حسامالسلطنه ، سلطانمراد میرزا، از شاهزادگان قاجار، حاكم خراسان و فاتح هرات. او پسر عباسمیرزا نایبالسلطنه بود. در 1233 به دنیا آمد. نخستین اطلاعى كه در منابع درباره او آمده، این است كه در اواخر زندگى پدرش، حاكم ارسباران (قراجه داغ) بود. در 1253، محمدشاه هنگام لشكركشى به هرات، وى را مأمور دفع اغتشاشات منطقه بختیارى كرد (هدایت، ج 10، ص 192؛ سپهر، ج 2، ص 668؛ بامداد، ج 2، ص 105). در 1264، در دوره ناصرالدین شاه، سلطان مراد میرزا براى دفع فتنه محمدحسنخان سالار*، از جانب امیركبیر به خراسان اعزام شد. وى اردوى سالار را محاصره كرد و حسنخان و برادر و پسرش را كه به صحن آستان امام رضا علیهالسلام پناهنده شده بودند، دستگیر كرد و در 1266 به قتل رساند (سپهر، ج 3، ص 1097ـ 1098، 1101ـ 1104؛ اعتمادالسلطنه، 1363ـ 1367ش، ج3، ص1705). پس از این ماجرا، شاه وى را به حسامالسلطنه ملقب كرد و به او نشان و شمشیر داد (سپهر، ج 3، 1104؛ اعتمادالسلطنه، همانجا).
حسامالسلطنه چندینبار حاكم خراسان شد. نخستینبار در 1267 بود (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1711). در 1268، ناصرالدین شاه وى را مأمور سركوب تركمانان سرخس كرد و پس از آن، با اعلام استقلال محمد امینخان (حاكم خوارزم)، حسامالسلطنه به سوى خوارزم حركت كرد (روزنامه وقایعاتفاقیه، ش 40، ص 2ـ3؛ سپهر، ج 3، ص 1194؛ خورموجى، ص 91ـ92؛ اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1724). او در1270 از حكومت خراسان بركنار شد و برادرش، فریدون میرزافرمانفرما (رجوع کنید به فرمانفرما*، خاندان)، حاكم خراسان گردید (روزنامه وقایعاتفاقیه، ش 170، ص 3؛ بامداد،ج 2، ص 106).
پس از فوت فریدون میرزا، حسامالسلطنه بار دیگر در 1272 حاكم خراسان شد (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1783). در همان سال، در پى استمداد محمدیوسف و محمدرضا (شاهزادگان افغانى) از دولت ایران، حسامالسلطنه مأمور سركوب دوستمحمدخان، امیركابل، شد كه تصمیم داشت هرات را ضمیمه حكومت خود كند. پس از فتح هرات در 1273، حسامالسلطنه به نام شاه ایران سكه زد و در نامهاى از شاه اجازه خواست كه با نیروهایش به هندوستان برود، زیرا پس از تصرف هرات، انگلستان به تقویت قواى نظامى خود در مرزهاى هندوستان پرداخته بود، ولى صدراعظم وقت، میرزا آقاخان نورى، با این استدلال كه اگر حسامالسلطنه به هند حمله كند، سلطنت ایران را نیز به راحتى به دست خواهد آورد، شاه را از این كار بازداشت. ناصرالدین شاه نیز از حسامالسلطنه خواست تا هرات را تخلیه كند و به خراسان برگردد (روزنامه وقایع اتفاقیه، ش 297، ص 2؛ سپهر، ج3،ص1334ـ1339؛ اعتمادالسلطنه، 1393ـ 1367ش، ج3، ص1793؛ ریاضى، ص 59، 62ـ 64). حسامالسلطنه تخلیه هرات را، بهسبب متحملشدن خسارات بسیار، بهصلاح دولتایران نمیدانست، ولى به گمان میرزا آقاخان نورى، انگیزه وى دست یافتن به تاج و تخت بود. در نتیجه، حسامالسلطنه هرات را تخلیه كرد (ریاضى، ص 63ـ64؛ بامداد، ج 2، ص 107). میرزا آقاخان نورى در 1275 حسامالسلطنه را از حكومت خراسان بركنار و او را حاكم فارس كرد (خورموجى، ص 245؛ بامداد، همانجا).
در 1277، حسامالسلطنه براى سومینبار حاكم خراسان شد و حاكمیتش تا 1281 ادامه یافت. وى در این دوره به دفع حملات و پیشروى تركمنها به نواحى خراسان پرداخت (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1832؛ بامداد، ج 2، ص 107ـ108). وى در 1282 براى بار دوم حاكم فارس شد كه تا پایان 1285 به طول انجامید (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1873؛ بامداد، ج 2، ص 108). در 1287 نیز به حكومت یزد منصوب شد، ولى پسرش، ابوالفتح میرزا (مؤیدالدوله)، را به آنجا فرستاد. در همان سال حسامالسلطنه به همراه ناصرالدین شاه به عتبات عالیات رفت و ریاست و حراست از اردوى شاه را بر عهده داشت (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1913، 1915).
در 1288، حسامالسلطنه علاوه بر آنكه حاكم یزد بود، براى چهارمین بار حاكم خراسان شد و به سركوب تركمنها پرداخت (ایران، ش23، ص ( 3)). سپس در همان سال، به جاى حكمرانى یزد، حكومت اصفهان را به وى سپردند (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1923) كه اینبار نیز ابوالفتح میرزا را به جاى خود فرستاد (همو، 1363ش، ص 56؛ بامداد، ج 2، ص 108ـ109). حسامالسلطنه این بار هم، در 1289، به سبب سرپیچى از دستور میرزا حسینخان مشیرالدوله، صدراعظم وقت، از حكومت خراسان عزل شد (بامداد، ج 2، ص 109).
حسامالسلطنه در سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا در 1290، همراه وى بود (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1940). در 1293، حاكم كردستان و كرمان شد كه باز هم ابوالفتح میرزا را به جاى خود فرستاد (همان، ج 3، ص 1964؛ بامداد، ج 2، ص 110). در 1298، وى به هنگام بازگشت از سفر حج، براى دفع فتنه شیخ عبیداللّه كه در آذربایجان طغیان كرده بود، به استانبول رفت تا از دولت عثمانى كمك بگیرد. به همراه او سلیمانپاشا (فرستاده مخصوص دولت عثمانى)، با نامهاى دوستانه براى محكم كردن مناسبات دو كشور، به ایران آمد (دیوانبیگى، ج 3، ص 1800ـ1801؛ اعتمادالسلطنه، 1363ـ 1367ش، ج 3، ص 2023). حسامالسلطنه پس از بازگشت از استانبول، در 1300 براى پنجمینبار حاكم خراسان شد، ولى در همان سال در 67 سالگى درگذشت و در حرم حضرت رضا علیهالسلام دفن شد (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 2047؛ بامداد، ج 2، ص 104).
حسامالسلطنه در دوره حكومت خود در خراسان به آبادانى این منطقه پرداخت. بناهایى به دستور وى در آنجا ساخته شد، مانند قلعه جلالآباد، قلعه چهل سنگ، مهمانخانه، آبانبار، یخچال و چاپارخانهاى در جنب رباط زعفرانىِ مشهد (اعتمادالسلطنه، 1363ش، ص 103؛ همو، 1367ـ1368ش، ج 4، ص 2206، 2314). شاعرانى چون مجدى سقزى و منعم شیرازى در مدح وى اشعارى سرودهاند (رجوع کنید به دیوان بیگى، ج 3، ص 1514، 1736ـ1737).
منابع : (1) محمدحسنبن على اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعیل رضوانى، تهران 1363ـ1367ش؛ (2) همو، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران: اساطیر، 1363ش؛ (3) همو، مرآةالبلدان، چاپ عبدالحسین نوائى و میرهاشم محدث، تهران 1367ـ1368ش؛ (4) ایران، ش 23، 16 ربیعالآخر 1288؛ (5) مهدى بامداد، شرححال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجرى، تهران 1357ش؛ (6) محمدجعفربن محمدعلى خورموجى، حقایق الاخبار ناصرى، چاپ حسین خدیوجم، تهران 1344ش؛ (7) احمد دیوانبیگى، حدیقةالشعراء، چاپ عبدالحسین نوائى، تهران 1364ـ1366ش؛ (8) روزنامه وقایعاتفاقیه، ش 40، 11 محرّم 1268، ش 170، 6 شعبان 1270، ش 297، 9 صفر 1273؛ (9) محمدیوسف ریاضى، عینالوقایع : تاریخ افغانستان در سالهاى 1207ـ1324ق، چاپ محمد آصففكرت، تهران 1369ش؛ (10) محمدتقیبن محمدعلى سپهر، ناسخ التواریخ: تاریخ قاجاریه، چاپ جمشید كیانفر، تهران 1377ش؛ (11) رضاقلیبن محمدهادى هدایت، ملحقات تاریخ روضةالصفاى ناصرى، در میرخواند، ج 8ـ10.