responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5891

 

حذف ، اصطلاحى در حوزه زبان‌شناسى و علوم ادبى، از جمله صرف، نحو، بلاغت و عروض، به معناى اسقاط كه در مقابل ذكر به كار می‌رود. حذف در لغت به معناى قطع چیزى از انتها یا كنار است (ازهرى؛ ابن‌منظور، ذیل واژه) و در اصطلاح به افتادن حركت، حرف (صوت)، كلمه و جمله اطلاق می‌شود (ابن‌جِنّى، 1372ـ1376، ج 2، ص 360؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «نحو»).

حذف در آواشناسى، افتادن یك واحد زنجیرى (صامت یا مصوت) تحت شرایط خاصى از زنجیره گفتار است (رجوع کنید به حق‌شناس، ص 157ـ159) و در اصطلاح علماى صرف، عبارت است از افتادن حركت، حرف یا حروفى از كلمه، از جمله اعلال* و ترخیم* (رجوع کنید به سیبویه، ج 2، ص 239، ج 4، ص 152ـ158، و جاهاى دیگر؛ سیرافى، ص 82ـ83، 88، 99ـ126؛ ابن‌فارس، ص 228ـ230). حذف حرف از كلمه در شعر، به دلایل گوناگونى صورت می‌گیرد، چون تخفیف در كلمه و جلوگیرى از سنگینى آن، اختصار، كثرت استعمال، رعایت فاصله و قافیه* و ضرورت شعرى (رجوع کنید به سیبویه، ج 2، ص 239، ج3، ص141، 498ـ499، 519، ج 4، ص 184ـ185، و جاهاى دیگر؛ سیرافى، ص 83ـ84؛ ابن‌جنى، 1374، ج 1، ص 271؛ ابن‌رشیق، ج 1، ص 253ـ254). سیرافى (ص 92ـ 126) و ابن‌رَشیق (ج 2، ص 269ـ280) به بررسى این ضرورتهاى شعرى پرداخته‌اند. سیبویه (ج 3، ص 320ـ321) بابى با عنوان «بابُ اِرادةِ اللَّفظِ بِالْحَرْفِ الواحد» آورده كه ابن‌رشیق (ج 1، ص 310) آن را نوعى از انواع اشارات محسوب نموده است.

در علم بدیع به حذف بخشى از حروف كلمه، اِقْتِطاع گفته می‌شود (زركشى، ج 3، ص 117؛ سیوطى، ج 3، ص 202). اصطلاح ایماء، قَبض و اِكتِفاء نیز براى اِقتطاع آورده شده (رجوع کنید به ابن‌فارس، ص 228؛ مدنى، ج 3، ص 83) است. این نوع حذف چندان قیاسى نیست (ابن‌اثیر، ج 2، ص 92) و گاه اختلاف در حذف و اثبات حروف یك واژه منشأ اختلاف در گویشهاى مختلف مردم عرب شده است (ابن‌فارس، ص 49).

نَحْت (ساختن یك كلمه از دو كلمه جدا از هم) در علم صرف نیز می‌تواند نمونه‌اى از حذف حروف در یك كلمه به شمار آید (رجوع کنید به همان، ص 271).

نزد علماى نحو، حذف عبارت است از افتادن كلمه یا جمله از كلام (رجوع کنید به رُمّانى، ص 70؛ ابن اثیر، ج 2، ص 58؛ نیز رجوع کنید به ابن‌جنى، 1372ـ1376، ج 2، ص 360ـ379). حذف در زبان عربى شیوه‌اى دقیق، مُستدل و از سنّتهاى ادبى است (ابن‌فارس، ص 205؛ عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانى، 1398، ص 112)، اما ابن مَضاء قرطبى (متوفى 605؛ ص 97) برخى از صورتهاى حذف را مصداق تكلف و تشخیص آن را خارج از توان دانسته است.

حذف كلمه، كه با عناوین مفردات یا جزئى از جمله نیز آمده، حذف اسم و فعل و حرف را شامل می‌شود (ابن‌جِنّى، 1372ـ1376، ج 2، ص 361؛ ابن‌اثیر، ج 2، ص 71ـ72؛ خطیب قزوینى، التلخیص، ص 216ـ217). در علم بدیع به این نوع حذف اِختِزال گفته می‌شود (زركشى، ج 3، ص 134؛ سیوطى، ج 3، ص 206).

سیبویه (ج2، ص344ـ345، ج3، ص499، ج4، ص185) حذف اسم را شایسته‌تر از حذف دیگر انواع كلمه شمرده و به مواردى چون حذف مبتدا، خبر، مضاف و مستثنى اشاره كرده است. سایر منابع نحوى، بلاغى و تفسیرى هر یك نمونه‌هایى به این مجموعه اضافه كرده یا فقط مواردى خاص را ذكر كرده‌اند (رجوع کنید به ابن‌جنى، 1372ـ1376، ج 2، ص 361ـ 378؛
عسكرى، ص 187ـ193؛
خفاجى، ص 202؛
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانى، 1398، ص 112ـ113، 118؛
فخررازى، ص 238ـ 241، 243ـ245؛
سكاكى، ص 120ـ121؛
ابن‌اثیر، ج 2، ص 71ـ92؛
خطیب قزوینى، التلخیص، ص 216ـ218).

باتوجه‌به اختلاف منابع، اهمّ موارد حذف اسم عبارت است از: حذف مضاف، مضافٌ الیه، مبتدا، خبر، موصوف، صفت، معطوفٌ علیه، معطوف با حرف عطف، مُبْدَلٌ منه، فاعل، مفعول، حال، منادا، عائد، موصول، صله، جار و مجرور، ضمیر متصل منصوب، تمییز، مستثنى (رجوع کنید به طیبى، ص 118ـ121؛
یحیی‌بن حمزه علوى، ج 2، ص 103ـ 108؛
ابن‌هشام، ج 2، ص 623ـ 634؛
سبكى، ج 3، ص 108ـ 109، 115؛
زركشى، ج 3، ص 135ـ180؛
سیوطى، ج 3، ص 206ـ210).

ابن‌جنى (1372ـ1376، ج2، ص378) به یك مورد از حذف حال در قرآن اشاره كرده و دلیل آن را روشن بودن محذوف دانسته، اما به‌طوركلى، حذف حال را نیكو نشمرده‌است. ابن‌هشام (ج 2، ص 591، 608) فاعل را جزء محذوفات به شمار نیاورده و ابن‌اثیر (ج 2، ص 71) حذف آن را منوط به ذكر فعل دانسته است. حذف مؤكّد و مبدلٌ منه نیز از دیگر موارد اختلاف است (ابن‌هشام، ج 2، ص 608ـ609، 629؛
سبكى، ج 3، ص 115). سیوطى (ج 3، ص 213ـ214) حذف جار و مجرور، معطوف و حرف عطف را در بخش محذوفاتِ بیش از یك كلمه آورده است.

حذف فعل و حرف از موارد شایع حذف كلمه به شمار می‌آید (سبكى، ج 3، ص 115ـ116). چون حروف جانشین فعل هستند، مانند اِلّا كه جانشین فعل اَسْتَثْنى است، و به جهت اختصار در جمله می‌آیند، حذف آنها به نوعى اختصار در اختصار است و قیاس در آن جایز نیست (رجوع کنید به ابن‌هشام، ج2، ص609، 635ـ645؛
زركشى، ج3، ص 209ـ 210؛
سیوطى، ج 3، ص 211ـ213).

از دیگر انواع حذف كلمه، اِكتِفاء (ذكر یك چیز از دو چیز ملازم هم و حذف دیگرى) و اِحتِباك (حذف چیزى از جمله اول كه نظیرش در جمله دوم آمده و برعكس) است (رجوع کنید به زركشى، ج 3، ص 118ـ123؛
سیوطى، ج 3، ص 203ـ206).

از دیگر موارد حذف، حذف یك یا چند جمله است. حذف جمله از بهترین نوع محذوفات است كه اختصار در كلام را می‌رساند (ابن‌جنى، 1372ـ1376، ج 2، ص 360؛
ابن‌اثیر، ج 2، ص 58؛
خطیب قزوینى، الایضاح، ص 187؛
براى اطلاع بیشتر درباره حذف انواع جمله رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج 2، ص 84ـ89؛
ابن عبدالسلام، ص 12ـ15، 18؛
سبكى، ج 3، ص 112ـ116).

دلالت بر محذوف و وجود قرینه در جمله، از شرایط حذف به شمار می‌رود (آمدى، ص 169؛
خفاجى، ص 201ـ202؛
ابن‌اثیر، ج2، ص58، 62؛
ابن‌ابی‌الاصبع، ص462). گاه محذوف جانشینى دارد و گاه ندارد (خطیب قزوینى، التلخیص، ص 220؛
سیوطى، ج 3، ص 215؛
مدنى، ج 6، ص 246ـ 248). در منابع متقدم (رجوع کنید به سیبویه، ج 3، ص 269؛
ابن‌قتیبه، 1393، ص 210ـ 212؛
عسكرى، ص187؛
خفاجى، ص202؛
ابن‌اثیر، ج2،ص79ـ 84) به جانشینى مضاف و مضافٌالیه و همچنین موصوف و صفت اشاره شده است. به گفته ابن‌جنى (1372ـ1376، ج 1، ص 284ـ285، 288، ج 2، ص 366) گاه قرینه حالیه جانشین محذوف است نه هیچ لفظ دیگرى. تَفتازانى (ص 193) و زركشى (ج 3، ص 102) جانشینى محذوف و وجود قرینه را شرط حذف دانسته و ابوهلال عسكرى (ص 188)، ابن‌مضاء قرطبى (ص 88ـ89) و مدنى (متوفى 1120؛
ج 5، ص 192ـ 193) علم مخاطب را به مثابه جانشین محذوف پذیرفته‌اند.

توجه به معنا و موقعیت نحوى كلمات، محذوف را تعیین می‌كند (ابن‌اثیر، ج 2، ص 62؛
یحیی‌بن حمزه علوى، ج 2، ص 92ـ 93). عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانى (1954، ص 383) با بیان این نكته كه گاه كلمه‌اى حذف می‌شود و كلمه دیگر در محلّ نحوى آن قرار می‌گیرد، آن را گونه‌اى مجاز* خوانده است. بنابر قول مشهور، حذف از انواع ایجاز (بیان مقصود با الفاظى اندك) به شمار می‌رود (ابن‌قتیبه، 1382، ص 16؛
قدامةبن جعفر، ص 76؛
رُمّانى، ص70؛
ابن‌جنى، 1372ـ 1376، ج1، ص289)؛
ابن‌جنى (1372ـ 1376، ج 2، ص 446، 451)، ابن‌رشیق (ج 1، ص 251) و ابن اَبی‌الاصبع (ص 459) آن را از انواع مجاز نیز دانسته‌اند.

حذف در اختصار (رجوع کنید به قدامةبن جعفر، همانجا؛
براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به ابن‌قتیبه، 1393، ص 223ـ231؛
سكاكى، ص 120؛
یحیی‌بن حمزه علوى، ج 2، ص 92؛
ابن‌هشام، ج 2، ص 611ـ 612؛
سیوطى، ج 3، ص 190)، استعاره*، اشاره و اِرْداف (اراده معنا با لفظى مترادف) نیز به كار می‌رود (ابن‌رشیق، ج 1، ص 310؛
ابن ابی‌الاصبع، همانجا).

علم معانى، اقامه دلیل را شرط حذف دانسته است (ابن‌اثیر، ج 2، ص 62؛
قرطاجنى، ص 65). سیبویه (ج 2، ص 129، 345، ج 3، ص 103، 288)، به نقل از خلیل‌بن احمد، كثرت استعمال، علم مخاطب بر معنا و استخفاف در كلام را از دلایل حذف برشمرده و خود (ج 1، ص 186، 212، 337، ج 2، ص 239) به دلایلى چون مجاز و جلوگیرى از اطاله كلام در سخن اشاره كرده است. علماى نحو و بلاغت نیز هر یك به نوعى به بررسى این موارد به عنوان دلایل حذف پرداخته‌اند (رجوع کنید به قدامةبن جعفر، همانجا؛
آمدى، ص 169ـ171؛
ابن‌جنى، 1372ـ 1376، ج 1، ص 289ـ290؛
عسكرى، ص 187ـ188؛
باقلانى، ص 268). در منابع متأخر (رجوع کنید به ابن عبدالسلام، ص 3ـ7؛
خطیب قزوینى، الایضاح، ص 194ـ195؛
سیوطى، ج 3، ص 195ـ196) دلالت عقل و عادت بر محذوف و تعیین آن را برحسب عقل و عادت از دلایل حذف برشمرده‌اند.

چنانچه ظاهر كلام و مقتضاى حال، بر محذوف دلالت نماید و جمله ابهام و پیچیدگى نداشته باشد، حذف شایسته و حتى بلیغ‌تر از ذكر است (رجوع کنید به جاحظ، 1388، ج 1، ص 91؛
همو، 1351، ج 1، ص 141؛
رمانى، ص 70ـ71). هیچ دلیلى روشن‌تر از این قول نمی‌تواند حذف را جایز، و گاه به لحاظ بلاغى، واجب نماید و آن را مشروط به مقتضاى حال سازد (عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانى، 1398، ص 126ـ127، 132؛
ابن‌اثیر، ج 2، ص 61ـ 62؛
عبدالفتاح لاشین، ص 170؛
نیز رجوع کنید به باقلانى، همانجا). به همین مناسبت جاحظ در البیان و التبیین (ج 1، ص 226ـ232، ج 2، ص 219ـ222) ابوابى درباره سخنان موجز، محذوف و نیكو آورده است.

برخى منابع متأخر (رجوع کنید به ابن‌عبدالسلام، ص 2؛
زركشى، ج 3، ص 104ـ105؛
مدنى، ج 6، ص 242ـ244) به بررسى فواید حذف پرداخته‌اند كه در واقع همان دلایل حذف هستند كه به آنها اشاره شد.

حذف در مباحث و عناوین نحوى چون تنازع*، اِغراء و تحذیر (هشدار به مخاطب در امرى محبوب یا مكروه كه حذف فعل در آن الزامى است) و اِشتغال مطرح شده است (رجوع کنید به ابن‌هشام، ج 2، ص 600ـ601؛
مدنى، ج 6، ص 242ـ243).

حذف در علم بدیع صنعتى است كه در آن كاتب یا شاعر در نثر یا نظم، یك یا دو یا چند حرف از حروف الفبا را می‌اندازد (رشیدالدین وطواط، ص 64؛
قس رادویانى، ص 108، كه این صنعت را مُجَرَّد نامیده است). صفی‌الدین حِلّى (متوفى 750، ص 276)، ابن‌حِجَّة (ج 4، ص 344) و مدنى (ج 6، ص 176) به این تعریف، شرط عدم تكلف را اضافه نموده‌اند و فخر رازى (ص 84) نشان دادن مهارت زبانى را عامل اصلى این صناعت دانسته است. همائى (متوفى 1359ش؛
ج 1، ص 76) آن را از صنایع لفظى بدیع برشمرده است.

صنایع اِعنات (رجوع کنید به لزوم مالایلزم*)، مُوَصَّل (حروف كلمات در نوشتن از هم گسسته نباشند)، مُقَطَّع (حروف كلمات در نوشتن از هم گسسته باشند)، رَقْطاء (یك حرف داراى نقطه و حرف دیگر بی‌نقطه باشد) و خَیفاء (حروف یك كلمه منقوط و كلمه دیگر غیر منقوط باشند) نیز از مقولات حذف به شمار می‌روند (رشیدالدین وطواط، ص 63ـ67؛
فخررازى، ص 85). خطبه بدون الف منسوب به حضرت على علیه‌السلام، خطبه‌ها و جملات بدون راء واصل‌بن عطا و چند مقامه از مقامات ادبى حریرى (ص54ـ66، 287ـ300) از آن جمله است (ابوالفرج اصفهانى، ج 3، ص 146؛
ابن ابی‌الحدید، ج 19، ص 140ـ143؛
ابن‌خلّكان، ج 6، ص 8؛
قس تفتازانى، ص 461، كه آن را تكلف دانسته است).

حذف در علم عروض عبارت است از افتادن سبب خفیف از آخر افاعیل عروضى، مانند حذف «لن» در «مفاعیلن» (علی‌بن محمد جرجانى، ص 114؛
نیز رجوع کنید به عروض*).


منابع :
(1) حسن‌بن بشرآمدى، الموازنة بین ابی‌تمّام... و البحترى، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، (بیروت ?1363/ 1944)؛
(2) ابن ابی‌الاصبع، تحریر التحبیر فى صناعة الشعر و النثر و بیان اعجاز القرآن، چاپ حفنى محمد شرف، قاهره 1383؛
(3) ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(4) ابن‌اثیر، المثل السائر فى أدب الكاتب و الشّاعر، چاپ كامل محمد محمدعویضه، بیروت 1419 / 1998؛
(5) ابن‌جِنّى، الخصائص، چاپ محمدعلى نجار، (قاهره 1372ـ1376/1952ـ 1957)، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(6) همو، سِرُّصناعة الأِعراب، ج 1، چاپ مصطفى سقا و دیگران، قاهره 1374/1954؛
(7) ابن‌حِجَّه، خزانة الأدب و غایة الأرب، چاپ كوكب دیاب، بیروت 1421/2001؛
(8) ابن‌خلّكان؛
(9) ابن‌رشیق، العمدة فى محاسن الشعر و آدابه و نقده، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت 1401/1981؛
(10) ابن‌عبدالسلام، كتاب الاشارة الى الایجاز فى بعض انواع‌المجاز، بیروت: دارالمعرفة، (بی‌تا.)؛
(11) ابن‌فارس، الصاحبى فى فقه اللغة و سنن‌العرب فى كلامها، چاپ مصطفى شویمى، بیروت 1382/1963؛
(12) ابن‌قتیبه، ادب الكاتب، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، مصر 1382/1963؛
(13) همو، تأویل مشكل‌القرآن، چاپ احمد صقر، قاهره 1393/1973؛
(14) ابن‌مضاء قرطبى، كتاب الرد علی‌النحاة، چاپ شوقی‌ضیف، قاهره 1947؛
(15) ابن‌منظور؛
(16) ابن‌هشام، مغنی‌اللبیب عن كتب‌الأعاریب، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره ( 1964)، چاپ افست قم 1404؛
(17) ابوالفرج اصفهانى؛
(18) محمدبن احمد ازهرى، تهذیب‌اللغة، ج 4، چاپ عبدالكریم عزباوى، قاهره (بی‌تا.)؛
(19) محمدبن طیب باقلانى، اعجازالقرآن، چاپ عمادالدین احمدحیدر، بیروت 1411/1991؛
(20) مسعودبن عمر تفتازانى، كتاب المطوّل فى شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) 1330، چاپ افست قم 1407؛
(21) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ حسن سندوبى، قاهره 1351/1932؛
(22) همو، كتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر [?1385ـ1389/ 1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(23) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانى، دلائل الاعجاز، چاپ محمدرشیدرضا، بیروت 1398/1978؛
(24) همو، كتاب اسرارالبلاغة، چاپ هلموت‌ریتر، استانبول 1954؛
(25) علی‌بن محمد جرجانى، كتاب‌التعریفات، چاپ ابراهیم ابیارى، بیروت 1405/1985؛
(26) قاسم‌بن على حریرى، كتاب المقامات الادبیة، مصر: دارالكتب العربیةالكبرى، (بی‌تا.)؛
(27) علی‌محمد حق‌شناس، آواشناسى، تهران 1376ش؛
(28) محمدبن عبدالرحمان خطیب قزوینى، الایضاح فى علوم‌البلاغة: المعانى و البیان و البدیع، بیروت : دارالكتب العلمیة، (بی‌تا.)؛
(29) همو، التلخیص فى علوم‌البلاغة، چاپ عبدالرحمان برقوقى، (قاهره ?1350/ 1932)؛
(30) عبداللّه‌بن محمدخفاجى، سرّالفصاحة، چاپ عبدالمتعال صعیدى، (قاهره) 1389/1969؛
(31) محمدبن عمر رادویانى، ترجمان‌البلاغه، چاپ احمد آتش، استانبول 1949، چاپ افست تهران 1362ش؛
(32) محمدبن محمدرشیدالدین وطواط، حدایق السحر فى دقایق‌الشعر، چاپ عباس اقبال آشتیانى، تهران 1362ش؛
(33) علی‌بن عیسى رُمّانى، النُّكتُ فى اعجازالقرآن، در ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن، چاپ محمد خلف‌اللّه و محمد زغلول سلام، مصر : دارالمعارف، (بی‌تا.)؛
(34) محمدبن بهادر زركشى، البرهان فى علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت 1408/1988؛
(35) احمدبن على سبكى، عروس الافراح فى شرح تلخیص المفتاح، چاپ خلیل ابراهیم خلیل، بیروت 1422/2001؛
(36) یوسف‌بن ابی‌بكر سكاكى، كتاب مفتاح العلوم، (قاهره) 1348، چاپ افست قم (بی‌تا.)؛
(37) عمروبن عثمان سیبویه، كتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره [?1385/ 1966[، چاپ افست بیروت 1411/1991؛
(38) حسن‌بن عبداللّه سیرافى، ضرورة الشعر، چاپ رمضان عبدالتواب، بیروت 1405/1985؛
(39) عبدالرحمان‌بن ابی‌بكر سیوطى، الاتقان فى علوم‌القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره 1967)، چاپ افست قم 1363ش؛
(40) عبدالعزیزبن سرایا صفی‌الدین حلّى، شرح الكافیة البدیعیة، چاپ نسیب نشاوى، دمشق 1402/1982؛
(41) حسین‌بن محمد طیبى، التبیان فى البیان، چاپ توفیق فیل و عبداللطیف لطف‌اللّه، كویت 1406/1986؛
(42) عبدالفتاح لاشین، بلاغة القرآن فى آثارالقاضى عبدالجبار، (قاهر 1978)؛
(43) حسن‌بن عبداللّه عسكرى، كتاب الصناعتین: الكتابة والشعر، چاپ علی‌محمد بجاوى و محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره) 1971؛
(44) محمدبن عمر فخررازى، نهایة الایجاز فى درایة الاعجاز، چاپ احمد حجازى سقّا، بیروت 1412/1992؛
(45) قدامةبن جعفر، كتاب نقدالنّثر، چاپ طه حسین بك و عبدالحمید عبادى، قاهره 1941؛
(46) حازم‌بن محمد قرطاجنى، منهاج‌البلغاء و سراج‌الادباء، چاپ محمد حبیب‌بن خوجه، تونس [? 1966[؛
(47) علی‌خان‌بن احمد مدنى، انوارالربیع فى انواع‌البدیع، چاپ شاكر هادى شكر، نجف 1388ـ 1389/ 1968ـ1969؛
(48) جلال‌الدین همائى، فنون بلاغت و صناعات ادبى، تهران 1367ش؛
(49) یحیی‌بن حمزه علوى، كتاب الطراز المتضمن لاسرار البلاغة و علوم حقائق‌الاعجاز، بیروت 1402/1982؛


(50) EI2, s.v. "Nahw" (by G. Troupeau).

/ زهرا نهاوندى /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5891
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست