چرخ(1) ، قرص یا قابی مستدیر با قدرت دَوَران حول مركز كه كاربرد بسیاری در وسایل نقلیه و ابزارهای گوناگون دارد.
1) واژهشناسی و كاربرد آن در ایران پیش از اسلام. واژگان مربوط به چرخ در فارسی و عربی دارای گستره معنایی وسیعی هستند. واژه فارسی چرخ، از صورت پهلوی čaxrag (رجوع کنید به مكنزی، ص 58) مشتق شده كه آن نیز از صورت اوستایی čaxra )مشتق از هندیباستانـ cakra؛ بارتولومه، ص 576) گرفته شده است. صورت پهلوی این واژه كمابیش در دیگر زبانهای فارسی میانه (از جمله سغدی رجوع کنید به قریب، ص 131، ذیل "cxr" ) نیز دیده میشود. نظر به شكل دایرهای چرخ، تقریباً هر چیز دایرهای شكل در طبیعت به چرخ تشبیه شده است، از جمله خورشید، افلاك و آسمان (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به مصفّی، ذیل واژه). در عربی، رایجترین واژه برای چرخ، «عَجَلَه» است، اما این واژه در چند معنای دیگر نیز بهكار میرود. جزری (ص 40) از بَكره (جمع آن: بَكَرات) برای چرخ استفاده كرده، اما در واژهنامههای متقدم، عَجَله به معنای چرخِچاه (چرخی برای بالا كشیدن آب از چاه) بهكار رفته است (رجوع کنید به میدانی، ص 494؛ كردی نیشابوری، ص 293؛ نیز رجوع کنید به چرخاب *). در بسیاری از متون عربی، عَجَله به معنای ارابه *است (برای نمونه رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 2، ص 485؛ ابنبطوطه، ج 1، ص330) و از واژه دولاب، معنای چرخ نیز مستفاد شده است (رجوع کنید به دهخدا، ذیل «دولاب»؛ طارمیراد، ص200). ظاهراً مهمترین استفاده از چرخ تا پیش از بهكار بردن آن در انواع ارابه و ساخت نوعی وسیله حركت، استفاده از آن به صورت چرخ سفالگری است كه پیشینهای بسیار كهنتر از ارابه دارد (رجوع کنید به سفال/ سفالگری * ).
چرخ ارابه، یكی از مهمترین ابزار حملونقل و از پدیدههای مهم تاریخ تمدن بشر بوده است. یافتههای باستانشناسان و نقوش باقیمانده از تمدنهای كهن، احتمال استفاده از چرخ را در هزاره دوم پیش از میلاد در بینالنهرین، خاور نزدیك و مصر قطعی میسازد. نخستین چرخها در این زمان توپر بودند و محور آنها درست در وسط قرص قرار داشت، اما به مرور زمان استفاده از انواع چرخهای پرهای رواج یافت و همگام با آن ساخت چرخ نیز رو به تكامل گذاشت، به گونهای كه در حدود قرن نخست پیش از میلاد، ساخت چرخ تقریباً به اوج تكامل خود رسیده بود. در این زمان، از جمله چرخهایی وجود داشت كه محور آنها را، برای تحمل فشار و وزن بیشتر، با قوسی به سمت پایین میساختند و از جمله در ارابههایی با چهار چرخ از آنها استفاده میشد (رجوع کنید به جوپه، ص 538؛ برای گزارشی مفصّل از تاریخ تكوین چرخ در جهان رجوع کنید به همان، ص 537 ـ561).
در باره چرخ در ایران پیش از اسلام نیز اطلاعاتی به دست آمده است. در اوستا، چند جا از گردونه (ارابه)های چرخدار (برای نمونه رجوع کنید به یشتها، زامیادیشت، ص 249، بند 43) و مهریشت( یشتها، مهریشت، ص 154، بند 136)، از گردونهای با چرخهای زرین یاد شده است. سنگنگارهها و مُهرهای دوره هخامنشی نیز آگاهیهایی در باره چرخ در این دوران بهدست میدهند. در میان باجگزارانی كه تصویر آنها در سنگنگارههای تختجمشید آمده است، دو گروه، یعنی نمایندگان لیدیا (كشوری باستانی در آسیای صغیر) و لیبی، با ارابههایی حضور دارند كه چرخ آنها به روشنی پیداست؛ چرخهایی با دوازده پره كه محور آنها در مركز پرهها قرار دارد و روكشی عاجدار نیز روی قوس چرخ كشیده شده است (رجوع کنید به روف، ص 70ـ71؛ بهار و كسرائیان، ص 74). روی مُهرهای این دوره، چرخهایی با هشت پره دیده میشود (برای گزارشی كلی در باره تصویر ارابه در نگارههای دوره هخامنشی رجوع کنید به نبوی، ص 902ـ926). گزنفون نیز اگرچه صراحتاً به چرخ اشارهای نكرده، از ارابههایی یاد نموده است كه در ایران وجود داشتند (رجوع کنید به محبی، ص 28). با استناد به تصویری كه در شهر دورا ـ اروپوس بر دیوار ساختمانی رسم شده (رجوع کنید به راستوفتسِف، تصویر 13) و نیز تصویری كه بر بشقابی متعلق به منطقه جیحون كنده شده است (رجوع کنید به دالتون، ص 49، تصویر)،استفاده از چرخهای هشتپره در قلمرو اشكانیان تأیید میگردد.چرخهای دوره ساسانی نیز احتمالاً هشتپره بودند. تصویری از چرخ در دوره ساسانی، تصویر منقوش بر جامی (موسوم به «جام كلیموا» ) است كه در روسیه به دست آمده است و ارابهای با چرخهای هشتپره را نشان میدهد (رجوع کنید به كریستنسن، ص 177، تصویر).
(13) Avesta, Avesta: the sacred books of the Parsis, ed. Karl F. Geldner, Stuttgart, 1886-1896, repr. Tehran 2003; (14) Christian Bartholomae, Altiranisches Worterbuch, Strasbourg 1904, repr. Berlin 1961; (15) Arthur Emanuel Christensen, L'Iran sous les Sassanides, Osnabruk 1971; (16) Ormonde Maddock Dalton, The treasure of the Oxus, with other examples of early oriental metal-work , London 1964; (17) E. M. Jope," Vehicles and harness", in A history of technology , vol.2, ed. Charles singer et al ., Oxford: Oxford University, 1957; (18) Parviz Mohebbi, Techniques et ressources en Iran:du 7 e au 19 e siecle,Tehran 1996; (19) Michael Ivanovitch Rostovtzeff, Dura-Europos and its art, New York 1978; (20) Hassan Taromi-Rad, "The Persian translation of Badi ـ al-Zaman al-Jazari's treatise on mechanics", in La science dans le monde iranien:a l'epoque islamique,ed. Z. Vesel et al ., Tehran: Institute francais de recherche en Iran, 1998.
/ فرید قاسملو /
2) تاریخچه و انواع چرخ در مكانیك دوره اسلامی. چرخ از مهمترین و قدیمترین اختراعهای بشر و از ضروریات صنعت و مدنیت و گسترش تمدنها بوده است (دورانت، ج 1، ص 122).
نیاز به تولید یا انتقال حركت دَوَرانی و استفاده از آن، باعث ابداع بسیاری از اجزای مكانیكی (مثل چرخ دنده و قرقره) و سازوكارهای كنترلی (مثل ضامنِ چرخ و چرخ طیار) و همچنین به كارگیری فنونی مثل موازنه كردن و آببندی و پدیدههای مرتبط با انتقال حركت دورانی شده است. چرخ برای تبدیل حركت دورانی به حركت خطی و برعكس نیز بهكار رفته و این عمل باعث پیدایش سازوكار لنگ شده است.
بعضی دستگاههای گردان، مثل آسیاهای بادی و آبی و چرخابها (رجوع کنید به چرخاب*)، برای تأمین نیروی محركه دستگاههای دیگر به كار میرفتند.
دستگاهها، اجزا و سازوكارهای مكانیكی و روشها و فنون مذكور، تمدنهای بشری را تا انقلاب صنعتی پیش برد و نیازهای بشر را برآورده ساخت. در تمدنهای باستانی قاره امریكا ــ كه معلوم شده است از چرخ آگاهی نداشته یا تنها با شكلهای محدودی از آن مثل چرخ ریسندگی و مته آشنایی داشتهاند (پیسی، ص 73؛ دوما، ج 1، ص 505) ــ میتوان این سخن دوما (ج 1، ص 504 ـ 505) را پذیرفت كه همین عدم پیدایش شكلهای متنوع چرخ و استفاده نكردن از اصل مكانیكی دوران و تبدیل آن به حركت خطی و برعكس، یكی از موانع پیشرفت این تمدنها بوده است.
در تمدن اسلامی، چرخ به شكلهای گوناگون، از جمله وسایل حمل و نقل، چرخ كوزهگری، چرخ برادهبرداری و چرخاب، كاربرد یافته و سازوكارها و فنون متكی بر آن به بیشترین حد توسعه خود تا پیش از انقلاب صنعتی غرب رسیده بود.
یكی از متداولترین كاربردهای چرخ، در وسایل حمل و نقل زمینی بوده است. چرخ برای این كار به دو صورت توپر و پرهدار ساخته میشد. نقشی از یك ارابه دو چرخ از تمدن سومری در عصر برنز متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد موجود است؛ البته سابقه چرخ در شكلهای ابتداییتر آن به عصر نوسنگی میرسد. در آن دوره،چرخهای سنگی را با صیقل دادن و سوراخ كردن برای كارهای گوناگون آماده میكردند(برنال،ج 1، ص 97؛ چایلد، 1965 ب، ص 720؛ داوسون، ص 31؛ دورانت، همانجا).
چرخ ازسنگ یا چوب و بعدها فلز ساخته میشد. برای حفاظت محیط چرخهای چوبی در برابر سایش، گاهی آن را از میخهای مسی پر میساختند یا در چرخهای پرهدار، پرهها را تا فراتر از محیط چرخ ادامه میدادند یا با تسمههای فلزی گرداگرد چرخ را میبستند.
نظریهای مشهور در تاریخچه تكامل چرخ این است كه صورت ابتدایی چرخ، چوبی غلتان بوده كه برای سهولت حمل اجسام سنگین، آن را زیر اجسام میگذاشتند، سپس با تراشیدن وسط چوب برای كاهش اصطكاك، دو انتهای آن به صورت دو چرخ و بین آنها به شكل محور در میآمد. در مرحله بعد، چرخها جداگانه ساخته و روی محور ثابت نصب میشدند. بر این اساس، چرخهای دستی تكچرخ، ارابههای دوچرخ و سه چرخ و چهارچرخ و درشكه ساخته شدند. ارابه را در اوایل با گاو نر یا الاغ میكشیدند. با آوردن اسب از دشتهای آسیا به منطقه بینالنهرین در حوالی 2000 پیش از میلاد، ارابههای سبك جنگی ساخته شد و چرخهای پرهدار رایج گردید (برنال، ج 1، ص 96ـ97؛ دوما، ج 1، ص 121ـ135، 381؛ چایلد، 1965 ب ، ص 721؛ داوسون، ص30ـ31).
قدمت چرخ كوزهگری را به قدمتِ چرخِ وسایل حمل و نقل زمینی میدانند. كشفیات باستانشناسان نشان میدهد چرخ كوزهگری پیش از آنكه در مصر، چین و اروپا ظاهر شود، در سومر و ایران به كار میرفته است. اولین چرخهای كوزهگری متعلق به مناطق رأس خلیجفارس است. قدیمترین چرخ كوزهگری در اور پیدا شده كه متعلق به 3500 تا 3000 ق م است (رجوع کنید به برنال، ج 1، تصویر 3). چرخهای كوزهگری قدیمی با سرعتی بیش از صد دور در دقیقه میچرخیدند (داوسون، ص 26ـ27). در شكلهای اولیه، شاگرد كوزهگر چرخ را با دست میگرداند و سپس چرخهای پایی رواج یافت. با رواج استفاده از این چرخها ظرفهای سفالی ظریفی در مناطق گوناگون جهان اسلام ساخته میشد (دوما، ج 1، ص 241، 476).
چرخهای برادهبرداری شامل مته، چرخ خراطی و تراشكاری، و چرخ صیقلكاری است كه با برادهبرداری به قطعه كار شكل میدهند.
مته از دوران پیش از تاریخ به شكل میلههای نوكتیز، كه در ابتدا سنگی بودند، به كار میرفت و با دَوَران آن و اِعمال فشار برروی آن با دست، سوراخ یا آتش تولید میكردند، سپس متههای تسمهای یا زِهدار و متههای كمانی برای سوراخكاری ابداع شد (داوسون، ص 17ـ18، 23ـ26؛ دوما، ج 1، ص 282ـ 283، 594؛ برنال، ج 1، ص 83؛ دورانت، ج 1، ص 116). محمد حافظ اصفهانی، كه در سده دهم در خراسان میزیست، در ساخت ساعتی كه بر عهده گرفته بود از سوراخكاری با مته یاد كرده است (رجوع کنید به ص 21).
ساخت بسیاری از قطعات چوبی و فلزی كه مستلزم برادهبرداری بود، با چرخ خراطی و تراش انجام میشد. قطعهكار با این دستگاهها میچرخید و ابزار از روی آن برادهبرداری میكرد. برای تراشكاری قطعات بزرگ، مثل طوقهای فلزی ذاتالحلق *(ابزاری مورد استفاده در رصدهای نجومی) كه قطرشان به بیش از سهونیم متر هم میرسید، قاعدتاً ابزار تراشكاری میچرخید و از روی قطعه، كه ثابت نگه داشته میشد، برادهبرداری میكرد (هونكه، ص 161 ـ163).
چرخ خراطی عموماً به دستگاههای برادهبرداری از چوب اطلاق میشود. مرغك دستگاه، كه قطعه چوبی را برای خراطی نگه میداشت، به وسیله كمانی كه زِه آن دور مرغك پیچیده میشد میچرخید. كمان برای این كار به تناوب بالا و پایین برده میشد و در همین حال خراط با ابزاری نوكتیز از روی چوب برادهبرداری میكرد (دوما، ج 1، ص 247، 382). دَوَران چرختراش نیز قاعدتاً بر همین اساس بود. در چرخ تراشِ تیركی، از انعطافپذیری تیركی نازك برای كشیدن زه و چرخاندن چرخ استفاده میشد. در نوع پیشرفتهتر، ركابی وجود داشت كه خودِ تراشكار میتوانست با استفاده از آن تیرك را به حركت در آورد و به جلو و عقب، یا در بعضی انواع بالا و پایین، ببرد. كاربرد چرخ تراش تیركی هنوز در بسیاری از نقاط دنیا معمول است (برنال، ج 1، ص 133). سابقه چرخ تراش به هزاره دوم پیش از میلاد میرسد كه در آن موقع در مصر به كار میرفت (چایلد، 1965 الف، ص 192ـ193).
جزری *نمونههای استفاده از چرخ خراطی (رجوع کنید به ص 19، 23، 70، 274) و دستگاه تراش (ص 477) را برای برادهبرداری از قطعات دستگاههای خود و پرداخت آنها آورده است. وی (ص 19) پرداختكاری توپی برنزی شیر را با استفاده از سنباده روی چرخ خراطی بیان كرده و چگونگی ایجاد انطباق سطوح را شرح داده است. جزری میدانسته است كه برای انطباق سطوح، هر دو قطعه درگیر ــ كه در نمونه یاد شده دو قطعه برنزی است ــ باید پرداختكاری و با یكدیگر جفت و جور شوند (رجوع کنید به ص 23). وی (ص 78، 153) در انتهای شرح دستگاههای اول و چهارم از نوع اول، كه ساعتهای آبی بودند، میگوید كه همه قطعههای برنجی دو دستگاه پرداخت میشود (نیز رجوع کنید به ص 165، در باره دستگاه پنجم یعنی ساعت آبی جام)؛ البته پرداختكاری محدود به اینها نمیشود و همانگونه كه در جاهای مختلف كتاب یادآوری شده است، بسیاری از قطعات سایر دستگاهها نیز صیقلكاری میشوند.
چرخهای رایج در نساجی ماشینی، شامل چرخهای ریسندگی، نختابی، قرقرهپیچی و نظایر آن میشدند. چرخ ریسندگی ــ كه چرخ نخ ریسی، چرخ پنبهریسی و چرخه نیز نامیده میشد ــ رواج بسیاری داشت. با نوع كوچكتر آن، معمولاً زنان مسنتر، در خانهها نخریسی میكردند و به همین سبب به آن چرخ پیرزن نیز میگفتند (رجوع کنید به دهخدا، ذیل «چرخه»، «چرخ پیرزن»؛ معین، ذیل «چرخه»؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «چرخه»).در هند نیز چرخ نخریسی را چرخه مینامیدند، كه برگرفته از زبان فارسی است (پیسی، ص 32).
پیسی (ص 33) از قدیمترین تصویر موجود چرخ ریسندگی متعلق به سال 635/1237 سخن گفته است. احتمالاً در دوره مغول، چرخ ریسندگی از كشورهای اسلامی به چین و اروپا منتقل شده است (رجوع کنید به همانجا).
در صنعت ریسندگی، چرخ ابریشمكشی نیز رواج داشت و ابریشم كِش از آن برای رشتن ابریشم و در آوردن تارهای ابریشم از پیله استفاده میكرد. چرخ نختابی برای تولید نخ چندلایه و ریسمانبافی، و چرخ ابریشمتابی برای چند لایهسازی تارهای ابریشم به كار میرفت. در كشورهای اسلامی برای استحكام پارچه از نخ چند لایه استفاده میكردند (همانجا).
چرخهای عصاری برای عُصارهكشی از نیشكر و انگور و روغنكشی از دانههای روغنی (نظیر پنبهدانه، كرچك و كنجد) بهكار میرفتند و در واقع نوعی آسیا بودند كه با نیروی حیوان و انسان یا با چرخاب كار میكردند. برای جدا كردن پنبهدانه، از ابزاری بهنام چرخی استفاده میكردند كه دستگاهی كوچك شامل دو استوانه افقی بود؛ استوانهها با دست چرخانده میشدند و الیاف پنبه را میكشیدند و از تخم جدا میكردند (نفیسی، ذیل «چرخی»؛ دوما، ج 1، ص 136ـ 138، 251، 252). محمدحافظ اصفهانی (ص 101ـ 131) دستگاه عصاریای را كه برای روغنكشی ساخته بود، شرح داده است.
گونه دیگر چرخ، «چرخ و محور» است كه از ماشینهای ساده به شمار میآید. این ابزار شامل یك چرخ با قطر بزرگ است كه به یك محور بهطور صلب متصل است. ابنسینا (1331 ش، ص 28ـ29) سازوكار چرخ و محور را به نام محور شرح داده و گفته است: «چون خواهند كه بدین آلت، ثقل معلوم را به قوّت معلوم برگیرند باید كه نسبت قطر محور به قطر فلكه چون نسبت قوّت بود به ثقل»، كه این همان قانون اهرمهاست. وی آنگاه چرخ و محور را، به عنوان یكی از اجزای جرّثقیل و در ارتباط با سایر اجزای آن، شرح داده است (رجوع کنید به همان، ص 27ـ29، 50 ـ59).
اولین چرخ دندهها چرخهای دندانهداری با محورهای متعامد بودند و در چرخابهای عمودی بهكار گرفته میشدند. ارسطو، كتسیبیوس، ارشمیدس و هِرون به انواع چرخ دندههای چوبی و فلزی اشارههایی داشتهاند. چرخ دندههای پیچیدهتر در سدههای میانه ابداع شدند (دوما، ج 1، ص 551؛ داوسون، ص 55؛ ژیل، ص 647؛ فوربز، ص 676).
مسلمانان با همه انواع چرخ دندهها و چگونگی درگیری آنها آشنا بودند (هیل، 1994 الف ، ص 38). چرخ دنده به صورتهای گوناگون در دستگاههایی كه مهندسان كشورهای اسلامی میساختند به كار میرفت. بنوموسی، كه در سده سوم میزیستند، در طراحی فوارههای تغییر شكلدهنده از مجموعه پیچ حلزونی و چرخ دنده استفاده كردند (رجوع کنید به ص 346ـ360) و در طراحی چراغهایی كه فتیله آنها خودكار تنظیم میشود از چرخ دنده داخلی استفاده كردند. چرخ دندهای كوچك با میلهای منحنی بهصورت قوسی از دایره كه سطح درونی آن دندانهدار ساخته شده بود درگیر میشد و باعث میشد فتیلههای دو دستگاه به صورت خودكار به سمت بیرون تغذیه شود و فتیله نسوخته جای فتیله سوخته را بگیرد (رجوع کنید به ص 365ـ371).
ابنخلف مرادی، كه در سده پنجم در اندلس میزیست، در رسالهای چرخدندههای خورشیدی و مركّبی را كه طراحی كرده بود، تشریح كرده است. وی چرخ دندههایی تا قطر 72 سانتیمتر را در این رساله شرح داده است. زنجیره چرخ دنده مرادی اولین وسیله از نوع خود بود كه میتوانست گشتاور پیچشی سنگینی را تحمل كند و این امر در تاریخچه ساعتسازی اهمیت دارد. یكی از طرحهای مرادی، ساختن ساعتی با نیروی محركه چرخاب بود. در زنجیره پیچیده چرخدندههای مرادی از چرخ دنده قطاعی، كه تنها بخشی از محیط آن دندانهدار بود، استفاده شده بود. این نوع چرخدنده امكان میداد كه با وجود گردش پیوسته، درگیری مقطعی با چرخ دنده مقابل ایجاد شود (پیسی، ص 55؛ هیل، 1994 ب، ص 203).
جزری نیز در دستگاه آبكشی، برای به حركت در آوردن شادوف (ابزار آبكشی به صورت اهرمی با بازوی دراز)، از چرخ دندههای قطاعی استفاده كرد كه تنها یك چهارم محیط آن دندانهدار بود (رجوع کنید به ص 441ـ 447)؛ لذا، این چرخدندهها در یك چهارم دَوَران كامل خود با دندانههای مقابل درگیر بودند. محورهای دو ردیف چرخدندههای درگیر موازی بودند و این نمونهای از درگیری چرخ دندهها با محورهای موازی (و نه متعامد) است. نمونههای فراوانی از كاربرد چرخدنده یا چرخ دندانهدار در دستگاههای جزری وجود دارد. چرخ میلهدار، مركّب از دو قرص موازی كه پیرامونشان با میلههایی موازی به هم وصل بود، نیز در بعضی دستگاههای جزری به كار گرفته میشد (رجوع کنید به جزری، ص 252، 441ـ 447). در ابزار نجومی «حُقّ القمر» نیز، كه ابوریحان بیرونی سازوكار آن را توضیح داده است، چرخدندههای متعددی وجود دارد. درگیر شدن این چرخدندهها با یكدیگر، باعث چرخیدن اجزای صفحه اصلی دستگاه و درنتیجه بهكار افتادن آن میشد (رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ص 219ـ 228). تقیالدین راصد *نیز وسیلهای شبیه به این، اما سادهتر، متشكل از هفت چرخدنده طراحی كرد (رجوع کنید به ص 6ـ9). محمدحافظ اصفهانی نیز در طراحی ساعت مكانیكی خود از چرخدندهها استفاده كرد (رجوع کنید به ص 25ـ31).
قرقره و قرقره مركّب جزو ماشینهای ساده چرخدار هستند كه هِرون از آنها نام برده است. منشأ آن به عصر نوسنگی میرسد، اما اولین اثری كه از آن یافته شده، متعلق به آشوریان در سده هشتم پیش از میلاد است (روسو، ص 121؛ دورانت، ج 1، ص 122؛ داوسون، ص 54). ابنسینا (1331 ش، ص 25ـ 26) قرقره یا بَكَره را از اجزای جرّثقیل معرفی كرده است. وی قرقرههای مركّب را كثیرالرفع نامیده (همان، ص 30) و چگونگی كاربرد آنها را، هم به صورت جداگانه (همان، ص30ـ32، 62) هم به صورت تركیبی با سایر اجزای جرّثقیل (همان، ص50 ـ52، 57 ـ60)، شرح داده است. خوارزمی نیز در مفاتیح العلوم (ص 269) دستگاه قرقرههای مركّب را كثیرهالرفع نامیده و آن را آلتی معرفی كرده است كه از ستونها، قرقرهها و ریسمان ضخیم ساخته میشود و بارهای سنگین را با آن بلند میكنند.
ابنخلدون در چند جا (ج 1: مقدمه ، ص 221ـ223، 429، 514) از اهمیت جرّاثقال و چرخهایی كه قادر به حمل بارهای سنگیناند یاد كرده و نقش آنها را در ایجاد بناهای باشكوه و یادگارهای عظیم و شگفتآور تمدنها بیان نموده است.
قرقره، به عنوان یكی از اجزای دستگاهها، برای تغییر جهت حركت و كاهش اصطكاك نیز بهكار میرفت. نمونههای فراوانی از آن را میتوان در دستگاههای جزری یافت (رجوع کنید به ص 108، 126، 161ـ164).
چرخ با حركت دائم. حركت دائم به این معنی است كه وقتی چرخ یك بار به حركت در آمد همیشه به دَوَران خود ادامه دهد، بدون آنكه نیروی تازهای به آن وارد شود. چرخ با حركت دائم از اشتغالات ذهنی مهندسان بود، البته بر اساس دانش جدید، این امر ناممكن است.
ابنسینا نیز حركت دائم را غیرممكن میدانست و در بحث خود راجع به الاهیات در كتاب الاشارات و التنبیهات، نمط ششم، استدلال كرده است كه جسم نمیتواند قوه نامتناهی داشته باشد و با آن جسمی دیگر را به حركت در آورد (ج 3، ص 194) یا خود بیانتها حركت كند (ج 3، ص 201).
طرحهای گوناگونی برای چرخ با حركت دائم در تمدنهای مختلف، نظیر چین، هند و كشورهای اسلامی، و اروپا عرضه شده بود. یكی از این طرحها شامل چرخی با پرههای توخالی بود كه بخشی از حجم هر پره با جیوه پر میشد. تصور بر این بود كه تعدادی از پرهها، كه جیوه داخلشان رو به پیرامون چرخ سرازیر است، باعث گردش چرخ میشوند و همیشه تعدادی از پرهها به تناوب در این وضع قرار میگیرند و در نتیجه، گردش چرخ میتواند دائم باشد. به گزارش محمدبن عمركشی (ص 480ـ481)، یكی از غالیان، به نام محمدبن بشیر، پس از دستگیری به دستور یكی از خلفا (احتمالاً هارونالرشید)، برای نجات جان خود، برای وی دولابی با همین روش ساخت كه خود به خود میچرخید و آب را بالا میكشید و در بستانها میریخت. روزی یكی از محفظهها شكست و جیوه بیرون ریخت و نیرنگ او آشكار شد و محمدبن بشیر جان خود را بر سر این كار نهاد. بدیهی است كه این روایت نمیتواند تماماً درست باشد، ولی نشانهای از سودای ساخت ماشین كار دائم است. موضوع چرخ با حركت دائم در قرن دوم/ هشتم از هند به كشورهای اسلامی و از آنجا در اوایل قرن هفتم/ سیزدهم به غرب راه یافت (سارما، ص 665ـ 668؛ هیل، 1994 الف ، ص 36؛ پیسی، ص 47). این موضوع تا سده پیش نیز همچنان در ایران مورد توجه بود، چنان كه در نسخه خطی ترجمه فارسی كتابالحیل جزری (گ 258 ر) شرح ساختمان «دور دائم» با محفظههایی نیم پر از جیوه آمده است. چون این بخش در اصل عربی وجود ندارد، احتمالاً افزوده مترجم (محمدبن داود علوی شادیآبادی) است (در باره این ترجمه رجوع کنید به طارمیراد، ص 515 ـ520).
علاوه بر اینها، چرخ استفادههای گوناگون دیگری هم داشت، مثل چرخ دَنگ در ساعتهای مكانیكی، چرخ خرمنكوبی، چرخ سكهزنی، چرخ كرهگیری، چرخ حكاكی و چرخهایی كه در ادوات نظامی بهكار میرفتند (دوما، ج 1، ص 345ـ346؛ دورانت، ج 1، ص 150؛ حسن و هیل، ص 99ـ102).
(45) V. Gordon Childe, "Rotary motion", in A History of technology, vol. 1, ed. Charles Singer etal ., Oxford: Oxford University, 1965 a ; (46) idem, "Wheeled vehicles", in ibid, 1965 b ; (47) Duncan Dowson, History of tribology , London 1998; (48) R. J. Forbes, "Hydraulic engineering and sanitation", in A History of technology , vol. 2, ed. Charles Singer etal. , Oxford: Oxford University, 1957; (49) Bertrand Gille, "Machines", in ibid; (50) Ahmad Y. Hassan and Donald Routledge Hill, Islamic technologyan: illustrated history , Paris 1992; (51) Donald Routledge Hill, "Arabic fine technology and its influence on European mechanical engineering", in The Arab influence in medieval Europe , ed. D. A. Agius and R. Hitchcock, Reading: Ithaca, 1994 a, repr, in Donald Routledge Hill, Studies in medieval Islamic technology , ed. David A. King, Aldershot 1998; (52) idem, "From Philo to al-Jazari", in Learning, language and invention: essays presented to Francis Maddison , ed. W. D. Hackmann and A. J. Turner, Aldershot: Variorum, 1994 b , repr. in ibid; (53) E. M. Jope, "Vehicles and harness", in A History of technology , vol. 2, ibid; (54) Sreeramula Rajeswara Sarma, "Perpetual motion machines and their design in ancient India , "Physis , XXIX, no. 3 (1992).
/ محمدجواد ناطق /
3) چرخ در هنر، فرهنگ و تمدن اسلامی. بهرغم وجود موارد متعدد از كاربرد چرخ در ایران و سایر مناطق جهان اسلام در پیش از اسلام، شواهد استفاده از چرخ در دوره پس از اسلام پراكنده و نامنظم است. یكی از مهمترین قرینههای استفاده از چرخ در این دوره در ایران، مینیاتوری از یكی از داستانهای شاهنامه است. چرخهای تصویر شده در این مینیاتور، توپر و بسیار بزرگتر از اندازههای طرح شده در نقوش پیش از اسلام است (رجوع کنید به سودآور، ص 77، تصویر 27 ه؛ موزه هنرهای معاصر تهران، ص 309) كه تداعیكننده تفسیرهای بسیاری در باره وجود چرخ در ایران یا نبودن آن میباشد (رجوع کنید به محبی، ص30ـ32). مینیاتور دیگری كه در آن چرخ تصویر شده (رجوع کنید به عكاشه، تصویر160)، احتمالاً تحت تأثیر رواج ارابههای مغولی و پس از ورود مغولان به سرزمینهای اسلامی میباشد. شواهد ادبی، تاریخی و غیر آن، ردپای مختصری از رواج چرخ در این دوره به دست میدهند. نوشته نرشخی (ص130) مبنی بر وجود محلهای به نام گردونكشان در بخارا، میتواند سندی بر استفاده از چرخ در این دوره باشد. در همین دوران سیداسماعیل جرجانی در ذخیره خوارزمشاهی (ص 567) مینویسد گردونكشان جایگاه گردش چوب (احتمالاً محور چرخ) گردون را با روغن چرب میكنند تا نرمتر حركت كند (نیز رجوع کنید به دهخدا، ذیل «گردونكش»). محبی (ص 27، پانویس 14) در صحت این امر تردید كرده است. نوشته قلقشندی (ج 5، ص 358) و ذهبی (ج 15، ص 187)، در باره غنیمت گرفته شدن هزاران ارابه (عجله) در نبردهای مختلف در اطراف قسطنطنیه، نیز سندی بر این نوشته محبی (ص 34ـ36) در مورد رواج استفاده از چرخ، نه در داخل سرزمینهای اسلامی بلكه در پیرامون آنها و به ویژه در آسیای صغیر و میانه میباشد. روشنترین گزارش در باره رواج چرخ در این مناطق، نوشته ابنبطوطه (ج 1، ص330) است كه ارابههای چهارچرخ را وصف كرده است. به نوشته رودنسون (ص 274ـ275)، در چرخهای ارابه این منطقه معمولاً یكی از چرخها با محور درگیر بوده و چرخ دیگر، برای سهولت در گردش ارابه به سمتهای مختلف، بهطور آزاد حول محور میچرخیده است.
آنچه در مورد استفاده از چرخ در ایران از دوره صفوی به بعد ذكر شده عموماً برگرفته از سفرنامههای این دوره است. با اینكه در همه این سفرنامهها به نبود راههای ارابهرو در ایران از دوره صفوی (رجوع کنید به شاردن، ج 3، ص 432ـ433) تا دوره قاجار(رجوع کنید به سِرِنا، ص 17) اشاره شده، شواهد كمی از استفاده چرخ در این زمانها نیز میتوان یافت. از جمله، در سفرنامه پیترو دلاواله (ج 1، ص470) تصویری از یك كالسكه چرخدار وجود دارد. این وسیله، همانگونه كه محبی (ص20ـ21) اشاره كرده، در پی آشنایی ایرانیان با ارابههای ساخت دیگر كشورها پدید آمده است. در پی نبود وسایل نقلیه چرخدار، دیولافوا و هیئت همراه او در پایان كاوشهای باستانشناسی خود و به هنگام عزیمت از ایران، با چرخهایی كه به همین منظور همراه آورده بودند در خوزستان ارابههایی ساختند و اسبها و قاطرها را برای كشیدن این ارابهها تربیت نمودند (رجوع کنید به دیولافوا، ص 267؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به محبی، ص22). از دوره صفوی به بعد یكی از مهمترین موارد استفاده از چرخ، كاربرد آن در امور نظامی و بهویژه در توپها (انواع توپهای چرخدار) بوده است. اگرچه اسكندر منشی (ج 2، ص 737) از انتقال توپهای قشون با ارابه خبر میدهد، اما به احتمال بسیار این ارابهها همانهایی هستند كه محبی (ص 20) منشأ ساخت و رواج آنها را گرجستان دانسته است. در سفرنامه كلمباری تصویری از استفاده توپخانه ایران از ارابه وجود دارد (رجوع کنید به تورنتون، ص 49)، اما به تصریح خود كلمباری توپخانه ایرانیان در اوایل دوره قاجار با استفاده از زنبورك * كه بر پشت شتر حمل میگردید، شكل گرفتهبود و حتی كوشش كلمباری برای رواج توپخانه به سبك اروپاییان در ایران، به سبب صعبالعبور بودن جادهها، به جایی نرسید (رجوع کنید به همان، ص 46ـ50).
در دوره اسلامی، چرخ علاوه بر ارابه و وسایل نقلیه، در وسایل بسیاری كاربرد داشته است كه آنها را به دو دسته میتوان تقسیم نمود: وسایلی كه چرخ جزء اصلی آنها بوده و دستگاههایی كه یكی از اجزای آنها چرخ بوده است. دستگاههای دسته نخست عموماً آنهایی هستند كه نمونه آنها ساخته شده است و بهكار نیز گرفته شدهاند مانند دستگاههای بالابر آب و انواع آسیاب و دستگاههای خردكننده؛ اما از دستگاههای دسته دوم، مثلاً انواع ساعتها، جز طرحهایی كه در كتابها آمده است آگاهی دیگری وجود ندارد.
در برخی كتابها، تصویرهایی از انواع دستگاههای دارای چرخ وجود دارد كه گاه طرز كار آنها نیز توضیح داده شده است. برای نمونه تصویری از سادهترین شكلِ چرخ چاه در تنگِلوشا (ص 206) آمده است (نیز رجوع کنید به چرخاب *؛ محبی، ص 145ـ190؛ آسیاب*). در یك نسخه خطی متعلق به قرن سیزدهم (رجوع کنید به ابنحاج، ص 23)، چرخی آبی تصویر شده است كه با نیروی آب دَوَران میكند و حركت دورانی را به حركت خطی تبدیل میكند (ركن اصلی این دستگاه همان است كه محبی، ص 172ـ173، زیر عنوان سیستم بادامكی، آن را توضیح داده است) و با آن كرباسهای كهنه برای كاغذسازی كوبیده و خُرد میشوند. چرخ به عنوان ابزار خردكننده، در خرمنكوبها نیز به كار میرفته است. آلمانی در اواخر قرن سیزدهم / نوزدهم به نمونهای از این خرمنكوبها اشاره كرده است (ج 1، ص 94ـ95). چرخ در ساخت قرقرهها هم جزء اصلی بوده است. نمونهای از این قرقرهها در تنگِلوشا (ص 227) تصویر شدهاند. همچنین سوراخكاری و استفاده از مته نیز با چرخ انجام میشده است. سوراخكاریهایی كه محمد حافظ اصفهانی (ص 21) از آنها یاد كرده، به احتمال بسیار با دستگاهی انجام شده كه شاردن (ج 4، ص 132ـ134) طرز كار نمونهای از آنها را توضیح داده است.
(73) Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient , new ed. by L. Langlةs, Paris 1811; (74) Parviz Mohebi, Techniques et ressources en Iran:du 7 e au 19 e Siecle , Tehran 1996; (75) Carsten Niebuhr, Reisebeschreibung nach Arabien und den umliegenden Londern , Graz 1968; M. Rodinson, "Sur l'araba", JA, 245 (1957).