حِجْر ، شهرى در شمالغربى عربستان. این شهر در ناحیه یا وادى حجر، میان مدینه و تبوك، و بین حجاز و شام واقع است (بكرى، ج 2، ص 426؛ یاقوت حموى، ذیل مادّه). به گفته ابنخرداذبه (ص150، 191)، حجر در میانه دمشق و مكه، و بین جُنَینه و وادیالقُرى واقع است. نام این شهر را لغتشناسانى چون ابندرید (ص 436) و جغرافیانویسان و مورخانى مانند ابنحائك (ص 245) و اصفهانى (ص 397) و ابنبطوطه (ج 1، ص 127) به صورت حِجْر یا حجرثمود ضبط كردهاند؛ اما صورتهاى دیگرى نیز از این نام دیده شده است. حجر در سده پنجم پیش از میلاد، در منابع لاتین اگره نامیده میشد و از شهرهاى حجاز بود (رجوع کنید به جوادعلى، ج 2، ص 48). در سال 65قم، نبطیان بر حجر مسلط شدند و ظاهرآ اوج شكوفایى حجر پیشاز اسلام در دوران آنها بوده است (رجوع کنید به همان، ج2، ص249).
اهمیت تاریخى حجر به حضور قوم ثمود* در این محل بازمیگردد و به همین سبب، بسیارى آن را دیار ثمود نیز نامیدهاند (براى نمونه رجوع کنید به ابنقتیبه، ص 18؛ مقدسى، ص 67؛ بكرى؛ یاقوت حموى، همانجاها).
حجر در زمان پیامبر اكرم در قلمرو اسلامى قرار گرفت و پیامبر پیش از غزوه تبوك* شبى با یاران خود در حجر بیتوته كرد، اما یاران خود را از آشامیدن آب چاهها و وضو گرفتن با آن و داخل شدن به خانههاى بازمانده از اهل ثمود برحذر داشت (رجوع کنید به ابنهشام، ج 4، ص 164ـ165؛ ازرقى، ج 2، ص 132ـ 133؛ بكرى، همانجا). برخى بر آناند كه منظور از جبال در آیه 82 سوره حجر*، كوههاى اَثالِث (یا اثالب) نزدیك حجر است (رجوع کنید به جیهانى، ص 47؛ یاقوت حموى، همانجا؛ ابوالفداء، ص 89).
در بیشتر منابع اسلامى، نام حجر همراه وادیالقُرى* آمده است (براى نمونه رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص150؛ اصطخرى، ص 19؛ جیهانى، همانجا؛ كحّاله، ص 34ـ35). به گفته ابنهشام (ج 4، ص 174)، این شهر داراى مسجدى بوده كه احتمالاً همان مسجدى است كه مقدسى (ص 84) آن را مسجد صالح خوانده است. در قرن سوم، حجر بازارى داشت كه از اهمیت تجارى شهر حكایت میكند (رجوع کنید به اصفهانى،همانجا)، اما در سده چهارم، روستایى كوچك با ساكنان اندك وصف شده است (رجوع کنید به اصطخرى، ص 19؛ جیهانى، همانجا). در اواخر همین سده، مقدسى (ص 53، 84) آن را از شهرهاى كوچك ناحیه قُرح به مركزیت وادیالقرى به شمار آورده و از چاههاى بسیار و كشتزارهاى آن سخن گفته است (نیز رجوع کنید به ابنبطوطه، همانجا).
حجر موقعیت و اهمیت ارتباطى نیز داشته، چرا كه شهرى در مسیر مكه بوده است و كاروانهاى حجاج شام در آنجا منزل میكردند (ابوالفداء، همانجا).
مطالب مربوط به حجر، از سده هشتم تا دوره معاصر اندك است. در سده هشتم، حمداللّه مستوفى (ص 15) و در سده چهاردهم، كحّاله (همانجا) و فؤاد حمزه (ص220) آنجا را قریهاى در وادیالقرى ذكر كردهاند. امروزه حجر، مدائن صالح نامیده میشود كه برگرفته از نام حضرت صالح علیهالسلام، پیامبر قوم ثمود، است (رجوع کنید به ثمود*). از لحاظ تقسیمات سیاسى، این شهر تابع شهرستانِ (محافظه) علاء از استانِ (منطقه) مدینه است و با شهر علاء (مركز محافظه) حدود 25 كیلومتر فاصله دارد، در 110 كیلومترى جنوبغربى شهر تیماء* واقع است و با راه فرعى به طول بیش از پنجاه كیلومتر به راه اصلى مدینه ـ تبوك متصل میشود (رجوع کنید به اطلس المملكة العربیة السعودیة، ص 14ـ15، 190، 237).
نخستین مستشرقى كه در نیمه دوم سده سیزدهم/ نوزدهم به این شهر رفت و تصاویرى از آن تهیه كرد، داوتى بود، سپس اویتینگ و اوبر و فیلبى از آنجا دیدن كردند. در 1325/ 1907 ژوسن و ساویناك نیز ساختمانهاى مدائن صالح را به تفصیل شرح دادند (رجوع کنید به فؤاد حمزه، همانجا؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). از حجر كتیبههاى بسیارى به زبانهاى گوناگون و آثار متعددى ،از جمله قصر بِنت و بیت شیخ، باقیمانده است (رجوع کنید به جوادعلى، ج 8، ص 175ـ176،210؛ فؤاد حمزه، ص 220ـ 221).
بهجز حجرِ وادیالقرى یا حجرِ ثمود، مكان یا شهرهاى دیگرى با همین نام در منابع قدیم و جدید دیده میشود كه بیشتر در جزیرةالعرباند و در میان آنها حِجر یا حَجر یمامه از بقیه معروفتر است و درباره آن، كه در قدیم محل بازارهاى اعراب و مدتى مركز ناحیه یمامه* بوده است، مطالب فراوانى هست (براى نمونه رجوع کنید به حربى، ص 616ـ617؛ ابنخرداذبه، ص 151؛ ابنحائك، ص 274؛ اصفهانى، ص 134، 357؛ ابوالفداء، ص 97؛ كحّاله، ص 33، 41ـ42؛ ابوخلیل، ص 48ـ 49). حجراسماعیل*، نیز گاهى حجرِ مكه خوانده شده است. بهجز این دو، رود و شهر حجر در حضرموت یا حجرِ یمن (رجوع کنید به یعقوبى، ج 1، ص 201؛ ابنخرداذبه، ص 143؛ كحّاله، ص 528)، حُجر كه موضع و بخشى از مِخلاف در یمن بوده (ابنخرداذبه، ص 141؛ ابوالفداء، همانجا)، حِجر بصره (طبرى، ج 9، ص 425، 428) و حَجرِ منطقه بحرین (ابنحائك، ص 249) نیز معروفاند. نام حجر در اشعار جمیلبن عبداللّه* (ص 36، 70، 138) آمده است كه بر حجر ثمود دلالت دارد.
منابع : (1) ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/ 1987؛ (2) ابنحائك، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن على أكوع، بغداد 1989؛ (3) ابنخرداذبه؛ (4) ابندرید، كتاب جمهرة اللغة، چاپ رمزى منیربعلبكى، بیروت 1987ـ1988؛ (5) ابنقتیبه، المعارف، بیروت 1407/1987؛ (6) ابنهشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفى سقا، ابراهیم ابیارى، و عبدالحفیظ شلبى، بیروت: داراحیاء التراث العربى، (بیتا.)؛ (7) اسماعیلبن على ابوالفداء، كتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛ (8) شوقى ابوخلیل، اطلس التاریخ العربى الاسلامى، بیروت 1423/2002؛ (9) محمدبن عبداللّه ازرقى، اخبار مكة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدى صالح ملحس، بیروت 1403/ 1983، چاپ افست قم 1369ش؛ (10) اصطخرى؛ (11) حسنبن عبداللّه اصفهانى، بلاد العرب، چاپ حمد جاسر و صالح على، ریاض 1388/1968؛ (12) اطلس المملكة العربیة السعودیة، ریاض: وزارة التعلیم العالى، 1420/2000؛ (13) عبداللّهبن عبدالعزیز بكرى، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفى سقّا، بیروت 1403/1983؛ (14) جمیلبن عبداللّه، دیوان، بیروت 1386/1966؛ (15) جوادعلى، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت 1976ـ 1978؛ (16) ابوالقاسمبن احمد جیهانى، اشكال العالم، ترجمه علیبن عبدالسلام كاتب، چاپ فیروز منصورى، تهران 1368ش؛ (17) ابراهیمبن اسحاق حربى، كتابالمناسك و اماكن طرق الحج و معالم الجزیرة، چاپ حمد جاسر، ریاض 1401/1981؛ (18) حمداللّه مستوفى، نزهة القلوب؛ (19) طبرى، تاریخ (بیروت)؛ (20) فؤاد حمزه، قلب جزیرةالعرب، ریاض 1388/1968؛ (21) عمررضا كحّاله، جغرافیة شبه جزیرةالعرب، چاپ احمدعلى، مكه 1384/1964؛ (22) مقدسى؛ (23) یاقوت حموى؛ (24) یعقوبى، تاریخ؛