responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5730

 

حاكم نیشابورى ، ابوعبداللّه محمدبن عبداللّه ضَبّى طهمانى، محدّث، قاضى و تراجم‌نگار شافعى قرن چهارم. او در 3 ربیع‌الاول 321 در نیشابور به‌دنیا آمد (رجوع کنید به خطیب بغدادى، ج 3، ص 510؛ صریفینى، ص 6؛ ابن‌عساكر، 1404، ص 227). ابن‌خلّكان (ج 4، ص 281) علت شهرت وى را به حاكم، اشتغال او به منصب قضا دانسته، گرچه حاكم از جمله القابى بوده است كه محدّثان آن را براى كسانى به كار می‌برده‌اند كه به جمیع احادیث، از حیث متن و سند و جرح و تعدیل و تاریخ، احاطه داشته باشد (قارى، ج 1، ص 121، نیز رجوع کنید به بلال، ص 202ـ260). حاكم نیشابورى به ابن‌البَیع (بَیع به معناى كسى است كه میان بارزگانان واسطه‌گرى می‌كند) شهرت داشته است كه احتمالا نشان‌دهنده شغل نیاكان اوست (سمعانى، ج 1، ص 432؛ حاكم نیشابورى، 1375ش، مقدمه شفیعی‌كدكنى، ص 31). نسبت ضبّى و طهمانى را نیز از اجداد مادرىِ خود گرفته است (صریفینى، ص 5).

حاكم در كودكى، نزد پدر و دایی‌اش تحصیل علم را آغاز كرد (ذهبى، 1424، ج9، ص89؛ سبكى، ج4، ص156). نخستین‌بار در نُه سالگى سماع حدیث كرد (رجوع کنید به خطیب بغدادى؛ سبكى، همانجاها) و در 334 نزد ابوحاتم ابن‌حبّان حدیث شنید (ذهبى؛ سبكى، همانجاها). وى از پدرش ــكه موفق به دیدار مسلم‌بن حجاج، صاحب الجامع‌الصحیح، شده بودــ حدیث روایت كرده است (ذهبى، همانجا). حاكم قرآن را در خراسان و عراق نزد ابوعبداللّه محمدبن ابی‌منصور صرّام و احمدبن سهل اشنانى و استادان دیگر آموخت (صریفینى، ص6؛ ذهبى، 1424، ج 9، ص90). در فقه شاگرد ابوسهل محمدبن سلیمان صعلوكى، ابوالولید حسّان‌بن محمد نیشابورى (صریفینى، همانجا؛ ابن‌خلّكان، ج4،ص280؛ سبكى، ج4،ص157) و ابوبكر احمدبن اسحاق صبغى (از فقیهان بنام شافعى) بود و مناسبات علمى مستحكمى میان او و حاكم وجود داشت، به‌گونه‌اى كه صبغى در جرح و تعدیل و علل به حاكم مراجعه می‌كرد و اداره و تولیت اوقاف مدرسه خود، دارالسنّه، را به حاكم واگذاشت (رجوع کنید به صریفینى، همانجا؛ سبكى، ج 4، ص 159). حاكم در تصوف مصاحب ابوعمروبن نُجَید و جعفرِ خلدى* و ابوعثمان مغربى* بود (رجوع کنید به ذهبى، 1424، ج 9، ص 91؛ سبكى، ج 4، ص 157) و با كسانى چون ابوبكر محمدبن عمر جعابى، محدّث كثیرالحفظ امامى و ابوعلى حسین‌بن محمد ماسرجسى* نیشابورى كه حافظ‌ترین محدّث روزگار خویش بود و ابوالحسن دارقطنى*، محدّث مشهور، به مذاكره علمى می‌پرداخت (صریفینى، همانجا؛ ذهبى، 1424، ج 9، ص90ـ91). حاكم دو بار به عراق و حجاز سفر كرد (خطیب بغدادى، ج 3، ص 509)؛ نخست چند ماه پس از مرگ اسماعیل صفّار در 341، كه راهى شهرهاى خراسان و ماوراءالنهر گردید (رجوع کنید به ذهبى، 1424، ج 9، ص 89؛ سبكى، ج 4، ص 156) و بار دیگر در 368 (ذهبى، 1424، ج 9، ص 92). گفته‌اند كه حاكم حدود هزار شیخ داشت (رجوع کنید به صریفینى، همانجا؛ ابن‌عساكر، 1404، ص 228؛ ذهبى، 1424، ج 9، ص 89). خود او فهرست بلندى از مشایخ نیشابوریش را در تاریخ نیشابور (ص147ـ196) عرضه كرده‌است.

حاكم از عالمان و محدّثان بسیارى روایت كرده است، كه از آن جمله‌اند: محمدبن یعقوب اصمّ، محمدبن عبداللّه‌بن احمد اصفهانى صفّار، ابوحامد احمدبن علی‌بن حسنویه مُقرى، و ابوبكر احمدبن اسحاق صبغى (خلیلى قزوینى، ج3، ص 851ـ 852؛ ذهبى، 1424، ج 9، ص 89ـ90). اشخاص فراوانى نیز از حاكم حدیث نقل كرده‌اند، از جمله ابوبكر احمدبن حسین بیهقى* و ابوالقاسم عبدالكریم‌بن هوازن قشیرى* (ذهبى، 1424، ج 9، ص90؛ براى دیگر شاگردان حاكم رجوع کنید به ابن‌عساكر، 1404، ص228ـ 229؛ ذهبى، همانجا). مقام علمى حاكم در حفظ احادیث با اسانید كم‌واسطه (اصطلاحاً: سند عالى)، در روزگار خود (قرن چهارم) منحصر به فرد است، چندان‌كه ابوحازم عمربن احمد عبدویى* بر آن است همه كسانى كه پس از مسلم‌بن حجاج، به حفظ حدیث و آگاهى از علل آن شهرت یافتند، در عصر خود واجد نظیر و بدیل بودند، اما حاكم نیشابورى در روزگار خود هیچ نظیر و بدیلى نداشت (رجوع کنید به ابن‌عساكر، 1404، ص230؛ سبكى، ج 4، ص 158ـ160). فارسى از مشایخ خویش نقل كرده است كه ابوسهل صعلوكى و ابن‌فورَك، دو تن از محدّثان و متكلمان بزرگ شافعى در نیشابور، حاكم را بر خود مقدّم می‌داشتند و او را بسیار محترم می‌شمردند (رجوع کنید به ذهبى، 1424، ج 9، ص 95؛ سبكى، ج 4، ص 159). دارقطنى، حاكم را از حیث اتقان و حفظ، بر ابن‌مَنده ترجیح داده است (رجوع کنید به ذهبى، 1401ـ1409، ج 17، ص 171). همچنین ابوالقاسم سعدبن على زنجانى، حاكم را خوش‌تصنیف‌تر از دارقطنى و عبدالغنى اَزْدى و ابن‌منده دانسته است (رجوع کنید به همو، 1424، ج 9، ص 97ـ98؛ سبكى، ج 4، ص160). در شرح‌حال حاكم از ملاقات او با بدیع‌الزمانِ همدانى* یاد كرده و گفته‌اند حاكم كه شهرت بدیع‌الزمان را در حفظ اشعار شنیده بود، براى امتحان وى، جزئى مشتمل بر احادیث و اسناد برایش فرستاد و براى حفظ آنها یك جمعه به وى مهلت داد و بدیع‌الزمان آن جزء را پس از جمعه بازفرستاد و این كار را بیهوده شمرد و حاكم، در جواب، او را به معرفت نفس توصیه نمود و برترى حفظ احادیث بر اشعار را یادآورى كرد (رجوع کنید به ذهبى، 1424، ج 9، ص 96ـ97؛ سبكى، ج 4، ص160).

حاكم در دوره سامانیان و وزارت ابوجعفر عُتبى، در 359، مسئولیت قضاى نسا را برعهده گرفت (ابن‌عساكر، 1404، ص 229؛ سبكى، ج 4، ص 158) و قضاى جرجان هم بعد از آن به او پیشنهاد شد، اما نپذیرفت (سبكى، همانجا). به نوشته ابن‌عساكر (1404، همانجا) و ابن‌خلّكان (ج 4، ص 281)، سامانیان، حاكم را به عنوان پیك و سفیر نزد آل‌بویه می‌فرستادند. شفیعى كدكنى انتساب حاكم به تشیع را با سفارت او میان سامانیان و آل‌بویه مرتبط دانسته است (حاكم نیشابورى، 1375ش، مقدمه، ص 35ـ36).

بیشتر تراجم‌نویسان اهل سنّت و كسانى كه شرح‌حال حاكم را نوشته‌اند، از تمایل وى به تشیع یاد كرده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به سمعانى، ج 1، ص 433؛ نیز رجوع کنید به حاكم نیشابورى، 1375ش، همان مقدمه، ص 36ـ37). مستند این قول، روایت «حدیث طَیر» در فضیلت امام‌على علیه‌السلام (رجوع کنید به حاكم نیشابورى، المستدرك، ج 3، ص130ـ131) و حدیث «من كنت مولاه فعلىٌّ مولاه» (رجوع کنید به همان، ج 3، ص 109ـ110) در المستدرك على الصحیحین (خطیب بغدادى، ج 3، ص510؛ سمعانى، ج 1، ص 433) و گاه روایت مطالبى شیعى، چون زیارت جامعه (رجوع کنید به جوینى خراسانى، ج 2، ص 179ـ186؛ جامعه*، زیارت)، توسط حاكم است. حتى برخى، در عین ثقه دانستن وى، از او با تعبیر رافضى خبیث یاد كرده‌اند (رجوع کنید به ذهبى، 1424، ج 9، ص 98؛ سبكى، ج 4، ص 162). در واقع، وجود حدیث طیر در المستدرك على الصحیحین براى شرح‌حال‌نویسان حاكم معضِلى بوده است و كوشیده‌اند آن را به صورتهاى مختلف توجیه كنند (رجوع کنید به ذهبى، 1424، ج 9، ص 94، 99؛ همو، 1401ـ 1409، ج 17، ص 168ـ169). سُبْكى (ج 4، ص 161ـ 171) درباره عقیده مذهبى و تمایل حاكم به تشیع، به‌تفصیل بحث كرده و با ذكر دلایلى، شیعه بودن او را رد كرده است. وى ضمن پاسخگویى به كسانى كه حاكم را شیعه و او را در این مذهب متعصب دانسته‌اند، بر تمایل نسبتآ شدید وى به على علیه‌السلام و تشیع به معناى نقل احادیث وارده در فضائل اهل بیت صحه گذاشته، اما معتقد است این تمایل به حدى نیست كه او على علیه‌السلام را بر شیخین مقدّم بدارد. وى همچنین (ج 4، ص 167) گفته كه حاكم در كتاب اربعین خود، بابى درباره تفضیل ابوبكر و عمر و عثمان بر دیگر صحابه آورده است.

حاكم مخالفانى هم داشته است، از جمله ابواسماعیل عبداللّه‌بن محمد انصارى و محمدبن طاهر مقدسى، كه او را متهم می‌كردند و ضعیف می‌شمردند. سُبْكى آن را ناشى از اختلاف عقیده آنان دانسته و نوشته كه شهرت آن دو به داشتن عقیده تجسیم بیش از شهرت حاكم به اعتقاد به تشیع است (سبكى، ج 4، ص 162ـ163). از دیگر مخالفان وى، كرّامیان بودند كه مدتى از خروج حاكم از منزل و املاى حدیث جلوگیرى كردند (رجوع کنید به ابن‌جوزى، ج 15، ص 109؛ ذهبى، 1424، ج 9، ص 98؛ سبكى، همانجا). درباره مرگ حاكم، در سوم صفر 405، نوشته‌اند كه وى به حمام رفت و غسل كرد و خارج شد، سپس آهى كشید و در دم مرد (ذهبى، 1424، ج 9، ص 92، 99؛ سبكى، ج 4، ص 161؛ ابن‌عساكر، 1404، ص 231؛ قس خلیلى قزوینى، ج 3، ص 852، كه سال مرگ وى را 403 نوشته است) و بعد از آنكه قاضى ابوبكر حیüرى بر او نماز گزارد، به خاك سپرده شد (ذهبى، همان، ص 100).

حاكم نخستین اثر خود را در 337 تألیف كرد (صریفینى، همانجا). او كتابهایى تألیف كرد كه موجود نیستند و فقط نقل‌قولهایى از آنها در متون بعدى باقى مانده است، از جمله : تاریخ نیسابوریین (تاریخ نیشابور*)، الاكلیل فى دلائل النبوة (براى گزارشى از محتواى این كتاب رجوع کنید به خلیلى قزوینى، ج 3، ص 854)، مزكّی‌الاخبار، فضائل‌الشافعى، فضائل فاطمة الزهراء (ذهبى، 1424، ج 9، ص 99) و مفاخرالرضا. حاكم كتاب الاكلیل را درباره ایام پیامبر و همسران ایشان و براى ابوعلى سیمجور، سپهسالار سامانیان در خراسان، تألیف كرده و در معرفة علوم‌الحدیث (ص 296) به برخى مباحث آن اشاره كرده است (براى نقل‌قولهایى از الاكلیل رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانى، 1415، ج 1، ص 291، 304، 308، ج 2، ص 132، 143).

در مزكّی‌الاخبار ــكه خود حاكم از آن با نام المزكیین لرواة الأخبار یاد كرده (حاكم نیشابورى، 1385، ص 66) وى به بحث از جرح و تعدیل راویان حدیث در ده طبقه پرداخته است (براى منقولاتى از این كتاب براى نمونه رجوع کنید به ابن‌عساكر، 1415ـ1421، ج 21، ص 252، ج 56، ص 393؛ ذهبى، 1401ـ1409، ج 5، ص 301، ج 8، ص 118، ج 14، ص 558).

باتوجه به شافعى بودن حاكم و منازعات تند حنفیان و شافعیان در دوران او، حاكم كتاب فضائل‌الشافعى را، مشتمل بر اخبار متداول میان شافعیان در فضیلت محمدبن ادریس شافعى، تألیف كرد (رجوع کنید به ذهبى، 1424، ج 9، ص 95؛ سبكى، ج 4، ص 156). نسخه‌اى از این كتاب یافت نشده، اما احتمالا بخش اعظمى از مطالب آن در كتاب مناقب‌الشافعى ابوبكر احمدبن حسین بیهقى (متوفى 458)، كه یكى از مهم‌ترین راویان آثار حاكم بوده، باقى مانده است (براى نمونه رجوع کنید به بیهقى، ج 1، ص 154، 158، 183، 314، ج 2، ص 125، 138، 204).

مفاخرالرضا، كه در مناقب امام علی‌بن موسى الرضا علیه‌السلام بوده، تنها از طریق نقل‌قولهایى كه ابن‌حمزه طوسى (ص 483، 496، 546) آورده، شناخته شده است و احتمالا حاكم كتاب مستقلى به این نام نداشته و مطالبى كه ابن‌حمزه نقل كرده، بخشى از شرح‌حال امام رضا علیه‌السلام، در تاریخ نیشابور بوده است (رجوع کنید به حاكم نیشابورى، 1375ش، همان مقدمه، ص 42). به‌نوشته ابن‌شهرآشوب (ص 121)، شخصى به نام ابوعبداللّه مفید نیشابورى كتابى به نام مناقب‌الرضا تألیف كرده و آقابزرگ طهرانى (ج 22، ص 327) احتمال داده است كه ابوعبداللّه مفید نیشابورى همان حاكم باشد. از نام برخى آثار دیگر حاكم در منابع سخن رفته است (رجوع کنید به ابن‌عساكر، 1404، ص 228؛
ذهبى، 1424، ج 9، ص 95؛
براى توضیح درباره این كتابها رجوع کنید به حاكم نیشابورى، 1375ش، همان مقدمه، ص 40ـ 41)، اما اطلاع بیشترى از آنها در دست نیست.

از آثار موجود حاكم، كتاب المستدرك على الصحیحین، مهم‌ترین و مشهورترین اثر حدیثى اوست. وى در این كتاب كوشیده است احادیثى را گرد آورد كه شرایط صحت احادیث موجود در صحیحین را دارند، اما در آن دو كتاب نقل نشده‌اند. المستدرك به شیوه كتابهاى فقهى تبویب‌شده است و علاوه بر احادیث فقهى، حاوى احادیث بسیارى در زمینه عقاید، طب، ملاحم و فتن و تفسیر قرآن و سیره و مغازى است (رجوع کنید به سنیدى، ص 91ـ93). درباره المستدرك بحث و جدلهاى فراوانى میان رجالیان و محدّثان اهل سنّت رخ داده است (رجوع کنید به ذهبى، 1424، ج 9، ص 98ـ99؛
ابن‌حجر عسقلانى، 1390، ج 5، ص 233). ذهبى در كتابى به نام مختصر كتاب‌المستدرك على الصحیحین، احادیثى را كه به نظر او، برخلاف شرایط بخارى و مسلم بوده، از كتاب حاكم حذف كرده است (رجوع کنید به بشار عواد معروف، ص 248ـ249). كتاب مستدرك و تلخیص ذهبى بارها چاپ غیرانتقادى شده است (رجوع کنید به عطیه و همكاران، ج 2، ص 571). عادل حسن على در كتاب الامام‌الحاكم النیشابورى و كتابه المستدرك (قاهره 1384ش/2005) جوانب گوناگون المستدرك را بررسى كرده است.

در حوزه علوم حدیث، حاكم كتاب معرفة علوم‌الحدیث را نگاشته كه از جمله چند كتاب اساسى این دانش است كه پایه‌هاى مهم این رشته را استوار ساخته و به تعبیر ابن‌خلدون این دانش را تهذیب، و محاسنش را آشكار كرده است (ابن‌خلدون، ج 1: مقدمه، ص559). حاكم پیش از تألیف آن، آثار مختصرى در علوم حدیث مثلا كتاب المدخل الى معرفة كتاب الاكلیل (اسكندریه 1983) و المدخل الى معرفة الصحیح (بیروت 1404 و با عنوانِ المدخل الى معرفة الصحیحین، ریاض 1404)ــ نوشته بوده و در كتاب معرفة علوم‌الحدیث (ص 66) به الاكلیل ارجاع داده است. ابومحمد عبدالغنى ازدى* در كتابى با نام كشف الاوهام التى فى مدخل الحاكم، یا اوهام الحاكم فى المدخل، این كتاب را نقد و حاكم، به این‌سبب، از وى تشكر و او را دعا كرده است (ذهبى، 1401ـ1409، ج 17، ص 269ـ270). كتاب مذكور به كوشش مشهور حسن محمد سلمان در 1407 در اردن منتشر شده است. از دیگر آثار حدیثى حاكم است: تسمیةُ من أَخْرَجَهُم البخارى و مسلم وَ مَا انفَرَدَ به كل واحد منهما (بیروت 1407/1987)، سؤالات الحاكم للدارقطنى فى الجرح و التعدیل (ریاض 1404)، و سؤالات مسعودبن على السجزى مع اسئلة البغدادیین عن احوال الرواة (بیروت 1408 و قاهره 2006).


منابع :
(1) آقابزرگ طهرانى؛
(2) ابن‌جوزى، المنتظم فى تاریخ‌الملوك والامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛
(3) ابن‌حجر عسقلانى، الاصابة فی‌تمییز الصحابة، چاپ عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض، بیروت 1415/1995؛
(4) همو، لسان‌المیزان، حیدرآباد، دكن 1329ـ1331، چاپ افست بیروت 1390/1971؛
(5) ابن‌حمزه، الثاقب فى المناقب، چاپ نبیل رضا علوان، قم 1412؛
(6) ابن‌خلدون؛
(7) ابن‌خلّكان؛
(8) ابن‌شهرآشوب، كتاب معالم‌العلماء، چاپ عباس اقبال آشتیانى، تهران 1353؛
(9) ابن‌عساكر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ على شیرى، بیروت 1415ـ1421/1995ـ2001؛
(10) همو، تبیین كذب المفترى فیما نسب الى الامام ابی‌الحسن الاشعرى، بیروت 1404/1984؛
(11) بشار عواد معروف، الذهبى و منهجه فى كتابه تاریخ‌الاسلام، قاهره 1976؛
(12) سعد فهمى احمد بلال، السراج المنیر فی‌القاب المحدثین، ریاض 1417/1996؛
(13) احمدبن حسین بیهقى، مناقب الشافعى، چاپ احمد صقر، قاهره 1971؛
(14) ابراهیم‌بن محمد جوینى خراسانى، فرائد السمطین فى فضائل المرتضى و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم علیهم‌السلام، چاپ محمدباقر محمودى، بیروت 1398ـ1400/ 1978ـ1980؛
(15) محمدبن عبداللّه حاكم نیشابورى، تاریخ نیشابور، ترجمه محمدبن حسین خلیفه نیشابورى، چاپ محمدرضا شفیعى كدكنى، تهران 1375ش؛
(16) همو، كتاب معرفة علوم‌الحدیث، چاپ معظم حسین، حیدرآباد، دكن 1385/1966؛
(17) همو، المستدرك علی‌الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ‌الذهبى، بیروت : دارالمعرفة، (بی‌تا.)؛
(18) خطیب بغدادى؛
(19) خلیل‌بن عبداللّه خلیلى قزوینى، كتاب‌الارشاد فى معرفة علماءالحدیث، چاپ محمدسعیدبن عمر ادریس، ریاض 1409/1989؛
(20) محمدبن محمد ذهبى، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت 1424/2003؛
(21) همو، سیراعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/ 1981ـ1988؛
(22) عبدالوهاب‌بن على سبكى، طبقات‌الشافعیة الكبرى، چاپ محمود محمد طناحى و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره 1964ـ1976؛
(23) سمعانى؛
(24) عبدالرحمان سنیدى، السیرةالنبویة عند البیهقى مع دراسة مقارنة لابرز مورخى السیرة المعاصرین له فی‌المشرق خلال‌القرن الخامس الهجرى، ریاض 1426/2005؛
(25) ابراهیم‌بن محمد صریفینى، تاریخ نیسابور: المنتخب من‌السیاق، (اصل از) عبدالغافربن اسماعیل فارسى، چاپ محمدكاظم محمودى، قم 1362ش؛
(26) محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنى، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات‌الحدیث الشریف‌المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت 1416/1995؛
(27) علی‌بن سلطان محمد قارى، شرح شرح نخبةالفكر فى مصطلحات اهل الاثر، چاپ محمد نزار تمیم و هیثم نزار تمیم، بیروت [?1415/ 1994[.

/ اسماعیل باغستانى /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5730
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست