حَسّانبن مُفَرَّج بن دَغفَلبن جرّاح طایى ، از خاندان جراحیان (آل جرّاح*) و از امراى قبیله طىّ* در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم.
فعالیتهاى سیاسى و نظامى حسّان از دوران المعزّلدیناللّه تا دوران مستنصر باللّه، چهارمین تا هشتمین خلیفه فاطمى، ادامه داشت. وى در 363 همراه بسیارى از افراد قبیله طىّ* به قرمطیان*ــ كه به رهبرى حسن اعصم* درصدد تصرف مصر بودندــ پیوست، اما المعزلدیناللّه با صد هزار دینار رشوه، او را به جدایى از قرمطیان برانگیخت، كه این امر به پیروزى سپاه فاطمى انجامید (ثابتبن سنان، ص 60ـ61؛ ابنقلانسى، ص 5ـ7). مقریزى در چندین گزارش، از همكارى نزدیك حسّان با دولت فاطمى، در سالهاى 366 تا 368 در روزگار خلافت العزیز یاد كرده است (رجوع کنید به ج 1، ص 241ـ243، 246). به گفته ابنمُیسَّر (ص 170)، حسّان در 381 به دستور العزیز با مَنْجوتكین، از سرداران نظامى، همراه شد. مناسبات دوستانه وى با فاطمیان در دوران الحاكم بامراللّه* نیز چندى تداوم یافت (براى نمونه رجوع کنید به انطاكى، ص 265، 288)، اما با پناهنده شدن ابوالقاسم مغربى، وزیر مغضوب و فرارى الحاكم (رجوع کنید به بنوالمغربى*)، به آلجرّاح و تحریكات وى برضد الحاكم، این مناسبات خصمانه شد (رجوع کنید به ابنخلّكان، ج 2، ص 174)، چنانكه حسّان و پدرش در حلب به آشوب و تاراج پرداختند و خلیفه فاطمى سپاهى به جنگ آنان فرستاد، اما شكست خورد و حسّان و پدرش شهر رمله* را تصرف كردند (رجوع کنید به ابناثیر، ج 9، ص 122؛ ابنعدیم، ج 5، ص 2240؛ ابنخلدون، ج 4، ص 72ـ 73؛ قس ابوشجاع روذراورى، ص 276ـ279).
الحاكم سپاه دیگرى به مقابله حسّان فرستاد و او نیز، به توصیه ابوالقاسم مغربى، در 401 یا 402 الحاكم را خلع كرد و ابوالفتوح حسنبن جعفر علوى، امیر مكه، را به رمله برد، به او لقب الراشد لدیناللّه داد و با او بیعت كرد (انطاكى، ص 292؛ ابناثیر، ج 9، ص 123؛ مقریزى، ج 2، ص 87). الحاكم كه موقعیت خود را متزلزل میدید، از یك سو با ارسال نامه و هدایاى فراوان، از حسّان و خاندانش دلجویى كرد و از سوى دیگر، با واگذارى حكومت حرمین به یكى از اقوام ابوالفتوح، سبب شد تا نه تنها ابوالفتوح به مكه بازگردد، بلكه حسّان نیز بار دیگر اطاعت از الحاكم را بپذیرد (انطاكى، همانجا؛ ابوشجاع روذراورى، ص 281ـ282؛ ابناثیر، همانجا). به رغم اطاعتپذیرى حسّان، قراین حاكى از آن است كه الحاكم سیاست خود را نسبت به آلجرّاح تغییر داد و درصدد مهار قدرت آنان برآمد، زیرا گفتهاند كه پدر حسّان با نیرنگ الحاكم مسموم شد و درگذشت و از آن پس، بهرغم الطافِ ظاهرى الحاكم به حسّان، قدرت حسّان رو به ضعف نهاد (رجوع کنید به ابوشجاع روذراورى، ص 283؛ ابناثیر، همانجا؛ قس ابنخلدون، ج 4، ص 73). با این همه، وى همچنان صاحبنفوذ بود و فاطمیان به یارى او و نیروهاى نظامیاش نیاز داشتند
(براى نمونه رجوع کنید به انطاكى، ص 325، 350).
در دوران الظاهر، استیلاى فاطمیان بر شام ضعیف شد، كه علت آن اتحاد حسّان و صالحبن مرداس* كلابى و سنانبن عُلَّیان (علبان/ علوان) كلبى در 415 (قس ابناثیر، ج 9، ص 230: سال 414) بود. بنابراین اتحاد، دمشق به سنان، حلب به صالح و فلسطین به حسّان رسید (مقریزى، ج 2، ص 147، 155؛ قس انطاكى، ص 390). سبب طغیان دوباره حسّان را رد درخواست او، مبنى بر انضمام وادیالقرى به اقطاعات وى، از سوى دربار فاطمى و دسیسه الظاهر براى قتل حسّان و خصومت میان حسّان و اُنوشتِكین دِزْبِرى (از فرماندهان نظامى فاطمى) ذكر كردهاند (رجوع کنید به مُسَبِّحى، ص 34ـ35، 48؛ انطاكى، ص 391؛ مقریزى، ج 2، ص 143، 150). این دوران پرتشنج، كه تا 420 (قس انطاكى، ص 423ـ:425 سال 422؛ مقریزى، ج 2، ص :180 سال 421) طول كشید، با قتل و غارت فراوان نیروهاى حسّان در منطقه شام و نبردهاى مكرر وى و متحدانش با سپاهیان فاطمى، به فرماندهى انوشتكین، همراه بود كه به شكست نیروهاى متحد و پناهنده شدن حسّان به امپراتور روم انجامید (براى تفصیل وقایع رجوع کنید به مسبّحى، ص 47ـ52، 55ـ57، 68، 76، 83ـ84، 89؛ انطاكى، همانجا).
در 433 (قس ابنابیالهیجاء، ص :98 سال 434)، در دوره خلافت المستنصر، حسّان و معزالدوله پسر صالحبن مرداس متحد شدند و به دمشق حمله كردند. سپاهیان دمشق ابتدا تسلیم نشدند و از دربار فاطمى یارى خواستند، اما كسى به آنان كمك نكرد. با شیوع مرگ و میر میان ساكنان قلعه شهر، آنان به ناچار امان خواستند و تسلیم شدند (رجوع کنید به ابناثیر، ج 9، ص 501ـ502). از این پس، دیگر نامى از حسّان در منابع نیامده است و از سرنوشت او اطلاعى در دست نیست.
شاخصترین ویژگى حسّان، بیثباتى در جهتگیریهاى سیاسى و حكومتى بود كه وى را فردى غیرقابلاعتماد كرده بود و گاه متحدانش نیز از نیرنگ وى در امان نمیماندند (رجوع کنید به ابوشجاع روذراورى، ص 282؛ ابنقلانسى، ص 5ـ7). مناسبات او با فاطمیان بسیار پرفراز و نشیب بود و به رغم اظهار اطاعت ظاهرى از خلفاى فاطمى، بارها با آنان جنگید و از هر فرصتى براى باجخواهى و ضربهزدن به آنان بهره برد (براى نمونه رجوع کنید به مسبّحى، ص49ـ52، 58ـ 59، 64، 68). این موضوع، براى خلافت فاطمى چنان معضلى شده بود كه بنابه نقلى، كُتامیه (از خاندانهاى مهم بربر) براى جلباعتماد خلیفه و تأمین خواستهاى فاطمیان، متعهد شدند حسّان را بهشدت سركوب كنند (رجوع کنید به همان، ص54ـ55؛ مقریزى، ج 2، ص 155). گفته شده است كه حسّان ممدوح تِهامى* شاعر بود و این شاعر جان خود را بر سر ماجراجوییهاى حسّاناز دست داد(رجوع کنید به ابنخلّكان، ج3، ص381).
منابع : (1) ابنابیالهیجاء، تاریخ ابنأبیالهیجاء، چاپ صبحى عبدالمنعم محمد، فیوم، مصر 1413/1993؛ (2) ابناثیر؛ (3) ابنخلدون؛ (4) ابنخلّكان؛ (5) ابنعدیم، بغیة الطلب فى تاریخ حلب، چاپ سهیل زكار، بیروت [ ?1408/ 1988[؛ (6) ابنقلانسى، تاریخ دمشق، چاپ سهیل زكار، دمشق 1403/ 1983؛ (7) ابنمُیسَّر، المنتقى من اخبار مصر، انتقاه تقیالدین احمدبن على مقریزى، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره [?1981[؛ (8) ابوشجاع روذراورى، ذیل كتاب تجاربالامم، در مسكویه، ج 7؛ (9) یحییبن سعید انطاكى، تاریخ الانطاكى، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، چاپ عمر عبدالسلام تدمرى، طرابلس 1990؛ (10) ثابتبن سنان، تاریخ اخبار القرامطة، چاپ سهیل زكار، بیروت 1391/1971؛ (11) محمدبن عبیداللّه مُسَبِّحى، الجزء الاربعون من اخبار مصر، چاپ ایمن فؤاد سید و تیارى بیانكى، قاهره 1978؛ (12) احمدبن على مقریزى، اتّعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج 1، چاپ جمالالدین شیال، ج 2، چاپ محمد حلمى محمد احمد، قاهره 1416/1996.