responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5659

 

حاجی‌ابراهیم كلانتر (حاج ابراهیم) ، ملقب به اعتمادالدوله، كلانتر فارس، وزیر لطفعلی‌خان زند و صدراعظم آقامحمدخان و فتحعلی‌شاه قاجار. پدرش حاج هاشم نام داشت و محمدابراهیم در 1158 در شیراز به‌دنیا آمد (خورموجى، ص 309ـ310؛ بامداد، ص 25ـ 27؛ خورسند، ص 47). شایع بود كه اجداد پدری‌اش یهودی‌الاصل و اهل قزوین‌اند كه بعدها مسلمان شدند و به شیراز مهاجرت كردند و در آنجا با خانواده قوام‌الدین حسن شیرازى، وزیر شیخ ابواسحاق اینجو، وصلت كردند و حاجی‌ابراهیم از نوادگان دخترى این خانواده است. جدّ

وى، حاج محمود، به تجارت مشغول بود و در اواخر دوره صفویه مسجد و مدرسه‌اى به نام هاشمیه در شیراز ساخت (فسائى، ج 1، ص 679ـ680). حاج‌هاشم، كدخداى كل محلات حیدرى بود (خاورى شیرازى، ج 1، ص 147ـ148). وى در 1160 به فرمان نادرشاه از یك چشم نابینا شد (فسائى، ج 1، ص 680).

از ابتداى زندگى حاجى ابراهیم اطلاعى در دست نیست. وى پس از فوت پدرش، جانشین او شد و به همان شغل او، یعنى كدخدایى، مشغول گردید (خاورى شیرازى، ج 1، ص 148). در 1196، در زمان حكومت على مرادخان زند گروهى از اعیان شیراز، از جمله حاجى ابراهیم، را به عنوان گروگان به اصفهان فرستادند. پس از فوت على مرادخان، حاجى ابراهیم به شیراز بازگشت و جعفرخان زند در 1200، وى را كلانتر فارس نمود (شیرازى، ص 53؛ نامى اصفهانى، ص 342، 353؛ خاورى شیرازى، همانجا؛ فسائى، ج 2، ص680، 962). حاجى ابراهیم پس از كشته شدن جعفرخان زند، به كمك برادران خود و جمعى از اعیان شیراز، از لطفعلی‌خان، پسر جعفرخان، هوادارى كرد. لطفعلی‌خان در 1203 از بوشهر به شیراز آمد و حاجى ابراهیم را به‌سبب خدماتش «پدر» خطاب كرد و امور مهم را به او سپرد (گلستانه، ص 253). لطفعلی‌خان هنگام عزیمت به اصفهان در 1205، حاجى ابراهیم را نایب‌الایاله برادر كوچك‌تر خود كرد (شیرازى، ص 74؛ نامى اصفهانى، ص 342)، اما چون لطفعلی‌خان، از حاجى ابراهیم‌خان، به دلیل نفوذ و چیرگى زیاد او بر تمام امور، بیمناك بود و توان از میان برداشتن او را نداشت، ناچار فرزند حاجى ابراهیم را با خود به اصفهان بُرد و برادران حاجى ابراهیم، عبدالرحیم‌خان و محمدعلی‌خان، را به فرماندهى پیاده‌نظام خویش گماشت (شیرازى، ص 82؛ ملكم، ج 2، ص 95؛ خاورى شیرازى، همانجا). حاجى ابراهیم كه از این رفتار ترسیده بود و یقین داشت لطفعلی‌خان پس از سفر او را خواهد كشت، اندكى بعد، شیراز را به كمك تفنگچیان خود تصرف كرد، رؤساى ایلات زند را تطمیع نمود و مخالفان را دستگیر كرد، آنگاه خبر تصرف شیراز را به برادرانش، كه در سپاه لطفعلی‌خان بودند، رساند. آنها در اردو آشوب به راه انداختند. لطفعلی‌خان، به تصور آنكه هنوز شیراز را در اختیار دارد، با دویست تن به شیراز رفت (شیرازى، ص 82ـ83؛ ساروى، ص 197؛ مفتون دنبلى، ص21؛ خاورى شیرازى، ج 1، ص 37). حاجى ابراهیم دروازه‌هاى شهر را بست و به لطفعلی‌خان اجازه ورود نداد. خان زند شهر را محاصره كرد. حاجى ابراهیم به سركردگان سپاه لطفعلی‌خان خبر داد كه اگر از حمایت خان زند دست بَرندارند، خانواده‌هایشان در شیراز، به خطر خواهند افتاد. آنان نیز از گرد لطفعلی‌خان پراكنده شدند. لطفعلی‌خان به‌سوى خلیج‌فارس رفت. در راه، با متحدان حاجى ابراهیم درگیر شد و شكست خورد. سپس در بندر ریگ به گردآورى نیرو پرداخت (رجوع کنید به شیرازى، ص 82ـ85؛ ملكم، ج 2، ص 97؛ مفتون دنبلى، همانجا). متحدان حاجى ابراهیم در سه جنگِ بوشهر، كازرون و زرقان، شكست خوردند. حاجى ابراهیم، شرح واقعه را براى آقامحمدخان نوشت و از او كمك خواست (شیرازى، ص 87ـ92؛ هدایت، ج 9، ص 238). پس از آنكه فرستاده آقامحمدخان، در جنگ با لطفعلی‌خان شكست خورد، حاجى ابراهیم از آقامحمدخان خواست شخصآ براى دفع لطفعلی‌خان عازم شود (شیرازى، ص 93؛ ملكم، ج 2، ص 99؛ هدایت، همانجا). در حوالى آباده، جنگ درگرفت و آقامحمدخان پیروز شد و حاجى ابراهیم را در 1206 به حكومت فارس گماشت (شیرازى، ص100؛ خاورى شیرازى، ج 1، ص 38).

برخى از مورخان دوره زند، رفتار حاجى ابراهیم با لطفعلی‌خان را خیانت دانسته‌اند، اما به گفته خود حاجى ابراهیم، وى براى جلوگیرى از كشتار مردم و هرج و مرج در كشور، پایان دادن به كشمكش بر سر قدرت و ترس از اینكه لطفعلی‌خان او را به قتل برساند، با كمك آقامحمدخان، حكومت لطفعلی‌خان را برانداخت (رجوع کنید به نامى اصفهانى، ص 343ـ344؛ ملكم، ج 2، ص 95ـ96).

حاجى ابراهیم در 1208 صدراعظم آقامحمدخان و ملقب به خان و اعتمادالدوله شد و وزارت و وكالت خاصه سلطانىِ فتحعلی‌میرزا ولیعهد و حكومت فارس را نیز به عهده گرفت و تا پایان سلطنت آقامحمدخان در 1212، در این مناصب باقى ماند (خاورى شیرازى، ج 1، ص 39، 46؛ اعتمادالسلطنه، ص 21؛ شیرازى، ص 117). در زمان حكومت فتحعلی‌شاه نیز صدراعظم بود. وى در زمان صدارتش، در سیاست خارجى ایران نقش مدبرانه‌اى ایفا كرد، از جمله هنگامى كه مهدى على خان*، فرستاده فرمانرواى انگلیسى هند، از دربار ایران خواست تا علیه شاهْ زمان، پادشاه افغانستان، اقدام كند، حاجى ابراهیم مخالفت كرد، زیرا جنگ با كشور مسلمان را خطا می‌دانست. در 1215 كه سرجان ملكم به ایران آمد، مورد استقبال حاجى ابراهیم قرارگرفت. حاجى ابراهیم در همان زمان معاهده سیاسى و تجارى با انگلستان منعقد كرد و حقوق ایران را كاملا محفوظ داشت (محمود، ج 1، ص 21ـ23، 25ـ26، 88، پانویس).

افزایش قدرت حاجى ابراهیم در امور سیاسى، گسترش اقتدار او در مناطق جنوبى ایران و نفوذ اعضاى خانواده‌اش در امور مملكت، سوءظن فتحعلی‌شاه را برانگیخت. بسیارى از درباریان، از جمله میرزاشفیع مازندرانى كه به تدبیر حاجى ابراهیم خانه‌نشین شده بود، از حاجی‌ابراهیم و فرزندانش به دربار شكایت كردند. در این میان، مُهر حاجى ابراهیم به دست دشمنانش افتاد و نامه‌هایى با مُهر وى به فتحعلی‌شاه رسید كه حكایت از خیانت و مذاكره حاجى ابراهیم با دشمنان حكومت و تحریك آنها علیه دولت داشت. فتحعلی‌شاه در ذیحجه 1215 یا 1216 وى را احضار كرد و از او در این باره پاسخ خواست. با آنكه حاجى ابراهیم ابراز بی‌اطلاعى كرد، به فرمان شاه او را كور و زبانش را قطع كردند، آنگاه وى را به قزوین فرستادند و در آن شهر او را به قتل رساندند (خاورى شیرازى، ج 1، ص 149؛ مفتون دنبلى، ص 73ـ74؛ سپهر، ج 1، ص 112ـ 113). حاجی‌ابراهیم احتمال می‌داد كه به قتل برسد، اما از بیم آنكه بار دیگر در ایران شورش و جنگهاى داخلى به راه افتد، تلاشى براى نجات خویش نكرد. آرزوى وى حكومتى نیرومند براى ایران بود و از خون‌ریزى و كشتار به ستوه آمده بود (بریجز، ص 81). وى از شخصیتهاى سیاسى تأثیرگذار و مهم در تاریخ قاجار بود. به گفته فتحعلی‌شاه، وى براى پادشاهى همچون آقامحمدخان، صدراعظم خوبى بود ولى براى سلطنت فتحعلی‌شاه فرع زیاده بر اصل بود (احمدمیرزا قاجار، ص 113). سرجان‌ملكم (ج 2، ص 101) نیز، به نقل از آقامحمدخان، گفته است تدبیر حاجى ابراهیم‌خان كه به كمك عده‌اى از كسبه و بازاریان، شیراز را گرفت و در برابر لطفعلی‌خان مقاومت كرد، كار بزرگى است كه باید در تاریخ براى آیندگان بماند. سرنوشت حاجى ابراهیم و خاندانش را به خاندان برمكیان* تشبیه كرده‌اند (خاورى شیرازى، همانجا؛ مفتون دنبلى، ص 74؛ فسائى، ج 1، ص 680).


منابع :
(1) احمدمیرزا قاجار، تاریخ عضدى، چاپ عبدالحسین نوایى، تهران 1376ش؛
(2) محمدحسن‌بن على اعتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، چاپ محمد مشیرى، تهران 1357ش؛
(3) مهدى بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 هجرى، تهران 1357ش؛
(4) هارفورد جونز بریجز، آخرین روزهاى لطفعلی‌خان زند، ترجمه هما ناطق و جان‌گرنى، تهران 1353ش؛
(5) فضل‌اللّه‌بن عبدالنبى خاورى شیرازى، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران 1380ش؛
(6) على خورسند، زندگى سیاسى حاج‌میرزا ابراهیم‌خان كلانتر (اعتمادالدوله)، تهران 1377ش؛
(7) محمدجعفربن محمدعلى خورموجى، حقایق الاخبار ناصرى، چاپ حسین خدیوجم، تهران 1363ش؛
(8) محمدفتح‌اللّه‌بن محمدتقى ساروى، تاریخ محمدى (احسن‌التواریخ)، چاپ غلامرضا طباطبائی‌مجد، تهران 1371ش؛
(9) محمدتقی‌بن محمدعلى سپهر، ناسخ التواریخ: تاریخ قاجاریه، چاپ جمشید كیانفر، تهران 1377ش؛
(10) علیرضابن عبدالكریم شیرازى، تاریخ زندیه: جانشینان كریم‌خان زند، چاپ ارنست بیر، تهران 1365ش؛
(11) حسن‌بن حسن فسائى، فارسنامه ناصرى، چاپ منصور رستگار فسائى، تهران 1367ش؛
(12) ابوالحسن‌بن محمدامین گلستانه، مجمل‌التواریخ، چاپ مدرس رضوى، تهران 1356ش؛
(13) محمود محمود، تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادى، ج 1، تهران 1336ش؛
(14) عبدالرزاق‌بن نجفقلى مفتون دنبلى، مآثر السلطانیه: تاریخ جنگهاى ایران و روس، تبریز 1241، چاپ غلامحسین صدرى افشار، چاپ افست تهران 1351ش؛
(15) جان ملكم، تاریخ ایران، ترجمه اسماعیل حیرت، چاپ افست تهران 1362ش؛
(16) محمدصادق نامى اصفهانى، تاریخ گیتی‌گشا، مقدمه سعید نفیسى، تهران 1363ش؛
(17) رضاقلی‌بن محمدهادى هدایت، ملحقات تاریخ روضةالصفاى ناصرى، در میرخواند، ج 8ـ10.

/ فهیمه علی‌بیگى /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5659
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست