responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5628

 

چینى ، بخشى از فراورده‌هاى سرامیك كاملا متراكم و نیمه‌شفاف سفیدرنگ. واژه فارسى چینى به معناى آنچه به چین منسوب است و به طور اخص به‌معناى ظروف چینى است (دهخدا، ذیل واژه). این واژه به صورت صینى و جمع آن صَوانى در عربى كاربرد دارد (رجوع کنید به ابن‌منظور، ذیل «صین»). در زبان تركى، چینى و جمع آن چینیات، در كنار پرسلان، رایج است (رجوع کنید به كانار، ذیل واژه). در فارسى و نیز بین ملل مسلمان، مفهوم كلمات «چینى» و «پرسلان» یكسان است، ولى در دیگر كشورها، به‌ویژه در اروپا و امریكاى شمالى، این دو كلمه مفهوم یكسان ندارند (رجوع کنید به رحیمى و متین، 1368ـ1369ش، ج 1، ص20ـ21). پرسلان ظروف چینى بسیار سفید و نیمه‌شفافى است كه نخستین بار ماركوپولو قطعاتى از آنها را به ونیز برد و چون این قطعات شبیه نوعى حلزون دریاى مدیترانه است كه به ایتالیایى پرسلا، به معناى خوك یا گراز كوچك، نامیده می‌شود، این ظروف پرسلان نامیده شدند (رادو، ص 61). در جواهرنامه نظامى* (ص 362) ظروف چینى این‌گونه تعریف شده است : «جرم آن به غایت تُنُك بُوَد و لون آن به غایت سپید باشد و شفاف باشد و منقش بُوَد به نقشهاى چین، چنان‌كه معروف و مشهور است و چون دست بدو زنند آوازى بیرون آید و آن آواز دیر بكشد بر مثال سپید روى.»

در استاندارد ایران، شرط «نیمه‌شفافى» الزامى نیست، ولى عمومآ این خاصیت، شرط الزامى در نظر گرفته می‌شود (رجوع کنید به مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتى ایران، استاندارد ش 1164).

انواع چینى. چینیها، براساس نوع بدنه، به سه نوع تقسیم می‌شوند :

الف) چینى سخت، كه بدنه آن رسى است و خاك رس به كار رفته در آن بسیار خالص است كه به آن «خاك چینى» یا «كائولن» گفته می‌شود كه برگرفته از كلمات چینى «كائوـلین» به معناى «تپه بلند» (محل اولین استخراج این خاك در چین) است. خاك چینى در دماى 1550 تا 1700 درجه سانتیگراد، پخته و در نهایت ذوب می‌گردد. براى كاهش دماى پخت، از فلدسپات استفاده می‌شود و در نهایت پخت چینى سخت در دماى 1300 تا 1400 درجه سانتیگراد صورت می‌پذیرد. انواع چینى سخت از اوایل قرن دوازدهم/ هجدهم در اروپا تولید گردید و امروزه در سرزمینهاى اسلامى، به‌ویژه در ایران، تولید می‌شود. چینیهاى چین تمامآ از انواع چینیهاى سخت‌اند، با این تفاوت كه به‌جاى فلدسپات، از سنگ تقریبآ مشابهى به‌نام پى تون سى (در چینى به معناى آجرهاى كوچك سفید) استفاده می‌شود (رجوع کنید به مدلى، ص14؛ رحیمى و متین، 1368ـ 1369ش، ج1، ص24ـ25). چینیهاى سخت، كاملا نیمه‌شفاف و متراكم‌اند و لعاب آنها از دیگر انواع چینیها، سخت‌تر است، به نحوى كه فولاد و چاقو هم بر آن اثر نمی‌كند.

ب) چینى نرم، كه بدنه آن از نوع «بدنه‌هاى آرد شیشه‌اى» است و خاك رسِ به‌كار رفته در آن كم است و به این سبب به آن نرم می‌گویند كه دماى پخت بدنه‌اش بین 1250 تا 1300 درجه سانتیگراد و كمتر از چینى سخت است و لعاب آنها به سختى لعاب چینیهاى سخت نیست. از مشهورترین انواع چینیهاى نرم، چینیهاى دوران صفوى در ایران و چینیهاى نرم فرانسوى در قرن یازدهم و دوازدهم/ هفدهم و هجدهم است. این چینیها سفید و نیمه‌شفاف‌اند (براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به رحیمى و متین، 1362ش، ص 18ـ20).

ج) چینى استخوانى، كه بدنه آن از انواع بدنه‌هاى رسى است و خاك چینى جزو اصلى در تركیب بدنه آن است. خاكستر استخوان گاو، به ویژه قلم گوساله (به دلیل وجود اكسید آهن كمتر و بنابراین سفیدتر بودن)، یكى از اجزاى بدنه چینى استخوانى است و نام این نوع چینى نیز برگرفته از همین مطلب است. باتوجه به اینكه تركیب خاكستر استخوان عمدتآ فسفات كلسیم است، در بعضى موارد به چینى استخوانى، چینى فسفاتى یا فسفاته نیز گفته می‌شود (همان، ص 21ـ 23؛ همو، 1368ـ1369ش، ج 1، ص 25ـ26). لعاب چینى استخوانى اگرچه به سختى لعاب چینىِ سخت نیست، ولى نیمه‌شفافى این نوع بدنه بیشتر است و این مهم‌ترین مزیت چینى استخوانى می‌باشد. تولید چینى استخوانى در انگلستان و امریكاى شمالى رایج است. این چینى تنها در دو دهه اخیر، و عمدتآ به منظور صادرات، در بعضى كشورهاى اسلامى تولید شده است (همانجاها).

كاربردهاى چینى. ظروف، مهم‌ترین كاربرد چینى از آغاز پیدایش بوده است. همچنین ساخت مجسمه و قطعات تزیینى، تاج دندان و دندانهاى مصنوعى، انواع چراغ و قطعات الكتریكى از كاربردهاى بدنه چینى است. كاربرد جدیدتر چینى در زمینه الكترونیك (خازنها، مقاومتها و غیره) است. در طول تاریخ، چینى به دلیل كمیابى و زیبایى، با اولین حضور خود در هر تمدن، ارزشمندتر از فلزات گران‌بها بوده است (رجوع کنید به جوهرى نیشابورى، ص 362). این محبوبیت، خاص سرزمینهاى اسلامى نبوده است، چنان كه پاپ در 971/ 1563 ظروف غذاخورى نقره خود را با چینیهاى وارداتى از چین عوض كرد (كرو، ص 20). جوهرى نیشابورى (ص 363) خواص عجیبى براى چینى ذكر كرده است، از جمله سفید و روشن و محكم‌كنندگى دندانها و نمایاندن زهرى كه در شراب ریخته باشند. بدنه چینى، به‌ندرت، در ساخت كاشى به‌كار رفته است (رجوع کنید به گولومبك و ویلبر، ج 1، ص 177).

پیشینه. الف) در چین. احتمالا اولین محصولات چینى، در اواخر قرن دوم/ هشتم یا اوایل قرن سوم/ نهم، در دوره تانگ(618ـ907 میلادى) و در چین، درنتیجه تكامل تدریجى ظروف متخلخل با بدنه سفید، ساخته شد، ولى تكامل و تثبیت فنّاورى این ظروف تا قرن پنجم/ یازدهم به طول انجامید. برخى نیز برآن‌اند كه ظروف چینى به مفهوم امروزى در دوره سونگ(349ـ 678/ 960ـ1279) و در مناطق جنوب‌شرقى چین و به ویژه استان كیانگ‌سى تولید می‌شدند (رجوع کنید به مدلى، ص 97ـ 99؛ مكینتاش، ص 195). در دوره تانگ و از آغاز قرن سوم/نهم، ظروف ساخت چین در مقادیر كم به خاورمیانه صادر می‌شدند. بخشى از این ظروف صادراتى، پرسلانهاى سفید اولیه و نیز ظروفى به رنگ سبز زیتونى، مشهور به سلادن، بودند كه رنگ سبز لعاب آنها ناشى از وجود اكسید آهن و نیز پخت لعابها در محیط اِحیا (با دود زیاد) بود (لین، ص 21؛ فورنیه، ص 47ـ48). بدنه سلادنها الزامآ از جنس چینى نیست و ممكن است از جنسهایى با كیفیت پایین‌تر باشد؛ بنابراین، سلادن یا ظروف زیتونى تقریبآ به‌معناى هرگونه محصول سرامیك چین است كه داراى لعاب سبز باشد. جوهرى نیشابورى (ص 362) نیز این ظروف را «زیتونى» خوانده است. در دوره سونگ نیز بخش عمده ظروف صادراتى به ایران و خاور نزدیك، ظروف زیتونى و چینیهاى سفید اولیه بودند (لین، همانجا).

در دوره یوان (658ـ769/1260ـ1368) ساخت ظروف چینى به مرحله‌اى رسید كه كاملا با تعاریف چینى با معیارهاى امروز، مطابقت داشت و با سهولت و در حجم بسیار بیشتر، به خاور نزدیك و آسیاى مركزى ارسال می‌شد (رجوع کنید به گولومبك و همكاران، ص 13). در این دوره یكى از بزرگ‌ترین نوآوریها در صنعت سرامیك، تولید ظروف «آبى و سفید» بود. كبالتِایجادكننده رنگ آبى و سرمه‌اى در ظروف سرامیك در چینیهاى آبى و سفید دوران یوان و اوایل دوره مینگ (770ـ 1054/ 1368ـ1644)، از كوههاى اطراف كاشان به دست می‌آمد (رجوع کنید به كاشانى، ص 339؛ وولف، ص 147؛ گارنر، ص 48ـ49).

در دوره مینگ ظرافتهاى فنى و جنبه‌هاى هنرى و تزیینى ظروف چینى به اوج كمال خود رسید. در سده دهم/ شانزدهم و در حدود اواخر دوره مینگ، نوعى از ظروف «آبى و سفید» بسیار زیبا، مشهور به ظروف محمدى، به سفارش مسلمانان دربار چین در كارخانه‌هاى سلطنتى تولید می‌گردید كه كلمات عربى یا آیات قرآن بر آنها نقش بسته بود. با افول سلطنت مینگ، صادرات ظروف مینگ ابتدا كاهش یافت و سپس قطع گردید. این دوران، اوج گسترش صادرات رقباى جدید ظروف ساختِ چین، یعنى ظروف ایرانى و ژاپنى، بود (براى آگاهى بیشتر رجوع کنید به مكینتاش، ص 74ـ77).

ب) در ایران و سرزمینهاى اسلامى. چینیهاى سفیدرنگ و ظروف زیتونى (سلادن) دوره تانگ از اوایل قرن سوم/ نهم به خاور نزدیك و میانه صادر می‌شد. در متون دوره اسلامى به این ظروف اشاره شده است. در 237 سیرافى، نویسنده اخبار الصین و الهند (ص 45)، از كشتیهاى حامل ظروف چینى زیبا كه به سرزمینهاى اسلامى وارد می‌شد، سخن گفته است. در سده پنجم ثعالبى (ص 221) درباره ظروف چینى شفاف نوشته كه به‌جاى دیگ و براى پختن غذا به‌كار می‌رفته و بهترین نوع آن مِشْمِشى و پس از آن زَبَدى بوده است. ورود اولین نمونه‌هاى چینى ظاهرآ در دوره هارون‌الرشید (170ـ193) بوده است. به گفته بیهقى (ص 538)، از جمله هدایاى علی‌بن عیسى، امیر خراسان، به دربار هارون ظروف چینى بود كه مشابه آن دیده نشده بود.

اولین تلاش جدّى سفالگران مسلمان براى ساخت ظروف چینى، در قرن سوم انجام شد كه در رأس آنان سفالگران بین‌النهرین لعابى را تولید كردند كه با استفاده از اكسید قلع، كدر و سفید شده بود. این لعاب، رنگ نامناسب بدنه را می‌پوشاند، به‌نحوى كه ظرف تا حدودى شبیه به ظروف چینىِ دوره تانگ به نظر می‌آمد. با فتح اسپانیا در قرن دوم/ هشتم، این فنّاورى به آنجا منتقل گردید و در جزیره مسلمان‌نشین میورقه* (مایوركا/ ماجوركا) ریشه گرفت و بر همین اساس، غربیان این ظروف را، به صورت اعم، ماجولیكا/ مایولیكا می‌نامند. با انتقال این فنّاورى به شهر فائنزاى ایتالیا، در قرن نهم/ پانزدهم نام فاینس‌بر این ظروف اطلاق شد. یك قرن بعد، این فنّاورى در شهر دلفت‌هلند منجر به تولید ظروفى با همین نام گردید (رحیمى و متین، 1368ـ1369ش، ج 1، ص 15ـ16).

دومین تلاش اساسى سفالگران مسلمان براى تقلید ظروف چینى، ساخت «بدنه‌هاى جسمى» نوعى بدنه آردشیشه‌اى بود كه فنّاورى آن در سده ششم در تمامى سرزمینهاى اسلامى گسترش یافته بود. بدنه این ظروف دو خاصیت اصلى ظروف چینى، یعنى سفیدى و نیمه‌شفافى، را داشت، ولى دماى پخت، ابعاد دانه‌هاى تشكیل‌دهنده بدنه و ظرافت آن، در حدى نبود كه بتوان از این بدنه‌ها با نام چینى یاد كرد. تكامل این بدنه‌ها تا حدود پنج سده دیگر ادامه یافت تا نهایتآ در قرن یازدهم و دوازدهم بدنه چینیهاى ایرانى از تكامل بدنه‌هاى جسمى به‌وجود آمد (رجوع کنید به لین، ص XIII).

در دوره تیمورى، به تلاش سفالگران مسلمان براى ساخت ظروف چینى اشاراتى شده است (رجوع کنید به خواندمیر، ج 4، ص 348). سفیر چین در دربار شاهرخ تیمورى (حك : 807ـ850) در هرات درباره ظروف چینى این دوره نوشته است كه ظریف‌اند با طرحها و نقوش زیبایى از گلها و گیاهان در پنج رنگ، اما با وجود زیبایى بسیار، فاقد سبكى و لطافت ظروف چین هستند (رجوع کنید به گولومبك و همكاران، ص 127ـ 128). در دوره تیمورى ظروف چینى صرفآ در سفره درباریان یافت می‌شد. در بسیارى موارد نیز این ظروف در نمایشگاههاى مخصوصى، معروف به چینی‌خانه، به نمایش گذارده می‌شدند. قدمت چینی‌خانه‌ها در ایران و آسیاى مركزى، به قرن نهم می‌رسد كه الغ‌بیگ در سمرقند نمونه‌اى از آن را احداث نمود. ورودى تالار چینی‌خانه با كاشیهاى چینى، ظاهرآ از نوع «آبى و سفید»، پوشانده شده بود (رجوع کنید به گولومبك و ویلبر، ج 9، ص 177؛ گولومبك و همكاران، ص 13). امیرعلیشیر نوائى (844ـ 906) نیز چینی‌خانه‌اى داشته است (رجوع کنید به گولومبك و همكاران، ص 134). در اوایل دوره صفوى (ح 906ـ1135)، واردات ظروف به حدى رسید كه این ظروف علاوه بر دربار، در مكانهاى دیگر نیز مشاهده می‌شد. در این دوره نیز ساخت چینی‌خانه معمول بود. اسكندر منشى (ج 1، ص 209) به چینی‌خانه یكى از شاهزادگان، به نام سلطان ابراهیم‌میرزا، اشاره كرده است. چینی‌خانه كاخ عالی‌قاپو* در اصفهان، نمونه دیگرى از چینی‌خانه‌هاى دوره صفوى و داراى گچ‌بریهاى ظریفى است كه در داخل آن فضایى مشابه شكل ظروف چینى و صراحى تعبیه شده است (گولومبك و همكاران، همانجا). مشابه این فضاهاى گچ‌برى در چینی‌خانه بقعه شیخ‌صفی‌الدین اردبیلى* نیز مشاهده می‌شود. ظروف چینى متعلق به قرن هشتم، در مجموعه موزه طوپقاپی‌سراى* استانبول نیز موجود است كه بی‌تردید بخشى از قطعات آن درنتیجه غارت تبریز در جنگ چالدران* در 920 و سپس در دوره سلیمان قانونى (926ـ974) از مجموعه اردبیل تأمین شده است (رجوع کنید به لین، ص 28).

در آغاز دوران صفوى، كیفیت ظروف تولیدى در ایران افت محسوسى داشت. ظاهرآ در این دوره با كاهش قیمت ظروف وارداتى مینگ، امكان رقابت وجود نداشته است؛ بنابراین، سفالگران ایرانى، بازار مصرف دیگرى را هدف قرار دادند و این ظروف را براى عامه مردم، با كاهش كیفیت به منظور كاهش قیمت، تولید نمودند. تغییر عادات غذایى مردم ایران و حضور برنج به‌عنوان غذاى اصلى در سفره‌ها (رجوع کنید به فراگنر، ص320ـ 360)، نیاز عامه مردم را به ظروف ساخت ایران افزایش داد (رجوع کنید به گولومبك و همكاران، ص 138). اوج و شكوفایى هنر سرامیك، از دوران شاه عباس اول (حك : 996ـ 1038) آغاز گردید. در این دوره، ایرانیان كیفیت «بدنه‌هاى جسمى» را به جایى رساندند كه توانستند ظروف چینى كاملا ظریف و نیمه‌شفاف تولید نمایند كه از نظر ظاهرى با ظروف زیباى دوره مینگ تفاوتى نداشت، اما ظروف دوره مینگ را می‌توانستند همراه با مایعات روى شعله كم حرارت دهند، ولى این كار در مورد چینیهاى ایرانى امكان‌پذیر نبود (رجوع کنید به كرو، ص 9). رافائل دومان در 1071 در سفرنامه خود گفته است كه بهترین ظروف ایرانى در كرمان ساخته می‌شد و تشخیص تفاوت این ظروف با پرسلانهاى چینى بسیار مشكل بود (رجوع کنید به لین، ص 119). تاورنیه*، كه در 1065 در كرمان بوده، درباره ظروف ایرانى گزارشى مشابه دومان داشته است (رجوع کنید به ص 597). شاردن(ج 4، ص 128ـ130)، ضمن اشاره به مهارت چینی‌سازان ایرانى، بر ظرافت و سفیدى و نیمه‌شفافى چینیهاى ایرانى تأكید و مشهد، كرمان، زرند، شیراز و یزد را محلهاى ساخت این ظروف معرفى كرده است. در سندى به تاریخ 1085، از انواع چینیهاى این دوره، مانند خطایى، رشیدى، آتشى، و غورى، و ویژگیهاى هریك سخن رفته است (رجوع کنید به یغما، سال 15، ش 12، ص 559، به نقل از ایرج افشار). با این‌همه، و به‌رغم تلاش بسیار چینی‌سازان ایرانى، رنگ و لطافت این ظروف مانند چینیهاى فغفورى نبود (رجوع کنید به مستوفى بافقى، ج 3، ص 512).

تزیینات چینیهاى ایرانى، به‌طور عمده نقوش آبى و مشكى زیر لعاب بی‌رنگ و تزیینات نقش‌كنده بوده است. نهایت زیبایى چینیهاى ایرانى نوعى تزیین بود كه ابتدا بدنه ظریف چینى به اَشكال گوناگون سوراخ می‌گردید و سپس حفره حاصل، با لعاب پر می‌شد. منشأ این نوع تزیین (كه به تزیین «دانه برنجى» مشهور است)، برعكس باور عمومى، در چین نبوده است، بلكه چینیها این نوع تزیین را از ظروف چینى دوره صفوى اقتباس نمودند (رجوع کنید به فهرورى، ص 292).

از دیگر نقوش تزیینى ظروف چینى ایران، تصاویر گل و گیاه، شكار و جنگجویان و اشكال هندسى بود كه معمولا به صورت زنجیره‌اى بر لبه ظروف ظاهر می‌شد (رجوع کنید به آلمانى، ج 1، ص 582ـ 585).

از نام صنعتگران و هنرمندان چینی‌ساز ایرانى در قرون یازدهم و دوازدهم اطلاعى در دست نیست. در یك مورد، در پشت ظرفى در موزه بریتانیا، نام سازنده و تاریخ ساخت «محمد معمار یزدى 1025» نوشته شده است (پوپ، ص 1650ـ1651).

ظروف چینى ایران در سده‌هاى یازدهم و دوازدهم معمولا براى صدور به اروپا و دیگر نقاط جهان ساخته می‌شدند و در بسیارى مواقع، شركتهاى هند شرقى هلند و بریتانیا، این ظروف را به جاى ظروف ساخت چین عرضه می‌كردند؛ بنابراین، هنرمندان ناگزیر در پشت ظروف، به‌جاى نام یا علامت خود، علاماتى مشابه حروف‌چینى، معمولا به رنگهاى آبى یا مشكى، ثبت می‌كردند (رجوع کنید به لین، ص 92، 115ـ118). شاردن (ج 4، ص 128ـ129) به اختلاط ظروف چینى ایران و چین، كه شركت هند شرقى در نیمه دوم قرن یازدهم در این مورد بسیار فعال بود، اشاره كرده است.

بیشترین حجم صادرات چینى ایران به اروپا و سایر ممالك، بین سالهاى 1063 تا 1095 بود. در این دوره، شركتهاى هند شرقى هلند و بریتانیا اصطلاح «ظروف گمبرون» را رایج كردند كه هنوز براى نامیدن ظروف چینى ایران ساخت سده‌هاى یازدهم و دوازدهم به‌كار می‌رود. گمبرون نام قدیم بندرعباس* است كه آنها از آنجا ظروف چینى ایرانى را در كشتیهاى خود بارگیرى می‌نمودند. در اواخر قرن یازدهم، با آغاز مجدد عرضه محصولات چین، صادرات ظروف گمبرون كاهش یافت (رجوع کنید به كرو، ص20ـ22). تولید ظروف گمبرون، براساس نمونه‌هاى موجود، تا اوایل قرن سیزدهم ادامه داشت (رجوع کنید به هابسون، ص 74ـ75؛ فهرورى، همانجا)، اما به تدریج افت بسیار سریعى در تولید چینى ایرانى پدید آمد (رجوع کنید به پولاك، ص 388)؛ با این همه، هنوز نمونه‌هایى از تولیدات ارزشمند ساخته می‌شد. از نظر فنّاورى، تزیینات، طرحها و نقوش، ظروف چینى ایرانى این دوره شباهت بسیارى به ظروف گمبرون دارند. محل تولید این ظروف شهر نائین بود و به همین دلیل، به «ظروف نائین» مشهور شدند. ظروف نائینِ تاریخ‌دارى در موزه ویكتوریا و آلبرت و موزه هنر و باستان‌شناسى اشمولین وجود دارد كه در چند نمونه نام سازنده نیز آمده است (رجوع کنید به لین، ص101؛ فهرورى، ص 292، 294).

در اواخر قرن سیزدهم تولید اندك ظروف چینى نائین نیز متوقف شد. از آن به بعد، ظروف چینى با بدنه «چینى نرم» در ایران تولید نگردید (فهرورى، ص 292ـ295). با این همه، تولید بدنه‌هاى جسمى با كیفیتى نه چندان مرغوب، در مراكزى مانند مند (گناباد؛ رجوع کنید به زمانى، ص 11ـ20)، میبد (یزد) و قمشه (اصفهان)، تا نیمه قرن چهاردهم ادامه داشت. تولید این مراكز، كه به صنایع‌دستى منحصر بود، امروزه یا متوقف گردیده یا به شدت كاهش یافته است، به نحوى كه امروزه، تولید بدنه‌هاى جسمى در ایران، در حد بسیار اندك، در نقاط معدودى مثل نظنز ادامه دارد. در سایر سرزمینهاى اسلامى، از جمله راجستانِ هند (رجوع کنید به آلن، ص 22ـ23) و اِزنیقِ* تركیه، تولید بدنه‌هاى جسمى، هنوز ادامه دارد. اوج صنعت و هنر سرامیك در منطقه آناطولى، از قرون نهم به بعد، در منطقه ازنیق در جنوب‌شرقى استانبول و كوتاهیه بوده است. اساسآ هنر و فنّاورى تولید سرامیك در تركیه و به‌طور دقیق‌تر، منطقه آناطولى، به‌شدت وام‌دار سنّت سرامیك در ایران و كاملا مشابه بدنه‌هاى ظروف نفیس ایرانى و از نوع «بدنه‌هاى جسمى» است (كارزول، ص 30).

شهر ارمنی‌نشین كوتاهیه*، در حدود 120 كیلومترى جنوب ازنیق، در قرن دوازدهم و سیزدهم دومین مركز تولید ظروف و كاشى در آناطولى بود، اما هنرمندان ارمنى در این دوران موفق شدند كیفیت بدنه‌هاى جسمى را ارتقا دهند و بدین‌ترتیب به نوعى بدنه «نیمه‌شفاف» دست یابند كه لین از آن با نام پرسلان روستایى یاد كرده است. نقوش این ظروف تا حدود زیادى، ساده و هندسى است (ص 63ـ65).

در میان كشورهاى اسلامى، ایران و تركیه در احداث كارخانه‌هاى چینی‌سازى پیش‌گام بوده‌اند. در نیمه قرن سیزدهم، در ابتداى سلطنت ناصرالدین‌شاه، دولت ایران براى احداث كارخانه چینی‌سازى، تصمیماتى گرفت (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج 2، ص 1118). ظاهرآ در 1275، دولت ایران دانشجویان و كارآموزانى براى فراگیرى فنّاورى ظروف‌چینى به همراه هیئتى به فرانسه اعزام نمود (رجوع کنید به محبوبى اردكانى، ج 1، ص 322، 330ـ331، 350). در سالهاى بعد، مثلا در 1305، چند تن از تجار نیز درصدد ایجاد كارخانه چینی‌سازى بودند. جمال‌زاده در گنج شایگان (ص 94) از دو كارخانه چینی‌سازى، یكى در تبریز و دیگرى در تهران، نام برده است.

«چینى سخت» نیز اولین بار در حدود نیمه دوم قرن سیزدهم، در تركیه، در كارخانه‌اى كه با همكارى فرانسویان احداث گردیده بود، تولید شد، ولى فعالیت این كارخانه چندان نپایید و تولید آن، به علت ناتوانى در رقابت با چینیهاى ارزان‌تر اروپا، متوقف گردید. در پشت ظروف این كارخانه، عبارت «اثر استانبول» درج می‌گردید. در 1310، كارخانه دیگرى با نظارت شخص سلطان عبدالحمید دوم و به منظور رفع نیازهاى قصرها و تأمین هدایاى دیپلماتیك، در كنار ییلدیزسراى* با عنوان «كارخانه چینى سلطنتى» احداث گردید. این كارخانه با مشاركت فرانسویان ساخته شد. بعد از خلع سلطان عبدالحمید در 1327، تولید كارخانه كاسته و در 1329 متوقف شد. در حدود سالهاى جنگ جهانى اول، كارخانه بازگشایى شد و به ساخت مَقَرّه‌هاى چینى براى خطوط تلگراف پرداخت. در سالهاى بعد، وضع این كارخانه ناپایدار بود تا اینكه در 1374ش/ 1995 كارخانه چینى ییلدیز تبدیل به موزه ـ كارخانه ییلدیز گردید و از آن هنگام فقط براى بازدیدكنندگان، قطعات هنرى تولید می‌كرد (>«تاریخ كارخانه چینى ییلدیز»<، 2007؛ لین، ص 67).

در ایران، در 1352ش اولین كارخانه تولید «چینى سخت» در حومه رشت تأسیس شد. در سالیان بعد دو كارخانه دیگر تولید ظروف چینى، یكى در رشت و دیگرى در قزوین، احداث گردید. تا پیش از انقلاب اسلامى، مجموع تولید این سه كارخانه، بین 000 ،4 تا 000، 5 تُن در سال بود. در این دوران خاك چینى مصرفى این كارخانه‌ها عمدتآ از كشورهاى اروپایى تأمین می‌گردید. از حدود سال 1365ش به بعد، تولید ظروف چینى در ایران به‌سرعت افزایش یافت، به‌طورى كه امروزه در ایران بیش از بیست واحد چینی‌سازىِ فعال وجود دارد. تقریبآ در تمامى این كارخانه‌ها، «چینى سخت» تولید می‌شود و خاك چینى مصرفى آنها، عمدتآ از منطقه زنوز آذربایجان تأمین می‌گردد. امروزه ایران از نظر تولید چینى مقام نخست را در بین كشورهاى اسلامى داراست (رجوع کنید به انجمن چینی‌سازان ایران، نامه ش 408/323، مورخ 19/9/1385).

فنّاورىِ چینى ایرانى. چینیهاى ساخته شده در سرزمینهاى اسلامى تا اواخر قرن سیزدهم/ نوزدهم از نوع «چینى نرم» بود. در این نوع بدنه‌ها، خاك چینى مادّه اصلى نبود، بلكه از مادّه دیگرى به نام سیلیس، به عنوان جزء اصلى بدنه، در انواع متفاوت سفالینه‌ها و چینیها استفاده می‌شد. در سده‌هاى میانه، در سرزمینهاى اسلامى از سیلیس با نام «حَجَر مُها»، «شكر سنگ»، و «مروه» و «حَصى ترابى» (جوهرى نیشابورى، ص 344) و در قرن سیزدهم با نام «سنگ چخماق» نام برده شده است (علی‌محمد، ص 216). سیلیس مادّه‌اى فاقد خاصیت شكل‌پذیرى، بسیار سخت و دیر گداز و دماى ذوب آن حدود 700، 1 درجه سانتیگراد است. سفالگران مسلمان براى كاهش دماى كوره، در كنار سیلیس، از «آرد شیشه» استفاده می‌كردند كه آن را از سیلیس آسیاب شده و خاكستر گیاهى به نام اُشْنان/ اُشْنون به‌دست می‌آوردند. این گیاه، درختچه‌اى شورپسند و خاكستر آن حاوى مقادیر زیادى اكسید سدیم و اكسید پتاسیم است كه وجود این دو اكسید در كنار سیلیس باعث كاهش نقطه ذوب آن می‌گردد. مادّه سومى كه در بدنه ظروف و كاشیهاى نفیس به كار می‌بردند، مقادیر كمى از خاك رس یا گِل سر شوى (گِل سفید/ گِل بوته/ بنتونیت) بود. از خاك رس براى ایجاد خاصیت شكل‌پذیرى در خمیر بدنه استفاده می‌شد. همچنین براى افزایش شكل‌پذیرى، همراه با خاك رس، مقادیر كمى (مثلا یك درصد) كتیرا یا صمغهاى مشابه، نیز اضافه می‌شد. به‌رغم تمامى این اقدامات، اصولا خمیر بدنه‌هاى جسمى، در مقایسه با خمیرهاى رسى، شكل‌پذیرى كمترى داشت و استادان سفالگر حتمآ باید در هنگام چرخكارى (شكل دادن خمیر روى چرخ سفالگرى) ماهرانه عمل می‌كردند (كرو، ص 301).

در مورد زمان كشف و ظهور بدنه‌هاى جسمى در سرزمینهاى اسلامى، به‌ویژه در دو دهه اخیر بین محققان اختلاف پدید آمده است. محققان قدیم‌تر، نظیر لین (ص XIII)، بر آن بودند كه این نوع بدنه براى اولین بار در قرن ششم ساخته شده است و محل ساخت آن را، با احتیاط، خاور نزدیك اعلام می‌كردند. فهرورى (ص 69، 95)، به‌طور مبهم، محل ساخت را ایران یا مصر فاطمى در سده پنجم اعلام كرده است. محققان جدیدتر، نظیر كرو (ص 303)، منشأ این بدنه را از حدود قرن سوم در عراق عباسى و اوج شكوفایى آن را در ایران سلجوقى و مصر فاطمى ذكر كرده‌اند. در این باره وولف (ص 146) به ایران دوران سلجوقى اشاره نموده است. یكى از آخرین تحقیقات را گروبه (ص 148) كرده كه اولین قطعه امضادار با بدنه جسمى را متعلق به 534 و ساخته شده در ایران معرفى نموده است. از طرفى دیگر، ناصرخسرو (ص 93) در سفر خود به مصر، سفالینه‌هایى نیمه‌شفاف را مشاهده كرده است كه احتمالا چینى بدنه جسمى بوده‌اند.

اگر از اشارات كوتاه ابوریحان بیرونى در الجماهر فى الجواهر (ص 369ـ370) در سده پنجم بگذریم، قدیم‌ترین متنى كه درباره فنّاورى ظروف چینى نكاتى را بیان نموده، جواهرنامه نظامى جوهری‌نیشابورى (ص 361ـ363) در سده ششم است. مفصّل‌ترین متنى كه در سده بعد فنّاورى بدنه جسمى و نیز لعاب را مورد بررسى قرار داده، كتاب مشهور عرایس الجواهر و نفایس الاطایب*، نوشته ابوالقاسم عبداللّه‌بن علی‌كاشانى، است. متن دیگرى كه به فنّاورى بدنه‌هاى جسمى پرداخته، رساله كوتاه علی‌محمد است كه در 1306، در زمان حیات وى، در انگلستان چاپ شد. این رساله در 1322 به عنوان بخشى از كتاب فرنیوال تجدید چاپ شد. همچنین در این باره باید به مقاله فرج‌اللّه بَذْل در كتاب >بررسى هنر ایرانى< (ج 4، ص 1703ـ 1706) اشاره نمود كه به بحث در مورد فنّاورى زمان خود می‌پردازد. عباس زمانى (ص 10ـ24) نیز بدنه‌هاى جسمى منطقه مندِ گناباد را بررسى كرده است. وولف (ص 165ـ167) نیز اطلاعات دقیقى درباره بدنه‌هاى جسمى داده است. یكى دیگر از منابع بسیار مهم در بررسى بدنه‌هاى جسمى، كتاب میشلن سُنتلیورـ دومون است كه تحقیق او در اوایل دهه 1340ش در میبدِ یزد انجام شده است.

طبق آنچه ذكر گردید تركیب بدنه‌هاى جسمى، تقریبآ در طول یك هزاره، تغییر عمده‌اى نداشته است. كرو (ص 296ـ 301) تركیبات را به این ترتیب ذكر كرده است :

در سه دهه اخیر، با رواج دستگاههاى جدید تجزیه شیمیایى و كانی‌شناسى، تحقیقات بسیارى درباره تركیب بدنه جسمى صورت پذیرفته است. نتایج آخرین تحقیقات با استفاده از دستگاه طیف‌سنجى نورى اشعه ایكس روى هفت نمونه لعاب ظروف چینى كرمان، متعلق به قرن یازدهم انجام شده است. درصد تقریبى وزنى مواد به این شرح است :

(SiO2= 86) (AI2O3=5) (MgO=1) (CaO=3)

=100) جمع کل) (Na2O=3) (K2O=2)

همچنین در این بررسى، نتایج آزمایش لعابهاى چینى كرمان با استفاده از دستگاه میكروپروب به این شرح داده شده است (ارقام، درصد وزنی‌اند) :

) 5 )( CaO =3(MgO= ( 2 (Al2O3 = (72 (SiO2 =

)07ر 0) (MnO=1 (Fe2O3= (3K2O =) (14 (Na2O =

)07ر100 = جمع‌كل(

با تحقیق ماسون مشخص گردید كه در لعاب چینیها و سفالهاى دوره تیمورى، اكسید سرب و بُر به‌كار نرفته یا حداقل، استفاده از این دو اكسید عمومیت نداشته است (رجوع کنید به گولومبك و همكاران، ص 16ـ 56).

چنانچه تركیب لعاب چینیهاى عصر صفوى، به فرمول مولكولى یا فرمول زگر تبدیل شوند، نتیجه زیر به دست می‌آید :

SiO2 Na2O + K2O + CaO + MgO AI 2O 3

738ر2 0498ر0 1



با توجه به ارقام مذكور، شباهت لعاب چینیهاى عصر صفوى با تركیب شیشه‌هاى جام و بطرى درخور توجه است (كرو، ص 303).


منابع :
(1) علاوه بر اطلاعات شخصى مؤلف؛
(2) هانرى رنه د آلمانى، از خراسان تا بختیارى، ترجمه غلامرضا سمیعى، تهران 1368ش؛
(3) ابن‌منظور؛
(4) ابوریحان بیرونى، الجماهر فى الجواهر، چاپ یوسف الهادى، تهران 1374ش؛
(5) اسكندر منشى؛
(6) اعتمادالسلطنه؛
(7) بیهقى؛
(8) یاكوب ادوارد پولاك، سفرنامه پولاك، ترجمه كیكاوس جهاندارى، تهران 1361ش؛
(9) ژان باتیست تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نورى، چاپ حمید شیرانى، تهران 1363ش؛
(10) عبدالملك‌بن محمد ثعالبى، لطائف‌المعارف، چاپ ابراهیم ابیارى و حسن كامل صیرفى، (قاهره ?1379/ 1960)؛
(11) محمدعلى جمال‌زاده، گنج شایگان: اوضاع اقتصادى ایران، تهران 1384ش؛
(12) محمدبن ابی‌البركات جوهرى نیشابورى، جواهرنامه نظامى، چاپ ایرج افشار، با همكارى محمدرسول دریاگشت، تهران 1383ش؛
(13) خواندمیر؛
(14) دهخدا؛
(15) افسون رحیمى و مهران متین، «انواع بدنه‌هاى ظروف سرامیك»، در اولین سمینار صنایع سرامیك، تهران: وزارت صنایع، 1362ش؛
(16) همو، تكنولوژى سرامیكهاى ظریف، تهران 1368ـ1369ش؛
(17) عباس زمانى، «هنر سفالسازى در مِنْدْگناباد»، هنر و مردم، ش 119 و 120 (شهریور ـ مهر 1351)؛
(18) سلیمان تاجر سیرافى، اخبار الصین و الهند، تتمیم حسن‌بن یزید سیرافى، چاپ ابراهیم خورى، بیروت 1411/ 1991؛
(19) عبداللّه‌بن على كاشانى، عرایس الجواهر و نفایس‌الاطایب، چاپ ایرج افشار، تهران 1345ش؛
(20) حسین محبوبى اردكانى، تاریخ مؤسسات تمدنى جدید در ایران، تهران 1354ـ1368ش؛
(21) محمدمفیدبن محمود مستوفى بافقى، جامع مفیدى، چاپ ایرج افشار، ج 3، تهران 1340ش؛
(22) مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتى ایران، استاندارد شماره 1164 ایران : ظروف سرامیك غذاخورى ـ چینى (پرسلان) ویژگیها، روش نمونه‌بردارى و آزمون، (كرج) 1368ش؛
(23) ناصرخسرو، سفرنامه حكیم ناصرخسرو قبادیانى مروزى، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1363ش؛
(24) یغما، سال 15، ش 12 (اسفند 1341)؛


(25) Ali Mohamed, On the manufacture of modern kashi earthenware tiles and vases in imitation of the ancient, in William James Furnival, Leadless decorative tiles, faience, and mosaic, Stone, Engl. 1904;
(26) D. Allen, "Notes from blue pottery", Ceramic review, no. 170 (Mar./ Apr. 1998);
(27) Farajollah Bazl, "The ceramic arts. 45 (D): Contemporary techniques", in A Survey of persian art: from prehistoric times to the present, ed. Arthur Upham Pope, vol.4, Tehran: Soroush, 1977;
(28) John Carswell, Iznik pottery, London 2006;
(29) Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient, new ed. by. L. Langles, Paris 1811;
(30) Yolande Crowe, Persia and China: Safavid blue and white ceramics in the Victoria and Albert Museum 1501-1738, [Great Britain( 2002;
(31) Geze Fehervari, Ceramics of the Islamic world in the Tareq Rajab Museum, London 2000;
(32) Robert L. Fournier, Illustrated dictionary of practical pottery, London 1992;
(33) B. Fragner, "Zur Erforschung der kulinarischen Kultur Irans", Welt des Islams, no. 23-24 (1984);
(34) Harry Garner, "The use of imported and native cobalt in Chinese blue and white", Oriental art, vol. 2, no. 2 (summer 1956);
(35) Lisa Golombek, Robert B. Mason, and Gauvin A. Bailey, Tamerlane's tableware: a new approach to the chinoiserie ceramics of fifteenth-and sixteenth-century Iran, Costa Mesa, Calif.: Mazda Publishers, 1996;
(36) Lisa Golombek and Donald Newton Wilber, The Timurid architecture of Iran and Turan, Princeton 1988;
(37) Ernst J. Grube, "Iranian stone- paste pottery of the Saljug period", in The Nasser D. Khalili Collection of Islamic art, vol.9: Cobalt and lustre: the first centuries of Islamic pottery, ed. Julian Raby, London: The Nour Foundation, 1994;
"History of Yildiz Porcelain Factory", Ottoman Souvenir. )On line(. Available: http:// www. ottoman souvenir. com/ porcelain/ htm. )25 Jun. 2007(;
R. L. Hobson, A guide to the Islamic pottery of the Near East, )London] 1932;
Mehmet Kanar;
Buyuk Farsa- Turke Sozluk, Istanbul 1993;
Arthur Lane, Later Islamic pottery: Persia, Syria, Egypt, Turkey, London 1971;
Duncan Macintosh, Chinese blue and white porcelain, Hong Kong 1997;
Morgaret Medley, The Chinese potter: a practical history of Chinese ceramics, London 2001;
Arthur Upham Pope, "The ceramic arts. 45 (A): The history", in A Survey of Persian art, ibid;
Paul Rado, An introduction to the technology of pottery, Oxford 1969;
Hans E. Wulff, The traditional crafts of Persia, Cambridge, Mass. 1966.

/ مهران متین /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5628
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست