responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6437

 

هراکلیتوس ، (ﺣ540ـ480 ق م)، از فیلسوفان ایونیایی پیش از سقراط. وی از اهالی شهر افسوس ، در ساحل غربی آسیای صغیر، بود. ظاهراً در خانواده‌ای سلطنتی به دنیا آمده بود (گاتری، ص 408)، اما حق موروثی پادشاهی را به برادرش واگذار نمود (دیوگنس لائرتیوس، ج2، کتاب 9، بخش 6). دیوگنس از رابطۀ هراکلیتوس با داریوش و حتی از مکاتبه‌ ای میان آنها سخن گفته است که در آن داریوش ، هراکلیتوس را به کاخ خود می خواند تا هراکلیتوس وی را با فرهنگ یونانی آشنا سازد و دشواریهای کتابش را نیز بر وی فروگشاید؛ اما هراکلیتوس، برای اجتناب از فزون خواهی و شکوه فراوان، این خواست را اجابت نمی‌کند (دیوگنس، ج2، کتاب 9، بخشهای 13ـ15؛ خراسانی، ص231ـ234). به نظر می‌رسد این داستان و دیگر داستانهایی که دربارۀ گوشه‌گیری و مردم‌گریزی وی نقل کرده¬اند، تا حدودی ساختگی است و بیشتر ریشه در سخنان تحقیرآمیز او دربارۀ عقاید و تلقیهای مرسوم آدمیان و حتی برخی شاعران و فیلسوفان سابق داشته است (رجوع کنید به دیلز، ج1، ص155، پاره‌های 17، 19، ص160، پارۀ 40، ص 174، پارۀ104،ص180ـ181، پارۀ 129؛ هوسی،ص 88؛ گاتری،ص409). از کتابی که نویسندگان قدیم به وی نسبت داده¬اند ( گاتری، ص406ـ407)، بیش از صد پارۀ منثور، با زبانی سرشار از تعابیر و صنایع شاعرانه و گاه حتی متناقض‌نما، باقی مانده است. از مجموع این پاره‌ها و به‌رغم ابهام بسیاری از آنها – که سبب شد در دنیای قدیم، او را هراکلیتوس «تاریک» و «مبهم» لقب دهند(گاتری، ص 410ـ413؛ کیرک و راون، ص 184) – می‌توان اندیشه‌های فلسفی هراکلیتوس را بیش از هر فیلسوف ایونیایی دیگری تبیین نمود.

به عقیدۀ هراکلیتوس، لوگوس ، ذات واقعیت یا اصل جهانی حاکم بر آن یا حتی عقل است و دانایی عبارت است از گوش دادن به آن(دیلز،ج1،ص161، پارۀ 50). آموزۀ «همه چیز یکی است» از آرای برجستۀ هراکلیتوس است (دیلز،ج1، همانجا). هراکلیتوس از یگانگی یاد شده به یگانگی اضداد، هماهنگی زاییدۀ کشاکش و جنگ میان اضداد که در گسترۀ جهان در جریان است، تعبیر کرده است (همان،ج1،ص152،ش8،9،ص 162، ش51،53،54،ص169). او این جریان شوندی پیوسته را به رودخانه‌ای تشبیه کرده است که هرگز نمی‌توان دوبار در آن پای نهاد (همان،ج1،ص 154،169،پاره‌های 12، 91). از زمان قدیم مفسران یونانی، از جمله افلاطون و ارسطو، هراکلیتوس را به‌ویژه با همین رأی مشهور، که همه چیز در جریان یا گذر است،می‌شناختند (افلاطون، كراتیلوس، 402 الف؛ ارسطو، مقولات،104ب22؛ نیز رجوع کنید به گاتری، ص489). به نظر ارسطو (مابعدالطبیعه، 984 ،الف7)، هراکلیتوس – چونان سایر فیلسوفان طبیعت ‌باور پیش از او که در پی اصل و مبدأ همۀ موجودات می‌گشتند – آتش را اصل نخستین همۀ اشیا می‌دانسته است، چنان كه برخی دیگر اشاره كرده¬اند(دایره‌المعارف فلسفۀ استنفورد، ذیل هراکلیتوس، بخش3؛ خراسانی، ص 252ـ253). وی آتش را در وهلۀ نخست بهترین نمونۀ محسوس دگرگونی پیوستۀ اشیای جهان تلقی می¬كرد. برخی تعابیر هراكلیتوس كه در آنها آتش نخستین مایۀ امور و دگرگونیهای آن سبب تشکیل دیگر عناصر معرفی شده است (دیلز، ج1،ص158، پاره‌ 31 ، ص 171، پاره 90) ما را به تفسیر ارسطویی نزدیك‌تر می‌سازد (نیز رجوع کنید به دیوگنس، کتاب 9، بخش7ـ 8).

ارسطو نیز، به ویژه در دو اثر طبیعیات (185ب20، 205الف3،329ب27) و مابعدالطبیعه (984 الف7، 987الف33، 1005ب25، 1010الف13، 1012 الف 25 ، 1012الف34، 1063ب25)، به سه اندیشۀ هراكلیتوس اشاره کرده است : در حركت بودن همه چیز، مبدأ و منتها بودن آتش به عنوان اصل نخستین اشیا، و وحدت و یگانگی اضداد.

تأکید هراکلیتوس بر آتش و نیز شباهت برخی دیگر از آرای وی به آرای زردشت و مغان ایران، در كنار داستانهایی كه دربارۀ رابطۀ وی با ایرانیان وجود دارد، سبب شده است تا از همان روزگار كهن ، در میان پیش‌سقراطیان به طور خاص، از نسبت اندیشه‌های وی با اندیشه‌های ایرانیان باستان پرسیده شود. به عقیدۀ كلمنت اسكندرانی (کتاب 5، فصل 1) در قرن دوم میلادی هراكلیتوس اندیشه‌های خود را از «فلسفۀ بربرها» گرفت كه با نظر به نزدیكی اِفِسوس به امپراتوری ایران می‌بایست منظور او از بربرها همان ایرانیان باشد. در دوران جدید پرسش از خاستگاه ایرانی اندیشه‌های هراكلیتوس را فیلسوف و محقق برجستۀ آلمانی، فردریش شلایرماخر ، مطرح ساخت و بعد اسلاف او، همچون اگوست گلادیش ، آن را دنبال كردند (رجوع کنید به دوشن گیلمن، دایره‌المعارف ایرانیكا، ذیل «تأثیر ایران بر اندیشۀ یونان»). اما به نظر می‌رسد به‌رغم همۀ تحقیقاتی كه از آن زمان تاكنون انجام گرفته و اظهاراتی كه بیان شده (از جمله رجوع کنید به دوشن گیلمن، دایره‌المعارف ایرانیكا، ذیل «تأثیر ایران بر اندیشۀ یونان»؛ پانوسی، ص21)، این مسئله به دلیل نبودن مدارك قطعی،همچنان بر حدس و گمان مبتنی است (رجوع کنید به گاتری، ص 488؛ دوشن گیلمن، ص 133).

در متون اسلامی قدیم هراكلیتوس با نا‌مهایی چون ارقلیطس ( فارابی،ص96)، ایراقلیطس یا ایرقلیطس (ابن ابی اصیبعه، ص 80؛ سجستانی، ص80؛ شهرستانی،ج2، ص115)، یراقلیطوس (ابن فاتك،ص40)، هیراقلیطس یا هرقلیطس و ارقطس (شهرستانی،ج2، ص 87، 100)، ابروقلیطس(ابن رشد، ج1، ص425)، ابرفلیطس یا ابرقلیطوس( شهرزوری، ؟،ج1، ص169) و اقراطولس(صدرالدین شیرازی،ص185) یاد شده است . آشنایی مسلمانان با هراكلیتوس، بیش از همه، به اشارات فلوطرخوس‌ (پلوتارک) و ارسطو در آثارشان بازمی‌گردد.

از زندگی هراكلیتوس و داستانهای گوناگونی كه دربارۀ او روایت شده است و می‌توانست نظر عقاید‌نگاری ـ اندرزنامه‌های اسلامی را به خود جلب كند، هیچ یك در منابع اسلامی بازتاب نیافته‌است. ابن فاتك(ص40) هراكلیتوس الظلمی را – كه به لقب تاریك وی اشاره دارد – در ضمن حكمایی نام ‌برده است كه در عهد زینون می‌زیستند.

قول هراكلیتوس مبنی بر مبدأ و منتها بودن آتش، شكل‌گیری جهان و عناصر اربعه به عنوان تبدلات آتش و تخریب عالم با خاموشی آن، در منابع متفكران مسلمان نقل شده است (سجستانی،ص 80؛
شهرستانی، ج2، ص 87).

ابن سینا در الكون و الفساد(ص 81 ـ82، 87، 95ـ96)، بدون اشاره به نام هراكلیتوس، به نقل و نقد نظریۀ مبدأ بودن آتش ‌پرداخته است ( نیزرجوع کنید به فخررازی، ص 116ـ17). ابن رشد(ج1،ص 425، 463ـ464) نیز، به پیروی از ارسطو (مابعدالطبیعه، 1010الف14ـ20، 1012الف24ـ25)، كذب همۀ گفته ها به همراه صدق آنها را از لوازم تغییر دائمی همۀ اشیا نزد هراكلیتوس دانسته، اما جالب توجه این است كه ملاصدرا (ص61ـ62، 197،217ـ218) علی‌رغم كوشش در یافتن رد پای حركت جوهری در میان قدما، هیچ جا از هراكلیتوس یاد نکرده، بلكه حركت جوهری را نزد زنون و ارسطو یافته است . با نظر به اینكه انتساب حركت جوهری به ارسطو مبتنی بر چند نقل قول از اثولوجیای افلوطین است و افلوطین از جمله در این رأی در انئادها از هراكلیتوس تأثیر پذیرفته است (استوماتلوس، ص125ـ128)، می‌توان تأثیر نظریه هراکلیتوس را دربارۀ سیلان جاودانه به نحو غیرمستقیم در آثار ملاصدرا نیز یافت.

شهرستانی (ج2، ص100)، با استناد به گفتۀ ارسطو در مابعدالطبیعه (987الف32) ،گفته كه افلاطون پیش از آشنایی و مصاحبت با سقراط، تحت تأثیر آرای هراكلیتوس( ازجمله دگرگونی و فساد محسوسات و در نتیجه عدم آگاهی به محسوسات) بوده است. این گفتۀ ارسطو در بسیاری از منابع اسلامی نقل شده است (رجوع کنید به ابن ابی‌اصیبعه، ص80؛
قفطی،ص20؛
شهرزوری،1396، ج1، ص 169؛
صدرالدین شیرازی، ص185ـ 186). قفطی(همانجا) بر این گزارش افزوده كه مذهب هراكلیتوس، مذهبی متروك و مجهول است.

افلوطین در اثولوجیا(ص23)، ضمن گزارش از خلع بدن خویش و سفر به عوالم الهی، از دغدغۀ ارقلیطوس (هراكلیتوس) در تحقیقِ جوهرِ نفس و ارتقای آن به عالم عقل، سخن گفته كه این مطلب عیناً در نزهه الارواح شهرزوری(ج2، ص101) انعكاس یافته، با این تفاوت كه شهرزوری، عقیدۀ فوق را به أرفلوطوس نسبت داده است .

همچنین شهرستانی(ج2،ص103) به گزارش از فُلُوطَرخیس بیان کرده است که در اندیشۀ هراکلیتوس، اشیا از بخت انتظام یافته اند و جوهر بخت نطق عقلی است که در جوهر کلی نفوذ یافته است. خواجه نصیرالدین طوسی(1359،ص192) نیز عیناً رأی یاد شده را از زبان شهرستانی نقل کرده است. به نوشتۀ صدرالدین شیرازی (ص186)، مذهب هراكلیتوس مبتنی بر حدوث افلاک و اشیای درون آن است.

خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری (ص 262ـ263 )، در باب محبت، این عقیده را که چیزهای مختلف با یکدیگر تشاکل و تألیف تام نمی توانند داشته باشند، اما چیزهای متشاکل به یکدیگر مسرور و مشتاق اند، به گزارش ارسطو از ابرَقلیطس (هراکلیتوس) نقل کرده است (نیزرجوع کنید به شهرزوری، 1385، ج3، ص518)، درحالی که ارسطو در اخلاق نیكوماخس (1155ب11) این عقیده را به امپدوكلس نسبت داده و عکس آن را از هراکلیتوس نقل کرده است.


منابع :
(1) ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت، بی تا؛
(2) ابن رشد، تفسیر مابعدالطبیعه، چاپ موریس بویژ، بیروت 1973؛
(3) ابن سینا، الشفاء( الطبیعیات، ج2، فی‌الكون و الفساد)، تحقیق الدكتور محمود قاسم، چاپ افست قم 1404ق؛
(4) افلوطین، اثولوجیا، چاپ محسن بیدار فر، قم 1413ق؛
(5) مبشر ابن فاتک، مختار الحکم و محاسن الکلم، چاپ عبدالرحمن بدوی، مادرید، 1377ق/1958م؛
(6) ابوسلیمان سجستانی، صوان الحکمه و ثلاث رسائل، چاپ عبدالرحمن بدوی، تهران 1974م؛
(7) استفان پانوسی، تأثیر فرهنگ و جهان‌بینی ایرانی بر افلاطون، تهران1381ش؛
(8) شرف الدین خراسانی، نخستین فیلسوفان یونان، تهران 1357ش؛
(9) محمد بن عبدالكریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد بن فتح الله بدران، افست قم 1367ش؛
(10) شهرزوری، شمس الدین محمد بن محمود، رسائل الشجره الهیه، ج3، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران1385ش؛
(11) همو، نزهه الارواح و روضه الافراح، چاپ احمد ایم ای، حیدر آباد،1396ق/1976م؛
(12) شیرازی، صدرالدین، رساله فی الحدوث، تصحیح سید حسین موسویان، تهران 1378ش؛
(13) خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران 1356ش؛
(14) همو، تلخیص المحصل، چاپ عبدالله نورانی، تهران1359ش؛
(15) محمدبن محمد فارابی، کتاب تحصیل السعاده، چاپ جعفر آل یاسین، بیروت1403ق/1983م؛
(16) فخر رازی، المباحث المشرقیه فی علم الالهیات و الطبیعیات، تهران 1966م؛
(17) ژاك دوشن گیلمن، واكنش غرب در برابر زرتشت، ترجمه تیمور قادری، امیركبیر 1383ش؛




(18) -Aristotle, The Complete Works of Aristotle, edited by J. Barnes, Princeton 1984;
Clement of Alexandria, The Stromata, book 5, translated by William Wilson, http://www.newadvent.org/fathers/0210.htm ;
Diels, H. and W. Kranz, Die Fragmente der Vorsokratiker, three vols., original edn. 1903;
reprint of 6th edn., Berlin: 1974;
Edward Hussey, Heraclites, in The Cambridge Companion to Early Greek Philosophy, edited by A, A. Longe, Cambridge, 1999;
Encyclopaedia Iranica, ed. By Ehsan Yarshater, www.iranica.com, Greec: Relations with Persian Empire (by various others), section iii: Persinan influence on Greek thought (by Jacues DuchesneـGuillemun);
W. K. C. Guthrie, A History of Greek Philosophy, V.I, Great Britannia, 1962;
G. S. Kirk & J. E. Raven, The Presocratic Philosophers, Cambridge, 1966;
Diogenes Laertius, Live of Eminent Philosophers, trans. By R.D. Hick, London, 1970;
Plato¸ Plato Complete Works ,edited by Hamilton& Hutington Cairns, Princeton, 1989;
G. Stamatellos, Plotinus and the Presocractics, NewYork 2007;
Standford Encyclopaedia of philosophy, ed. by Edward N. Zalta, http://plato.stanford.edu/, “Heraclitus” (by Daniel W. Graham).



/ حمیدرضا محبوبی آرانی/



تاریخ انتشار اینترنتی: 08/08/1389

















اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6437
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست