responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5816

 

حجاب(1) ، اصطلاحى دینى ناظر به حكم پوشش زنان در برابر دیگران، به‌ویژه مردان غیرمحرم، كه در كنار حكم پوشش مردان در فقه مطرح شده است. حجاب در لغت به معناى مانع، چیزى كه بین دو چیز جدایى افكنَد، پوشاندن و پوشش (سِتر) است (جوهرى؛ ابن‌منظور؛ زبیدى، ذیل واژه). به پرده حائل میان قفسه سینه و شكم، «حجاب حاجز» می‌گویند (رجوع کنید به تهانوى، ذیل واژه). امروزه واژه حجاب در زبان عامه مردم و متون فقهى به معناى پوشش شرعىِ زنان به‌كار می‌رود. حجاب، بیش از آنكه جنبه فردى داشته باشد، رفتارى اجتماعى است، یعنى انسان عاقل مكلف، در جمع و هنگام مواجهه با دیگران، از حیث پوشش، الزامات و محدودیتهایى را می‌پذیرد كه میزان آن در فرهنگها و ادیان و جوامع، متفاوت است. در باور دین‌داران، علی‌الاصول، الزامات و محدودیتها و هنجارهاى حضور در اجتماع را دین تعیین می‌كند.

پوشیده بودن زنان در ادیان و اقوام پیش از اسلام نیز وجود داشته است (رجوع کنید به سفر پیدایش، :24 64ـ65؛ كتاب اشعیاء نبى، :3 16ـ24؛ نامه اول پولس به قرنطیان، :11 4ـ 15؛ د. ایرانیكا، ذیل "Cador.l-II"؛ >دایرةالمعارف جهان‌اسلام آكسفورد<، ذیل واژه؛ براى موجبات این پوشیدگى رجوع کنید به مطهرى، ص 31ـ 33). مسیحیان و یهودیان به پوشیده بودن موى زنان اهمیت می‌دادند و آن را از نشانه‌هاى عفت زنان برمی‌شمردند. متأله مسیحى، تِرتولیانوس (از آباء كلیسا، متوفى 225 میلادى)، در اثرش >درباره پوشش زنان<، زنان مسیحى را ملزم می‌كرد در لباس پوشیدن، آرایش مو، راه رفتن و استفاده از زیورآلات همانند زنان مشرك نباشند. در دوره معاصر گروهى از یهودیان راست‌كیش (ارتدوكس) همچنان بر لزوم پوشیده بودن موى زنان پافشارى می‌كنند (رجوع کنید به د. جودائیكا، ذیل "Head, covering of the"؛ >دایرةالمعارف دین<، ذیل "Clothing", "Tertullian").

واژه حجاب هفت بار در قرآن كریم (غالباً به معناى مانع و حائل) به‌كار رفته (رجوع کنید به اعراف: 46؛ اسراء: 45؛ مریم: 17؛ احزاب: 53؛ ص: 32؛ فصّلت: 5؛ شورى: 51)؛ اما فقط آیه 53 سوره احزاب ــكه مردان مسلمان را از رو در رو شدن با همسران پیامبرصلی‌اللّه‌علیه‌وآله منع كرده ــ تاحدودى ناظر به معناى اصطلاحىِ مطرح در این مقاله است. به نظر می‌رسد نزول این آیه نخستین مرحله تبیین لزوم پوشیده بودن زنان در مواجهه با مردانِ غیرمحرم بوده كه مفهوم و حدود آن به‌تدریج در سیر نزول آیات بسط یافته است.

در این آیه به مردان دستور داده شد كه با همسران پیامبر از پشت پرده (مِنْ وَراءِ حجابٍ) سخن گویند و همسران پیامبر در برابر دیدگان نامحرمان پیدا نباشند و این كار براى پاكى قلبى هر دو طرف بهتر دانسته شد. حكم آیه ــ كه به سبب ذكر واژه حجاب در آن، به «آیه حجاب» معروف است ــ به همسران پیامبر اختصاص داشت و دیگر زنان مسلمان را دربرنمی‌گرفت (طبرسى؛ ابن‌كثیر؛ شوكانى؛ محمدحسین طباطبائى، ذیل آیه؛ قس مقدّم، ص 251ـ269، كه آراى عالمان و مفسران اهل سنّت را درباره تعمیم این حكم به زنان دیگر گردآورده است). حدیث ابن امّ مكتوم ــ كه مطابق آن پیامبر اكرم به همسران خود دستور دادند در برابر مرد نابینا خود را پشت حائلى پوشیده دارند (رجوع کنید به كلینى، ج 5، ص 534؛ بیهقى، ج 7، ص 91ـ92؛ حرّعاملى، ج20، ص 232ـ233)ــ نیز همین معنا را افاده می‌كند (براى سند حدیث رجوع کنید به محمدتقى خوئى، ج 32، ص 39؛ نیز براى استفاده نوعى تعمیم از این حدیث رجوع کنید به جوادى آملى، ص 52ـ 53). پایبندى همسران پیامبر اكرم به اجراى این دستور و تلقى مسلمانان صدر اسلام از آن (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 8، ص 143ـ144، 146ـ 147؛ بخارى، ج 3، ص 154ـ155، ج 5، ص 77ـ78، ج 6، ص 42، 239؛ مسلم‌بن حجاج، ج 3، ص 118ـ119، ج 4، ص 147، 163ـ164، 171، ج 7، ص 11؛ حاكم نیشابورى، ج 3، ص 154)، مؤید این نكته است كه در ابتدا حكمتِ تشریع حجاب، حفظ شأن و حرمت پیامبر و نوعى احترام ویژه به همسران ایشان بوده است.

تا سال پنجم هجرى كه این آیه در آن سال، در جریان ازدواج پیامبر اكرم با زینب بنت جَحْش نازل شد (رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 3، ص 226؛ بخارى، ج 6، ص 24ـ26؛ ابن‌بابویه، ج 1، ص 65؛ ابن‌كثیر، ذیل آیه؛ براى دیگر شأن نزولهاى ذكر شده رجوع کنید به سیوطى، ذیل آیه)، حجاب به معناى مورد اشاره در آیه بر هیچ‌یك از زنان مسلمان واجب نشده بود، هرچند در آیات دیگرى از همین سوره كه قبل از آیه حجاب نازل شده‌اند، همسران پیامبر و دیگر زنان مسلمان از تبرّج به شیوه عصر جاهلیت نهى شده بودند، اما نه نفى تبرّج، وجوب و حدود حجاب را افاده می‌كرد و نه احتراز از تبرّج موجب بی‌نیازى از حجاب بود (رجوع کنید به تبرّج*). در هر صورت، آیه حجاب مستقیماً درباره احكام پوشش زنان نیست و حكم شرعى پوشش و حدود آن در آیه‌هاى دیگرى از قرآن كریم آمده است.

با نزول آیه 59 سوره احزاب، به همسران و دختران پیامبر و زنان با ایمان دستور داده شد براى شناخته شدن و مورد آزار قرار نگرفتن، خود را با جِلباب بپوشانند (یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلابیبِهِنَّ). لغت‌شناسان و مفسران، براى جلباب معانى مختلفى ذكر كرده‌اند، از جمله: لباس فراگیر از سر تا پا مانند چادر، لباسى فراخ كه زن روى لباسهایش می‌پوشد و تا قدمهایش را فرامی‌گیرد، ملحفه، مقنعه و سرپوشى كه سر و روى زن را بپوشاند (رجوع کنید به ابن‌منظور، همانجا؛ قرطبى؛ ابن‌كثیر، ذیل آیه). از بعضى روایات (رجوع کنید به برقى، ج 1، ص 272ـ273؛ كلینى، ج 8، ص 384ـ 385) برمی‌آید كه به گونه‌اى از لباس مردان نیز جلباب گفته می‌شده است (نیز رجوع کنید به جَلّاب*). حكم مذكور در آیه، این احتمال را كه مراد از جلباب، لباس فراگیر (مانند چادر یا ملحفه) بوده است، تقویت می‌كند (سیفی‌مازندرانى، ج 6، ص 29ـ 30؛ نیز رجوع کنید به محمدتقى مجلسى، ج 8، ص 353).

مفسران درباره عبارت «ذلك اَدْنى اَن یعْرَفْنَ» و اینكه زنان مؤمن با پوشیدن جلباب از چه كسانى بازشناخته می‌شوند، نظر یكسانى ندارند. برخى با استناد به شأن نزول آیه مبنى بر مواجه شدن زنان مدینه با رفتارهاى ناشایست و به دور از ادب افراد لاابالى و عذر آوردن آنان در پاسخ به اعتراضها كه به تصورشان با كنیزى روبه‌رو بوده‌اند، پوششِ جلباب را وسیله‌اى براى بازشناسى زنان آزاد از كنیزان و مصون ماندن آنان از تعرض افراد بی‌بند و بار دانسته‌اند (رجوع کنید به قمى؛ طبرسى؛ قرطبى؛ سیوطى، ذیل آیه). هرچند این امر به معناى راضى بودن شارع به تعرض به كنیزان نیست. در مقابل، برخى مفسران پوشیدن جلباب را نشانه‌اى براى تمایز زنان عفیف و پاك‌دامن از دیگران دانسته‌اند (رجوع کنید به طبرسى؛ فخررازى؛ محمدحسین طباطبائى، ذیل آیه).

درحالى كه بسیارى از مفسران و فقهاى اهل سنّت (رجوع کنید به مقدّم، ص 191ـ237) و شمارى از امامیان براى حكم الزامىِ حجاب به آیه جلباب استناد كرده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به سبزوارى، ج 5، ص230ـ231؛ سیفی‌مازندرانى، ج 6، ص30)، به نظر شمارى دیگر حكم مذكور در این آیه نه الزام‌آور است نه عام، بلكه پوشیدن جلباب نمایانگر پاك‌دامنى و «حُر» بودن زن و وسیله‌اى براى حفظ شخصیت او شمرده شده است (براى نمونه رجوع کنید به جوادی‌آملى، ص 51ـ52؛ مؤمن قمى، ص 353) و شاید از همین رو برخى زنان مدینه از آن استقبال كردند (رجوع کنید به جصاص، ج 3، ص 372؛ سیوطى، ذیل آیه؛ قس ابن‌كثیر، ذیل نور: 31).

با نزول آیه 31 سوره نور، پس از سوره احزاب (زركشى، ج 1، ص 194)، حجاب بر زنان واجب شد. در این آیه به همه زنان با ایمان دستور داده شد دیدگانشان را فرو بندند، دامنهایشان را حفظ كنند، زینتهاى خود را جز آنچه، به‌طور طبیعى و عادى، نمایان است آشكار نسازند، روسریها را بر گریبانهاى خویش فرو اندازند، زینتشان را فقط براى اشخاص معینى (مذكور در همان آیه) ظاهر كنند و پاهاى خود را به گونه‌اى بر زمین نكوبند كه زینتهاى پنهان آنها نمایان شود.

این آیه مهم‌ترین مستند فقها براى اثبات وجوب پوشش و مشتمل‌بر حدود آن است. مباحث حجاب در احادیث، بیشتر در حكم تفسیر و تبیین این آیه و به‌ویژه عبارت «اِلّا ما ظَهَرَ» (زینتهاى آشكار) و حكم نگاه كردن به آنهاست (رجوع کنید به بیهقى، ج 2، ص 225ـ226، ج 7، ص 85ـ 86؛ سیوطى، ذیل آیه؛ حرّعاملى، ج20، ص200ـ202)؛ البته گاه به آیات دیگر هم استناد شده است، از جمله آیه 33 سوره احزاب درباره نهى از تبرّج، آیه جلباب و آیات 30 و 31 سوره نور (رجوع کنید به شبیرى زنجانى، درس خارج فقه، مورخ 4/11/1377ش؛ فاضل، ص 33، 37ـ38). احادیثى نیز به جنبه‌هاى دیگرى از احكام حجاب پرداخته‌اند، از جمله پوشش زنان سالخورده، آغاز وجوب حجاب پس از بلوغ، یا چگونگى حجاب در برابر اقسام خاصى از مردان یا كودكان نابالغ (رجوع کنید به بیهقى، ج 2، ص 226، ج 7، ص 96؛ حرّعاملى، ج20، ص 202ـ205، 228ـ229).

اصطلاح رایج در متون فقهى پیشین براى پوشش زنان، واژه «ستر» است و حجاب به معناى پوشش و پوشاندن، اصطلاح نسبتاً جدیدى است كه از رواج آن در فرهنگ عامه و منابع جدید فقهى، بیش از یك قرن نمی‌گذرد؛
البته كاربرد واژه حجاب به این معنا (علاوه بر حجاب به مفهوم قرآنىِ آن) در متون حدیثى و فقهى پیشین بی‌سابقه نیست (براى منابع حدیثى رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 3، ص 379، ج 6، ص 219ـ220؛
محمدباقر مجلسى، ج30، ص 197ـ198؛
براى منابع فقهى رجوع کنید به ابن‌قدامه، ج 7، ص 456ـ457، 464ـ465؛
علامه حلّى، ج 2، ص 573؛
فخرالمحققین، ج 3، ص 7). همچنین واژه حجاب در برخى احادیث به معناى كنایىِ تَرك ازدواج به‌كار رفته است (رجوع کنید به اشعرى قمى، ص 103؛
فیض كاشانى، ج 21، ص 164ـ165). به گفته ابوهلال عسكرى (ص 176)، حجاب به معناى پنهان شدن و پوشاندن به قصد اختفا و منع از ورود دیگران است و با ستر تفاوت دارد. ازاین‌رو، برخى نویسندگان معاصر، نسبت به كاربرد واژه حجاب به جاى ستر تأمل كرده‌اند؛
محمدمهدى شمس‌الدین (كتاب 1، ص 64) این كاربرد را نوعى تسامح در تعبیر دانسته است، زیرا حجاب، به معنایى كه در قرآن آمده، از احكام خاص همسران پیامبر بوده و بر دیگر زنان مسلمان تنها پوشاندن بدن به صورت مقرر در شرع، واجب شده است. مطهرى (ص 81)، منشأ احتمالى این جابه‌جایى را اشتباه شدن پوشش اسلامى با پوششهاى سخت‌گیرانه دیگر ملل كه در آنها زنان در پشت پرده و خانه‌نشین بوده‌اند، دانسته است. این احتمال نیز مطرح است كه گرایش برخى مسلمانان به‌نوعى سخت‌گیرى در پوشش بانوان، تحت تأثیر پاره‌اى رسوم اجتماعى، منشأ كاربرد مذكور بوده و به تدریج، ستر جاى خود را به پرده‌نشینى داده است (براى رسم پرده‌نشینى زنان در برخى مناطق جهان اسلام رجوع کنید به >دایرةالمعارف زنان و فرهنگهاى اسلامى<، ج 1، ص 274ـ275، ج 2، ص 503ـ 504، 644ـ646).

موضوع حجاب در منابع فقهى در باب مستقلى مطرح نشده است، بلكه معمولا در دو مبحث مطرح می‌شود :

1) در مبحث نماز، به مناسبت بحث از پوشش و لباس نمازگزار (رجوع کنید به ستر*). تفاوت میان پوشش در حالت نماز (سَتْرِ صَلاتى) و پوشش در غیر حالت نماز، آن است كه قِسم نخست در هر حال واجب است، چه نمازگزار در معرض نگاه بیننده‌اى باشد چه نباشد. اما مقصود از قسم دوم، پوشیده بودن از نگاه دیگران است، هرچند مثلاً با استقرار در مكانى تاریك تحقق یابد (طباطبائی‌یزدى، ج 2، ص 316ـ319؛
جوادى آملى، ص 165ـ166؛
جزیرى، ج 1، ص 188ـ192). به نظر مشهور در فقه امامى، بین حد ستر صلاتى و ستر واجب در برابر نامحرم، تلازمى وجود ندارد (كاظمى خراسانى، ج 1، ص 383؛
جوادى آملى، ص 106).

2) در مبحث نكاح، كه به مناسبت بحث از حكم نگاه كردن طرفین عقد به یكدیگر هنگام خواستگارى، از احكام نگاه كردن به‌طور عام و احكام ستر سخن می‌رود. ضمن آنكه ستر و نگاه دو مسئله جداگانه‌اند و حكم آنها در پاره‌اى صور با هم ملازمه دارد (رجوع کنید به جوادى آملى، ص 23، 45؛
مؤمن قمى، ص 334، پانویس 2).

شاخص‌ترین مصداق حجاب یا، به نظر برخى، تنها مصداق آن، پوشش زن مسلمانِ به سن تكلیف رسیده، در مقابل مرد غیرمحرم بالغ و نیز كودك ممیز نابالغ است. بر پایه فقه، حد لازم حجاب براى زن غیرآزاد (كنیز) بسیار كمتر از زنان دیگر است (رجوع کنید به برده و برده‌دارى*). همچنین به استناد آیه 60 سوره نور («القَواعِدُ مِنَ النِّساء»)، درباره حكم پوشش زنان سالخورده‌اى كه زمینه ازدواج در آنها منتفى است، سهل‌گیرى شده است (رجوع کنید به ابن‌كثیر، ذیل نور: 60؛
شمس‌الدین، كتاب 1، ص 66؛
جوادى آملى، ص130ـ136؛
كلانترى، ص 81ـ87). بر پایه احادیث مرتبط با تفسیر این آیه (از جمله رجوع کنید به كلینى، ج 5، ص 522؛
بیهقى، ج 7، ص 93ـ94)، فقها برداشتن جلباب، و حتى شمارى از آنان برداشتن روسرى و آشكار كردن مواضعى را كه عادتاً بیرون است، براى این افراد جایز شمرده‌اند (رجوع کنید به قرطبى، ذیل آیه؛
نجفى، ج 29، ص 85ـ86). در هر صورت، تأكید اسلام بر رعایت ستر از سوى زن، عمدتاً ناشى از اختلاف جنسیتى زن و مرد است كه نمی‌توان آن را نادیده گرفت (رجوع کنید به مطهرى، ص 88، 144ـ145).

وجوب حجاب بانوان در برابر مردان غیرمحرم، مورد توافق فقهاى همه مذاهب اسلامى است (رجوع کنید به طباطبائی‌یزدى، ج 5، ص 494ـ495؛
جزیرى، ج 1، ص 191ـ192؛
زحیلى، ج 7، ص 336)؛
اما حدود و اندازه آن مورد بحث و گفتگوى فقهاست. خاستگاه این اقوال، عمدتاً اختلاف‌نظر آنان درباره مواضع استثنا شده از حكم وجوب پوشش است.

بسیارى از فقهاى امامى و اهل‌سنّت پوشانیدن همه بدن، جز صورت و دستها (اصطلاحاً كفّین)، را واجب می‌دانند (براى آراى فقهاى امامى رجوع کنید به طوسى، ج 4، ص160؛
بحرانى، ج 23، ص 55ـ56؛
نراقى، ج 16، ص 46؛
براى آراى فقهاى اهل‌سنّت رجوع کنید به ابن‌حزم، ج 10، ص 32؛
شمس‌الائمه سرخسى، ج 10، ص 152ـ 154؛
ابن‌قدامه، ج 7، ص460؛
ابوالبركات، ج 1، ص 214؛
جزیرى، ج 1، ص 192). مهم‌ترین مستند آنان جمله «لایبْدینَ زینَتَهُنَّ الّا ماظَهَرَ مِنها» در آیه 31 سوره نور است. در احادیث مصادیق گوناگونى براى زینت ظاهرى، كه در این آیه استثنا شده، ذكر شده است، از جمله لباس، حناى كف دست، سرمه، انگشتر، دستبند، صورت و دو دست (رجوع کنید به قرطبى؛
سیوطى، ذیل نور: 31؛
حرّعاملى، ج20، ص200ـ202؛
نورى، ج 14، ص 275ـ276). به نظر بسیارى از فقها و مفسران، لازمه جواز آشكار نمودن زینتهایى مانند سرمه و انگشتر، جواز نمایان بودن مواضع آنها، یعنى چهره و دستها، است (رجوع کنید به جصاص، ج 3، ص 315ـ316؛
طبرسى؛
محمدحسین طباطبائى، ذیل آیه؛
مقدس اردبیلى، ص 545). روایاتى كه بر استثنا شدن صورت و دستها از پوشانیدن و نیز جواز نگاه كردن به آنها (و گاهى قَدَمین) دلالت می‌كنند (رجوع کنید به سیوطى، همانجا؛
حرّعاملى، ج 2، ص 522ـ 523، ج20، ص 201ـ202، 215ـ216) نیز مؤید این دیدگاه است (رجوع کنید به شمس‌الائمه سرخسى؛
ابن‌قدامه، همانجاها؛
نجفى، ج 29، ص 75ـ77؛
درباره حكم نگاه كردن به قدمین رجوع کنید به ابن‌قدامه، ج 7، ص 454؛
على طباطبائى، ج10، ص 68ـ69).

دلایل دیگر این گروه از فقها عبارت‌اند از :

1) عبارت دیگر همین آیه (وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ على جُیوبِهِنَّ) كه مُفاد آن، وجوب پوشانیدن گریبان و روى سینه است. خُمُر، جمعِ خِمار، به معناى مقنعه یا روسرى زنان است (طبرسى، ذیل آیه؛
ابن‌منظور، ذیل «خمر»). طبق گزارشهاى مفسران و اشارات حدیثى، زنان پیش از نزول این آیه روسرى را از پشت گوشها رد می‌كردند و آن را به پشت خود می‌انداختند، به طورى كه گوشها و گردن و گریبان آنها نمایان بود. در این آیه به آنها دستور داده شده است كه روسریهایشان را به گونه‌اى بپوشند كه گریبان و مقابل سینه آنها را بپوشاند؛
یعنى، دو طرف آن را از راست و چپ به جلو آورند تا همه این قسمتها پوشیده شود (رجوع کنید به طبرى؛
طبرسى؛
قرطبى؛
محمدحسین طباطبائى، ذیل آیه). در واقع، زنان موى سر خود را می‌پوشانده‌اند اما اینك آیه در مقام بیان حد پوشش، از لزوم پوشاندن گردن و سینه سخن گفته ولى از پوشاندن چهره سخنى به میان نیاورده است (رجوع کنید به ابن‌حزم، ج 3، ص 216؛
حكیم، ج 5، ص 243، ج 14، ص 28).

2) در بسیارى از احادیثِ امامان یا پرسشهایى كه از آنان شده، حكم نگاه كردن به موى برخى زنان مطرح شده (رجوع کنید به حرّعاملى، ج20، ص 199، 205ـ206، 223ـ225، 229)، اما از حكم چهره كه مورد ابتلا بوده و پرسش از آن تناسب بیشترى داشته است ــجز در مورد قصد ازدواج، كه خصوصیت دارد (رجوع کنید به انصارى، ص 38ـ 43؛
محمدتقى خوئى، ج 32، ص 21ـ 22)ــ پرسش نشده و سخنى به میان نیامده است. این امر بیانگر آن است كه استثناى چهره از لزوم ستر یا حرمت نظر به آن، قطعى تلقى می‌شده است (رجوع کنید به على طباطبائى، ج 10، ص 69ـ 70؛
نراقى، ج 16، ص 49).

3)پوشاندن صورت و دستها كه به حسب طبیعت بشر در همه حالات ظاهر هستند، موجب عسر و حرج و لطمه شدید به فعالیت عادى زندگى است (ابن‌قدامه، ج 1، ص 637؛
نجفى، ج 29، ص 77؛
نیز براى نقد این استدلالها رجوع کنید به همان، ج 29، ص 78ـ80). در عین حال، در منابع حدیثى و فقهى توضیح داده شده است كه واجب نبودن پوشش صورت و دستها به معناى جایز نبودن پوشاندن آنها نیست و اساساً پوشیده‌تر بودن زنان كارى نیكو و رعایت حریم میان زن و مرد غیرمحرم، تا حد امكان، مطلوب است (براى نمونه رجوع کنید به كلینى، ج 5، ص 535؛
هیثمى، ج 4، ص 255؛
حرّعاملى، ج20، ص 65ـ67)، ضمن آنكه این توصیه‌هاى اخلاقى، كه غایت آنها مراقبت از سلامت زندگى اجتماعى و پیشگیرى از زمینه‌هاى بروز بی‌بند و بارى است، نباید با احكام فقهىِ الزامى خلط شوند (مطهرى، ص 235ـ239).

در برابر، برخى فقهاى امامى و اهل سنّت پوشانیدن همه بدن، حتى چهره و دستها، را براى زنان واجب دانسته‌اند (رجوع کنید به بحرانى، ج 7، ص 7؛
حكیم، ج 14، ص 28؛
الموسوعة الفقهیة، ج 41، ص 134). در مقام استدلال، از جمله به ادله عام وجوب ستر، یا حرمت نظر كه با وجوب ستر ملازمه دارد، استناد شده است، با این توضیح كه اطلاق آیه 30 سوره نور كه نگاه نكردن به زنان غیرمحرم را بر مردان لازم شمرده است، صورت و دستها را نیز دربرمی‌گیرد (رجوع کنید به نجفى، ج 29، ص 77؛
محمدتقى خوئى، ج 32، ص 41ـ42؛
قس مؤمن قمى، همانجا). همچنین به روایاتى كه دلالت بر منع از نگاه كردن به زن غیرمحرم، به صورت مطلق، دارد و چند روایت دیگر كه دلالت التزامى آنها وجوب مستور بودن تمام بدن زن است، نیز استدلال شده است (رجوع کنید به كلینى، همانجا؛
حرّعاملى، ج20، ص190ـ195؛
نجفى، ج 29، ص 77؛
نیز رجوع کنید به محمدتقى خوئى، ج 32، ص 49). در پاسخ به این استدلال گفته‌اند كه روایات ذكر شده، به‌ویژه باتوجه به سیاق آنها و واژه عورت كه در آنها به‌كار رفته است، در مقام بیان حكمِ شرعىِ وجوبِ ستر نیست، بلكه توصیه‌هایى اخلاقى و ناظر بر ترجیح و مطلوبیت پوشیده بودن زنان است (رجوع کنید به شمس‌الدین، ص 186ـ190؛
شبیرى زنجانى، درس خارج فقه، مورخ 16/9/1377ش، 1/12/1377ش).

دلایل دیگر مورد استناد براى شمول حجاب بانوان بر صورت و دستها عبارت‌اند از: 1)احادیثى (رجوع کنید به سیوطى، ذیل نور: 31؛
نورى، ج 14، ص 275ـ276) كه مراد از «الّا ما ظهر» در آیه 31 سوره نور را لباس دانسته‌اند (نجفى، ج 29، ص 78؛
مقدّم، ص 283ـ327 : در این صفحات آراى قائلان به این نظر گردآورى شده است؛
براى این نظر كه استثناى مذكور از مقوله استثناى منقطع است رجوع کنید به جوادى آملى، ص 41). 2)سیره متشرعه ــكه با احراز شرایطى، به عنوان دلیل فقهى پذیرفته می‌شود (رجوع کنید به مظفر، ج 2، ص 155ـ157)ــ پوشیده بودن صورت زنان بوده است (نجفى، ج 29، ص 77؛
براى نقد آن رجوع کنید به شهیدثانى، ج 7، ص 47ـ48؛
على طباطبائى، ج 10، ص 71؛
براى تفصیل و نقد استدلالها رجوع کنید به حكیم، ج 14، ص 28ـ29؛
قرضاوى، ص 41ـ55). به نظر برخى فقها، بین استثنا دانستن صورت و دستها از حكم وجوب ستر با جواز نگاه كردن به آنها ملازمه‌اى وجود ندارد (براى تفصیل مطلب درباره حكم نگاه كردن رجوع کنید به نجفى، ج 29، ص 75ـ81؛
محمدتقى خوئى، ج 32، ص40ـ51؛
نیز رجوع کنید به نظر*).

توجه به احكام گوناگون مربوط به پوشش و حجاب زنان در منابع فقهى نشان می‌دهد كه این دستورِ الزامى داراى مراتب گوناگون است و از جمله به تبع محیطى كه زن در آن قرار می‌گیرد، نوعى انعطاف دربردارد. مثلا فقها به استناد آیه 60 سوره نور، پوشش لازم براى زنان سالخورده را كه زمینه ازدواج ندارند سهل‌تر از حجاب متعارف دانسته‌اند (رجوع کنید به سطور پیشین). همچنین، به استناد آیه 31 نور، پوشش زن در برابر مردانى كه به نقص جنسى و عقلى دچارند (التّابِعینَ غَیرِ اُولی‌الاِرْبَةِ مِنَ الرِّجال، براى توضیح این تعبیر در احادیث رجوع کنید به ابن‌قدامه، ج 7، ص 462ـ463؛
محمدباقر مجلسى، ج 101، ص 33ـ35) بسیار كمتر از حجاب ضرورى در برابر مردان عادى است (رجوع کنید به ابن‌كثیر، ذیل آیه؛
محمدتقى خوئى، ج 32، ص 75ـ78). از سوى دیگر، برخى فقها به استناد عبارت «او نِسائِهِنَّ» در همین آیه (كه مراد از آن را زنانِ مسلمانِ غیربرده می‌دانند)، آشكار ساختن زینت بانوان مسلمان را در برابر زنان غیرهمكیش جایز ندانسته‌اند تا از توصیف احتمالى ویژگیهاى زنان مسلمان براى مردان پیشگیرى شود (رجوع کنید به ابن‌قدامه، ج 7، ص 464؛
نجفى، ج 29، ص 71ـ72). همچنین مقدار واجب پوشش زنان در برابر مردان محرم (غیر از همسر) و نیز زنان، بسیار كم است و به نظر مشهور فقهى، شامل سر و گردن و سینه نمی‌شود (جزیرى، همانجا؛
محمدتقى خوئى، ج 32، ص 51ـ55).

با تأمل در حكمت تشریعِ حكم حجاب ــكه به تصریح آیات قرآن و احادیث (رجوع کنید به احزاب: 33، 53، 59؛
نور: 60؛
حرّعاملى، ج20، ص 193ـ194، 235ـ236)، ایجاد امنیت روانى و حفظ سلامت اخلاقىِ جامعه و ارزش‌گذارى عفاف و حیاست ــ گوناگونىِ مراتب احكام حجاب به خوبى قابل تحلیل است. تأكید قرآن و احادیث و متون فقهى بر اكتساب و تقویت ملكه عفت و تقوا، ضرورت رعایت حیا و عفاف در مناسبات زن و مرد غیرمحرم، و حرمت برخى امور (چون قرارگرفتن زن و مرد غیرمحرم در یك محیط بدون امكان ورود شخص دیگر، نهى شدید از چشم‌چرانى مردان، وجوب ستر براى زن در برابر غیرمحرم و پرهیز او از هرگونه رفتار تحریك‌آمیز در محیط جامعه از قبیل تبرّج یا سخن گفتن مهیج) بیانگر ارتباط وثیق عفاف و حیا با حجاب است (رجوع کنید به احزاب: 32ـ33؛
نور: 30ـ31؛
حرّعاملى، ج20، ص 185ـ186،190ـ195، 207ـ209، 211ـ 212؛
محمدباقر مجلسى، ج 68، ص 268ـ272؛
طباطبائى یزدى، ج 5، ص490؛
زحیلى، ج 7، ص 336ـ337).

بر این اساس، براى حفظ و استقرار حجاب به عنوان هنجارى ایمانى ـ اجتماعى در همه مناسبات اجتماعى، علاوه بر زنان، مردان نیز به موجب فقه اسلامى مكلف‌اند كه در ارتباطات خود با افراد جامعه ــ خواه زنان غیرمحرم، خواه محارم و خواه همجنسان ــ مراتبى از ستر و عفاف را رعایت كنند. هرچند ستر واجب براى مردان بسیار كمتر از زنان است (طباطبائی‌یزدى، ج 5، ص 495؛
جزیرى، همانجا)، برخى فقهاى شیعه و اهل سنّت (رجوع کنید به جزیرى، همانجا؛
مكارم شیرازى، ج 2، ص 348) پوشاندن مواضعى از بدن را كه به طور معمول پوشانده می‌شود، در برابر غیرمحرم بر مردان لازم شمرده‌اند. همچنین به نظر برخى فقهاى شیعه، هرگاه بدن مرد در معرض نگاه آمیخته با تلذد باشد، مانند مردانى كه به ورزش یا عزادارى می‌پردازند، پوشاندن بدن بر او واجب است، زیرا از مصادیق «معاونت بر اثم» (همیارى در امر گناه) شمرده می‌شود (شبیرى زنجانى؛
درس خارج فقه، مورخ 15/9/1377ش؛
قس محمدتقى خوئى، ج 32، ص 104ـ105). به اقتضاى حكمت مذكور براى حكم حجاب، پوشش زن فقط در برابر مردان لازم نیست، بلكه، به استناد آیه 31 سوره نور، به نظر برخى فقها وى در برابر پسر نابالغ ممیز هم باید این تكلیف را مراعات كند (نجفى، ج 29، ص 82؛
زحیلى، ج 7، ص 19).

از نكات مورد تأكید فقها تأسیسى بودن حكم حجاب در اسلام است (شبیرى زنجانى، درس خارج فقه مورخ 10/9/1377ش) و دیگر اینكه اصل حجاب از احكام ضرورىِ اسلام است (منتظرى، ص 457؛
مكارم شیرازى، ج 2، ص 349؛
سیستانى، ص 414)؛
ازاین‌رو، فقها حتى در وضعى كه زندگى زناشویى زن به سبب رعایت حجاب به‌مخاطره افتد، برداشتن حجاب را به انگیزه رفع مخاطره، جایز ندانسته‌اند (رجوع کنید به ابوالقاسم خوئى، ج 2، ص 197، 199؛
خوئى و تبریزى، ج 1، ص 505؛
گلپایگانى، ج 2، ص 187ـ188). در عین حال، در موارد اضطرار (مانند بیمارى) رفع حجاب به مقدار ضرورت تجویز شده است (ابوالقاسم خوئى، ج2، ص197؛
مكارم شیرازى، ج3، ص256؛
خامنه‌اى، ج2، ص79). فتاواى فقها حاكی‌از آن است كه فعالیتها و مراودات اجتماعى زنان را به هیچ روى منافى با حجاب نمی‌دانند و از جمله بر جواز اشتغال و تحصیل بانوان، مشروط بر رعایت حجاب، فتوا می‌دهند (رجوع کنید به ابوالقاسم خوئى، ج 2، ص204، 206ـ 208؛
منتظرى، همانجا؛
خامنه‌اى، ج2، ص85).

در فقه اسلامى شكل خاصى از پوشش براى زن تعیین نشده و فقط بر پوشیده بودن بدن، جز موارد استثنا، تصریح شده است (رجوع کنید به خوئى و تبریزى، ج 5، فتاوى تبریزى، ص 429؛
سیستانى، ص 486، 542؛
مكارم شیرازى، ج 2، ص 349ـ350، ج 3، ص 249)، حتى برخى فقها پوشش حجم بدن را بنفسه لازم ندانسته‌اند (رجوع کنید به ابوالقاسم خوئى، ج 2، ص 196؛
شبیرى زنجانى، درس خارج فقه، مورخ 4/11/1377ش). البته آنان پوشیدن لباسهاى نازك و بدن‌نما و تحریك‌آمیز را نپذیرفته‌اند و درباره استفاده از لباسهاى رنگارنگ و تزیین شده ملاحظاتى دارند (رجوع کنید به ابوالقاسم خوئى، ج 2، ص 211؛
خوئى و تبریزى، ج 2، ص 372؛
منتظرى، همانجا).

شكل حجاب و چگونگى انطباق آن با معیارهاى پوشش اسلامى با توجه به عواملى چون فرهنگ و آداب و باورها و عرف و شرایط اقلیمى و گاه محدودیتهاى اجتماعى هر سرزمین، تفاوت می‌كرده است. مثلاً رایج‌ترین نوع پوشش اسلامى در ایران، چادر بوده كه در مقاطع گوناگون تاریخى و اوضاع جغرافیایى، متنوع بوده است (رجوع کنید به چادر*)، اما زنان مسلمانِ پایبند به حجاب در بسیارى از كشورهاى اسلامى، دست‌كم در دهه‌هاى اخیر، به‌ندرت از چادر استفاده كرده‌اند. در كشورهاى عربى خاورمیانه، عَبایه و در مغرب، جلّاب رایج بوده و همچنان رایج است. زنان مسلمان مقیم در كشورهاى غیراسلامى ــ كه گاه محدودیتهایى براى رعایت حجابشان اعمال می‌شودــ نیز كوشیده‌اند پوشش مناسب از نظر محیطى و مقبول از نظر شرعى را طراحى و درباره مطابقت آن با موازین فقهى، استفتا كنند (براى نمونه رجوع کنید به سیستانى، ص 542).

اگرچه حجاب، دستورى قرآنى و تكلیفى دینى است كه مخاطبان آن اصالتاً مكلّفان هستند، اما ماهیت این حكم، اجتماعى است و ازاین‌رو رعایت یا عدم رعایت آن بروز و ظهور اجتماعى می‌یابد. از سوى دیگر، اقتضاى اطلاقات ادله احكام فردى و اجتماعى دین آن است كه تمام مقررات دینى در جامعه اجرا شود و شارع به رعایت نشدن احكام دین راضى نیست. از لوازم این موضوع آن است كه حكومتها در یك جامعه اسلامى در برابر جهت‌گیرى اخلاقى مردم و اجراى احكام شریعت در زندگى اجتماعى مسئولیت دارند و باید به حفظ شئون اجتماع ملتزم باشند و به آموزه‌هاى دینى احترام گذارند (رجوع کنید به سروش، ص174ـ175، 499ـ503، 506 ـ507). دولت‌اسلامى همان‌گونه كه نمی‌تواند اجازه شرب خمر علنى را، حتى به پیروان ادیان دیگر بدهد، نمی‌تواند با رعایت نشدن حجاب در جامعه نیز موافقت كند، زیرا حجاب، فراتر از اداى تكلیف توسط مؤمنان، هنجارى لازم‌الاجرا در جامعه دینى است.

برخى مخالفان دخالت حكومت در این زمینه بر آن‌اند كه پیشگیرى از بی‌حجابى سابقه فقهى و تاریخى ندارد و سیره معصومان، به‌ویژه پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله و امام على علیه‌السلام كه حكومت تشكیل داده بودند، الزام حكومتىِ حجاب نبوده است و آنان به تذكار و ارشاد بسنده می‌كرده و هیچ‌گاه براى بی‌حجابى حكم كیفرى صادر نكرده‌اند (رجوع کنید به فقیه شیرازى، ص 271؛
نیز رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 1، ص 251؛
كلینى، ج 5، ص 537؛
بیهقى، ج 2، ص 226). در پاسخ این ادعا گفته‌اند كه اصولاً تا قبل از دوره جدید، حجاب زنان امرى متداول و شایع در دنیاى متمدن بوده است. حكومتهاى مسلمان در گذشته با این مسئله به شكل كلان روبه‌رو نبودند و تنها در سده اخیر، و به تبع تغییر وضع در دنیاى غرب، حركتهاى گوناگونى براى رفع حجاب در كشورهاى اسلامى سازمان‌دهى شد (رجوع کنید به ادامه مقاله).

عصر جدید و مسئله حجاب اسلامى. پرسش از مسئله حجاب، از منظرهاى مختلف، در چند دهه اخیر پرسشى جدى و پرطنین بوده است؛
مثلاً جریانهاى مختلف اجتماعى، از جمله جنبشهاى دفاع از حقوق زنان، با تشكیك در چند و چون حكم حجاب و طرح دیدگاههایى در مخالفت با آن، نقش مهمى در مقابله با حجاب در جوامع اسلامى داشته‌اند. بنابر گزارشهاى مستند، در اواخر سده گذشته، هم در ایران و هم در قلمرو عثمانى، تغییر و تحولات بسیارى در وضع حجاب ایجاد شد كه بی‌سابقه بود (رجوع کنید به خان‌ملك ساسانى، ص226ـ 228؛
ساناساریان، ص 98ـ100؛
صادقى، ص 30ـ32، 46ـ48).

مطرح شدن موضوع كشفِ حجاب* در ایران ــكه زمزمه آن هم‌زمان بانفوذ و رواج افكار تجددگرایانه از سالهاى نخست پیروزى مشروطه آغاز شد و حدود 25 سال بعد، در 1314ش، به دستور رضاشاه پهلوى اجبار و اجرا گردیدــ سبب نگارش آثار مستقل متعددى در واكنش به این اقدام و اثبات قطعى بودن حكم حجاب در اسلام شد (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج 6، ص254، پانویس؛
جعفریان، 1380ش الف، ص 29ـ31، 35). نگارش رساله‌هایى به‌نام حجابیه، ظاهرآ از 1329 با رسالة فى وجوب الحجاب و حرمةالشراب، اثر محمدصادق ارومى فخرالاسلام (عالم مسیحىِ نومسلمان و نویسنده اَنیسُ الاَعْلام)، آغاز گردید، ولى بیشتر رساله‌هاى حجابیه در سالهاى 1306 و 1307ش نوشته شدند. پس از سقوط رضاشاه در شهریور 1320 و لغو قانون كشف حجاب اجبارى در 1322ش، نیز كتابها و مقاله‌هاى زیادى در این باره انتشار یافت (جعفریان، 1380ش الف، ص 35ـ36). تعدادى از این رساله‌ها به كوشش رسول جعفریان با عنوان رسائل حجابیه در 1380ش به چاپ رسیده است.

ساختار موضوعى و محتواى رساله‌هاى حجابیه عموماً چنین است: تاریخ حجاب در ادیان دیگر و سابقه‌دار بودن آن نزد اقوام و ادیان گوناگون؛
بررسى آیات و احادیث راجع به حجاب و آراى فقها درباره حد آن؛
فلسفه حجاب؛
اهمیت تعلیم و تربیت بانوان و تعارض نداشتن حجاب با آن؛
بیان اهداف طرفداران كشف حجاب، گزارش انتقادهاى آنان و پاسخ به آنها؛
و بررسى آثار منفى رفع حجاب، مانند رواج بی‌عفتى، كاهش ازدواج و افزایش طلاق.

رویكرد مباحث در مقالات و كتابهاى نگاشته شده بر ضد حجاب نیز بدین‌گونه است: تحریف مسائل مطروحه در ذیل آیات مربوط به حكم پوشش، منافات داشتن حجاب با شیوه زندگى جدید، ضرورت آزادى زن، ناسازگارىِ حجاب با مشاركت زن در فرایند تعلیم و تربیت و فعالیتهاى اجتماعى، فاقد اصالت دینى بودن حجاب به‌سبب وارد شدن آن از دیگر فرهنگها به فرهنگ مسلمانان، انكار ارتباط حجاب با عفت و تأكید بر تأثیر منفى حجاب در برانگیختن احساسات غیراخلاقى جنسى.

گفتنى است كه در سالهاى آخر دهه 1340ش، كتابِ مسئله حجاب مرتضى مطهرى از آثار مهم و تأثیر گذار در دفاع از حكم حجاب بود و به سبب ویژگیهاى انحصارىِ آن با اقبال بسیار روبه‌رو شد. پس از پیروزى انقلاب (1357ش) نیز، باتوجه به برجسته‌تر شدن جایگاه و اهمیت حجاب در جامعه‌اى كه بر پایه آموزه‌هاى دینى انقلاب كرده بود، مقالات و آثار بسیارى در این باره به چاپ رسید (براى كتاب‌شناسى حجاب رجوع کنید به جعفریان، 1380ش ب، ص 1337ـ1348؛
نیز براى برخى آثار رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج 6، ص 254، ج 7، ص 57، ج11، ص9، 63، ج 12، ص90، 154، 164ـ165، 192، ج15، ص183، 272، ج17، ص235).

نكته در خور دقت در آثار مخالفان حجاب این است كه چون سنّت جارى حجاب در مناطق گوناگون دنیاى اسلام، پوشاندن تمام بدن (از جمله صورت و دستها) بود، برخى قائلان به كشف حجاب، با استناد به دلایل قرآنى و حدیثى، به اثبات واجب نبودن پوشش صورت و دستها پرداختند و سپس با خلط بحث، مدعى شدند كه حكم حجاب در قرآن ذكر نشده و مبناى شرعى ندارد. مقصود آنان از حجاب، نقابى بود كه زنان به صورت می‌زدند (رجوع کنید به قاسم امین، ص 56ـ68؛
زین‌الدین، ص 237ـ 244، 263ـ264، 266ـ270؛
مینوى، ص 1263ـ 1267). در حقیقت، سخن گفتن برضد حجاب، به سبب نهادینه بودن آن نزد مسلمانان و آمیخته شدن با غیرت دینى و اخلاقى، یكباره میسر نبود؛
از این رو آنان ابتدا مسئله كاهش حدود حجاب را پیش كشیدند و با تأكید بر جواز شرعى نپوشاندن صورت و دستها یا نگاه به آنها، كه فتواى مشهور فقها نیز هست، نخستین گام براى مطرح كردن نفى كلى حجاب را برداشتند (جعفریان، 1380ش الف، ص 33ـ34، 43) كه از آن به «حیله كَشْفیین» (حیله قائلان به كشف حجاب) تعبیر شده است (رجوع کنید به طالقانى طهرانى، ص 416ـ418).

در هر صورت، پس از سقوط رضاشاه در ایران، با مقاومت علما و متدینان، امكان حضور زنان در جامعه با رعایت حجاب شرعى، فراهم گشت. بر پایه گزارشها، در سالهاى منتهى به انقلاب اسلامى، استفاده از پوشش اسلامى در ایران رشد محسوسى یافت (رجوع کنید به انقلاب اسلامى به روایت اسناد ساواك، كتاب 1، ص 268، كتاب 2، ص 126، 129) . در آغاز روند انقلاب اسلامى ایران و در راه‌پیماییها، حجاب نمادى اساسى براى مخالفان حكومت بود و نوعى ابراز نارضایتى و مخالفت با الگوهاى تحمیل شده بر زنان در دوران پهلوى به شمار می‌رفت (حافظیان، ص 169ـ178). پس از پیروزى انقلاب اسلامى، امام خمینى بارها درباره حجاب و اهمیت آن سخن گفت كه برخى از آنها پاسخ به پرسش درباره شیوه اجراى حكم حجاب در ایران بود (براى نمونه رجوع کنید به امام خمینى، ج 2، ص 259، ج 9، ص 95ـ96، ج 19، ص 121). در اسفند 1358، نیز بحث الزامى شدن رعایت حجاب از سوى بانوان در جمهورى اسلامى ایران مطرح شد و بر پایه این دیدگاه فقهى كه مخالفت عملى با حكم حجاب می‌تواند مشمول كیفر تعزیر باشد (براى نمونه رجوع کنید به گلپایگانى، ج 3، ص210ـ211)، در تبصره مادّه 638 قانون مجازات اسلامى براى آن ضمانت اجرایى كیفرى مقرر شد (براى این مادّه قانونى و نقد آن رجوع کنید به هاشمى، ص 152ـ155).

علاوه بر ایران، در یكى دو دهه اخیر، رعایت حجاب شرعى، در میان زنان كشورهاى مسلمان و مسلمانان ساكن كشورهاى غیراسلامى نیز مورد استقبال قرار گرفته است و به عنوان پدیده اجتماعى مهمى كه نقش برجسته‌اى در هویت‌نمایى مسلمانان دارد، گاه جنبه سیاسى نیز یافته و حتى در بعضى كشورهاى اروپایى عكس‌العملهایى را برانگیخته است.

از سوى دیگر، حجاب زنان در دو سه قرن اخیر، نزد اروپاییان، و به تبع آن در جهان اسلام، طنینى گسترده داشته است. این موضوع ابتدا در آثار سفرنامه‌نویسان غیرمسلمان و بعدها در آثار مكتوبِ راجع به حقوق زنان مسلمان و سپس در رسانه‌هاى جمعى كشورهاى غیراسلامى بسیار مورد توجه واقع شده و گاه بارزترین نماد جهان اسلام معرفى گردیده است. در عین حال، بیشتر غیرمسلمانان، به‌ویژه هواداران جنبشهاى دفاع از حقوق زنان، حجاب را پوششى دست و پاگیر، محدودكننده و نشانه بارز ظلم به زنان و سیطره مردان بر آنان معرف كرده‌اند (>دایرةالمعارف زنان و فرهنگهاى اسلامى<، ج 1، ص 364، 440، 442ـ443، ج 2، ص 291، 686؛
احمد، ص 152ـ154، 160، نیز رجوع کنید به ص 149ـ150). این نحوه مواجهه، ناشى از تحولى كلى است كه در غرب جدید پس از دوره نوزایى (رنسانس) و انقلاب صنعتى، روى داده است. پذیرش این اصل كه انسان، خود اخلاقیات خود را می‌سازد و هنجارها را نه قانون الهى، كه عرف تعیین می‌كند، مهم‌ترین عامل نفى پایبندى به الزامات اجتماعى دینى بوده (كیوپیت، ص 41ـ42، 159) و یكى از مظاهر آن، كنار گذاشتن تدریجى حجاب و پوشش شرعى، به مثابه نماد حضور دین در اجتماع، است (رجوع کنید به دورانت، ج 5، ص 614ـ 618).

حضور فعالِ همراه با مداخلات غربیان در كشورهاى اسلامى در قرن سیزدهم/ نوزدهم و نفوذ فرهنگ مدرن و در پى آن گسترش مباحث مرتبط با زندگى اجتماعى و حقوقى زنان در جهان اسلام، به تبع آنچه در جهان غربىِ جدید روى داد، موجب شد كه در اواخر این قرن بحث از زن، جنسیت و نسبتِ آموزه‌هاى اسلامى با حقوق زنان، از جمله نوع پوشش آنان، مورد توجه قرار گیرد. بارزترین نمود این مسئله در زمان سیطره انگلستان بر مصر روى داد كه استفاده آنان از ادبیات فمینیستى و شناساندن حجاب به عنوان نماد مظلومیت و فرودستى زنان مصرى سبب شد پوشش زن مسلمان، موضوع محورىِ گفتمان ناسیونالیستى ـ فمینیستى در این كشور شود. ظاهراً اصطلاح حجاب در بین مسلمانان نیز از همین دوران رایج شده است (>دایرةالمعارف جهان اسلام آكسفورد<، همانجا؛
>دایرةالمعارف زنان و فرهنگهاى اسلامى<، ج 1، ص 441، 443، ج3، ص394، 396؛
احمد، ص 127ـ 128، 151ـ155).

مخالفان حجاب در جوامع مسلمان این ادعا را نیز پیش كشیده‌اند كه این نوع پوشش زنان در جوامع اسلامى نه از احكام اسلام بلكه از تمدنهاى دیگر، مانند روم‌شرقى و ایران، به میان مسلمانان آمده است (رجوع کنید به قاسم امین، ص 56؛
كسروى، ص 6ـ 10؛
احمد، ص 14ـ15، 55؛
نیز رجوع کنید به مطهرى، ص 205ـ 206). دیگر آنكه از دیدگاه جنبشهاى فمینیستى، حجاب بیش از آنكه پوشاننده بدن زن باشد، مطرح‌كننده او به مثابه جنس مؤنث است. به نظر آنان اسلام جنسیت زن را بالقوه براى امنیت اخلاقى جامعه خطرساز دانسته و براى پیشگیرى از وقوع فتنه در اجتماع كه قلمرو مردان است، زنان را ملزم به رعایت حجاب نموده است. بر پایه نظر آنان، حجاب نماد جداسازى جنسیتى و تفاوت نهادن میان جنسیتهاست و تشریع آن مظهر تداوم ذهنیت دوران جاهلیت نسبت به زن و عقب‌نشینى اسلام از اصول برابرى اجتماعى به شمار می‌رود (رجوع کنید به مرنیسى، ص 272ـ 273؛
>دایرةالمعارف زنان و فرهنگهاى اسلامى<، ج 2، ص 500، 686).

در واكنش به انتقادهاى استعمارگران و شرق‌شناسان و فمینیستها و مخالفان حجاب از قوانین اسلامىِ مرتبط با زنان و از جمله مقوله حجاب، شمارى از نویسندگان و متفكران جهان عرب، به‌ویژه در مصر و لبنان، علاوه بر تحلیهاى ریشه‌یابانه این اظهارات، درصدد برآمدند با ارائه تفسیرى جدید از آموزه‌هاى اسلام، آنها را به گونه‌اى تأویل كنند كه با مباحث جدیدِ مرتبط با حقوق زنان سازگارى یابد. از این رویكرد در ایران، برخلاف كشورهاى عربى، استقبال جدى نشد، بلكه رواج ملی‌گرایىِ معطوف به پیشینه قبل از اسلام، پس از تأسیس حكومت پهلوى كه با كنار گذاشتن هویت اسلامى و جهت‌گیرى كلىِ احیاى آنچه سابقه تاریخى ایران پیش از اسلام نامیده می‌شد، كشور را به سمتى پیش برد كه در آن نفى حجاب به منزله دفاع از منزلت زنان و حجاب با جهل، عقب‌ماندگى و نامتمدن بودن مساوى دانسته می‌شد (رجوع کنید به قاسم امین، 1316؛
زین‌الدین، 1346؛
صادقى، ص 12ـ15، 22، 52ـ53، 61).

اما به رغم همه مخالفتها، براى بسیارى از زنان مسلمان، حجاب نماد مقاومت زنان در برابر فرهنگ تحمیل شده به جهان اسلام به شمار می‌رود و اكنون در بین زنان مسلمان، به‌خصوص مسلمانان ساكن در كشورهاى غربى، حجاب نماد دین‌دارى، اسلام‌گرایى، سازگارى آموزه‌هاى اسلامى با دنیاى مدرن و نفى فرهنگ غرب است (>دایرةالمعارف زنان فرهنگهاى اسلامى<، ج1، ص301ـ 302، 440ـ441، ج 2، ص290، ج 3، ص 398ـ 399، ج 4، ص40). اینك باتوجه به اقامت حدود 450 میلیون مسلمان در 150 كشور غیرعضو سازمان كنفرانس اسلامى، موضوعِ ممنوعیت حجاب اسلامى از دیدگاه حقوق بین‌الملل، باتوجه به اصول حاكم بر حقوق اقلیتها*، مورد بحث و گفتگوست (رجوع کنید به میرمحمدى، ص 50). همچنین رویكرد كلى جهان اسلام در فرایند جهانی‌شدن*، یافتن ساز و كارى مناسب براى حفظ هویت فرهنگى مسلمانان است و در این میان بحث از حجاب و پوشش زنان جایگاه ویژه‌اى دارد.


منابع :
(1) علاوه بر قرآن و كتاب مقدّس؛
(2) آقابزرگ طهرانى؛
(3) ابن‌بابویه، علل‌الشرایع، نجف 1385ـ1386، چاپ افست قم (بی‌تا.)؛
(4) ابن‌حزم، المُحلّى، چاپ احمد محمد شاكر، بیروت: دارالآفاق الجدیدة، (بی‌تا.)؛
(5) ابن‌حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی‌تا.)؛
(6) ابن‌سعد (لیدن)؛
(7) ابن‌قدامه، المغنى، بیروت: دارالكتاب العربى، (بی‌تا.)؛
(8) ابن‌كثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت 1412؛
(9) ابن‌منظور؛
(10) احمد دردیر ابوالبركات، الشرح الكبیر، بیروت: داراحیاء الكتب العربیة، (بی‌تا.)؛
(11) احمدبن محمد اشعرى قمى، كتاب النوادر، قم 1408؛
(12) امام خمینى، صحیفه نور، تهران، ج 2، 1361ش، ج 9، 1374ش، ج 19، 1368ش؛
(13) مرتضی‌بن محمدامین انصارى، كتاب النّكاح، قم 1415؛
(14) انقلاب اسلامى به روایت اسناد ساواك، تهران: سروش، كتاب 1، 1376ش، كتاب 2، 1377ش؛
(15) یوسف‌بن احمد بحرانى، الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة، قم 1363ـ1367ش؛
(16) محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح البخارى، (چاپ محمد ذهنی‌افندى)، استانبول 1401/1981، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(17) احمدبن محمد برقى، المحاسن، چاپ مهدى رجائى، قم 1413؛
(18) احمدبن حسین بیهقى، السنن الكبرى، بیروت : دارالفكر، (بی‌تا.)؛
(19) محمداعلی‌بن على تهانوى، موسوعة كشّاف الفنون و العلوم، چاپ رفیق‌العجم و على دحروج، بیروت 1996؛
(20) عبدالرحمان جزیرى، كتاب الفقه على المذاهب الاربعة، بیروت 1410/1990؛
(21) احمدبن على جصاص، كتاب احكام القرآن، (استانبول) 1335ـ 1338، چاپ افست بیروت 1406/1986؛
(22) رسول جعفریان، «بدعت كشف حجاب در ایران»، در رسائل حجابیه: شصت سال تلاش علمى در برابر بدعت كشف حجاب، چاپ رسول جعفریان، دفتر1، قم: دلیل ما، 1380ش الف؛
(23) همو، «كتابشناسى حجاب»، در همان، دفتر2، قم: دلیل ما، 1380ش ب؛
(24) عبداللّه جوادی‌آملى، كتاب الصلاة، تقریرات درس آیةاللّه محقق داماد، قم 1405؛
(25) اسماعیل‌بن حماد جوهرى، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بیروت 1407؛
(26) محمدحسین حافظیان، زنان و انقلاب: داستان ناگفته، تهران 1380ش؛
(27) محمدبن عبداللّه حاكم نیشابورى، المستدرك على الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلى، بیروت 1406؛
(28) حرّ عاملى؛
(29) محسن حكیم، مستمسك العروة الوثقى، چاپ افست قم 1404؛
(30) على خامنه‌اى، اجوبة الاستفتاءات، ج 1، كویت 1415/1995، ج 2، بیروت 1420/1999؛
(31) احمدخان ملك ساسانى، یادبودهاى سفارت استانبول، تهران 1345ش؛
(32) ابوالقاسم خوئى، المسائل الشرعیة: استفتاءات، ج :2 المعاملات، قم 1421/2000؛
(33) ابوالقاسم خوئى و جواد تبریزى، صراة النجاة: استفتاءات لآیةاللّه العظمى الخوئى مع تعلیقة و ملحق لآیةاللّه العظمى التبریزى، قم 1416ـ1418؛
(34) محمدتقى خوئى، المبانى فى شرح العروة الوثقى : النكاح، تقریرات درس آیةاللّه خوئى، در موسوعة الامام خوئى، ج 32، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئى، 1426/2005؛
(35) ویلیام جیمز دورانت، تاریخ تمدن، ج 5: رنسانس، ترجمه صفدر تقی‌زاده و ابوطالب صارمى، تهران 1367ش؛
(36) محمدبن محمد زبیدى، تاج‌العروس من جواهرالقاموس، ج 2، چاپ على هلالى، كویت 1386/1966، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(37) وهبه مصطفى زحیلى، الفقه الاسلامى و ادلّته، دمشق 1404/1984؛
(38) محمدبن بهادر زركشى، البرهان فى علوم القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت 1408/1988؛
(39) نظیرة زین‌الدین، السُفُور و الحجاب، بیروت 1346/1928؛
(40) الیز ساناساریان، جنبش قوق نان در ایران: طغیان، افول و سركوب از 1280 تا انقلاب 57، ترجمه نوشین احمدى خراسانى، تهران 1384ش؛
(41) عبدالاعلى سبزوارى، مهذّب الاحكام فى بیان الحلال و الحرام، قم 1413ـ1416؛
(42) محمد سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامى، قم 1378ش؛
(43) على سیستانى، استفتاءات المرجع الدینى الأعلى السید السیستانى مدظله، قم 2000؛
(44) علی‌اكبر سیفی‌مازندرانى، دلیل تحریرالوسیلة، (تهران): مؤسسة تنظیم و نشر آثار الامام الخمینى، (بی‌تا.)؛
(45) سیوطى؛
(46) محمدبن احمد شمس‌الائمه سرخسى، كتاب المبسوط، بیروت 1406/1986؛
(47) محمدمهدى شمس‌الدین، مسائل حرجة فى فقه المرأة، كتاب :1 الستر و النظر، بیروت 2001؛
(48) محمد شوكانى، فتح القدیر، بیروت: داراحیاء التراث العربى، (بی‌تا.)؛
(49) زین‌الدین‌بن على شهیدثانى، مسالك الافهام الى تنقیح شرائع الاسلام، قم 1413ـ1419؛
(50) فاطمه صادقى، جنسیت، ناسیونالیسم و تجدد در ایران (دوره پهلوى اول)، تهران 1384ش؛
(51) ابوالحسن طالقانى طهرانى، «محاكمه در موضوع حجاب»، در رسائل حجابیه، همان منبع، دفتر1؛
(52) علی‌بن محمدعلى طباطبائى، ریاض‌المسائل فى بیان الاحكام بالدلائل، قم 1412ـ1420؛
(53) محمدحسین طباطبائى؛
(54) محمدكاظم‌بن عبدالعظیم طباطبائی‌یزدى، العروةالوثقى، قم 1417ـ1420؛
(55) طبرسى؛
(56) طبرى، جامع؛
(57) محمدبن حسن طوسى، المبسوط فى فقه الامامیة، ج 4، چاپ محمدباقر بهبودى، تهران 1388؛
(58) حسن‌بن عبداللّه عسكرى، معجم‌الفروق اللغویة، الحاوى لكتاب ابی‌هلال العسكرى و جزءآ من كتاب السید نورالدین الجزائرى، قم 1412؛
(59) حسن‌بن یوسف علامه حلّى، تذكرةالفقهاء، چاپ سنگى (بی‌جا، بی‌تا.)؛
(60) چاپ افست تهران 1388؛
(61) محمدهادى فاضل، «بررسى لزوم و حدود حجاب در فقه اهل تسنن»، كتاب زنان، ش 37 (پاییز 1386)؛
(62) محمدبن حسن فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فى شرح اشكالات القواعد، چاپ حسین موسوى كرمانى، على پناه اشتهاردى، و عبدالرحیم بروجردى، قم 1387ـ1389، چاپ افست 1363ش؛
(63) محمدبن عمر فخررازى، التفسیر الكبیر، أو، مفاتیح‌الغیب، بیروت 1421/2000؛
(64) محسن فقیه شیرازى، «نقد مقاله حبل‌المتین»، در رسائل حجابیه، همان منبع، دفتر1؛
(65) محمدبن شاه مرتضى فیض كاشانى، كتاب الوافى، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانى، اصفهان 1365ـ1374ش؛
(66) قاسم امین، تحریرالمرأة، قاهره 1316/1899؛
(67) یوسف قرضاوى، النقاب للمرأة: بین القول ببدعیته... و القول بوجوبه، بیروت 1422/2001؛
(68) محمدبن احمد قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، بیروت 1405/1985؛
(69) علی‌بن ابراهیم قمى، تفسیر القمى، بیروت 1412/1991؛
(70) محمدعلى كاظمى خراسانى، كتاب الصلاة، تقریرات درس آیةاللّه نائینى، قم 1411؛
(71) احمد كسروى، خواهران و دختران ما، تهران 1324ش؛
(72) علی‌اكبر كلانترى، فقه و پوشش بانوان، قم 1383ش؛
(73) كلینى؛
(74) دان كیوپیت، دریاى ایمان، ترجمه حسن كامشاد، تهران 1380ش؛
(75) محمدرضا گلپایگانى، مجمع‌المسائل، قم، ج 2، 1364ش، ج 3، (بی‌تا.)؛
(76) محمدباقربن محمدتقى مجلسى، بحارالانوار، بیروت 1403/1983؛
(77) همان، ج 30، چاپ عبدالزهراء علوى، بیروت: دارالرضا، (بی‌تا.)؛
(78) محمدتقی‌بن مقصودعلى مجلسى، روضةالمتقین فى شرح مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ حسین موسوى كرمانى و على پناه اشتهاردى، قم 1406ـ1413؛
(79) فاطمه مرنیسى، زنان پرده‌نشین و نخبگان جوشن پوش: برداشتى نوین از حقوق زن در اسلام، ترجمه ملیحه مغازه‌اى، تهران 1380ش؛
(80) مسلم‌بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمد فؤاد عبدالباقى، بیروت (بی‌تا.)؛
(81) مرتضى مطهرى، مسئله حجاب، تهران 1370ش؛
(82) محمدرضا مظفر، اصول الفقه، قم 1370ش؛
(83) احمدبن محمد مقدس اردبیلى، زبدة البیان فى احكام القرآن، چاپ محمدباقر بهبودى، تهران (بی‌تا.)؛
(84) محمدبن احمد اسماعیل مقدم، ادلة الحجاب، اسكندریه 1425/2005؛
(85) ناصر مكارم شیرازى، استفتائات جدید، گردآورى ابوالقاسم علیان‌نژادى، قم 1385ش؛
(86) حسینعلى منتظرى، رساله توضیح المسائل، تهران 1377ش؛
(87) الموسوعة الفقهیة، ج 41، كویت : وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، 1423/2002؛
(88) محمد مؤمن قمى، كتاب الصلاة، تقریرات درس آیةاللّه محقق داماد، قم 1405؛
(89) مصطفى میرمحمدى، «عدم ممنوعیت حجاب اسلامى از منظر حقوق بین‌الملل اقلیت‌ها»، كتاب زنان، ش 37 (پاییز 1386)؛
(90) مجتبى مینوى، «پوشیدن روى یا نپوشیدن روى: در دفاع از كشف حجاب»، در رسائل حجابیه، همان منبع، دفتر2؛
(91) محمدحسن‌بن باقر نجفى، جواهرالكلام فى شرح شرایع‌الاسلام، ج 29، چاپ محمود قوچانى، بیروت 1981؛
(92) احمدبن محمدمهدى نراقى، مستند الشیعة فى احكام الشریعة، ج 16، قم 1419؛
(93) حسین‌بن محمدتقى نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم 1407ـ1408؛
(94) حسین هاشمى، «نقدى بر ماده 638 ق.م.ا. در جرم‌انگارى بدحجابى»، كتاب زنان، ش 37 (پاییز 1386)؛
(95) علی‌بن ابوبكر هیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت 1408/1988؛


(96) Leila Ahmed, Women and gender in Islam: historical roots of a modern debate, New Haven 1992;
(97) Encyclopedia Judaica, Jerusalem 1978-1982, s.v. "Head, covering of the" (by Meir Ydit);
(98) EIr. s.vv. "Cador. I: in early literary sources" (by Bijan Gheiby), "Cador. II: among Zoroastrians" (by James R. Russell);
(99) The encyclopedia of religion, ed. Mircea Eliade, New York 1987, s.vv. "Clothing. religious clothing in the west" (by Deborah B. Kraak), "Tertullian" (by E. Glenn Hinson);
(100) Encyclopedia of the women & Islamic cultures, ed. Suad Joseph, Leiden: Brill, 2003-2007;
(101) The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "Hijab" (by Fadwa el Guindi).

/ فریده سعیدى /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5816
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست