responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5454

 

ديوان جند، ،

دفتر و نيز محل ثبت اسامى و مشخصات سپاهيان و مقدار ارزاق و مواجب آنها. ديوان جند، نخستين ديوانى بود كه در زمان عمر (حك : 13ـ23) و به منظور ثبت اسامى و عطاياى مسلمانان تشكيل شد و چون تنها ديوان موجود در آن دوره بود به صورت مطلقِ «ديوان» خوانده مي‌شد. در دوره عباسيان و نيز اغلب خاندانهاى حكومتگر مسلمان اين ديوان را «ديوان جيش» نيز مي‌خواندند (رجوع کنید به ادامه مقاله).

در دورۀ امويان و پس از گسترش قلمرو اسلامى و ضرورت تأسيس ديوانهاى متعدد، نقش ديوان جند به رسيدگى به امور سپاهيان و ثبت اسامى و مواجب آنها محدود گرديد. تاريخ دقيق تفكيك ديوانها را به درستى نمي‌توان مشخص كرد، با اين حال به نظر مي‌رسد در دورۀ معاويه (حك : 41ـ60) ديوان جند به صورت ديوان مستقلى درآمده بود و منابع از كسانى چون سرجون‌بن منصور رومى و عمروبن سعيدبن عاص به عنوان متولى ديوان جند معاويه نام برده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به خليفةبن خياط، ص 141، 189؛
جهشيارى، ص 24). از تحولاتى كه از دورۀ معاويه تا پايان عصر امويان در ديوان جند صورت گرفت و نيز تشكيلات و سازمان درونى آن، اطلاع چندانى در دست نيست (رجوع کنید به سلّومى، ص 211). در اين دوره علاوه بر مركز خلافت، در ايالتهايى چون مصر، بصره، كوفه و فسطاط نيز ديوانهاى جند مشابهى تشكيل شده بود (رجوع کنید به جهشيارى، ص 38، 40؛
كندى، ص 70ـ71؛
سلّومى، ص 204ـ205). اشارات موجود در منابع دربارۀ برخى مقررات جارى در ديوان جند، چون ثبت مشخصات جسمى افراد در كنار اسامى آنها (رجوع کنید به جهشيارى، ص 72) و حذف نام يك سپاهى از ديوان به دليل غيبت يا تخلف (رجوع کنید به بلاذرى، ج 8، ص 18) نشان مي‌دهد كه در دورۀ امويان، ديوان جند، از وضعيت ساده‌اى كه در دورۀ خلفاى راشدين داشت و به دفاترى براى ثبت اسامى و مواجب محدود بود، خارج شده و به صورت سازمانى با تشكيلات منظم درآمده بود (براى آگاهى بيشتر رجوع کنید به سلّومى، ص 149ـ171؛
خمّاش، ص260ـ269).

در دورۀ عباسيان به دليل افزايش تعداد سپاهيانِ ثابت و نيز حضور سربازانى از مليتهاى مختلف در سپاه، ديوان جند به يكى از بزرگ‌ترين و مهم‌ترين ديوانها تبديل گرديد و نقشى اساسى در سياست و نيز امور مالى دستگاه خلافت ايفا كرد (رجوع کنید به سلّومى، ص 162ـ163) و برخى از فقها و دانشمندان اين عصر در كتابهاى خويش به بيان مطالبى درباره شرايط و چگونگى ثبت نام و عضويت و كناره‌گيرى از اين ديوان و نيز قوانين و مقررات حاكم بر آن پرداختند (براى نمونه رجوع کنید به قدامةبن جعفر، ص 21ـ32؛
ابن‌وهْب كاتب، ص 363ـ368؛
ابن‌فراء، ص 240ـ243).

رئيس ديوان جيش كه تحت نظر مستقيم خليفه يا وزير كار مي‌كرد و «صاحب ديوان جيش» خوانده مي‌شد، از ميان افراد برجسته و سرشناس انتخاب مي‌گرديد (رجوع کنید به جهشيارى، ص 89؛
صابى، ص 58) و نظارت بر چگونگى ثبت نام سپاهيان و پرداخت مواجب آنان و جلوگيرى از ظلم و تعدى كاركنان ديوان نسبت به سپاهيان از وظايف وى بود (رجوع کنید به طبرى، ج 10، ص 45؛
سامرائى، ص 262، پانويس 3). وى همچنين مي‌بايست گزارشى سالانه به نام «الرّجعةالجامعة» به وزير ارائه كند كه شامل همۀ فعاليتهاى ديوان و نيز تمام نيازمنديهاى سپاه بود (خوارزمى، ص 38). گاه ممكن بود فرماندهى سپاه و با رياست بر ديوانهاى ديگر نيز برعهده ديوان جيش نهاده شود (رجوع کنید به طبرى؛
خليفةبن خياط، ص 308؛
طبرى، ج10، ص 45، ج 11، ص 11؛
جهشيارى، همانجا). قدرت و نفوذ فراوان رئيس ديوان جيش گاه به وى فرصت مي‌داد تا در رقابت افراد براى تصدى وزارت و انتخاب فرد مورد نظر خويش دخالت كند (رجوع کنید به مسكويه، ج 1، ص 134؛
صابى، ص 57ـ59). به همين دليل ممكن بود با تغيير وزير، وى نيز در معرض عزل و حتى حبس و مصادرۀ اموال قرار گيرد (رجوع کنید به صولى، ص 147ـ148).

«كاتب جيش» از ديگر كاركنان عالي‌رتبۀ ديوان جيش بود كه ظاهرآ همه كاتبان شاغل در ديوان تحت نظارت وى كار مي‌كردند. وى مي‌بايست با علم حساب آشنا باشد، ترتيب و چگونگى ثبت اسامى و ارزاق و مواجب سپاهيان و اصطلاحات رايج در ديوان را بداند و زبان و مشخصات ظاهرى و جسمى سپاهيان و نيز ويژگيهاى سلاحها و چهارپايان آنها را به خوبى بشناسد (ابن‌ابي‌الربيع، ص 111ـ112؛
ابن‌وهب كاتب، ص 363؛
بطليوسى، ص 74).

ديوان جيش از بخشهاى مختلف تشكيل مي‌شد كه هر بخش را «مجلس» مي‌خواندند (قدامةبن جعفر، ص 21). مجالسِ «انشاء»، «تحرير»، «نَسخ» و «اَسْكُدار» متولى مكاتبات ديوان بودند. بدين ترتيب كه تهيۀ پيش‌نويس نامه‌ها و رساندن آن به رؤيت صاحب ديوان بر عهدۀ مجلس انشاء بود. پاكنويس نامه‌ها در مجلس تحرير صورت مي‌گرفت و در مجلس نسخ، نسخه‌هاى متعددى از نامه‌ها جهت ارسال به ديوانها و ادارات ديگر تهيه مي‌شد و يكى از آنها بايگانى مي‌گرديد (رجوع کنید به خوارزمى، ص50؛
قدامةبن جعفر، همانجا؛
سلّومى، ص 211ـ212؛
سامرائى، ص 255). پس از آن نامه‌ها به مجلس اسكدار فرستاده مي‌شد. در اين مجلس تعداد نامه‌هايى كه از ديوان صادر و يا به آن وارد مي‌شدند و نام صاحب و عنوان نامه‌ها پس از ارائۀ آنها به صاحب ديوان، ثبت مي‌گرديد و چكيده‌اى از هر نامه نيز تهيه مي‌شد تا در صورت لزوم به خليفه يا وزير ارائه گردد (رجوع کنید به خوارزمى، ص 42، 50؛
قدامةبن جعفر، همانجا؛
سامرائى، ص 255ـ256). مهم‌ترين بخش ديوان جيش مجلسِ «تقدير» يا «تقرير» بود (براى آگاهى از اين اختلاف رجوع کنید به سلّومى، ص 214، پانويس 1) كه تعيين ميزان ارزاق و مواجب و ساير نفقات سپاهيان و زمان پرداخت آنها، اساسي‌ترين وظيفه آن به شمار مي‌رفت (قدامةبن جعفر، ص 21ـ22). همچنين كارهاى مهمى چون تَلْميظ (پرداخت مقدارى از مقررى به صورت مساعده و پيش از موعد)، سَلَف (پيشْپرداخت تمام مواجب پيش از موعد مقرر)، زيادة (مقدارى معلوم بر مستمرى كسى افزودن) و مُقاصَّه (كم كردن مساعده از حقوق) در اين مجلس انجام مي‌شد (رجوع کنید به خوارزمى، ص 42ـ43؛
سامرائى، ص 256). به گفتۀ قدامةبن جعفر (ص 22) اغلب امور مالى ديوان جيش، در مجلس تقرير، سامان مي‌يافت.

مجلس «مقابَلَه» از ديگر بخشهاى ديوان جيش بود. بررسى دفاتر و نيز نظارت بر امورى چون صحت ثبت اسامى و زمان پرداخت مواجب و تطبيق مواجب با اسامى از وظايف اين مجلس بود (همان، ص 23). كارهايى چون تحويل (انتقال اسم از دفترى به دفتر ديگر)، وَضْع (حذف نام يك فرد از دفتر)، نَقْل (مقدارى از حقوق يك سپاهى كاستن و بر حقوق ديگرى افزودن)، فَكْ (ثبت مجدد نام حذف شده در دفتر) و ساقط (حذف نام فرد متوفى يا كسى كه ديگر نيازى به وى نيست) نيز در اين مجلس انجام مي‌شد (رجوع کنید به سامرائى، ص 257؛
خوارزمى، همانجا). به گفتۀ سامرائى (همانجا) آموزش نظامى سربازان و بالا بردن مستمر تواناييهاى رزمى آنان نيز از وظايف مجلس مقابله بوده است.

مجلس «عطا و تفرقه» آخرين بخش از ديوان جيش بود. پس از ثبت اسامى در دفاتر و تعيين ميزان مواجب و ارزاق و سپس «مقابله» آنها و تأييد وزير يا صاحب ديوان جيش، اين دفاتر براى تقسيمِ مواجب به مجلس اعطا و تفرقه فرستاده مي‌شد (رجوع کنید به صابى، ص 22؛
ابن‌وهب كاتب، ص 368؛
بطليوسى، ص 75؛
كَساسِبه، ص 126ـ127). پس از آن اموال و مبالغ مورد نياز، از بيت‌المال براى تقسيم، به اين مجلس آورده مي‌شد (رجوع کنید به ابن‌وهب كاتب، همانجا). كاركنان مجلس اعطا و تفرقه، پس از اتمام كار خويش، تسويه حسابهايى براى صاحب ديوان جيش مي‌فرستادند (سلّومى، ص 225ـ226؛
سامرائى، همانجا). علاوه بر ديوان جيش، هر يك از اين مجالس نيز ممكن بود شعبه‌هايى در ايالتها و شهرهاى مختلف قلمرو عباسيان براى رسيدگى به امور مالى سپاهيان آنجا، داشته باشند (رجوع کنید به قدامةبن جعفر؛
كندى، ص 98، 354؛
سلّومى، ص 226).

بلوغ، اسلام، حريّت، سلامت جسمى و آشنايى با فنون جنگى، شرايط لازم براى ثبت نام افراد در ديوان جيش بود (ماوردى، ص 342؛
ابن‌فراء، ص 241). اسامى سپاهيان در دفترهايى كه «الجرائد» يا «الجريدةالسّوداء» (سياهه، فهرست) خوانده مي‌شد، ثبت مي‌گرديد (قدامةبن جعفر، همانجا؛
خوارزمى، ص 38؛
صابى، ص 13). نسب، نژاد و جغرافيا از عوامل اساسى در ترتيب ثبت اسامى و مواجب افراد در ديوان بودند. بدين ترتيب، اعراب براساس عامل نسب (قبيله) دسته‌بندى مي‌شدند و با توجه به قرابت با پيامبر صلي‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم، عدنانيها بر قحطانيها مقدّم بودند. در ميان عدنانيها نيز مضر بر ربيعه و در ميان مضر قريش و سپس بني‌هاشم بر ديگران پيشى مي‌گرفتند (ماوردى، ص 343ـ344؛
ابن‌فراء، ص 241ـ242؛
قلقشندى، ج 13، ص 111ـ112). ثبت اسامى غير اعراب نيز براساس نژاد (اجناس) و يا شهرها (بلاد) صورت مي‌گرفت. براى مثال تركان وهنود براساس نژاد و ديلميان، خراسانيان، اهالى جبال، مُغاربه و فراغنه براساس بلاد طبقه‌بندى و سپس ثبت نام مي‌شدند (همانجاها؛
نيز رجوع کنید به طبرى، ج 9، ص 155، 167، 299، 329، 389؛
ابن‌اثير، ج 6، ص 452). گاه نيز ثبت نام براساس نوع خدمتى كه افراد در سپاه انجام مي‌دادند، چون چاكريه/ شاكريه (رجوع کنید به طبرى، ج 9، ص 155، 165) و مماليك (رجوع کنید به ابن‌وهب كاتب، ص 367) و يا فواصل دريافت ارزاق و مواجب، همانند تسعينه (كسانى كه هر نود روز يك بار حقوق مي‌گرفتند) و مختارون (آنان كه هر 72 روز يك بار حقوق مي‌گرفتند)، صورت مي‌گرفت (رجوع کنید به قدامةبن جعفر، ص 31ـ32؛
ابن‌وهب كاتب، همانجا؛
صابى، ص 14؛
براى آگاهى بيشتر رجوع کنید به سامرائى، ص 259ـ260). علاوه بر اين، ثبت نام افراد هر قبيله، نژاد و شهر نيز داراى ترتيبى خاص بود و ويژگيهايى چون سبقت در اسلام، ديندارى، سن و شجاعت در آن دخيل بود. در صورت تساوى افراد در اين ويژگيها، قرعه و يا اجتهاد صاحب ديوان، ملاك عمل قرار مي‌گرفت (ماوردى، ص 344؛
ابن‌فراء، ص 242). به علاوه سپاهيان از نظر مهارت در فنون جنگى، مورد آزمايش قرار گرفته و به خوب (جيّد)، متوسط و ضعيف (دون) تقسيم مي‌شدند و اين امر در ترتيب ثبت اسامى آنان در ديوان مورد توجه قرار مي‌گرفت (رجوع کنید به صابى، ص 13). براى سهولت تشخيص و تطبيق افراد با نامهايى كه در ديوان ثبت گرديده بود، در كنار نام و نسب آنها، هرگونه مشخصه و ويژگى ظاهرى و جسمى (حِلْيَه) كه در شناسايى افراد دخيل بود و مانع اشتباه گرفتن آنها با يكديگر مي‌شد نيز ثبت مي‌گرديد. بنابراين به ترتيب به سن، قد، رنگ و ويژگيهاى چهره، ريش و شارب، ابروان، بينى، دندانها و ساير ويژگيهاى فرد اشاره مي‌شد (رجوع کنید به قدامةبن جعفر، ص 23ـ26؛
ابن‌وهب كاتب، ص 365ـ367؛
بطليوسى، ص 74ـ75). براى بيان ويژگيهاى جسمى سربازان، اصطلاحات خاصى در ميان كاتبان ديوان جيش رايج بود (رجوع کنید به همانجاها). درباره فرماندهان و افراد سرشناس، تنها به نوشتن نام و مواجب، بسنده مي‌شد (ابن‌وهب كاتب، ص 368؛
ابن‌فراء، ص 241). افراد گمنام و ناشناخته نيز، براى سهولت در شناسايى، لازم بود به يك عريف يا نقيب ملحق شوند (ماوردى، ص 343؛
ابن‌فراء، همانجا). به علاوه نوع و ويژگيهاى چهارپايانى (دواب) كه افراد در اختيار داشتند (اسب، استر، قاطر، شتر و غيره) نيز به دقت، ثبت مي‌گرديد (رجوع کنید به قدامةبن جعفر، ص 26ـ29).

نوشتن اطلاعات فوق در يك صفحه ترتيب خاصى داشت. به گفتۀ ابن‌وهب كاتب (ص 367ـ368) زمان دريافت مواجب در بالا، زير آن و در وسط صفحه نسب يا نژاد، در پايين سمت راست نام، زير آن و در سمت راست مقدار مواجب و ارزاق و در سمت چپ مشخصات و ويژگيهاى هر فرد ثبت مي‌شد (قس بطليوسى، همانجا). در پايان هر دفتر نيز، تعداد سپاهيان ثبت نام شده در آن دفتر و مقدار كل مواجب و ارزاق آنها، در يك صفحه جداگانه، نوشته مي‌شد (ابن‌وهب كاتب، ص 368).

حذف نام افراد از ديوان جيش، تنها با داشتن دليل موجه، توسط والى جايز بود. سپاهيان نيز مي‌توانستند در صورت عدم نياز به آنها، از ديوان كناره‌گيرى كنند (ماوردى، ص 345). علي‌رغم دقت فراوان در ثبت اسامى و مواجب، مقرراتى در اين ديوان جارى بود كه قدامةبن جعفر (ص 30ـ31) آنها را ظالمانه و غير عادلانه دانسته است. براى مثال بنابر قانونى كه «تقريب» نام داشت، چنانكه فردى در دريافت مواجب خويش تأخير مي‌كرد و به موقع حاضر نمي‌شد، مقررى وى به بيت‌المال تعلق مي‌گرفت و چيزى به وى داده نمي‌شد. همچنين پس از ثبت ميزان مقررى يك سپاهى در دفتر، امكان افزايش مبلغ مقررى وى، حتى در صورتى كه دچار مصيبت يا بلايى مي‌شد و فرمانده او نيز كم بودن مقرريش را تأييد مي‌كرد، وجود نداشت (همانجا).

ديوان جيش با ساير ديوانهاى موجود، روابط گسترده‌اى داشت. به همين دليل در برخى از ديوانها بخشى (مجلسى) بود كه تنظيم رابطه ميان آن ديوان و ديوان جيش را برعهده داشت. مجلسِ «جيش» در ديوان خراج كه عهده‌دار نظارت بر پرداخت مواجب در زمان تعيين شده بود و مجلس «جارى» در ديوان نفقات كه از سويى با ديوان خراج و از سوى ديگر با ديوان جيش، در ارتباط بود، از جملۀ اين بخشها بودند (قدامةبن جعفر، ص 22، 33؛
سامرائى، ص 198، 263؛
براى آگاهى بيشتر دربارۀ روابط ديوان جيش با سايردواوين رجوع کنید به سلّومى، ص 246ـ262). ديوانى به نام «زمام جيش» يا «زمام جند» نيز وظيفه نظارت بر محاسبات و هزينه‌هاى ديوان جيش را بر عهده داشت (رجوع کنید به خليفةبن خياط، ص 287؛
مسكويه، ج 1، ص 152؛
د. اسلام، چاپ دوم، ذيل "DĪWĀN" ).

خاندانهاى حكومتگر در سرزمينهاى مختلف اسلامى، به تقليد از عباسيان، داراى ديوان جيش بودند. قوانين و مقررات و وظايف كلى اين ديوانها تحت تأثير ديوان جيش عباسيان و مشابه آن بود و تنها در برخى جزئيات، ميان آنها اختلاف بود. اغلب وظايف و كاركردهاى ديوان جيش، در ميان خاندانهاى مستقل و نيمه مستقل ايرانى در دورۀ عباسيان و پس از آن برعهدۀ ديوان سپاه يا ديوان عرض، قرار گرفته بود. با اين حال در برخى منابع به ديوان جيش در دورۀ آل‌بويه (حك : 320ـ454) اشاره گرديده كه به دو بخش براى ديلميان و تركان تقسيم شده و «ديوان جيشين» خوانده مي‌شد (رجوع کنید به صابى، ص 467ـ468؛
ابوشجاع روذراورى، ص 443). در دورۀ فاطميان مصر (حك : 297ـ567) «ديوان‌الجيش و الرواتب» به سه بخش تقسيم مي‌شد: 1) ديوان جيش كه رئيس آن لزومآ مي‌بايست مسلمان باشد و يك حاجب، دو خازن و چند نقيب تحت امر وى كار مي‌كردند. حاجب، مسئول سربازگيرى و ثبت مشخصات سربازان و نيز چهارپايان آنها و نقيبان نظارت و رسيدگى بر احوال سربازان چون حضور و غياب، سلامت و بيمارى و مرگ و زندگى را برعهده داشتند. دستور پرداخت مواجب نيز از اين ديوان صادر مي‌شد. 2) ديوان رواتب كه مسئول پرداخت مواجب نظاميان و همه كسانى بود كه با خدمات نظامى ارتباط داشتند. 3) ديوان اقطاع كه مأمور نظارت بر اقطاعات نظاميان بود (قلقشندى، ج 3، ص 488ـ489؛
مقريزى، ج 2، ص 241ـ243، ج 3، ص 368). در دوره مماليك مصر (حك : 648ـ923) «ديوان الجيوش المنصوره» يكى از مهم‌ترين ديوانها و داراى تشكيلات گسترده و پيچيده‌اى بود (رجوع کنید به ابن‌شاهين، ص 103). اين ديوان به دو بخش «ديوان‌الجيش‌المصرى» و «ديوان‌الجيش‌الشامى» تقسيم مي‌شد كه به ترتيب متولى امور مربوط به سپاه مصر و شام بودند (همانجا). رئيس ديوان جيش كه «ناظرالجيش» خوانده مي‌شد، از كاركنان عالي‌رتبۀ حكومت به شمار مي‌رفت و اغلب از ميان قضات برجسته برگزيده مي‌شد. او كه پيوسته ملازم سلطان بود علاوه بر رسيدگى به امور سپاهيان، نظارت بر همۀ اقطاعات نظامى در مصر و شام و مشاورت سلطان در اين زمينه را نيز برعهده داشت (همانجا؛
نيز رجوع کنید به ابن‌قاضى شهبه، ج 3، ص 18، 69، 510، 535، 553؛
قلقشندى، ج 4، ص 17؛
براى برخى از وظايف ناظرالجيش رجوع کنید به سبكى، ص 33). صاحب ديوان جيش، كاتبان و شهود از ديگر كاركنان ديوان در اين دوره بودند كه همگى تحت امر ناظرالجيش فعاليت مي‌كردند (رجوع کنید به قلقشندى، همانجا).

در ميان خاندانهاى حكومتگر در شمال افريقا و اندلس نيز از ديوان جند، ديوان جيش، ديوان‌العساكر يا ديوان اهل‌الثغور سخن رفته كه متولى ارزاق و اعطيات سپاهيان بود و فردى به نام «صاحب» بر آن رياست مي‌كرد (رجوع کنید به مراكشى، ص 264؛
ابن‌حجر عسقلانى، ج 1، ص 113؛
مقّرى، ج 6، ص 258؛
د. اسلام، ذيل "DĪWĀN").


منابع :
(1) ابن‌ابي‌الربيع، سلوك المالك فى تدبير الممالك، چاپ عارف احمد عبدالغنى، دمشق 1996؛
(2) ابن‌اثير؛
(3) ابن‌حجر عسقلانى، الدرر الكامنة فى اعيان المائة الثامنة، حيدرآباد دكن 1393/1973؛
(4) ابن‌شاهين، كتاب زبدة كشف‌الممالك، چاپ پل راوس، پاريس 1894، در الجغرافيا الاسلامية، چاپ فؤاد سزگين، ج 79، فرانكفورت 1413/1993؛
(5) ابن‌فراء، الاحكام السلطانية، چاپ محمدحامد نقى، بيروت 1403/1983؛
(6) ابن‌قاضى شهبه، تاريخ ابن‌قاضى شهبة، چاپ عدنان درويش، دمشق 1977ـ1994؛
(7) ابن‌وهب كاتب، البرهان فى وجوه‌البيان، چاپ احمد مطلوب و خديجة حديثى، بغداد 1387/1967؛
(8) ابوشجاع روذراورى، ذيل كتاب تجارب الامم، چاپ آمدروز، مصر 1334/1916، چاپ افست بغداد (بي‌تا.)؛
(9) عبداللّه‌بن محمد بطليوسى، الاقتضاب فى شرح ادب الكتّاب، بيروت 1407/1987؛
(10) احمدبن يحيى بلاذرى، كتاب جمل من انساب الاشراف، چاپ سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت 1417/1996؛
(11) محمدبن عبدوس جهشيارى، كتاب الوزراء و الكتّاب، چاپ مصطفى سقا، ابراهيم ابيارى، و عبدالحفيظ شلبى، قاهره 1357/1938؛
(12) خليفةبن خياط، تاريخ خليفةبن خياط، چاپ مصطفى نجيب فوّاز و حكمت كشلى فوّاز، بيروت 1415/1995؛
(13) نجده خماش، الادارة فى العصر الاموى، دمشق 1400/1980؛
(14) محمدبن احمد خوارزمى، مفاتيح العلوم، مصر 1342؛
(15) حسام‌قوام سامرائى، المؤسسات الادارية فى الدّولة العباسية، دمشق 1391/1971؛
(16) عبدالوهاب‌بن على سبكى، معيدالنعم و مبيدالنّقم: الاصلاح السياسى و الادارى فى الدولة العربية الاسلامية، بيروت 1983؛
(17) عبدالعزيز عبداللّه سلّومى، ديوان الجند و نشأته و تطوره في‌الدولة الاسلامية حتى عصر المأمون، هلال‌بن محسن صابى، كتاب تحفةالامراء فى تاريخ الوزراء، چاپ آمدروز، ليدن 1904؛
(18) محمدبن يحيى صولى، اخبار الراض باللّه و المتّقي‌للّه، چاپ هيورث دن، بيروت 1399/1979؛
(19) طبرى، تاريخ بيروت؛
(20) قدامةبن جعفر، الخراج و صناعةالكتابة، چاپ محمدحسين زبيدى، بغداد 1981؛
(21) قلقشدى؛
(22) حسين فلاح كساسبه، المؤسسات الادارية فى مركز الخلافة العباسية (الدواوين)، (مؤته) 1413/1992؛
(23) محمدبن يوسف كندى، كتاب الولاة و كتاب القضاة، چاپ رفن كست، بيروت 1908، چاپ افست بغداد (بي‌تا.)؛
(24) علي‌بن محمد ماوردى، الاحكام السلطانية و الولايات الدينية، چاپ خالد عبداللطيف سبع العلمى، بيروت 1410/1990؛
(25) عبدالواحدبن على مراكشى، المعجب فى تلخيص اخبار المغرب، چاپ محمدسعيد عريان، قاهره 1368/1949؛
(26) مسكويه؛
(27) احمدبن محمد مقرى، نفح الطيب، چاپ احسان عباس، بيروت 1388/1968؛
(28) احمدبن على مقريزى، كتاب الخطط المقريزية، لبنان ( 1959)؛


(29) EI2, s.v. "DĪWĀN". I: the Caliphate" (by A.A.Duri), "ibid. III: Muslim West" (by G.S.Colin).



/ على غفرانى و محسن معصومى /

تاریخ انتشار اینترنتی: 25/9/1387

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5454
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست