responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5515

 

چَغْری‌بیگ ، ابوسلیمان داودبن میكائیل‌بن سلجوق، از امرا و بنیان‌گذاران سلسله سلجوقیان. میكائیل در جنگ با تركان كشته شد و پس از آن، پسرانش (چغری‌بیگ و طغرل‌بیگ*) تحت سرپرستى نیاى خویش، سلجوق، قرار گرفتند (میرخواند، ج 4، ص 237). برخى مورخان، بیغو را نیز از پسران میكائیل ذكر كرده‌اند (رجوع کنید به علی‌بن زید بیهقى، ص 476؛ ابن‌اثیر، ج 9، ص 473)، اما ظهیرى نیشابورى (ص 14)، سبط ابن‌جوزى (ج 12، ص 15)، راوندى (ص 102) و میرخواند (ج 4، ص240) بیغو را عموى چغری‌بیگ دانسته‌اند.

زندگى چغری‌بیگ و طغرل، از آغاز حركت نظامى ایشان به همراه طایفه سلجوقى تا سلطنت طغرل، درهم تنیده است، حتى در اینكه كدام‌یك بزرگ‌تر بوده، نظر مورخان متفاوت است. ظهیرى نیشابورى (ص 18)، راوندى (ص 104) و سبط ابن‌جوزى (ج 12، ص 128) بر آن‌اند كه چغری‌بیگ بزرگ‌تر بوده است، اما این نكته كه چغری‌بیگ، سیادت طغرل را پذیرفته بوده است، در صحت گفته مورخان مذكور تردید به وجود می‌آورد.

چغری‌بیگ و طغرل در آغاز جوانى و ظاهرآ پس از مرگ سلجوق، به ایلك‌خان پیوستند و در نزدیكى بخارا مسكن گزیدند. اندكى بعد، ایلك‌خان كه حضور آنان را خطرى براى حكومت خویش می‌دید، در صدد سركوب ایشان برآمد؛ ازاین‌رو، چغری‌بیگ و برادرش به كاشغر، نزد بغراخان، رفتند (رجوع کنید به سبط ابن‌جوزى، ج 12، ص 15ـ16؛ میرخواند، ج 4، ص 238). بغراخان، طغرل را نزد خود خواند و او را به زندان افكند. در پى این واقعه، چغری‌بیگ با سپاهیان بغراخان جنگید و آنان را شكست داد. بغراخان به ناچار طغرل را آزاد كرد و از او دلجویى نمود. چغری‌بیگ با برادرش به جند رفت. در این هنگام، سلسله سامانیان از هم پاشیده بود و ارسلان‌بن سلجوق، عموى چغری‌بیگ، به علی‌تكین (از امراى سلطان محمود غزنوى) پیوسته و در منطقه فرارود قدرت یافته بود. چغری‌بیگ و برادرش نیز به ارسلان پیوستند. پس از شكست علی‌تكین از سلطان محمود غزنوى، ارسلان‌بن سلجوق به دستور سلطان محمود به قتل رسید. چغری‌بیگ در قلمرو علی‌تكین ماند، اما به خون‌خواهى پسرعمویش، یوسف‌بن موسی‌بن سلجوق، كه به‌دست علی‌تكین كشته شده بود، همراه طغرل بر گروهى از سپاهیان علی‌تكین تاخت و آنان را از پاى درآورد. پس از آن، با حمله علی‌تكین به سپاهیان سلجوقى و طایفه ایشان، بسیارى كشته شدند و بازماندگان آنان به ناگزیر راه خراسان را در پیش گرفتند. در 426، پس از گذشتن از جیحون، چغری‌بیگ و برادرش به هارون‌بن آلتونتاش خوارزمشاه پیوستند. او نیز پس از چپاول اموال سلجوقیان، برخى از آنان را اسیر كرد و برخى را به قتل رساند؛ ازاین‌رو، چغری‌بیگ و طایفه‌اش به سوى مرو حركت كردند (ابن‌اثیر، ج 9، ص 475ـ 477). در شعبان همان سال، سلطان مسعود غزنوى سپاهى به جنگ سلجوقیان فرستاد، اما شكست خورد (رجوع کنید به محمدبن حسین بیهقى، ص 628ـ 632؛ حسینى، ص 4ـ 5).

پس از این پیروزى، چغری‌بیگ و طغرل به سوری‌بن معتز* (از امراى محمود و مسعود غزنوى) نامه نوشتند و از او خواستند به‌طایفه آنان پناه دهد و تعهد كردند از مرزهاى شرقى قلمرو مسعود محافظت كنند. مسعود، ضمن ارسال خلعت، فرمان حكومت دهستان را به چغرى، نسا را به طغرل و فراوه را به بیغو داد و آنان را به دهقان ملقب كرد. همچنین قرار شد پس از آمدن مسعود به بلخ، یكى از آن سه در خدمت او باشد (رجوع کنید به محمدبن حسین بیهقى، ص 611ـ612، 641؛ ابن‌اثیر، ج 9، ص 478ـ 479).

این فرمانها آشتى پایدارى بین سلجوقیان و حكومت غزنویان برقرار نكرد. در 427 سلطان‌مسعود، سباشى (یكى از سردارانش) را با لشكرى به مقابله سلجوقیان به خراسان فرستاد (رجوع کنید به محمدبن حسین بیهقى، ص 649ـ650؛ حسینى، ص 6ـ7). چغری‌بیگ نیز به دشت باورد حمله برد و مردم آنجا را، كه از گرانى در فشار بودند، از سلطه غزنویان رهانید. در 428، چغری‌بیگ به مرو تاخت و سباشى به رویارویى او شتافت، اما پس از آنكه امیر جوزجانان در نبرد با چغری‌بیگ كشته شد، سباشى به نیشابور رفت. اندكى بعد، فقهاى مرو از چغری‌بیگ امان خواستند و او نیز پذیرفت و مرو را تصرف كرد و در رجب همان سال به نام خود خطبه خواند (حسینى، ص 7ـ8؛ ابن‌اثیر، ج 9، ص480). در شعبان همان سال، سباشى براى پس گرفتن مرو به آن سو رفت، اما شكست خورد و به هرات و سپس به غزنه گریخت. چغری‌بیگ، پس از تعقیب سباشى، به توس بازگشت و بزرگان شهر از او استقبال كردند. وى در توس طغرل را سلطان معظم ركن‌الدنیا والدین ابوطالب لقب داد و در پى سباشى به هرات رفت (حسینى، ص 9).

در 429، سلطان مسعود مرو را گرفت، اما چغری‌بیگ پس از هفت ماه محاصره، در 430 بار دیگر شهر را تصرف كرد و پس از ویران كردن اطراف مرو، از شهر بیرون رفت (همان، ص10ـ 11).

چغری‌بیگ، پس از تصرف خراسان، مرو را مركز حكومت خویش قرار داد (راوندى، ص 104) و سپس آهنگ بلخ كرد. او به آلتونتاق (حاجب مسعود و حاكم بلخ) نامه نوشت و خواهان تسلیم وى شد. با مخالفت آلتونتاق، چغری‌بیگ شهر را محاصره كرد و سپاهیان مسعود را كه به یارى آلتونتاق آمده بودند، شكست داد. پس از آن، آلتونتاق بلخ را به چغری‌بیگ تسلیم كرد (ابن‌اثیر، ج 9، ص 483ـ484).

در 434، چغری‌بیگ و طغرل به دشمن دیرینه خود، شاه‌ملك (حاكم جَند كه فرمان حكومت خوارزم را از سلطان مسعود گرفته بود)، حمله بردند. شاه‌ملك پس از شكست در این نبرد، به فرمان چغری‌بیگ، به قتل رسید (رجوع کنید به همان، ج 9، ص 505ـ 506، ج 10، ص 7؛ میرخواند، ج4، ص259ـ 260). چغری‌بیگ در قلمروش، كه از نیشابور تا جیحون را دربرمی‌گرفت، تا پایان عمر درگیر كشمكش با بازماندگان غزنوى بود كه حكومت نواحى شرقى، چون غزنه، را به عهده داشتند. او در حدود سال 449، شورشى را كه در خوارزم روى داد، سركوب كرد (رجوع کنید به حسینى، ص 26ـ 27). در 451، سرانجام میان چغری‌بیگ و سلطان‌ابراهیم (پسر سلطان مسعود) پیمان صلح بسته شد (ابن‌اثیر، ج 10، ص 5ـ 6). در همین زمان، چغری‌بیگ به‌سبب كهولت و بیمارى، اداره امور حكومت خود را به پسرش، آلپ‌ارسلان*، واگذار كرد. وى در 452، در حدود هفتادسالگى، در سرخس درگذشت و پیكرش را در مرو به خاك سپردند (حسینى، ص 29؛ میرخواند، ج 4، ص 262؛ قس بندارى، ص 30؛ منهاج سراج، ج 1، ص 251).

چغری‌بیگ در قلمرو خود مستقل بود، اما سیادت طغرل را به رسمیت می‌شناخت و مناسبات صمیمانه‌اى با او داشت؛ ازدواج ارسلان خاتون خدیجه، دختر چغری‌بیگ، با خلیفه القائم بامراللّه* به فرمان طغرل در 448 و حمایت دو پسر چغری‌بیگ (قاوردبن چغری‌بیگ*، بنیان‌گذار سلسله سلجوقیان كرمان، و آلپ‌ارسلان) از طغرل در واقعه شورش ابراهیمِ ینال*، حكایت از این امر دارد (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج 9، ص 617، 645؛ بندارى، ص 13). ظاهرآ سبب اطاعت چغری‌بیگ از طغرل، آن بود كه می‌دانست پس از مرگ طغرل، حكومت سلجوقیان از آن فرزندان او (چغری‌بیگ) خواهد بود (د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).

ابوعلى شاذان و ناصرخسرو و نظام‌الملك، در آغاز جوانى، در خدمت چغری‌بیگ به امور دیوانى مشغول بودند و همچنین به توصیه چغری‌بیگ، نظام‌الملك در دوران حكومت آلپ‌ارسلان، جایگاهى بلند یافت (ناصرخسرو، ص1، 3؛ هندوشاه‌بن سنجر، ص 266ـ267).


منابع :
(1) ابن‌اثیر؛
(2) فتح‌بن على بندارى، تاریخ دولة آل‌سلجوق (زبدةالنُصرة و نخبةالعُصرة)، بیروت 1400/1980؛
(3) علی‌بن زید بیهقى، كتاب تاریخ بیهق، چاپ كلیم‌اللّه حسینى، حیدرآباد 1388/ 1968؛
(4) محمدبن حسین بیهقى؛
(5) علی‌بن ناصر حسینى، كتاب اخبارالدولة السلجوقیة، چاپ محمد اقبال، بیروت 1404/1984؛
(6) محمدبن على راوندى، كتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آل‌سلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران 1333ش؛
(7) سبط ابن‌جوزى، مرآةالزمان، ج 12، چاپ فهمى سعد، بیروت 1422/2001؛
(8) ظهیرالدین ظهیرى نیشابورى، سلجوقنامه، تهران 1332ش؛
(9) عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصرى، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحى حبیبى، تهران 1363ش؛
(10) میرخواند؛
(11) ناصرخسرو، سفرنامه حكیم ناصرخسرو قبادیانى مروزى، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1363ش؛
(12) هندوشاه‌بن سنجر، تجارب‌السّلف، چاپ عباس اقبال آشتیانى، تهران 1357ش؛


(13) EI2, s.v. "Cagh rı-Beg" (by Cl.Cahen).

/ مهین فهیمى /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5515
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست