responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6414

 

حلب ، از قدیم ‌ترین شهرهاى منطقه شامات، داراى پیشینه و جایگاه مهم سیاسى و آثار فرهنگى تمدنى در دوره اسلامى، امروزه دومین شهر مهم سوریه و نیز نام استانى در این كشور. این مقاله مشتمل است بر :

1) جغرافیا و تاریخ حلب

2) هنر و معمارى حلب

3) جامع حلب

4) قلعه حلب

1) جغرافیا و تاریخ حلب

الف) استان. در شمال سوریه واقع شده و با تركیه هم مرز است. كوههاى توروس* از شمال، جلگه غورالانهدام از مغرب، فلاتهاى حمص و شبیب از جنوب، و جلگه فرات از مشرق آن را احاطه كرده‌اند. كوه كرد ــكه ادامه رشته كوههاى توروس تركیه است (ارتفاع بلندترین قله آن در این استان: 1200 متر)ــ در شمال غربى این استان واقع شده و پوشیده از درختان صنوبر، بلوط و سندیان است و در دامنه‌هاى آن باغهاى زیتون، انگور، بادام، گیلاس و انار وجود دارد. كوه سَمعان، با قله شیخ بركات به ارتفاع 870 متر، از دیگر كوههاى این استان است (حمیده، ص 80؛ الموسوعة العربیة، ج 8، ص 470).

آب كشاورزى استان از آب سدّ فرات تأمین می‌شود. براى آبیارى زمینهاى كشاورزی‌اى كه از جَرابلس در شمال‌شرقى استان تا مَسْكَنَه در جنوب، به طول 65 كیلومتر، در ساحل فرات واقع شده‌اند، از رود فرات استفاده می‌شود. استان حلب از حیث آبهاى جارى و چشمه‌هاى همیشگى در مضیقه است. سدّهاى محلى كوچك، از جمله سدّ شهباء بر روى رود قُوَیق و سدّ راجو بر روى رود عفرین، نسبتآ از مشكلات آبى استان كاسته است (الموسوعة العربیة، ج 8، ص 470ـ471).

در استان حلب دو بخش آب و هوایى وجود دارد: بخش نیمه‌مرطوب در شمال استان با باران بیش از 350 میلیمتر در سال، كه تا 800 میلیمتر هم افزایش می‌یابد؛ و بخش نیمه خشك در مشرق و جنوب استان كه باران سالیانه آن كمتر از 350 میلیمتر است و تا 200 میلیمتر هم كاهش پیدا می‌كند (همان، ج 8، ص 470).

بیشتر اهالى حلب به كشاورزى اشتغال دارند. محصولات استان، حبوبات، گندم، پنبه، هندوانه، زیتون، زردآلو، گیلاس، پسته، گردو، بادام، انگور و انجیر است (ابوحجر، ص 182؛ الموسوعة العربیة، همانجا). دامپرورى نیز از مشاغل اهالى است و دولت مكانهایى براى گاودارى و مرغدارى احداث كرده است. تعداد كمى از اهالى حلب به صنایع‌دستى و سنّتى اشتغال دارند. تولید فراورده‌هاى لبنى، توتون خشك‌كنى، روغن زیتون، تهیه شیره انگور و تهیه زغال و صنعت گردشگرى نیز در این استان رایج است (الموسوعة العربیة، ج 8، ص 471). استان حلب به مساحت 500، 18 كیلومترمربع، شامل 8 منطقه (شهرستان) و 24 ناحیه است. مناطق هشت‌گانه آن عبارت‌اند از: حلب، جبل سَمعان، اَعزاز، باب، جرابلس، سفیره، عفرین، و عین عرب (بهنسى، ص 53ـ54).

ب) شهر. مركز استان حلب، در 350 كیلومترى شمال دمشق و حدود 50 كیلومترى مرز تركیه، در ارتفاع 380 مترى از سطح دریا واقع است. این شهر میان جلگه‌ها و فلاتها احاطه شده و داراى آب و هواى خشك است و میانگین باران سالیانه آن بیش از 320 میلیمتر نیست (ابوحجر؛ الموسوعة العربیة، همانجاها). شهر حلب در سال 2000 حدود 000، 850، 2 تن جمعیت داشته است (>سالنامه جمعیتى 2003<، ص 276).

صنعتگران شهر حلب از قدیم در صنایع طلاسازى، نقره و مس مهارت داشته‌اند. دوخت خیمه‌هاى پشمى و لباسهاى عربى، به‌ویژه عبادوزى، از صنایع این شهر است. حلب یكى از زیباترین و مشهورترین شهرها در شرق و دومین شهر مهم سوریه، بعد از دمشق، است (عفیفى، ذیل مادّه؛ الموسوعة العربیة، ج 8، ص 472). شهر حلب شامل دو بخش متمایز قدیم و جدید است. بخش قدیم در مركز شهر واقع شده و داراى ساختمانهایى به شیوه معمارى قدیمى است و بیشتر ساختمانهاى آن با سنگهاى معروف به اشهب بنا شده و داراى بازار سرپوشیده است. بخش جدید شهر در بیرون از حصار قدیمى شهر است و داراى خیابانهاى پهن، باغهاى زیبا، و ساختمانهاى جدیدى مثل دانشگاه حلب، كتابخانه ملى و موزه است (الموسوعة العربیة، ج 8، ص 472ـ473). مَرْج دابِق (محل شكست سلطانِ غورىِ مملوكى از سلطان عثمانى سلیم اول در 923) در نزدیكى این شهر است (عفیفى، همانجا).

راه آهن حلب ـ حماه ـ دمشق، كه به خط‌آهن شام ـ حجاز متصل است (رجوع کنید به حجاز، راه‌آهن*)، در 1324/1906 به راه‌آهن استانبول ـ اروپا متصل شد و شش سال بعد نیز به راه آهن سریع‌السیر شرق وصل گردید (الموسوعة العربیة، ج 8، ص 476).

شهر حلب پیوسته در حال گسترش بوده است، ولى در 1238/1822 زلزله بیشتر مناطق آن را ویران كرد. در 1277/1860 منطقه عزیزیه در حلب رو به آبادانى گذاشت و ساختمانهایى به شیوه معمارى اروپایى در آنجا بنا گردید. از 1300/1883 مناطق جدیدى در شهر احداث گردید مثل منطقه جملیه و اسماعیلیه. ایستگاه راه‌آهن شام نیز در 1323/ 1905 تأسیس شد (بهسنى، ص 57ـ58).

حلب داراى آثار تاریخى بی‌نظیرى است. از جمله آنهاست : قلعه حلب در مركز شهر؛ مسجدجامع اموى؛ مدرسه حلاویه، كه در زمان نورالدین زنگى بنا شده و در عصر صلاح‌الدین ایوبى مرمت شده است؛ مدرسه شرفیه، كه در 595/1199 احداث شده است و در نزدیكى آن غذاخورى ایرانی‌اى متعلق به قرن ششم/ دوازدهم هست كه اكنون بازسازى شده و محل بازدید گردشگران است؛ مدرسه صاحبیه؛ مسجدجامع فستق (1364)؛ خان صابون (متعلق به پایان قرن نهم/ پانزدهم)؛ خان خایربیك (بنا در 921/1515)؛ و خان‌الوزیر، كه از كاروان‌سراهاى معروف حلب، متعلق به سال 1093/1682 است. بازارهاى تاریخى حلب، به طول هفت كیلومتر و سرپوشیده است و هنوز هم معمارى كهن خود را حفظ كرده است. از باب انطاكیه در غرب تا ورودى بازار زرب در شرق، 39 بازار موازى و عمود بر هم، به طول 750 متر و عرض 350 متر، كشیده شده است (همان، ص 58ـ 59؛ براى اطلاعات تفصیلى رجوع کنید به بخشهاى دیگر مقاله).

قلعه حلب، یكى از قلاع عربى اسلامى و از مشهورترین قلاع دنیاست كه در زمان ایوبیان بازسازى شد. حصارها و برجهاى این قلعه هنوز برجاست (رجوع کنید به بخش قلعه حلب). در 658 مغولها به این قلعه حمله كردند و در 803 نیز تیمور شهر و قلعه حلب را ویران كرد، ولى مملوكیان، پس از آزادسازى شهر و قلعه، به مرمت آن پرداختند. عثمانیان در 923 قلعه را تصرف كردند. ابراهیم‌پاشا، فرزند محمدعلى پاشا، خدیو مصر، در 1247 بدانجا رفت و قلعه را مركز سپاهیان خود كرد و تا 1257 در آنجا اقامت نمود. از 1329ش/1950، دولت ترمیم قلعه را آغاز كرد (همان، ص 64ـ66).

برخى مدارس تاریخى حلب عبارت‌اند از: مدارس شافعیان به نامهاى ظاهریه، هرویه، فردوس، قیصریه، جُبَیل، و مدرسه‌اى كه شمس‌الدین لؤلؤ (عتیق) و مدرسه‌اى كه عزالدین ابوالفتح مظفر بنا كرده‌اند؛ مدارس حنفیان به نامهاى حلاویه، حدادیه، حسامیه، و سیفیه؛ و مدرسه مالكیان و حنابله آن، كه امیر سیف‌الدین‌بن علم‌الدین سلیمان آن را در پایین قلعه بنا كرده است (ابن‌شحنه، ص 109ـ124).

حلب در لغت به معناى شیر دوشیده و مترادف با حلیب است. درباره وجه تسمیه این شهر گفته‌اند كه حضرت ابراهیم خلیل علیه‌السلام، در این سرزمین در بالاى تپه‌اى گوسفندان خود را می‌دوشید و شیر آنها را به فقرا و نیازمندان می‌داد، مردم در دامنه آن تپه جمع می‌شدند و به همدیگر می‌گفتند: «ابراهیم حلب» (ابراهیم دوشید)، و بدین ترتیب آن مكان كم‌كم حلب نام گرفت (رجوع کنید به ابوالفداء، 1410، ص 22؛ ابن‌بطوطه، ج 1، ص 87؛ ابن‌شحنه، ص 26). برخى برآن‌اند كه این وجه تسمیه اعتبارى ندارد، چون حضرت ابراهیم و مردم شام در آن تاریخ عرب نبودند. به نظر عده‌اى، كلمه حلب سریانى یا عبرانى است و در سریانى به معناى رنگ سفید است. با توجه به اینكه خاك آن منطقه نیز سفید بوده، پس نام آن منطقه حلباست كه الف آخر آن به مرور حذف شده و این كلمه به صورت حلب در آمده است. به ویژه آنكه، بیشتر روستاهاى حلب نیز نام سریانى دارند و بسیارى از كلمات سریانى و عبرى شبیه كلمات عربی‌اند (رجوع کنید به یاقوت حموى، ج 2، ص 304؛ غزّى، ج 1، ص 29).

این شهر به حلب شهباء نیز معروف بوده است. روایت كرده‌اند كه حضرت ابراهیم علیه‌السلام گاوى ابلق با بانگ مخصوص داشت و زمانى كه گاو را می‌دوشید مردم با شنیدن صداى گاو به یكدیگر می‌گفتند: «ابراهیم حلب‌الشهباء» (رجوع کنید به یاقوت‌حموى، همانجا؛ غزّى، ج 1، ص 27). ابن‌شحنه (ص 27) در تفسیر آن كلمه گفته است كه اگر از نقطه مشرف بر تمام شهر به آن بنگریم آنجا را یكپارچه سفید مشاهده می‌كنیم و به همین سبب آن را حلب‌الشهباء نامیده‌اند. به روایتى دیگر، حلب، حمص و بردعه سه برادر از فرزندان بنی‌عملیق بودند كه هر یك شهرى به نام خود بنا كرد و چون بانى این شهر حلب‌بن مهربن حیص‌بن عملیق بود، نام شهر را حلب گذاشتند (رجوع کنید به یاقوت حموى، همانجا).

یونانیان به حلب «باروا» یا «بیرؤا» (ابوالفداء، 1410، ص 24) و «برویا» به معناى بربرى (غزّى، ج 1، ص 28)، حتیها به آنجا «حلبا» و «حلباس» (احمد اسماعیل على، ص 29) و آشوریان به آن «حلوان» (همانجا) گفته‌اند. در كتیبه‌هاى میخى به صورت «خلب» یا «خلپ» (حلو، ص 227) و در كتیبه‌هاى مصریان و آشوریان به صورت «حربو» یا «حلمن» (جونز، ص 17) آمده است.

بناى شهر حلب را به بلوكوس موصلى، پادشاه موصل، نیز نسبت داده‌اند و یونانیان آنجا را سَردینبُلوس می‌نامیدند (ابن‌عدیم، ج 1، ص 13).

ظاهراً این شهر پس از مدتى ویران شده و دوازده سال پس از فوت اسكندر مقدونى، سلوكوس نیكاتور سریانى، بار دیگر بنا شده است (همان، ج 1، ص 15). به عقیده برخى، بطلمیوس اول پس از فوت اسكندر شهر حلب را بنا كرد و آن را اَشمُونِیث خواند (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 17؛ ابوالفداء، 1410، ص 27).

پیشینه. حلب یكى از قدیم‌ترین شهرهاى آباد جهان به‌شمار می‌آید (دوران، ص 91). از جمله عواملى كه موجب اهمیت شهر حلب شده بود، این موارد بود: قرار گرفتن حلب بر سر راههاى زمینى میان فرات و دریاى مدیترانه، آناطولى و شبه‌جزیره عربستان؛ حاصلخیزى خاك و رونق كشاورزى آن، كه این شهر را به صورت مركز مهم كشاورزى و دامپرورى درآورده بود؛ و وجود سنگ‌آهكهاى سفید كه موجب استحكام ساختمانها می‌شد (قجه، ص 114ـ115).

در اوایل هزاره سوم قبل از میلاد، حلب شهرى پیشرفته و مركز مهم اقتصادى بود. در نیمه هزاره سوم قبل از میلاد، ریموش اكدى حلب را تصرف و ویران كرد و حاكم آنجا را به اسارت گرفت. این اولین حمله نظامى ویرانگر به حلب محسوب می‌شود (همان، ص 113).

در اوایل هزاره دوم قبل از میلاد، حلب دوباره رونق گرفت و پایتخت دولت یمحاض عموریها شد. در 1820 قبل از میلاد، حتیها حلب را ویران كردند، ولى این شهر بار دیگر رونق پیشین خود را به دست آورد و این بار مركز مذهبى و اقتصادى حتیها شد (همان، ص 114؛ نیز رجوع کنید به احمد اسماعیل على، ص 121).

حلب چندین قرن محل درگیرى میان حتیها، میتانیها و فرعونهاى مصر بود و هر كدام براى به دست آوردن آن بر یكدیگر پیشى می‌جستند. در اواخر قرن هفدهم قبل از میلاد، پادشاه حتیها، مورسیل، حلب را تصرف و ویران كرد و سپس اسیران و ثروت حلب را به پایتخت خود، حاتوشا، منتقل نمود. پس از وى میتانیها حلب را اشغال كردند (الموسوعة العربیة، ج 8، ص 473).

در 1473 قبل از میلاد، تحوتمس سوم، فرعون مصر، بر میتانیها فایق آمد و حلب را تصرف كرد (قجه، همانجا). در 1430 قبل از میلاد، حتیها به رهبرى مورسیل دوم، آنجا را گرفتند و در 1390 قبل از میلاد، پادشاه خیتا حلب را تصرف كرد (سلیم حسن، ج 5، ص 33، 382). در 738 قبل از میلاد به آشوریان پیوست و پس از سقوط آشوریان در 612 قبل از میلاد به دست كلدانیها ویران شد. حلب در 400 قبل از میلاد در تصرف ایرانیان بود تا اینكه یونانیان در 332 قبل از میلاد آن را گرفتند. پس از درگذشت اسكندر مقدونى و تأسیس دولت سلوكیان، سلوكوس نیكاتور در حلب مستعمره‌اى به نام برویا احداث كرد و حلب به صورت مركز بازرگانى مهمى درآمد و با شمال‌شرق سوریه مرتبط گردید. در سال 64 یا 65 كه سرزمین شام به تصرف رومیان درآمد حلب بخشى از ولایت سوریه گردید. ایرانیان در 540 میلادى به حلب حمله كرده و آنجا را آتش زدند (قجه، همانجا؛ خوند، ذیل مادّه؛ الموسوعة العربیة، همانجا).

در سال شانزدهم هجرى، مسلمانان به فرماندهى ابوعبیده جرّاح روانه حلب شدند و آن را محاصره كردند و خالدبن ولید نیز، پس از فتح قنّسرین، روانه حلب شد (ازدى، ص 237؛ بلاذرى، ص199ـ200؛ یعقوبى، ج2، ص 141ـ142؛ الموسوعة العربیة، ج 8، ص 474). به نوشته ابوالفداء (1410، ص 33)، ابوعبیده جرّاح حلب را به صلح فتح كرد و اهالى حلب، كه به انطاكیه گریخته بودند، با آگاهى از متن پیمان صلح، به حلب بازگشتند. زمانى كه لشكریان اسلام روانه انطاكیه بودند، رومیان قصد حلب كردند، لذا لشكریان اسلام به حلب بازگشتند و در نبرد با رومیان، مجددآ حلب را فتح كردند (بلاذرى، ص200ـ 201؛ ابن‌خلدون، ج :1 مقدمه، ص 526؛ طباخ، ج 1، ص 94).

اهمیت شهر حلب و موقعیت جغرافیایى خوب آن، سبب گردید كه بیشتر جغرافی‌نگاران و تاریخ‌نویسان درباره این شهر مطالبى بیان دارند: به نوشته یعقوبى (ج 1، ص 164ـ 165)، نوشیروان فرزند قباد، حلب را فتح كرد. در قرن سوم، ابن‌خرداذبه (ص 75) حلب را از كوره‌هاى قِنِّسرین و قدامةبن جعفر (ص 246) آن را از اعمال قنّسرین ضبط كرده است. ابن‌رسته (ص 107) حلب را از كوره‌هاى شام معرفى كرده است. در اواخر قرن سوم، جیهانى در كتاب اشكال‌العالم (ص 81، 85) حلب را شهر و قصبه قنّسرین در فاصله دو روزه با بالس معرفى كرده است. در اوایل قرن چهارم اصطخرى (ص 61) حلب را از شهرهاى جُند قنّسرین خوانده است. در نیمه همین قرن، ابن‌حوقل (ص 168)، شام را داراى پنج جند نوشته كه یكى از جندهاى آن جند قنّسرین و شهر بزرگ آن حلب بوده است. وى (ص 177) نوشته است كه حلب با دیگر شهرهاى شام در ارتباط است و داراى بازارهاى خوب، حمام و مسافرخانه است. در اواخر قرن چهارم، مقدسى (ص 154ـ155) حلب را شهر زیبایى با دژ و بارو و مردمان خوش برخورد، خردمند و مرفه وصف نموده، شهر را انبارِ (خزاین) شاه خوانده و افزوده كه حلب در كوره قنّسرین از كوره‌هاى شش‌گانه شام است و آب آشامیدنى اهالى آن از رود قُوَیق تأمین می‌شود و هفت دروازه دارد، به نامهاى حمص، رَقّه، قنّسرین، یهود، انطاكیه، عراق، و اربعین؛ اما ناصرخسرو، كه در قرن پنجم از حلب دیدن كرده، نوشته كه حلب چهار دروازه دارد به نامهاى باب‌الیهود، باب‌اللّه، باب‌الجنان و باب‌انطاكیه (رجوع کنید به ص 17). در همین قرن، بكرى (ج 1، ص 184) حلب را از اقلیم چهارم ضبط كرده و به رود قویق اشاره نموده است كه از روستاى سیناب در هفت میلى دابق سرچشمه می‌گیرد. به نوشته وى (ج 1، ص 461)، شام شامل پنج بخش است كه یكى از بخشهاى آن قنّسرین و بزرگ‌ترین شهر آن حلب است. در قرن ششم، ادریسى (ج 2، ص 648ـ649) به حصار شهر حلب كه با سنگهاى سفید بنا شده و به رود قویق، كه آب مورد نیاز اهالى را تأمین می‌كرده، اشاره كرده است. وى (ج 1، ص 375) فاصله حلب تا حمص را پنج مرحله تخمین زده است. در قرن هفتم، یاقوت حموى (ج 2، ص 308) حلب را شهرى بزرگ و گسترده و پر از نیكوییها و داراى آب و هواى خوب و زمین حاصلخیز وصف كرده و نوشته در روزگار ما مركزِ جندِ (قصبه) قنّسرین، حلب است كه به‌معناى شیر است. یاقوت حموى (همانجا) نوشته است در قلعه حلب دو مقام از آنِ حضرت ابراهیم است كه هنوز زیارتگاه‌اند. او پس از اشاره به ساخته شدن این شهر توسط شخصى به نام حلب از طایفه بنی‌عملیق، افزوده است: برخى می‌گویند طوسا/ سمیرم این شهر را دوازده سال پس از فوت اسكندر بنا نهاد و قلعه حلب مقام ابراهیم است و در آنجا صندوقى هست كه در سال 435 پیدا شده و تكه‌اى از سریحیى، پسر زكریا علیه‌السلام، در آن است و در نزدیكى دروازه باب‌الجنان جایى به‌نام مشهد علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام هست كه یحیى را در آنجا به خواب دیده‌اند و در كنار دروازه عراق مسجد غوث است كه در آن سنگ‌نبشته‌اى هست كه می‌گویند به خط حضرت علی‌بن ابی‌طالب است و در مغرب شهر در دامنه كوه جوشن مرقد محسن پسر امام حسین علیه‌السلام است كه در هنگام حركت اسیران كربلا از عراق به دمشق، در كودكى در اینجا درگذشت و به‌خاك سپرده شد و نزدیك آن زیارتگاهى زیباست كه مردم حلب آن را با هزینه زیاد، بسیار استوار بنا كرده‌اند و بیرون دروازه باب‌الیهود سنگى است كه به آن دخیل می‌بندند و به آن عطر و گلاب می‌پاشند و مسلمانان و یهودیان و مسیحیان در زیارت آن هم‌گامند، و در زیر آن، مرقد چند پیامبر است. او (همانجا) دژ حلب را نیز وصف كرده و به هشت دروازه اشاره نموده است. در قرون هفتم و هشتم، دمشقى (ص 269) از حلب به عنوان مملكت حلب نام برده و نوشته است: اهالى آن در لباس پوشیدن، و شكل و نماى منازل باهم رقابت داشتند. به قلعه شهر، به سبب سنگهاى سفیدش، شهباء می‌گفتند. حلب را قوم تاتار ویران كردند (همانجا). در قرن هشتم، قزوینى حلب را به تفصیل شرح داده است. وى به هواى پاك، خاك حاصلخیز و قلعه مستحكم آن اشاره كرده و از محصولات آن، پنبه، كنجد، توتون، تنباكو، انگور، زردآلو، سیب، انجیر، هندوانه و خیار را نام برده است. وى مذهب اهالى حلب را تشیع و تسنن نوشته و به بازار حلب توجه خاصى نموده است. سپس به نوعى بازى به‌نام «شلاق» در حلب اشاره كرده كه گویا فقط یك بار در سال اجرا می‌شده است (ص 183ـ184).

در همین قرن، ابوالفداء (1840، ص 266ـ267) حلب را شهرى بزرگ و تاریخى با باغهاى فراوان و از جند قنّسرین معرفى كرده و نوشته است رود قویق از این شهر عبور می‌كند و این شهر بر سر راه عراق به ثغور و دیگر شهرهاى شام قرار دارد و قلعه شهر نیز در مركز شهر روى تپه‌اى بنا شده است.

در قرن نهم حافظ‌ابرو به تفصیل به وصف حلب پرداخته و ضمن توصیف آب و هواى خوب آن، اهالى حلب را اهل سنّت و جماعت و نیز شیعه مذهب معرفى كرده و افزوده آنچه مخصوص این شهر است آبگینه حلبى است كه در روى زمین نظیر آن وجود ندارد، و نیز به فراوانى مدارس و خانگاههاى آن اشاره كرده است (رجوع کنید به ج 1، ص 355ـ356). حِمْیرى (متوفى 900) نیز حلب را شهرى بزرگ در دوازده میلى قنّسرین ضبط كرده و از هفت دروازه شهر به‌نامهاى باب‌الجنان، باب‌الاربعین، انطاكیه، قنّسرین، یهود، فرادیس و باب شرقى نام برده است. سپس از سقف چوبى بازارها و خندق عمیق شهر سخن گفته و نوشته است كه این شهر داراى بیمارستان و چندین مدرسه است. وى بناى شهر را به مردى از عمالقه نسبت داده است (ص 196ـ197).

حلب در دوره اسلامى. زمانى كه خلیفه دوم در سال هفدهم شام را به اجناد تقسیم می‌كرد، حلب و قنّسرین جزو جندِ حِمص شدند و هنگامى كه معاویةبن ابی‌سفیان (حك: 41ـ60) قنّسرین را از حمص جدا می‌كرد، حلب جزو جند قنّسرین شد (ابن‌عدیم، ج 1، ص 29؛ الموسوعة العربیة، ج 8، ص 474). سلیمان‌بن عبدالملك اموى (حك : 96ـ99) اولین مسجدجامع حلب را بنا كرد و تلاش نمود شبیه مسجدجامع دمشق باشد كه برادرش (ولیدبن عبدالملك) بنا كرده بود (ابن‌شحنه، ص 62؛ بهنسى، ص 73).

با انتقال حكومت به عباسیان در سال 132، عراق مركز خلافت شد و دمشق مقام پایتختى دولتى عربى ـ اسلامى را از دست داد، ولى حلب اهمیت بیشترى یافت و رو به پیشرفت گذاشت (الموسوعةالعربیة، همانجا). در 325، شامات، از جمله حلب، جزو اَعمالِ والى مصر، محمدبن طُغْج اخشیدى، شد و اخشیدیها تا سال 328 بر شام مسلط بودند (ابن‌عدیم، ج 1، ص 98ـ99؛ الموسوعةالعربیة، همانجا). در 333، سیف‌الدوله حمدانى وارد حلب شد و درگیرى میان اخشیدیها و حمدانیان بر سر سرزمین شام آغاز شد و در 334 میان سیف‌الدوله و اخشیدیان پیمان صلح منعقد گردید كه به‌موجب آن، اخشیدیها از حلب، حمص و انطاكیه دست برداشتند. در 336 این پیمان تجدید گردید (ابن‌عدیم، ج 1، ص 111ـ 119). از زمانى كه حلب مركز امارت حمدانیان شد، مهم‌ترین شهر در شمال شام محسوب گردید. سیف‌الدوله در این شهر، دربارى مثل دربار بغداد به وجود آورد كه در آن شاعران و عالمان و هنرمندان بسیارى گرد آمدند، از جمله متنبّى، ابی‌فراس، فارابى، و ابن‌جنّى (الموسوعة العربیة، ج 8، ص 474). در 351 نقفور، فرمانده بزرگ جبهه شرقى رومیان، حلب را (بدون قلعه آن) تصرف كرد، رومیان شهر را غارت كردند، بسیارى را كشتند، مساجد را آتش زدند و غنایم و اسراى بسیارى به‌دست آوردند (ابن‌عدیم، ج 1، ص 132ـ140؛ الموسوعةالعربیة، همانجا).

در 363 سعدالدوله حَمْدانى حلب را تصرف كرد، و در 367 علاوه بر ذكر عبارت حَىَّ عَلى خیرالعمل در اذان، عبارت محمدٌ و عَلىٌ خیرالبشر را به آن افزود (ابن‌عدیم، ج 1، ص 169، 172).

در 384، نیروهاى فاطمیان حلب را محاصره كردند. حاكم حلب، سعدالدوله حمدانى، از رومیان كمك خواست، ولى فاطمیان مانع از رسیدن نیروهاى رومیان شدند (محمد احمد عبدالمولى، ص 16). در 413، حكومت فاطمى مصر، صفی‌الدوله محمدبن علی‌بن جعفربن فلاح را به حكومت شهر حلب برگزید (زكار، ص 55).

در 414، صالح‌بن مرداس حلب را از تصرف فاطمیان خارج ساخت و تا 420، بدون رقیب، در حلب حكومت كرد. در این دوره حكومت حلب بین فرزندان وى تقسیم شد. پسرش، شبل‌الدوله ابوكامل نصر، حكومت شهر را برعهده گرفت و مقرالدوله ابوعلوان، شمال حكومت قلعه را (شوقى شعث، ص 149ـ150). سپاهیان مستنصر فاطمى دو بار به حلب حمله كردند و هر دو بار شكست خوردند (همان، ص 152). تأثیر شكست لشكریان فاطمى در تجدیدنظر در تنظیمات ادارى فاطمیان در قاهره واضح بود و تغییرات زیادى در دولت فاطمیان به‌وجود آورد (رجوع کنید به همانجا). در 459 شیوع وبا در حلب تلفات زیادى به‌بار آورد، به‌طورى كه فقط در یك ماه حدود چهارهزار تن جان خود را از دست دادند (ابن‌عدیم، ج 2، ص10). در 479 ملكشاه سلجوقى، قسیم‌الدوله آق‌سنقر را حاكم حلب كرد و به آبادانى حلب همت گماشت، ولى با مرگ ملكشاه در 485، حكومت حلب به تتش‌بن ارسلان و پس از وى نیز به خاندان او منتقل گردید (همان، ج 2، ص100ـ106، 117ـ182؛ الموسوعة العربیة، ج 8، ص 475).

در 522 عمادالدین زنگى، حاكم موصل، به فرمان سلطان‌محمد، حلب را تصرف كرد (ابن‌عدیم، ج 2، ص 241ـ 242؛ الموسوعةالعربیة، همانجا). در 541 عمادالدین زنگى، هنگام محاصره قلعه جَعْبر، به قتل رسید و فرزندش، نورالدین محمود زنگى، حاكم حلب شد و حلب بار دیگر شكوفا گردید. وى بازار حلب را مرمت كرد و در شهر مدارسى تأسیس نمود كه در آنها فقهاى حنفى و شافعى تدریس می‌كردند. وى در 569 درگذشت و فرزند یازده ساله‌اش، ملك‌صالح اسماعیل، جانشین وى شد (ابن‌اثیر، ج 11، ص110، 402، 405؛ ابن‌عدیم، ج 2، ص 289، 293). در 579 حلب تحت سلطه صلاح‌الدین ایوبى درآمد. وى پس از مرگ ملك‌صالح اسماعیل در 582، ولایت حلب را از برادرش، ملك‌عادل، گرفت و آن را به پسر خود، ملك ظاهرغازى، سپرد. دوره حكومت ملك‌ظاهر و فرزندش عزیز (615ـ634)، دوره رفاه حلب بود و یكى از زیباترین شهرها و فعال‌ترین آنها در شرق اسلامى به‌شمار می‌آمد (ابن‌اثیر، ج 11، ص 496، 523؛ الموسوعةالعربیة، ج 8، ص 475).

فعالیت اقتصادى حلب با معاهده‌هایى كه در 604/1207، 622/1225 و 632/1235 با بنادقه (ونیزیها) منعقد شد افزایش یافت و شهر رو به آبادانى گذاشت. قلعه حلب نیز تجدید بنا شد و زیباترین معمارى نظامى آن دوره گردید. حیات فرهنگى رو به شكوفایى گذاشت و دانشمندانى چون سهروردى، ابن‌عدیم و ابن‌شداد در این شهر به فعالیت علمى پرداختند. حكومت ایوبیان در حلب تا 658 ادامه یافت تا اینكه مغولها، به فرماندهى هلاكوخان، آنجا را غارت كردند و شمار زیادى از اهالى را به قتل رساندند (رفعت، ج 3، ص 164؛ الموسوعةالعربیة، ج 8، ص 475ـ476).

در 659، كه مغولان از ممالیك شكست خوردند، حلب به قلمرو سلطان مملوكى مصر پیوست و پس از شهر دمشق، مركز قائم‌مقامى درجه دوم شد (الموسوعةالعربیة، ج 8، ص 476). در 749 طاعون در حلب شیوع پیدا كرد (ابن‌حبیب، ص 241). در قرن هشتم حلب یكى از مشهورترین مراكز تمدن در شام محسوب می‌شد. پس از آنكه ظاهر بیبرس، شهر انطاكیه را ویران كرد، حلب پایگاه كاروانهایى شد كه از عراق، حجاز و مصر به شام می‌آمدند یا از شام به عراق و سرزمینهاى شرق می‌رفتند (رجوع کنید به همان، ص 12).

در 800 تیمور گوركانى (تیمورلنگ) به حلب حمله كرد. در 922 عثمانیان حلب را، پس از پیروزى بر مملوكیان در جنگ مرج دابق، تصرف كردند (بهنسى، ص 57؛ الموسوعةالعربیة، همانجا). در قرن یازدهم حلب را داراى ده دروازه نوشته‌اند، كلید دروازه‌ها در دست ینی‌چریها بود كه با 350 سرباز از آنها محافظت می‌كردند. شهر حلب به 72 محله تقسیم شده و هر محله امامى به غیر از امام جمعه داشت كه به حل و فصل‌مشكلات مردم می‌پرداخت و گرفتن مالیات نیز برعهده وى بود (اسدى، ج 3، ص 236ـ237).

حلب در 1189 از فساد ادارى، در 1230 از طاعون، در 1238 از زلزله‌اى كه موجب ویرانى نصف شهر و كشته شدن حدود بیست هزار تن شد، از زلزله 1242، از زلزله و وبا در 1248، و علاوه بر آنها از تجارت میان امریكا و آسیا كه اقتصاد جهانى را به دست گرفته و كشورهاى شرقى را محروم ساخته بودند آسیب دید (حمیده، ص 192؛ اسدى، ج 3، ص 236؛ الموسوعةالعربیة، همانجا). به‌طور كلى قرن سیزدهم/ نوزدهم دوران ركود حلب بود، به سبب عوامل مذكور و نیز ناامنى دریاها در زمان ناپلئون بناپارت و انقلاب ینی‌چریها در 1229/1814 و 1242/1826. بزرگ‌ترین ضربه اقتصادى براى حلب، افتتاح كانال سوئز در 1285/1868 بود كه سبب گردید بسیارى از بازرگانان حلب و دمشق به بیروت، اسكندریه، قاهره، طنطا، منچستر، مارسى و میلان بروند و درآمد بازرگانى حلب به شدت كاهش یافت (اسدى، ج 3، ص240؛ حمیده، همانجا).


منابع :
(1) ابن‌اثیر؛
(2) ابن‌بطوطه، رحلة ابن‌بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛
(3) ابن‌حبیب، المنتقى من درةالاسلاك فى دولة ملك الاتراك فى تاریخ حلب‌الشهباء، چاپ عبدالجبار زكّار، (دمشق) 1420/1999؛
(4) ابن‌حوقل؛
(5) ابن‌خرداذبه؛
(6) ابن‌خلدون؛
(7) ابن‌رسته؛
(8) ابن ‌شحنه، الدرّ المنتخب فى تاریخ مملكة حلب، چاپ یوسف الیان سركیس، بیروت 1909؛
(9) ابن‌عدیم، زبدة الحلب من تاریخ حلب، چاپ سامى دهان، دمشق 1951ـ1968؛
(10) اسماعیل‌بن على ابوالفداء، كتاب تقویم‌البلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛
(11) همو، الیواقیت و الضرب فى تاریخ حلب، چاپ محمدكمال و فالح بكور، حلب 1410/ 1989؛
(12) آمنه ابوحجر، موسوعةالمدن العربیة، عمان 2002؛
(13) احمد اسماعیل على، تاریخ بلادالشام، دمشق 1984؛
(14) محمدبن محمد ادریسى، كتاب نزهة المشتاق فى اختراق الآفاق، بیروت 1409/ 1989؛
(15) محمدبن عبداللّه ازدى، تاریخ فتوح الشام، چاپ عبدالمنعم عبداللّه عامر، قاهره 1970؛
(16) محمد خیرالدین اسدى، موسوعة حلب‌المقارنة، چاپ محمد كمال، حلب 1984ـ1988؛
(17) اصطخرى؛
(18) عبداللّه‌بن عبدالعزیز بكرى، كتاب المسالك و الممالك ، چاپ ادریان فان‌لیوفن و اندرى فرى، تونس 1992؛
(19) بلاذرى (بیروت)؛
(20) عفیف بهنسى، سوریة، التاریخ و الحضارة: المنطقة الشمالیة محافظتا حلب و إدلب، (دمشق) 2001؛
(21) آرنولد هیومارتین جونز، مدن‌بلاد الشام: حین كانت ولایة رومانیة، ترجمة احسان عباس، عمان، اردن 1987؛
(22) ابوالقاسم‌بن احمد جیهانى، اشكال‌العالم، ترجمه علی‌بن عبدالسلام كاتب، چاپ فیروز منصورى، تهران 1368ش؛
(23) عبداللّه‌بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، جغرافیاى حافظ‌ابرو، چاپ صادق سجادى، تهران 1375ـ 1378ش؛
(24) عبداللّه حلو، تحقیقات تاریخیة لغویة فى الاسماء الجغرافیة السوریة، بیروت 1999؛
(25) عبدالرحمان حمیده، محافظة حلب، (دمشق): الفن الحدیث‌العالمى، (بی‌تا.)؛
(26) محمدبن عبداللّه حِمْیرى، الروض المعطار فى خبر الاقطار، چاپ احسان عباس، بیروت 1984؛
(27) مسعود خوند، الموسوعة التاریخیة الجغرافیة، بیروت 1994ـ2004؛
(28) محمدبن ابی‌طالب دمشقى، كتاب نخبة الدهر فى عجائب البَرّ و البحر، بیروت 1408/ 1988؛
(29) ژان مارى دوران، «تاریخ حلب فى بدایة الالف‌ الثانى ق.م من خلال نصوص مارى»، دراسات تاریخیة، ش 45ـ46 (آذارـ حزیران 1993)؛
(30) احمد رفعت، لغات تاریخیه و جغرافیه، استانبول 1299ـ1300؛
(31) سهیل زكار، امارة حلب، دمشق: دارالكتاب العربى، (بی‌تا.)؛
(32) سلیم حسن، مصرالقدیمة، ج 5، (قاهره) 1992؛
(33) شوقى شعث، «امارة حلب فى عهد بنی‌مرداس و علاقاتها الخارجیة»، دراسات تاریخیة، ش 37ـ38 (ایلول ـ كانون‌الاول 1990)؛
(34) محمد راغب طباخ، اعلام النبلاء بتاریخ حلب‌الشهباء، چاپ محمد كمال، حلب 1408ـ 1409/ 1988ـ1989؛
(35) عبدالحكیم عفیفى، موسوعة 1000 مدینةالسلامیة، بیروت 1421/2000؛
(36) كامل غزّى، كتاب نهرالذهب فى تاریخ حلب، چاپ شوقى شعث و محمود فاخورى، حلب 1412ـ 1413/ 1991ـ1993؛
(37) محمد قجه، «حلب: 1870ـ 1930»، در المدن العربیة الكوسموبولیتیة بین 1930-1870، بیروت ـ الاسكندریة ـ حلب، بیروت: اللجنة الوطنیة اللبنانیة للتربیة و العلم و الثقافة (الیونسكو)، 2004؛
(38) قدامةبن جعفر، كتاب‌الخراج، چاپ دخویه، لیدن 1889، چاپ افست 1967؛
(39) زكریابن محمد قزوینى، آثارالبلاد و اخبارالعباد، بیروت 1404/ 1984؛
(40) محمد احمد عبدالمولى، بنومرداس‌الكلابیون فى حلب و شمال‌الشام و سیاستهم الخارجیة مع دولتى الفواطم و الروم: 415ـ 472 ه /1025ـ1080م، اسكندریه 1985؛
(41) مقدسى؛
(42) الموسوعة العربیة، دمشق: هیئةالموسوعة العربیة، 1998ـ ، ذیل «حلب»؛
(43) ناصر خسرو، سفرنامه حكیم ناصرخسرو قبادیانى مروزى، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1363ش؛
(44) یاقوت حموى؛
(45) یعقوبى، تاریخ؛


(46) Demographic yearbook 2003, New York: United Nations, Dept. of Economic and Social Affairs, 2006.

/ بهزاد لاهوتى /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6414
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست