چپ و چپگرایی در قفقاز ، كانون شكلگیری جنبش چپ در اواخر قرن سیزدهم/ نوزدهم در قفقاز، شهر باكو *بود این شهر به سبب استخراج و تولید روزافزون نفت، از اواخر دهه 1280/ اوایل دهه 1870، توسعه بسیار یافته و به مركز صنعتی درجه اول روسیه بدل شده بود. ساكنان باكو از چهار گوشه جهان در آنجا گرد آمده بودند و در آن میان مسلمانان، مسیحیان روس و ارمنیها، بهترتیب، اكثریت را داشتند. اكثر مسلمانان هم، گذشته از اهالی بخش شرقی قفقاز جنوبی، مهاجران ایرانی، به ویژه آذربایجانی، بودند (لیو، ص 99ـ101؛ اشوینتوخوفسكی، ص 19ـ23). گفتهاند كه بیش از نیمی از كارگران صنعتی باكو، كه تعدادشان در حدود 000 ، 60 تن بود، ایرانی بودند. این كارگران غالباً در برابر سختترین كارها كمترین دستمزد را دریافت میكردند (رجوع کنید به < تاریخ آذربایجان >، 1993، ص 219؛ یوكسل، ص 147؛ < تاریخ آذربایجان >، 1964، ج 2، ص 308).
انقلابیون روس تبعید شده به قفقاز و كارگران روس كه برای كاركردن به آن سرزمین آمده بودند، نخستین مروّجان افكار چپ در آنجا بودند ( < تاریخ آذربایجان >، 1964، ج 2، ص 315ـ 316). نارضایی كارگران بستر رشد جنبش چپ بود (رجوع کنید به <تاریخ آذربایجان>، 2001، ج 5، ص 112 به بعد). جنبش كارگری در باكو اگرچه دیرتر از بسیاری از مراكز صنعتی روسیه تزاری آغاز شد، با سرعت زیادی رشد و توسعه یافت. نخستین محفلهای سوسیال دموكرات در اوایل قرن چهاردهم، در باكو و در بین مهاجران روسی پدید آمد (چاغلا، ص 79؛ د.آ. ، ج 1، ص 552)؛ محفلهایی كه بیشتر جنبه روشنفكری داشتند و ارتباطشان با كارگران كم بود ( < تاریخ آذربایجان >، 1964، ج 2، ص 326ـ327). با تشكیل مركزی برای پیوند دادن فعالیتهای محافل مذكور و رهبری آنها در 1318/1900، اساس یك سازمان سوسیال دموكرات در باكو گذاشته شد. همین سازمان مبنای تشكیل كمیته باكوی حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه در 1319/1901 گردید (همان، ج 2، ص 331؛ < تاریخ آذربایجان >، 2001، ج 5، ص 104). هیچكدام از اعضای هفتگانه كمیته مذكور بومی نبودند ( < تاریخ آذربایجان >، 1993، ص 229).
كمیته باكو در آغاز به فعالیت در بین مسلمانان (اعم از قفقازی، ایرانی و تاتار) اعتنایی نداشت (اشوینتوخوفسكی، ص 51). این بیاعتنایی عللی داشت كه از جمله آنها وجود موانع زبانی و دینی، بیسوادی، پایین بودن سطح آگاهی و عدم آمادگی اجتماعی ـ سیاسی كارگران مسلمان بود (افندییف ، ص 304؛ چاغلا، همانجا)، اما با تشدید تنشهای اجتماعی و سیاسی و اعتصابات كارگری در آستانه انقلاب 1323/1905، كمیته مذكور به لزوم تبلیغ در میان مسلمانان، بهمنظور سوق دادن آنان به مبارزه با نظام استبدادی تزاری و بهرهبرداری از امكانات آنان، توجه یافت (افندییف، ص 305؛ حسنوف، ص 6). تلاشهای انفرادی برخی از هواداران و وابستگان محلی حزب برای آشنا كردن مسلمانان با افكار سوسیالیستی، نخستین گام در راه تشكیل نخستین سازمان سوسیال دموكرات مسلمان در منطقه قفقاز جنوبی بود. با گرد هم آمدن چند جوان مسلمانِ غالباً روشنفكر و دارای تمایلات چپ در 1321/1903 یك محفل سوسیالیستی پدید آمد كه یك سال بعد شروع به تبلیغات در بین مسلمانان كرد (رجوع کنید به آلتشتات، ص 251). برخی از اعضای محفل، كه بعدها به گروه سیاسی تبدیل شد، چون اسداللّه آخوندوف و سلطان مجید افندییف، عضو حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه هم بودند، و برخی دیگر، چون محمدامین رسولزاده، محمدحسن حاجینسكی و عباس كاظمزاده، ضمن قبول برخی مدعاهای ماركسیسم علاقهای به ورود به حزب مذكور نشان ندادند (اشوینتوخوفسكی، ص 52؛<تاریخ آذربایجان>، 2001، ج 5، ص 106). یكی از نخستین كارهای گروه سیاسی مورد بحث، انتشار اعلامیه و روزنامهای به نام همت در شعبان 1322/ اكتبر 1904 بود. از آن پس، گروه مذكور، به مناسبت گردآمدن در اطراف این روزنامه، خود را گروه اجتماعیون عامیون مسلمان «همت» (مسلمان اجتماعیون عامیون «همت» گروپاسی) و بعدها، به جای گروه، حزب اجتماعیون عامیون مسلمان (مسلمانْ اجتماعیون عامیون) نامید (افندییف، ص 307، 365؛ آلتشتات، همانجا؛ اشوینتوخوفسكی، ص 53). در آغاز، مقالههای روزنامه همت كمتر از مقالههای نشریات دیگر باكو به مباحث نظری و ایدئولوژیك میپرداخت و مثلاً در آنها به استبداد و دیوانسالاری تزاری بیشتر از نظام سرمایهداری حمله میشد و مسائلی چون گسترش آموزش عمومی و بهبود وضع زنان، بیشتر از انقلاب اجتماعی مورد توجه بود. بنابر چنین واقعیتهایی است كه یك مورخ شوروی بر آن است كه مقالات همت از مواضع غیر ماركسیستی نوشته میشده است (رجوع کنید به اشوینتوخوفسكی، ص52؛ اشوینتوخوفسكی و كولینس، ص 59ـ60؛ آلتشتات، ص 64ـ65). پس از توقیف روزنامه همت، گروه ـ حزبِ همت روزنامههای دیگری منتشر كرد (رجوع کنید به <تاریخ آذربایجان>، 2001، ج 5، ص 107).
در اوایل وقوع انقلاب 1323/1905، مشهدی عزیزبگوف و نریمان نریمانوف، كه با حضور در جنبش انقلابی و حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه تجاربی در زمینه سازماندهی سیاسی بهدست آورده بودند به گروه همت پیوستند (اشوینتوخوفسكی، ص 52 ـ53؛ احمدوف، ص44ـ46؛< تاریخ آذربایجان>، 2001، ج 5، ص 106) كه این، خود بیش از پیش به وابستگی گروه همت به كمیته باكوی حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه كمك كرد. در باره كمّ و كیف مناسبات دو سازمان مذكور نظرهای متفاوتی ابراز شده است (رجوع کنید به احمدوف، ص 47؛ حسنوف، ص 7؛ شاكری، ص 175ـ176، 386؛ افندییف، ص 307). اگرچه بنابر اصول حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه، سازمانهای حزبی باید بر مبنای منطقه شكل گیرند، نه قوم، اما حزب این استثنا را پذیرفته بود. همت نیز معمولاً بدون اشاره به ارتباطش با سازمانهای سیاسی روس، امضای گروه را زیر اعلامیههای خود میگذاشت. اما در یك سند، یعنی آگهی كمیته باكو به مناسبت اتحاد مجدد دو جناح بولشویك و منشویك حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه، همت بهصراحت تمایل خود را به عمل كردن برطبق رهنمودهای حزب اعلام كرده است. ارتباط همت با كمیته باكو بیشتر از طریق برخی از اعضای آن، كه عضو حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه نیز بودند، صورت میگرفت. با اینحال، همت هرگز به صورت یك سازمان متمركز و منسجم حزبی، از نوع حزب بولشویك، درنیامد و همچنان به صورت انجمنی نامنسجم از افراد انقلابی و علاقهمند به عمل (به جای اینكه صرفاً به مبانی نظری بپردازد)، به فعالیت خود ادامه داد. هسته رهبری آن را روشنفكرانی تشكیل میدادند كه غالباً علاقهمند به كار در چارچوب سنّت روشنگری به واسطه انجمنهای آموزشی و مطبوعات بودند(اشوینتوخوفسكی،ص53ـ 55؛نیز رجوع کنید به<تاریخ آذربایجان> ، 1964، ج 2، ص 565). همت در 1338/ 1920 در حزب كمونیست آذربایجان ادغام شد (رجوع کنید به آلتشتات، ص 108ـ109).
یكی از مسائل مورد توجه، ارتباط بسیاری از ایرانیان مهاجر در قفقاز با همت، و یاریرسانی آنان به انقلاب مشروطیت و كمكهای گوناگون به انقلابیان ایران بود (رجوع کنید به احمدوف، ص 63ـ 68؛ دوبینسكی ـ موخادژه، ص 74 به بعد). همچنین همت و رهبرانش سهم مؤثری در ترویج سوسیال دموكراسی در میان ایرانیان داشتند (شاكری، ص 174).
انتخاب زینال زینالوف، از اعضای همت، به نمایندگی دوره دوم دومای (مجلسِ) دولتی روسیه، در سایه حمایت همت، نقطه اوج نفوذ و اعتبار همت در دوره اول فعالیت آن بهشمار رفته است (اشوینتوخوفسكی،ص53؛ نیز رجوع کنید به <تاریخ آذربایجان>، 1964، ج 2، ص 656ـ657). در همین دوره، قلمرو نفوذ همت از باكو فراتر رفت و شاخههای آن در برخی از مراكز دیگر قفقاز جنوبی، چون گنجه، شوشه، نخجوان و جلفا، و حتی در داغستان و ماورای خزر تشكیل گردید ( < تاریخ آذربایجان >، 2001، ج 5، ص 108؛ اشوینتوخوفسكی، ص 52 ـ53). شعبه تفلیس از آن میان از اهمیت خاصی برخوردار بود. این شعبه بزرگ در ارسال كمك به انقلاب مشروطیت ایران نقش عمدهای داشت و برخلاف مركز باكو ــ كه پس از انشعاب در حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه به دو شاخه بولشویك و منشویك، در كنار بولشویكها قرار داشت (افندییف، همانجا؛ < تاریخ آذربایجان >، 2001، ج 5، ص 105) ــ تحت تأثیر و نفوذ منشویكهای گرجی به منشویسم گرایید (رجوع کنید به < تاریخ آذربایجان >، 2001، ج 5، ص108ـ109؛در باره روشهای مبارزاتی دو شاخه مذكور رجوع کنید به رسولزاده، ص 12).
با سركوب انقلاب مشروطه 1323/1905 روسیه، همت نیز ضربه بسیار سختی خورد و برخی از رهبران آن، چون رسولزاده و بنیادزاده، و صدها عضو عادی و هوادار آن بهایران پناه آوردند و برخی دیگر بهفعالیت انفرادی در حزب سوسیال دموكرات پرداختند. همت در اواخر 1325/ اواخر 1907، به ضعف گرایید (اشوینتوخوفسكی، ص 55؛ شاكری، ص177)، ولی از پای در نیامد و بقایای آن به فعالیت در امور سیاسی (چون ترتیب دادن اعتصابات، تظاهرات و موضعگیری در انتخابات دومای دولتی و ادامه تبلیغات سرّی) و امور مطبوعاتی ادامه داد ( < تاریخ آذربایجان >، 2001، ج 5، ص 106ـ107؛ حسنوف، ص 9).
پس از انقلاب فوریه 1917، حیات سیاسی در سراسر روسیه جانی تازه گرفت و ضمن آنكه احزاب رانده شده به زیرزمین، بهویژه احزاب چپ و از آن جمله تشكیلات همت، فعالیت خود را از سر گرفتند، احزاب جدید زیادی نیز پا به عرصه فعالیت سیاسی كشور گذاشتند. سازمان همت ــ كه پس از پیروزی انقلاب اكتبر 1917 بیش از پیش توسعه یافته بود و اینك سازمان «همت» حزب اجتماعیون عامیون كارگری روسیه (روسیه اجتماعیون عامیون فَعَله فرقهسین «همت» تشكیلاتی) نامیده میشد (رجوع کنید به دوبینسكی ـ موخادزه، عكس ش 11 از عكسهای بین صفحات 80 ـ81) ــ همچنان در كنار كمیته باكوی حزب سوسیال دموكرات كارگری (بولشویك) روسیه، كه از 1336/ 1918 حزب كمونیست روسیه نامیده شد (رجوع کنید به اشوینتوخوفسكی، ص 166)، به فعالیت خود در قفقاز جنوبی، بهویژه در باكو و حومه آن، ادامه داد. در زمان حاكمیت شورای كمیسرهای خلق باكو (كمون باكو) ــ كه تحت نفوذ بولشویكها و با شركت چند سازمان حزبی چپِ غالباً غیرمسلمان، چون منشویكها، انقلابیون سوسیالیست (اس ار ها) و داشناكها از 13 رجب تا 21 شوال 1336/ 25 آوریل ـ 31 ژوئیه 1918 دوام آورد (اشوینتوخوفسكی و كولینس، ص 33ـ34؛ لیو، ص113ـ115) ــ «همت» از آزادی و امكانات بیشتری برخوردار بود، اما پس از سقوط كمون و حاكم شدن دولت جمهوری دموكراتیك آذربایجان، كه در اواسط شعبان 1336/ اواخر مه 1918 در گنجه اعلام موجودیت كرده بود، تحت نفوذ حزب ملیگرای مساوات بر سراسر سرزمینی كه از آن پس رسماً جمهوری آذربایجان نامیده شد (برای اطلاع از دلایل این نامگذاری و واكنشها نسبت به آن رجوع کنید به آذربایجان در موج خیز تاریخ ، 1379 ش)، به ناچار به فعالیت نیمهمخفی و نیمه علنی روی آورد و همزمان با پیشروی ارتش سرخ به سوی جنوبشرقی و نزدیك شدن به قفقاز، در جریان همایشی مخفی، با به هم پیوستن سه نهاد (كمیته باكوی حزب كمونیست روسیه، حزب عدالت [ ایرانیان ] و سازمان همت)، حزب كمونیست آذربایجان پدید آمد (اشوینتوخوفسكی و كولینس، ص40ـ42؛ اشوینتوخوفسكی، ص 171ـ172). با استیلای ارتش سرخ و سقوط دولت جمهوری دموكراتیك آذربایجان در 7ـ 8 اردیبهشت 1299/ 27ـ 28 آوریل 1920 (رجوع کنید به لیو، ص120ـ121)، حزب كمونیست آذربایجان تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در1370 ش/ 1991، بر آن جمهوری حاكم بود (اشوینتوخوفسكی و كولینس، ص 6ـ9). امروزه دست كم دو حزب چپ، به نامهای حزب كمونیست آذربایجان و حزب سوسیال دموكرات آذربایجان (رجوع کنید به < سازمان سیاسی در آسیای میانه و آذربایجان >، ص 37، 77)، در جمهوری آذربایجان هست كه در عرصه سیاست آن كشور نفوذ چندانی ندارند.
منابع: (1) آذربایجان در موج خیز تاریخ: نگاهی به مباحث ملّیون ایران و جراید باكو در تغییر نام ارّان به آذربایجان 1298ـ1296 شمسی، با مقدمه كاوه بیات، تهران: شیرازه، 1379 ش؛ (2) خسرو شاكری، پیشینههای اقتصادی ـ اجتماعی جنبش مشروطیت و انكشاف سوسیال دموكراسی در آن عهد، تهران 1384 ش؛
(3) Sultan Majid Afandiyev, Seçilmiş asarler, ed. D. P. Quliyev and A. B. Hدseynov, Baku 1977; (4) Teymur Ahmadov, Nariman Narimanovun yaradjlq yolu , Baku 1991; (5) Audrey L. Altstadt, The Azerbaijani Turks: power and identity under Russian rule, Stanford, Calif. 1992; (6) Azarbayjan Savet Ensiklopediyas, Baku 1976-1987; (7) Azarbayjan tarikhi , ed. I. A. Huseynov et al . vol.2, Baku: Azarbayjan SSR Elmlar Akademiyasi Nashriyyati, 1964; (8) Azarbayjan tarikhi , ed. Iqrar Aliyev, Baku: Elm Nashriyyati, 1993; (9) Azarbayjan tarikhi , ed. M. A. Ismayilov etal ., vol.5, Baku: Elm Nashriyyati, 2001; (10) Cengiz Çagla, Azerbaycan'da milliyetçilik ve politika , Ankara 2002; (11) I. Dubinski-Mukhadze, Narimanov , Baku 1979; (12) H. I. Hasanov, Azarbayjanda Marksizm-Leninizm ideyalarnn yaylmasnda " Hummat'' Bolshevik tashklatnn fealiyyeti (1904-1920 ) ji illar, Baku 1986; (13) Charles van der Leeuw, Azerbaijan a quest for identity , Richmond, Surrey 2000; (14) Political organization in Central Asia and Azerbaijan: sources and documents , ed. Vladimir Babak, Demian Vaisman, Aryeh Wasserman, London: Frank Cass, 2004; (15) Muhammad Amin Rasulzada, Stalinla ikhtilal khatiralari , Baku 1991; (16) Tadeusz Swietochowski, Russian Azerbaijan, 1905-1920: the shaping of national identity in a Muslim community , Cambridge 1985; (17) Tadeusz Swietochowski and Brian C. Collins, Historical dictionary of Azerba jan , London 1999; (18) Ibrahim Yuksel, Azerbaycan'da fikir hayat ve bas n , Istanbul: Acar yayinlari, [n.d.].