حصار فیروزه (یا حصار) ، شهرى در پنجاب هند. این شهر در شمال هند، در حدود 160 كیلومترى شمالغربى دهلى، در َ10 ْ29 طول شمالى و َ44 ْ75 عرض شرقى، كنار خط راهآهن لاهور ـ دهلى و مركز تحصیل (دهستان) حصارفیروزه در دشت هریانه، در ایالت پنجاب* واقع است (>فرهنگ جغرافیایى سلطنتى هند<، ج13، ص155؛ >اطلس جامع جهان تایمز<، نقشه 29). جمعیت آن در 1380ش/2001، حدود 000، 260 تن بوده است (>سالنامه جمعیتى 2003<، ص260). اثر تاریخى درخور ذكر آن قلعهاى است كه فیروزشاه تغلق (حك : 752ـ790) ساخته و بناى دیگر آن جاج است كه ظاهراً از معابدى بوده كه بعدها مسجد شده است (رجوع کنید به >فرهنگ جغرافیایى سلطنتى هند<، ج13، ص156). مسجد حصارفیروزه را فیروزشاه بنا كرده است (قاسمى، ص 269).
این شهر را فیروزشاه تغلق در 757 (سرهندى، ص 125ـ 126)، بر روى دو روستاى كداس بزرگ و كداس خرد، بنا نهاد و آن را حصار فیروزه نامید (شمسالدین سراج عفیف، ص 124ـ126؛ فرشته، ج 1، ص 136). این مكان قبلاً براى بازرگانان و مسافران عراقى و خراسانى كه به دهلى رفتوآمد میكردند، توقفگاه میان راه و محل تهیه آب و آذوقه بود و همین امر سبب شد، براى تأمین آب شهر و مسافران، به دستور فیروزشاه، از رود جمنا نهرهایى كشیده شود (شمسالدین سراج عفیف، ص126؛ بداؤنى، ج 1، ص 169؛ فرشته، ج1، ص146؛ هیگ، 1958الف، ص 175؛ نیز رجوع کنید به سرهندى، ص 126). یكى از این نهرها هنوز به آبراهه جمناى غربى شهرت دارد (>فرهنگ جغرافیایى سلطنتى هند<، ج 13، ص 155). در پاى دیوارهاى رفیع قلعه خندقى حفر كرده و در قلعه، نزدیك كوشك، حوض بسیار بزرگى ساخته بودند كه از آب نهر پر میشد و آب آن را به خندقهاى گرداگرد قلعه جارى میكردند (شمسالدین سراج عفیف؛ سرهندى؛ بداؤنى؛ فرشته، همانجاها).
بناى این شهر دو سال و نیم طول كشید (شمسالدین سراج عفیف، ص 127). حصارفیروزه به سرعت شهرى گسترده و پررونق شد. در آن تعدادى كاخ و خانه و دكه، و در حریم آن اشراف و بزرگان مملكت مجموعههاى مسكونى ساختند و باغهایى با انواع میوه و گل در آن احداث كردند. در آنجا نیشكر فراوانى كشت میكردند. قبلاً این ناحیه جزو شق هانسى بود ولى به فرمان فیروزشاه آن را شق حصارفیروزه نوشتند و اقطاعات هانسى، اكروده، فتحآباد، سرستى، سالوره و خضرآباد را ضمیمه آن كردند و یكى از بزرگان را به شقدارى آن برگزیدند (همان، ص 127ـ128).
در 809 خضرخان*، از سلسله سیدیها* و حاكم ملتان، كه برضد ناصرالدین محمود شاه ثانى (حك: 795ـ815) برخاسته بود، این شهر را تصرف كرد (هیگ، 1958الف، ص 203) ولى محمود در 811 آن را پس گرفت (بداؤنى، ج 1، ص190). خِضرخان در 817 دهلى را متصرف شد و دولتخان لودى، شاه معزول، را در آنجا زندانى كرد (سرهندى، ص 181؛ قس بداؤنى، ج 1، ص 196، كه نوشته است دولتخان در 816/1413 در قلعهحصار زندانى و كشته شد). این شهر تا حدود 840/1436 در دست سلسله سیدیها بود تا اینكه بهلول لودى* آن را از محمدشاه (حك: 837ـ847) پس گرفت (هروى، ج 1، ص 296؛ نعمتاللّهبن حبیباللّه، ج 1، ص 133ـ134؛ هیگ، 1958ب، ص 222، 225).
ابراهیم از قبیله سور افغانها و فرزندش حسنخان، پدر شیرشاه سورى (متوفى 952)، مدتى در حصار فیروزه در خدمت امراى سلطان بهلول بودند و شیرشاه سورى نیز در همین شهر به دنیا آمد (نعمتاللّهبن حبیباللّه، ج 1، ص 261ـ262). سپاه ظهیرالدین محمد بابر* در 932، به فرماندهى فرزندش همایون، به حصارفیروزه حمله كرد و حمیدخان لودى را كه شقدار آن بود، شكست داد و بیشتر سپاهیان وى را به قتل رساند و عدهاى را نیز اسیر كرد (بابر، ج 1، ص 420ـ421؛ بداؤنى، ج 1، ص 229ـ230). بابر حصار فیروزه را به عنوان انعام فتح به همایون بخشیده بود (بداؤنى، ج 1، ص 316؛ نیز رجوع کنید به برن، ص 22). این ناحیه در 932، در زمان بابر، از نظر تقسیمات سیاسى سركار محسوب میشد (بابر، ج 1، ص 469). جهانگیر در 1015، سركار* حصار فیروزه را به جاگیر* تبدیل كرد (كنبو، ج 1، ص 36ـ37).
حصار فیروزه در زمان اكبرشاه (حك: 963ـ1014) مركز ضرب سكههاى مسى بود (علّامى، ص 22). این شهر ظاهراً دامدارى گسترده و پررونقى داشته كه میتوانسته است روغن حیوانى آشپزخانه سلطنتى اكبر را تأمین كند (رجوع کنید به همان، ص 47). یكى از شكارگاههاى نزدیك دارالخلافه و مطلوب اكبر ناحیه حصارفیروزه بود (همان، ص 190).
اورنگ زیب در 1118 شخصى به نام نواب شاهدادخان را ناظم سركار حصارفیروزه كرد. این شخص از 1118 تا 1150 مدیریت شهر را برعهده داشت. در زمان او این شهر به آرامش و شكوفایى رسید. پس از او نوابهاى فرخنَگَر جانشین وى شدند و تا 1175 حكومت كردند.
در 1152 نادرشاه افشار در حمله به دهلى آسیب فراوانى به این شهر وارد كرد. پس از فروپاشى امپراتورى دهلى، حصارفیروزه صحنه نبردى خونین بین قدرت برخاسته از سیكهاى شمالغربى و باتیهاى شمال و امپراتورى دهلى بود. این شهر در تاخت و تازهاى ویرانگر آلاسینگجات، بنیانگذار دولت پتیاله، آسیب فراوانى دید و در 1171 بهشدت تاراج شد تا اینكه در حدود 1188 به دست شاه پتیاله، امرسینگ (جانشین آلاسینگ)، افتاد. این شخص در 1196 درگذشت و حصار به دست باتیها افتاد. پس از قحطى شدید 1198، شهر دچار هرج و مرج شد و در 1212/1797 شخصى به نام جورج توماس، به مدت سه سال آنجا را اشغال كرد و در 1217/1802 به دستور ژنرال فرانسوى، پرون، حصار را به مراتههها* تحویل داد. در 1218/ 1803 حصار ظاهراً به بریتانیا داده شد، ولى ناظمهاى محلى تا 1225/1810 نظم را برقرار میكردند. سینگ راجا، از پتیالهها، با استفاده از غفلت بریتانیا، تا 1253/ 1837 دستاندازیهایى بر منطقه داشت. حكومت بریتانیا، پس از مجادلهاى طولانى با پتیالهها، قدرت خود را قاطعانه در آنجا برقرار كرد. در شورش نظامى 1274/1857، ناحیه بهشدت متشنج شد؛ تمام اروپاییان و مسیحیانى كه نتوانستند از آنجا بگریزند، كشته شدند و حصار از نظر بریتانیاییها از دست رفت. پس از این واقعه آرامش برقرار شد و حصار ضمیمه ایالت پنجاب گردید (رجوع کنید به> فرهنگ جغرافیایى سلطنتى هند<، ج 13، ص 145ـ 147).
منابع : (1) بابر، امپراتور هند، بابرنامه، چاپ مانو ایزینینك، كیوتو 1995ـ1996؛ (2) عبدالقادربن ملوكشاه بداؤنى، منتخبالتواریخ، تصحیح احمدعلى صاحب، چاپ توفیق ه . سبحانى، تهران 1379ـ 1380ش؛ (3) یحییبن احمد سرهندى، تاریخ مبارك شاهى، چاپ محمد هدایت حسین، كلكته 1931؛ (4) شمسالدین سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهى، چاپ ولایت حسین، كلكته 1891؛ (5) ابوالفضل بن مبارك علّامى، آئین اكبرى، چاپ سنگى دهلى 1273، چاپ سر سیداحمد، علیگره 2005؛ (6) محمدقاسمبن غلامعلى فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمى)، (لكهنو): مطبع منشى نولكشور، (بیتا.)؛ (7) عطاءالرحمان قاسمى، پنجاب و هریانه كى تاریخى مساجد، امباله، هند 2000؛ (8) محمدصالح كنبو، عمل صالح، الموسوم به شاه جهاننامه، ترتیب و تحشیه غلام یزدانى، چاپ وحید قریشى، لاهور 1967ـ 1972؛ (9) نعمتاللّهبن حبیباللّه، تاریخ خان جهانى و مخزن افغانى، چاپ سیدمحمد امامالدین، داكا 1379ـ1382/ 1960ـ1962؛ (10) احمدبن محمد مقیم هروى، طبقات اكبرى، چاپ بى. دى و محمد هدایت حسین، كلكته 1927 ـ ( 1935)؛
(11) Richard Burn, "Humayun", in The Cambridge history of India, vol.4, ed. Richard Burn, Delhi: S. Chand, 1957; (12) Demographic yearbook 2003, New York: United Nations, Dept. of Economic and Social Affairs, 2006; (13) Wolseley Haig, "The reign of Firuz Tughluq, the decline and extinction of the dynasty, and the invasion of India by Taimur", in ibid, vol.3, ed. Wolseley Haig, Delhi: S. Chand, 1958a; (14) idem, "The Sayyid dynasty", in ibid, 1958; (15) The Imperial gazetteer of India, vol. 13, New Delhi: Today & Tomorrow's Printers and Publishers, 1989; (16) The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2005.