كامران ميرزا ، پسر سوم ناصرالدين شاه، ملقب به نايبالسلطنه و اميركبير. وى در 1272 به دنيا آمد (اعتمادالسلطنه، 1364ـ1368ش، ج 1، ص 34). در 1275، لقب نايبالسلطنه گرفت (شرف، ش 4، (ص 1)؛ اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 1، ص 1814). در 1284، كه ناصرالدين شاه عازم سفر به خراسان بود، كامران ميرزا به نيابت شاه منصوب شد. در 1285، به سردارى كل قشون منصوب و به اميركبير ملقب گرديد (روزنامه دولت عليه ايران، ش 623، ص 1102؛ اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1892، 1906). در 1287 كه ناصرالدين شاه عازم زيارت عتبات عاليات شد، كامران ميرزا به مشاركت ميرزا يوسف مستوفيالممالك، مسئول رسيدگى به امور كشور گرديد. در 1288، كامران ميرزا با سرورالدوله، دختر سلطانمراد ميرزا حسامالسلطنه* ازدواج كرد. در 1289 در زمان سفر ناصرالدينشاه به اروپا، كامرانميرزا موظف شد با همراهى فرهاد ميرزا معتمدالدوله، حكمران كردستان كه به تهران احضار شده بود، به امور كشورى و لشكرى رسيدگى كند (اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1915، 1927، 1936؛ مستوفى، ج 1، ص 109، 125).
در اوايل 1292، كامران ميرزا حاكم تهران شد (مستوفى، ج 1، ص 137). در 1293 حكومت قم، كاشان، ساوه و زرند نيز ضميمۀ قلمرو حكمرانى او گرديد. در 1295 در سفر دوم ناصرالدين شاه به اروپا، كامران ميرزا از طرف شاه به نيابت سلطنت منصوب شد (اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1965، 1977). شاه پس از بازگشت از اروپا، ميرزاحسينخان سپهسالار و ميرزا يوسف مستوفيالممالك را با كامران ميرزا در انجام امور كشور شريك كرد (رجوع کنید به همان، 1367ش، ج 3، ص 1984). در همان سال، ناصرالدين شاه حكومت گيلان، مازندران، دماوند، فيروزكوه، ملاير، تويسركان و نهاوند را نيز به او واگذار كرد (مستوفى، ج 1، ص 146ـ147). در 1296 براى ايجاد امنيت در شهر تهران، كامران ميرزا به فرمان شاه، اداره پليس را در تهران تأسيس كرد (اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1993). در 1297 كامران ميرزا وزير جنگ شد (شرف، همانجا؛ صديقالممالك، ص 215؛ مستوفى، ج 1، ص 149). در 1301، ناصرالدين شاه قصد داشت كامران ميرزا را از وزارت جنگ عزل و به جاى وى پسر ديگرش مسعود ميرزا ظلالسلطان* را منصوب كند، اما كامران ميرزا با اصرار در مقام خود باقيماند و تعهد كرد كه مبلغ زيادى بپردازد (نظامالسلطنه مافى، ج 2، ص 362). كامران ميرزا در 1305 حكومت ديگر شهرها را از دست داد و كار او منحصر به حكومت تهران گشت (اعتمادالسلطنه، 1350ش، ص 544؛ مستوفى، ج 1، ص 377). در 1308 در ماجراى قرارداد رژى، كامران ميرزا براى آرام كردن مردم اقدام كرد ولى موفق نشد (رجوع کنید به مستوفى، ج 1، ص 472).
پس از كشته شدن ناصرالدين شاه در 1313، كامران ميرزا از مداخله در امور حكومتى خوددارى كرد (افضلالملك، ص 30). وى به سفيران روس و انگليس پناه برد و آنان نيز از صدراعظم امنيت او را خواستند. آنان به توصيۀ صدراعظم، به تبريز تلگراف زدند و از مظفرالدين شاه براى كامران ميرزا امنيت گرفتند. كامران ميرزا هم تلگرافى به مظفرالدينشاه فرستاد و روز بعد جواب مساعدى دريافت كرد. وى در مراسم تدفين ناصرالدين شاه حضور نيافت (معاصر، ج 1، ص 471ـ473). ميرزا رضا كرمانى، قاتل ناصرالدين شاه، يكى از انگيزههاى خود را از قتل شاه، ستمهايى ذكر كرده است كه در خانه كامران ميرزا بر او وارد شده بود (رجوع کنید به ناظم الاسلام كرمانى، ج 1، ص 101).
مظفرالدين شاه، كامران ميرزا را در صفر 1314 از وزارت جنگ و نيز حكومت تهران بركنار كرد (سياح، ص 488؛ افضلالملك، ص 79؛ قس عبدالحسين سپهر، ص 52). كامران ميرزا در دورهاى كه وزارت جنگ را برعهده داشت، درجات نظامى را ميفروخت و درجاتى مانند سرهنگى، سرتيپى و غيره را بدون هيچ استحقاقى واگذار ميكرد. در دورۀ وزارت او، ارتش ايران سرتيپها و سرهنگهاى كودك و نوجوان داشت (نظامالسلطنه مافى، ج 2، ص 488ـ489؛ بامداد، ج 3، ص 154ـ155). در 1314، كامران ميرزا به جاى عبدالحسين ميرزا فرمانفرما، حاكم كرمان شد ولى چون نميخواست از تهران خارج شود، از حكومت كرمان استعفا كرد (افضلالملك، ص 78). مظفرالدين شاه در ذيقعدۀ 1324، چند روز پس از امضاى قانون اساسى درگذشت. محمدعلى شاه ميخواست امضاى قانون اساسى را به علت بيمارى شاه، بياعتبار جلوه دهد. كامران ميرزا از طرف وى از دكتر خليلخان اعلمالدوله، پزشك مظفرالدين شاه، خواست كه گواهى دهد شاه در روزهاى آخر وضعيت عادى نداشته است، ولى او گواهى نداد (آدميت، ج 2، ص 31).
كامران ميرزا پس از سالها بركنارى از كار، در 1325 در اولين كابينۀ محمدعلى شاه به عنوان وزير جنگ انتخاب شد، ولى به مجلس نرفت. محمدعلى شاه مايل بود كامران ميرزا وزير جنگ شود تا بدين ترتيب وزارت جنگ در اختيار خودش باشد (ملكزاده، ج 3، ص 464). محتشمالسلطنه، معاون رئيسالوزراء، رفتار كامران ميرزا را توهين تلقى كرد (شريف كاشانى، ص 136؛ صفايى، ص 128). سرانجام كامران ميرزا وادار به استعفا شد. وى متهم شد كه از بودجۀ سپاهيان سوءاستفاده كرده است (اتحاديه، ص 173ـ175؛ قس كسروى، ص 408). مجلس همچنين مستمرى شاهزادگان را كم كرد و مستمرى كامرانميرزا را از 000،29 تومان به دوازده هزار تومان تقليل داد (تقيزاده، ص 70). در 1327 با فتح تهران، شاه و كامرانميرزا به سفارت روس پناهنده شدند (ناظمالاسلام كرمانى، ج 2، ص 490؛ سياح، ص 632؛ معاصر، ج 2، ص 1269). محمدعلى شاه جواهرات و اثاث سلطنتى را در برخى جاها، از جمله خانۀ كامران ميرزا، مخفى كرده بود (ناظمالاسلام كرمانى، ج 2، ص 504). هيئت مديره كه از رهبران مشروطه و برگزيدگان ملت تشكيل شده بود، تا افتتاح مجلس شوراى ملى موقتآ امور مملكت را به عهده داشت. اين هيئت پس از بررسى مقدار جواهرات دولتى، هيئتى به سفارت روس فرستاد تا جواهراتى كه نزد محمدعلى شاه، كامران ميرزا و ديگر درباريان بود، تحويل بگيرد و پس از چند روز جواهرات را به خزانه بازگرداندند (ملكزاده، ج 6، ص 1280ـ1281؛ رجوع کنید به كتاب نارنجى، ج 4، ص 38).
كامران ميرزا در 1335، در زمان حكومت احمد شاه، به مدت يك سال حاكم خراسان شد (ملكزاده، ج 7، ص 1622؛ بامداد، ج 3، ص 161). كامران ميرزا پس از بازگشت به تهران تا آخر عمر بيكار بود و در 1348/1308ش درگذشت و در قم به خاك سپرده شد (اعتمادالسلطنه، 1364ـ1368ش، تعليقات محبوبى اردكانى، ج 2، ص 437؛ قس بامداد، ج 3، ص 161). كامران ميرزا 23 فرزند داشت. يكى از دخترانش، ملكه جهان، همسر محمدعلى شاه و مادر احمد شاه بود (اعتمادالسلطنه، 1364ـ1368ش، تعليقات محبوبى اردكانى، همانجا).
كامران ميرزا يكى از بزرگترين دشمنان مشروطه بود. وى خرافهپرست بود و ميخواست با توسل به خرافه موجب سرنگونى مشروطه شود (رجوع کنید به سياح، ص 90؛ ملكزاده، ج 2، ص 423). او خوشگذران، طماع و بيكفايت بود (هدايت، ص 125؛ بامداد، ج 3، ص 157؛ رجوع کنید به سياح، ص 286). كامران ميرزا زبان فرانسه آموخته بود و به دليل مناسبات با افسران آلمانى و اتريشى، زبان آلمانى را هم تا حدى ميدانست (اعتمادالسلطنه، 1364ـ1368ش، ج 1، ص 251؛ همو، 1350ش، ص 8؛ بامداد، همانجا). هنگامى كه وزير جنگ بود، در تهران مدرسۀ نظامى و نيز عمارت جديدى براى تعليمات و فنون نظامى ايجاد كرد (اعتمادالسلطنه، 1364ـ1368ش، ج 1، ص 113، 158). وى مدرسۀ ناصرى را در تهران احداث نمود (صديقالممالك، ص 284) و عمارت اميريه را به نام خود و عمارت منيريه را به نام مادرش (منيرالسلطنه) در خيابان اميريه و منيريۀ تهران بنا نهاد. باغى نيز در شميران احداث كرد كه به كامرانيه معروف شد. نخستين خط تلفن از كامرانيه، از باغ كامران ميرزا به تهران بود (اعتمادالسلطنه، 1364ـ1368ش، ج 1، ص 130؛ تعليقات محبوبى اردكانى، همانجا).
منابع : (1) فريدون آدميت، ايدئولوژى نهضت مشروطيت ايران، تهران (بيتا.)؛ (2) منصوره اتحاديه، مجلس و انتخابات از مشروطه تا پايان قاجاريه، تهران 1375ش؛ (3) غلامحسين افضلالملك، افضلالتواريخ، چاپ سيروس سلدونديان و منصوره اتحاديه، تهران 1361ش؛ (4) محمدحسنبن على اعتمادالسلطنه، تاريخ منتظم، چاپ محمد اسماعيل رضوانى، تهران 1367ش؛ (5) همو، روزنامه خاطرات، چاپ ايرج افشار، تهران 1350ش؛ (6) همو، المآثر و الآثار يا چهل سال تاريخ ايران، چاپ ايرج افشار، تهران 1364ـ1368ش؛ (7) مهدى بامداد، شرح حال رجال ايران در قرن 12 و 13 و 14 هجرى، تهران 1357ش؛ (8) ادوارد براون، انقلاب ايران، ترجمه احمد پژوه، تهران 1338ش؛ (9) حسن تقيزاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، چاپ عزيزاللّه عليزاده، تهران 1379ش؛ (10) روزنامه دولت عليه ايران، ش 623، (رجب 1285ق)، روسيه. وزارت امورخارجه، كتاب تاريخى، چاپ احمد بشيرى، تهران 1367ش؛ (11) عبدالحسينبن هدايتاللّه سپهر، مرآت الوقايع مظفرى و يادداشتهاى ملكالمورخين، چاپ عبدالحسين ذوائى، تهران 1368ش؛ (12) محمدتقى سپهر، ناسخالتواريخ، چاپ جمشيد كيانفر، تهران 1376ش؛ (13) محمدعلى سياح، خاطرات حاج سياح، چاپ حميد سياح، تهران 1359ش؛ (14) شرف، چاپ كتابخانه ملى، تهران 1355ش؛ (15) محمدمهدى شريف كاشانى، واقعات اتفاقيه در روزگار، چاپ منصوره اتحاديه سيروس سعد و زيان، تهران 1362ش؛ (16) ابراهيمبن اسداللّه صديقالممالك، منتخبالتواريخ، تهران 1366ش؛ (17) ابراهيم صفايى، رهبران مشروطه، تهران 1363ش؛ (18) احمد كسروى، تاريخ مشروطه ايران، تهران 1363ش؛ (19) عبداللّه مستوفى، شرح زندگانى من، تهران 1377ش؛ (20) حسن معاصر، تاريخ استقرار مشروطيت در ايران، تهران 1352ش؛ (21) مهدى ملكزاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، تهران 1371ش؛ (22) ناظمالاسلام كرمانى، تاريخ بيدارى ايرانيان، چاپ علياكبر سعيدى سيرجانى، تهران 1362ش؛ (23) حسين قلى خان نظام السلطنه مافى، خاطرات و اسناد حسين قليخان نظامالسلطنه مافى، چاپ معصومه بافى، منصوره اتحاديه، بروس سعد و زيان و...، تهران 1362ش؛ (24) عبدالحسين نوايى، فتح تهران، تهران 1356ش؛ (25) مهديقلى هدايت، گزارش ايران، چاپ محمدعلى صوتى، تهران 1363ش.