responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 574

 

بحر خوارزم (یا دریاچة آرال ) ، دریاچه ای بزرگ و کمی شور در ترکستان غربی ( در جمهوریهای قزاقستان و ازبکستان ) ، میان عرضهای شمالی 46 درجه و 45 دقیقه و 43 درجه و 43 دقیقه و طولهای شرقی 76 درجه و 79 درجه و 27 دقیقه ، به وسعت 458 ، 66 کیلومتر مربع در 1321 ش /1942. 345 ، 2 کیلومترمربع آن جزایری است که بزرگترین آنها عبارت اند از: توقماق آطه در برابر مصبّ آمودریا (جیحون )؛ اوستروف وزروژدنیه (جزیرة رستاخیز ـ نیکلای سابق ـ کشف شده در 1327 ش /1848 به وسعت 216 کیلومتر مربع )؛ بارسا کلمز (ورود بی بازگشت ) به وسعت 133 کیلومتر مربع و کوگ آرال به وسعت 273 کیلومتر مربع ، واقع در شمال دریاچة مشرق شبه جزیرة قره توپ . بیشترین طول دریاچه از شمال شرقی به جنوب غربی 428 کیلومتر و پهنای آن در عرض جغرافیایی 45 درجة شمالی 284 کیلومتر، و عمق متوسط آن شانزده متر است ، این عمق در وسط بین 20 تا 25 متر و در مغرب نزدیک به 68 متر است . در شمال و جنوب و مشرق دریاچة آرال خلیجها و، بویژه در سمت جنوب شرقی آن ، جزایر سنگی متعدد وجود دارد؛ فقط کرانة غربی این دریاچه در دشت اوست یورت ، که به صخره هایی با ارتفاع 190 متر می پیوندد، هیچ خلیجی ندارد. کرانة شرقی آن هموار و شنی است .

در دوران ماقبل تاریخ (دوران طوفان و عصر یخ ) سطح بحر خوارزم چهار متر از سطح کنونی بالاتر بوده و، در نتیجه ، (بویژه در جانب خلیجهای شمال شرقی و شمال غربی ) بسیار گسترده تر، و با بحرخزر (از طریق اوزبوی رجوع کنید به آمودریا) و بوسیلة آمودریا به اقیانوس پیوسته بوده است . این دریا

پس از استقرار اوضاع و احوال زمین شناختی کنونی به صورت دریایی بسته درآمده است ( رجوع کنید به بروکهاوس ـ افرون ، ج 2، ص 10ـ12؛ بولشایا ، ج 20، ص 326). در دوره های تاریخی

نیز سطح آب چندین متر تغییر یافته ، و مآلاً خط کرانه ، بخصوص در مشرق و شمال شرقی ، تغییر کرده ؛ ولی دیگر تغییر مهمی در شکل کرانه ها به ثبت نرسیده است . وصفی که مقدسی (ص 288) از دلتای آمودریا آورده ، و نیز وضعی که ابن حوقل (ص 512) از آن به دست داده ، یعنی دو روز راه

از مزداخْکان تا کَرْدَر، یک روز و 4 فرسخ تا پراتگین (براتگین یا فراتگین )، و یک روز دیگر تا ساحل دریاچه ، با وضع کنونی این دریا مطابقت دارد. به نوشتة ابن حوقل ، محل موسوم به ده نو (به عربی : القَریة الحَدیثة ؛ به ترکی : یِنی کَنْت ؛ در مسعودی : نَوْکَرْدَه ) که همان ویرانه های کنونی جانکنت واقع در حدود

22 کیلومتری جنوب غربی کازالینْسْک است (برای تصاویری از آن رجوع کنید به تولستوف ، ص 254 و جزئیات دیگر ص 266) به فاصلة دو روز راه از کرانة دریا واقع بوده است (این هردو گزارش

متعلق به قرن چهارم است رجوع کنید به بارتولد، 1928، ص 178). در قرنهای سیزدهم و چهاردهم / نوزدهم و بیستم ، سطح آب بتناوب بالا و پایین رفته است : در فاصلة سالهای 1277/1860 و 1298/1880 فرونشسته و سپس بالا آمده و تا 1334/1915 این افزایش به دو متر رسیده است . میزان نوسان سطح آب

در فاصلة سالهای 1253ـ 1310 ش /1874 و 1931 حدود 1ر3 متر بوده و، به همین جهت است که ارتفاع سطح آب این دریاچه را نسبت به سطح دریای آزاد، در چندین مورد پیاپی ، 49 متر (میانگین ارتفاع بنابر بولشایا ) و 52 متر (لایمباخ ) و 54 متر (بالاترین حدّ آن در 1931) تخمین زده اند. برحسب این نوسانها دربارة عمق آن نیز تخمینهای مختلف زده شده است . این دریاچه که درجة شوری آب آن (03ر1 درصد تا 08ر1 درصد) از آب اقیانوس به طور محسوس کمتر است ، تقریباً گذشته از خلیجهای شمالی و گاه قسمت شمالی ، تا جزیرة بارسا کلمز، هیچگاه در سرتاسر پهنه یخ نمی بندد. قزاقها این قسمت شمالی را (حدود 500 ، 5 کیلومتر مربع ) کیچیک تنیز (دریای کوچک ) و قسمت جنوبی را اولوتنیز (دریای بزرگ ) می نامیده اند.

آمودریا ( دربارة تغییرات احتمالی مسیر آن رجوع کنید به آمودریا ) و سیردریا (سیحون ) به بحرخوارزم می ریزند. ابن فضل اللّه عمری (ج 3، ص 90ـ91)، به نقل از بازرگانی به نام بدرالدین رومی ، مدعی شده است که مسیر «سیردریا» در فاصلة سه روز راه در پایین جَنْد * تغییر کرده بوده و حافظ ابرو (ص 1424ـ 1425)، که منکر وجود بحرخوارزم است ، معتقد بوده که سیردریا به آمودریا می پیوسته است . و بالاخره ظهیرالدین محمد بابر (متوفی 937) در بابرنامه (ص 2)، نوشته است که سیردریا در شنزارهای غربی فرو می رود. برای گزارش افسانه وار حافظ ابرو و نوشتة عُمَری ، که مطلبی را روشن نمی کند، نباید اعتباری قایل شد؛ ابوالغازی نیز از این که سیردریا زمانی در بحرخوارزم نمی ریخته بیخبر است (ونیز رجوع کنید به سیردریا * ).

معلوم نیست که آیا نویسندگان قدیم یونانی و رومی بحر خوارزم را می شناخته اند یا نه . هرمان اطلاعات مربوط به اُکْسیانی لیمْنی (مرداب اکسیانا) را به بحرخوارزم ارتباط نمی دهد ولی اشاره ای را که در نوشتة آمِیَن ـ مارْسِلَن ، ج 23، ص 6، 59، به پالوس اکسیانا (مرداب اکسیانا) شده ، دربارة بحرخوارزم می داند (پاولی ـ ویسووا ، ج 218، ص 2004ـ 2005). گزارشهای کلّی چینیان ، و تعبیر «لیمنی » را برای «مرداب »، که زِمارْخُس ، سفیر روم شرقی در 568 میلادی ، ذکر می کند (مناندر پروتکتور ، ج 18، ص 238 و بعد؛ مولر ، ج 4، ص 299)، نیز نمی توان با اطمینان تلقی و تفسیر کرد.

در دورة اسلامی ابن رُسته (ص 92) نخستین کسی است که ، بدون ذکر نام ، آن را وصف کرده و محیط آن را 80 فرسخ نوشته است . اصطخری (ص 304) محیط آن را 100 فرسخ و مؤلّف حدودالعالم (ص 53) 300 فرسخ دانسته است . مشخص نیست که آیا گفتة ابن خرداذبه (ص 173) دربارة دریای کِرْدِر (راجع به این طرز قرائت به جای «کُرْدَر» رجوع کنید به طوغان ، ج 2، ص 340) به بحرخوارزم مربوط است یا نه . در آن زمان ، قبایل اُغُز یا غُز و پچنگ در اطراف این دریا، بجز ساحل جنوبی آن (در جانب خوارزم )، زندگی چادرنشینی داشتند.

اصطخری و مؤلّف حدود العالم و جغرافی نویسان بعدی (مثلاً گردیزی به نقل بارتولد 1897، ص 95) این دریا را «بُحَیْرة خوارزم » نامیده و با تعریف درست آن را دریای بستة شوری دانسته اند که در سمت راست راه گرگانج (اورگنج قدیم ) به طرف ناحیة پچنگ واقع بوده و، در نتیجه ، هیچ ارتباطی با ساری قمیش ( رجوع کنید به آمودریا) نداشته است . از سوی دیگر، مسعودی (1967، ص 65؛ همو، 1861ـ1877، ج 1، ص 211) گفته است که «دریاچة جرجانیه » به بحرخزر متصل است . جرجانی (متوفی 861) به پیروی از جهان نما (متعلق به آغاز قرن هفتم )، آرال را، به مناسبت شهر جَنْد که در مسیر سفلای سیر دریا واقع بوده ، «دریاچة جند» نامیده است . سرانجام ، حافظ ابرو (در 820) مدعی شده است که این دریا از بین رفته واین امر را دلیل دیگری بر آن گرفته که نباید کورکورانه به گزارشهای بی سروبن جغرافی نویسان مسلمان قرون اعتماد کرد.

در فاصلة قرنهای هفتم تا دهم ، هیچ اطلاعی دربارة بحرخوارزم به ما نرسیده است . ابوالغازی بهادرخان (ج 1، ص 338) نخستین بار از «جزیرة » آرال به عنوان محلی سخن می گوید که در آنجا آمودریا به دریا می ریزد. به مناسبت وجود همین «جزیره » (که در قرن هجدهم امارتی مستقل شد و پایتخت آن ، قونگرات ، تا زمان فرمانروایی محمد رحیم خان ، 1221ـ1242/ 1806ـ1826، به خیوه باز نپیوست )، قزاقها بعدها به این دریا نام «آرال تنیزی » (دریای آرال ) دادند. روسها نیز این نامگذاری را برای اولین بار در 1109/1697 پذیرفتند و آن را آرالسکایه موره ، یعنی دریای آرال نامیدند. پیش از آن ، در اثر روسی > کتاب طرح بزرگ < (پایان یافته در 1036/1626) این دریاچه «دریای کبود» نامیده شده بود و براستی هم آب این دریاچه رنگ آبی تند دارد. این نام در 1109/1697 دریک نقشة هلندی > ویتسن ، تاتارستان شمال شرقی < آمده است ، ولی دولیل در 1136/1723 نام جدید را به کار برده است (بارتولد، 1910، ص 77 و بعد).

روسها بار اول در 1264/1847، دژِ رایمسکایه را، که احتمالاً از کلمة «رحیم » مشتق شده ، بر کرانة راست سیردریای سفلی ، در فاصلة 60 تا 65 کیلومتری مصب آن بنا کردند. از 1235/1819 چندین هیأت اکتشافی به نواحی اطراف این دریاچه سفر کرده و آن را دقیقتر اکتشاف و وصف کرده اند (برای تفصیل نام کاشفان و سالهای اکتشافشان رجوع کنید به د.اسلام ، ذیل «آرال »). در فاصلة سالهای 1270/1853 تا 1301/1883 دولت روسیه ناوگان کوچکی در بحرخوارزم مستقر کرد که پایگاه آن نخست در آرالسک و سپس در کازلینسک (در کنار سیردریای سفلی ) بود. پس از آنکه در 1290/1873 خان نشین خیوه تسخیر شد و بحرخوارزم به صورت یک «دریای داخلی روسیه » درآمد، این ناوگان منحل شد. بحرخوارزم از 1324/1906 با راه آهن اورنبورگ ـ تاشکند، که در گوشة شمال شرقی این دریاچه از آرالسک می گذرد، به سایر نقاط روسیه مرتبط شده است . از حیث حمل ونقل دریایی ، بحرخوارزم ، هنوز هم برای کشتیرانی نامساعد است . در جنگهای داخلی روسیه (1337ـ 1340/ 1918ـ1921) ناوگان کوچک دیگری در این دریاچه مستقر شد. پس از تجدید سازمانهای سرزمینی سالهای 1303 ش و 1315 ش /1924/1936، قسمت جنوبی این دریا به جمهوری خودمختار قره قالپاق واقع در جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان ، و قسمت شمالی آن به قزاقستان تعلق یافت .

صنعت شیلات این دریاچه ، برای ساکنان پیرامون آن ، و بطور کلی برای کشورهای مجاور حایز اهمیت است درسالهای اخیر دریاچه آرال در معرض خشکی قرار گرفته است


منابع :
(1) ابن حوقل ، کتاب صورة الارض ، چاپ کرامرس ، لیدن 1967؛
(2) ابن خرداذبه ، کتاب المسالک والممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(3) ابن رسته ، کتاب الاعلاق النفیسة ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(4) ( ابن فضل اللّه عمری ، مسالک الابصار فی ممالک الامصار ، چاپ فؤاد سزگین ، ج 3، فرانکفورت 1408/1988 ) ؛
(5) ابوالغازی بهادرخان ، شجرة الاتراک ، چاپ دِمزون ، سن پطرزبورگ 1871ـ1874؛
ابراهیم بن





(6) محمد اصطخری ، کتاب مسالک الممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(7) علی بن حسین مسعودی ، کتاب التنبیه والاشراف ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(8) همو، مروج الذهب و معادن الجوهر ، چاپ باربیه دمینارو پاوه دکورتل ، پاریس 1861ـ1877؛
(9) محمدبن احمد مقدسی ، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛


(10) Babur, Emperor of India, Ba ¦ bur-na ¦ ma=Memoirs of Ba ¦ bur, ed. Annette Susannah Beveridge, New Delhi 1979;
(11) W. Barthold, Nachrichten uber den Aral-See etc., Leipzig 1910;
(12) idem , Otcet o komandirovke § v Srednyuyu Aziyu, 1897;
(13) idem, Turkestan:down to the Mongol invasion, London 1928, index;
L. S. Berg, Aral'skoe More , St. Petersburg 1908 and especially the Nauc § nye rezul' taty Aral' skoy Ekspeditsii , Vyp. 1-14, Tashkent 1902-1915

(14) (= Izve § stiya Turkestansago otde § la Imp. Russk. Geogr. Ob-va, III, IV, V, VIII, XI, XII);
(15) Bol' shaya Sovetskaya Entsiklopediya 2 , II, 609-611 (بانشه رنگی ) ;
(16) Brockhaus- Efron, Entsiklopedic § eskiy Slovar 1 , St. Petersburg 1898, 1904, II, 12-14;
(17) EI 1 , s.v. "Aral" (by W. Barthold);
(18) H ¤ udu ¦ d al- ـ a ¦ lam , tr. V.Minorsky, Cambridge 1970;
(19) W.Leimbach, Die Sowjetunion, Stuttgart 1950, 120-122 (بانشه ) , 285f.

(20) (همچنین آثاری کلی دربارة راههای آبی اتحاد جماهیر شوروی که در آن ارائه شده است ، ص 495، ش 125ـ123)؛


(21) A.I. Maksheyev, Opisanie Aral'skago Morya, Zap. Russk. Geogr. Ob-va., 1851;
(22) C. Muller, ed., Fragmenta Historicorum Graecorum;
(23) I. V. Mushketov, Turkestan, 1886-1906;
(24) Pauly-Wissowa, Realenzyklopaedie des klassischen Altertums, vol. 18, 1942;
(25) Menander Protector, Corp. Script. Hist. Byz;
(26) R. Roesler, Die Aralsee-frage, SBAk., Wien 1873, 173-260;
(27) T. Shabad, Geography of the USSR, New York 1951, index;
(28) A. Zeki Velidi Togan, Turkiyat Mecmuasi;
(29) S.A. Tolstov, Auf den Spuren der alt-chores mischen Kultur, Berlin 1953;
(30) A. Woeikow, Der Aralsee und sein Gebiet, Petersmanns Mitteilungen, 1909, 82-86;
(31) idem, Le Turkestan russe, Paris 1914;


(32) و نیز رجوع کنید به فهرست منابع مقاله های آمودریا و خوارزم و خیوه و سیردریا در د.اسلام .

/ اشپولر ( د.اسلام ) /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 574
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست