حالى ، الطاف حسین، از شاعران و تذكرهنویسانِ ادب فارسى و اردو. وى در حدود 1253 در پانیپَتِ* هند به دنیا آمد (حالى، 1968ـ1970، ج 1، ص 1). پدرش، خواجه ایزدبخش، از احفاد خواجه عبداللّه انصارى* بود. خواجه ملك على، از اجداد حالى، در 675، در زمان غیاثالدین بَلْبَن*، از هرات به هندوستان مهاجرت كرد و در پانیپت اقامت گزید. بلبن براى مدد معاش او زمینهایى در پانیپت به وى اختصاص داد. همچنین منصب قضا، صدارت، تشخیص نرخ كالا در بازار، تولیت مزار بزرگان در نواحى پانیپت و خطابت نماز عیدین را به او واگذاشت. محله انصاریان در پانیپت منسوب به اولاد خواجه ملك على انصارى است (همان، ج 1، ص 2ـ3).
حالى نخست در پانیپت نزد مولوى ممتاز على انصارى قرآن مجید را از حفظ كرد و سپس كتابهاى درسى فارسى را نزد سید جعفرعلى و كتابهاى درسى عربى را نزد حاجى ابراهیمحسین انصارى خواند (همان، ج 1، ص 4). وى در حدود 1269 به دهلى رفت و منطق را نزد مولوى نوازش على، ادبیات عرب را نزد مولوى فیضالحسن سَهارَنپورى و مولوى امیراحمد، و علم حدیث را نزد سید نذیرحسین، محدّث دهلوى، خواند (همان، ج 1، ص 5، نیز رجوع کنید به ص 6، پانویس 1ـ3). وى در 1271 به پانیپت بازگشت و منطق و فلسفه و حدیث و تفسیر را نزد مولوى عبدالرحمان، مولوى محباللّه و مولوى قلندرعلى فراگرفت (همان، ج 1، ص 7ـ8). وى در سالهاى 1279ـ1286 در مصاحبتِ نواب مصطفیخان، متخلص به شیفته، در جهانگیرآباد بود و در صحبتش ذوق ادبى او نشو و نمو یافت. پس از وفات شیفته در 1286، حالى به لاهور رفت و چهار سال در انتشارات دولتى بك دپو (دپو) در پنجاب، ویرایش آثار ادبى مترجَم از انگلیسى به اردو را برعهده گرفت. این كار باعث آشنایى او با ادبیات انگلیسى شد (همان، ج 1، ص 9ـ11). وى در 1291 یا 1292 به دهلى نقل مكان كرد و در مدرسه انگلو عربیك معلم شد (همان، ج 1، ص 11). در 1289 با نوشتن مقالاتى براى نهضت علیگر (على گره ) با سیداحمدخان آشنا شد و در 1292 عضو ثابت این نهضت شد (همان، ج 1، ص 12، پانویس 1). در 1306 بازنشسته شد و به موطن خود بازگشت. در ربیعالآخر 1322 دولت بریتانیا در هند به او لقب شمسالعلماء داد (همان، ج 1، ص 16ـ17). او در 13 صفر 1333/ اول ژانویه 1915 در پانیپت درگذشت و در محوطه درگاه بوعلى قلندر دفن شد (همو، 1967ـ1968، ج 1، مقدمه پانیپتى، ص ه ). از میان معاصران نامآور، میرزا اسداللّهخان غالب دهلوى*، مولانا محمدحسین آزاد*، سرسید احمدخان* و مولانا شبلى نعمانى* از دوستان نزدیك حالى بودند و در تكوین افكار و تعیین جهت ادبى و شعر ملیگراى او تأثیر عمیقى داشتند. حالى یكى از بزرگترین نقادان و بنیانگذاران و پیشگامان شعر جدید اردوست. او به شعر اردو جنبش و حیاتى تازه داد و با شعر خود شعور ملى و قومى را در هموطنانش بیدار نمود (همو، 1968ـ1970، ج 1، مقدمه صدیقى، ص 25).
حالى چند رساله خُرد در ابتداى كار تألیف و ترجمه كرد، مانند تریاق مسموم (در رد مسیحیت) در 1285 در پانیپت، رساله طبقات الارض در 1300 در لاهور، مجالسالنساء (قصههاى آموزشى براى زنان) در 1291 و اصول فارسى (دستور زبان فارسى؛ نسخه خطى كتابخانه دانشگاه پنجاب، لاهور، ش Api-II-18). كارهاى اصلى و ماندگار او در شرححال بزرگان ادب است، از جمله: 1) حیات سعدى، به اردو، در احوال و نقد آثار سعدى شیرازى. این كتاب اولین نمونه شرححالنویسى جدید در زبان اردوست و شاید نخستین كتاب تحقیقى و جامع به زبانهاى شرقى است كه راجع به سعدى نگاشته شده است. این كتاب نخستینبار در 1303 در دهلى چاپ شد (همان، ج 1، ص 12، 13 و پانویس 3، ص 14 و پانویس 2؛ همو، 1995، ص 5) و با همین نام، به قلم نصراللّه سروش به فارسى ترجمه و در 1316ش در تهران چاپ گردید (مشار، ج 2، ستون 1826). 2) مقدمه سفرنامه حكیم ناصرخسرو، به فارسى، در شرححال حكیم ناصرخسرو. چاپ انتقادى، با ترجمه اردوى محمدصدیق طاهر شادانى، در 1352ش/ 1973 در لاهور منتشر شد. 3) یادگار غالب، به اردو، در شرححال و نقد شعر و گزیده نظم و نثر فارسى و اردوى اسداللّهخان غالب دهلوى، نخستینبار در 1315/ 1897 در كانپور به چاپ رسید. گزیده ترجمه و تحشیه فارسى آن با همین نام، به قلم شریف حسین قاسمى، در 1420/2000 در دهلى چاپ شده است. 4) حیات جاوید، به اردو، در شرححال و افكار سرسید احمدخان، چاپ اول در 1319/1901. 5) ضمیمه اردو كلیات نظم حالى مشتمل بر نظم و نثر فارسى و عربى، مجموعه غزلیات، قطعات تاریخ، قصاید، مرثیهها، رقعات فارسى و قصیدهاى عربى كه نخستینبار در 1332/1914 در دهلى به چاپ رسید (حالى 1968ـ1970، ج 1، ص 14ـ15، همان مقدمه، ص 23، 25).
آثار منظوم اردوى حالى بارها به صورت پراكنده به چاپ رسیده است، اما جامعترین مجموعه اشعار او كلیات نظم حالى، گردآورى افتخار احمد صدیقى، است كه در دو جلد (لاهور 1347ـ1349ش/ 1968ـ1970) منتشر شده است. در میان منظومههاى اردوى حالى، مسدسى با عنوان مدّ و جزرِ اسلام (سروده 1296/1879) مشهور است. این شعر تأثیر عمیقى بر جامعه اسلامى شبهقاره گذاشته است. در این منظومه، شرح ظهور دین اسلام و شأن و شوكت مسلمانان در قرون نخستین و سپس افول شوكت نخستین آنان، به شیوهاى مؤثر، بیان شده است (همان، ج 1، ص 26، 30). دو ترجمه منظوم فارسى آن چاپ شده است: یكى از فیروزالدین احمد فائضى شهرمیرى در 1308/1891 در اَمرتْسَر و دیگرى از نجفعلى عاصى جلالپورى در 1357ش/1978 در پیشاور.
مجموعه نامهها و مقالههاى حالى نیز به صورت پراكنده چاپ شده، كه از آن جمله است: مقالات حالى در دو مجلد (چاپ حیدرآباد، دكن 1304ش/ 1925)؛ و مكتوباتِ حالى در دو مجلد (چاپ پانیپت 1925). شیخ محمداسماعیل پانیپتى همه نوشتههاى منثور حالى را در كلیات نثر حالى در دو مجلد گردآورده، كه مشتمل است بر مقالههاى دینى و اجتماعى و تاریخى و ادبى (درباره ادبیاتفارسى)، تراجمِ رجال، سخنرانیها و تقریظهاى كتب و نشریات (چاپ لاهور 1346ـ1347ش/ 1967ـ1968). در میان آثار منثور حالى، مقدمه شعر و شاعرى ــكه اولینبار با دیوان حالى، در 1311/1893 منتشر شدــ نخستین كتاب روشمند و عالمانهاى است كه در اصولِ نقد شعر به زبان اردو نگاشته شده است (همان، ج 1، مقدمه افتخار احمد صدیقى، ص 27؛ براى نقدى كه بر آن نوشته شده است رجوع کنید به قریشى، 1953؛ علوى، 2000).
حالى طرفدار شعر طبیعتگرا بود و تشبیهات و استعارات نامأنوس را مطرود میدانست. شعر وى نقطه عطفى در شعر طبیعتگراى ادبیات اردوست. با وجود محبوبیت و استقبال از غزل در شبهقاره و زبان اردو، حالى به جاى غزل، با نوآورى در قالبهاى دیگر، اشعارى با موضوعاتِ ملى سرود (حالى، 1968ـ1970، ج 1، ص 39، 44ـ45).
منابع : (1) الطاف حسین حالى، حیات سعدى، لاهور 1995؛ (2) همو، كلیات نثر حالى، مرتبه محمد اسماعیل پانیپتى، لاهور 1967ـ1968؛ (3) همو، كلیات نظم حالى، مرتبه افتخار احمد صدیقى، لاهور 1968ـ1970؛ (4) وارث علوى، حالى: مقدمه اور هم، كراچى 2000؛ (5) وحید قریشى، تدوین مقدمه شعر و شاعرى، لاهور 1953؛ (6) خانبابا مشار، فهرست كتابهاى چاپى فارسى، تهران 1350ـ1355ش.