حاجیخلیفه ، مصطفیبن عبداللّه، مورخ، ادیب، زندگینامهنویس، جغرافینگار و كتابشناس عثمانى در قرن یازدهم. مهمترین منبع شرححال او، دو زندگینامه خودنگاشت است مشتمل بر دو مرحله از زندگى وى؛ بخش اول (تا 1035) كه در پایان بخش اول كتابش به نام سُلَّمُ الوصول و بخش دوم (از 1038) در پایان آخرین كتابش به نام میزانالحق. طبق این دو زندگینامه، كه محمد شرفالدین یالتقایا هر دو را در آغاز كشفالظنون آورده است: كاتب چلبى به اعتبار دانش فراوان و نیز اشتغال به كتابت دفاتر سلطانى، در بین علماى عثمانى به كاتب چَلَبى و در میان متصدیان امور دیوانى به حاجیخلیفه مشهور بود. وى در ذیقعده 1017 در استانبول بهدنیا آمد. دوران كودكى را در زادگاهش گذراند و مقدمات علوم را با نظارت پدرش فراگرفت. پدرش در دیوان حرب اشتغال داشت و او نیز در چهارده سالگى به حرفه سلاحدارى روى آورد و در تشكیلات ادارى قشون به كار حساب و سیاق پرداخت (نیز رجوع کنید به شیخى محمد افندى، ج 1، ص 262). از 1033 تا 1035، به جز اوقاتى كوتاه، همراه پدرش در اردوى نظامى، براى سركوب شورش آبازه پاشا* در مشرق آناطولى و در محاصره بینتیجه بغداد، شركت داشت. در 1035، ممیزىِ سواره نظام به وى واگذار گردید. او پس از درگذشت پدرش در 1035، در 1038 به استانبول رفت و نزد محمد افندى قاضیزاده متون تفسیرى و كلامى و عرفانى و اخلاقى را تعلیم گرفت (نیز رجوع کنید به شیخى محمدافندى، همانجا).
حاجیخلیفه در 1039 در لشكركشى خسروپاشا، از امراى عثمانى، به مرزهاى غربى ایران و محاصره مجدد بغداد، حاضر بود و از شهرهاى همدان و بیستون در ایران دیدن كرد و مشاهدات خود را در آثارش، جهاننما و فَذْلكه، به تفصیل نوشت (همانجا؛ د. ا. د. ترك، ذیل «كاتب چلبى»؛ نیز رجوع کنید به اوزون چارشیلى، ج 3، بخش 2، ص 539). وى در 1043، به هنگام قشلاق سپاه عثمانى، به حج رفت (شیخى، ج 1، ص 263؛ نیز رجوع کنید به هامرـ پورگشتال، ج 6، ص 46؛ اوزون چارشیلى، همانجا). سرانجام در 1045 به استانبول بازگشت و تا پایان عمر در آنجا ماند و در محضر استاد بزرگ خود، شیخ مصطفى افندى اَعرج (متوفى 1063) و چند تن دیگر، به تكمیل فراگیرى متون تفسیر و منطق و حكمت و ریاضیات و طب و غیره پرداخت و بقیه عمر را و به مطالعه و تألیف و در صدر آنها تدوین كتابشناسى مشهورش به نام كشفالظنون، اختصاص داد (د. ا. د. ترك، همانجا؛ اوزون چارشیلى، ج 3، بخش 2، ص 539ـ540؛ شیخى محمدافندى، ج 1، ص 262ـ263). وى مدارج علمى را به شیوه متداول طى نكرد (وورم، ص 151)، لیكن سفرهاى او در قلمرو عثمانى و ایران، زمینه خلق آثارى شد كه بعضآ وى را به مقام رفیع دانش و تحقیق رساند. او در سفرهایش به عوامل عمده انحطاط و عقبماندگى جامعه عثمانى پیبرد و چون تحول اجتماعى را در كشورش بعید میپنداشت، به تمدن مغربزمین تمایل یافت و با برخى اروپاییان ساكن در استانبول (از جمله راهبى فرانسوى و نومسلمان) معاشرت نمود (همان، ص 156ـ 157، 162ـ163) و اطلاعاتى از طرز حكومت و چگونگى وضع و اجراى قوانین جارى آن ممالك به دست آورد و رساله دستورالعمل فى اصلاح (لاِصلاح) الخلل را براى حل معضِلات اجتماعى نوشت (همان، ص 102ـ103؛ روحانى، ص 94). در این رساله، فكر و روحیه تحولیافته حاجیخلیفه براى اصلاح جامعه كاملا آشكار است (تكینداغ و فخرى، ص 539).
حاجیخلیفه با آنكه به اروپا سفر نكرده بود، به فرهنگ و تمدن غربى دلبستگى نشان میداد. او از نخستین كسانى است كه از قرن یازدهم، از نحوه حكومتهاى غیراسلامى تأثیر پذیرفته و دیدگاهش در آثار متعدد وى منعكس شده است. او حتى از ذكر سال میلادى ابا نداشت (وورم، ص 5؛ تكینداغ و فخرى، ص 551). وى نخستین مورخ عثمانى است كه با آرا و اندیشههاى ابنخلدون* آشنایى داشت و نویسندگان مشهور تركِ نسلهاى بعد همه از او پیروى كردند (وورم، ص 155ـ 156). وى در استانبول بیشتر وقت خود را در كتابخانه شیخالاسلام یحیى (قاضیالقضات و ملكالشعرا)، كه محل تجمع فضلا بود، میگذراند. او در 1058، معاون دوم دارایى دیوان سپاه شد (كراچكوفسكى، ج 4، ص 619) و در 1067 درگذشت. او را در جوار جامع زیرك در استانبول به خاك سپردند (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل «كاتب چلبى»؛ قس شیخى محمدافندى، همانجا). وى خود را حنفیمذهب و اشراقى مشرب خوانده است (رجوع کنید به 1410، ج 1، همان مقدمه، ستون 13). او دانشدوست و پاكدامن و اهل قناعت بود (شیخى محمدافندى، همانجا). شایق گوكیاى، نویسنده معاصر، كه بسیارى از آثار حاجیخلیفه را معرفى و یادنامهاى درباره او فراهم كرده است، وى را نمونه متفكرى آزاده و مثبتاندیش براى قرن یازدهم در میان تركان به شمار آورده است كه توجه و تحسین اروپاییان را نیز برانگیخته است (ص 3، 39، 223). وشنهزاده، برادرزاده شیخالاسلام یحیى، دو سال بعد از درگذشت حاجیخلیفه، كلیه آثار وى را به قصد حفظ و نگهدارى خرید و بر بعضى از آنها ذیلى افزود یا شرحى نگاشت (وورم، ص 67ـ69؛ د. ا. د. ترك، همانجا).
آثار حاجیخلیفه حاكى از تنوع ذوق و علایق و عمق دانش و پژوهش و آشنایى او با علوم زمانش است (شاو، ج 1، ص 285ـ286). این آثار شامل 22 تألیف و ترجمه است. سه اثر مهم او عبارتاند از: تقویمالتواریخ*، جهاننما*، و كشفالظنون* (اسم كامل آن: كشفالظنون عن اسامى الكُتب و الفنون). برخى دیگر از آثار او به این شرحاند :
1) ارشادالحیارى الى تاریخ الیونان و الرّوم و النصّارى، مجموعهاى درباره انواع حكومتهاى غربى، و تاریخ خاندانهاى سلطنتى اروپا و مذهب آنان، كه از اطلس مینور، اثر مركاتور (به لاتینى؛ رجوع کنید به شماره 9) و منابع دیگر اخذ شده است و تمایل وى به تمدن مغرب زمین را آشكار میسازد (وورم، ص 5، پانویس؛ گوكیاى، ص 26؛ قس روحانى، ص 94).
2) تحفةالاخیار فیالحِكَم و الامثال و الاشعار، منتخب امثال و حكم، پند و اندرز، حكایات و لطایف و اشعار نغز و گفتارى در صرف و نحو، برگرفته از كتب ادب و حكمتِ عربى و فارسى و تركى، درباره حیات معقول انسانها و نیز آگاهیهایى درباره جانوران و گیاهان، كه به ترتیب الفبایى (تا حرف ح) تدوین یافته است. تألیف این اثر ناتمام، در 1061 شروع شد. نسخههایى از آن در كتابخانه نورعثمانیه استانبول (شماره 4949)، كتابخانه اسعد افندى (شماره 2539) و كتابخانه خدیویه قاهره (شماره 721) موجود است (بروسهلى، ج 3، ص 129؛ د. ا. د. ترك، همانجا؛ نیز رجوع کنید به بروكلمان، ج 2، ص 565؛ شیخى محمدافندى، ج 1، ص 264؛ روحانى، همانجا).
3) تحفةالكِبار فى اسفارالبِحار، تاریخ جنگهاى دریایى عثمانیها (شیخى محمدافندى، همانجا)، به تركى، كه تألیف آن در 1055 شروع شد و پس از آنكه ونیزیان در 1067 در داردانل نیروى دریایى عثمانى را شكست دادند، پایان یافت (بروكلمان، ج 2، ص 564ـ565؛ د.ا.د.ترك، همانجا). نسخههاى فراوان این كتاب حاكى از آن است كه كاملا در دسترس بوده است (كراچكوفسكى، ج 4، ص 636). این اثر یك بار در 1141 در مطبعه ابراهیم متفرقه، در 75 صفحه قطع رحلى بزرگ با پنج نقشه از نیمكره زمین و غیره، و بار دیگر در 1329 چاپ شد. جیمز میچل در 1247/1831 نیمى از آن را به انگلیسى ترجمه كرد (همان، ج 4، ص 637؛ نیز رجوع کنید به حاجى خلیفه، 1376ش، مقدمه محدث، ص 14؛ فهرس المطبوعات التركیة العثمانیة، قسم 2، ص 242).
4) حُسنالهدایة، شرح رساله محمدیه ملاعلى قوشچى*، در 1057 (د.ا.د.ترك، همانجا). نسخهاى از آن در كتابخانه سلیمانیه استانبول موجود است (رجوع کنید به روحانى، ص 95، پانویس 14).
5) دستورالعمل فى اصلاح الخلل،رسالهاى در 21 صفحه، با پیشنهادهایى براى اصلاحات مالى و ادارى در دولت عثمانى (شیخى محمدافندى، همانجا)، كه در 1063 تألیف گردید. حسین هزارفن* بسیارى از مطالب این اثر را در كتابش، تلخیصالبیان فى قوانین آلعثمان، كه در دوره سلطان محمد چهارم (حك 1058:ـ1098) نگاشته است، عینآ نقل كرده است (وورم، ص 102ـ103). این رساله در 1280 به ضمیمه قوانین آل عثمان اثر عینِ على منتشر شد (د. اسلام، همانجا؛ فهرسالمطبوعات التركیةالعثمانیة، قسم 1، ص 32؛ گوكیاى، ص 35ـ36). این اثر به آلمانى نیز ترجمه شده است (گوكیاى، ص 36).
6) سُلّمالوُصول الى طبقات الفُحول، شرححال بزرگان و معاریف به زبان عربى، به ترتیب الفبایى (رجوع کنید به د. اسلام، همانجا).
7) فَذْلَكَةُ اقوالالاَخیار فى علمالتاریخ و الاَخبار یا فَذلكةُ التَوّاریخ، تاریخ عمومى یا تاریخ كبیر، شامل وقایع جهان از آفرینش عالم تا 1051، به زبان عربى، در چهار فصل. نسخهاى از آن به خط مؤلف، به شماره 10318، در كتابخانه دولتى بایزید موجود است (گوكیاى، ص 40؛ د.ا. د.ترك، همانجا).
8) فذلكه، وقایعنامهاى به تركى، مشتمل بر تاریخ خلافت عثمانى از سال 1000 تا 1065 (شیخى محمدافندى، همانجا). این كتاب در دو جلد در استانبول به طبع رسید (1286؛ اوزون چارشیلى، ج 3، بخش 2، ص 545؛ فهرس المطبوعات التركیة العثمانیة، قسم 2، ص 376).
9) لوامعالنور فى ظُلمة (فى ترجمة) اطلس مینور، ترجمه اطلس مینور به تركى در 1064، با شرح بسیار. این اطلس به كمك شیخ محمد اخلاصى (راهب نومسلمان فرانسوى) ترجمه شده است. نسخه دستنویس لوامعالنّور، به شماره 2998، در كتابخانه نورِعثمانیه موجود است (اوزون چارشیلى، ج 3، بخش 2، ص 544؛ بغدادى، ج 2، ستون 415؛ بروكلمان،>ذیل<، ج 2، ص 637؛ د. اسلام، همانجا؛ براى دیگر آثار حاجیخلیفه رجوع کنید به د. اسلام، همانجا).
منابع : (1) محمدطاهر بروسهلى، عثمانلى مؤلفلرى، استانبول 1333ـ 1342؛ (2) اسماعیل بغدادى، ایضاح المكنون، ج 2، در مصطفیبن عبداللّه حاجیخلیفه، كشفالظنون عن اسامى الكتب و الفنون، ج 4، بیروت 1410/1990؛ (3) شهابالدین تكینداغ و فندق اوغلى ز. فخرى، «تأثیر اندیشههاى ابنخلدون بر تاریخنگاران عثمانى و روش تاریخنگارى عثمانیان»، ترجمه و نگارش وهاب ولى، مجله تحقیقات تاریخى، سال 1، ش 3 (زمستان 1368)؛ (4) مصطفیبن عبداللّه حاجیخلیفه، ترجمه تقویمالتواریخ: سالشمار وقایع مهم جهان از آغاز آفرینش تا سال 1085ه .ق، از مترجمى ناشناخته، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1376ش؛ (5) همو، كشفالظنون عن اسامى الكتب و الفنون، بیروت 1410/1990؛ (6) كاظم روحانى، «كتابشناسان مسلمان»، كیهان اندیشه، ش 4 (بهمن و اسفند 1364)؛ (7) شیخى محمدافندى، وقایعالفضلاء، در شقائق نعمانیه و ذیللرى، چاپ عبدالقادر اوزجان، استانبول: دارالدعوة، 1989؛ (8) فهرس المطبوعات التركیة العثمانیة التى اقتنتها دارالكتب القومیة منذ انشائها عام 1870 حتى نهایة عام 1969م، (قاهره): الهیئة المصریةالعامة للكتاب، 1982ـ1983؛
(9) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949, Supplementband, 1937-1942; (10) EI2, s.v. "Katib Celebi" (by Orhan Saik Gokyay); (11) Orhan Saik Gokyay, "Katip Celebi: hayati, sahsiyeti, eserleri", in Katip Celebi: hayati ve eserleri hakkinda incelemeler, Ankara: Turk Tarih Kurumu Basimevi, 1991; (12) Joseph von Hammer - Purgstall, Geschichte des osmanischen Reiches, Graz 1963; (13) Ignatii Iulianovich Krachkovskii, Izbrannii sochineniia, vol.4, Moscow 1957; (14) Stanford J. Shaw, History of the Ottoman empire and modern Turkey, Cambridge 1985; (15) TDVIA, s.v. Katib Celebi" (by Orhan Saik Gokyay); (16) Ismail Hakki Uzuncarsili, Osmanli tarihi, vol.3, pt.2, Ankara 2003; (17) H. Wurm, "Der osmanische Historiker Huseyn b. Gafer, genannt Hezarfenn, und die Istanbuler Gesellschaft", in Der Zweiten Halfte des 17.Jahrhunderts, Hamburg 1971.