خانات قازان ، دولتى ملوكالطوايفى كه در اواسط قرن نهم در سواحل ميانى رود ولگا، از انشعاب اردوى زرين (يا خانات قبچاق غربى امپراتورى مغول) تشكيل شد. پايتخت آن، شهر قازان (مركز تاتارستان كنونى)، در پايان قرن چهارم ساخته شده بود. اين دولت تا 959 وجود داشت.
دربارۀ چگونگى تشكيل خانات قازان نظريات متفاوتى مطرح شده است. بسيارى از دانشمندان (مانند پ. ى. ريچكف ؛ ن.م.كارامزين ؛ رضاءالدين فخرالدين؛ س.م. سولوويف ؛ م.گ. خودياكف ) بر اين نظرند كه خانات قازان دولت جديدى بود و در سالهاى 841 تا 843 يكى از خانهاىِ اردوى زرين، به نام اولوغ/ اُلُغ محمد، كه در 841 از شهرِ سرايالجديد جلاى وطن كرده بود، آن را بنيان گذاشت. محققان ديگرى، مانند ويليامينف ـ زرنف ، شهابالدين مرجانى، خالقف و فخرالدينف، با استناد به گاهنگاريهاى روسيه و با تحليل تطبيقى با وقايع ديگر ثابت ميكردهاند كه خانات قازان را محمود/ محمودك، فرزند ارشد اولوغ محمد، تأسيس كرد. محمود در 849 قازان را تصرف كرد، حاكم بلغارى آن را كشت و حكومت را به دست گرفت. بنابراين، دولت خانات قازان در سرزمين دوكنشين بلغار آن زمان، كه يكى از ايالتهاى امپراتورى اردوى زرين بود، تشكيل و توسعه يافته است. قسمت عمده سرزمين خانات قازان (از قرن سوم تا هفتم/ نهم ـ سيزدهم) شامل سرزمينهاى بلغارىِ سابق ولگا بود. بعدها مرزهاى آن در مشرق تا سرحد خانات سيبرى (كوههاى اورال)، و در جنوبشرقى و جنوب تا خانات نوغاى، تقريبآ تا شهر امروزى ساراتوف (در تركى: ساريتاى ، به معناى كوهِ زرد) گسترش يافت. در مغرب، مرز مشترك بين خانات قازان و دولت روسيه، در بيشتر جاها رود سورا بود. موقعيت ممتاز خانات قازان در حوضه آبريز دو رود بزرگ اروپاى شرقى، يعنى ولگا و كاما، داشتن خاك حاصلخيز، جنگلهاى پر از شكار و اوضاع طبيعى ديگر، امكانات لازم براى توسعه اقتصادى، سياسى و اجتماعى آن را فراهم آورد.
جمعيت خانات قازان را اساسآ ساكنان بومى تشكيل ميدادند كه شامل بلغارهاى ولگا، چِرِميس ها (ماريها)، و وتياك ها (اودمورت ها)، چوواش ها، موردويها و باشقيرهاى تُرك بودند. وقتى خاندان چنگيز موقعيت خود را در قازان تحكيم كردند، مهاجرت قبچاقها (بخش عمدهاى از ترك زبانهاى خانات قبچاق) به آنجا شدت يافت. در اقتصاد اين دولت، مشاغل سنّتى مانند زراعت، دامدارى، صنعتگرى و تجارت نقش مهمى داشتند. شغل اصلى روستاييان كشاورزى بود و به كشت غلات ميپرداختند. محصولات زراعى به روش سه نوبتى گردش محصول (محصولات اصلى، آمايش زمين، محصولات جانبى) كشت ميشدند. در زمينه دامدارى، پرورش اسب، گاوهاى شاخ بلند، گوسفند و بز اهميت خاصى داشت. بخشى از جمعيت به شكار حيوانات خزدار، نظير سمور، سنجاب و سگ آبى، ذخيره و دباغى كردن پوست آنها، ماهيگيرى، زنبوردارى اشتغال داشتند. حرفههايى مانند كوزهگرى، نجارى، درودگرى، آهنگرى، چرمسازى، اسلحهسازى، خياطى و جواهرسازى كه بسيار توسعه يافته بودند، در شهرها، از جمله در قازان، آرسْكْ ، جوكيتاى ، كاشان ، چالى و غيره رونق داشتند. تجارت ترانزيتِ بينالمللى با دولتهاى روسيه، همسايگانِ غربى، كشورهاى ماوراىِ قفقاز، ايران و آسياى ميانه، خاور نزديك و خاور دور نقش مهمى در اقتصاد خانات قازان داشت، و آبراهههاى اصلى نقل و انتقال كالا رودهاى ولگا و كاما بودند. از جمله صادرات خانات قازان عبارت بود از: نان، عسل، ماهى، آهنآلات، ظروف سفالى، خزِ دباغيشده، كالاهاى چرمى مانند كفش، جواهرآلات و الوار. خز و چرم گرانقيمت به ايران نيز صادر ميشد و از ايران و سايرِ كشورهاى شرقى و جنوبى كالاهايى مانند پارچه ابريشمى، ادويه، ميوه، فولادشامى، كتاب و غيره وارد ميگرديد.
دولت ملوك الطوايفى قرون وسطايى خانات قازان از نوع شرقى بود و در آن، قدرت عالى در دست يك خان (فقط از دودمان جوچى*، پسر چنگيز) بود، اما ديوان (شورايى دولتى) نيز نقش مهمى در اداره كشور ايفا ميكرد. ديوان متشكل بود از نمايندگان خانوادههاى متنفذِ اردوى زرين، مانند شيرين، باريين، آرقين، قبچاق و ساير اشراف فئودال، مقامات ارشد نظامى و برجستهترين روحانيان مسلمان. دين رسمى آنها اسلام (تسنّن) بود و پيشواى همه مسلمانانِ سرزمين قازان كه سيّد ناميده ميشد، بعد از خان بالاترين مقام را داشت. سادات قازان، جزو اولاد حضرت فاطمه و حضرت على عليهماالسلام بودند. روحانيان علاوه بر ترتيب دادن مراسم دينى و اجراى آيينهاى دادرسى مدنى و حقوقى، رياست مكتبها و مدرسههاى علوم دينى را نيز بهعهده داشتند.
خانات قازان از نظر ادارى به دو داروق (بخش) تقسيم ميشد و دستگاه مديريت ادارى كشور، نظامى طبقهبنديشده داشت كه از آن جمله ميتوان به طبقات زير اشاره كرد: مُهرداران، ماليهداران، كليدداران، قورخانهداران، نگهبانان دربارِ خان، مربيان فرزندان خان، مأموران مناسبات بينالمللى، مأموران ديدهبانى، مأموران گمرك، پاسبانان و مستوفيان. ارتش (بالغ بر شصت هزار مرد جنگى) تشكيل ميشد از پاسدارانِ خان، سپاهيان كه در رأس هر كدام، خانى قدرتمند با عنوان «امير» يا «بيگ» قرار داشت، و نيز پاسبانان محلى هر بخش كه ماليات معمول (ياساخ) را ميپرداختند و اهل ياساخ ناميده ميشدند.
بزرگترين عمارت دفاعىِ پايتخت خانات قازان، قلعه نظامى كرملينِ قازان بود كه در بخش مرتفعى از شهر قرار داشت. از داخل كرملين، منارههاى مسجدجامع يا داشمَچِدْ (مسجد سنگى)، كه بعدآ به مسجد سيد قول شريف معروف شد، و نيز بناهايى مانند مسجد نورعلى، كاخ خان، كاخهاى اشراف قدرتمند (مانند نورعلى شيرين) و گنبد مقابر خانها به چشم ميخورد. متأسفانه امروزه هيچ يك از بناهاى دوره خانات قازان بر جاى نمانده است. بعضى از آنها در طول زمان سوختند و بعضى ديگر يا در جريان نبردهاى تصرف قازان (در 959) تخريب شدند، يا بعد از سقوط خانات قازان بهطور كامل از نو بنا گرديدند. اما در سالنامههاى روسى، كه با گزارش شاهدان عينى و حفاريهاى باستانشناسى تأييد شدهاند، از زيبايى و عظمت اين شهر قرون وسطايى سخن گفته شده است. محقَّق است كه تزیينات كندهكارى شده، ترصيع ديوارها با موزاييك سفالينه لعاب قلعى، و نيز آجرهاى نقشدار و غيره بهطور وسيع در معمارى و ساختمانسازى بهكار ميرفته است. بقاياى آثار معمارى، بهويژه سنگهاى مقابر، گوياى اين واقعيتاند كه فنّ سنگتراشى در خانات قازان سطح نسبتآ بالايى داشته است. هنر جواهرسازى و توليد سفارشى زيورآلات از فلزات عالى و گرانبها نيز در آن رونق بسيار داشته است. از نمونه اشيايى كه صنعتگران تاتار از طلا و نقره ساختهاند،، تاج خانهاى قازان (متعلق به) قرون نهم و دهم، معروف به كلاه قازانى است كه در موزه نظامى مسكو نگهداری ميشود.
اساس فرهنگ تاتارهاى قازان، از جمله خانات قازان، فرهنگ تركى ـ اسلامى، بود. مناسبات نزديك معنوى با كشورهاى شرقىِ مسلمان، قبل از همه با ايران و عراق، به همراه ميراث باارزش تاريخى و فرهنگى بلغارستان ولگا و اردوى زرين نقش مهمى در توسعه فرهنگ معنوى تاتارهاى قازان داشت.
عربى بودن الفباى تاتارها از زمان پذيرش اسلام در بلغارستان ولگا (در آغاز قرن چهارم) نيز، اين امر را تقويت ميكرد، زيرا روحانيان مسلمان، اشراف فئودال، نمايندگان قشرهاى خدماتى و دانشآموزان، كتابها و آثار خلاقِ شاعران گذشته را ميخواندند و با آنها آشنا ميشدند، از جمله اشعار بَلاساغونى (متوفى بعد از 462)،زبغوزى (متوفى نيمه اول قرن هشتم)، قطبى (متوفى اواسط قرن هشتم) و سيف سَرايى (متوفى 798). آنها همچنين با شاهكارهايى از رودكى، فردوسى، عمر خيام، نظامى، سعدى و بسيارى از بزرگان ادب شرق آشنا ميشدند).
شاعران زيادى در خانات قازان زندگى كردند و آثارى بهجا گذاشتند، از جمله اُمىّ كمال (متوفى 880)، قل شريف (متوفى 959)، مقصودى (متوفى اوايل قرن دهم)، محمودقلى محمديار (متوفى 960) و محمد امين (متوفى 924). مساجد معمولا مؤسسات آموزشىِ غيردولتى، به نام مكتب و مدرسه تأسيس ميكردند كه در آنها دانشآموزان علاوه بر يادگيرى علوم دينى، به آموختن مبانى دانشهاى عملى غيردينى نيز ميآموختند. يكى از قسمتهاى مهم زندگى معنوى تاتارها، موسيقى آن بود كه اساسِ پنج نُتى دارد. آوازخوانى (چهچه)، اشعار عاميانه (بيت)، داستانگویی آهنگين، رقص توأم با آهنگنوازى (تاقماك)، ساز و آواز محلى و غيره در میان آنان بسيار رواج داشت. با وجود اين ، ساكنان خانات روزگاران تلخى را شاهد بودند. آنان در خلال تاریخ 118 ساله خود، دهها بار مجبور شدند اسلحه بهدست گيرند. جنگ بين خانهاىِ قازان و حاكمان روسيه، يكى از ويژگيهاى هميشگى مناسبات مشترك بين دو دولت را بود. موقعيت بينالمللى و سياست خارجىِ خانات قازان، بازتاب قدرت و سقوط خانات اردوى زرين (يا خانات قبچاق) بود. خانات قازان مدعى بودند، وارثانِ بيواسطه حقوق و اموال خانهاى اردوى زرين و بنابراین داراى حقِّ تعيينِ نحوه مناسبات متقابل با اميرنشينهاى روسى هستند. اما موازنه قدرت در گذر زمان به نفع قازان تغيير نيافت. خانات قازان،رود ولگا،یعنی آبراه اصلىِ كشور روسيه از شمال به جنوب به سَمْت درياى خزر يعنى رود ولگا را تحت تسلط داشت؛ این امر بر تشنج میان آنها می افزود و كشمكش آشتيناپذير بر سر تسلّط بر اين آبراه ، از مقدرات تاريخى بهنظر ميآمد. اینكه دين رسمى در خانات قازان، اسلام، ولى در اميرنشينهاى روسى، مسيحيت (ارتدوكس) بود، این دشمنی را تشدید می کرد .
تكمله. آغاز تاريخ خانات قازان را از 841 با انتقال اولوغ محمدخان ـ كه مقام خانى خانات اردوى زرين را از دست داده بودــ از سرايالجديد، پايتخت آن خانات، به قازان (رمزى، ج 2، ص 52)، يا از آغاز خانى محمودخان، پسر و جانشين اولوغ محمدخان، در 849، دانستهاند. ميتوان گفت كه خانات در فاصله سالهاى مذكور تشكيل گرديد و از 849 به بعد، به دولتى مستقل بدل شد (رجوع کنید به رورليچ ، ص 24).
درگيرى بين خانات قازانِ در حال تشكيل و امارت مسكو كه خراج گزار خانات اردوى زرين بود (رجوع کنید به دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 1، ذيل «آلتين اردو»، ص 678ـ679)، از همان آغاز با لشكركشيهاى اولوغ محمد به قلمرو واسيلى دوم (حك : 828ـ866/ 1425ـ1462؛ رجوع کنید به د. آذربايجان، ج 2، ص 411)، امير امارت مذكور، آغاز شد. آخرين لشكركشى اولوغ محمد به آنجا به جنگ سوزدال در اواخر ربيعالاول 849/ اوايل ژوئيه 1445 منجر شد. واسيلى دوم در اين جنگ زخمى شد و به اسارت فرزندان اولوغ محمد درآمد و سرانجام توانست با پرداخت فديه كلانى آزادى خود را بازخريد كند (رمزى، ج 2، ص 53ـ52؛ هامر-پورگشتال، ص 391ـ392؛ د. ا. د. ترك، ذيل"kazan hanllg"). ضمنآ زمينهايى را در ساحل رود اوكا به اولوغ محمد واگذار كرد كه بعدها در اختيار قاسم، يكى از پسران خان كه به مسكو پناه برده بود، گذاشته شد و در همين اراضى خانات قاسموف كه تحتالحمايه مسكو و مدافع منافع روسها در برابر خانات قازان بود، تشكيل گرديد و تا دههها پس از سقوط قازان به دست روسها به موجوديت وابسته خود ادامه داد (رجوع کنید به والتر، ص 123ـ125؛ گروسه، ص 550؛ اوزتونا ، ج 2، ص 231ـ232؛ رورليج، ص 25). به قولى، اولوغ محمد پس از بازگشت از جنگ سوزدال درگذشت (د. ا. ترك، ج 6، ص 506) و به قولى ديگر، به دست پسرش محمود/ محمودك به قتل رسيد (گروسه، همانجا).
ابراهيم خان (حك : 872ـ884)، نوه و سومين جانشين اولوغ محمد، اگر چه در چند جنگ با روسها پيروز شد و حتى وياتكا (كه در 1313ش/ 1934 كيروف ناميده شد، رجوع کنید به فرهنگ جغرافيايينوين و بستر، ذيل "vatka") را در 873 به تصرف درآورد، ديرى نپاييد كه ناگزير به صلح شد و اسیرانى را كه در اين جنگها گرفته بود، آزاد كرد (هامر- پورگشتال، همان، ص 402؛ گروسه، ص 551). زدوخوردهاى بين تاتارهاى قازانى و روسها تا مرگ ابراهيم ادامه يافت و كشمكشهاى جانشينى بين پسران وى و جناحهاى مختلف اشراف تاتار به ضعف خانات و مداخلات روسيه در امور داخلى خانات و افزايش نفوذش به ويژه در بخشهاى غربى آن انجاميد (رورلیچ، ص 27؛ تايماس ، ص 27). اين دوره مقارن بود با سلطنت ايوان سوم (معروف به بزرگ، حك : 866ـ911/1462- 1505)، كه با متحد كردن سرزمينهاى پراكنده روسى، كشورى قدرتمند در جوار خانات قازان پديد آورد (د. ا.، ج 4، ص 366).
در رجب 892/ ژوئيه 1487، روسها قازان را به تصرف درآوردند، اما محمدامين، پسر ابراهيمخان، را كه در خدمت روسها بود، بر تخت خانى قازان نشاندند و از آن به بعد خانات براساس پيمانى به قيموميت آنها درآمد (گروسه، ص 551؛ گوگچه، ص 19ـ20)؛ محمدامين بعدها مداخلات استيلاجويانه روسها را برنتافت و در 911/ 1505 برضد آنان قيام نمود و دست آنها را از قلمرو خود كوتاه كرد (رجوع کنید به رمزى، ج 2، ص 73ـ74؛ گروسه، همانجا).
با مرگ محمدامين در 925، حكومت اولاد اولوغ محمد برخانات قازان پايان يافت (رمزى، همان، ص 84). پس از آن عليشاه، شاهزادهاى از خانهاى تاتارِ استراخان با حمايت مسكو به خانى قازان رسيد (د. ا. د. ترك، همانجا)، اما مخالفان او براى برانداختنش از خان كريمه استمداد كردند و در نتيجه صاحب گرايخان، شاهزادهاى از گراى خانيان كريمه، از 927 تا 930 بر تخت خانى قازان نشست. به دنبال آن صفاگراى خان، برادرزاده صاحبگراى، و عليشاه مورد حمايت روسها در حدود بيست سال چندبار به خانيقازان، رسيدند (رجوع کنید به رمزى، ج 2، همان، ص 52؛ جودت، ج 1، ص 264؛ فيشر، ص 40؛ گروسه، همانجا، ص 781). در اين دوره كه خانات قازان به ميدان رقابت خانات كريمه (متفق عثمانيها) و حكومت مسكو بدل شده بود، جنگهايى بين آنها به وقوع پيوست كه گاه دامنهاش به قلمرو حكومت مسكو ميرسيد (رجوع کنید به رمزى، همان، ص 86ـ87؛ گروسه، همانجا).
ايوان چهارم (معروف به مخوف؛ حك : 940ـ992/ 1533ـ1584) با تنگ كردن تدريجى حلقه محاصره قازان و قبولاندن مواد تحكمآميز اتمام حجتش، از جمله تسليم كردن خان خردسال قازان و مادرش، سويوم بيكه ، كه قدرت را در دست داشت (تايماس، ص 29ـ30)، سرانجام قازان را در 26 شوال 959/ 15 اكتبر 1552 به تصرف درآورد (رورليچ، ص 28) خاننشين قازان چنان غارت و قلع و قمع شد كه گروسه آن را تقاضيگيرى جدى و قطعى روسيه از خاندان چنگيزخانى دانسته است (رجوع کنید به گروف، ص 554). به سبب زمينهسازى براى روسى كردن نقطه، قيامهاى هرازگاهى بعدى به شدت سركوب گرديد و راه تصرف خانات استراخان (كه هفت سال بعد صورت گرفت) گشوده شد و بدين ترتيب آبراه عمده ولگاتا درياى خزر تحت نظارت روسيه قرار گرفت (رجوع کنید به رمزى، همان، ص 150ـ157؛ تايماس، ص 34 به بعد؛ رورليچ، ص 37ـ38؛ آكيز، ص 71؛ د. ا. ترك، همان، ص 512ـ516).
منابع : (1) شيرين آكينر، اقوام مسلمان اتحاد شوروى، ترجمه على خزاعيفر، مشهد 1366ش؛ (2) احمد جودت، تاريخ جودت، استانبول 1307؛ (3) دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، «آلتين اردو»، عباس زرياب؛ (4) م.م. رمزى، تلفيق الاخبار و تلقيح الاثار فى وقايع قزان و بلغار، و ملوك التتار، بيجا، بيتا؛ (5) رنه گروسه، امپراطورى صحرانوردان، ترجمه عبدالحسين ميكده، تهران 1353ش؛ (6) جمال گوكچه، قفقاز و سياست امپراطورى عثمانى، ترجمه وهاب ولى، تهران 1373ش؛ (7) كلنل والتر، تاريخ روسيه از پيدايش تا 1945، تهران 1338؛
(8) A¦zarba¦yjan Sa¦vet Ensiklopediyasi, vol.4, Baku 1980; (9) Abdullah Battal Taymas, Kazan Turkleri, Ankara 1988; (10) Alan Fisher, The Crimean Tatars, California 1987; (11) J. Hamer Purgstall, Geschichte der Golden Horde Russland (1200-1500), Amesterdam 1979, IA, s.v. "kazan" (by Resit Rahmeti Arat); (12) Yilmaz Oztuna, Baslangicindan Zamanimizakadar Buyuk Turkiye Tarihi, vol.2, Istanbul 1983, Azade Ayse Rorlich, The Volga Tatars, U.S.A, Hoover press publication, 1986; (13) TDVIA, s.v., "Kazan hanligi" (by Ismail Turkoglu); (14) Webster's New Geographical Dictionary, U.S.A.,G. and C.Merriamco. 1980.