حریرى ، قاسم بن على، كنیهاش ابومحمد، ادیب، لغوى و صاحب مقامات. وى در حدود 446 در منطقهاى نزدیك بصره به نام مَشان به دنیا آمد و در آنجا بزرگ شد (سمعانى، ج 2، ص 195؛ عمادالدین كاتب، ج 2، قسم شعراءالعراق، جزء4، ص 599، 601؛ یاقوت حموى، ج 16، ص 261). او به قبیله ربیعةالفَرَس (یا ربیعة بن نَزار) منسوب است (ابنخلّكان، ج 4، ص 66؛ ابوالفداء، ج 2، ص 331) و ظاهرآ به سبب اشتغال یكى از اجدادش به بافت یا فروش پارچه حریر، به حریرى ملقب شده است (سمعانى، ج 2، ص 209) و چون ساكن محله بنیحرام در بصره بود، عدهاى او را حرامى میخواندند (همان، ج 2، ص 194؛ عمادالدین كاتب، ج 2، همان، ص 601). وى فردى برخوردار از ثروت بود و نخلستانى با هجده هزار نخل در منطقه مشان داشت (قفطى، ج 3، ص 25؛ قس ابوالفداء، همانجا، كه مشان را تبعیدگاه حریرى خوانده است).
حریرى در دربار خلیفه عباسى به كتابت مشغول بود. امیر كلام او را تحسین میكرد (ابنانبارى، ص 381؛ یاقوت حموى، ج 16، ص 262؛ ابنكثیر، ج 12، ص 192). وى همچنین صاحب خبر (برید*) بصره بود كه این منصب تا پایان حكومت مقتفیلامراللّه (حك: 530ـ 555) در بین فرزندانش باقى ماند (عمادالدین كاتب، همانجا؛ بروكلمان، ج 5، ص 144). وى در 516 در محله بنیحرام بصره درگذشت (سمعانى، ج 2، ص 195؛ ابنانبارى، همانجا؛ یاقوت حموى، ج 16، ص 261ـ 262). در برخى منابع، تاریخ مرگ حریرى سالهاى 514 و 515 ذكر شده است (رجوع کنید به سمعانى، ج 2، ص 209؛ ابناثیر، ج10، ص 596؛ ابوالفداء، همانجا).
حریرى ادیبى فاضل، خوشذوق، خوشسخن، با ذكاوت، در عصر خود بینظیر و در طبقه علماى طراز اول بود (سمعانى، ج 2، ص 194؛ ابنانبارى، ص 379؛ یاقوت حموى، ج 16، ص 283). سبكى (ج 7، ص 266) او را در طبقه پنجم، یعنى كسانى كه بین سال 500 و 600 در گذشتهاند؛ و ابنقاضى شهبه (ج 1، ص 289) در طبقه سیزدهم علما، یعنى كسانى كه در دو دهه اول قرن ششم در گذشتهاند، قرار داده است. وى از محضر استادانى چون ابوتمام محمدبن حسنبن موسى مُقرى و ابوالقاسم فضلبن محمدبن علیبن فضل قَصَبانى (متوفى 444) نحوى استفاده نمود. با اینكه تمامى منابع بر استادى قصبانى و شاگردى حریرى اتفاقنظر دارند، اما به لحاظ تاریخى این دو یكدیگر را ندیدهاند. عده كثیرى نیز از او استفاده كرده و روایت نقل نمودهاند (رجوع کنید به سمعانى، ج 2، ص 194ـ195؛ ابنانبارى، ص 379ـ 380؛ ابنشاكر كتبى، ج 12، ص 134).
حریرى علاوه بر مقامات (رجوع کنید به مقامات حریرى*)، تألیفات دیگرى نیز دارد، از جمله: دُرَّةالغَوّاص فى اَوهام الخَواص (یاقوت حموى، ج16، ص271؛ قفطى؛ ابنخلّكان، همانجاها). ابنانبارى (ص 379) آن را با نام دُرَّة الغَوّاص فیما یلْحَنُ فیه الخَواص و خوانسارى (ج 6، ص 359) با نام دُرَّة الغَوّاص فى اَغْلاط الخَواص آورده است. حریرى نگارش این كتاب را در 504 آغاز نمود (یاقوت حموى، ج 16، ص 283ـ285). وى (ص 3) بررسى اغلاط مصطلح لغوى، تبیین واژههایى كه مردم را به اشتباه میافكند و نكات لغوى را كه تا آن زمان مطرح نشده، از اهداف نگارش كتاب بیان كرده است. حریرى در این كتاب، حدود 223 اشتباه لغوى خواص زمان خود را بررسى و اصلاح نموده است (واندایك، ص 283، 312؛ مغربى، ص110؛ بروكلمان، ج 5، ص 151). شروح و حواشى و تعلیقات بسیارى بر این كتاب نوشته شده و هماكنون نیز مورد توجه پژوهشگران و علماست. تكمله ابومنصور جوالیقى* به نام التكملة فیما یلْحَنُ فیه العامّة و شرح احمد خَفاجى (متوفى 1069) از مشهورترین تعلیقات و شروح این كتاب است. از نظر خفاجى، حریرى در این كتاب، همچون دیگر تألیفاتش، تكلف به خرج داده است (رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج 1، ستون 741ـ742؛ واندایك، ص 473؛ مغربى، ص110ـ 111؛ بروكلمان، ج 5، ص 151ـ152). این كتاب بارها به نظم درآمده و خلاصه شده است (رجوع کنید به حاجیخلیفه، همانجا؛ مغربى، ص 111؛ بروكلمان، ج 5، ص 152).
حریرى به پیشنهاد ابنتلمیذ، در 504، قصیدهاى تعلیمى در باب نحو به نام مُلْحَةالاِعراب سرود (ابنانبارى، همانجا؛ یاقوت حموى، ج 16، ص 271، 283ـ286؛ بروكلمان، همانجا). ابنشاكر كتبى (همانجا) آن را با نام مسحةالاعراب و سبحة الآداب، و بغدادى (ج 1، ستون 828) آن را با نام ملحة الاعراب و سخنة الآداب آورده است. بر این كتاب نیز شروح بسیارى نوشتهاند، از جمله خود وى (رجوع کنید به یاقوت حموى، ج 16، ص 271؛ قفطى، همانجا). سیوطى (متوفى 911) نیز شرحى در سه مجلد بر آن نوشته است. مختصرى از ملحةالاعراب نیز به نظم از ابنوردى* (متوفى 846) موجود است (حاجیخلیفه، ج 2، ستون 1817ـ1818؛ بروكلمان، ج 5، ص 153ـ154؛ براى شروح دیگر رجوع کنید به همانجاها).
دیوان رسائل یا نامهها، مجموعه دیگرى از تألیفات حریرى است (ابنانبارى؛ یاقوت حموى؛ قفطى، همانجاها). بخشى از این مجموعه را عمادالدین كاتب (ج 2، همان، ص 625ـ660) و یاقوت حموى (ج 16، ص 269ـ293) آوردهاند. در این مجموعه، دو رساله سینیه و شینیه، كه به نظم و نثر نگارش شده، مورد توجه است. رساله سینیه، نامهاى است در سرزنش یكى از دوستانش و رساله شینیه درباره یكى از دوستانش است كه حریرى ضمن مدح وى از فراقش به شِكوه پرداخته است (عمادالدین كاتب، ج 2، همان، ص 616ـ624؛ یاقوت حموى، ج 16، ص 276ـ282؛ بروكلمان، ج 5، ص150ـ151).
مجموعهاى از اشعار حریرى، مُزَین به صنایع لفظى، از جمله لزوم مالایلزم، جناس و عكس، موجود است (عمادالدین كاتب، ج 2، همان، ص 603، 608ـ614؛ یاقوت حموى، ج 16، ص 271؛ طاشكوپریزاده، ج 1، ص 255ـ256؛ بروكلمان، ج 5، ص 151).
آنچه از نظم و نثر در مجموعه رسائل و دیوان حریرى هست، به لحاظ بلاغت پایینتر از مقامات قرار دارد (قفطى، همانجا؛ سبكى، ج 7، ص 269).
توشیح البیان تألیف دیگر حریرى است (حاجیخلیفه، ج 1، ستون 507؛ زركلى، ج 5، ص 177). زركلى (همانجا) كتاب صدور زمان الفتور و فتور زمان الصدور را در باب تاریخ از تألیفات حریرى ذكر كرده است. مجموعه تألیفات حریرى و شروح آن، اعم از نسخ خطى و چاپى، در كتابخانههاى مختلف موجود است (رجوع کنید به بروكلمان، ج 5، ص 145ـ154).
منابع : (1) ابناثیر؛ (2) ابنانبارى، نزهةالالباء فى طبقات الادباء، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره [? 1386/ 1967[؛ (3) ابنخلّكان؛ (4) ابنشاكر كتبى، عیون التواریخ، ج 12، چاپ فیصل سامر و نبیله عبدالمنعم داود، بغداد 1397/ 1977؛ (5) ابنقاضى شهبه، طبقاتالشافعیة، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، بیروت: عالم الكتب، 1407/1987؛ (6) ابنكثیر، البدایة و النهایة فى التاریخ، (قاهره) 1351ـ 1358؛ (7) اسماعیلبن على ابوالفداء، المختصر فى أخبار البشر، ج 2، چاپ محمد زینهم محمد عزب و یحیى سیدحسین، قاهره ( 1998)؛ (8) كارل بروكلمان، تاریخ الادب العربى، ج 5، نقله الى العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره 1975؛ (9) اسماعیل بغدادى، هدیةالعارفین، ج 1، در حاجیخلیفه، ج 5؛ (10) حاجیخلیفه؛ (11) قاسمبن على حریرى، درّةالغوّاص فى اوهام الخواص، چاپ هاینریش توربكه، لایپزیگ 1871، چاپ افست بغداد (بیتا.)؛ (12) خوانسارى؛ (13) خیرالدین زركلى، الاعلام، بیروت 1989؛ (14) عبدالوهاببن على سبكى، طبقات الشافعیة الكبرى، چاپ محمود محمد طناحى و عبدالفتاح محمدحلو، قاهره 1964ـ 1976؛ (15) سمعانى؛ (16) احمدبن مصطفى طاشكوپریزاده، مفتاح السعادة و مصباح السیادة، بیروت 1405/1985؛ (17) محمدبن محمد عمادالدین كاتب، خریدة القصر و جریدةالعصر، ج 2، قسم شعراء العراق، جزء4، چاپ محمد بهجة اثرى، بغداد 1393/1973؛ (18) علیبن یوسف قفطى، انباه الرواة على انباه النحاة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج 3، قاهره 1374/1955؛ (19) عبدالقادر مغربى، «وصف مخطوط نظم درةالغوّاص»، مجلةالمجمع العلمى العربى، ج 5، ش 3 (شعبان و رمضان 1343)؛ (20) ادوارد واندایك، كتاب اكتفاء القنوع بما هو مطبوع، چاپ محمدعلى ببلاوى، مصر 1313/ 1896، چاپ افست قم 1409؛ (21) یاقوت حموى، معجمالادباء، بیروت 1400/1980.