responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5999

 

رَوح ‌بن زِنْباع، ، كنيه‌اش ابوزُرعه و ابوزنباع، امير فلسطين و از اشراف شام در روزگار امويان. برخى وى را روح ‌بن زنباع ‌بن (روح ‌بن) سَلَمَه (سلامه) دانسته‌اند (رجوع کنید به ابن‌كلبى، ج 1، ص 202؛ قس ابن‌حزم، ص 240) و چون نسبش به افصی بن حَرام‌بن جُذام، از اعراب قحطانى، مي‌رسد، به نسبت جذامى معروف گرديده است (رجوع کنید به ابن‌عساكر، ج 18، ص 240). قبيلۀ جذام از قبايل يمنى بودند كه احتمالا قبل از فتح فلسطين به دست اعراب مسلمان، در آنجا زندگى مي‌كردند (د. اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه). گفته شده كه روح به دليل گرايشهاى سياسي‌اش، در پى آن بود تا نسب جذام را به مضريان (اعراب شمالى) برساند، كه با مخالفت برخى از افراد قبيله‌اش، از جمله رقيبش، ناتل‌بن قيس جذامى، روبه‌رو شد (بلاذرى، ج 1، ص 42؛ ابن‌حزم، ص 421). احتمال داده شده كه وى در زمان پيامبر اكرم به دنيا آمده باشد و به گفتۀ ابن‌منده، وى زمان پيامبر را درك كرده است (رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانى، ج 2، ص 505). بااين حال، وى هيچ حديثى از پيامبر روايت نكرده است. برخى از محدّثان و مورخان، همچون مسلم‌بن حجاج، از روح در شمار صحابه ياد كرده‌اند كه درست نيست. پدر وى، زنباع، از صحابه بود و روح‌بن زنباع را بايد از تابعين شمرد (رجوع کنید به ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 502؛ ابن‌كثير، ج 9، ص 58؛ ابن‌حجر عسقلانى، همانجا).

روح‌بن زنباع در عهد معاويه از اشراف شام و بزرگان قبيله جذام بود. گفته شده است كه روح در صلحى كه بين معاويه و يكى از پادشاهان برقرار شد، از طرف معاويه مأمور نوشتن صلح‌نامه شد. روح با گرفتن مبلغى، شروط صلح را به نفع آن پادشاه آسان نمود. معاويه خشمگين شد و روح را به خيانت متهم كرد، اما او با چرب‌زبانى و زيركى مانع عقوبت خويش شد و معاويه او را بخشيد (بلاذرى، ج 4، ص 78ـ79؛ قس ابن‌قتيبه، ج 1، ص 177ـ178 و نيز صفدى، ج 14، ص 150). روح از طرف معاويه به حكومت بعلبك منصوب شد (بلاذرى، ج 4، ص 99).

روح از كسانى بود كه بر رأى يزيدبن معاويه نفوذ داشتند (رجوع کنید به يعقوبى، ج 2، ص 252ـ253). يزيد وى را به امارت فلسطين منصوب كرد (صفدى، همانجا). در واقعه حَرّه* (سال 63)، روح با هزار سپاهى از فلسطين، مُسلم‌بن عقبه را كه از طرف يزيد مأمور حمله به حجاز شده بود، همراهى كرد (يعقوبى، ج 2، ص 251). مسلم‌ بن عقبه پس از قتل و غارت در مدينه، به روايتى روح را در آنجا جانشين خويش كرد و خود براى جنگ با عبداللّه‌بن زبير به مكه رفت (بلاذرى، ج 4، ص 368؛ طبرى، ج 5، ص 496). گفته شده است كه روح در مدينه بر منبر پيامبر اكرم رفت و گفت كه براى واداشتن مردم مدينه به اطاعت از بني‌اميه (يزيد) با آنان جنگيده‌اند. با مرگ يزيد و جانشينى معاويةبن يزيد (معاويۀ دوم)، روح نيز همراهِ سپاه شام بازگشت (مسعودى، ج 3، ص 281ـ282).

پس از مرگ معاويه دوم در سال 64، كار عبداللّه‌بن زبير بالا گرفت و در بسيارى از سرزمينهاى اسلامى خطبه به نام او خوانده شد. در شام، گروهى به رهبرى ضحاك‌بن قيس* از ابن‌زبير و گروه ديگر نيز به رهبرى حسّان‌بن مالك* از بني‌اميه حمايت كردند. حسّان كه در اين زمان حاكم فلسطين بود، روح‌بن زنباع را در آنجا جانشين خويش كرد و براى دعوت مردم به طرفدارى از بني‌اميه به اردن رفت. ناتل‌بن قيس جذامى، از حاميان ابن‌زبير، عليه روح شوريد و او را از فلسطين اخراج كرد (طبرى، ج 5، ص 531). روح از حاميان سرسخت مروان‌بن حكم بود و نقش مهمى در بيعت گرفتن از مردم شام براى مروان ايفا كرد. وى در جنگ مَرج راهِط (بين مروان و ضحاك، در آخر سال 64 يا محرّم 65) همراه مروان جنگيد، تا اينكه ضحاك كشته و يارانش منهزم شدند (طبرى، ج 5، ص 535ـ537؛ صفدى، همانجا). در پى پيروزى مروان در مرج راهط و تسلط وى بر شهرهاى شام، ناتل‌بن قيس جذامى از فلسطين گريخت و به ابن‌زبير در مكه پيوست و مروان، روح‌بن زنباع را به جاى وى نشاند (بلاذرى، ج 6، ص 28؛ ابن‌اثير، ج 4، ص 151).

در آغاز خلافت عبدالملك ‌بن مروان، روح همچنان والى فلسطين بود. حجاج‌بن يوسف ثقفى در اين زمان در ميان نيروهاى تحت امر روح خدمت مي‌كرد و از سوى او براى انتظام بخشيدن به امور سپاه و لشكريان، به عبدالملك معرفى شد (رجوع کنید به بلاذرى، ج 16، ص 203ـ204؛ ابن‌عبدربّه، ج 5، ص 275ـ 276). عبدالملك در سال 72، روح را به عنوان مشاور و وزير بشربن مروان (برادر خود و والى كوفه) انتخاب كرد، اما اهالى عراق و بشربن مروان از حضور و رفتار روح در آنجا رضايتى نداشتند، ازاين‌رو با ترفندى وى را متقاعد كردند كه نزد عبدالملك به دمشق بازگردد (ابن‌قتيبه، ج 1، ص 264؛ قس جهشيارى، ص 21ـ22؛ مسعودى، ج 3، ص 313ـ314). ازآن‌پس، روح‌بن زنباع در محله بُزوريين دمشق اقامت گزيد و به عنوان مشاور و وزير عبدالملك و صاحب شُرطۀ او در دمشق، ارج و منزلت والايى نزد وى يافت (ذهبى، ج 4، ص 251؛ نيز رجوع کنید به ابن‌عبدربّه، همانجا).

روح نزديك به هفده سال در ادارۀ امور، دوست و ياور صميمى عبدالملك و از نزديك‌ترين افراد به وى و خاندان اموى بود (رجوع کنید به جاحظ، التاج، ص 113؛ ابن‌طيفور، ص 159؛ دينورى، ص 286). از جمله، با عبدالملك دربارۀ قتل عمروبن سعيدبن عاص كه مدعى خلافت بود، گفتگو كرد (دينورى، همانجا). همچنين عبدالملك را كه قصد داشت برادرش، عبدالعزيزبن مروان، را از ولايتعهدى خلع كند، به اين كار ترغيب نمود (ابن‌سعد، ج 5، ص 233ـ234؛ ابن‌اثير، ج 4، ص 513).

روح‌بن زنباع را از دانايان عرب – دُهاةالعرب – (رجوع کنید به جاحظ، ص 130؛ ابن‌قتيبه، ج 1، ص 264) و خطيب و سخنور دانسته‌اند (رجوع کنید به مسعودى، ج 3، ص 281ـ282؛ براى پاره‌اى سخنان وى رجوع کنید به جاحظ، ص 60؛ ابن‌قتيبه، ج 2، ص 11؛ مسعودى، ج 4، ص 110). عبدالملك، روح را مطيع همچون اهل شام، زيرك همچون اهل عراق، فقيه همانند اهل حجاز و كاتب همانند اهل فارس، خطاب كرده است (جهشيارى، ص 21؛ ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 503). با وجود اين، حُمَيْدة بنت نُعمان‌بن بَشير انصارى، همسر روح، وى را ترسو و بخيل و در عين حال غيرتمند معرفى كرده و با اشعارش به هجو روح پرداخته است (رجوع کنید به ابن‌طيفور، ص 114ـ118، 121؛ نيز رجوع کنید به ابي‌الفرج اصفهانى، ج 9، ص 227ـ233).

روح در سال 84 در صِفِّين (يا صِنَّبره) اردن درگذشت (ابن‌عساكر، ج 18، ص 251؛ صفدى، همانجا). روح‌بن زنباع از بعضى صحابه روايت كرده است (رجوع کنید به ابن ابي‌حاتم رازى، ج 1، قسم 2، ص 494؛ ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 502ـ503؛ ابن‌عساكر، ج 18، ص 240). بازماندگان روح بعدها، مناصب دولتى و لشكرى يافتند، از جمله رجاءبن سلام‌بن روح‌بن زنباع، كه در عهد مهدى، خليفۀ عباسى، مدتى عامل يمن شد (خليفةبن خياط، ص 290؛ يعقوبى، ج 2، ص 399). همچنين گفته شده است كه گروهى از نسل روح در مصر (بنو عبدالظاهر) و به قولى در اندلس (بنوهود، حاكمان شهر سرقسطه) زندگى مي‌كردند (قلقشندى، ص 265، 392).


منابع :
(1) ابن‌ابي‌حاتم رازى، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن 1371/1952، افست بيروت، دارالكتب العلمية؛
(2) ابن‌اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، 1399ـ1402/ 1979ـ1982؛
(3) ابن‌حجر عسقلانى، الاصابه فى تمييز الصحابة، چاپ علي‌محمد بجاوى، بيروت 1412/1992؛
(4) ابن‌حَزْم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1982؛
(5) ابن‌سعد، الطبقات الكبرى، چاپ احسان عباس، بيروت، 1405/1985؛
(6) ابن‌طيفور، بلاغات النساء، چاپ يوسف بقاعى، بيروت 1420/1999؛
(7) ابن‌عبدالبر، الاستيعياب فى معرفة الاصحاب، چاپ علي‌محمد بجاوى، بيروت 1412/1992 ؛
(8) ابن‌عبدربه، العقد الفرير، چاپ عبدالمجيد ترحينى، بيروت 1404/1983 ؛
(9) ابن‌عساكر، تاريخ مدينة دمشق، چاپ على شيرى، بيروت 1415/1995؛
(10) ابن‌كثير، البداية و النهايه، چاپ احمد ابوملحم، چاپ احمد ابوملحم و ديگران، بيروت 1407/1987؛
(11) هشام‌بن محمدبن كلبى، نسب معدّ و اليمن الكبير، چاپ ناجى حسن، بيروت 1408/1988؛
(12) ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، چاپ افست بيروت (بي‌تا.)؛
(13) بلاذرى، انساب‌الاشراف، چاپ محمود فردوس‌العظم، دمشق 1997ـ1999، 2002؛
(14) جاحظ، كتاب التاج فى اخلاق الملوك، چاپ احمد زكي‌پاشا، قاهره 1332/1914؛
(15) محمدبن عبدوس جهشيارى، كتاب الوزراء و الكتّاب، چاپ عبداللّه صاوى، قاهره 1357/1938 ؛
(16) خليفه‌بن خياط، تاريخ خليفه‌بن خياط، چاپ مصطفى نجيب فوّاز، بيروت 1415/1995؛
(17) ابن‌قتيبه دينورى، عيون‌الاخبار، چاپ يوسف‌على طويل، بيروت 1985؛
(18) ابوحنيفه دينورى، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960 ؛
(19) ذهبى، سير اعلام‌النبلاء، چاپ شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت 1402/1982 ؛
(20) صفدى، الوافى بالوفيات، ويسبادن 1982؛
(21) محمدبن جرير طبرى، تاريخ الامم و الملوك، چاپ محمدابوالفضل ابراهيم، بيروت 1382ـ1387/ 1962ـ1967؛
(22) احمدبن على قلقشندى، نهايةالارب فى معرفة انساب العرب، بيروت 1405/ 1984؛
(23) مسعودى، مروج‌الذهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلّا، بيروت 1965/1979م؛
(24) يعقوبى، تاريخ يعقوبى، بيروت، (بي‌تا.).

(25) EI2, s.v. "RAWH B. ZINBA¦" (by G.R. Hawting).

/ مهدى عزتى /

تاریخ انتشار اینترنتی:





17/08/1388

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5999
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست