مدرسىطباطبائى، ج 1، ص 347، 381)، نخست پرسشهاى خود را از امام و در ادامه، پاسخهاى امام را آورده است. كتاب المسائل حلبى حاوى پرسشهاى او از امام صادق عليهالسلام و پاسخهاى حضرت به آنها بوده است. ابنبابويه از اين اثر در كتاب مَن لايَحضُرُه الفقيه (براى نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 83، 99، ج 2، ص 40، 344، ج 3، ص 40، 47) مطالبى نقل كرده است. كتاب المسائل همچنين در اختيار قاضى نعمان بوده و او نقلقولهايى از آن را در الايضاح (براى نمونه رجوع کنید به ص30، 36) آورده است (نيز رجوع کنید به مدرسىطباطبائى، ج 1، ص 381). از مشهورترين كسانى كه از عبيداللّه بن على حلبى حديث نقل كردهاند، اين اشخاص بودهاند: حماد بن عثمان (رجوع کنید به كلينى، ج 5، ص 356؛ ابنبابويه، 1361ش، ص 294)، ابراهيمبن عبدالحميد (كلينى، ج 2، ص 114)، على بن رئاب كوفى (ابنبابويه، 1362ش، ج 1، ص 129، 151) و احمدبن عائذ (كلينى، ج 2، ص 639).
برادر حلبى، محمد بن على، نيز از محدّثان و راويان بنام اماميه بوده و نجاشى (ص 325) از او با عنوان «وجه اصحابنا و فقيههم» (از بزرگان اصحاب و فقيهان اماميه) ياد كرده و از دو برادر ديگر او، عمران و عبدالاعلى، فقط نام برده است (نيز رجوع کنید به ص 98). محمدبن على حلبى كتابى در تفسير داشته كه عياشى مطالب متعددى را از آن در تفسير خود (براى نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 45، 84، 177) نقل كرده است (نيز رجوع کنید به مدرسىطباطبائى، ج 1، ص 337ـ 338). همچنين مطالب تفسيرى متعددى از محمدبن على حلبى در ضمن آثار اماميه نقل شده كه ظاهراً برگرفته از اين كتاب اوست (براى نمونه رجوع کنید به كلينى، ج 2، ص 13، ج 5، ص 529؛ ابنبابويه، 1357ش، ص 154ـ155؛ مدرسىطباطبائى، همانجا). نجاشى (ص 325) از ديگر آثار محمدبن على حلبى به كتابى تدوين يافته براساس ابواب فقهى، با عنوان كتابٌ مُبَوَّبٌ فىالحلال و الحرام، اشاره كرد كه مجموعهاى از روايات فقهى از ائمه، بهويژه از امام صادق عليهالسلام، بوده است. ابوغالب احمدبن محمد زُرارى (متوفى 368؛ ص 161) و شيخ طوسى (1420، ص 385) از اين اثر فقط با عنوان كتاب ياد كرده و طريق خود به آن را ذكر نمودهاند. اين كتاب، به روايت عبداللّهبن مُسْكان (براى نمونه رجوع کنید به كلينى، ج 3، ص 37، 45، 517) و ابوجميله مفضلبن صالح (براى نمونه رجوع کنید به همان، ج 1، ص 404، 443، ج 2، ص 13، 82)، در ميان اماميه تداول داشته است. نجاشى (ص 214) يادآور شده كه كتاب فىالحلال و الحرام عبداللّهبن مسكان، درواقع، با اضافاتى، همان كتاب محمدبن على حلبى است (نيز رجوع کنید به مدرسىطباطبائى، ج 1، ص 153ـ155، 338). روايات متعددى از كتاب محمدبن على حلبى در ضمن آثار گوناگون اماميه باقىمانده كه خويى (ج 17، ص 353ـ354، ج 18، ص 73، 404ـ406، ج 23، ص 333ـ341) فهرست كامل آنها را آورده است. از محمدبن علىحلبى، اَبانبن عثمان بَجَلى (رجوع کنید به كلينى، ج 2، ص 7، ج 4، ص 400ـ405)، اسحاقبن عمار ساباطى (همان، ج 3، ص 38)، منصوربن يونس (همان، ج 5، ص 290) و كسان ديگرى حديث نقل كردهاند.
نجاشى (ص 98، 444) از ديگر افراد مشهور اين خاندان از احمدبن عمربن ابىشعبه حَرّانى و يحيىبن عمرانبن علىبن ابىشعبه حرّانى ياد كرده است. احمدبن عمر حلبى از راويان حديث از امام رضا عليهالسلام بوده و از امام صادق عليهالسلام، گاه به واسطه پدرش (رجوع کنید به همان، ص 98) و گاه به صورت مستقيم (ابنبابويه، 1362ش، ج 1، ص 92ـ93)، حديث نقل كرده است. نجاشى (همانجا) به كتابى از آثار او اشاره نموده كه حسنبن علىبن فَضّال آن را روايت كرده است. از اين احمدبن عمر، عبدالعزيزبن عمر (رجوع کنید به ابنبابويه، 1362ش، ج 1، ص 92) و عبيداللّه دهقان (همان، ج 1، ص 100) حديث نقل كردهاند.
نجاشى (ص 444) از يحيىبن عمران، همانند ديگر افراد خاندان حلبى، با لفظ ثقه ياد كرده و به روايت او از امام صادق (نيز رجوع کنید به كلينى، ج 2، ص 240، ج 3، ص 306، ج 4، ص 359، ج 5، ص 96) و امام موسى كاظم عليهماالسلام اشاره كرده است. يحيىبن عمران از اشخاص بسيارى حديث نقل كرده است كه از جمله آنها، ابوسعيد مُكارى (رجوع کنید به كلينى، ج 1، ص 47)، ايوببن حُرّ (همان، ج 1، ص 69، 269، 288، ج 2، ص 38)، عبداللّهبن مسكان (همان، ج 1، ص 82)، مُعَلّىبن عثمان (همان، ج 1، ص 154، 399، ج 2، ص 79)، محمدبن نعمان احول (همان، ج 1، ص 206)، بريدبن معاويه (همان، ج 1، ص 221، 379)، عبيداللّهبن على حلبى (همان، ج 4، ص 293) و عمرانبن اعين (همان، ج 1، ص 398) بودهاند (براى برخى ديگر از مشايخ او رجوع کنید به همان، ج 1، ص 222، 273، ج 2، ص 127، 177، 180، 217). نجاشى (همانجا) از آثار او به كتابى اشاره كرده كه خود نزد ابن نوح آن را قرائت نموده است. نجاشى (همانجا)، ضمن بيان طريق خود در نقل از اين كتاب، تصريح كرده كه طرق روايت اين كتاب متعدد بوده است. رواياتى از اين كتاب، به روايت ابنابىعمير و نَصْربن سُوَيْد صَيْرفى، در آثار حديثى اماميه باقىمانده است (رجوع کنید به نجاشى، همانجا؛ طوسى، 1420، ص 501؛ مدرسىطباطبائى، ج 1، ص 394ـ 395). كلينى روايات فراوانى از او از طريق نصربن سويد نقل كرده است (براى نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 47، 69، 82، 154، 206). خويى (ج 20، ص 70ـ73، 98ـ99، 251، 254ـ 258) موارد نقل از اين كتاب در آثار حديثى اماميه را گرد آورده است. احمدبن عمر حلّال نيز از وى حديث نقل كرده است (رجوع کنید به ابنبابويه 1362ش، ج 2، ص 348ـ434).
منابع: (1) ابنبابويه، التوحيد، چاپ هاشم حسينى طهرانى، قم ?(1357ش)؛ (2) همو، كتابالخصال، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1362ش؛ (3) همو، كتاب مَن لايَحضُرُه الفقيه، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1414؛ (4) همو، معانىالاخبار، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1361ش؛ (5) ابنشهرآشوب، معالم العلماء، نجف 1380/1961؛ (6) ابنطاووس، اقبالالاعمال، چاپ جواد قيومىاصفهانى، قم 1414ـ1416؛ (7) همو، رسالة عدم مضايقة الفوائت، (چاپ) محمدعلى طباطبائىمراغى، در تراثنا، سال 2، ش 2و3 (ربيعالآخر ـ رمضان 1407)؛ (8) ابنهيثم، كتاب المناظرات، با ترجمه انگليسى از ويلفرد مادلونگ و پل ارنست واكر، لندن 2000؛ (9) ادريس عمادالدين قرشى، تاريخ الخلفاء الفاطميين بالمغرب: القسم الخاص من كتاب عيون الأخبار، چاپ محمد يعلاوى، بيروت 1985؛ (10) احمدبن محمد برقى، كتاب الرجال، در ابنداوود حلّى، كتابالرجال، تهران 1383ش؛ (11) محمدباقر بهبودى، معرفةالحديث و تاريخ نشره و تدوينه و ثقافته عندالشيعةالامامية، تهران 1362ش؛ (12) خويى؛ (13) احمدبن محمد زرارى، رسالة ابىغالب الزرارى الى ابنابنه فى ذكر آلاعين، چاپ محمدرضا حسينى، قم 1411؛ (14) شوشترى؛ (15) محمدبن حسن طوسى، رجال الطوسى، چاپ جواد قيومىاصفهانى، قم 1415؛ (16) همو، فهرست كتب الشيعة و اصولهم و اسماء المصنفين و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزيز طباطبائى، قم 1420؛ (17) علىبن حسين علمالهدى، رسائل الشريف المرتضى، چاپ مهدى رجائى، قم 1405ـ1410؛ (18) محمدبن مسعود عياشى، كتاب التفسير، چاپ هاشم رسولى محلاتى، قم 1380ـ1381، چاپ افست تهران (بىتا.)؛ (19) نعمانبن محمد قاضىنعمان، الايضاح، چاپ محمدكاظم رحمتى، بيروت 1428/2007؛ (20) كلينى؛ (21) احمدبن على نجاشى، فهرست اسماء مصنّفى الشيعة المشتهر ب رجال النجاشى، چاپ موسى شبيرى زنجانى، قم 1407؛
(22) Etan Kohlberg, A medieval Muslim scholar at work: Ibn Tawus and his library, Leiden 1992; (23) Wilferd Madelung, "The sources of Ismaili law", Journal of Near Eastern studies, XXXV (1976); (24) Hossein Modarressi Tabatabai, Tradition and survival: a bibliographical survey of early Shiite literature, vol.1, Oxford 2003.