responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6267

 

حشویه ، گروهى از اهل حدیث و عنوانى عام براى گرایشهایى داراى عقاید خاص و غیررایج از فرق مختلف اسلامى. نام این گروه به چند صورت ضبط شده كه رایج‌ترین آنها، به ترتیب، حَشْویه و حَشَویه است. منشأ این اختلاف، اقوال متعدد درباره وجه تسمیه آنان است. برخى گفته‌اند كه این نام نسبتى است به واژه «حَشا» (به معناى حاشیه و كناره). بنابر گزارشى، روزى عده‌اى از راویان حدیث در حلقه حسنِ بصرى* حاضر شدند اما چون سخنانى بیهوده و نادرست گفتند، وى از یارانش خواست تا آنها را به حاشیه (حشا) حلقه ببرند و از آن زمان به این نام معروف شدند. بر این اساس، ضبط صحیح، حَشَویه است (رجوع کنید به احمدبن ابراهیم‌بن عیسى، ج 2، ص 76ـ77؛ تهانوى، ذیل مادّه؛ ابن‌عساكر، 1399، مقدمه كوثرى، ص 11). اما بسیارى دیگر این نام را نسبتى به واژه «حشْو» (به معناى سخن زائد یا مردمان فرومایه) دانسته‌اند (رجوع کنید به ابن‌منظور، ذیل «حشا»؛ جرجانى، ذیل «الحشو») و بنابراین در نظر آنها ضبط صحیح، حشْویه است.

طرفداران قول اخیر عموماً وجه نام‌گذارى این گروه را با دیدگاههاى ویژه آنان به حدیث و اعتقادات خاصشان مرتبط دانسته‌اند، از جمله اینكه چون اخبار بی‌اصل و پایه در حدیث نبوى داخل می‌كردند (نشوان‌بن سعید حمیرى، 1965، ص 204) یا اخبار بسیارى نقل می‌كردند و آنها را بی‌چون و چرا می‌پذیرفتند (همو، 1420، ج 3، ص 1452) یا معتقد به وجود حشو در كلام معصوم بودند (احمدبن ابراهیم‌بن عیسى، ج 2، ص 77)، حشویه نام گرفتند. همچنین گفته شده كه چون همه یا بخشى از حشویه به تجسیم معتقدند و جسم حشو است، به این نام خوانده شده‌اند (تهانوى، همانجا؛ براى اقوال دیگر درباره وجه تسمیه حشویه رجوع کنید به عبدالغنى عبدالخالق، ص 110، پانویس 5).

برخى عالمان اهل سنّت، حشویه نامیدن گروهى از اهل حدیث را روا ندانسته‌اند. به نظر آنان، حشویه نامى ساختگى است كه عوام از سر جهل، یا دشمنان براى تحقیر و بدنام ساختن این گروه وضع كرده‌اند (رجوع کنید به ابن‌قتیبه، ص 55؛ رامهرمزى، ص 162؛ لالكائى، ج 1، ص 13؛ نیز رجوع کنید به ابن‌حِبّان، ج1، ص 11). ابن‌تَیمیه* (متوفى 728) ــ كه باید او را شیخ‌الاسلام حشویه و سلفیه دانست ــ بیش از دیگران در آثارش به تبیین معنا و كاربرد اصطلاح حشویه توجه كرده است. وى گاهى به انكار اصالت این واژه و تقبیح وضع‌كنندگان آن پرداخته و حشویه را لقبى مذموم و بی‌اساس شمرده است كه معنا و مصداق آن به درستى معلوم نیست و گاهى نیز اشاره كرده كه عَمروبن عُبید* معتزلى (متوفى 144) نخستین فردى است كه این واژه را درباره عبداللّه‌بن عمربن خطاب* به كار برد و بعدها معتزلیان از واژه حشویه براى اشاره به اهل‌سنّت و جماعت استفاده كردند (رجوع کنید به 1406، ج 2، ص520ـ522؛ همو، 1392، ج 1، ص 241ـ245؛ همو، 1421، ج 2، جزء3، ص 107، جزء4، ص 76ـ85). آراى ابن‌تیمیه در این باره آمیخته با تعصب و تشویش و در برخى موارد متعارض با یكدیگر است (براى نقل و نقد تفصیلى دیدگاههاى وى در این باره رجوع کنید به حسینی‌جلالى، 1421، ص 18ـ26). به علاوه، نقد اساسى دیگر بر سخنان ابن‌تیمیه و دیگرانى كه به غیر اصیل بودن اصطلاح حشویه معتقدند این است كه واژه حشویه در حدیثى نبوى كه در مجمع‌الزوائد نورالدین هیثمى (متوفى 807؛ ج 7، ص 207) به نقل از المعجم الاوسط ابوالقاسم طبرانى (متوفى 360) نقل شده، براى اشاره به گروهى از مسلمانان به كار رفته، هرچند در متن چاپ شده المعجم الاوسط (ج 10، ص 104) و نسخه دیگرى از مجمع‌الزوائد (رجوع کنید به ج 7، ص 207، پانویس 2)، این واژه به صورتهاى گوناگونى چون خشبیه و حشییه تصحیف شده است.

واژه حشویه در منابع متقدم شیعى فراوان به كار رفته است. بنابر نقل ابن‌بابویه (ج 2، ص 195)، این واژه در مناظره میان امام رضا علیه‌السلام و اصحاب مذاهب به چشم می‌خورد. اما واژه حشویه بیش از همه در تألیفات شیخ‌مفید دیده می‌شود. در اوائل المقالات (ص40ـ43) به نظر می‌رسد كه وى عموماً از این واژه براى اشاره به گروهى از اصحاب حدیث اهل سنّت استفاده كرده است؛
در الارشاد (ج 2، ص 23) آورده است كه حشویه به امامت بنی‌امیه معتقدند و به امامت فرزندان رسول خدا قائل نیستند؛
در الافصاح، در جایى (ص 227) حشویه را دقیقاًهمان اصحاب حدیث دانسته و در جایى دیگر (ص130) حشویه را گروهى از اصحاب حدیث (مقابل عقلاى آنان) برشمرده است؛
همچنین حشویه را در شمارِ فرقى ذكر كرده است كه به امامت على علیه‌السلام پس از عثمان اعتقاد دارند ( 1413الف، ص30). علاوه بر این، شیخ‌مفید در برخى نوشته‌هایش حشویه را صریحاً براى اشاره به گروهى از شیعه كه اهل تحقیق و بصیرت نیستند، به كار برده است (رجوع کنید به 1414ب، ص 74؛
همو، 1414د، ص 28). همچنین، در نوشته‌هاى وى گاهى الفاظى نظیر «مقلّده» و «اصحاب حدیث» دیده می‌شود كه باتوجه به سیاق و قرائن موجود، به‌احتمال بسیار مراد از آن، حشویه یا گروهى نزدیك به آنها بوده است (رجوع کنید به 1414ج، ص 112ـ113؛
همو، 1414ب، ص 100، 121، 125؛
همو، 1413ب، ص 20). سیدمرتضى علم‌الهدى (ص 363)، اعتقاد به تحریف قرآن را به گروهى از امامیه و حشویه نسبت داده است كه اخبارى ضعیف در این باره نقل می‌كنند و آنان را در زمره اصحاب حدیث خوانده است. وى در جایى دیگر (احتمالا رساله جوابات المسائل الطرابلسیة الاولى؛
رجوع کنید به همان، ص 361، پانویس 3) شبیه همین را آورده است (نیز رجوع کنید به طبرسى، ج 1، ص 83). شیخ‌طوسى، علاوه بر استفاده از واژه حشویه (1411، ص 125ـ126، 301)، گاهى از تعابیرى چون «مقلّده» و «غافلان اصحاب حدیث»، ظاهراً براى اشاره به آنان، بهره گرفته است (1376ش، ج 1، ص 131ـ133). همچنین برخى از امامیه كه معتقد بودند ماه رمضان همواره سى روز است (اصحاب عدد)، گروهى از حشویه خوانده شده‌اند (محقق حلّى، ج 2، ص 688).

با توجه به آنچه آمد، معلوم می‌شود كه در منابع نه تنها واژه حشویه به گروههاى مختلفى از فرق گوناگون اطلاق شده بلكه، به تناسب سیاق و موضوع مورد بحث، نامها و تعابیر متعددى براى اشاره به آنان به كار رفته است. این واقعیت، اصطلاح‌شناسى واژه حشویه را اندكى دشوار می‌سازد. نكته اینجاست كه مذهب حشویه فرقه مستقل و جداگانه‌اى نیست (رجوع کنید به ابن‌مرتضى، ص 28) و وجه مشخصه‌اش، روش خاص پیروان آن در مواجهه با نصوص قرآنى و حدیثى (یعنى التزام به ظاهر الفاظ و نفى تأویل) است و از این‌رو هر فردى كه ملتزم به این روش باشد، شیعه یا سنّى یا از هر فرقه دیگر، از حشویه به شمار می‌آید. «اهل حدیث» یا «اصحاب حدیث» از جمله تعابیرى است كه ارتباط بسیار نزدیكى با حشویه دارد. این گروه اشتراكات فراوانى با حشویه دارند (درباره آنان رجوع کنید به ابن‌حبّان، ج 1، ص 11، كه می‌افزاید عوام یكى از دو گروه اهل حدیث را حشویه می‌خوانند؛
ابن‌جوزى، 1409، ص 164ـ168). التزام اهل حدیث به ظواهر و پیروى نكردن از ضوابط و معیارهاى فهم معانى آیات و احادیث، موجب شده است كه گاهى این دو اصطلاح به‌جاى هم به‌كار روند و گاهى، خواه با حرف عطف یا بدون آن (رجوع کنید به ابن‌شاذان، ص 42، به‌ویژه توضیحات مصحح در پانویس)، در كنار هم بیایند و هریك بیانى براى دیگرى دانسته شود (نیز رجوع کنید به ابوریه، ص 381ـ385).

براساس گزارش منابع، چه صریحاً چه تلویحاً، فرقه‌هاى متعدد دیگرى را نیز می‌توان در زمره حشویه یا دست‌كم مرتبط با آنها دانست، نظیر سالمیه (رجوع کنید به اسفراینى، ص 118)، سلفیه (عبدالوهاب‌بن على سبكى، ج 8، ص 222)، نابته (زمخشرى، ذیل «نبت»)، ظاهریه، اَخباریه (شهرستانى، ج 1، ص 165) و در دوران حاضر وهابیت (حسینی‌جلالى، 1421، ص 63ـ 65). شهرستانى (ج 1، ص 172) اخباریه را گروهى از امامیه دانسته و آنان را در مقابل كلامیه قرار داده است اما توضیح و تفسیر او در این باره، ظاهریه از اهل سنّت را نیز دربرمی‌گیرد. به‌طور كلى در كتابهاى ملل و نِحَل، مراد از واژه حشویه، به‌طور خاص، فرقه ظاهریه از اهل حدیث از اهل سنّت است اما به‌طور عام همه گروههاى متعلق به مذاهب مختلف را شامل می‌شود كه براساس روش حشویه صرفاً به ظواهر اخبار تمسك می‌كنند و به تقلید از سلف، به ‌زعم خودشان، به تأویل و نقد روى نمی‌آورند.

همچنین مشهور است كه حشویه در زمره پیروان احمدبن حنبل* (متوفى 241) و درواقع گروهى از حنابله‌اند (رجوع کنید به علی‌بن عبدالكافى سبكى، ص130؛
نیز رجوع کنید به حنبلیه*)، تا جایى كه خود حنابله نیز تلویحاً وجود ارتباط میان حنابله و حشویه را پذیرفته‌اند (رجوع کنید به ابن‌تیمیه، 1406، ج 2، ص 601؛
همو، 1421، ج2، جزء3، ص107؛
نیز رجوع کنید به آمدى، ص135). اما به نظر می‌رسد حشویه خود را از آن جهت به احمدبن حنبل منتسب كرده‌اند كه وى را، به‌سبب اشتغال فراوان به جمع و روایت حدیث، از دیگر بزرگان اهل سنّت به اهدافشان نزدیك‌تر یافته و از این طریق در پى كسب مشروعیت و اعتبار براى خودشان بوده‌اند.

به این ترتیب، شناخت مراد از حشویه و مصادیق آن در متون و مواضع گوناگون، نیازمند دقت و مبتنى بر شواهد و قرائن موجود در متن است و براى تشخیص پیروان حشویه از میان اصحاب مذاهب مختلف، بیش و پیش از هر چیز، شناخت دیدگاههاى این گروه اهمیت دارد.

از جمله دیدگاههاى حشویه، التزام به تقلید در اصول دین و عقاید است. اجماع عالمان مسلمان بر آن است كه تقلید در اصول دین، برخلاف فروع دین، جایز نیست اما حشویه تنها گروهى است كه اجتهاد و تحقیق را به‌طور كلى در اصول و فروع ممنوع شمرده و حتى تقلید در اصول را واجب دانسته است (رجوع کنید به طوسى، 1376ش، ج1، ص 133؛
قرطبى، ج 2، ص212). نامیده‌شدن آنان به «مقلّده» ــ چنان‌كه پیشتر ذكر شدــ ناظر بر همین نكته است. وضوح بطلان این دیدگاه تا حدى است كه ابوالقاسم لالكائى (متوفى 418) ــكه خود از بزرگان حشویه است ــ نسبت دادن این اعتقاد به‌حشویه را اتهامى برضد این گروه دانسته است (ج1، ص13). باوجوداین، گروهی‌از حشویه پیروى بدون تحقیق و تعقل‌از روایات صحابه را «اتّباع» و پیروى از احكام فقیهان را «تقلید» نامیده‌اند تا با تمایز قائل شدن بین این دو توجیهى براى این اعتقادشان فراهم آورند. ابن‌عبدالبرّ اندلسى (متوفى463) در جامع بیان‌العلم و فضله (ج 2، ص 109ـ 120) بابى را به بیان فساد تقلید و تبیین تفاوت آن با اتّباع اختصاص داده است. موضوع اصلى این باب و طرح مطالب دیگرى همچون انتقاد از كثرت روایت حدیث بدون تعقل در آن و همچنین دفاع از استدلال و مناظره در بخشهاى دیگر این كتاب، نشان می‌دهد كه مخاطب وى در این ابواب گروهى جز حشویه نیست. بزرگان امامیه نیز، به پیروى از روش امامان معصوم علیهم‌السلام، به وجوب تحقیق در اصول دین تصریح كرده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به محقق كركى، ج 1، ص 59، 80، ج 3، ص 173؛
نیز براى بحثى تفصیلى از عالمى امامى درباره مسئله تقلید در اصول دین و نقد و رد دیدگاههاى موافقان آن رجوع کنید به حقائق‌الایمان، ص 59ـ69).

شاید محوری‌ترین اعتقاد حشویه ــ كه آراى دیگرشان هریك به نوعى نتیجه آن به شمار می‌آیدــ سلب حجیت از عقل در فهم دین است. حشویه هرگونه تعقل و استدلال را براى فهم متون دینى ممنوع می‌شمارند و معتقدند كه عقل راهى به درك علوم دین ندارد و این علوم را باید صرفاً از راه نقل و روایت كسب كرد. بطلان این دیدگاه در نوشته‌هاى عالمان اهل سنّت امرى واضح شمرده شده است (براى نمونه رجوع کنید به غزالى، 1400، ص 49ـ50؛
آلوسى، ذیل انعام: 65). بر این اساس، حشویه از معناى صرفآ ظاهرى آیات و روایات تجاوز نمی‌كنند و این امر را نشان‌دهنده تبعیت و بندگى خالصانه می‌دانند، در حالی‌كه چنین دیدگاهى از ناتوانى آنان در فهم ویژگیهاى رایج در همه زبانهاى بشرى نظیر كاربردهاى مجازى و كنایى و استعارى الفاظ حكایت می‌كند. این اعتقاد منجر به آن شد كه حشویه، علم كلام را بدعت و مخالفت با روش سلف و پرداختن به آن را امرى باطل بشمارند (براى نقد این دیدگاه رجوع کنید به ابن‌عساكر، 1399، ص 358؛
عبدالوهاب‌بن على سبكى، ج 3، ص 421ـ422؛
نیز رجوع کنید به حسینی‌جلالى، 1422، ص 36ـ39؛
كلام*، علم).

از دیگر نتایج تعطیل عقل (و در پى آن التزام به ظواهر و نفى تأویل نصوص دینى) آن است كه حشویه در مواجهه با آیات و روایاتِ راجع به صفات خدا قائل به تشبیه و تجسیم (رجوع کنید به تشبیه و تنزیه*) شدند (براى نمونه‌هایى از اقوال آنان در این باره رجوع کنید به ابن‌ابى یعلى، ج 2، ص 43، 67؛
شهرستانى، ج 1، ص 105؛
ابن‌عساكر، 1399، ص 149ـ150). التزام افراطى آنان به ظواهر، انتقادات تند و گزنده عالمان فرقه‌هاى دیگر را درپى داشت. سؤال اساسى همگان از آنان این بود كه «چگونه (كَیفَ) می‌توان در جایى كه لفظ فاقد معنایى معقول است، صرفآ به ظاهر آن ملتزم بود؟». حشویه براى مقابله با این انتقاد مهم، به اندیشه «بَلْكَفه» (مصدر برگرفته از عبارت «بِلاكَیفَ») روى آوردند و از این طریق هرگونه سؤال از كیفیت (كیف؟) را تحریم كردند (رجوع کنید به ابن‌ابی‌یعلى، ج 1، ص 241ـ242، ج 2، ص 69). حشویه در پاسخ به انتقادات و در توجیه دیدگاهشان مبنى بر پرهیز از تأویل آیات قرآن، به‌ ویژه آیات صفات، به آیه هفتم سوره آل‌عمران استناد كرده‌اند. به گفته ایشان، تأویل امرى ظنى و سخن گفتن از صفات خدا براساس ظن ممنوع است و چه‌بسا تأویل‌كننده از این طریق دچار انحراف (زَیغ) شود؛
بنابراین، ما مكلف به شناخت این صفات نیستیم و علم آن را باید به خدا واگذار كنیم (شهرستانى، ج 1، ص 104؛
براى آراى گوناگون درباره مراد از تأویل در این آیه رجوع کنید به تأویل، بخش 2). ابن‌تیمیه و شاگرد او، ابن‌قیم جوزیه (متوفى 751)، نیز كوشیده‌اند در توجیه آراى تشبیهى حشویه ادله عقلى و نقلى به دست دهند (براى نقل و رد آراى این دو و نیز ابطال استدلال حشویه به آیه پیش گفته رجوع کنید به حسینی‌جلالى، 1422، ص 43ـ47، 50ـ51). غزالى (1962، ص 72) می‌نویسد كه حشویه چون از فهم موجودى فاقد جهات ناتوان بودند، براى خدا نیز قائل به جهت شدند و ناگزیر به وادى جسمانیت و متصف كردن خدا به صفات بشرى درافتادند.

نكته درخور توجه آن است كه رجالیان و تراجم‌نویسانِ ملتزم به دیدگاههاى حشویه، بر اساس اعتقادات تشبیهى خودشان، به جرح و تضعیف مخالفان پرداخته و به این ترتیب احادیثى را كه راویان آنها مخالف با اندیشه تشبیه بوده‌اند، كنار گذاشته‌اند (رجوع کنید به عبدالوهاب‌بن على سبكى، ج 3، ص 132ـ133؛
ابن‌حجر عسقلانى، ج 5، ص 114). دیدگاههاى ضدتأویلى آنان همچنین موجب شده است تا دیگران به تبع آنان از عموم معتزله، به سبب قول به تنزیه، انتقاد كنند (رجوع کنید به قاسمى، ص 103) و اتهامات ناروایى به عالمان امامیه منتسب سازند (براى بحثى تفصیلى درباره نسبت دادن قول به تجسیم به هشام‌بن حكم و نقد آن رجوع کنید به حسینی‌جلالى، 1410، ص 7ـ107).

مشهورترین و گویاترین كتاب براى شناخت عقاید تشبیهى حشویه، كتاب التوحید و اثبات صفات الربّ عزّوجلّ نوشته ابوبكر محمدبن اسحاق، مشهور به ابن‌خُزَیمه (متوفى 311)، است. ابن‌خزیمه در این كتاب ابواب متعددى را به اثبات وجود دست و پا و انگشتان و نظایر اینها براى خدا، با استناد به آیات و روایات، اختصاص داده است (براى نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 118، 187، 202). حشویه این كتاب را ــ كه فخررازى (التفسیر الكبیر، ذیل شورى: 11) به‌ سبب محتوایش آن را «كتاب‌الشرك» خوانده است ــ براى ترویج عقایدشان به دفعات منتشر كرده‌اند (ابن‌جوزى، 1413، ص 114، پانویس 41).

دیگر عقیده شاخص حشویه، آن است كه پیامبران در ارتكاب گناه كبیره جایزند. هیچ‌یك از فرق اسلامى، به‌رغم اختلافاتى كه در تعیین محدوده‌هاى عصمت پیامبران دارند، وقوع گناه كبیره را در هیچ حالتى براى پیامبران جایز نشمرده‌اند (رجوع کنید به عصمت*) و این امر وجه تمایز اساسى میان دیدگاه حشویه با دیگر فرق اسلامى است. بنابر گزارش منابع، حشویه در مواجهه با مسئله ارتكاب گناه كبیره پیامبران به چند دسته تقسیم می‌شوند: گروهى آن را صرفاً پیش از نبوت جایز دانسته‌اند؛
گروهى دیگر آن را در حال نبوت نیز مجاز شمرده‌اند كه دسته‌اى از این گروه ارتكاب گناه كبیره را به غیرعلنى بودن آن مشروط كرده‌اند و دسته‌اى دیگر صرفاً دروغ گفتن در بیان شریعت را از این میان مستثنا كرده‌اند؛
و در نهایت، گروهى آن را در همه احوال جایز شمرده‌اند (رجوع کنید به علم‌الهدى، 1409، ص 15ـ16؛
فخررازى، عصمةالانبیاء، ص 8؛
ابن‌ابی‌الحدید، ج 7، ص 11). در اعتقاد گروهى از حشویه، حتى كفر نیز از محدوده گناهان كبیره پیامبران مستثنا نیست، چنان‌كه به گفته آنان، پیامبر اسلام صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم، به استناد آیات قرآن، پیش از بعثت كافر بوده است (براى نقل و رد این رأى رجوع کنید به فخررازى، محصل افكار، ص320؛
نیز رجوع کنید به عصمت*).

حشویه، به ‌رغم این دیدگاه درباره عصمت پیامبران، از پرداختن به صحابه و اختلافات آنان خوددارى كرده و همه آنان را افرادى عادل و به دور از خطا و گناه دانسته‌اند (براى نقل و رد این دیدگاه رجوع کنید به مفید، الجمل، ص 21ـ22؛
ابن‌ابی‌الحدید، ج20، ص32ـ33؛
نیز رجوع کنید به حسینی‌جلالى، 1422، ص69ـ75؛
صحابه*).

حشویه همچنین با تقدیس خلفا و حاكمان اسلامى و توجیه تمامى گفتارها و كردارهاى آنان، و با در نظر گرفتن چیزى شبیه عصمت درباره آنان، به وجوب اطاعت مطلق آنان معتقدند (رجوع کنید به جاراللّه، ص س ـ اس). آنان در توجیه این دیدگاه یا به روایاتى استناد كرده‌اند كه بر آنچه مطلوب آنهاست دلالتى ندارد، یا برخى روایات را به گونه‌اى نقل كرده‌اند كه با خواستهایشان مطابق شود؛
یا احادیث و اقوالى در تأیید مذهبشان وضع كرده‌اند. ابن‌حزم ظاهرى (متوفى 456؛
المُحَلّى، ج 7، ص 299ـ300)، ابن‌تیمیه (1406، ج 3، ص 390ـ 395) و محمدبن على شوكانى (متوفى 1250؛
نیل‌الاوطار، ج 7، ص 356ـ 362) ادله‌اى در دفاع از این دیدگاه اقامه كرده‌اند (براى تفصیل و نقد مستندات روایى حشویه و رد اقوال سه عالم پیش‌گفته رجوع کنید به حسینی ‌جلالى، 1423، ص 17ـ93).

موضع حشویه در قبال خبر واحد، از دیگر آراى شاذّ آنهاست. حشویه، برخلاف دیگر مذاهب اسلامى، معتقدند كه خبر واحد، مفیدِ علم و موجب عمل است (براى آراى مختلف درباره حجیت خبر واحد رجوع کنید به همو، 1426، ص 15ـ26؛
خبر واحد*)، چنان‌كه ابن‌حزم (1405، ج1، ص115) این دیدگاه را كه خبر واحد عادل به‌شرطى كه از راویان عادل تا رسول خدا روایت شده باشد، موجب علم و عمل است به گروهى، از جمله حسین‌بن على كرابیسى* (متوفى 248) و حارث محاسبى* (متوفى 243)، نسبت داده و خود نیز همان را اختیار كرده است. هرچند ایشان در صورتى حكم به مفید بودن خبر واحد كرده‌اند كه مسلمانان آن را تلقى به قبول كرده باشند، كه در این صورت چنین خبرى از واحد بودن خارج و در حكم متواتر داخل می‌شود. به هر حال، این دیدگاه به عده‌اى از عالمان مشهور اهل سنّت منسوب است كه، به فرض صحت این نسبت، اشكالات فراوانى بر آن وارد است (براى نقد تفصیلى رجوع کنید به حسینی ‌جلالى، 1426، ص 26ـ29).

در میان امامیه نیز اخباریان همین دیدگاه را دارند، چنان‌كه به گفته علامه حلّى (متوفى 726) اجماع بر آن است كه اخباریان امامیه در اصول و فروع دین صرفآ به اخبار آحاد اعتماد می‌كنند (رجوع کنید به طریحى، ص 12؛
براى دفاع عالمى امامى از این دیدگاه رجوع کنید به فیض كاشانى، ج 1، ص 13ـ14 و براى نقد آن رجوع کنید به حسینى جلالى، 1426، ص 32ـ33). بزرگان امامیه در ادوار گوناگون، این دیدگاه حشویه را نقل و رد كرده‌اند (رجوع کنید به كوفى، ج 2، ص 13ـ14؛
مفید، 1413ج، ص 73؛
طوسى، التبیان، ذیل محمد: 24؛
محقق حلّى، ج 1، ص 29؛
طریحى، ص 14ـ15).

عالمان فرقه‌هاى مختلف اسلامى از همان سده‌هاى نخست آثار متعددى را در نقد و رد حشویه تألیف كردند. یكى از كهن‌ترین ردیه‌ها بر حشویه نوشته فضل‌بن شاذان نیشابورى (متوفى ح 260) است (رجوع کنید به نجاشى، ص 306ـ307). ابومحمدحسن‌بن موسى نوبختى (متوفى 310؛
همان، ص 63ـ 64) و احمدبن داودبن سعید فزارى مكّنا به ابویحیى جرجانى (زنده در اواخر قرن سوم؛
همان، ص 454ـ455؛
طوسى، 1417، ص80ـ81) نیز از جمله ردیه‌نویسان قدیم شیعى به شمار می‌آیند. از میان عالمان مذاهب دیگر كه بر حشویه ردیه نوشته‌اند اینان شایان ذكرند: متكلم اشعرى، ابوالحسن علی‌بن قاسم‌بن محمد تمیمى قُسَنطینى (متوفى 519) در تنزیه الاله/ الالهیة و كشف فضائح المشبهة الحشویة (ابن‌عساكر، 1415ـ 1421، ج 43، ص 135؛
یاقوت حموى، ج 4، ص 99)؛
عالم حنبلى، ابن‌جوزى (متوفى 597) در دفع شبه التشبیه بأكفّ التنزیه (عمان 1413)؛
عالم و زاهد شافعى، تقی‌الدین محمدبن عبدالمؤمن حِصنى دمشقى (متوفى 829) در دفع الشبه عن الرسول و الرسالة (منتشر شده زیرنظر محمدرضا حسینی‌جلالى در 1418)؛
و حسین‌بن عبدالرحمان‌بن محمد حسینى علوى معروف به اَهدل (متوفى 855) در الرسائل المرضیة فى نصر مذهب الاشعریة و بیان فساد مذهب الحشویة (شوكانى، البدرالطالع، ج 1، ص 218ـ219).


منابع :
(1) محمودبن عبداللّه آلوسى، روح‌المعانى، بیروت: داراحیاء التراث العربى، (بی‌تا.)؛
(2) علی‌بن محمد آمدى، غایة المرام فى علم الكلام، چاپ حسن محمود عبداللطیف، قاهره 1391/ 1971؛
(3) ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(4) ابن‌ابی‌یعلى، طبقات‌الحنابلة، چاپ عبدالرحمان‌بن سلیمان عثیمین، ریاض 1419/1999؛
(5) ابن‌بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدى لاجوردى، قم 1363ش؛
(6) ابن‌تیمیه، بیان تلبیس‌الجهمیة فى تأسیس بدعهم الكلامیة، او، نقض تأسیس الجهمیة، چاپ محمدبن عبدالرحمان‌بن قاسم، (بی‌جا): مؤسسة قرطبة، [? 1392[؛
(7) همو، مجموع الفتاوى، چاپ مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت 1421/2000؛
(8) همو، منهاج‌السنة النبویة، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) 1406/1986؛
(9) ابن‌جوزى، تلبیس‌ابلیس، چاپ محمد صباح، بیروت 1409/1989؛
(10) همو، دفع شبه التشبیه بأكّف التنزیه، چاپ حسن سقاف، عمان 1413/ 1992؛
(11) ابن‌حِبّان، كتاب ‌المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروكین، چاپ محمود ابراهیم زاید، حلب 1395ـ1396/ 1975ـ1976؛
(12) ابن‌حجر عسقلانى، لسان‌المیزان، حیدرآباد، دكن 1329ـ1331، چاپ افست بیروت 1390/1971؛
(13) ابن‌حزم، الاحكام فى اصول الاحكام، ج 1، بیروت 1405/1985؛
(14) همو، المُحَلّى، چاپ احمد محمد شاكر، بیروت: دارالفكر، (بی‌تا.)؛
(15) ابن‌خُزَیمه، كتاب التوحید و اثبات صفات الربّ عزّوجلّ، چاپ عبدالعزیزبن ابراهیم شهوان، ریاض 1418/1997؛
(16) ابن‌شاذان، الایضاح، چاپ جلال‌الدین محدث ارموى، تهران 1363ش؛
(17) ابن‌عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغى فى روایة و حمله، بیروت: دارالكتب العلمیة، (بی‌تا.)؛
(18) ابن‌عساكر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ على شیرى، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛
(19) همو، تبیین كذب المفترى فیما نسب الى الامام ابی‌الحسن الاشعرى، دمشق 1399؛
(20) ابن‌قتیبه، كتاب تأویل مختلف الحدیث، قاهره: مكتبة المتنبى، (بی‌تا.)؛
(21) ابن‌مرتضى، المنیة و الامل فى شرح‌الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشكور، بیروت 1410/1990؛
(22) ابن‌منظور؛
(23) محمود ابوریه، اضواء على السنة المحمدیة، او، دفاع عن الحدیث، قاهره [? 1383/ 1963[، چاپ افست قم (بی‌تا.)؛
(24) احمدبن ابراهیم‌بن عیسى، توضیح المقاصد و تصحیح القواعد فى شرح قصیدة الامام ابن‌القیم الموسومة بالكافیة الشافیة فى الانتصار للفرقة الناجیة، بیروت 1392؛
(25) شهفوربن طاهر اسفراینى، التبصیر فى الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالكین، چاپ محمد زاهد كوثرى، بیروت 1408/1988؛
(26) محمداعلی‌بن على تهانوى، موسوعة كشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق‌العجم و على دحروج، بیروت 1996؛
(27) موسى جاراللّه، الوشیعة فى نقد عقائدالشیعة، لاهور 1403/1983؛
(28) علی‌بن محمد جرجانى، التعریفات، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت 1407/1987؛
(29) محمدرضا حسینى جلالى، «الحشویة: آراء و ملتزمات»، علوم‌الحدیث، ش10 (رجب ـ ذیحجه 1422)؛
(30) همو، «الحشویة الامیریون»، همان، ش 12 (رجب ـ ذیحجه 1423)؛
(31) همو، «الحشویة: نشأةً و تاریخاً»، همان، ش 7 (محرّم ـ جمادی‌الآخره 1421)؛
(32) همو، «مقولة وجسم لاكالأَجسام، بین موقف هشام‌بن الحكم و مواقف سائر اهل الكلام»، تراثنا، سال 5، ش 2 (ربیع‌الآخر ـ جمادی‌الآخره 1410)؛
(33) همو، «موقف الحشویة من مصادر الفكر الاسلامى»، علوم الحدیث، ش 18 (رجب ـ ذیحجه 1426)؛
(34) حقائق الایمان، چاپ مهدى رجائى، قم: كتابخانه عمومى آیةاللّه مرعشی‌نجفى، 1409؛
(35) حسن‌بن عبدالرحمان رامهرمزى ، المحدث الفاصل بین الراوى و الواعى، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت 1420/2000؛
(36) محمود بن عمر زمخشرى، اساس‌البلاغة، مصر 1972ـ1973؛
(37) عبدالوهاب‌بن على سبكى، طبقات الشافعیة الكبرى، چاپ محمود محمد طناحى و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره 1964ـ1976؛
(38) علی‌بن عبدالكافى سبكى، السیف الصقیل فى الرد على ابن‌زفیل، چاپ محمد زاهد كوثرى، (قاهره، بی‌تا.)؛
(39) محمد شوكانى، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، (قاهره 1348)، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(40) همو، نیل الاوطار من احادیث سیدالاخیار: شرح منتقی‌الاخبار، بیروت 1973؛
(41) محمدبن عبدالكریم شهرستانى، الملل و النحل، چاپ محمد سیدكیلانى، قاهره 1387/1967؛
(42) سلیمان‌بن احمد طبرانى، المعجم الاوسط، چاپ محمود طحان، ریاض 1405ـ1416/ 1985ـ1995؛
(43) طبرسى؛
(44) فخرالدین‌بن محمد طریحى، جامع المقال فیما یتعلق باحوال الحدیث و الرجال، چاپ محمدكاظم طریحى، تهران [? 1374[؛
(45) محمدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملى، بیروت (بی‌تا.)؛
(46) همو، العدة فى اصول الفقه، چاپ محمدرضا انصاری‌قمى، قم 1376ش؛
(47) همو، الفهرست، چاپ جواد قیومی‌اصفهانى، قم 1417؛
(48) همو، كتاب الغیبة، چاپ عباداللّه طهرانى و علی‌احمد ناصح، قم 1411؛
(49) عبدالغنى عبدالخالق، حُجیةالسنة، واشنگتن 1407/1986؛
(50) علی‌بن حسین علم‌الهدى، تنزیه الانبیاء، (بیروت) 1409/1989؛
(51) همو، الذخیرة فى علم الكلام، چاپ احمد حسینى، قم 1411؛
(52) محمدبن محمد غزالى، الاقتصاد فى الاعتماد، چاپ ابراهیم آكاه چوبوقچى و حسین آتاى، آنكارا 1962؛
(53) همو، المنخول من تعلیقات الاصول، چاپ محمدحسین هیتو، دمشق 1400/1980؛
(54) محمدبن عمر فخررازى، التفسیرالكبیر، قاهره (بی‌تا.)؛
(55) چاپ افست تهران (بی‌تا.)؛
(56) همو، عصمةالانبیاء، قم: كتبى نجفى، (بی‌تا.)؛
(57) همو، محصل افكار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحكماء و المتكلمین، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت 1404/1984؛
(58) محمدبن شاه مرتضى فیض كاشانى، كتاب الوافى، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانى، اصفهان 1365ـ1374ش؛
(59) محمدجمال‌الدین قاسمى، تاریخ الجهمیة و المعتزلة، بیروت 1405/1985؛
(60) محمدبن احمد قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، بیروت 1405/1985؛
(61) علی‌بن احمد كوفى، كتاب الاستغاثة، (بی‌جا: بی‌نا.، بی‌تا.)؛
(62) هبةاللّه ‌بن حسن لالكائى، شرح اصول اعتقاد اهل السنة و الجماعة، چاپ احمدبن مسعودبن حمدان، (بی‌جا: بی‌نا.، بی‌تا.)؛
(63) جعفربن حسن محقق حلّى، المعتبر فى شرح المختصر، ج 2، قم 1364ش؛
(64) علی‌بن حسین محقق كركى، رسائل المحقق كركى، چاپ محمد حسون، قم 1409ـ 1412؛
(65) محمدبن محمد مفید، الارشاد فى معرفة حجج اللّه علی‌العباد، بیروت 1414الف؛
(66) همو، الافصاح فى امامة، قم 1413الف؛
(67) همو، اوائل المقالات، چاپ ابراهیم انصارى، بیروت 1414 ب؛
(68) همو، الجمل و النصرة فى حرب البصرة، قم: مكتبة الداورى، (بی‌تا.)؛
(69) همو، عدم سهو النبی ‌صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم، (قم) 1413ب؛
(70) همو، الفصول المختارة، چاپ على میرشریفى، بیروت 1414ج؛
(71) همو، المسائل السرویة، چاپ صائب عبدالحمید، (قم) 1413ج؛
(72) همو، المسائل العكبریة، چاپ علی‌اكبر الهی‌خراسانى، بیروت 1414د؛
(73) احمدبن على نجاشى، فهرست اسماء مصنفّى الشیعة المشتهر ب رجال النجاشى، چاپ موسى شبیرى زنجانى، قم 1407؛
(74) نشوان‌بن سعید حمیرى ، الحور العین، چاپ كمال مصطفى، (قاهره) 1965؛
(75) همو، شمس‌العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم، چاپ حسین‌بن عبداللّه عمرى، مطهربن على اریانى، و یوسف محمد عبداللّه، بیروت 1420/1999؛
(76) علی‌بن ابوبكر هیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت 1408/1988؛
(77) یاقوت حموى.

/ سیدمحمدرضا حسینی‌جلالى /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6267
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست