responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6337

 

حق والدین ، از آموزه‌هاى اخلاقى و دینى در سنّت اسلامى. در آیات قرآن چندین بار به نیكوكارى به والدین سفارش شده است (وَصَّینَا الاْنسانَ بِوالِدَیهِ حُسناً/ إحساناً رجوع کنید به عنكبوت: 8؛ اَحقاف: 15). ذكر این سفارش در قالب مكرر «وباالوالدین إحساناً» بلافاصله پس از امر به «عبادت خدا» و نهى از «شرك ورزیدن به او» (رجوع کنید به بقره: 83؛ نساء: 36؛ اَنعام: 151؛ اِسراء: 23) و نیز مقارنت «سپاسگزارى از پدر و مادر» با «شكرگزارى از خدا» (اشْكُرْ لى و لِوالِدَیكَ رجوع کنید به لقمان: 13ـ14) از اهمیت ممتاز این آموزه اخلاقى و دینى حكایت دارد. این آموزه در ادیان پیش از اسلام نیز وجود داشته، چنان‌كه مشابه همین تعبیر در كتابهاى عهد عتیق نیز آمده است (رجوع کنید به سفر لاویان،19: 2ـ4؛ نیز رجوع کنید به سفر خروج، 12:20؛ سفر تثنیه،5: 16)؛ ازاین‌رو، برخى مؤلفان غربى آن را با ده فرمان حضرت موسى مقایسه كرده‌اند (رجوع کنید به رابرتس، ص 46ـ49؛ هیرشفلد، ص 81؛ گایگر، ص 84).

بیان قرآن درباره وجه این سفارش، زحمات والدین، به‌ ویژه مادران، به هنگام تربیت فرزندان در كودكى است (رجوع کنید به اسراء : 24؛ لقمان: 13ـ14؛ احقاف: 15). به اعتقاد برخى مفسران، امر به احسان به والدین در كنار پرستش خدا، از آن‌روست كه پدر و مادر سبب ظاهرى در هستى یافتن فرزندان هستند (رجوع کنید به فخررازى؛ بیضاوى، ذیل اسراء: 23؛ ابن‌كثیر، ذیل نساء: 36؛ عنكبوت: 8؛ فیض كاشانى، ذیل اسراء: 23). مسكویه (ص131ـ 132) در تحلیل اینكه چرا در قرآن به فرزندان توصیه شده است به والدین احسان و حقوقشان را رعایت كنند و به والدین در خصوص فرزندانشان چنین توصیه‌اى نشده، بر آن است كه والدین در واقع فرزندشان را چیزى جداى از خودشان نمی‌دانند و وى را عین خود قلمداد می‌كنند، ازاین‌رو آن چنان كه خود را دوست می‌دارند وى را نیز دوست می‌دارند و رشد و ترقى فرزندشان را رشد و ترقى خود می‌دانند، و چون به وجودآورنده فرزند هستند، درواقع او را ادامه خود می‌شمارند كه با فناى آنها باقى می‌ماند. اما فرزندان چنین ادراك و احساسى به والدین خود ندارند و به ‌تدریج آن را به دست می‌آورند (نیز رجوع کنید به نصیرالدین طوسى، ص 239). نصیرالدین طوسى (ص 237) حقوق والدین را از لوازم عدالت، كه برترین فضیلت اخلاقى است، می‌داند. او (ص 237ـ238) با ذكر تلاشها و زحمات والدین در به دنیا آوردن و تربیت فرزند، چنین نتیجه می‌گیرد كه همان‌طور كه وجوب شكر نعمات خدا و عبادت او به قدر استطاعت، مقتضاى عدالت است، عدالت همچنین اقتضا می‌كند كه پس از اداى حقوق خدا هیچ فضیلتى بالاتر از اداى حقوق پدر و مادر و شكرگزارى از ایشان و تحصیل رضایت آنان نباشد و از این‌روست كه احسان به والدین با اعتراف به وحدانیت خدا و التزام به عبادت وى مقارن آمده است. حتى به اعتقاد وى (ص 238) رعایت این حقوق بر رعایت حقوق الهى اولویت دارد، زیرا خداى سبحان به بازستاندن حقوق خود نیازى ندارد، اما والدین همیشه چشم‌انتظار روزى هستند كه فرزندان، با خدمت به آنان، پاسخ زحماتشان را بدهند.

در توصیه قرآنى، گاه مصادیقى از حقوق والدین هم ذكر شده است. مثلاً، از فرزندان خواسته شده است تا خصوصاً به هنگام كهن‌سالى پدر و مادر نه تنها از درشت‌گویى و بدرفتارى با آنان بپرهیزند بلكه در مقابل ایشان فروتنى و خضوع نمایند و در ازاى سختیهایى كه والدین از روى مهربانى و رحمت براى رشد و تربیت آنان متحمل شده‌اند، در زمان حیات و پس از مرگشان در حق ایشان دعا كنند و از خدا بخواهند كه آنان را مشمول رحمت خویش قرار دهد (رجوع کنید به اسراء: 23ـ24)، چنان‌كه انبیاى پیشین همواره در حق پدر و مادر خویش دعا می‌كردند (رجوع کنید به ابراهیم: 41؛ شعراء: 86؛ نمل: 19؛ نوح: 28). فضل‌بن حسن طبرسى (ذیل اسراء: 23ـ24؛ نیز رجوع کنید به طباطبائى، ذیل همین آیات) بر آن است كه سیاق آیات، بر استجابت این دعا در حق والدین دلالت دارد، چنان‌كه در احادیث نیز بر همین موضوع تأكید شده است (رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 2، ص 258؛ ابوداوود، ج 1، ص 343؛ حسن‌بن فضل طبرسى، ص 275).

بنابر نظر مفسران و طبق آیه 113 سوره توبه، شرط دعاى فرزندان در حق پدر و مادر، ایمان والدین است و كافران و مشركان مشمول توصیه قرآن به طلب رحمت براى والدین نمی‌شوند بلكه در عوض، فرزندان باید دعاى خود را مشروط به ایمان والدین سازند یا براى هدایتشان دعا كنند (براى تفصیل بیشتر رجوع کنید به طبرى؛ طوسى، التبیان؛ زمخشرى؛ فخررازى، ذیل اسراء: 23ـ24). همچنین اگر والدین بخواهند فرزندانشان را به شرك وادارند (رجوع کنید به عنكبوت: 8؛ لقمان: 13ـ14)، امر به فرمانبردارى از ایشان، به‌دلیل تعارض با اطاعت از اوامر الهى، ملغا می‌شود، هرچند همچنان موظف‌اند با پدر و مادر خویش مدارا و خوش‌رفتارى كنند (رجوع کنید به احقاف: 15).

در هر صورت، التزام به اوامر الهى و رعایت عدل بر رضایت والدین مقدّم است و علاقه و احترام به پدر و مادر نباید موجب شود كه فرزندان از مسیر عدل و انصاف خارج شوند (رجوع کنید به نساء: 135)، زیرا خویشاوندان در روز قیامت نمی‌توانند به آنان سودى برسانند (رجوع کنید به ممتحنه: 3؛ نیز رجوع کنید به معارج: 11ـ12؛ عبس: 34ـ35).

در پاره‌اى آیات مدنى، به فرزندان توصیه شده است كه حقوق مالى و اقتصادى والدین را رعایت كنند. فرزندان باید از اموالشان به پدر و مادر انفاق كنند و در وصیت و میراث سهم والدین را، آن‌گونه كه دستور داده شده است، در نظر بگیرند (رجوع کنید به بقره: 180، 215؛ نساء: 11؛ طبرى؛ طوسى، التبیان، ذیل همین آیات؛ نیز رجوع کنید به وصیت*؛ ارث*).

در احادیث نیز بر جایگاه ویژه والدین و احسان به ایشان (بِرّ الْوالدین) تأكید شده و در جوامع حدیثى شیعه و سنّى بخش مستقلى بدان اختصاص یافته است (براى نمونه رجوع کنید به بخارى، 1401، ج 7، ص 68ـ71؛ مسلم‌بن حجاج، ج 8، ص 2ـ6؛ كلینى، ج 2، ص 157ـ163؛ مجلسى، ج 71، ص 22ـ86) تا جایى كه خوش‌رفتارى (برّ) با آنان و اطاعت از ایشان را رفتارى عقلانى (رجوع کنید به كلینى، ج 1، ص 22) و حاكى از شناخت صحیح بنده از خدا دانسته (رجوع کنید به مصباح الشریعة، ص70) و در مقابل، حق‌ناشناسى (عقوق) و نافرمانى از آنان را حرام و در زمره گناهان كبیره برشمرده‌اند (رجوع کنید به بخارى، 1401، ج 7، ص70ـ71؛ كلینى، ج 2، ص 278)، زیرا نافرمانى از والدین به منزله كفران نعمت الهى (برخوردارى از نعمت پدر و مادر) و در نتیجه، خروج از طاعت خدا (رجوع کنید به ابن‌بابویه، 1414، ج 3، ص 565؛ همو، 1385ـ1386، ج 2، ص 479). همچنان‌كه فرمانبردارى از پدر و مادر از نشانه‌هاى ایمان (رجوع کنید به كلینى، ج 2، ص 158)، نگاه كردن به آنان عبادت (همان، ج 4، ص240) و نیك‌رفتارى با آنان از محبوب‌ترین اعمال نزد خدا (بخارى، 1401، ص 69) و رضایت ایشان شرط جهاد در راه خدا (در غیر موارد وجوب عینى) است (ابن‌حنبل، ج 3، ص 76؛ نیز رجوع کنید به صنعانى، ج 8، ص 463؛ ابن‌ابی‌شیبه، ج 6، ص 99؛ ابن‌حنبل، ج 2، ص 165؛ كلینى، ج 2، ص160) و رضا و غضب الهى در خشنودى یا ناخشنودى والدین از فرزندانشان است (ترمذى، ج 3، ص 207؛ كلینى، ج 1، ص 428). به‌علاوه، در كوتاهى كردن نسبت به رعایت به ایشان هیچ عذرى پذیرفته نیست (رجوع کنید به كلینى، ج 2، ص 162). بر این اساس، پیامبر اكرم نیكى به والدین را از عوامل فضیلت فرد بر دیگران بیان كرده (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 57) و امام باقر علیه‌السلام نیز آن را از ویژگیهاى بارز شیعیان شمرده است (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 74)؛ ازاین‌رو، مسلمانان به نیكى در حق والدین و تحمل سختیهاى آن امر شده‌اند (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 162؛ ابن‌بابویه، 1414، ج 4، ص 361)، حتى اگر والدین آنها مشرك باشند (رجوع کنید به بخارى، 1401، ج 7، ص 71) یا در قید حیات نباشند (رجوع کنید به كلینى، ج 2، ص 158). در سیره رسول اكرم نیز این موضوع مشهود است، چنان‌كه گفته شده‌است حضرت، مادر رضاعى خود را بسیار بزرگ می‌داشت (رجوع کنید به ابوداوود، ج 2، ص 507 ـ 508) و كسانى را كه با پدر و مادر خویش خوش‌رفتارى می‌كردند، تكریم می‌نمود (رجوع کنید به كلینى، ج 2، ص 161)؛ البته در احادیث نیز، همچون قرآن، تأكید شده كه وجوب اطاعت از والدین ــ حتى اگر مشرك باشند ــ شامل امورى است كه معصیت خدا نباشد (لاطاعة للمخلوق فى معصیة الخالق؛ رجوع کنید به همان، ج 1، ص 428؛ ابن‌بابویه، 1363ش، ج 2، ص 124) و این البته به معناى ساقط شدن حق پدر و مادر نیست (رجوع کنید به مسلم‌بن حجاج، ج 3، ص 81؛ كلینى، ج2، ص159).

در احادیث بر توجه خاص به مادر تأكید (رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 5، ص 3؛ بخارى، 1401، ج 7، ص 69؛ كلینى، ج 2، ص 159ـ160) و بیشترین حق از آنِ او دانسته شده (رجوع کنید به حاكم نیشابورى، ج 4، ص150) تا جایی‌كه اداى حق او غیرممكن شمرده شده است (رجوع کنید به ابن‌ابی‌جمهور، ج 1، ص 269). همچنین بیان مشهور پیامبر مبنى بر اینكه «بهشت زیر پاى مادر است» (ابن‌حنبل، ج 3، ص 429؛ نسائى، ج 6، ص 11؛ نیز رجوع کنید به ابن‌ماجه، ج 2، ص930)، حاكى از حرمت خاص مادر و تأثیر رعایت احوال او در كسب رضاى الهى است. حتى، بنابر بعضى روایات، نیكى به مادر به منزله كفّاره گناهان پیشین است (رجوع کنید به كلینى، ج 2، ص 162؛ قطب‌راوندى، ص 126). ازاین‌رو، حقوق پدر و مادر و وظایف فرزندان در قبال هریك متفاوت است. امام سجاد علیه‌السلام در رسالة الحقوق سختیهایى را كه مادر از آغاز حمل تا رشد فرزند متحمل شده، حق مادر بر فرزند برشمرده و او را به قدرشناسى از زحمات مادر امر كرده است. در مقابل، پدر را اصل فرزند و حقِ هستى و حیات را از او دانسته است (رجوع کنید به ابن‌بابویه، 1414، ج 2، ص 621ـ622؛ نیز رجوع کنید به قبانجى، ج 1، ص 545ـ578). نصیرالدین طوسى (ص 239) ماهیت حقوق مادر را جسمانی‌تر از حقوق پدر شمرده و معتقد است بدین‌سبب، حقوق مادران زودتر از حقوق پدران، كه آگاهى بر آن نیازمند تعقل است، مورد توجه فرزندان قرار می‌گیرد و به اداى آن اهتمام می‌ورزند. بر این اساس، وى اداى حقوق پدران را بیشتر با امورى معنوى چون اطاعت كامل از آنان و ذكر خیر و دعا و ثنا بر ایشان و اداى حقوق مادران را با امور مادّى چون بذل مال و فراهم آوردن اسباب آسایش زندگى و نظایر آن بیان كرده است (قس ابن‌كثیر، ذیل عنكبوت: 8).

در احادیث مصادیق گوناگونى از حقوق مادّى و معنوى والدین ذكر گردیده و در این میان بر حفظ حیات ایشان تأكید شده است، چنان‌كه فرزندان از آسیب رساندن به پدر و مادر نهى شده‌اند (رجوع کنید به ابن‌ماجه، ج 2، ص890) و كشتن آنان بزرگ‌ترین كفر و ناسپاسى تلقى شده است (كلینى، ج 2، ص 348). همچنین به فرزندان توصیه شده است در انفاقِ مال، پدر و مادر را بر دیگران مقدّم دارند (رجوع کنید به همان، ج 4، ص 13؛ طبرانى، ج 3، ص 332) و در رفع نیازهاى مادّى آنان، حتى اگر مستغنى باشند، اهتمام ورزند (كلینى، ج 2، ص 157). رعایت آداب معاشرت هم از دیگر حقوق ایشان است، مانند اینكه فرزند باید هم‌نشین نیكویى براى آنان باشد، ایشان را به نام نخواند، جلوتر از آنان راه نرود و پیش از ایشان و نیز پشت به آنان ننشیند (رجوع کنید به بخارى، 1406، ص 21؛ كلینى، ج 2، ص 158ـ159؛ ابن‌بابویه، 1414، ج 4، ص 372) و چنانچه او را بخوانند، به سرعت اجابت كند، حتى اگر در نماز باشد (راوندى كاشانى، ص 92؛ متقى، ج 16، ص 470). همچنین اگر رفتار و گفتار آن دو برخلاف میل او بود، از روى ترش كردن یا دشنام دادن به آنان و حتى گفتن «اُف»، كه كمترین مرتبه ناسپاسى نسبت به والدین است، بپرهیزد (كلینى، ج 2، ص 349؛ طوسى، التبیان؛ سیوطى، ذیل اسراء: 23)، زیرا اندوهگین كردن ایشان از مصادیق عقوق آنان است (ابن‌بابویه، 1414، همانجا). حفظ حریم خصوصى پدر و مادر (رجوع کنید به كلینى، ج 6، ص 503؛ ابن‌بابویه، 1414، همانجا)، فروتنى كامل در برابر آنان در قول و رفتار (طبرى؛ فضل‌بن حسن طبرسى، ذیل اسراء: 24)، سپاسگزارى از ایشان، دعا در حق آنان و یارى دادنشان در امور خیر نیز از دیگر حقوق پدر و مادر است (ابن‌بابویه، 1363ش، ج 1، ص 258؛ نیز رجوع کنید به سطور پیشین).

به علاوه، به فرزندان سفارش شده است پس از مرگ والدین نیز به ایشان احسان كنند (رجوع کنید به كلینى، ج 2، ص 159، 163)، از جمله با امورى چون طلب آمرزش، قرائت قرآن، پرداخت صدقه، پرداخت دیون مالى و دیگر تعهدات، صله رحم با نزدیكان و احترام به دوستان والدین و ارتباط با آنان (رجوع کنید به بخارى، 1406، ص 20؛ ابن‌ماجه، ج 2، ص 1209؛ كلینى؛ فضل‌بن حسن طبرسى، همانجاها) و نیز به جاى آوردن نماز، روزه و حج از جانب والدین (رجوع کنید به كلینى، ج 2، ص 159). حتى در كتابهاى فقهى به‌جاى آوردن قضاى نماز و روزه پدر بر پسر بزرگ او واجب شده‌است (براى نمونه رجوع کنید به محقق حلّى، قسم4، ص826). در صحیفه سجادیه (دعاى 24) مجموعه كاملى از وظایف فرزند در قبال والدین در قالب دعا آمده است (براى نمونه‌هایى از ادعیه امامان شیعه در حق والدین رجوع کنید به طوسى، مصباح المتهجّد، ص 99، 101، 146، 267، 300، 313، 613، 727).

در احادیث تأكید شده كه به جاى آوردن حق والدین امرى بس دشوار است (رجوع کنید به مسلم‌بن حجاج، ج 4، ص218؛ ابن‌بابویه، 1417، ص 547) و اداى این وظایف، هرچند فرزندان به سبب آن به سختى افتند، زحمات والدین را جبران نخواهد كرد (الفقه المنسوب للامام الرضا علیه‌السلام، ص 334؛ حسن‌بن فضل طبرسى، ص280؛ هیثمى، ج8، ص137؛ نورى، ج15، ص180).

بنابر روایات، كسى كه به والدین خود نیكى می‌كند، به بهشت وارد می‌شود (رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 2، ص 346؛ مسلم‌بن حجاج، ج 8، ص 5ـ6) و همه نیكیهایى كه به نیابت از والدین انجام می‌دهد و حتى بیش از آن، براى او ثبت می‌شود (كلینى، همانجا). همچنین نیكى به والدین، مرگ انسان را به تأخیر می‌اندازد و موجب طول عمر (بخارى، 1406، ص 16؛ ابن‌بابویه، 1417، ص 301) و بسیارىِ رزق (ابن‌حنبل، ج 3، ص 229) می‌شود و سختى مرگ را آسان می‌گرداند (ابن‌بابویه، 1417، ص473). براى نگاه محبت‌آمیز فرزند به پدر و مادر، ثواب حج (بیهقى، ج6، ص 186؛ متقى، ج 16، ص 469) و براى نگاه رضایتمندانه والدین به فرزند، پاداشى همچون آزاد كردن بنده از جانب فرزند (ابن‌ابی‌الدنیا، ص65) ذكر شده است. در مقابل، عقوق والدین موجب محرومیت از بهشت (صنعانى، ج7، ص 454؛ ابن‌حنبل، ج 2، ص 203؛ كلینى، ج 2، ص348)، لعن خدا (ابن‌حنبل، ج1، ص317) و سلب توجه و رحمت و نعمت خدا می‌شود (همان، ج 3، ص440؛ نسائى، ج 5، ص 80 ـ 81)، همان‌طور كه تأخیر یوسف‌نبى در احترام به پدرش موجب خروج سلسله نبوت از خاندان او شد (رجوع کنید به كلینى، ج 2، ص 331ـ 312). نماز (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 349) و طاعات (مجلسى، ج71، ص 80؛ نورى، ج 15، ص 196) وى نیز پذیرفته نمی‌شود و مرگ وى به جلو می‌افتد (كلینى، ج 2، ص 448؛ ابن‌بابویه، 1414، ج 3، ص 565؛ حاكم نیشابورى، ج 4، ص 156).

احادیثِ ناظر بر حقوق والدین هرچند بعدها به كتابهاى اخلاقى راه پیدا كرد، اما كثرت و تنوع و غناى محتوایى آنها چنان بود كه حتى دانشمندانى نظیر غزالى (ج 2، ص 236ـ 239) در حوزه نظریه نتوانستند چیزى بر آنها بیفزایند و تنها به یادكرد آنها اكتفا كردند.


منابع :
(1) علاوه بر قرآن؛
(2) كتاب مقدس. عهدعتیق؛
(3) ابن‌ابی‌الدنیا، مكارم الاخلاق، چاپ مجدى سید ابراهیم، قاهره ( 2004)؛
(4) ابن‌ابی‌جمهور، عوالى اللئالى العزیزیة فى الاحادیث الدّینیة، چاپ مجتبى عراقى، قم 1403ـ1405/ 1983ـ1985؛
(5) ابن‌ابی‌شیبه، المصنَّف فى الاحادیث و الآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت 1409/1989؛
(6) ابن‌بابویه، الامالى، قم 1417؛
(7) همو، علل‌الشرایع، نجف 1385ـ1386، چاپ افست قم (بی‌تا.)؛
(8) همو، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدى لاجوردى، قم 1363ش؛
(9) همو، كتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ علی‌اكبر غفارى، قم 1414؛
(10) ابن‌حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی‌تا.)؛
(11) ابن‌كثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت 1412؛
(12) ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، (قاهره 1373/ 1954)، چاپ افست (بیروت، بی‌تا.)؛
(13) سلیمان‌بن اشعث ابوداوود، سنن ابی‌داود، چاپ سعید محمد لحام، بیروت 1410/1990؛
(14) محمدبن اسماعیل بخارى، الادب المفرد، بیروت 1406/1986؛
(15) همو، صحیح البخارى، (چاپ محمد ذهنى افندى)، استانبول 1401/1981؛
(16) چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(17) عبداللّه‌بن عمر بیضاوى ، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، المعروف بتفسیر البیضاوى، مصر 1330، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(18) احمدبن حسین بیهقى، السنن الكبرى، بیروت: دارالفكر، (بی‌تا.)؛
(19) محمدبن عیسى ترمذى، سنن الترمذى و هو الجامع الصحیح، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت 1403/1983؛
(20) محمدبن عبداللّه حاكم نیشابورى، المستدرك على الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبى، بیروت : دارالمعرفة، (بی‌تا.)؛
(21) فضل‌اللّه‌بن على راوندی‌كاشانى، النوادر، چاپ سعیدرضا على عسكرى، قم 1377ش؛
(22) زمخشرى؛
(23) سیوطى؛
(24) عبدالرزاق‌بن همام صنعانى، المصنَّف، چاپ حبیب‌الرحمان اعظمى، بیروت 1403/1983؛
(25) طباطبائى؛
(26) سلیمان‌بن احمد طبرانى، مسندالشامیین، چاپ حمدى عبدالمجید سلفى، بیروت 1417/1996؛
(27) حسن‌بن فضل طبرسى، مكارم الاخلاق، قم 1392/ 1972؛
(28) فضل‌بن حسن طبرسى؛
(29) طبرى، جامع؛
(30) محمدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیر القرآن، چاپ احمدحبیب قصیرعاملى، بیروت (بی‌تا.)؛
(31) همو، مصباح المتهجّد، بیروت 1411/1991؛
(32) علی ‌بن حسین (ع)، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، چاپ محمدباقر موحدى ابطحى، قم 1411؛
(33) محمد بن محمد غزالى، احیاء علوم‌الدین، بیروت 1406/1986؛
(34) محمدبن عمر فخررازى، التفسیر الكبیر ، او، مفاتیح‌الغیب، بیروت 1421/2000؛
(35) الفقه المنسوب للامام الرضا علیه‌السلام، و المشتهر ب فقه الرضا، مشهد : مؤسسة آل‌البیت، 1406؛
(36) محمدبن شاه‌مرتضى فیض‌كاشانى، تفسیر الصافى، چاپ حسین اعلمى، تهران 1416؛
(37) حسن قبانجى، شرح رسالة الحقوق للإمام علی‌بن الحسین زین ‌العابدین علیهماالسلام، قم 1406، چاپ افست بیروت 1409/1989؛
(38) سعیدبن هبةاللّه قطب‌راوندى، كتاب سلوة الحزین، المعروف ب الدعوات، قم 1407؛
(39) كلینى؛
(40) علی‌بن حسام‌الدین متقى، كنز العُمّال فى سنن الاقوال و الافعال، چاپ بكرى حیانى و صفوة سقا، بیروت 1409/1989؛
(41) مجلسى؛
(42) جعفر بن حسن محقق حلّى، شرائع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام، چاپ صادق شیرازى، تهران 1409؛
(43) احمدبن محمد مسكویه، تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت [? 1398[؛
(44) مسلم‌بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفكر، (بی‌تا.)؛
(45) مصباح الشریعة، (منسوب به) امام‌جعفر صادق (ع)، بیروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1400/1980؛
(46) احمدبن على نسائى، كتاب السنن الكبرى، چاپ عبدالغفار سلیمان بندارى و سیدكسروى حسن، بیروت 1411/ 1991؛
(47) محمدبن محمد نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى، چاپ مجتبى مینوى و علیرضا حیدرى ، تهران 1360ش؛
(48) حسین‌بن محمدتقى نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم 1407ـ 1408؛
(49) علی‌بن ابوبكر هیثمى، مجمع‌الزوائد و منبع الفوائد، بیروت 1408/1988؛


(50) Abraham Geiger, Was hat Mohammed aus dem Judenthume aufgenommen?, Leipzig 1902, repr. Osnabruck 1971;
(51) Hartwig Hirshfeld, New researches into the composition and exegesis of the Qoran, London 1902;
(52) Robert Roberts, The social laws of the Qoran: considered, and compared with those of the Hebrew and other ancient codes, New Delhi, 1978.

/ ابوالفضل والازاده /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6337
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست