responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5674

 

حاجی‌ میرزا آقاسى ، صدراعظم مشهور محمدشاه قاجار. نام وى میرزا عباس ایروانى بود. او در 1198 در ایروان به دنیا آمد. تحصیلات نخستین را نزد پدر خود، میرزامسلم، از علماى ایروان، گذرانید. در 1212 به همراه پدرش به عتبات عالیات رفت. در كربلا پدرش او را به آخوند ملا عبدالصمد همدانى* سپرد (شیروانى، ص 613). میرزاعباس تا 1216 در محضر ملاعبدالصمد و دیگران بود و فقه و اصول و معقول و منقول و حكمت طبیعى و الهى آموخت و «سرآمد فضلا و مقبول عرفا» گردید (اعتضادالسلطنه، ص 537؛ فسائى، ج 1، ص 767). همچنین به پیروى از استادش با طریقت تصوف نیز آشنا شد (رجوع کنید به شیروانى، همانجا). پس از مرگ میرزاعبدالصمد، میرزاعباس به مكه مشرف شد و سپس به تبریز رفت و از آن پس حاجی‌میرزا نامیده شد، سپس به ماكو رفت و معلم فرزندان حسین‌خان سردار* شد (رجوع کنید به نصرت ماكوئى، ص 12). وى در سفرى كه به تبریز رفت با میرزا عیسى فراهانى، قائم‌مقام اول، آشنا شد و به تقاضاى او به آموزش میرزا موسى، فرزند وى، پرداخت (جهانگیر میرزا، ص 13). همچنین با فریدون میرزا فرمانفرما (پسر عباس میرزا) الفت یافت و در حدود 1240 به عباس میرزا معرفى شد تا به فرزندان او تعلیم دهد و با مقررى سالیانه هزار تومان این كار را برعهده گرفت (اعتمادالسلطنه، 1357ش، ص 186؛ سعادت نورى، ص 16). مدتى بعد، فریدون میرزا حاكم خوى شد و حاجى میرزا آقاسى را، به عنوان وزیر خود، به آن شهر برد. اما محمد میرزا (بعدآ محمدشاه)، فرزند ارشد عباس‌میرزا كه به حاجى تعلق‌خاطر یافته بود، از پدر خود خواست تا معلم او را به تبریز بازگرداند. به فرمان عباس میرزا، حاجی‌میرزا آقاسى از خوى به تبریز بازگشت و از آن پس در خدمت شاهزادگان قاجار، خصوصآ محمدمیرزا، درآمد و از رجال دربار تبریز شد (اعتمادالسلطنه، 1357ش، همانجا).

اهمیت او زمانى بیشتر شد كه پس از مرگ عباس میرزا در 1249، به محمدمیرزا نوید سلطنت داد، ولى ظاهرآ حاجى میرزا آقاسى نوید سلطنت را به همه شاهزادگانى كه مدتى معلمى آنان را برعهده داشت، داده بود (رجوع کنید به سرسى، ص 246؛ نائینى، ص 62). با این همه، بعید نیست كه حاجى میرزا آقاسى با توجه به مُفاد قرارداد گلستان درباره ولایتعهدى در ذریه عباس میرزا، چنین وعده‌اى به محمدمیرزا داده باشد. در هر صورت، پس از مرگ فتحعلی‌شاه از 1250 و اعلام سلطنت محمدشاه، حاجی‌میرزا آقاسى نیز همراه وى راهى تهران شد.

تا 1251، كه میرزا ابوالقاسم قائم مقام امور مملكت را در دست داشت، حاجى میرزاآقاسى در دربار محمدشاه متنفذ بود. پس از قتل قائم‌مقام در صفر 1251، محمدشاه مقام صدارت اعظمى را به حاجى میرزا آقاسى سپرد (اعتضادالسلطنه، ص 440؛ سپهر، ج 2، ص 656؛ اعتمادالسلطنه، 1357ش، ص 187). در آغاز صدارت، وى از امضاى فرمانها خودددارى می‌كرد و آنها را وظیفه محمدخان زنگنه، حاكم آذربایجان، می‌دانست؛ بنابراین، محمدخان را از تبریز به تهران فراخواند، ولى پس از مدتى در همان سال (1251)، محمدخان به فرمان شاه به تبریز بازگشت (هدایت، ج 10، ص 174؛ سپهر، ج 2، ص 652، 655). با بازگشت او و صدور فرمان حكومت خراسان به نام آصف‌الدوله*، موقعیت حاجی‌میرزا آقاسى استحكام یافت (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1634). به‌علاوه، در آغاز صدارت حاجى میرزا آقاسى، عزت نسا، دختر فتحعلی‌شاه، پس از مرگ شوهرش، به فرمان محمدشاه به ازدواج حاجى میرزا آقاسى درآمد (سپهر، ج 2، ص 843ـ844؛ نیز رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1626).

در ربیع‌الاول 1252، محمدشاه براى سركوبى تركمانان نواحى گرگان و اترك عازم آنجا شد، اما شكست خورد و در بازگشت، با نخستین بدگویى مخالفان در باب بی‌كفایتى حاجى میرزا آقاسى روبه‌رو شد (هدایت، ج 10، ص 183). ظاهرآ عامل بدگویى، حاجى زین‌العابدین شیروانى بود. محمدشاه تنبیه بدگویان را به حاجى میرزا آقاسى واگذارد؛ وى نیز بعضى را پند داد، گروهى را تهدید كرد و جمعى را از مجالست در دربار محروم ساخت(جهانگیر میرزا، ص 253؛ هدایت، همانجا).

در محاصره هرات در 1253، حاجى میرزا آقاسى نیز حضور داشت (اعتضادالسلطنه، ص 454ـ456). درباره اولویت تصرف قلعه غوریان یا محاصره هرات، بین او و میرزا آقاخان نورى* (وزیر لشكر) اختلاف افتاد (سپهر، ج 2، ص 681ـ682). این نخستین برخورد آن دو بود. برخورد پایانى آنان، زمانى بود كه اللّه‌قلی‌خان (فرزند عزت نسا خانم از شوهر اولش) تحت حمایت حاجی‌میرزا آقاسى، به هنگام بحرانى شدن حال محمدشاه در 1261 و به بهانه حلول سال نو، از بروجرد به تهران آمد و در ارگ سلطنتى ساكن شد و وسایل قدرت را براى خود فراهم می‌كرد. میرزا آقاخان نورى براى مبارزه با حاجى، موضوع اللّه‌قلی‌خان را به سمع شاه رسانید و او دوباره به حكومت بروجرد فرستاده شد. حاجی‌میرزا آقاسى از شاه تقاضاى اخراج میرزا آقاخان نورى را نمود و براى اعتراض به عمارت خود رفت و به كار مملكت نپرداخت (همان، ج 2، ص 855ـ 856؛ واتسون، ص 342). سرانجام، شاه تقاضاى وى را پذیرفت و دستور داد میرزا آقاخان را چوب زدند و به كاشان تبعید كردند (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج3، ص1675).

به هنگام محاصره هرات در 1254، علیرضاپاشا، والى بغداد، مُحمَّره (خرمشهر) را، كه تجار بیشترى را به خود جلب كرده بود و رقیبى براى بصره محسوب می‌شد، غارت كرد (مشیرالدوله تبریزى، ص 34). حاجى میرزا آقاسى، براى تلافى، به خیال تسخیر بغداد افتاد و محمدشاه را، به بهانه سركوب اشرار اصفهان، حركت داد (همان، ص 36ـ37). در سفر نظامى محمدشاه به اصفهان در 1255 (رجوع کنید به سپهر، ج 2، ص 741ـ 742)، حاجى میرزا آقاسى با كنت دوسرسى ملاقات كرد. آنان مقاوله‌نامه‌هایى در خصوص روابط ایران و فرانسه تهیه كردند تا فشار روسیه و انگلستان به حداقل برسد (رجوع کنید به سرسى، ص247)، ولى وقتى صارم افندى به اصفهان رفت تا حكومت ایران را از حمله به بغداد منصرف كند، حاجى میرزا آقاسى در اجراى سیاست خود ناكام ماند. این مذاكرات می‌توانست با خسارتى كه عثمانى متعهد به پرداخت آن شده بود، پایان پذیرد اما با ادعاى غرامت مضاعف و سیاست پرخاشگرانه حاجى میرزا آقاسى نسبت به اقدام حكومت عثمانى، خاتمه یافت و سفیر عثمانى بدون نتیجه به استانبول بازگشت (سپهر، ج 2، ص 703ـ732).

دوره صدارت حاجى میرزا آقاسى، به لحاظ سیاست خارجى، یكى از پیچیده‌ترین دوره‌هاى تاریخ پیش از مشروطه است. براى نخستین بار سیاست خارجى ایران به عرصه‌هاى تازه‌اى وارد شد. قرارداد با بلژیك (1257/1841) و اسپانیا (1258/1842) از اقدامات حاجى میرزا آقاسى به شمار می‌رود (رجوع کنید به معاهدات و قراردادهاى تاریخى در دوره قاجاریه، ص 171ـ184). او به روسیه و انگلستان بدبین بود (رجوع کنید به واتسون، ص 289). انگلیسیها از سیاستهاى حاجى میرزاآقاسى، كه همچون شاهزادگان و درباریانِ طرفدار انگلیس و دیگر قدرتهاى آن زمان نبود، ناراضى و نگران بودند. این نارضایتى با محاصره هرات و دوستى ایران با فرانسه شدت یافت؛ بنابراین، تضعیف حكومت ایران و شخص حاجى میرزا آقاسى در دستور كار دولت انگلستان قرار گرفت. نیروهاى انگلیسى جزیره خارك را اشغال و بوشهر را محاصره دریایى كردند و با تقویت و حمایت شورشهاى افرادى چون آقاخان محلاتى، محمدتقى خان بختیارى، آصف‌الدوله و شاهزادگان فرارى مستقر در بغداد، به دخالت در امور داخلى پرداختند. در مقابل، دولت ایران به‌توصیه حاجی‌میرزا آقاسى، میرزاحسین‌خان آجودانباشى* را در رأس هیئتى از طریق عثمانى به اتریش، فرانسه و انگلستان اعزام كرد. اگرچه این اقدام به‌منظور مذاكره با دولت انگلستان بود، ولى حاجى میرزا آقاسى هدف دراز مدتى را پیش‌بینى كرده بود كه عبارت بود از ارتباط با فرانسه، استفاده از مستشاران نظامى، خرید اسلحه و جلب حمایت سیاسى فرانسه از ایران، از نوعى كه قرارداد فینكنشتاین* در سى سال پیش فراهم آورده بود.

حاجی‌میرزا آقاسى وارث تمام نتایجى بود كه عهدنامه تركمان‌چاى* براى ایران در پی‌داشت. از طرفى انگلیسیها براى كامیابى در رقابت با روسها، پس از قرارداد تركمان‌چاى همواره خواستار عقد قرارداد اقتصادى با ایران بودند و از طرف دیگر، روسها با تكیه بر واقعه سفارت و قتل گریبایدوف* (1243) توقعات بیشترى براى تحقق عهدنامه تركمان‌چاى داشتند. روسها در 1262 از حاجى میرزا آقاسى خواستند مجوز لنگر انداختن كشتیهاى جنگى آنان را در مرداب انزلى صادر كند. علت اصلى این تقاضا به دست آوردن پایگاه نظامى ثابت در سواحل جنوب دریاى خزر بود تا بتوانند گیلان، مازندران و به خصوص استرآباد را ــكه تركمنها در بخش شرقى آن ناامنى و مزاحمتهایى براى روسها ایجاد می‌نمودندــ تحت نظارت گیرند. مقاومت و پاسخ منفى حاجى میرزا آقاسى در مقابل درخواست دالگوركى، وزیرمختار روسیه، موجب شد كه نسلرود، صدراعظم و وزیر امورخارجه روسیه، در نامه‌اى به وى بنویسد كه طبق عهدنامه تركمان‌چاى ــكه به كشتیهاى جنگى و تجارى روسیه حق نامحدود و سیر آزاد در «جمیع آبهاى» دریاى خزر را می‌دادــ كشتیهاى آنان حق دارند وارد مرداب انزلى شوند (رجوع کنید به سعادت نورى، ص 219ـ220). حاجى در پاسخ به نامه نسلرود، با استدلالهاى محكم تقاضاى روسها را رد نمود. وى گزارش این اقدامات روسها را به شاه نوشت و در آن، به اعمال روسها برخلاف عهدنامه تركمان‌چاى اشاره كرد (یكصد سند تاریخى، ص 42).

پس از گذشت ده سال صدارت، حاجى میرزا آقاسى با مجموعه‌اى از پیچیدگیهاى سیاسى مواجه شد كه اداره مملكت را مشكل می‌ساخت. اگر قائم‌مقام در دوران صدارت خویش، نظم و نسق و اداره امور را بدون بازى گرفتن دیگران انجام می‌داد، حاجی‌میرزا آقاسى نه تنها از او فراتر رفت، بلكه جز شاه به هیچ شخص یا دولتى وابسته نبود. به قول نائینى در مآثرالصدریه (ص 68)، احترام و شأن بزرگان ایران منسوخ و «رشته تعارف و رسوم معقولیت» مقطوع شده بود.

حاجی‌میرزا آقاسى در 1261 براى عقب راندن رقباى سیاسى خود، از محمدشاه خواست تا جمعى خائن را كه در كارهاى ممكلت دخالت می‌كنند كنار بگذارد، در غیر این صورت به وى اجازه دهد كه به عتبات عالیات برود (سپهر، ج 2، ص 856). با فرمان شاه مبنى بر رفتن ملك قاسم میرزا به آذربایجان و دور شدن میرزا نظرعلى حكیم‌باشى از تهران همراه با پرداخت هزار تومان جریمه، رضایت‌خاطر صدراعظم جلب شد (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1675).

در 1263، وضع خراسان حاكى از بحران نظامى ـ سیاسى عمیقى بود. اللهیارخان آصف‌الدوله (دشمن دیرین حاجى میرزا آقاسى) به تهران آمد و موافقت شاه را براى واگذارى نیابت تولیت به پسرش، محمدحسن خان سالار*، و حكمرانى خراسان به پسر دیگرش، محمدخان، جلب كرد. در همین سال، محمدحسن‌خان سالار با حمایت برخى حكام محلى شورش كرد و اقدامات محمدشاه براى سركوب وى بی‌نتیجه ماند و فتنه خراسان تا اوایل حكومت ناصرالدین شاه ادامه یافت (سپهر، ج 2، ص 871ـ873،880ـ881؛ نیز رجوع کنید به حمزه‌میرزا حشمت‌الدوله*).

از حوادث مهم دیگرى كه به پیچیدگى اوضاع افزود، ماجراى سیدعلی‌محمد باب* بود. وى پس از مباحثه با علماى شیراز زندانى شد ولى افراد منوچهرخان معتمدالدوله، حاكم اصفهان، او را از زندان شیراز ربودند و به اصفهان بردند. حاجى میرزا آقاسى در نامه‌اى از معتمدالدوله خواست باب را به تهران بفرستد، اما او بی‌اعتنایى كرد. در این زمان، علماى اصفهان در نامه‌اى به حاجی‌میرزا آقاسى، از وى خواستند با این مدعى نیابت امام عصر عجل‌اللّه فرجه‌الشریف كه موجب فتنه شده است، برخورد كند (همان، ج 2، ص 831ـ835؛ آدمیت، 1354ش، ص 445). در محرّم 1263، حاجى میرزا آقاسى در پاسخ به نامه علماى اصفهان نوشت كه ادعاى باب «از روى نشأه حشیش است» و تنبیهى كه براى او در نظر گرفت، زندان ابد در قلعه ماكو بود (آدمیت، 1354ش، ص 445ـ446). با مرگ معتمدالدوله، به فرمان حاجى میرزا آقاسى باب را به قلعه چهریق در آذربایجان انتقال دادند (سپهر، ج 2، ص 913).

با اقدامات سیاسى ـ نظامى حاجى میرزا آقاسى در بحران خراسان، در سال 1263 موضوع دیگرى كشف شد كه از یك سو مناسبات اللهیارخان آصف‌الدوله را با بهمن میرزا* و از سوى دیگر مناسبات بهمن میرزا را با رضاقلی‌خان، والى كردستان، در توطئه‌اى برضد محمدشاه نشان می‌داد (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 902ـ903). به فرمان شاه و تصویب حاجى میرزا آقاسى، خسروخان گرجى براى دستگیرى بهمن میرزا و رضاقلی‌خان، پنهانى عازم آذربایجان شد (سنندجى، ص 231).بهمن میرزا خود را سراسیمه به تهران رسانید و پس از مواجهه با بی‌اعتنایى حاجى میرزا آقاسى، به شاه پناه برد و به فرمان او در باغ لاله‌زار سكونت یافت، سپس به سفارت روسیه پناهنده شد و تحت حمایت آن دولت با خانواده خود به روسیه رفت و در تفلیس اقامت گزید (سپهر، ج 2، ص 905ـ907).

محمدشاه در تابستان 1264 در تجریش درگذشت (هدایت، ج 10، ص 350ـ351). یك‌روز قبل از فوت او، حاجی‌میرزا آقاسى براى عیادت و گزارش احوال مملكت عازم تجریش شد، ولى قبل از ورود، خبر فوت شاه را به او دادند؛ از این‌رو، به‌سرعت به عباس‌آباد (قلعه خود در شمال تهران) بازگشت، سپس به به تهران آمد و براى حفظ ارگ و خزانه، سفارشهاى اكید كرد (همان، ج 10، ص 351ـ352). در این زمان، بزرگان و اعیانى كه در اطراف مهدعلیا بودند، به وزراى مختار روسیه و انگلستان اعلام كردند تا حاجى میرزا آقاسى مصدر امور باشد ما به تهران نمی‌آییم و حرم و شاهزادگان و نعش محمدشاه را نیز به شهر نمی‌آوریم (همان، ج 10، ص 353). سرانجام، حاجى میرزا آقاسى كه در عباس‌آباد با گروهى ماكویى اقامت داشت، براى استقبال از ولیعهد، ناصرالدین میرزا، عازم یافت‌آباد شد، ولى امرا و امنا، نوراللّه‌خان شاهسون را براى دستگیرى او مأمور كردند (همانجا)؛ بنابراین، همراهان حاجى از اطراف وى پراكنده شدند و او از یافت‌آباد به حرم حضرت عبدالعظیم رفت و تا ورود ولیعهد بست نشست (همانجا). حاجی‌میرزا آقاسى به ناچار از كلمبارى، از اعضاى سفارت فرانسه، كمك خواست و خود را رعیت دولت روسیه قلمداد كرد (رجوع کنید به آدمیت، 1352ش، ص 55 ـ 56). پس از به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه، حاجی‌میرزا آقاسى به همراه پنجاه سوار روانه عتبات عالیات گردید (سپهر، ج 3، ص 1037). او در 12 رمضان 1265 در آنجا درگذشت (همان، ج 3، ص 1078).

حاجی‌میرزا آقاسى، به‌ویژه پس از ترك محاصره هرات، به فكر به‌كارگیرى صنایع جدید افتاد و بدین منظور در حكمى به میرزا محمدخان شیرازى، نایب اول وزارت امورخارجه، در 1263 توصیه‌هاى مؤكد درباره مناسبات تجارى با كشورهاى دیگر نمود و نیز سفارش كرد كه از فرانسه پنج ـ شش استاد كامل در هر شاخه را به مدت هفت سال براى تعلیم جوانان به ایران بیاورد. در این حكم، همچنین درباره خرید تجهیزات نظامى و كتابهاى راجع به صنایع جدید توصیه شده است (اقبال آشتیانى، ص 273ـ275). اگرچه فكر اعزام محصل به خارج و فراگرفتن فنون جدید چندان تازه نبود، ولى حاجى از طریق جعفرخان مشیرالدوله در استانبول با اطرافیان محمدعلى پاشا، بانى اصلاحات جدید در مصر، تماس گرفت تا گروهى محصل را به مصر اعزام دارد (سعادت نورى، ص 112ـ113). وى براى ایجاد و مرمت قنات تلاش بسیار كرد و در كاشت درخت توت براى تغذیه كرم‌ابریشم در كرمان، اهتمام خاص داشت (مستوفى، ج1، ص 47؛ واتسون، ص 354). همچنین آبرسانى به شهر تهران از رودخانه كرج را در 1262 عملى كرد (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1683؛ واتسون، همانجا).

یكى از اقدامات مهم حاجى در دوره صدارتش خرید املاك و احیاى قناتها و اراضى موات بود. او املاك خریدارى شده را در كتابچه‌اى به نام كتابچه املاك جناب آقائى سَلَّمه ُاللّه تعالى از بابت آذربایجان و عراق ثبت كرده است (رجوع کنید به افشار، ص 229، 231). در 1264، حاجى میرزا آقاسى 1438 روستاى آباد را به محمدشاه «هبه شرعى» كرد و مجموع قباله‌هاى آنها را به كارگزاران دربار سپرد (هدایت، ج10، ص345؛ اعتمادالسلطنه، 1357ش، ص 181ـ182). به نوشته عبداللّه مستوفى (ج 1، ص 48)، پیش از سال پایانى صدارت حاجى میرزا آقاسى، قباله‌اى تنظیم گردید و در آن، صورت تمام املاك حاجى كه او به شاه واگذار كرده بود، ثبت شد. نیز در آن قباله، حاجی‌میرزا آقاسى تصریح كرده كه آنچه خریده از پول دولت و براى دولت بوده است. در زمان ناصرالدین شاه نیز هر چه را كه بعد از تنظیم آن قباله خریده بود، حتى خانه خود را، یكباره به دولت واگذار كرد و با یك عبا به بغداد رفت. همچنین، بیشتر زمینهاى خالصه تهران كه وسیله تأمین نان این شهر بود، به حاجى میرزا آقاسى تعلق داشت (همانجا).

حاجی‌میرزا آقاسى از توجه به وضع مردم و برقرارى عدالت غافل نبود و حداقل قصد داشت به‌كشور خود و پادشاه خدمت كند (واتسون، همانجا). در زمان صدارت او، شاه فرمانى صادر كرد كه طبق آن شكنجه بدنى منع شد و برده‌فروشى، خصوصآ فروش افرادى كه به غلامى از طریق خلیج‌فارس به ایران آورده می‌شدند، با تلاش دولت انگلیس ممنوع گردید (همان، ص352ـ353).

از اقدامات فرهنگى دوره صدارت حاجى میرزا آقاسى، چاپ و نشر نخستین روزنامه بود كه میرزا صالح شیرازى* از 1253 تا 1255 منتشر كرد؛ روزنامه بی‌نامى كه ادامه آن، با عنوان وقایع اتفاقیه، در روزگار امیركبیر منتشر شد. حاجى به نشر علوم اسلامى توجه خاص داشت و براى توسعه حوزه‌ها و مدارس می‌كوشید. به نوشته اعتمادالسلطنه (1363ش، ص 195ـ196)، وى در 1257 غالب علما را از سراسر ایران به تهران فراخواند؛ از جمله ملامحمدتقى اردكانى را از یزد به تهران آورد و اداره امور مدرسه فخریه (مدرسه مروى) را به وى تفویض كرد (براى قول دیگر رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1404، قسم 1، ص 207؛ همو، 1403، ج 18، ص 261).

حاجی‌میرزا آقاسى در زمینه‌هاى گوناگون آثارى از خود به جاى گذاشته است، كه عبارت‌اند از: 1) رساله چهل فصل سلطانى و شِیم فرخى، در حكمت عملى و اداره مملكت، كه در 1246 به نام فریدون میرزا در خوى تدوین یافته است. 2) نشانه نظامى ایران، درباره ضرورت وجود نشانهاى نظامى، تألیف در 1252. 3) مصابیح محمدیه، در مباحث اخلاقى، فلسفى و دینى، در چهارده مصباح. بخشى از این كتاب درباره حضرت مسیح، حواریون و تورات و انجیل است. ظاهرآ او در تألیف كتاب الرّد علی‌الغادرى (پاسخ به شبهات كتاب میزان‌الحق كشیش فندر آلمانى رجوع کنید به پادرى*)، در دوره عباس میرزا، با میرزا بزرگ قائم مقام همكارى داشته است (رجوع کنید به اعتضادالسلطنه، ص 539) كه احتمالا خلاصه‌اى از آن در مصابیح محمدیه آمده است. سال نگارش مصابیح مشخص نیست، ولى در 1263 ملاصالح خوافى آن را در تبریز منتشر كرده است.

حاجی‌میرزا آقاسى شعر نیز می‌سرود و فخرى تخلص می‌كرد (رجوع کنید به همان، ص 540). وى رساله منظومى به نام لطایف‌المعارف دارد كه در 1257 به خط رضا قلیخان هدایت تحریر شده است.


منابع :
(1) فریدون آدمیت، امیركبیر و ایران، تهران 1354ش؛
(2) همو، مقالات تاریخى: «گریز حاجى از دارالخلافه»، تهران 1352ش؛
(3) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذریعة الى تصانیف‌الشیعة، چاپ علی‌نقى منزوى و احمد منزوى، بیروت 1403/1983؛
(4) همو، طبقات اعلام‌الشیعة: الكرام‌البررة، مشهد 1404؛
(5) علیقلی‌بن فتحعلى اعتضادالسلطنه، اكسیرالتواریخ: تاریخ قاجاریه از آغاز تا سال 1259ق، چاپ جمشید كیان‌فر، تهران 1370ش؛
(6) محمدحسن‌بن على اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعیل رضوانى، تهران 1363ـ 1367ش؛
(7) همو، صدرالتواریخ، چاپ محمدمشیرى، تهران 1357ش؛
(8) همو، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران: اساطیر، 1363ش؛
(9) ایرج افشار، «كتابچه املاك حاجى میرزا آقاسى، یغما، سال 17، ش 5 (مرداد 1343)؛
(10) عباس اقبال آشتیانى، میرزاتقى خان امیركبیر، چاپ ایرج افشار، تهران 1355ش؛
(11) جهانگیر میرزا، تاریخ نو: شامل حوادث دوره قاجاریه از سال 1240 تا 1267 قمرى، چاپ عباس اقبال آشتیانى، تهران 1327ش؛
(12) محمدتقی‌بن محمدعلى سپهر، ناسخ التواریخ: تاریخ قاجاریه، چاپ جمشید كیانفر، تهران 1377ش؛
(13) حسین سعادت نورى، زندگى حاجی‌میرزا آقاسى، (تهران 1336ش)؛
(14) شكراللّه‌بن عبداللّه سنندجى، تحفه ناصرى در تاریخ و جغرافیاى كردستان، چاپ حشمت‌اللّه طبیبى، تهران 1366ش؛
(15) زین‌العابدین‌بن اسكندر شیروانى، بستان‌السیاحه، یا سیاحت‌نامه، چاپ سنگى تهران 1315، چاپ افست (بی‌تا.)؛
(16) حسن‌بن حسن فسائى، فارسنامه ناصرى، چاپ منصور رستگار فسائى، تهران 1367ش؛
(17) عبداللّه مستوفى، شرح زندگانى من، یا، تاریخ اجتماعى و ادارى دوره قاجاریه، تهران 1377ش؛
(18) جعفربن محمدتقى مشیرالدوله تبریزى، رساله تحقیقات سرحدیه، چاپ محمد مشیرى، تهران 1348ش؛
(19) معاهدات و قراردادهاى تاریخى در دوره قاجاریه، چاپ غلامرضا طباطبائى مجد، تهران: بنیاد موقوفات دكتر محمود افشار، 1373ش؛
(20) علینقی‌بن محمد نائینى، مآثرالصدریه: درباره میرزا آقاخان اعتمادالدوله نورى، چاپ ایرج افشار، در دفتر تاریخ، ج 1، به كوشش ایرج افشار، تهران: بنیاد موقوفات دكتر محمود افشار، 1380ش؛
(21) محمدرحیم نصرت ماكوئى، تاریخ انقلاب آذربایجان و خوانین ماكو، قم[ ? 1373[؛
(22) رضاقلی‌بن محمدهادى هدایت، ملحقات تاریخ روضةالصفاى ناصرى، در میرخواند، ج 8ـ10؛
(23) یكصد سند تاریخى، تألیف و تحقیق از ابراهیم صفائى، (تهران ? 1352ش)؛


(24) Laurent de Sercey, Une ambassade extraordinaire: la Perse en 1839-1840, Paris 1928;
(25) Robert Grant Watson, A history of Persia: from the beginning of the nineteenth century to the year 1858, London 1866, repr. Tehran 1976.

/ علی‌اصغر مصدق /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5674
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست