چركسها، پیش از اسلام آوردن، ربالنوعهای كشاورزی مانند خدای حامی كشت و كار، خدای حامی گلههای گوسفند، خدای رعد و طوفان و خدای باغها را پرستش میكردند( د. اسلام، همانجا). مسعودی در قرن چهارم، چركسها را مسیحی و آنها را كَشك نامیده است (ص230). چركسها در عصر امپراتوری روم شرقی با دین مسیح آشنا شدند (آكینر، ص 267).
اجداد چركسهای قفقاز (بهویژه طایفه آدیغه)، به همراه مهاجرانی كه از قِرِم (كریمه) به كوبان آمده بودند، پیش از حمله مغولان در اوایل قرن هفتم، از سواحل دریای آزوف و دریای سیاه تا اعماق قفقاز پیش رفتند و در اراضی سمت راست و چپ بخش علیای رود تِرِك ــ كه بعدها كاباردیای بزرگ و كاباردیای كوچك نام گرفت ــ پراكنده شدند و پس از اختلاط با آلانهایی كه از مقابل مغولان گریخته بودند، قوم كابارد را به وجود آوردند (هامر ـ پورگشتال، ج 4، ص 3183ـ3184؛ آكینر، همانجا). نام چركس تقریباً از همین دوران متداول شد و برای قرون متمادی معرّف اقوامی بود كه از شمال تا مغرب قفقاز و سواحل دریای آزوف و دریای سیاه سكونت داشتند (آكینر، ص 268، 287؛ مینورسكی، ص 187). سرزمین چركسها در 643ـ 645 بخشی از قلمرو اردوی زرین بود و امیران چركس جزو رعایای آنان بهشمار میآمدند (كارپینی، ص 76؛ مقریزی، ج 2، ص 241).
دین اسلام را به احتمال بسیار بعضی از خانات اردوی زرین در روسیه، نظیر باتو *و برادرش بِركِهخان *، با فتح سرزمین چركسها، در میان آنان رواج دادند (رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 669، 720؛ خواندمیر، ج 3، ص 17، 75؛ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده، ص 585).
چركسهای عثمانی. بعد از اینكه قوای سلطان محمد فاتح در اواخر قرن نهم سرزمین چركسها را اشغال كردند، چركسهای این سرزمینها به اطاعت دولت عثمانی در آمدند (روملو، ج 2، ص 839؛ هامر ـ پورگشتال، ج 1، ص 658ـ659؛ عاشق پاشازاده، ص 183ـ184). مظالم حكومت تاتار ــ نظیر تحمیل نظام مالیاتی اِبلیك (تحویل دختران و پسران چركس به حكومت كریمه)، به بردگی گرفتن مستمر چركسها و تحمیل قاعده تعیین حكام برای چركسها از سوی دولت تاتارهای كریمه ــ بارها موجب شورش مردم چركس علیه دولت كریمه و همراهی با مخالفان دولت عثمانی و استمداد از حكام و دولتهای همجوار شد (ابنرضوان، ص 35، 40 ـ 43، 50ـ 53؛ هامرـ پورگشتال، ج 2، ص 1156، ج 4، ص 2885، 2901، 2933، 2953، 3130ـ3132). چركسهای كابارد، برای دفع مظالم دولتهای تاتارستان و كریمه و عثمانی، از مجاورت با دولت روسیه تزاری ــ كه تا قفقاز پیش آمده بود ــ بهره بردند و در 964/1557 از ایوان مخوف یاری خواستند (هامر ـ پورگشتال، ج 4، ص 3184؛ آكینر، ص 236). این امر به خویشاوندی ایوان مخوف و شاهان كابارد (آكینر، همانجا) و مناسبات نسبتاً دوستانه بعدی آنها انجامید. ضعف دولتهای كریمه و عثمانی از آغاز قرن دوازدهم هجری و توسعه نفوذ روسیه در مرزهای تاتارستان و كوبان و قفقاز، سبب تحولاتی در میان چركسها گردید. دولت روسیه، طبق قرارداد سال 1112/1700، جلوگیری از دستاندازی چركسها به قلمرو روسیه را برعهده دولت عثمانی گذاشت و سپس، با استناد به نسبت تاریخی میان اسلاف چركس و مردم اوكراین، خواهان واگذاری چركسها به دولت روسیه گردید (هامر ـ پورگشتال، ج 4، ص 2871، 3185، ج 5، ص 3285، 3289). بسیاری از چركسهای قفقاز از همان آغاز جنگهای روسیه و عثمانی در 1182، به دولت روسیه پیوستند و پس از خاتمه این جنگها و انعقاد قرارداد كوچكْ قینارْجه در 1188/1774، كوبان و تاتارستان كریمه (بهجز بندر آناپا و توابع آن) و همچنین كابارد بزرگ و كوچك، به دولت روسیه واگذار گردید (علوی شیرازی، ص 59؛ هامر ـ پورگشتال، ج 5، ص 3531، 3562، 3581، 3605ـ 3606؛ ماتیه، ج 5، ص 3677). در دوره تسلط روسها بر قفقاز، هزاران خانوار قزاق و روس به سرزمین چركسها مهاجرت كردند (علوی شیرازی، ص 51، 56، 59). بسیاری از چركسها در نهضتهای بزرگ مسلمانان قفقاز، مثل نهضت شیخ منصور اُشُرمه (از علمای نقشبندیه) و شیخشامل (رئیس نقشبندیه و سركرده مجاهدان)، و در جنگهای معروف كریمه میان روسیه و عثمانی(1269ـ1272/ 1853ـ 1856) شركت كردند (رجوع کنید به منفرد و بیات، ص 18، 44ـ45؛ بنیگسن و براكسآپ، ص 65 ـ 66). دولت روسیه پس از این جنگها، بهویژه پس از خاتمه نهضت شیخشامل در 1279، دهها هزار چركس را به سیبری تبعید كرد و، با تشویق و تهدید، باعث مهاجرت تعداد بیشتری از آنها به قلمرو دولت عثمانی شد و زمینهای آنان را به مهاجران قزاق و روس و اوكراینی واگذار كرد (آكینر، ص 268؛ منفرد و بیات، ص 49؛ بنیگسن و براكسآپ، ص 24؛ سامی، ج 3، ص 1872). مهاجران چركس در بلغارستان، آناطولی، بغداد، شام، مصر، حجاز و یمن و عثمانی پراكنده شدند (نیكیتن، ص23؛ وصفی زكریا،ج2، ص686ـ 688، 692ـ694؛ كرمبیك، ص 68ـ71). اسماعیلپاشا (حك: 1280ـ1296)، خدیو مصر، صدها نفر از این مهاجران را در ارتش خود جای داد (میور، ص200ـ201).
گروههایی از چركسها به سپاه عثمانی پیوستند و در جنگ جهانی اول و همچنین جنگهای دوره آتاتورك شركت كردند (وصفیزكریا، ج 2، ص 688). بر اساس سرشماری رسمی 1344 ش/1965، جمعیت چركسها در تركیه 337 ، 57 تن بود (اسعدی، ج 2، ص 278). به نوشته احمد وصفیزكریا (ج 2، ص 692ـ694)، چركسهای شام در سوریه (حلب، حران، لاذِقیه و قُنِیطَره و جولان)، فلسطین، اردن و بعضی شهركها و روستاهای اطراف اردن و تركیه سكونت داشتند.
غالب زمینداران و بازرگانان و كارخانهداران بزرگ اردن از بازماندگان چركسها هستند و همواره چند وزیر و نماینده دائم در هیئت دولت و مجلس این كشور دارند (اسعدی، ج 1، ص 7؛ تاریخ معاصر كشورهای عربی ، ج 1، ص 175).
چركسهای مصر. غلامان جنگی چركس از دوره ایوبیان و بهخصوص در عصر ملك صالح نجمالدین (حك: 637ـ 647) در مصر ظاهر شدند. سیطره مغولان بر قفقاز و قپچاق، تعداد غلامان جنگی چركس را در مصر افزایش داد (ابنخلدون، ج 5، ص 426ـ427). در 784/1382، مملوكی چركسی به نام برقوق*سلطنت ممالیك بحری را برانداخت و واحد نظامی جداگانه و مخصوصی، عمدتاً از چركسها، تشكیل داد كه به سبب استقرار در قلعه قاهره، ممالیك * برجی (حك: 784ـ922) نامیده شدند (مقریزی، ج 2، ص 241؛ تاریخ اسلام، ص 300ـ 301).
ممالیك چركس، با حمایت از بازرگانان داخلی و خارجی، سبب رونق تجارت مصر شدند و پس از آن با ایجاد انحصارات تجاری دولتی، اسباب سقوط بازرگانی را فراهم آوردند (تاریخ اسلام، ص 307ـ 308). در طول حكومت ممالیك چركسی، فرزندان آزاد و مسلمان غلامان چركس ــ كه طبق آیین ممالیك از ورود به جرگه انحصاری و غیرارثی غلامان جنگی و حكومتگر محروم بودند ــ تدریجاً در زمره دیوانیان مصر در آمدند و منصب بزرگ دفترداری و نظارت بر دخل و خرج مصر به چركسها رسید (هامر ـ پورگشتال، ج 4، ص 3082). اینان فرقههای شبهنظامی معروف ذوالفقاریه و قاسمیه را به وجود آوردند (همان، ج 4، ص 2988).
ناپلئون، پس از تصرف بندر اسكندریه در محرّم 1213/ ژوئیه 1798، اعلامیهای آراسته به آیات قرآن صادر كرد و مردم را كه از حكومت ممالیك چركس تنفر داشتند، با وعده خلاصی از مظالم چند صدساله اعیان مملوك، به همكاری با ارتش فرانسه فراخواند (لوتسكی ، ص 45ـ 46).
محمدعلی پاشا، هنگام تشكیل ارتش جدید مصر، بار دیگر به چركسها و ممالیك سابق روی آورد و فرماندهی بسیاری از واحدهای نظامی روستایی را به آنان سپرد (میور، ص 198ـ 200؛ تاریخ اسلام ، ص 506).
چركسهای عراق. حسنپاشا ایوبی (حاكم عراق، حك: 1160ـ1136) و پسر خواندهاش احمدپاشا (حاكم بعدی عراق، حك: 1136ـ 1188) ارتش كوچكی از غلامان جنگی چركس و گرجی بهوجود آوردند كه پس از آنان قریب هشتاد سال حكومت خودمختار عراق را در اختیار داشتند ( تاریخ اسلام ، ص 497ـ 498؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ج 1، ص 905). حسنپاشا خانههایی مخصوصِ تربیت فرزندان غلامان چركس و گرجی دایر كرد.سلیمانپاشای كبیر(حك: 1194ـ1217) تعداد این مراكز را افزایش داد؛ از جمله مدرسه بزرگ سلیمانیه را ساخت ( د. اسلام، همانجا). با شكست داوود پاشا (حك: 1232ـ 1247)، آخرین و معروفترین حاكم عراق، حكومت خودمختار ممالیك چركس و گرجی عراق بر افتاد (لوتسكی، ص 169؛ ملكم، ج 2، ص 74ـ75، 126ـ127؛ سپهر، ج 1، ص 189، 192ـ197).
چركسهای ایران. ولایت چركس در جغرافیانویسی عصر مغولان، حدشمالی مملكت ایران بود (حمداللّه مستوفی، نزهه القلوب، ص 21). مشایخ صفوی، در نیمه دوم قرن نهم، بارها به جنگ با چركسها پرداختند و هزاران برده چركسی را با خود به اردبیل آوردند (فضلاللّهبن روزبهان، ص 268ـ270؛ باربارو، ص 99؛ سفرنامه بازرگان ونیزی در ایران ، ص 401). غلامان و كنیزان چركس مورد توجه شاهان صفوی بودند. مادر پریخان خانم (دختر شاه طهماسب اول) و مادر شاهسلیمان اول از كنیزان چركس بودند (كمپفر، ص 25ـ26، 55، 61؛ تتوی و همكاران، ص700؛ دالساندری ، ص 441). جنگ با چركسها در اواسط سلطنت شاه طهماسب اول، بار دیگر صورت گرفت (نویدی، ص 96؛ باكیخانوف، ص 96). چركسها در رقابت خونین طرفداران حیدرمیرزا و اسماعیلمیرزا (پسران شاهطهماسب اول) و قتل حیدر میرزا نقش اساسی داشتند (اسكندرمنشی، ج 1، ص 208ـ209؛ روملو، ج 3، ص 1507). بعضی از غلامان چركس، نظیر فرهادبیگ چركس و بهبودخان چركس، صاحب مقامات عالی شدند (اسكندرمنشی، ج 2، ص 789، 955، 967). غلامان چركس یكی از گروههای اصلی ارتش شاهعباس اول و جانشینان او بودند. تعداد غلامان مملوك، اعم از چركس و گرجی و ارمنی، در دوره شاهسلیمان اول بین پانزده تا هجده هزار نفر و شمار چركسها و گرجیان و داغستانیهای اصفهان در همان زمان حدود سی هزار نفر بود (دلاواله ، ص 344ـ346؛ كمپفر، ص 89، 197). در عصر صفوی، صدها خانوار چركس در بلوك دِزْكرد فارس اسكان یافتند. روستای چركس در بلوك دِزكرد فارس یادگار همین مردم است (فسائی، ج 2، ص 1318، 1618؛ دومورینی، ص 56). گروهی از چركسها در محله ماهنو و اطراف بقعه مقام حسین در شوشتر سكونت داشتند. حكومت شوشتر در سالهای سلطنت شاهصفی (حك: 1038ـ1052)، مدتی در اختیار شبلی سلطان چركس و خاندان او بود (جزایری، ص 21، 46ـ47). لطفعلیخان چركس یكی از سركردگان غلامان چخماقی در عصر كریمخان زند بود (فسائی، ج 1، ص 615). مناسبات چركسهای قفقاز و دولت ایران پس از سقوط صفویه بهشدت كاهش یافت و به حوادثی نظیر جنگ محمدعلیخان (غلام نادرشاه) با قُل دادخان چركس در 1160، همكاری گروهی از چركسها با طهمورث خان (والی تفلیس) و پسرش هراكلیوس (پادشاه گرجستان) و شركت آنان در جنگ با خانهای آذربایجان و آقامحمدخان قاجار(حك: 1210ـ1211)، محدود شد (هامر ـ پورگشتال، ج 5، ص 3403؛ سپهر، ج 1، ص 42). دولت قاجار در 1219، بهمنظور احیای مناسبات قدیم و جلب همكاری مردم كاباردی و طوایف چركس، برای جنگ با روسها، تلاشهایی كرد (رجوع کنید به اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز، ص 167، 195ـ196)، كه البته بیثمر بود. پس از آن، مطالب چندانی در باره چركسها در دست نیست.
(44) Alexandre Bennigsen and Marie Broxup, The Islamic threat to the Soviet state, London 1985; (45) EI 2 , s.vv . "Baghdad" (by A. A. Duri), "Čerkes" (by Ch. Quelquejay); (46) David Marshall Lang, The Georgians, Bristol 1966; (47) Strabo, The geography of Strabo , with an English translation by Horace Leonard Jones, vol.5, London 1961.