حسنلو ، تپه، محوطهاى باستانى در شمالغربى ايران متعلق به شش هزار سال پيش از ميلاد. تپه حسنلو در جنوبغربى درياچه اروميه و شمالشرقى شهرستان نَقَده، در دره سُلدوز واقع شده و بهسبب نزديكى به آبادى حسنلو به اين نام معروف است (دايسون، 1989ب، ص 6؛ معصومى، ص 33). برخى، براساس كتيبههاى آشورى و اورارتويى، اين تپه را با شهر مِشْتا در هزاره اول پيش از ميلاد يكى دانستهاند (رجوع کنید به پكورلّا و سالوينى، ص 19ـ21).
در تپه حسنلو بارها كاوش شده است: در 1313ش به سرپرستى محمود راد (كارشناس اداره كل باستانشناسى ايران)، در 1315ش توسط آرل استين، باستانشناس انگليسى، در 1326 ش و 1328ش تحت نظارت محمود راد و على حاكمى، از 1336ش تا 1356ش توسط رابرت دايسون و در 1379ش و 1380ش به سرپرستى حميد خطيبشهيدى. اين كاوشها و بررسيها نشان داد كه تپه حسنلو، با صدها متر وسعت، تا سواحل درياچه شورگول، در جنوب درياچه اروميه امتداد دارد. حفارى اين تپه و تپههاى اطراف آن، مانند دالما، حاجی فيروز و پيزدِلى، نيز به روشن شدن گاهنگارى حوزههاى فرهنگى منطقه از حدود شش هزار سال پيش از ميلاد، بهويژه عصر آهن، كمك كرد و هويت برخى اقوام، از جمله حوريهاى ساكن در محوطههاى اطراف، مانند يانيكتپه، را اثبات نمود (ملك شهميرزادى، ص 282ـ284؛ برنى، ص 134). به نظر دايسون ( 1989ب، ص 8ـ9)، با اينكه تپه حسنلو را اورارتوها در شمال، آشوريان و سوريها در مغرب و مانناييان در جنوبغربى احاطه كرده بودند، مدارك اندكى مبنى بر اقامت اين اقوام در حسنلو وجود دارد، اما حضور صنعتكارانى از اين اقوام در حسنلو پذيرفتنى است.
براساس حفاريهاى باستانشناسان، ده دوره فرهنگى ـ تاريخى در حسنلو مشخص شده است: حسنلوى يكم، متعلق به قرن هشتم هجرى با آثار پراكنده در سطح تپه (وويت، ص XXVII)؛ حسنلوى دوم، متعلق به قرن سوم پيش از ميلاد و همزمان با حكومت سلوكيان؛ حسنلوى سوم، از سال 600 تا 300 پيش از ميلاد، با سفالهاى متعلق به دوره هخامنشيان و قلعه مدور نظامى متعلق به اورارتوها، كه بهترين آثار آن از عقربتپه، نزديك حسنلو به دست آمده است (دايسون، 1999، ص 101ـ110؛ همو، 1989ب، ص 6)؛ حسنلوى چهارم، از 1250 تا 750 پيش از ميلاد يا عصر دوم آهن كه مربوط به دوره استقرار اصلى ساكنان حسنلو بوده و ارگ اوليه آن اهميت دارد؛ حسنلوى پنجم، متعلق به سالهاى 1450 تا 1250 پيش از ميلاد، مقارن عصر اول آهن و داراى بناهاى خشتى قابل مقايسه با حسنلوى چهارم (دايسون، 1989ب، ص 5؛ همو، 1989الف، ص 109)؛ حسنلوى ششم و هفتم، شامل آثارِ عصر مفرغ از اواخر هزاره چهارم تا 1450 پيش از ميلاد (رجوع کنید به هملين، 1974، ص 125ـ132)؛ حسنلوى هشتم و نهم، از هزارههاى چهارم تا ششم پيش از ميلاد، با آثارى از دوره مس و سنگ (كلكولتيك؛ رجوع کنید به دايسون و يانگ، ص 19ـ28؛ هملين، 1975، ص 111)؛ و حسنلوى دهم، از شش هزار تا پنج هزار سال پيش از ميلاد كه با تپه حاجی فيروز در دو كيلومترى جنوب شرقى حسنلو ارتباط
بيشترى دارد (وويت، ص XXVII، 7، نيز رجوع کنید به ص 280ـ281).
حسنلوى چهارم، به سبب دارا بودن بقاياى بناهاى حكومتى و اشياى فلزى و سنگى و عاجى، اهميت بيشترى دارد. ارگ حسنلوى چهارم با يك ديوار سراسرى دفاعى، در بلندترين بخش محوطه قراردارد و در آن بقاياى يازده بناهست كه براثر حمله دشمن سوخته و ويران شدهاند. سه جاده سنگفرش در مغرب تپه به ارگ راه داشته است. در انتهاى اين مسيرها، فضاى نسبتاً بزرگى ديده میشود كه احتمالا محل استقرار نگهبان بوده است. هر ساختمان در تپه، تالار مركزى ستوندارى به ارتفاع هفت متر دارد كه از سه طرف با اتاقهاى مربع و مستطيل شكل در دو طبقه احاطه شده است. در بعضى بناها نيز راهپلههايى برای راهيابى به طبقه دوم و پشتبام تعبيه شده است (دايسون، 1989ب، ص 110ـ111، 113ـ119، تصوير 4). با توجه به كشف كرسيهايى به ارتفاع حدود يك متر در بناها و به دست آمدن اشياى تزيينى و زرين روى سكوى نذر در وسطِ تالارِ بعضى بناها، احتمالاً قسمتهايى از مجموعه بناهاى ارگ، معبد بوده يا كاربرى دينى داشته است (رجوع کنید به دايسون و وويت، ص 219ـ224). از محوطه باستانى حسنلو، علاوه بر اجساد، اشياى فلزى و سنگى و شيشهاى و ظروفى از جنس عاج، زيورآلات، سلاح و غيره يافته شده كه اغلب آنها در محل ساخته شدهاند، تعدادى از آنها كتيبهاى به خط ميخى دارند و روى بعضى از آنها نام پادشاهان بابل و عيلام ديده می شود (رجوع کنید به پيگوت، ص 77؛ دايسون، 1989الف، ص 123).
مهمترين شىء به دست آمده از حسنلو، جام طلاست كه با جامهاى طلاى كلاردشت، زيويه و مارليك قابل مقايسه و از نظر شناخت آثار زرگرى در هزاره اول پيش از ميلاد، درخور بررسى است (رجوع کنید به جام*). جام طلاى حسنلو، بيست سانتيمتر بلندى، و نقوش تزيينى برجستهاى در دو رديف دارد. در رديف بالا، تصوير سه خداى ارابهسوار (احتمالاً خدايان طوفان، خورشيد و ماه) ديده میشود كه از چپ به راست در حركتاند و سه مرد در مقابل آنها ايستادهاند. در رديف پايين، مبارزه مردى دستكشپوش با موجودى اساطيرى تصوير شده است. نقوش ديگر شامل شخصى سوار بر عقاب، دو مرد كه مرد ديگرى را قربانى میكنند، زنى گرز به دست و سوار بر شير، سه شمشير و غيره است (رجوع کنید به ديبا، ص 221ـ232؛ وينتر، ص 92ـ98). در نزديكى جام طلا، جامى نقرهاى با نقوش برجسته از آلياژ طلا و نقره به ارتفاع هفده سانتيمتر كشف شده است (ديبا، ص 218ـ219).
منابع : (1) پوران ديبا، «جام زرينحسنلو»، ترجمه انوشيروان وكيلى، مجله بررسيهاى تاريخى، سال 13، ش 4 (مهر و آبان 1357)؛ (2) غلامرضا معصومى، «معرفى دهكده باستانى ’حسنلو‘ و كاوش در تپه باستانى حسنلو‘»، هنر و مردم، ش 163 (ارديبهشت 1355)؛ (3) صادق ملك شهميرزادى، ايران در پيش از تاريخ: باستانشناسى ايران از آغاز تا سپيده دم شهرنشينى، تهران 1378ش؛
(4) C. A. Burney, "The excavations at Yanik Tepe, Azerbaijan, 1961: second preliminary report", Iraq, XXIV, pt.2 (Autumn 1962); (5) Robert H. Dyson, "The Achaemenid painted pottery of Hasanlu IIIA", Anatolian studies, vol.49 (1999); (6) idem, "The Iron age architecture at Hasanlu: an essay", Expedition, vol.31, nos.2-3 (summer- winter 1989 a); (7) idem, "Rediscovering Hasanlu", ibid (Summer-Winter 1989 b); (8) Robert H. Dyson and Mary M. Voigt, "A temple at Hasanlu", in Yeki bud, Yeki nabud: essays on the archaeology of Iran in honor of William M.Sumner, ed. Naomi F. Miller and kamyar Abdi, Los Angeles: Cotsen Institute of Archaeology, University of California, 2003; (9) Robert H.Dyson and T. Cuyler Young, "The Solduz valley, Iran: Pisdeli Tepe", Antiquity, vol.34, no.133 (March 1960); (10) Carol Hamlin, "Dalma Tepe", Iran, XIII (1975); (11) idem, "The early second millennium ceramic assemblage of Dinkha Tepe", ibid, XII (1974); (12) Paolo Emilio Pecorella and Mirjo Salvini, Tralo Zagros el'Urmia: ricerche storiche ed archeologiche nell 'Azerbaigian Iraniano, Rome 1984; (13) Vincent C. Pigott, "The emergence of iron use at Hasanlu", Expedition, ibid; (14) Mary M. Voigt, Hajji Firuz Tepe, Iran: the neolittic settlement, Philadelphia 1983; (15) Irene J. Winter, "The `Hasanlu gold bowl': thirty years later", Expedition, ibid.