responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6206

 

حسین‌بن حَمْدان بن حمدون التَغْلِبى ، سردار معروف دوره معتضد و مقتدر عباسى. وى از حمدانیان* (تیره‌اى از قبیله بنی‌تَغْلِب) ساكن جزیره* بود. پدرش هم‌پیمان هارون خارجى (شورشى روزگار معتضد عباسى) بود و نه تنها به او كمك نظامى می‌كرد، بلكه به نفع وى دعوت و تبلیغ نیز می‌نمود. این امر با توجه به كثرت و اهمیت یاران تغلبى حمدان، باعث خشم و كینه معتضد عباسى شد. بنابراین، در 281 به قصد تصرف قلعه ماردین، كه متعلق به حمدان بود، راهى موصل گردید (طبرى، ج 10، ص 37ـ38؛ مسكویه، ج 4، ص 497؛ ابن‌اثیر، ج 7، ص 466). حمدان گریخت و پسرش، حسین، آنجا ماند. بعد از محاصره كوتاهى، حسین تسلیم معتضد شد و او قلعه را تصرف كرد. معتضد یك سال بعد توانست حمدان را دستگیر كند (طبرى، ج 10، ص 38ـ40؛ كتاب العیون والحدائق، ج 4، قسم 1، ص 79ـ80).

در 283، هنگامى كه حسین‌بن حمدان از تمایل شدید خلیفه به دستگیرى هارون خارجى مطّلع شد، تقاضا كرد تا او را به مقابله هارون بفرستند و خلیفه نیز سه درخواست او (آزادى پدرش، لغو مالیات بنی‌تغلب و اعطاى پانصد سواره نظام دائم به وى) را بپذیرد. خلیفه با خواسته‌هاى وى موافقت كرد و حسین‌بن حمدان به جنگ هارون خارجى رفت (طبرى، ج 10، ص 43؛ كتاب‌العیون و الحدائق، ج 4، قسم 1، ص 80ـ81؛ فیصل سامر، ج 1، ص 86؛ قس ابن‌اثیر، ج 7، ص 476). به روایتى دیگر، معتضد به پیشنهاد یكى از سردارانش، حسین‌بن حمدان را به جنگ هارون خارجى فرستاد (فیصل سامر، همانجا) و وى با سیصد سوار به جنگ هارون رفت (طبرى، همانجا؛ مسكویه، ج 4، ص 502). به‌هر حال، حسین‌بن حمدان، هارون خارجى را در همان سال دستگیر كرد و به خلیفه تحویل داد. خلیفه كه بسیار خشنود شده بود، به او طوق طلا بخشید و به همراهانش خلعت داد. خلیفه همچنین پدر حسین را آزاد كرد و ظاهرآ دو تقاضاى دیگر حسین را نیز برآورده ساخت (رجوع کنید به طبرى، ج 10، ص 43ـ44؛ قس ابن‌اثیر، ج 7، ص 476ـ477؛ فیصل سامر، ج 1، ص 88).

پس از آن، حسین به فرمان معتضد به جنگ بنودُلَف* در ناحیه جبال رفت و در این جنگ پیروز شد (رجوع کنید به فیصل سامر، ج 1، ص 89ـ90؛ نیز رجوع کنید به ابوفراس حمدانى، ص 108). در سال 290، وى به عنوان یكى از فرماندهان نظامى، به دستور خلیفه مكتفى براى سركوب رئیس قرمطیان*، ملقب به صاحب‌الشامه، به شام اعزام شد. وى صاحب‌الشامه را شكست داد و در 291 او را به بغداد برد كه در آنجا اعدام شد (طبرى، ج 10، ص 104، 108ـ114). حسین‌بن حمدان سهم مهمى در جنگ با صاحب‌الشامه داشت، به‌گونه‌اى كه محمدبن سلیمان، فرمانده كل‌سپاه، در نامه‌اى خطاب به خلیفه، از حضور مؤثر حسین و نیز قبیله بنی‌شیبان در شكست قرمطیان به‌صراحت و با تقدیر یاد كرد (رجوع کنید به ثابت‌بن سنان، ص 25؛ ابن‌اثیر، ج 7، ص 531). اندكى بعد، حسین مأمور سركوب قرمطى دیگرى به نام ابوغانم شد كه او را نیز به سختى شكست داد (طبرى، ج 10، ص 121ـ 125؛ نیز رجوع کنید به ثابت‌بن سنان، ص 27ـ28؛ ابن‌اثیر، ج 7، ص 541ـ 542). در 292، پس از تیرگى مناسبات مكتفى با هارون بن خُمارویة بن احمد بن طولون (از طولونیان مصر و شام؛ حك 283:ـ292)، حسین‌بن حمدان با سپاهى به فرماندهى محمدبن سلیمان، مأمور سركوب هارون گردید. علاوه بر حسین، سه تن از افراد خاندان حمدان، كه همه از سرداران بودند، در این سپاه حضور داشتند. این موضوع نشان می‌دهد كه در آن زمان مصالح خاندان حمدانى با مصالح خلافت به هم پیوسته بوده است. در این مأموریت، حسین‌بن حمدان فرمانده سپاه دشمن را كشت و سپاهیان را شكست داد و وارد مصر شد. پس از آن، خلیفه ولایت مصر را به وى تفویض كرد، اما او نپذیرفت و یكى دیگر از اعضاى خاندان حمدان به آنجا اعزام شد (فیصل سامر، ج 1، ص 99ـ100؛ نیز رجوع کنید به ابوفراس حمدانى، ص 110). درباره رد پیشنهاد خلیفه دو دلیل ذكر شده است: یكى آنكه مصر منطقه‌اى ناآرام و خطرناك و همواره در معرض شورش و طغیان بود. دیگر آنكه ظاهرآ حسین‌بن حمدان به سرزمین پدرى خود (موصل و دیار ربیعه) نظر داشت تا به بغداد نیز نزدیك باشد (فیصل سامر، ج 1، ص 100).

با مرگ مكتفى در اواخر 295 و به خلافت رسیدن مقتدر، موضع حسین در قبال خلافت تغییر كرد. وى به‌شدت با به خلافت رسیدن مقتدر مخالف بود. او با پیوستن به حزب مخالف مقتدر، در توطئه‌اى بزرگ براى خلع مقتدر و جانشین كردن عبداللّه‌بن مُعتَز شركت كرد (مسكویه، ج 5، ص 55). عباس‌بن حسن وزیر ــ كه بنابر توصیه علی‌بن محمدبن فرات كاتب، مقتدر را بر سر كار آورده بودــ اندكى بعد، نظر خود را تغییر داد و به همراه دیگر مخالفان مقتدر، تصمیم به خلع او و به خلافت رساندن ابن‌معتز گرفت. حسین‌بن حمدان و دو تن دیگر مأمور اجراى این حكم شدند. حسین ابتدا وزیر را، كه در مرحله عمل دچار تردید شده بود، به قتل رساند. سپس آماده قتل مقتدر شد، اما مقتدر قبل از آمدن او گریخت (ابن‌عمرانى، ص153ـ 154؛ ابن‌اثیر، ج 8، ص 8ـ11، 14ـ15). آنگاه طرفداران ابن‌معتز با تشكیل مجمعى سیاسى از سران سپاه و دیوانیان، با ابن‌معتز بیعت كردند. در روز دوم بیعت، سواران حسین دارالخلافه را محاصره كردند، اما با مقاومت مؤنس خادم، رئیس محافظان خلیفه مقتدر، اوضاع به تدریج تغییر یافت و در نتیجه، حسین‌بن حمدان شبانه روانه موصل شد. طرفداران مقتدر او را به خلافت بازگرداندند و طرفداران ابن‌معتز را زندانى كردند یا به قتل رساندند. خود ابن‌معتز نیز به قتل رسید (طبرى، ج 10، ص 140ـ141؛ مسعودى، ص 376؛ ابن‌اثیر، ج 8، ص 15ـ18؛ در همین باره رجوع کنید به شوشترى، ج 3، ص 441، كه با اشاره به وقایع مذكور، این حسین‌بن حمدان را، به اشتباه، حسین‌بن حمدان خَصیبى* (از بزرگان نُصَیریه و متوفى 358) دانسته است).

شگفت آنكه حسین‌بن حمدان با اینكه طرفدار حضرت على و خاندان على علیهم‌السلام بود و گرایشهاى شدید شیعى داشت، به نفع ابن‌معتز ــكه مخالف و دشمن شیعه بودــ تبلیغ می‌كرد (ابن‌اثیر، ج 8، ص 18). این مطلب وقتى پیچیده‌تر می‌شود كه می‌بینیم او یكباره طرفداران ابن‌معتز را رها نمود و شبانه گریخت. این اقدام او سبب تضعیف روحیه طرفداران ابن‌معتز شد، به طورى كه آنان قبل از آنكه با طرفداران مقتدر روبه‌رو شوند، درصدد فرار برآمدند. آنان تصور كردند كه حسین‌بن حمدان چون می‌دانست كار به كجا می‌كشد، با مقتدر سازش كرد و شبانه گریخت (همان، ج 8، ص 16). به نظر می‌رسد كه او چون از عاقبت اقدام خود برضد مقتدر بیمناك شد، فرار كرد، زیرا نشانه‌هاى پیروزى طرفداران مقتدر را دریافته بود (فیصل سامر، ج 1، ص 104). بنابراین، فرضیه تبانى پنهانى او با مقتدر نادرست می‌نماید، چون مقتدر بلافاصله حسین را تعقیب كرد. همچنین مقتدر از ابوالهیجاء، برادر حسین و امیرموصل، خواست كه حسین را تسلیم نماید و ابوالهیجاء به همراه سپاه اعزامى مقتدر به جنگ حسین رفت و او را شكست داد (ابن‌اثیر، ج 8، ص 18ـ19). پس از آن، حسین از خلیفه امان خواست. مقتدر درخواست او را پذیرفت و وى وارد بغداد شد و از خلیفه طلب بخشش كرد. خلیفه به او خلعت بخشید و حكومت قم و كاشان را به او داد و حسین‌بن حمدان در 296 به محل حكومت خود رفت (طبرى، ج 10، ص 141؛ ابن‌اثیر، همانجا).

درباره سبب عفو حسین‌بن حمدان می‌توان گفت كه به هر حال حمدانیان در منطقه جزیره، صاحب نفوذ و مورد نیاز دستگاه خلافت بودند. از سوى دیگر، خلیفه با واگذارى حكومت قم و كاشان به حسین، قصد داشت او را از بغداد دور سازد تا بار دیگر در توطئه‌ها شركت نكند و شاید هم قصد داشت حسین را به مقابله با بقایاى صفاریان بفرستد (فیصل سامر، ج 1، ص 105). در سال 297 هنگامى كه لیث‌بن‌علی‌بن لیث صفارى فارس را تسخیر كرد، حسین مأموریت یافت به لشكر اعزامى از بغداد، به فرماندهى مؤنس خادم، بپیوندد. پس از آنكه سپاهیان مؤنس، لیث صفارى را اسیر كردند، حسین به قم بازگشت (ابن‌اثیر، ج 8، ص 56ـ57).

در سال 298 حسین‌بن حمدان به بغداد رفت اما بلافاصله فرمان حكومت دیار ربیعه براى وى صادر شد. به نظر می‌رسد كه فساد دستگاه خلافت و ضعف خلیفه، آشفتگى امور، دورى از زادگاه و زندگى در سرزمینى پر از شورش و جنگ حسین‌بن حمدان را واداشت تا به بغداد بازگردد (فیصل سامر، ج 1، ص 114). در منابع، هیچ اشاره‌اى نشده است كه وى معزول یا مغضوب شده باشد. با این حال به نظر می‌رسد كه خلیفه به حضور حسین در بغداد تمایلى نداشت (رجوع کنید به ابن‌عساكر، ج 14، ص 58؛
ابن‌تغرى بردى، ج 3، ص 174). با دادن مأموریت جدید به حسین در ربیعه، او را با برادرش ابوالهیجاء ــكه از 293 والى موصل و توابع آن بودــ در اداره امور دیار ربیعه شریك كردند؛
گرچه مأموریت حسین‌بن حمدان بیشتر نظامى بود تا ادارى، به طورى كه او در 301 به جنگ تابستانى با روم رفت و چند دژ را تصرف كرد و بسیارى از رومیان را كشت (رجوع کنید به ابن‌عساكر، همانجا؛
ابن‌جوزى، ج 13، ص 141). با عزل ابوالهیجاء از ولایت موصل در صفر 301 (ابن‌اثیر، ج 8، ص 76)، روشن شد كه دستگاه خلافت به حسین و ابوالهیجاء اطمینان ندارد و شاید پیروزى حسین در مناطق مرزى و استقلال‌جویى حمدانیان این مسئله را تشدید كرد (فیصل سامر، ج 1، ص 115). در مقابل، دو برادر برضد دستگاه خلافت طغیان كردند. ابوالهیجاء اعلان شورش نمود. اقدام او موفقیت‌آمیز نبود و در نهایت با امان خواستن از مؤنس، فرمانده سپاه خلیفه، به بغداد رفت و خلیفه او را عفو كرد (قرطبى، ص 44؛
ابن‌اثیر، ج 8، ص 76ـ77). حسین‌بن حمدان نیز با اطلاع از ضعف خلیفه، مصمم به شورش برضد او شد. او از پرداخت مالیات مقرر خوددارى كرد و در 303 علنآ از اطاعت خلیفه سرپیچید و شورش كرد (ابن‌اثیر، ج 8، ص 92؛
ابن‌خلدون، ج 3، ص 459). حسین قصد داشت از گرفتارى خلیفه در جنگ با فاطمیان استفاده كند، پس با لشكرى عظیم به جنگ سپاهیان اندك خلیفه، به فرماندهى رائق كبیر، رفت (كتاب‌العیون و الحدائق، ج 4، قسم 1، ص 180؛
ابن‌اثیر، همانجا؛
ابن‌تغرى بردى، ج 3، ص 186). با آنكه در ابتدا جنگ به نفع حسین بود، با پیوستن مؤنس خادم به سپاهیان خلیفه، موازنه قوا به‌هم‌خورد و روحیه لشكریان ابن‌حمدان تضعیف شد. بنابراین، پس از حمله شبانه سپاه خلیفه، حسین به دیار ربیعه رفت. سپاه خلیفه وارد موصل شد و با آنكه حسین نامه‌اى نوشته و پوزش خواسته بود، مؤنس همچنان به جنگ با او اصرار داشت. در نتیجه، حسین با اموال و فرزندان و یاران خود به سوى ارمینیه رفت. مؤنس گروهى را به دنبال او فرستاد و سرانجام حسین‌بن حمدان و پسرش، عبدالوهاب، و افراد خانواده و بسیارى از یارانش را اسیر و اموالشان را تصرف كردند (كتاب‌العیون و الحدائق، همانجا؛
ابن‌اثیر، ج 8، ص 92ـ93؛
ابن‌خلدون، ج 3، ص 459؛
قس ذهبى، ص 166). شرحى از ورود تحقیرآمیز حسین‌بن حمدان و افراد خانواده‌اش به بغداد ــ كه گویاى عمق خشم دستگاه خلافت عباسى از عملكرد آنان و نیز شادمانى از سركوب آنهاست ــ در گزارش مورخان آمده است (براى نمونه رجوع کنید به همدانى، ص 208؛
قرطبى، ص 55ـ56). نقل است كه یكى از پسران حسین به آمِد گریخت، اما عاملِ آمِد سرش را برید و به بغداد فرستاد (قرطبى، ص 56؛
ابن‌اثیر، ج 8، ص 93ـ94). افراد خاندان حمدان به زندان افتادند. حسین‌بن حمدان در سال 306 در زندان درگذشت. بنا به روایت بیشتر منابع، وى به دستور خلیفه كشته شد (رجوع کنید به ابن‌عساكر، ج 14، ص 58؛
ابن‌اثیر، ج 8، ص 111؛
صفدى، ج 12، ص 360؛
ابن‌خلدون، ج3، ص459؛
ابن‌تغری‌بردى، ج3، ص194ـ 195). گفته شده كه قتل حسین احتمالاً با شورش حاكم آذربایجان، یوسف‌بن ابی‌الساج، مرتبط بوده است. در همین زمان، ابن‌فرات، وزیر مقتدر، نیز از وزارت عزل شد. ابن‌فرات به خلیفه پیشنهاد كرده بود حسین‌بن حمدان را آزاد كند و وى را به جنگ با ابن ابی‌الساج* بفرستد. این پیشنهادِ ابن‌فرات و نیز گرایشهاى شیعىِ حسین و ابن‌ابی‌الساج سبب شد تا خلیفه گمان كند كه در صورت آزادىِ حسین، آن دو متحد خواهند شد و برضد او شورش خواهند كرد (ابن‌اثیر، ج 8، همانجا).

حسین‌بن حمدان از برجسته‌ترین سرداران عباسى در دوره خود و اولین فرد از خاندان حمدانى بود كه نقش مهمى در دستگاه خلافت عباسى ایفا كرد. فعالیتهاى نظامى گسترده او بین سالهاى 283 تا 294 نشان می‌دهد كه او فرمانده نظامى موفقى بوده است و بیش از بیست طوق هر كدام به نشانه پیروزى در یك مأموریت نظامى، در خزانه او جمع شده بود (فیصل سامر، ج 1، ص 119ـ 120). وى در خدمت دستگاه خلافت بود، اما هرگاه فرصت یافت كوشید برضد خلیفه اقدام نماید. حسین هوشمند، انعطاف‌پذیر و شجاع بود. او از سردارانى بود كه براى تحقق اهداف خود به هر وسیله‌اى متوسل می‌شد. وى نخستین فرد مشهور از خاندان حمدانى بود. بعد از او برادرش، ابوالهیجاء، دولت حمدانیان را پایه‌گذارى كرد (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).


منابع :
(1) ابن‌اثیر؛
(2) ابن‌تغرى بردى، النجوم‌الزاهرة فى ملوك مصر و القاهرة، قاهره [? 1383[ـ1392/ [? 1963[ـ1972؛
(3) ابن‌جوزى، المنتظم فى تاریخ‌الملوك و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛
(4) ابن‌خلدون؛
(5) ابن‌عساكر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ على شیرى، بیروت 1415ـ1421/1995ـ2001؛
(6) ابن‌عمرانى، الإنباء فى تاریخ الخلفاء، چاپ قاسم سامرائى، لیدن 1973؛
(7) ابوفراس حمدانى، دیوان، روایة ابن‌عبداللّه حسین‌بن خالویه، قم 1372ش؛
(8) ثابت‌بن سنان، تاریخ اخبارالقرامطة، چاپ سهیل زكار، بیروت 1391/1971؛
(9) محمدبن احمد ذهبى، دول‌الاسلام، بیروت 1405/1985؛
(10) شوشترى؛
(11) صفدى؛
(12) طبرى، تاریخ (بیروت)؛
(13) فیصل سامر، الدولة الحمدانیة فى الموصل و حلب، بغداد 1970ـ1973؛
(14) عریب‌بن سعد قرطبى، صلة تاریخ‌الطبرى، در ذیول تاریخ‌الطبرى، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره: دارالمعارف، ( 1977)؛
(15) كتاب العیون و الحدائق فى اخبار الحقائق، ج 4، قسم 1، چاپ عمرسعیدى، دمشق 1972؛
(16) مسعودى، تنبیه؛
(17) مسكویه؛
(18) محمدبن عبدالملك همدانى، تكملة تاریخ ‌الطبرى، در ذیول تاریخ‌الطبرى، همان؛


(19) EI2, s.v. "Husayn b. Hamdan" (by M. Canard).

/ فاطمه جعفرنیا /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6206
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست