جواهرنامه ، عنوان كلی آثاری در زمینه شناخت، دستهبندی، معرفی و گزارش خواص دارویی كانیها. این آثار، كه عموماً به زبانهای فارسی و عربی تألیف شدهاند، امروزه در حیطه دانش كانیشناسی*قرار میگیرند. اته (ج 1، ستون 1499ـ1501) و سلان (ص 499ـ501) نیز آنها را ذیل كانیشناسی معرفی كردهاند. حد فاصل و وجه فارق اینگونه آثار، با تألیفاتی كه در زمره آثار «كیمیایی» قرار میگیرند، توجه به كیفیت كانیها و سنگهای قیمتی (جواهرات) و خواص درمانی آنها در كانیشناسی و توجه به چگونگی احتمالی ایجاد دگرگونیهای كیفی مواد در كیمیا *(علم الصنعه) است. بر این اساس، برای نمونه در یكی از مهمترین جواهرنامهها به زبان عربی، یعنی الجماهر فی الجواهر، تألیف ابوریحان بیرونی، در باره طلا و نقره، فلزات و انواع آنها گزارش مفصّلی وجود دارد ( رجوع کنید به ص 382ـ 398)، ولی به نوشته ابنندیم (ص 417)، اهل صنعت (كیمیاگران) كسانی هستند كه میكوشند طلا و نقره را جز از اصل آنها به دست آورند.
بخش اصلی آثار مربوط به سنگهای قیمتی (جواهرات) و كانیها با عنوان جواهرنامه یا كتاب الجواهر معرفی شدهاند. بخش دیگر اینگونه آثار با عنوان الاحجار یا كتابالاحجار معرفی شدهاند ( رجوع کنید به ادامه مقاله). پس از ورود مغولان به ایران، در قرن هفتم چند رساله با عنوان تنسوخ یا تنسوق یا تنكسوقنامه در معرفی كانیها و خواص دارویی و درمانی آنها در زبان فارسی تألیف شد (در باره این رسالهها رجوع کنید به ادامه مقاله). در میان علوم دوره اسلامی، علمالجواهر از فروع علوم طبیعی، و در كنار علمالمعادن كه به بررسی فلزات میپرداخت، به بررسی جواهر اختصاص داشت. در قرن چهارم، شعیابن فریغون (ص 144) معرفت جواهر را در دو بخش جواهر سُفلی و جواهر عُلوی، یكی از فروع فلسفه طبیعی دانسته و آنها را در كنار دانش پزشكی آورده است. طاشكوپریزاده (قرن دهم؛ ج 1، ص 308) نیز علمالجواهر را به دو بخش تقسیم نموده است: شناسایی جواهر معدنی زمینی چون الماس و یاقوت، و جواهر دریایی چون مرجان و مروارید (نیز رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج 1، ستون 611، كه عیناً نوشتههای طاشكوپریزاده را در توضیح علمالجواهر ذكر كرده است). به نوشته قلقشندی (ج 2، ص 97ـ 98) در قرن نهم، منشیان به حداقلی از آگاهی در باره نفیسترین سنگها احتیاج داشتند تا بتواند آنها را از یكدیگر تمیز دهند. او (همانجا) بهترین كتاب در این زمینه را كتاب تیفاشی*( رجوع کنید به ادامه مقاله) دانسته است.
با توجه به اشتراكهای موضوعی جواهرنامهها با آثار پزشكی، داروشناسی و گیاه ـ داروشناسی، گاه تشابهات و نزدیكیهایی بین این آثار دیده میشود. از دیگر سو، این اشتراك موضوعی باعث شده است تا پارهای از نخستین آگاهیهای دانشمندان دوره اسلامی در باره خواص دارویی كانیها، نه در كتابهای جواهر و احجار، كه در آثار داروشناسی یافت شود. یكی از مهمترین این آثار كتاب هیولی الطبّ فیالحشائش و السموم، ترجمه عربی كتاب دیوسكوریدس*، است كه در آن نزدیك به یكصد كانی شرح داده شده است ( رجوع کنید به ص 399 به بعد).
به طور كلی، در باره كانیها و سنگهای قیمتی، آثار موجود بر دو دستهاند: آثاری كه فقط بخش یا بخشهایی از آنها در باره این موضوع است، و آثاری كه به كانیها اختصاص دارند، كه یا ترجمهاند (از یونانی، عربی و دیگر زبانها) یا تألیف.
جواهرنامههای عربی. از جمله آثار دسته نخست، رساله نوزدهم از مجموعه رسائل اخوانالصَّفا(تألیف قرن چهارم) است كه در آن به چگونگی تكوین اینگونه كانیها پرداخته شده (رجوع کنید به ج 2، ص 87 ـ119) و در باره چند نمونه از مهمترین آنها، از جمله زمرد و زبرجد (همان، ج2، ص109)، گزارشی آمده است. ظاهراً این بخش از رسائل اخوانالصّفا مفصّلترین نوشته در باره «جواهر» در میان دسته نخست از آثار عربی است. از دیگر آثار این دسته، فصل چهارم كتاب المرشد الی جواهرالاغذیه و قُوی المفردات من الادویه نوشته ابوعبداللّه محمدبن سعید تمیمی (زندگی در قرن چهارم) و فصل 49 از كتاب اُنموزجُ العلوم طِباقاً للمفهوم است (در باره این كتاب رجوع کنید به آلوارت، ج 1، ص25ـ26).
از مجموعه آثار دسته دوم به زبان عربی، از لحاظ تاریخی، نخست آثار ترجمه شده از نویسندگان یونانی یا منسوب به آنها اهمیت دارند. نخستین اثر، كتاب خواصالاحجار و نقوشها منسوب به هرمس است (در باره این كتاب رجوع کنید به همان، ج 5، ص 491ـ492؛ سزگین، ج 4، ص 39ـ40). همچنین است كتابالاحجار*یا كتاب نعت الاحجار ارسطو ( رجوع کنید به ریتر، ص 2ـ3) كه متن سریانی آن نیز وجود داشته است ( رجوع کنید به سزگین، ج 4، ص 103). به افلاطون نیز جواهرنامه ای منسوب است كه تنها ترجمه فارسی آن باقی مانده است (رجوع کنید به ادامه مقاله). از میان آثار موجود به زبان عربی، كهنترین جواهرنامه، كتابالجواهر و الاحجار یا كتابالاحجار و الخِرَز و منافعِها تألیف عطارد بن محمدحاسب*، منجم بغدادی (متوفی 206) است و به نوشته عماد عبدالسلام رئوف (ص 73)، كتاب خواصالاحجار حنینبن اسحاق (در باره این كتاب رجوع کنید به سلان، ص 500) عملاً تحریری از كتاب عطارد، به جز مقدمه آن، است. عماد عبدالسلام رئوف (ص 73ـ97) بسیاری از شباهتهای متنی- تصویری این دو كتاب را نشان داده است. جواهرنامه كهن دیگر، كتابالاحجار كِندی (متوفی 256) میباشد كه موجود است (رجوع کنید به ششن، ص 707ـ 708). تقریباً مقارن تألیف كتاب كندی، یحییبن ماسویه (متوفی 243) كتابالجواهر و صفاتها را در معرفی 21 مادّه كانی نوشت. همچنین رساله كوتاهی از جابربن حیان*با عنوان كتابالاحجار موجود است (رجوع کنید به سزگین، ج 4، ص 235).
حسنبن احمد، مشهور به ابنحائك (متوفی 334)، كتاب الجوهرتین العتیقتین المائعتین من الصفراء و البیضاء را نوشت (برای آگاهی از فصول كتاب رجوع کنید به سترستین، ص 96ـ 98) كه در آن به تفصیل به بررسی طلا و نقره پرداخته است ( رجوع کنید به ابنحائك، ص 15 ـ 65). از صاحببن عباد (متوفی 385) نیز اثری با عنوان كتابالاحجار موجود است (ششن، ص 533). در قرن چهارم، ابوجعفر احمدبن ابراهیمبن خالد جزار قیروانی (مشهور به ابن جزار، متوفی 369) كتابالاحجار را تألیف كرد كه به جز نقلقولهایی از آن در چند كتاب، چیز دیگری از آن نمانده است ( رجوع کنید به سزگین، ج 3، ص 306).
مشهورترین اثرِ قرن پنجم، كتابالجماهر فیمعرفه الجواهر ابوریحان بیرونی است ( رجوع کنید به بیرونی*، ابوریحان، بخش 5: كانیشناسی). در قرن ششم، محمدبن عبدالملكبن زهر (متوفی 595)، از خاندان ابنزهر*، تفسیر مختصر منافعالاحجار لارسطاطالیس را تألیف كرد كه از آن نسخهای موجود است (رجوع کنید به ششن، ص 741).
در اوایل قرن هفتم، شهابالدین ابوالعباس تیفاشی اثر مشهور خود را در معرفی سنگهای گرانبها، با عنوان ازهارالافكار فی جواهرالاحجار، تألیف كرد. این كتاب اثر مهمی در جواهرنامههای پس از خود گذاشت، به گونهای كه برای مثال، جواهرنامه بیلكبن محمد قبچاقی، كنزالتجار فی معرفه الاحجار (تألیف 681)، عملاً تحریر جدیدی از كتاب تیفاشی است (رجوع کنید به بیلك قبچاقی*). در اواخر قرن هفتم، عزالدین ابراهیم سویدی *كتاب خواصالاحجار من الیواقیت و الجواهر را تألیف كرد (در باره این كتاب رجوع کنید به آلوارت، ج 5، ص 491؛ نیز رجوع کنید به ششن، ص 84). مهمترین جواهرنامه قرن هشتم نخبالذخائر فی احوال الجواهر، تألیف ابناكفانی*(متوفی749)، است. در همین قرن، شمسالدین محمدبن محمد دمشقی رساله فی الاحجار را تألیف كرد ( رجوع کنید به ششن، ص 522).
مهمترین جواهرنامه قرن نهم المقاصد السنیه لمعرفه الاجسام المعدنیه ، تألیف تقیالدین احمدبن علی مَقریزی*، تألیف در 821 است ( رجوع کنید به دانشپژوه، فهرست نسخههای خطی كتابخانه مركزی دانشگاه تهران ، ج10، ص 1709). كتاب مجهولالمؤلفی نیز به نام ریاضه الافكار فی خواصالجواهر و الاحجار وجود دارد كه در همین قرن نوشته شده است(رجوع کنید به سلان، ص500 ـ501). دیگر جواهرنامه این قرن دُرّ الانوار فی اسرار الاحجار، تألیف عیسی مرجوشی، است (رجوع کنید به جوهری نیشابوری، پیوست 1، ص 38). همچنین، جلالالدین سیوطی المقاله الیاقوتیه فی انواع الجواهررا تألیف كرده است(رجوع کنید به همانجا).
از قرن یازدهم، این جواهرنامهها را میشناسیم: تحلیه البصائر للتمشیه علی الجواهر، تألیف احمد شناوری (متوفی 1025؛ رجوع کنید به جوهری نیشابوری، پیوست 1، ص 39)؛ جواهرنامهای مجهولالمؤلف به نام سرّالاسرار فی معرفه الجواهر(سلان، ص 501)؛ و قَطْفالازهار فی خصائصالمعادن و الاحجار از احمدبن عوض مغربی (ابنماسویه، مقدمه عماد عبدالسلام رئوف، ص 5، پانویس 1).
یكی از آخرین جواهرنامههای موجود عربی، الاحجار و المعدنیات تألیف حاج احمدخان سرتیپ كبابی شیرازی است كه در قرن سیزدهم در ایران تألیف شده است (رجوع کنید به دانشپژوه، فهرست نسخههای خطی كتابخانه مركزی دانشگاه تهران ، ج 17، ص 359). از تاریخ تألیف این جواهرنامهها خبری نداریم: جواهرالاسرار فی معارفالاحجار از شیخ علاءالدین قمری (همان، ج 8، ص 743)، كتاب اللا´لی المضیه فی خواصالجواهر و الاحجار الملوكیه از مؤلفی ناشناس (سلان، ص500) و نزهه الابصار فی خواصالاحجار از مؤلفی ناشناس (ششن، ص 921).
جواهرنامههای فارسی. آثار فارسی متعددی وجود دارد كه بخشهایی از آنها به معرفی و شناسایی سنگهای گرانبها اختصاص یافته است، از جمله طبیعیات دانشنامه علائی تألیف ابنسینا (ص 73ـ77)، فرّخنامه تألیف جمالی یزدی (تألیف اواخر قرن ششم؛ ص 188ـ209)، جامعالعلوم فخرالدین رازی (ص 319ـ324) و نوادرالتبادر لتحفه البهادر از شَمسالدین دُنیسری (ص 151ـ163).
آثاری كه به زبان فارسی، از قرن نهم به بعد در شبهقاره هند و پاكستان در باره جواهرات و جواهرنامهها پدید آمد، به مراتب بیش از آن چیزی است كه تا پیش از آن در زبان فارسی موجود بود. از جمله متون چند دانشی این دوره، كه بخش بزرگی از آنها به سنگهای گرانبها اختصاص دارد، جواهرالعلوم همایونی است كه محمدفاضلبن علی سمرقندی آن را در دوران پادشاهی همایون بابری و در حدود 962 تألیف كرده است (عبدالمقتدر، ج 9، ص 144ـ150). مهمترین اثر در گروه آثار چند دانشی، كه بزرگترین حجم را به این موضوع اختصاص داده، گنج بادآورده صاحبقرانی تألیف حكیم اماناللّهخان كابلی (متوفی 1046) است (رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3662). كتاب دیگر در این زمینه، عقول عَشره از محمد براری امیبن جمشیدبن جباری، تألیف 1047 (در دوران حكومت شاه جهان) میباشد (عبدالمقتدر، ج 9، ص 169ـ170). در چند كتاب دیگر نیز بخشهایی در باره سنگهای گرانبها وجود دارد كه البته از تاریخ تألیف آنها خبر نداریم ( رجوع کنید به دانشپژوه، 1339 ش، ص 228ـ231؛ اته، ج 1، ستون 1292ـ1293).
در میان آثاری كه اختصاصاً برای معرفی سنگهای قیمتی تألیف شدهاند، یكی احجار هرمس است كه عیناً ترجمه فارسی خواصالاحجار و نقوشها منسوب به هرمس میباشد (برای آگاهی از این ترجمه فارسی رجوع کنید به دانشپژوه، فهرست نسخههای خطی كتابخانه مركزی دانشگاه تهران ، ج 8، ص 46ـ50؛ نیز رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3806). ترجمه فارسی متنی منسوب به افلاطون با عنوان جواهرنامه نیز امروزه در دست است، اگرچه از متن واسط، كه قاعدتاً باید به زبان عربی باشد، اطلاعی نیست ( رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3816). كهنترین اثر فارسی در باره جواهرات، مقالهای از نصربن یعقوب دینوری، دانشمند و نویسنده قرن چهارم، بوده كه ابوریحان بیرونی (ص 103) بهصراحت به فارسی بودن آن اشاره كرده است.
كهنترین جواهرنامه فارسی موجود، كه اختصاصاً به معرفی سنگهای گرانبها پرداخته، جواهرنامه نظامی است (رجوع کنید به جواهرنامه نظامی*). از ازهارالافكار تألیف تیفاشی*، كه حدود نیم قرن پس از جواهرنامه نظامی تألیف شده است، ترجمهای فارسی از مترجمی نامعلوم وجود دارد (ایوانوف ، ص 748؛ استوری ، ج 2، بخش 3، ص 449). در تمامی این جواهرنامهها و نیز جواهرنامههایی كه پس از این به فارسی تألیف شدهاند، نقلقولی از الجماهر بیرونی دیده میشود (رجوع کنید به دانشپژوه، 1353 ش، ص 119ـ127).
دو جواهرنامهای كه با نام تنسوخنامه به فارسی تألیف شدهاند، متعلق به قرن هفتماند. یكی، تنسوخنامه ایلخانی از نصیرالدین طوسی و دیگری، تنكسوقنامه رشیدالدین فضلاللّه همدانی (در باره این كتاب رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، مقدمه مینوی، ص 1ـ10). عرایسالجواهر و نفایسالاطایب*، نوشته ابوالقاسم عبداللّه كاشانی، متعلق به پایان قرن هفتم و آغاز قرن هشتم است (چاپ ایرج افشار، تهران 1345 ش؛ نیز رجوع کنید به تنسوخنامه ایلخانی*). شگرفنامه ایلخانی (رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3866) جواهرنامه دیگری است از مؤلفی مجهول و احتمالاً متعلق به دوره ایلخانان. در اوایل قرن نهم، حاجیزین عطار جواهرنامه خود را تألیف كرد ( رجوع کنید به همان، ج 5، ص 3818). به نظر میرسد جواهرنامه منسوب به زینالدین محمد جامی (رجوع کنید به همان، ج 5، ص 3816)، همین كتاب باشد. دیگر جواهرنامه قرن نهم، گوهرنامه تألیف محمدبن منصور دشتكی (چاپ شده در فرهنگ ایران زمین ، ج 4) است.
محمداشرف حسینی رستمداری در قرن دهم جواهرنامه همایونی را به نام ظهیرالدین محمد بابر و پسرش همایون تألیف كرد (در باره این كتاب رجوع کنید به عبدالمقتدر، ج 11، ص 83 ـ84؛ نیز رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3821). جواهرنامه حكیم محمدبن مبارك قزوینی نیز در همین قرن تألیف شد (رجوع کنید به استوری، ج 2، بخش 3، ص 452؛ منزوی، ج 5، ص 3819). معرفت جواهر از محمد دایم احتمالاً در اوایل قرن یازدهم تألیف شده است (رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3919). در قرن یازدهم، رشیدای عباسی مهمترین مثنوی زبان فارسی را در باره سنگهای گرانبها با نام جواهرالاسرار در هشت باب و سه هزار بیت سرود (رجوع کنید به همان، ج 5، ص 3815). در این قرن، همچنین تعدادی از مهمترین جواهرنامههای فارسی، در شبهقاره هند تألیف شدند، كه عبارتاند از: مجموعه الصنایع از میریحیی یا حكیم فیلسوف مغربی (عبدالمقتدر، ج 11، ص 84- 85؛ اته، ج 1، ستون 1501 ـ 1503)، تكمیلالصناعه (احتمالاً) از مؤلفی نامعلوم (عبدالمقتدر،ج 9، ص 176)، گوهرشناسی از نجمالدین اسكندر حسینی آملی ( رجوع کنید به منزوی، ج5، ص3910) و جواهرنامه حزین لاهیجی (همان، ج 5، ص 3817).
از جواهرنامههایی كه پس از قرن یازدهم تألیف شدهاند، باید از جواهرنامه معینالدین رفیع (رجوع کنید به همان، ج 5، ص3820)، جواهرنامه امینالدینخان حسینی هروی (همان، ج 5، ص 3814) و معرفه الجواهر از محمد باقربن محمدكاظم شریف كاخْكی (همان، ج 5، ص 3919) یاد كرد. جواهرنامه های متعددی نیز وجود دارد كه از نام مؤلف آنها اطلاعی در دست نیست (برای گزارشی در باره آنها رجوع کنید به همان، ج 5، ص3820ـ 3821؛ دانشپژوه، فهرست نسخههای خطی كتابخانه مركزی دانشگاه تهران ، ج 9، ص 854؛ اته، ج 1، ستون 1500). چند نسخه خطی از جواهرنامهای مجهولالمؤلف با ساختاری در دوازده باب باقی مانده است كه تألیف آن را گاه به ابوالبركات نیشابوری (رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3820) و گاه به خواجه نصیرالدین طوسی (رجوع کنید به بینش، ص 188ـ190) نسبت دادهاند.
تا تألیف كتابهایی براساس دانش جدید جواهرشناسی در ایران، دو كتاب دیگر نگاشته شد: نخست، جواهرنامه یا احجار گرانبها تألیف شخصی فرانسوی به نام رامبوسن كه محمدكاظم، از شاگردان مدرسه دارالفنون تهران، آن را به فارسی ترجمه كرد ( رجوع کنید به افشار و دانشپژوه، ج 2، ص 196ـ197؛ منزوی، ج 5، ص 3819ـ3820)؛ دوم، جواهرنامه تألیف عباس اقبال آشتیانی ( رجوع کنید به افشار، ص 277).
(26) ـ Abdul Muqtadir, Catalogue of the Arabic and Persian manuscripts in the Oriental Public Library at Bankipore , Patna, IX , 1925, XI,1927; (27) W. Ahlwardt, Verzeichniss der arabischen Handschriften der koniglichen Bibliothek zu Berlin , Berlin 1887-1899; (28) Hermann Ethe, Catalogue of Persian manuscripts in the Library of the India Office, Oxford 1903-1937; (29) Vladimir Ivanov, Concise descriptive catalogue of the Persian manuscripts in the collection of the Asiatic Society of Bengal, Calcutta 1985; (30) Helmut Ritter, "Orientalische Steinbucher", Istanbuler Mitteilungen , vol.3 (1935); (31) Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Leiden 1967- ; (32) M.Le Baron de Slane, Catalogue des manuscrits arabes, Paris 1883-1895; (33) Charles Ambrose Storey, Persian literature: a bio-bibiographical survey , vol.2, pt. 3, Leiden 1977; (34) Karl Vilhelm Zettersteen, Die arabischen, persischen und turkischen Handschriften der Universitatsbibliothek zu Uppsala , Uppsala 1930.