responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6430

 

صفی‌عليشاه ، لقب ميرزا حسن اصفهانى، از صوفیان بزرگ سلسلۀ نعمت‌اللهى. شرح حال او را برادرش، رضا، ملقب به حضورعلى نعمت‌اللهى، در رساله‌اى به نام تعرفة‌الاوليا، از قول خود صفی علیشاه ، به نظم درآورده است (جمالزاده، ص 1056ـ1057؛ برای اطلاع از مطالب این رساله رجوع کنید به همو،ص1056ـ1060).گزارشى از اين رساله را مسعود همايونى در كتاب تاريخ سلسله‌هاى طريقه نعمة اللهيه در ايران(ص 261ـ 288) به نثر نوشته است.

صفى همراه با رحمت¬علیشاه به كرمان رفت و به اشارۀ وی سرودن كتاب زبدة الاسرار را آغاز كرد( صفی علیشاه، 1370، مقدمۀ دیوان، ص 5ـ6؛ همايونى، همانجا). پس از وفات رحمت¬عليشاه، وی دست ارادت به منورعليشاه داد که عموى رحمت¬علیشاه و مدعى جانشينی او بود .صفی در حمايت از او و نفى مخالفانش کوشید. از جمله گويا مقالاتى نوشت در برترى وی بر سعادت¬علیشاه ،كه ارادتمندانش وی را جانشين بر حق رحمت¬عليشاه می‌دانستند (کیوان قزوینی، بهین سخن، ص20؛ چهاردهى، ص 12) .همچنين در زبده الاسرار اشعارى دارد كه متضمن تعريضات تند نسبت به سعادت¬عليشاه و دفاع از منورعلیشاه است (رجوع کنید به صفى، 1372، ص 118ـ121).

صفى تا 1280 در يزد ماند و آنگاه ، برای دومین بار، به هندوستان رفت و عليشاه آقاخان دوم، رهبر اسماعيليه، از او استقبال کرد (صفى،1370، مقدمۀ دیوان،ص 6؛ همايونى،ص 264، 289). گويا علت سفر او به هندوستان، درخواست عليشاه از منورعليشاه بود مبنی بر فرستادن شيخ مؤتمنى از طريقت نعمت‌اللهى (معصوم علیشاه، ج 3، ص 445) .صفی از هند به زیارت خانۀ خدا رفت (صفى، همان، ص 5) وسپس به هندوستان بازگشت و تأليف زبده الاسرار را به پايان برد و آن را در بمبئى، با حمایت عليشاه، به چاپ رساند. در اين سفر وی با بسيارى از مرتاضان و جوكيان ملاقات و گفتگو کرد (صفى، همان، ص 6؛ همايونى، ص 289ـ290). پس از چهار سال اقامت در هند، به زيارت عتبات عاليات رفت و در نجف به ديدار شيخ‌مرتضى انصارى، از بزرگترين عالمان شيعه و مهم‌ترين مرجع شيعيان عصر، رفت. قصد او از اين ديدار، تحويل هداياى عليشاه ، رهبر اسماعيليان، و ابلاغ پيامى از سوى وى بود. گفته¬اند که شیخ مرتضی انصاری از او به گرمی استقبال و تلويحاً از زبده الاسرار تمجيد کرد (معصوم علیشاه،همان،ص442؛ همايونى،ص 307ـ308).

صفی سپس به ايران آمد و به يزد رفت. در اين ايام بر سر جانشينى رحمت¬عليشاه، ميان سعادتعليشاه و منورعليشاه نزاع بالا گرفته بود. صفى با اينكه قبلاً دست ارادت به منورعليشاه داده بود، براى دورى از منازعات، عزم هندوستان كرد تا باقى عمر را در دكن بماند. اما پس از دو سال اقامت، مشكلاتی پيش آمد كه موجب شد به عزم مشهد رهسپار ايران شود. گويا اين سال مصادف با وقوع قحطى بود و صفى موفق به سفر مشهد نشد و ناچار در تهران اقامت گزيد (صفى، همان، ص 6؛ معصوم علیشاه، همان، ص 442 ،446).

در تهران عبدعليشاه كاشانى، از مشايخ منورعليشاه، با صفی بناى مخالفت گذاشت و چنين استدلال كرد كه چون صفی ، شيخ سيار است، توقف بيش از شش ماه او در تهران جايز نيست. گويا اقبال اهالى تهران و صاحب‌منصبان دربارى به صفی عليشاه در بالاگرفتن اين مخالفتها بی‌تأثير نبوده است (رجوع کنید به صفی، همان، ص 13ـ15؛ مدرسی چهاردهى،ص 12ـ13). صفی‌عليشاه نیز که از مدتها پيش خود را مستقل از منورعليشاه می‌دانست، پيوند روحانى خود را به رحمت عليشاه پشتوانۀ معنوى و سلوكى خود ‌دانست و بلاواسطه خود را به رحمت عليشاه متصل ‌كرد (رجوع کنید به صفی، 1372، ص 72ـ74، 179، 181، 192؛ زرين‌كوب، ص343 ). یکی از دلایل استقلال صفی¬علیشاه از منورعلیشاه آن بود که به اعتقاد وی، اعتبار اجازه‌نامۀ سعادت¬عليشاه بيش از اجازه¬نامۀ مورد ادعاى منورعليشاه است. در عین حال، صفى به سعادت¬عليشاه نیز انتقاداتی داشت و او را شایستۀ جانشینی نمی¬دانست (رجوع کنید به صفی،1370، مقدمۀ ديوان، ص 14ـ15). صفى با طرح اين موضوع كه «سند فقر ترك هنگامه است نه كاغذ ارشادنامه» ( همان ، ص 6)، مناط اعتبار ادعاى شیخی را به تهذيب اخلاق ، زهد از دنيا و انقطاع از ماسوی الله، توكل بر خدا و ذخيره نكردن مال ، پوشيدن عيب مردم ، حفظ زبان از لغو بخصوص دروغ و غيبت و تهمت، و پاك داشتن دل از كينه و خصومت می‌دانست (رجوع کنید به همان، ص 15).

صفى به ‌واسطۀ برخوردارى از دانش وسيع عرفانى و كمالات معنوى و همچنين بيان گرم و گيرا، در اواخر دورۀ ناصرى شمارى از ارباب حرف و صاحب‌منصبان دربارى را مجذوب خود كرد، از آن جمله‌اند :سلطان¬محمدميرزا نوۀ فتحعليشاه ، ميرزانصراللّه‌خان دبيرالملك، و ظهيرالدوله كه وزير تشريفات و داماد ناصرالدين‌شاه بود (همايونى، ص 305ـ306؛ مدرسى چهاردهى، ص 11). کیوان قزوینی* نیز مدتی مرید صفی¬علیشاه بود، ولی بعد به سلطان¬علیشاه گنابادی پیوست (سمیعی، ص141) . صفی در سالهاى اقامتش در تهران، علاوه بر تربيت شاگردان، آثارى به نظم و نثرنوشت(زرين‌كوب، ص 343). يكى از فعالیتهای مهم وی، مبارزه با شيخيه و بابيت و بهائيت بود (چهاردهى، ص 21ـ22).او حتی يكى از اهداف تأليف تفسير منظومش را از قرآن ، علاوه بر ترغيب «مردم فارسی‌زبان به خواندن و فهميدن معانى و نكات عرفانى قرآن»، مبارزه با بابیه ذکر کرده است و برآن بود كه هر کس این تفسیر را بخواند دیگر به بابيه اعتنایی نمی¬کند (رجوع کنید به صفی، همان، ص 6، 11ـ12) . صفى درويشان نعمت‌اللهى را از رفتن به مجالس وعظ شيخيه به¬شدت نهى می‌كرد و می‌گفت سخنان آنان «شهدى است آلوده به زهر (كه) همه‌كس ملتفت نيست.» او تا آنجا پيش می‌رفت كه سفارش می¬کرد اگر درويشى شيخى شده باشد و بخواهد دوباره برگردد و درويش شود، او را از خود برانید(رجوع کنید به همان، ص 23).

صفی‌عليشاه در 1311 رساله‌اى در رد كتاب ايقان بهاءاللّه نوشت ( رأفتى، ج 3، ص 225 ؛ مدرسی چهاردهى، ص 17)،که احتمالاً همان رسالۀ صفوت است كه در آن صفى یکی از احادیثی را که بهاءاللّه در ايقان تفسير كرده بود، شرح داده و در ضمن آن ،مندرجات ايقان را رد كرده است (رجوع کنید به رأفتى، همان، ص 225؛ مدرسی چهاردهى، ص50).یکی از بهائيان به‌نام حاجی‌ميرزا حسن شيرازى، معروف به خرطومى ، نیز در جواب صفى رساله‌اى به نام نجم العرفان فى ردّ من اعترض على الايقان را در بمبئى به چاپ رساند (رأفتى، ص226). اما برخی، به اشتباه ،این رساله را به صفى نسبت داده‌اند (رجوع کنید به مدرسی چهاردهى، ص 17؛ صفی، 1383، ناجى، پانویس ، ص 1327) .گويا ردّیۀ صفى تشكيلات بهائى را به زحمت انداخت و آنان را وادار به پاسخگويى و چاره‌جويى كرد (رجوع کنید به اشراق خاورى، ج 5، ص 171؛همو، ج 9، ص 49ـ51). علاوه بر رسالۀ خرطومى، چند نامه هم عبدالبهاء در پاسخ به صفى نوشت كه در آنها، به جای پاسخ گویی، از در دوستى درآمد و مقام صفى را در عرفان ستود (رجوع کنید به اشراق خاورى، ج 5، ص 172ـ174).

صفی در 24 ذیقعده 1316 درگذشت. مزار وی در خانقاهی است که زمین آن را شاهزاده سلطان محمدمیرزا در 1294 اهدا کرده بود. امروزه این خانقاه در نزدیکی میدان بهارستان، جنب خیابان صفی علی شاه ، است( معصوم علیشاه، همان،ص446؛ همایونی، ص258).

گويا صفى در زمان حيات خود، ظهيرالدوله* ملقب به صفاعليشاه را به جانشينى خود تعيين كرده بود، اما چند تن دیگر از مشايخ صفى، پس از فوت او، ادعاى جانشينى كردند: ميرزاعبدالكريم معروف به معروف‌عليشاه، ميرمعصوم‌خان كرمانى، وسيدمحمودخان نائينى ملقب به حيرت‌عليشاه (همايونى، ص 316؛ مدرسی چهاردهى، ص 33ـ34).

صفی در اواخر عمر ازدواج کرد و صاحب دو دختر و یک پسرشد. یکی از دخترانش در زمان حیات صفی و پسرش بعد از صفی و در دوران جوانی درگذشت وتنها دختر وی، به نام شمس-الضحی نشاط، که در 1279 به دنیا آمده بود، نزد ظهیرالدوله درویش شد ( مدرسی چهاردهی،ص30). شمس¬الضحی در شعر و نقاشی و ابریشم¬بافی مهارت داشت و در شعر، شمس تخلص می کرد. وی در 1305، از صنایع مستظرفۀ امریکا مدال طلا گرفت(برقعی، ج3،ص 2010).

آثار منظوم او عبارت اند از :

1) زبده الاسرار،مشتمل بر بيان اسرار شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش و تطبيق آن با منازل سيروسلوك. صفی علاوه بر اینکه این اثر را بر وزن مثنوى مولوى سروده، از آن بسیار بهره برده است (برق ، ص 74ـ78، 95).

2 ) بحرالحقايق، در شرح و توضيح اصطلاحات صوفيه به‌ترتيب حروف تهجى و بر وزن گلشن راز شبسترى ( زرین¬کوب،ص343). وی در تأليف اثر به شرح اصطلاحات صوفيه نظر داشته و اصطلاحات تصوف را براساس ترتيب و توضيحات عبدالرزاق به فارسى درآورده است (رجوع کنید به كاشانى، عبدالرزاق، اصطلاحات‌الصوفيه، ترجمۀ محمد خواجوى ، تهران1372ش).

3 ) تفسيرمنظوم قرآن، مشهور به تفسیر صفی ، اثری ادبى و عرفانى ،مشتمل بر حدود 32000 بیت (برق، ص 108؛ حسن‌زاده آملى،ص 225) . این تفسیر بر وزن مثنوى مولوى است و مؤلف کوشیده است تنزيل و تأويل را به¬هم بیامیزد و شريعت و طريقت را جمع کند (زرين‌كوب ، ص 344).

4 ) ديوان اشعار، شامل قصاید، غزليات، ترجيعات، مسمطات و رباعيات ، که غزلیات و مسمطاتش شهرت بیشتری دارد. در بین مسمطات، مخمسی مشهور و مفصّل دارد در بیان سیر انسان در مراتب وجود. غزلیاتش نیز با لحنی قلندرانه و با شور و هیجان سروده شده است.برخی محققان دربارۀ لطافت و ظرافت اشعار او سخن گفته اند (رجوع کنید به رضا، ص 160، 243ـ244). شايد بتوان او را آخرين شاعر بزرگ صوفى مشرب دانست (رازى ، ص 579؛ زرین¬کوب، همانجا) .

آثار منثور صفی¬علیشاه عبارت اند:

1 ) عرفان الحق، که رساله¬ای است دربارۀ اسرار سلوک و آداب طریقت به زبان ساده که گویا صفی آن را برای ناصرالدین شاه تألیف کرده بوده است(زرین¬کوب، همانجا).

2) اسرارالمعارف. وی در این رساله اشاره کرده که نیل به عرفان موقوف به موهبت وتأیید الهی است ،هر چند باید درراه آن تلاش کرد و از جان ومال خود گذشت. در این اثر، صفی اوصاف صوفیان حقیقی و راههای تمیز آنان را از مدعیان بیان کرده است (صفی،1360،ص49ـ56، 63ـ65 ؛ زرین¬کوب، همانجا).

3) میزان المعرفه، رساله¬ای است موجز در شرح معنای انسانیت ،که در آن خاطر نشان نموده که انسانیت موقوف به رعایت آداب ظاهر و سلوک باطن است(زرین¬کوب،همانجا). این اثر همراه با اسرارالمعارف در 1360ش چاپ شده است.


منابع:
1- عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، موسسه ملی مطبوعات امری، تهران1327ش؛
(2) عطا کریم برق، جستجو دراحوال وآثار صفی علیشاه، تهران1352ش؛
(3) محمد باقر برقعی، سخنوران نامی معاصر ایران، تهران1373ش؛
(4) محمد علی جمالزاده، "شرح احوال مولانا حاج میرزا حسن صفی علیشاه "، مجله وحید، دوره سیزدهم ،ش 11 و12 ،مسلسل 188، بهمن 1354ش/ 1396صفر/ فوریه 1976م؛
(5) حسن حسن زاده آملی، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، قم1372ش؛
(6) عبدالله رازی ، تاریخ کامل ایران از تاسیس سلسله ماد تا انقراض قاجاریه،تهران 1367ش؛
(7) وحید رافتی،مآخذ اشعار درآثار بهایی، از انتشارات موسسه معارف بهائی،کانادا، 2000م؛
(8) فضل الله رضا، مهجوری ومشتاقی مقالات فرهنگی و ادبی ، تهران 1375ش؛
(9) عبدالحسین زرین کوب، دنبالۀ جستجو درتصوف ،تهران 1362ش؛
10- کیوان سمیعی، رساله ترجمۀ حال کیوان قزوینی، در دو رساله در تاریخ جدید تصوف(تاریخ انشعابات متاخره سلسله نعمت اللهیه، منوچهر صدوقی ، کیوان سمیعی، ،تهران1370ش؛
(11) صفی علیشاه، زبده الاسرار،تهران 1372ش؛
(12) همو، اسرار المعارف ومیزان المعرفه،تهران 1360ش؛
(13) همو، دیوان صفیعلی شاه، با مقدمه تقی تفضلی وبه کوشش منصور مشفق،تهران1370ش؛
(14) همو، تفسیر صفی، تصحیح وتحقیق حامد ناجی اصفهانی،اصفهان1383ش؛
(15) عبدالرزاق کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ترجمه محمد خواجوی، تهران1372ش؛
(16) عباسعلی کیوان قزوینی، راز گشا، بهین سخن،بی جا، بی تا؛
(17) محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانه الادب،تهران 1369ش؛
(18) نورالدین مدرسی چهاردهی، سلسله های صوفیه ایران، تهران 1360ش؛
(19) محمد بن معصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقایق، چاپ محمد جعفر محجوب ، تهران 1339-1345ش؛
(20) مسعود همایونی،تاریخ سلسله های طریقه نعمه اللهیه در ایران از سال 1190 هجری قمری تا سال1396هجری قمری،تهران1358ش.



/ محمودرضا اسفنديار /







تاریخ انتشار اینترنتی: 03/06/1389

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6430
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست