responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6423

 

خلق و امر ، دو اصطلاح در كلام اسماعيليه. اغلب در آثار متفكران اسماعيلى، براساس آيه «الالَهُ الخلق و الامر» (اعراف: 54)، نوعى تقابل ميان دو مفهوم خلق و امر ديده مى‌شود؛ خلق خلقت جواهر مادّى و امر خلقت جواهر روحانى تعريف مى‌گردد.

در رسائل اخوان‌الصفا (ج 3، ص 184) چنين تبيين شده كه عقلِ نخستين معلولِ بارى‌تعالى و بارى‌تعالى علت و مُبدِعِ همه موجودات و مكملِ تكوين آنها در نظام سلسله مراتبى از پست‌ترين تا شريف‌ترينشان است. خدا مبدأ و منشأ همه موجودات است، چنان‌كه واحد مبدأ و منشأ همه عددهاست (همان، ج 3، ص 236). خداوند با عدد يك متناظر است، عقل با عدد دو، نفس با سه، مادّه نخستين با چهار، طبيعت با پنج، جسم جهان با شش، افلاك آسمانى با هفت، عناصر چهارگانه و مشتقات آنها (قلمرو جمادات، نباتات و حيوانات) با عدد هشت (همان، ج 3، ص 181ـ182، 203). صدورِ جهان از خدا همانند صدورِ سخن از گوينده است (همان، ج 3، ص 351). عقل، نخستين ابداع، محلِ هستى، و «موضع كون» نيز ناميده مى‌شود، زيرا اراده الهى قبل از كون است و به واسطه عقل است كه اشيا از عدم به وجود مى‌آيند (همان، ج 4، ص 203). همچنين عقل، محل يا موضعى خوانده مى‌شود كه امرِ خدا خودش را در آنجا آشكار مى‌سازد (همان، ج 4، ص 206).

داعىِ فاطمى، ابويعقوب سجستانى (متوفى ح 390؛ ص 147)، آيه «اَلا لَهُ الخلقُ والامر» (اعراف: 54) را تأويل كرده به اينكه خلق دربردارندة اشياى جسمانى (مخلوقات) است كه در زمان و مكان آفريده شده‌اند، در حالى‌كه امر به موجودات روحانى (مُبدَعات) مربوط است كه از آغاز در وراى زمان و مكان تحقق يافته‌اند، گرچه اغلب ابداع و امر با عقل يكى دانسته مى‌شود. در كتاب جامع‌الحكمتين (ص 229)، منسوب به ناصرخسرو (متوفى 481)، كه در دورة فاطميان به اسماعيليه گرويد، بيان شده كه عالَم امر، جهان سلسله مراتبِ روحانى است، ولى عالَم خلق به جهان جسمانى اشاره دارد. ابداع، نام امر الوهى است و عمل اختراع عبارت است از پديد آوردن چيزى از عدم. خلق، تقدير چيزى از چيزى ديگر است، مانند كسى كه از چوبْ تختى مى‌سازد و به آن شكل مى‌دهد. اهل تأييد، يعنى امامان كه از فرزندان پيامبر اكرم هستند، اين عقيده را كه جهان ازلى، قديم و غيرمخلوق است، رد مى‌كنند. جهان، سازنده و صانع قلمروهاى طبيعى (مواليد) نيست، بلكه خود بالذات مصنوع و ساخته شده است. گياهان و حيوانات به كمك افلاك و ستارگان و عناصر پديد نيامده‌اند، بلكه گياهان از تخم اوليه و ابداعىِ گياه و حيوانات از جفت ابداعى نر و ماده حيوان ايجاد شده‌اند. اگر غير از اين بود و گياهان و حيوانات به كمك افلاك و ستارگان و خاك و آب پديد آمده بودند، مى‌بايست سراسر زمين را باغ و بوستان فرامى‌گرفت (همان، ص 218). دليل اينكه جهان خلق شده اين است كه جهان در كليتش جوهرى يگانه است كه به اجزاى زيادى تقسيم شده و هر جزء، طبيعت خودش را دارد (همان، ص 219). هركس به اين امر توجه كند كه همان جوهر واحد، ممكن است صورتهاى مختلفى به خود بگيرد و هر جزئى از اين جوهر، طبق صورت خاص خودش، كاركردى خاص و متمايز دارد، بايد اذعان كند كه اين جوهر به ذات خويش موجود نشده، بلكه حتمآ كسى به آن شكل داده است. مثلا جوهر آهن مى‌تواند به صورتهاى مختلفى درآيد كه هر كدام كاركرد خاصى دارد، مانند شمشير، تبر، سوزن و بيل. فاعلى همچون انسان بايد اين صورتهاى مختلف را به آهن بدهد (همان، ص 221). ناصرخسرو (ص 226) علاوه بر آن توضيح مى‌دهد كه دليل قاطع و آشكار ديگر براى ابداع هنگامى فهميده مى‌شود كه به اجزاى پراكنده «بى‌جان و بى‌هيچ دانش» توجه كنيم كه به خواست و اراده كسى گردهم مى‌آيند و شكل مى‌گيرند و هركدام در جاى خاص خويش قرار مى‌گيرند. در اين صورت آيا صانع به ذات خويش اين كار را انجام داده يا بدان امر نموده است؟ اگر پاسخ دهيم كه خدا به ذات خويش اين كار را انجام داده است، جسم بودن او را تأييد كرده‌ايم. چون خدا جسم نيست، بايد بپذيريم كه او بر ايجاد اشياى نظم و ترتيب يافته امر نموده و ــ به تعبير ناصرخسرو «بفرمودست»ــ اين فرمان را ابداع مى‌ناميم (همان، ص 228).

شهرستانى (متوفى 548 يا 549)، اسماعيلى نزارى (←شهرستانى*)، در مفاتيح‌الاسرار (ج 1، ص 189) بيان داشته كه جنبه‌هاى مختلف قرآن براساس قاعده خلق و امر پايه‌ريزى و تدوين شده است. اين دو مفهوم، جزئى از ثنويتى كه جهان جسمانى را از جهان روحانى تفكيك كند، نيستند بلكه دو شيوه براى ادراك دو جنبه واقعيتِ واحدند.

شيوه‌اى كه شهرستانى در مجلس (ص 97) براى تفسير خلق برگزيده، مشابه تفسير افلاطون است. از سوى ديگر، ما جهان ابداع ارواح و جهان جسمانى (جهان خلق) را داريم. جهان نخست، جهانِ نظم و تقدير و وحدت است، اما جهان دوم جهانِ كثرت است. جهان جسمانى بر مثال و انگاره جهان روحانى ساخته شده است. تمايز اصلى اين دو ساحت، متكى بر مفهوم زمان است. جهان روحانى تحت حاكميت دهر (همان، ص 98) و جهان مادّى تحت سلطه زمانِ مرتبط با حركت ستارگان است. جدول زير مبيّن ديدگاه شهرستانى درباره جهان است (استايگروالد ، ص 119) :



ايزد (خدا)

جهان روحانى جهان مادّى

ابداع ارواح خلق (جهان مادّى)

امر (فرمان الهى) مظهر امر

مصدر و منشأ عقل عقل

مصدر و منشأ خلق خلق

مُلك (قلمرو اقتدار پادشاهى) مِلك (دارايى)

دهر زمان

باطن ظاهر

ارواح اجساد

شهرستانى در مجلس (ص 97ـ98)، آية «الالهُ الخلق و الامر» (اعراف: 54) را تفسيرى معنوى كرده است. به تعبير وى، خلق مِلك و دارايى خداوند است، ولى امر به منزله قلمرو پادشاهى يا مُلك اوست. فرمان الهى يا «امر» منشأ و مصدرِ خلق است، در حالى‌كه خَلقش تجلى و مظهر امر اوست. خلق او وجود نداشت و به واسطه امر به وجود آمد. مفهوم حدوث بر خلق، كه داراى آغاز و انجام است، اطلاق مى‌شود و مفهوم قِدَم بر امر الهى. كثرت را مى‌توان به خلق نسبت داد كه قابل اندازه‌گيرى و كميّت‌پذير است ولى وحدت به امر الهى متعلق است كه بر هر چيزى احاطه دارد. مُبدِع به نحو سرمدى، مُبدَع يعنى عقل اول را ابداع مى‌كند. امر، واسطه ارتباط ميان مبدِع و عقل اول است. عقل نه تنها مظهرِ امر، بلكه مظهرِ خلق نيز مى‌شود. امر منشأ و مصدرِ خلق، و خلق همانند عقل، مظهرِ امر خوانده مى‌شود.

شهرستانى در مجلس (ص 118ـ119) ديدگاههاى مكاتب مختلف كلامى را بيان كرده است. معتزله تصريح دارند كه خلق و امرْ يك چيز، و هر دو مخلوق‌اند. كراميه تأكيد دارند كه خلق و امر يك چيزند و هر دو در ذات الهى حادث‌اند. اشاعره اين دو مفهوم را يكى نمى‌دانند. آنان بر اين عقيده‌اند كه خلق، مخلوق است ولى امر، غيرمخلوق و قديم بوده و موطن آن ذات الهى است. شهرستانى (مجلس، ص 119) با ديدگاههاى مذكور مخالفت كرده و معتقد است كه اين ديدگاهها با تعاليم قرآن سازگار نيستند. از نظر شهرستانى (كتاب نهاية‌الاقدام، ص 385)، همچون بسيارى از متفكران اسماعيلى، امر صفتى نيست كه در ذات خداوند باشد. مفهوم امر تنها به صورت مجازى ممكن است به خدا نسبت داده شود، چون هيچ‌كدام از صفاتى كه خداوند با آنها امر مى‌كند، به ذات خداوند برنمى‌گردد. درواقع، خدا عالِم، قادر و فاعلِ امر است، همان‌طور كه فاعلِ خلق مى‌باشد (نيز ← د.اسلام، چاپ دوم، ذيل "Amr").


منابع :
(1) علاوه بر قرآن؛
(2) اسحاق‌بن احمد ابويعقوب سجستانى، رسالة تحفة‌المستجيبين، در خمس رسائل اسماعيلية، چاپ عارف‌تامر، سلميه، سوريه : دارالانصاف، 1375/1956؛
(3) اخوان‌الصفا، رسائل اخوان‌الصفاء و خلان‌الوفاء، چاپ عارف تامر، بيروت 1415/1995؛
(4) محمدبن عبدالكريم شهرستانى، تفسيرالشهرستانى، المسمى مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار، ج 1، چاپ محمدعلى آذرشب، تهران 1376ش؛
(5) همو، كتاب نهاية الاقدام فى علم الكلام، چاپ آلفردگيوم، قاهره (بى‌تا.)؛
(6) همو، مجلس مكتوب تاج‌الدين محمدبن عبدالكريم شهرستانى منعقد در خوارزم، چاپ محمدرضا جلالى نائينى، (تهران) 1369ش؛
(7) ناصرخسرو، كتاب جامع‌الحكمتين، چاپ هانرى كوربن و محمدمعين، تهران 1363ش؛


(8) ٍEI 2, s.v. “ Amr “ (by S. Pines);
(9) Diana Steigerwald, La pensee philosophique et theologique de Shahrastani, [Sainte Foy, Quebec] 1997.



/ دايانا استيگر والد/

Diana Steigerwald

تاریخ انتشار اینترنتی: 12/03/1389



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6423
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست