responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5346

 

چادُر(1) (در متون‌ ادبی‌ قدیم‌: چادَر) ، نوعی‌ پوشش‌ زنانه‌ كه‌ سرتا پا را فرا می‌گیرد. در باره ریشه این‌ واژه‌ آرای‌ متفاوتی‌ اظهار شده‌، از جمله‌ اینكه‌ ممكن‌ است‌ از ریشه chad سنسكریت‌ به‌ معنای‌ پوشاندن‌ باشد (رجوع کنید به هدایت‌، ص‌ 35؛ جلالی‌ نائینی‌، ذیل‌ "Chad" ؛ نیز رجوع کنید به داعی‌الاسلام‌، ذیل‌ واژه‌). واژه چادر در زبان‌ پهلوی‌ نیز وجود داشته‌ است‌ (رجوع کنید به فره‌وشی‌، ذیل‌Cātur" "؛ مكنزی، ص‌ 21، 153)، چنان‌كه‌ بنا بر متنِ پهلوی روایت‌ امید اَشَوَهیشتان‌، كه‌ در قرن‌ چهارم‌ هجری‌ تدوین‌ شده‌، یكی‌ از سرپوشهای‌ زنان‌ زردشتی‌ چادر (adurČ) بوده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌ 202ـ203). دورفر كه‌ در باره احتمال‌ فارسی‌ یا تركی‌ بودن‌ ریشه این‌ واژه‌ بحث‌ كرده‌، دلایل‌ مطرح‌ شده‌ را برای‌ پذیرش‌ قطعی‌ هیچ‌یك‌ از این‌ دو نظر، كافی‌ ندانسته‌ است‌ (رجوع کنید به ج‌ 3، ص‌ 16ـ22؛ در باره تلفظ‌ چادر در گویشهای‌ گوناگونِ زبان‌ فارسی‌ رجوع کنید به همان‌، ج‌ 3، ص‌ 17ـ 18).

واژه چادر، به‌ شكل‌ معرّب‌ شَوذَر، به‌ عربی‌ راه‌ پیدا كرده‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌دُرید، ج‌ 2، ص‌ 691؛ جوهری‌، ذیل‌ «شذر»؛ جوالیقی‌، ص‌ 205؛ جبوری‌، ص‌ 181)، اما عرب‌زبانان‌ بیشتر، واژه‌های‌ دیگری‌ چون‌ مُلایه‌/ مُلاءَه، اِزار، عَبایه‌/ عباءَه و حِبْرَه‌ را برای‌ رساندن‌ معنای‌ چادر به‌كار می‌برده‌اند (رجوع کنید به لین‌، ص‌ 61ـ62؛ دُزی‌، ص‌ 25؛ مصری‌، ص‌ 82ـ83؛ دسوقی‌ شتا، ذیل‌ واژه‌؛ جبوری‌، همانجا). این‌ واژه‌ها معانی‌ و دلالتهای‌ دیگری‌ نیز داشته‌اند.

در برخی‌ آثار برجای‌ مانده‌ از دوره هخامنشی‌، همچون‌ نقش‌برجسته‌ای‌ در اِرگلی‌ (در شمال‌غربی‌ آناطولی‌)، نقش‌ پارچه‌ای‌ در پازیریك‌ *و نیز در نقش‌ برخی‌ مُهرهای‌ یونانی‌ ـ ایرانی‌، پوششهایی‌ شبیه‌ چادر امروزی‌ دیده‌ می‌شود ( د. ایرانیكا، ج‌ 5، ص‌ 735ـ736؛ ضیاءپور، 1343 ش‌، ص‌ 77 و تصویر؛ قس‌ د. ایرانیكا، ج‌ 4، ص‌ 610). برخی‌ مجسمه‌های‌ بر جای‌ مانده‌ از دوره اشكانی‌، زنان‌ را در پوششی‌ شبیه‌ چادر، كه‌ بر روی‌ عمامه‌ای‌ قرار گرفته‌ است‌، نشان‌ می‌دهد (رجوع کنید به ضیاءپور، 1343 ش‌، ص‌ 197ـ200 و تصاویر). ضیاءپور (1343 ش‌، ص‌ 307) پوشش‌ سر زنان‌ در تصاویر منقوش‌ بر یك‌ بشقاب‌ نقره‌ای‌ ساسانی‌ را نیز چادر خوانده‌ است‌.

چادر كه‌ در دوره اسلامی‌ صرفاً نمونه‌ای‌ از چندگونه‌ پوشاك‌ بود كه‌ برای‌ انطباق‌ با معیارهای‌ پوشش‌ اسلامی‌ به‌كار می‌رفت‌، هیچ‌گاه‌ دارای‌ كاركرد، شكل‌، دوخت‌، اندازه‌ و حتی‌ رنگ‌ واحدی‌ نبوده‌ است‌. بر پایه شواهد ادبی‌، در ایرانِ قبل‌ و بعد از اسلام‌، چادر هم‌ برای‌ پوشاندن‌ روی‌ یا سر به‌ كار می‌رفت‌ و هم‌ پوشش‌ سرتا پا بود (رجوع کنید به فردوسی‌، ج‌ 9، ص 288؛ خاقانی‌، ص‌ 84؛ سعدی‌، ص‌ 276). چادر در معنای‌ دوم‌، مرادفهای‌ متنوعی‌ در زبان‌ عربی‌ پیدا كرده‌ كه‌ یكی‌ از آنها حِبْرَه‌ است‌. حبره‌ پوشش‌ زنان‌ در دوره اموی‌ (41ـ132) بود و حسن‌ابراهیم‌ حسن‌ (ج‌ 1، ص‌ 545) آن‌ را از انواع‌ مُلایه‌ شمرده‌ است‌ (نیز رجوع کنید به عبیدی‌، ص‌ 298ـ299). ملایه‌ پوشش‌ متداول‌ زنان‌ در بیرون‌ خانه‌ در اوایل‌ دوره عباسی‌ (132ـ656) بود كه‌ همه بدن‌ را می‌پوشاند (حسن‌ابراهیم‌ حسن‌، ج‌ 2، ص‌ 429). در یكی‌ از تصاویر نسخه‌ای‌ از مقامات‌ حریری‌ (كتابت‌ در 634)، زنانی‌ با پوششهایی‌ مانند چادر امروزی‌ در مجالس‌ وعظ‌ و قضا به‌ چشم‌ می‌خورند. تاریخ‌ تشكیل‌ یكی‌ از این‌ مجالس‌، متأخرتر از سالهای‌ میانی‌ قرن‌ ششم‌ نمی‌تواند باشد. این‌ پوششها را یكی‌ از نویسندگان‌ عرب‌، جِلْباب‌ و عبایه‌ نامیده‌ است‌ (رجوع کنید به عبیدی‌، ص‌ 298ـ299 و تصاویر 53، 92).

آگاهی‌ ما از وصف‌ دقیق‌ این‌ پوشش‌، به‌ هر نامی‌ كه‌ باشد، بیشتر مربوط‌ به‌ دوره‌های‌ جدیدتر و عمدتاً از عصر صفوی‌ و عثمانی‌ به‌ بعد است‌. بر این‌ اساس‌، زنان‌ به‌ چادر صرفاً به‌ منزله ساتر و حجاب‌ نمی‌نگریستند، بلكه‌ نگرشهای‌ زیباشناسانه‌ نیز، به‌ویژه‌ در انتخاب‌ جنس‌ و تزیینات‌ آن‌، كاملاً دخالت‌ داشته‌، چنان‌كه‌ تأثیر وسع‌ مالی‌ و طبقه اجتماعی‌ زنان‌ در تعیین‌ جنس‌ و تزیینات‌ چادر آشكار بوده‌ است‌. زنان‌ اشرافِ فاس‌، برخلاف‌ عامه زنان‌ در مراكش‌، در دوره عثمانی‌ لبه‌های‌ چادر خود را با ابریشم‌ سفید یا رنگهای‌ دیگر می‌آراستند و آن‌ را با حلقه‌های‌ بزرگ‌ طلا یا نقره‌ روی‌ سینه‌ به‌ هم‌ متصل‌ می‌كردند (دزی‌، ص‌ 33). در دوره قاجار، جنس‌ چادر اشراف‌ غالباً از ابریشم‌ بود، اما زنان‌ كم‌ بضاعت‌ از پارچه دَبیت‌ چادر تهیه‌ می‌كردند (نجمی‌، ص‌ 464). زنان‌ اشراف‌، دورتادور چادر مشكی‌ خود را گلابتون‌دوزی‌ می‌كردند و حاشیه نقره‌ یا نقره‌نما بر آن‌ می‌دوختند كه‌ رفته‌رفته‌ این‌ تزیینات‌ جایش‌ را به‌ حاشیه‌های‌ سرْخود به‌ رنگهای‌ آبی‌، قهوه‌ای‌ و سفید به‌ عرض‌ دو انگشت‌ داد (ذكاء، ص‌ 31). در این‌ دوره‌، در میان‌ این‌ زنان‌، چادرهای‌ بسیار گرانبهای‌ «عبایی‌» كه‌ از بغداد وارد می‌شد، خریدار بسیار داشت‌ (همانجا). در انتخاب‌ رنگ‌ چادر، سلیقه زنان‌، كه‌ خود متأثر از سن‌ آنها بود، در كنار جایگاه‌ طبقاتی‌ آنان‌، دخالت‌ داشت‌. مثلاً، زنان‌ مصری‌ در سالهای‌ 1249ـ1251/1833ـ1835 حِبره ابریشمین‌ سیاه‌ و دختران‌ حبره‌های‌ سفید می‌پوشیدند (لین‌، ص‌ 61ـ62). در تركیه‌، پس‌ از تنظیمات‌ * ، با وجود رواج‌ چادرهایی‌ با رنگهای‌ متنوع‌، زنان‌ جوان‌تر بیشتر رنگهای‌ آبی‌ فیروزه‌ای‌، یشمی‌ و بنفش‌ را می‌پسندیدند ( د.ا.د.ترك، ذیل‌ Çarşaf ""). در ایران‌ دوره قاجار، زنان‌ اشراف‌ اغلب‌ طرفدار چادرهای‌ مشكی‌ یا بنفش‌ و آبی‌ تیره‌ بودند (ذكاء، ص‌20). امروزه‌، با اینكه‌ در شهرها، به‌ویژه‌ شهرهای‌ بزرگ‌، رنگ‌ چادر زنان‌ در بیرون‌ از خانه‌ فقط‌ سیاه‌ است‌، در مناطق‌ روستایی‌ و شهرهای‌ دارای‌ نمادهای‌ فرهنگ‌ سنّتی‌، چادرهای‌ رنگین‌ كمابیش‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. چادر نماز بانوان‌ نیز، چه‌ در شهر چه‌ در روستا، عموماً به‌ رنگهای‌ روشن‌تر و اغلب‌ سفید است‌. در باره دوخت‌ و شكل‌ چادر به‌ویژه‌ در دوره‌های‌ قدیم‌تر، اطلاع‌ چندانی‌ نداریم‌. از برخی‌ اشارات‌ لغت‌شناسانه‌ حداكثر می‌توان‌ دریافت‌ كه‌ بعضی‌ از انواع‌ چادر یك‌ تكه‌ و برخی‌ دیگر دو تكه‌ بوده‌است‌ (رجوع کنید به جوهری‌، ذیل‌ «الرَیطه»؛ ابن‌منظور، ذیل‌ «رَیط‌»). این‌ دوگونگی‌، موجب‌ تنوع‌ در نام‌گذاری‌ می‌شده‌است‌، چنان‌كه‌ اعراب‌ چادرهای‌ دو تكه‌ را رَیطه‌ و چادرهای‌ یك‌تكه‌ را مُلاءَه‌ می‌خواندند (همانجاها). در عثمانی‌ نیز به‌ چادرهای‌ بدون‌ برش‌، جار و به‌ پارچه‌های‌ برش‌خورده‌ و سپس‌ دوخته‌شده‌، چارشاف‌ می‌گفتند ( د.ا.د.ترك‌ ، ذیل‌ "Car" ). در تركیه‌، در اصل‌ جار رواج‌ داشت‌ و چارشاف‌ را حاجیان‌ عثمانی‌، پس‌ از تنظیمات‌، با الگوبرداری‌ از چادرهای‌ مصری‌ و ایرانی‌، رواج‌ دادند (همانجا). در دوره قاجار در ایران‌ چادرهایی‌ به‌ نام‌ چادرْكمری‌ معمول‌ شد كه‌ دامنی‌ از قسمت‌ پایین‌ به‌ آن‌ وصل‌ می‌گشت‌ و كمربندی‌ داشت‌ كه‌ آن‌ را از پشت‌ به‌ كمر گره‌ می‌زدند. این‌ چادرها، كه‌ مانند پیراهن‌ از سر پوشیده‌ می‌شدند، درواقع‌ جای‌ دامنهای‌ بلند و تنبانهای‌ كوتاه‌ را گرفته‌ بودند. چادر كمری مخصوصِ نماز را، كه‌ از زری‌، مخمل‌، ترمه كشمیری‌ و اطلس‌ بود، با دگمه‌ یا سنجاق‌ به‌ كمر می‌بستند، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ شبیه‌ دامن‌ می‌شد. این‌ نوع‌ چادر به‌ دو صورت‌ نیم‌دایره‌ و راسته‌ بود (شهری‌باف‌، ج‌ 1، ص‌ 279، و پانویس‌ 15ـ16؛ نجمی‌، همانجا). نوعی‌ چادر چهارگوش‌ رنگین‌ كه‌ به‌ آن‌ هم‌ چادرْ كمر می‌گویند، در روستای‌ قاسم‌آباد گیلان‌ رواج‌ دارد. این‌ چادر كه‌ حدوداً 2×2 متر است‌، با كنار هم‌ گذاشتن‌ و دوختن‌ تكه‌ پارچه‌های‌ سی‌ سانتیمتری‌ تهیه‌ می‌شود (رجوع کنید به ضیاءپور، 1346 ش‌، ص‌ 241 و تصویر 239).

نحوه پوشیدن‌ چادر و میزان‌ پوشش‌ اندام‌ زنان‌ با آن‌، متفاوت‌ بود. گزارش‌ ابن‌بطوطه‌ از عصر ایلخانان‌، در باره زنانِ شیرازی‌ كه‌ كاملاً در چادر پوشیده‌ بودند (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 223)، قرینه‌ای‌ است‌ بر اینكه‌ وی‌ احتمالاً در سرزمینهای‌ دیگر پوششی‌ تا بدین‌ حد كامل‌ ندیده‌ بوده‌ است‌. گزارشهای‌ برخی‌ سیاحان‌ عصر صفوی‌ و دوره‌های‌ بعد، مبنی‌ بر وجود چنین‌ پوششهای‌ سراسری‌ در كنار گزارشهایی‌ كه‌ از پوششهای‌ دیگر حكایت‌ دارد (رجوع کنید به سیلوا ای‌ فیگروآ، ص‌ 131؛ تاورنیه، ص‌ 274؛ آنه‌، ص‌ 162ـ164)، نشان‌دهنده این‌گونه‌ تفاوتهاست‌. این‌ پوششهای‌ غیر سراسری‌ را می‌توان‌ یكی‌ از ویژگیهای‌ چادر پوشیدن‌ ساكنان‌ مناطق‌ روستایی‌ و عشایرنشین‌ به‌شمار آورد كه‌ احتمالاً ناشی‌ از نوع‌ زندگی‌ روستایی‌ بوده‌ است‌.

استفاده‌ از چادر، كه‌ تقریباً همواره‌ یكی‌ از پوششهای‌ رایج‌ زنان‌ مسلمان‌ بوده‌، به‌ندرت‌ با مخالفت‌ و ممانعت‌ حكومتها مواجه‌ شده‌ است‌؛ از جمله‌ در 1309، در عثمانی‌، چون‌ برخی‌ از مردان‌ با پوشیدن‌ چادر، پنهانی‌ وارد دربار می‌شدند، سلطان‌ عبدالحمید پوشیدن‌ چادر را هنگام‌ ورود به‌ دربار منع‌ كرد ( د.ا.د.ترك‌ ، ذیل‌ Çarşaf ""). وی‌ بعدها و در پی‌ عكس‌برداری‌ جهانگردان‌ از زنان‌ در استانبول‌ و انتشار آزیاده‌ اثر پیر لوتی‌ در 1296/1879، كه‌ شرح‌ ماجرای‌ عاشقانه یك‌ اروپایی‌ با همسر محجبه یك‌ مسلمان‌ بود، فرمان‌ داد تا زنان‌ چادرهای‌ سیاه‌ بپوشند و پیچه‌ بزنند (مظاهری‌، ص‌ 73). نمونه دیگر، ماجرای‌ كشف‌ حجاب‌ در برخی‌ كشورها، چون‌ مصر و الجزایر و تركیه‌، بود كه‌ مدت‌ كوتاهی‌ بعد از وقوع‌ آن‌، در ایران‌ (17 دی‌ 1314) نیز به‌ فرمان‌ رضاشاه‌ پهلوی‌ رخ‌ داد و تا حد زیادی‌ موجب‌ منسوخ‌ شدن‌ یا از رونق‌ افتادن‌ چادر گشت‌ (رجوع کنید به حكایت‌ كشف‌ حجاب‌، ج‌ 1، ص‌ 41؛ تغییر لباس‌ و كشف‌ حجاب‌ به‌ روایت‌ اسناد، ص‌ 131ـ145؛ نیز رجوع کنید به حجاب‌ *؛ كشف‌ حجاب‌*). در ایران‌ با سقوط‌ رضاشاه‌ در شهریور 1320، این‌ محدودیتها برداشته‌ شد و مقاومت‌ متدینان‌ عملاً مانع‌ اجرای‌ این‌ دستور شد. به‌ویژه‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ (1357 ش‌)، پوشیدن‌ چادر، حتی‌ در مراكز اداری‌ و برنامه‌های‌ رسمی‌ رواج‌ عام‌ یافت‌ و اینك‌ چادر پوشیدن‌ در برخی‌ اماكن‌ مقدّس‌ و شماری‌ از ادارات‌ دولتی‌ و مراكز آموزشی‌ الزامی‌ است‌.

امروزه‌ در میان‌ زنان‌ كشورهای‌ مسلمان‌، چادر یكی‌ از انواع‌ حجاب‌ شرعی‌ و بلكه‌ كامل‌ترین‌ شكل‌ آن‌ تلقی‌ می‌شود، با این‌ حال‌، زنان‌ مسلمانِ پایبند به‌ حجاب‌ اسلامی‌ در كشورهای‌ اروپایی‌ و كشورهای‌ غیراسلامی‌، ضمن‌ رعایت‌ حجاب‌ شرعی‌، به‌ندرت‌ چادر به‌ سر می‌كنند.


منابع‌:
(1) كلود آنه‌، گلهای‌ سرخ‌ اصفهان‌: ایران‌ با اتومبیل‌، ترجمه فضل‌اللّه‌ جلوه‌، [تهران‌( 1370 ش‌؛
(2) ابن‌بطوطه‌، رحله ابن‌بطوطه ، چاپ‌ علی‌ منتصر كتانی‌، بیروت‌ 1395/1975؛
(3) ابن‌درید، كتاب‌ جمهره اللغه، چاپ‌ رمزی‌ منیر بعلبكی‌، بیروت‌ 1987ـ 1988؛
(4) ابن‌منظور؛
(5) تغییر لباس‌ و كشف‌ حجاب‌ به‌ روایت‌ اسناد ، تهران‌: وزارت‌ اطلاعات‌، مركز بررسی‌ اسناد تاریخی‌، 1378 ش‌؛
(6) یحیی‌ وهیب‌ جبوری‌، الملابس‌ العربیه فی‌الشعرالجاهلی‌ ، بیروت‌ 1989؛
(7) محمدرضا جلالی‌ نائینی‌، فرهنگ‌ سنسكریت‌ ـ فارسی‌ ، تهران‌ 1375 ش‌ ـ ؛
(8) موهوب‌بن‌ احمد جوالیقی‌، المعرّب‌ من‌الكلام‌ الاعجمّی‌ علی‌ حروف‌ المعجم‌ ، چاپ‌ احمد محمدشاكر، قاهره‌ 1942، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1966؛
(9) اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری‌، الصحاح‌: تاج‌اللغه و صحاح‌العربیه، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌ )بی‌تا.(، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1368 ش‌؛
(10) حسن‌ابراهیم‌ حسن‌، تاریخ‌ اسلام‌: السیاسی‌ والدینی‌ و الثقافی‌ و الاجتماعی‌ ، ج‌ 1 و 2، قاهره‌ 1964، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ )بی‌تا.(؛
(11) حكایت‌ كشف‌ حجاب‌، تهران‌: مؤسسه‌ فرهنگی‌ قدر ولایت‌، 1380 ش‌؛
(12) بدیل‌بن‌ علی‌ خاقانی‌، دیوان، چاپ‌ ضیاءالدین‌ سجادی‌، تهران‌ 1378 ش‌؛
(13) محمدعلی‌ داعی‌الاسلام‌، فرهنگ‌ نظام‌، چاپ‌ سنگی‌ حیدرآباد، دكن‌ 1305ـ1318 ش‌، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1362ـ1364 ش‌؛
(14) ابراهیم‌ دسوقی‌ شتا، المعجم‌الفارسی‌ الكبیر = فرهنگ‌ بزرگ‌ فارسی‌: فارسی‌ ـ عربی‌، قاهره‌ 1412ـ1414/ 1992ـ1993؛
(15) یحیی‌زكاء، لباس‌ زنان‌ ایران‌ از سده سیزدهم‌ هجری‌ تا امروز، تهران‌ 1336 ش‌؛
(16) روایت‌ اِمیدِ اَشَوَهیشتان‌ ، تدوین‌، آوانویسی‌ و ترجمه‌ از متن‌ پهلوی‌: نزهت‌ صفای‌ اصفهانی‌، تهران‌: نشر مركز، 1376 ش‌؛
(17) مصلح‌بن‌ عبداللّه‌ سعدی‌، كلیات‌ سعدی‌، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، تهران‌ 1370 ش‌؛
(18) گارسیا سیلوا ای‌ فیگروآ، سفرنامه دن‌گارسیا د سیلوا فیگوئروآ سفیر اسپانیا در دربار شاه‌ عباس‌ اول‌، ترجمه غلامرضا سمیعی‌، تهران‌ 1363 ش‌؛
(19) جعفر شهری‌باف‌، طهران‌ قدیم‌ ، تهران‌ 1381 ش‌؛
(20) جلیل‌ ضیاءپور، پوشاك‌ ایلها، چادرنشینان‌ و روستائیان‌ ایران، تهران‌ ) 1346 ش‌ (؛
(21) همو، پوشاك‌ باستانی‌ ایرانیان‌: از كهن‌ترین‌ زمان‌ تا پایان‌ شاهنشاهی‌ ساسانیان‌، )تهران‌ 1343 ش‌ ]؛
(22) صلاح‌ حسین‌عبیدی‌، الملابس‌ العربیه الاسلامیه فی‌العصر العباسی‌ الثانی‌، بغداد 1980؛
(23) ابوالقاسم‌ فردوسی‌، شاهنامه فردوسی‌، ج‌ 9، چاپ‌ برتلس‌، مسكو 1971؛
(24) بهرام‌ فره‌وشی‌، فرهنگ‌ پهلوی‌ ، تهران‌ 1346 ش‌؛
(25) آمال‌ مصری‌، أزیاءُ المرأه فی‌العصر العثمانی، قاهره‌ 1419/1999؛
(26) علی‌ مظاهری‌، زندگی‌ مسلمانان‌ در قرون‌ وسطا، ترجمه مرتضی‌ راوندی‌، تهران‌ 1348 ش‌؛
(27) ناصر نجمی‌، طهران‌ عهد ناصری‌ ، تهران‌ 1364 ش‌؛
(28) شهرام‌ هدایت‌، واژه‌های‌ ایرانی‌ در نوشته‌های‌ باستانی‌ (عبری‌، آرامی‌، كلدانی‌) همراه‌ با اعلام‌ ایرانی‌ ، تهران‌ 1377 ش‌؛


(29) Gerhard Doerfer, Turkische und mongolische Elemente im Neupersischen , Wiesbaden 1963-1975;
(30) Reinhart Pieter Anne Dozy, Dictionnaire detaille des noms des vetements chez les Arabes , Amsterdam 1845, repr. Beirut [n.d];
(31) EIr , s. v v. "Čador. III: in Islamic Persia" (by Hamid Algar), "Clothing. II: in the Median and achaemenid periods" (by A. Shapur Shahbazi);
(32) Edward William Lane, An account of the manners and customs of the modern Egyptians , London 1986;
(33) David Neil Mackenzie, A concise Pahlavi dictionary , Oxford 1990;
(34) Jean-Baptiste Tavernier, Voyages en Perse et description de ce royaume , Paris 1930;
(35) TDVIA , s. vv. "Car" (by Sargon Erdem), "Çarşaf " (by Sebahattin Turkoglu).

/ معصومه‌ میرسعیدی‌ /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5346
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست