responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5111

 

جنگهای ‌صلیبی‌ (1) ، مجموعه ‌جنگهای ‌مسیحیان‌ غرب ‌اروپا با مسلمانان ‌بخشهایی ‌از جهان ‌اسلام‌ بین ‌سده ‌پنجم ‌و هفتم‌/ یازدهم ‌و سیزدهم‌. این ‌جنگها به ‌دعوت‌ مقامات‌ كلیسای‌ كاتولیك ‌رومی ‌و همراهی‌ و حمایت ‌امپراتور روم‌ شرقی‌، با اعلام ‌هدف‌ آزادسازی ‌بیت‌المقدّس (اورشلیم‌) و زادگاه‌حضرت‌مسیح‌علیه‌السلام ‌و دیگر معالم‌ مسیحی‌در فلسطین‌از دست‌مسلمانان ‌و ایجاد دولتهای ‌صلیبی‌در نقاط ‌مختلف ‌فلسطین ‌صورت ‌گرفت‌. جنگهای‌صلیبی‌مجموعاً هشت‌بار به ‌وقوع‌ پیوست‌. اروپاییان ‌دست‌ یافتن ‌به ‌ثروتهای‌ عظیم‌شرق ‌را مطمح‌ نظر داشتند و رسیدن ‌به ‌اهداف ‌اقتصادی ‌و اجتماعی ‌نتایجی ‌بسیار مهم‌ و تأثیرات ‌متقابل ‌زیادی ‌بر طرفین‌ جنگ‌ داشت‌.

1) گزارش ‌منابع‌. منابع ‌و مطالعات ‌در باره ‌جنگهای ‌صلیبی‌ــ كه‌ مناطق‌ وسیعی‌ از اروپا و شام ‌و تركیه ‌و مصر و شمال ‌افریقا را دربرگرفت‌ و در آن‌اقوام ‌و طوایف ‌مختلفی ‌با زبانها و معتقدات‌و باورها و انگیزه‌های‌گوناگونی‌شركت‌كردند ــ بسیار زیاد است‌و مورخان‌و محققان‌، با اهداف‌و انگیزه‌ها و سلایق‌مختلف‌و به‌اقتضای‌زمان‌، به‌جنبه‌ای‌از این‌جنگها پرداخته‌اند.

اجمالاً منابع‌در این‌باره‌را می‌توان‌به‌دو دسته‌اسلامی ‌و غیراسلامی‌، و هر دسته ‌را نیز به‌ دو مجموعه ‌قدیم ‌و جدید تقسیم‌كرد. بدیهی‌است‌كه‌تحلیلهای‌مؤلفان‌هر دسته‌، متأثر از دیدگاه‌آنهاست‌و از این‌رو، تحلیلها و آثارشان‌، متفاوت ‌و بعضاً مغایر یا برعكس‌است‌. مثلاً، كشیشان‌ و مورخان ‌غربی ‌، كه‌با سپاهیان‌صلیبی‌وارد شرق‌شدند، این‌جنگها را نوعی‌جهاد مقدّس‌تلقی‌می‌كردند، اما مورخان‌ مسلمان‌ آن‌ را تجاوز به‌ سرزمینهای‌ اسلامی ‌می‌دانستند.

چون ‌این ‌نبردها میان ‌مسلمانان ‌و اروپاییان ‌مسیحی‌ درگرفت‌، توجه ‌به ‌منابع ‌غربی‌، به ‌ویژه ‌نوشته‌های ‌كشیشان‌متنفذ در دربار پادشاهان‌غربی‌، كه‌از اوضاع‌منطقه‌و حوادث‌روزگار خود آگاه ‌بودند، مهم‌ است‌. بیشتر این ‌نوشته‌ها به‌ زبانهای ‌رومی‌، یونانی‌، لاتینی‌، سریانی ‌و ارمنی ‌است‌. سهیل‌ زكار، مورخ‌معاصر سوری‌، در الموسوعه ‌الشامیه ‌فی ‌تاریخ ‌الحروب ‌الصلیبیه‌، ترجمه ‌عربی‌ آنها را آورده ‌است‌.

مهم‌ترین ‌منابع ‌غربی ‌كه ‌ترجمه‌ عربی ‌آنها موجود است ‌و رویدادهای ‌جنگهای‌ صلیبی ‌در آنها ثبت‌ شده ‌است‌، عبارت‌اند از: أعمال‌ الفرنجه و حجاج‌ بیت‌المقدس‌، از نویسنده‌ای‌ ناشناس‌، كه‌ بعدها اساس‌ بسیاری‌ از كتابهای ‌تاریخ ‌جنگهای‌ صلیبی ‌گردید؛
تاریخ ‌الفرنجه ‌الذین ‌استولوا علی‌ القدس‌، اثر رمون‌ آگیلری‌، كه ‌شاهد حوادث ‌نخستین‌ حمله ‌صلیبی ‌بود؛
الالكسیاد، اثر آنا كومننا، دختر امپراتور بیزانس‌ آلكسیوس‌ كومننوس؛
تاریخ ‌اورشلیم‌، اثر آلبر اكسی‌ آلمانی‌، كه ‌وقایع ‌نخستین ‌حمله ‌صلیبی ‌را نوشت‌؛
الاستیطان ‌الصلیبی ‌فی ‌فلسطین‌، اثر فوشه‌ شارتری‌؛
تاریخ ‌الاعمال ‌التی‌ تمت ‌فی ‌بلاد ماوراءالبحر، اثر برجسته ‌و مفصّل ‌ویلیام ‌صوری‌؛
حیاه ‌القدیس ‌لویس، اثر ژان ‌دو ژوئانویل، كه‌ همراه ‌لوئی‌، پادشاه ‌فرانسه‌، در حمله‌اش ‌به ‌مصر و شام‌ بود و خاطراتش ‌را به ‌دقت‌ نوشت‌.

در دوره‌متأخر نیز مورخان‌اروپایی‌و امریكایی‌كتابهایی‌در این‌باره‌نوشته‌اند كه‌در میان‌آنها تاریخ ‌جنگهای‌ صلیبی‌ اثر رنه ‌گروسه‌ و تاریخ ‌جنگهای ‌صلیبی، اثر استیون ‌رانسیمان‌ شهرت‌ جهانی ‌دارند. رانسیمان‌ خود نیز گزارشی‌از منابع ‌معتبر اروپایی‌ در این‌باره ‌به ‌دست‌ داده ‌است‌.

منابع‌ متقدم‌اسلامی ‌كه ‌به ‌این ‌جنگها به ‌طور انحصاری‌ و تخصصی‌ بپردازند اندك ‌است‌. غافلگیر شدن ‌مسلمانان‌ در مقابل ‌حملات‌ صلیبیها و تشتت‌ اوضاع‌ جهان‌اسلام‌ و نیز تمایل‌بیشتر مورخان‌اسلامی‌به‌تدوین‌تاریخ‌و حوادث‌بر اساس‌سالشمار و نه‌به‌طور موضوعی‌، مانع‌از آن‌شد كه‌ كتابهای ‌زیادی ‌در این‌باره ‌نوشته ‌شود؛
بنابراین‌، بیشتر مطالب ‌راجع ‌به ‌جنگهای ‌صلیبی ‌در تاریخهای‌ عمومی‌، سیره‌ اشخاص‌، تاریخ ‌شهرها و حتی ‌كتب‌ جغرافیایی ‌آمده ‌و همین ‌امر كار پژوهش‌ در این ‌زمینه‌ را دشوار كرده ‌است‌. در دو قرن ‌اخیر كتابهای‌ تحلیلی ‌و مستندی ‌در باره ‌جنگهای‌ صلیبی ‌تألیف ‌شده ‌است‌.

برخی‌از منابع‌ارزشمند اسلامی‌، كه‌در آنها تا حدودی‌به‌جنگهای‌صلیبی‌پرداخته‌شده‌است‌، عبارت‌اند از: ذیل ‌تاریخ ‌دمشق‌، نوشته ‌ابن ‌قَلانسی ‌كه ‌معاصر نخستین‌ جنگ‌ صلیبی ‌بود و در دمشق‌ به ‌اسناد دسترسی ‌داشت ‌و خود نیز شاهد عینی ‌بود و ازاین ‌رو كتابش‌ از اعتبار و اهمیت ‌فوق‌العاده‌ای‌برخوردار است‌؛
تاریخ‌مدینه‌دمشق‌، اثر ابن‌عساكر؛
كتاب‌الاعتبار، اثر ابن ‌مُنقِذ، كه ‌به ‌هنگام ‌حملات‌ نخستین ‌صلیبی‌ در شام‌ می‌زیسته‌ است‌؛
تاریخ ‌حلب، اثر محمدبن ‌علی ‌حلبی‌ معروف ‌به ‌عظیمی‌، كه‌ شاهد جنگ‌ اول‌ صلیبی‌ بوده‌ است‌؛
الرسائل‌، اثر عبدالرحیم ‌بن‌علی ‌بَیسانی‌*(متوفی‌596)، وزیر صلاح‌الدین ‌ایوبی‌؛
المنتظم‌، تألیف ‌عبدالرحمان ‌ابن‌جوزی‌؛
تاریخ‌ دولت ‌آل‌سلجوق‌، البرق ‌الشامی‌، و الفتح ‌القسی ‌فی ‌الفتح ‌القدسی‌، سه‌ اثر مهم‌ تألیف ‌محمدبن‌ محمد اصفهانی‌ معروف‌ به‌ عمادالدین‌ كاتب‌، سرپرست ‌دیوان ‌انشای‌ صلاح‌الدین ‌ایوبی ‌و شاهد بسیاری ‌از حوادث‌، از جمله ‌نبرد معروف‌حِطّین‌*؛
رحله ‌ابن‌جُبَیر، اثر ابن‌جبیر اندلسی‌؛
مضمار الحقائق ‌و سر الخلائق‌، اثر الملك‌المنصور محمد بن ‌عمربن‌ شاهنشاه‌ایوبی‌(متوفی‌617)؛
الكامل‌فی‌التاریخ‌، و التاریخ‌الباهر فی‌الدوله‌الاتابكیه‌، دو اثر ارزنده ‌ابن‌اثیر، كه‌ خود شاهد بسیاری ‌از حوادث ‌بوده‌ است‌؛
النوادر السلطانیه ‌و المحاسن‌الیوسفیه‌، اثر قاضی‌یوسف‌بن‌رافع‌اسدی‌معروف‌به‌ابن‌شَدّاد؛
مرآه‌الزمان‌فی‌تاریخ‌الاعیان‌، اثر سبط ‌ابن‌جوزی‌؛
بغیه‌ الطلب ‌فی ‌تاریخ ‌حلب‌، اثر ابن‌عدیم‌؛
الروضتین‌ فی ‌أخبار الدولتین ‌النوریه ‌و الصلاحیه‌، و الذیل‌ علی‌الروضتین‌، اثر عبدالرحمان‌ بن ‌اسماعیل ‌مقدسی ‌معروف‌ به ‌ابوشامه‌؛
وفیات‌الاعیان‌، اثر ابن‌خلّكان‌؛
الاعلاق‌ الخطیره‌ (قسم‌الجزیره‌)، اثر ابن‌شداد عزالدین ‌محمدبن‌ علی‌بن‌ ابراهیم‌؛
مفرج ‌الكروب ‌فی ‌أخبار بنی ‌أیوب‌، اثر جمال‌الدین ‌محمدبن ‌سالم‌بن ‌واصل‌ حموی‌.

افزون ‌بر این ‌مورخان‌، كه‌ خود شاهد گوشه‌ای ‌از جنگهای ‌صلیبی‌ بودند، شماری ‌از مورخان قرن‌هشتم‌ و نهم‌، مانند مقریزی‌ و ذهبی‌ و ابن‌تغری ‌بردی‌، به ‌مناسبت‌، جنگهای ‌صلیبی ‌را گزارش‌ و گاه ‌به ‌نكات‌جدیدی‌ اشاره‌كرده‌اند، كه ‌در بررسیهای ‌تاریخی ‌نباید از نظر دور بماند.

برخی ‌مورخان ‌معاصر عرب‌ نیز آثار تحلیلی ‌خوبی‌ در باره‌ این‌ جنگها تألیف ‌كرده‌اند، از جمله ‌این ‌آثار است‌: مجموعه‌ چهار جلدی ‌اثر جوزیف ‌نسیم ‌یوسف‌ در سلسله «مكتبه‌ الحروب ‌الصلیبیه‌»، و مجموعه‌پنجاه‌جلدی‌، الموسوعه‌الشامیه‌فی‌تاریخ‌الحروب‌الصلیبیه‌، چاپ‌سهیل‌زكار.

2) وجه‌ تسمیه ‌و مفهوم‌. تعبیر «جنگ ‌صلیبی‌» معادل ‌واژه ‌انگلیسی‌ Crusade است كه خود از واژه اسپانیایی‌ Cruzada (دارای نشانِ صلیب‌) برگرفته شده است‌، زیرا شركت‌ نندگان‌مسیحی‌در این‌جنگ‌به‌دستور پاپ‌اوربانوس‌ دوم‌(دوره‌پاپی‌: 481ـ492/ 1088ـ1099)، منادی‌این‌جنگها، بر روی‌شانه‌راست‌لباس‌یا زره‌خود نشان‌صلیب‌می‌دوختند. واژه‌Crusade در سده هجدهم‌ ابداع شد كه‌ تاكنون‌ نیز به ‌كار می‌رود (فوشه ‌شارتری‌، ص‌86؛
ویلیام ‌صوری‌، ج‌1، ص 108‌؛
قاسم ‌عبده‌قاسم‌، 1410، ص‌11ـ 12؛
مؤنس‌، ص‌267).

از نظر تاریخی‌، یك ‌قرن ‌بعد از شروع ‌نخستین ‌جنگ‌، در 596/ 1199، در زمان ‌پاپ ‌اینوكنتیوس ‌سوم‌ واژه ‌لاتینی Crucesignati/ Crusesignati به ‌معنای‌«دارای‌نشان‌صلیب‌» پدیدار شد (قاسم ‌عبده‌قاسم‌، 1410، همانجا). ولی ‌در آغاز این ‌نبردها، مهاجمان ‌حُجّاج‌ نامیده ‌می‌شدند (همان‌، ص‌12). مورخان ‌غربی معاصرِ نخستین‌ جنگ‌ صلیبی ‌نیز اغلب ‌از واژه‌هایی ‌چون «سفر حج‌»، «حمله‌»، «سفر به‌ سرزمین ‌مقدّس‌»، «جنگ ‌مقدّس‌»، «حمله ‌صلیب‌»، «حمله ‌عمومی‌»، «طرح‌ عیسی‌ مسیح‌» استفاده ‌كرده‌اند (همانجا).

مورخان‌معاصر اسلامی‌نیز، بی‌توجه‌به‌مضمون‌دینی‌این‌نامگذاری‌، همان‌را پذیرفته‌اند، در حالی ‌كه ‌مورخان ‌مسلمان ‌معاصرِ جنگهای‌ صلیبی ‌مثل‌ ابن ‌قلانسی‌، عمادالدین‌كاتب‌، ابن‌اثیر، ابن‌عدیم‌، ابن‌شداد و ابن‌واصل‌، هیچ‌گاه‌از كلماتی ‌چون ‌صلیبیها و جنگ ‌صلیبی ‌استفاده ‌نكرده ‌و كلمه‌«فرنج‌» یا فرنجه‌(فرنگان‌/ فرنگیان‌) را به‌كار برده‌اند، زیرا فرانسویها بیشترین‌سهم‌را در برانگیختن‌این‌جنگها داشتند (رجوع کنید به صفحات‌ متعددی ‌كه ‌در این‌ مقاله ‌به ‌منابع ‌مذكور در فوق ‌ارجاع‌ شده ‌است‌؛
نیز رجوع کنید به قاسم‌ عبده‌قاسم‌، 1410، ص‌14؛
همو، 1987، ص‌134؛
د. اسلام‌، چاپ ‌دوم‌، ذیل‌ "Crusades" ؛
مؤنس‌، ص‌268؛
یوسف‌، 1981ج‌، ص‌60).

از نظر اصطلاحی‌، مراد از جنگهای ‌صلیبی ‌در میان ‌اكثر مورخان ‌جهان ‌لشكركشیهای‌ پادشاهان ‌مسیحی اروپای‌غربی‌، به‌ویژه‌كشور فرانسه‌، زیر فشار و نفوذ و به‌رهبری‌پاپ‌، از 488 تا 690/1095ـ1291 است‌ كه‌ به ‌بهانه ‌نجات ‌بیت‌المقدّس ‌و مزار حضرت‌ عیسی ‌علیه‌السلام ‌صورت‌ گرفت‌، هر چند قصد واقعی‌ از این ‌جنگها تصرف ‌سرزمینهای ‌اسلامی شرق ‌اروپا (شام ‌و مصر و شمال‌افریقا) و تأسیس‌ دولتهایی ‌برضد ممالك‌اسلامی‌بود (یوسف‌، 1981 ج‌، ص‌43، 48، 57 ـ60؛
حماده‌، ص‌290؛
سالم‌محمد حمیده‌، ج‌1، ص‌22).

بسیاری ‌از مورخان ‌معاصر بر این ‌باورند كه ‌جنگهای ‌صلیبی‌ دارای‌ مفهومی ‌وسیع‌تر، یعنی ‌جنگ‌ و ستیز همیشگی‌ میان ‌شرق‌ و غرب‌، است‌كه‌از كهن‌ترین‌دوران‌شروع‌شده‌(رجوع کنید به علی ‌حریری‌، مقدمه ‌شبارو، ص‌16؛
یوسف‌، 1981ج‌، ص‌37ـ40، 45؛
مطوی‌، 1982، ص‌27؛
حماده‌، ص‌290ـ291) و با گسترش ‌مسیحیت ‌در غرب ‌و سپس ‌ظهور اسلام ‌در سده‌ هفتم‌ میلادی‌ و گسترش‌ آن ‌در شرق‌، این ‌كشمكش‌ جنبه ‌دینی ‌نیز به‌خود گرفت‌و به‌ستیز میان ‌جهان ‌اسلام ‌و عالم ‌مسیحیت ‌بدل ‌گردید (مطوی‌، 1982، همانجا؛
یوسف‌، 1981ج‌، ص 37ـ40).

جنگهای ‌امپراتور بیزانس‌، نیكفوروس ‌فوكاس‌ (در منابع ‌اسلامی‌: نقفور؛
حك: 352ـ 358/963ـ969) و جانشین‌ وی‌، یوحنّای ‌اول‌ ملقب ‌به ‌زیمیسكس‌ (در عربی‌: ابن ‌شِمِشقیق ‌یا شمشقیق‌)، از معروف‌ترینِ این ‌رویاروییها بوده‌است‌(رجوع کنید به برجاوی‌، ص‌47ـ53؛
علی‌عبدالحلیم‌محمود، ص‌120ـ123؛
تدمری‌، ج‌1، ص‌264ـ274؛
عرینی‌، ص‌ 432 به‌بعد). برخی ‌مورخان‌، اكتشافات ‌جغرافیایی ‌غربیان ‌و سپس‌ فعالیتهای ‌استعماری‌ آنها را استمرار همان ‌جنگها می‌دانند (رجوع کنید به فاید حماد محمد عاشور، ص‌99؛
عنان‌، ص‌103). از این ‌رو، نبردهای‌ مسیحیان‌ برضد مسلمانان ‌را در اندلس‌، صِقِلیه‌(سیسیل‌) و جنوب ‌ایتالیا در سده ‌های ‌چهارم‌ـ نهم‌/ دهم‌ـ پانزدهم‌ كه ‌از نظر كلیسا جنبه ‌قداست ‌داشتند (باركر، ص‌17)، نیز جنگهای ‌اروپاییان ‌بر ضد دولت‌عثمانی‌، همدستی‌ امریكا و فرانسه‌ و انگلستان‌ و ایتالیا برضد جهان ‌عرب‌ و مسلمانان‌، تجاوز نیروهای ‌ایتالیا و فرانسه ‌به ‌لیبی ‌و الجزایر و تونس ‌و مغرب‌ در قرن‌ اخیر، و تأسیس‌ رژیم ‌صهیونیستی ‌در فلسطین ‌را تداوم ‌جنگهای ‌صلیبی ‌می‌شمارند (رجوع کنید به مطوی‌، 1982، ص‌ 140؛
حومد، ج‌1، ص‌84 ـ 85). جمله ‌مشهور ژنرال ‌انگلیسی‌، لرد النبی‌ ، پس ‌از شكست ‌عثمانی ‌در جنگ ‌جهانی‌اول‌، هنگامی‌كه‌ در 1335/1917 فاتحانه ‌وارد قدس‌شد، همین ‌نظر را تأیید می‌كند؛
وی‌گفت‌: «اكنون ‌جنگهای ‌صلیبی ‌به ‌پایان ‌رسید» (علی ‌عبدالحلیم‌ محمود، ص‌94؛
قاسم ‌عبده‌قاسم‌، 1409، ص‌141).

معمولاً مورخان‌معاصر، جنگهای ‌صلیبی‌را به ‌هشت‌ جنگ ‌اصلی‌ و چند جنگ‌ فرعی كم ‌اهمیت ‌تقسیم ‌می‌كنند (رجوع کنید به سعید عبدالفتاح‌عاشور، 1986، ج‌1، ص‌437؛
قس‌حومد، ج‌1، ص‌83 ـ 84؛
حتی‌ ، 1985، ص‌636). برخی‌ هم‌ معتقدند كه ‌جریان ‌حوادث ‌به ‌هم ‌پیوسته ‌بوده ‌و بین ‌جنگها مرزبندی ‌دقیق‌ وجود نداشته‌ است‌؛
از این‌ رو در تقسیمی ‌كلی‌تر، جنگهای ‌صلیبی‌ را شامل ‌دو مرحله ‌دانسته‌اند: یكی‌، از سقوط‌ شهرهای‌ اسلامی‌ تا پیشروی ‌صلیبیان ‌به ‌نزدیكی ‌دروازه‌های ‌حلب ‌در 518/ 1124، و دیگری‌، مرحله‌ایستادگی‌مسلمانان‌تا راندن ‌اشغالگران‌در 691/1291، كه ‌مرحله ‌اخیر در چهار دوره ‌صورت ‌گرفت ‌و به ‌نام ‌چهار شهر مشهور شد. برخی ‌نیز جنگهای ‌صلیبی ‌را به‌ سه ‌مرحله‌ تقسیم ‌كرده‌اند (رجوع کنید به زكار، ج‌3، ص‌6ـ7؛
قس‌ حتی‌، 1985، ص‌636ـ637؛
حماده‌، ص‌297 به‌ بعد).

3) عوامل ‌و انگیزه‌ها. مورخان ‌شرقی ‌و غربی ‌در مورد عوامل‌ و انگیزه‌های ‌جنگهای ‌صلیبی ‌به ‌حسب‌ مطالعات ‌و گرایش ‌فكری ‌و اعتقادی ‌خود و احیاناً اقتضائات‌ و ضرورتهای‌ اجتماعی ‌و سیاسی‌، عوامل‌ و دلایل ‌مختلفی ‌مطرح‌ كرده‌اند.

بسیاری‌از مورخان‌غربی‌و برخی‌از مورخان‌معاصر مسلمان‌به‌این‌جنگها صبغه‌مذهبی‌داده‌اند و تعصب‌دینی‌را در رأس‌دلایل‌بروز جنگها دانسته‌اند؛
درحالی‌كه‌، عملكرد كلیسا و سخنان‌پاپها و رفتار مهاجمان‌(رجوع کنید به ادامه‌مقاله‌) به ‌روشنی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ عامل ‌دینی‌، با همه ‌اهمیت ‌آن‌، در این‌ جنگها بیشتر پوشش‌ فریبنده‌ای ‌برای ‌رسیدن‌ به ‌اهداف ‌مادّی ‌و اقتصادی ‌و كشورگشایی ‌بوده ‌است‌(رجوع کنید به حتی‌، 1985، ص‌636؛
یوسف‌، 1981د، ص‌11؛
ناصری ‌طاهری‌، ص‌37ـ40؛
دنسكوی‌ و آگیبالووا، ص‌120). اوضاع‌سیاسی‌جهان‌اسلام‌نیز در فراهم‌شدن‌زمینه‌های‌جنگهای‌صلیبی‌بی‌تأثیر نبوده‌است‌(رجوع کنید به ناصری‌طاهری‌، همانجا).

به ‌نوشته‌شماری‌از مورخان‌، مهم‌ترین‌عامل‌وقوع‌جنگ‌آن‌بود كه‌تركان‌سلجوقی‌پس‌از آنكه‌در اواخر سده‌پنجم‌هجری‌بر شام‌و بیت‌المقدّس‌تسلط‌یافتند، با ساكنان‌مسیحی‌بیت‌المقدّس‌و زوار مرقد حضرت ‌عیسی‌ علیه‌السلام ‌بدرفتاری‌ و به ‌آنان ‌توهین‌ می‌كردند، از ایشان‌عوارض ‌می‌گرفتند و حتی‌ تعدادی ‌از دیرها و كلیساهای ‌منطقه ‌را مصادره‌كردند (رجوع کنید به ویلیام‌صوری‌، ج1‌، ص87 ـ 88؛
ابن ‌عبری‌، 1986، ص123‌؛
حمیدی‌، ص‌198ـ199؛
سعید عبدالفتاح‌عاشور، 1972، ص‌18ـ 21). این‌امر بر مقامات‌ كلیساگران ‌آمد و زمینه‌ساز شروع‌ جنگ‌ شد (رجوع کنید به وات‌، ص77‌؛
شنوده ‌سوم‌، ص28‌؛
گروسه‌، ج1‌، ص‌26ـ 27؛
مطوی‌، 1982، ص 29‌، 34؛
دنسكوی ‌و آگیبالووا، ص125‌ـ 126). اما بیشتر مورخان ‌بر این ‌باورند كه ‌مهم‌ترین ‌عامل ‌سیاسی ‌وقوع ‌جنگهای‌ صلیبی ‌را باید ضعف ‌و انحطاط ‌امپراتوری ‌روم‌* شرقی‌(بیزانس‌) دانست‌. در پی ‌شكست‌ سخت‌ بیزانسیان ‌در نبرد مشهور ملازگرد *(463/1071) از سلجوقیان‌* كه‌ موجب ‌شد بخشهای‌ وسیعی ‌از آسیای‌ صغیر به ‌تصرف‌ سپاهیان ‌سلجوقی‌ درآید و سلجوقیان ‌در مجاورت‌ قسطنطنیه‌ (پایتخت ‌امپراتوری‌ روم‌شرقی‌) قرار گیرند، آلكسیوس‌ كومننوس‌، امپراتور بیزانس‌(حك: 474ـ512/ 1081ـ 1118)، برای‌دفع‌خطر از پایتخت‌خود، و نیز باز پس‌گیری‌سرزمینهایی‌كه‌آنان‌تصرف‌كرده‌بودند، سفیرانی‌نزد پاپ‌ اوربانوس‌دوم‌فرستاد و از وی‌استمداد جست‌. پاپ ‌با این ‌درخواست‌ موافقت ‌كرد از آنرو كه‌ آرزوها و اهدافش‌، متحد شدن ‌كلیسای‌ كاتولیك ‌با كلیسای ‌ارتدوكس‌ شرقی‌، تحقق ‌می‌یافت ‌و بر قدرت ‌و نفوذش‌ در اروپا می‌افزود (رجوع کنید به آستراگورسكی‌ ، ص‌305؛
وات‌، ص‌73ـ74؛
دورانت‌ ، ج‌4، ص 586؛
نوذری‌، ص‌158ـ159، 161). طبقات ‌و گروههای ‌مختلف ‌جوامع‌غرب‌ اروپا نیز هر كدام‌به‌انگیزه‌ای‌در این‌جنگها شركت‌كردند؛
امیران‌و شاهزادگان‌به‌امید كسب‌تیول‌و سرزمین‌جدید برای‌فرمانروایی‌، شوالیه‌ها برای‌این‌كه‌تنها راه‌ارتزاقشان‌جنگ‌و ماجراجویی‌و دفاع‌از اعیان‌و اشراف ‌بود، مردم ‌عادی ‌اروپا كه ‌طبقات ‌ضعیف‌ جامعه ‌را تشكیل ‌می‌دادند و اوضاعی‌رقت‌بار داشتند نیز به ‌امید كسب‌ ثروت‌ و رهایی ‌از بردگی ‌و ستم‌ تیولداران‌، و خلافكاران ‌برای ‌گریز از عدالت‌(سعید عبدالفتاح‌عاشور، 1972، ص‌30ـ33؛
فاید حمادمحمد عاشور، ص‌104ـ105؛
سالم‌محمد حمیده‌، ج‌1، ص‌42ـ44، 46؛
قاسم ‌عبده‌قاسم‌، 1410، ص‌62، 68ـ70، 75ـ76).

بدون ‌شك ‌یكی ‌از مهم‌ترین‌عوامل‌وقوع‌جنگ‌، اوضاع‌بد اقتصادی‌و اجتماعی‌غرب‌اروپا بود. مردم ‌غرب ‌اروپا در اواخر سده ‌پنجم‌/ یازدهم ‌دچار خشكسالی‌، طوفان‌، سیل‌، قحطی‌، بیماری های ‌واگیر و غیره‌ بودند. این ‌بحران‌ شدید در سایه ‌نظام ‌فئودالی‌، باعث ‌درگیری‌ میان ‌امیران ‌و تیولداران ‌بر سر تصاحب‌زمینهای‌یكدیگر می‌شد و كارگران‌و كشاورزان‌و بردگان‌تاوان‌آن‌را می‌پرداختند. در چنین‌ اوضاعی‌ مردم ‌فرانسه‌ دعوت‌ پاپ ‌و واعظان‌ كلیسا را به ‌شركت‌ در جنگی ‌مقدّس‌ به ‌امید وعده‌های‌آنان‌به‌زندگی‌بهتر، رهایی‌از فقر و بردگی‌، و كسب‌ثروت‌و نیز زیارت ‌سرزمین ‌موعود در فلسطین‌، آمرزش ‌گناهان ‌و گاه ‌نیز برای ‌كسب‌ شهرت‌ یا ماجرا جویی ‌اجابت ‌كردند (رجوع کنید به برجاوی‌، ص‌70ـ 78؛
گریمبرگ‌ ، ج‌4، ص‌231ـ232؛
سعید عبدالفتاح ‌عاشور، 1972، ص‌14، 23ـ30؛
مایر، ص‌27ـ29).

حاكمان ‌سه‌ جمهوری‌ ایتالیا یعنی ‌ونیز، جنووا و پیزا كه ‌دارای ‌قدرتمندترین ‌ناوگانهای ‌بازرگانی‌ آن‌ زمان ‌بودند، از تشویق‌ كنندگان ‌اصلی‌ پاپ ‌بودند، تا از این ‌طریق ‌بر تجارت ‌دریایی ‌دریای ‌متوسط‌(مدیترانه‌) تسلط‌ یابند و سودی‌ كلان ‌از انتقال ‌سپاهیان ‌كسب‌ كنند، بندر هایی ‌در سواحل‌شرقی‌و جنوبی‌دریای‌مدیترانه‌(شام‌و مصر) به‌دست‌آورند و امتیازات‌تجاری‌و انحصاری ‌نصیبشان‌ شود (دورانت‌، همانجا؛
نیز رجوع کنید به فاید حمادمحمد عاشور، ص 105ـ109).

اوضاع‌ جهان‌ اسلام ‌در آستانه‌ جنگهای‌ صلیبی‌. در سده‌ پنجم‌/ یازدهم‌، جهان ‌اسلام ‌به ‌دو بخش‌ بزرگ‌ تقسیم ‌شده‌ بود؛
بخش ‌شرقی ‌آن ‌را خلفای ‌عباسی‌ در بغداد و بخش‌ غربی‌ آن ‌را خلفای ‌فاطمی ‌در قاهره‌ اداره ‌می‌كردند. میان ‌این ‌دو بخش‌ همواره‌ كشمكش‌ وجود داشت ‌و این ‌امر هر دو حكومت‌ را ضعیف‌ و آسیب‌پذیر كرده‌ بود. امیران ‌و خاندانهای ‌حكومتگر مناطق‌ مختلف ‌جهان‌ اسلام‌ نیز همواره‌ با یكدیگر در جنگ‌ و ستیز بودند و توجهی‌ به ‌خطر دشمنان‌ خارجی ‌نداشتند (قاسم‌عبده‌قاسم‌، 1410، ص‌94؛
علی‌ سیدعلی‌ محمود، ص‌44ـ 45؛
سالم‌محمد حمیده‌، ج‌1، ص‌36ـ37؛
برای‌ اطلاع‌ از اوضاع ‌سیاسی‌شام‌در نیمه‌اول‌سده‌پنجم‌ رجوع کنید به جنزوری‌، 1999، ص‌77ـ 158، 323ـ326).

در 477، سلیمان‌بن‌ قُتُلْمِشْ *سلجوقی‌ شهر انطاكیه ‌را به‌ نام‌ سلطان‌ ملكشاه‌سلجوقی‌فتح‌كرد. سپس‌، نواحی‌مختلف‌آسیای‌صغیر را به‌قلمروی‌خویش‌افزود و دولت‌سلجوقیان‌روم‌را تأسیس‌كرد. سپس‌سلجوقیان‌و دودمان‌مستقل‌دانشمندیان‌بر پاره‌ای‌دیگر از شهرهای‌آسیای‌صغیر چیره‌شدند (رجوع کنید به ابن‌عدیم‌، ج2‌، ص‌86ـ89؛
سعید عبدالفتاح ‌عاشور، 1972، ص 48‌ـ49؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌72). سلیمان ‌در 479، در جنگ ‌با تاج‌الدوله ‌تُتُش‌* بن‌ الب‌ارسلان‌ بر سر تصرف‌ حلب‌ كشته ‌شد و به ‌این ‌ترتیب ‌آسیای‌ صغیر از وجود فرمانروایی ‌نیرومند كه ‌می‌ توانست ‌سلجوقیان ‌را در برابر خطر صلیبیان‌رهبری‌كند، محروم‌شد (فاید حماد محمد عاشور، ص82‌ـ84). ملكشاه‌ كه ‌از دو دستگی‌ و نزاع ‌در خاندان ‌سلجوقی‌ و نیز تسلط‌ برادرش‌، تتش‌، بر سرزمین ‌شام ‌احساس‌ نگرانی ‌می‌كرد، در 479 به ‌حلب ‌لشكر كشید، آنجا را فتح‌ نمود و به ‌حاجب‌ وفادارش‌، قسیم‌الدوله‌آق‌سنقر مؤسس‌خاندان‌حكومتگر زنگی‌، سپرد. انطاكیه‌را نیز از وزیرِ سلیمان‌بن‌قتلمش‌تحویل‌گرفت‌و به‌سردار خود، یاغی‌سیان‌تركمانی‌، واگذار كرد (ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌99ـ102؛
زنكی‌، ص‌47ـ 48؛
فاید حمادمحمد عاشور، ص‌83).

با مرگ‌ ملكشاه‌، منازعه ‌قدرت‌ میان ‌چهار فرزند خردسالش ‌درگرفت‌ و طی ‌چند سال‌، حكومت‌ عظیم‌ سلجوقیان ‌به ‌پنج ‌دولت‌ كوچك‌ تجزیه ‌شد (رجوع کنید به حسینی‌، ص‌71 به ‌بعد؛
علی ‌عبدالحلیم‌ محمود، ص‌230ـ231؛
علی‌ سیدعلی ‌محمود، همانجا؛
حسین‌امین‌، ص‌116ـ 118). این ‌منازعه ‌افزایش ‌نیز پیدا كرد و تا زمان ‌شروع ‌اولین‌حمله‌صلیبی‌ادامه‌یافت‌(رجوع کنید به ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌119ـ121). از سوی‌دیگر در دوران‌خلافت‌مستنصر باللّه ‌فاطمی‌، ابن ‌بادیس‌ زیری‌ تونس ‌را از سیطره‌ فاطمیان ‌خارج‌ كرد و در 469 سلجوقیان‌، دمشق ‌و بیت ‌المقدّس ‌و سایر مناطق ‌فلسطین ‌را از حوزه‌ تسلط ‌فاطمیان ‌بیرون ‌آوردند (مطوی‌، 1982، ص‌15ـ16). پس‌از مرگ ‌مستنصرباللّه‌(487) با بروز اختلاف‌ بین ‌دو فرزندش‌، دولت ‌فاطمی ‌رو به‌ ضعف‌ نهاد (رجوع کنید به قلقشندی‌، ج‌13، ص‌236ـ237؛
ابن‌تغری‌ بردی‌، ج‌5، ص‌142ـ 145).

در مناطق‌ اروپایی‌، در 484/1091، جزیره ‌صقلیه (سیسیل‌) بر اثر اختلافات ‌مسلمانان ‌به ‌دست ‌نورمانها افتاد (رجوع کنید به ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص‌193ـ 198). در سده ‌پنجم ‌هجری‌، پس‌ از سقوط ‌امویان ‌اندلس‌، حكومتهای‌ ملوك ‌الطوایف ‌در اندلس‌ شكل ‌گرفت‌. آلفونسوی‌ ششم‌ فرمانروای‌ مسیحی‌ قشتاله‌(كاستیل‌)، به‌ شهر طُلَیطُلَه (تولدو) حمله ‌و آنجا را در 478 تصرف‌ كرد. این ‌پیروزی‌ سرآغاز برتری‌ مسیحیان ‌بر مسلمانان ‌در اندلس‌ به ‌شمار می‌آید (رجوع کنید به همان‌، ج‌10، ص‌272؛
مطوی‌، 1982، ص‌18ـ19؛
فاید حماد محمد عاشور، ص‌120). علاوه‌ بر تشتت‌ و اختلافات ‌سیاسی‌، در سده ‌پنجم ‌رقابتهای ‌شدیدی ‌میان‌ پیروان ‌مذاهب‌ مختلف ‌اسلامی‌نیز وجود داشت‌(رجوع کنید به ناصری‌طاهری‌، ص‌51 ـ54). در همان ‌زمان‌، اسماعیلیان ‌اَلَموت‌ به ‌رهبری‌ حسن ‌صباح‌ به ‌اوج‌ قدرت‌ خود رسیدند و تلاشهایی ‌برای‌ متحد شدن‌ با مسیحیان‌ نیز كردند كه ‌در تضعیف‌ جهان ‌اسلام ‌اثری‌ بزرگ‌ داشت‌ (رجوع کنید به علی‌عبدالحلیم‌محمود، ص‌234؛
مطوی‌، 1982، ص‌21ـ23). به‌ این ‌ترتیب‌، اواخر قرن‌پنجم‌، روزگار تفرقه‌، تشتت‌، دشمنی‌، ضعف‌، هرج ‌ومرج‌، جنگ ‌و خونریزی ‌داخلی ‌و درگیریهای ‌مذهبی ‌در جهان ‌اسلام‌ بود.

مقدمات ‌نخستین‌ جنگ‌. بسیاری‌ از مورخان ‌پاپ ‌گرگوریوس‌ هفتم‌ (دوره‌پاپی‌: 465ـ 478/ 1073ـ 1085) را منادی‌اصلی‌جنگهای‌صلیبی‌می‌دانند، از آنرو كه‌برای‌نخستین‌بار از عبارت‌ «ارتش‌مسیح‌» استفاده ‌كرد و «جنگ‌ مقدّس‌» را مطرح‌ كرد (قاسم ‌عبده‌قاسم‌، 1410، ص‌37؛
زنكی‌، ص‌70). قول‌ دیگر آنست‌ كه ‌در 486/1093، راهبی ‌فرانسوی‌، به ‌نام ‌پیر منزوی‌ (پتر زاهد) به ‌همراه‌ سایر زائران ‌مسیحی‌ به ‌بیت‌المقدّس‌ رفت ‌و ظاهراً از سختگیریها و رفتار موهن‌ و تحقیرآمیز سلجوقیان‌ با زائران ‌مسیحی ‌بسیار خشمگین‌ شد. آنگاه ‌با سیمون، بَطْرك‌ بیت‌المقدّس‌، دیدار كرد و به‌ادعای‌برخی‌مورخان‌، از اوضاع‌رقت‌بار مسیحیان‌و خواستِ سیمون ‌مبنی ‌بر لزوم‌ آزادسازی‌ قدس‌ مطّلع‌ شد و به‌ سیمون ‌قول ‌داد كه ‌این ‌مطالب‌ را در رم ‌به ‌اطلاع‌ پاپ ‌برساند (رجوع کنید به ویلیام ‌صوری‌، ج‌1، ص‌90ـ94؛
وات‌، ص‌66ـ 68؛
زنكی‌، ص‌67ـ 68؛
امین‌، ص‌131). برخی‌ مورخان‌ در صحت‌ این ‌روایت ‌تردید كرده‌اند (رجوع کنید به دورانت‌، ج4‌، ص586‌؛
وات‌، ص‌67ـ 68). در هر صورت‌، پیر منزوی‌ادعا كرد كه‌ حضرت‌ مسیح ‌را در خواب ‌دیده ‌و از سوی ‌او مأمور تبلیغ ‌برای ‌آزادی‌ قدس‌ و یاری ‌مسیحیان ‌كلیسای ‌مقدّسِ قیامت‌ شده‌است‌. پاپ ‌اوربانوس ‌دوم‌ از وی‌ به ‌گرمی‌استقبال‌كرد و به‌او وعده ‌آزاد سازی ‌بیت‌المقدّس ‌و قبر شریف‌ را داد. پیر، سپس‌ به ‌شهرهای ‌مختلف‌ ایتالیا رفت ‌و مردم ‌را به ‌شركت‌ در جنگی ‌مقدّس ‌تشویق‌ كرد؛
عامه‌ مردم ‌و بسیاری‌ از امیران‌ و تیولداران ‌غرب ‌اروپا از این ‌دعوت‌ استقبال ‌كردند (ویلیام ‌صوری‌، ج‌1، ص‌94، 96ـ97؛
زنكی‌، ص 71؛
یوسف‌، 1981ج‌، ص‌65).

پاپ‌، ابتدا مجمع‌ روحانی‌ پیاچنتسا را در صفر 488/ مارس‌1095، در شمال ‌ایتالیا تشكیل ‌داد و از حاضران‌ خواست‌ كه ‌به ‌امپراتوری‌ بیزانس‌ در مقابل ‌مسلمانان ‌سلجوقی‌ كمك‌ كنند. این ‌مجمع ‌به ‌دلایل ‌مختلفی ‌نتیجه‌ بخش ‌نبود (رجوع کنید به شبارو، ص‌96ـ 98؛
قاسم ‌عبده‌قاسم‌، 1410، ص‌92ـ93؛
حاطوم‌، ج‌1، ص‌830؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌103ـ104). وی ‌سپس ‌به ‌فرانسه ‌رفت‌ و در آنجا همه ‌مردان ‌كلیساهای‌ فرانسه ‌و سرزمینهای ‌همسایه ‌را به ‌مجمع ‌روحانی ‌كلرمون‌ (كلرمون ‌فران‌)، در جنوب ‌شرقی ‌فرانسه ‌فراخواند و آنگاه ‌وارد جنوب ‌فرانسه ‌شد. مجمع ‌كلرمون‌ با حضور حدود سیصد اسقف ‌و چهار صد تن ‌از رؤسای‌ دیرها و بعضی ‌امیران ‌ولایات‌، از 18 تا 28 نوامبر 1095/ 17 تا 27 ذیقعده‌488 برپا گردید. در 27 نوامبر، پاپ‌ خطا به‌ مشهور خود را ایراد كرد كه‌ در آن ‌ملتهای ‌مسیحی‌ سراسر اروپا را به ‌جنگ‌ برای ‌بازپس‌گیری‌قدس‌و نجات‌مسیحیان‌مشرق‌زمین‌از دست‌مسلمانان‌فراخواند و تأكید كرد كسانی ‌كه ‌در این ‌جنگها شرك‌ كنند، گناهانشان ‌آمرزیده‌می‌شود، از پرداخت‌جریمه‌خطاهای‌خود معاف‌ می‌شوند و املاك ‌و داراییهایشان ‌به ‌مسئولیت‌ كلیسا نگاهبانی ‌می‌شود. استقبال ‌مردم ‌از سخنان ‌پاپ‌ به‌ حدی‌ بود كه ‌مایه ‌شگفتی ‌خود او هم ‌شد. آدمار مونتی‌ كه ‌اسقف‌ لوپوئی‌ بود، به ‌عنوان ‌نخستین ‌داوطلب ‌شركت‌ در جنگ‌ در برابر پاپ ‌زانو زد و صدها نفر به‌او اقتدا كردند. آنگاه ‌مقرر شد تمام‌ كسانی ‌كه ‌مایل ‌به ‌شركت‌ در این ‌جنگ‌اند، تا پانزدهم‌اوت‌(عید عروج ‌مریم‌ ) آماده ‌و سپس‌ به ‌سوی ‌شرق‌ روانه ‌شوند و در قسطنطنیه ‌تجمع ‌كنند (ویلیام‌صوری‌، ج‌1، ص 97ـ107؛
فوشه ‌شارتری‌، ص79‌ـ 86؛
رانسیمان‌، ج1‌، ص106‌ـ110؛
زنكی‌، ص72‌ـ73). برخی‌، به ‌استناد همین ‌واقعه‌، روز 26 ذیقعده 488/ 27 نوامبر 1095 را سرآغاز جنگهای ‌صلیبی ‌دانسته‌اند (رجوع کنید به فوشه ‌شارتری‌، ص‌79ـ 83؛
قاسم ‌عبده‌قاسم‌، 1410، ص‌9).

4) نخستین‌ جنگ‌ (488ـ490/ 1095ـ1097). این ‌جنگ‌ در دو مرحله (جنگ‌ گروههای ‌عوام ‌و جنگ‌ امیران‌) به ‌شرح‌ ذیل ‌صورت‌ گرفت‌:

الف‌) جنگ ‌گروههای‌ عوام‌. پس‌ از سخنرانی ‌پاپ ‌و به ‌دستور وی‌، عده‌ای ‌از كشیشان ‌و راهبان ‌در غرب‌اروپا شروع‌به‌تبلیغ‌و تشویق‌مردم‌به‌شركت‌در جنگ‌كردند. مشهورترین‌آنان‌پیر منزوی‌، روبر آربریسلی‌ و گوتیه‌ بی‌پول‌ بودند (قاسم ‌عبده‌قاسم‌، 1410، ص‌114ـ 115؛
رانسیمان، ج‌1، ص‌113). بر اثر تبلیغات و مواعظ‌ این ‌كشیشان‌، مردم‌ عامی ‌از جمله ‌كشاورزان ‌و بردگان و حتی كسانی‌كه ‌قبلاً كارشان ‌راهزنی ‌و جرم‌ بود به‌ دعوت‌ پاپ پیوستند، برخی‌نیز زنان‌و كودكان‌را همراه‌آوردند و پانزده‌هزار تن‌بدون‌كوچك‌ترین‌ابزار و تدارك‌جنگی‌و آگاهی‌از نظام‌سپاهیگری‌، از ربیع‌الاول‌تا شوال‌489/ مارس‌تا اكتبر 1096 همراه‌پیر منزوی‌از غرب‌اروپا به‌سوی‌سرزمینهای‌مقدّس‌در شرق‌به‌راه‌افتادند و كسانی‌هم‌بین‌راه‌با آنها همراه‌شدند و سرانجام ‌به ‌ایالت ‌كولونی‌ / كلن ‌رسیدند (فوشه‌شارتری‌، ص‌90؛
برجاوی‌، ص‌94؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌114ـ 115، 121). اما گوتیه ‌با چند هزار نفر فرانسوی‌، پس‌ از عید پاك‌، در مارس‌ 1096/490، بدون ‌درنگ‌ در كولونی‌، از مجارستان ‌و بلغارستان ‌گذشتند و برای ‌تأمین ‌مایحتاج ‌خود به‌ تاراج‌ آبادیها دست ‌زدند و مرتكب ‌فجایعی ‌بسیار در طول‌ مسیرشان‌ شدند. این ‌كارها، البته ‌پیامدهای‌ منفی‌ نیز داشت ‌و به ‌درگیری‌ كشید و شمار زیادی ‌از افراد گوتیه ‌در بلگراد كشته ‌و عده‌ای ‌نیز در یك‌ كلیسا سوزانده‌ شدند. سرانجام‌، گوتیه‌ سفر را ادامه ‌داد و در جمادی ‌الاولی ‌یا رجب‌489/ در مه ‌یا ژوئیه 1096، او و همراهانش‌به‌حومه‌قسطنطنیه‌رسیدند و در همانجا به‌توصیه‌آلكسیوس‌كومننوس‌، امپراتور بیزانس‌(روم‌شرقی‌)، اردو زدند و منتظر افراد و لشكر پیر منزوی ‌ماندند (فوشه‌ شارتری‌، ص‌91؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌122ـ123؛
قاسم ‌عبده‌قاسم‌، 1410، ص‌117؛
برجاوی‌، ص‌94ـ 95).

سپاه ‌پیر منزوی‌ كه ‌به ‌آن‌«ارتش‌خدا» می‌گفتند و در گزارشی‌مبالغه‌آمیز 000 ، 180 نفر بودند (رجوع کنید به كومننا، ص‌13)، از كولونی‌، حركت‌كرد و از سرزمین‌مجارستان‌گذشت‌و در جمادی ‌الا´خره‌489/ ژوئن‌1096 به‌شهر زمون‌ واقع‌در مرز مجارستان‌با روم‌شرقی‌رسید. این‌ شهر همانجا بود كه ‌شماری‌ از افراد گوتیه ‌در آنجا كشته‌ شده ‌بودند، از این‌رو در پی ‌یك ‌مشاجره‌ كم‌ اهمیت‌، نبردی‌ خونین‌ درگرفت‌. چهار هزار نفر از مردم‌ این ‌شهر به ‌خونخواهی‌ كشته ‌شده‌های ‌گروه‌ گوتیه ‌به ‌قتل‌رسیدند، آنها شهر را نیز غارت‌كردند (قاسم‌عبده‌قاسم‌، 1410، ص‌118؛
زنكی‌، ص‌78؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌123ـ124). سپاهیان ‌پیر منزوی‌ سپس‌ به ‌سرزمین‌ روم‌شرقی ‌وارد شدند، بلگراد را غارت‌كردند و به ‌آتش‌ كشیدند و شهر نیش‌ در قلب ‌بالكان ‌را ویران‌كردند كه‌همین‌امر باعث‌خشم‌فرماندار شهر شد و به‌سپاهیانش‌دستور داد آنها را سركوب ‌و تارومار كنند (رانسیمان‌، ج‌1، ص‌124ـ126). پیر پس ‌از این ‌شكست‌، با باقیمانده ‌سپاهش‌ به ‌راه‌ خود ادامه ‌داد و به‌ صوفیه‌ رسید و در آنجا اردو زد، فرستادگان ‌امپراتور به ‌نزدش‌ آمدند و از او تعهد گرفتند كه ‌بیش ‌از سه ‌روز در شهرهای ‌امپراتوری‌ اقامت ‌نكند، در مقابل ‌آنان ‌نیز وعده ‌تأمین ‌غذای‌ سپاهیانش‌ را دادند (برجاوی‌، ص‌95؛
قس‌ رانسیمان‌، ج‌1، ص 126ـ127). سپاه ‌پیر منزوی‌ سرانجام‌ در 8 شعبان‌/ اول ‌اوت ‌به ‌حومه‌ قسطنطنیه ‌رسید. امپراتور در ملاقات ‌با پیر دریافت ‌كه ‌او و سپاهیانش‌ بسیار بی‌تجربه‌اند، از این ‌رو به ‌آنان ‌توصیه‌ كرد كه‌تا رسیدن‌سپاه‌امیران‌و تیولداران‌اروپا صبر كنند ولی‌این‌توصیه‌كارگر نیفتاد، چرا كه ‌نفوذ پیر رو به‌ كاهش‌ بود. چون ‌افراد وی‌ به ‌غارت‌ و تجاوز و تعرض‌ به ‌مردم ‌پایتخت ‌و آبادیهای‌ مجاور دست‌زدند، امپراتور ناگزیر آنان‌را از بوسفور عبور داد و به‌اردوگاه‌سیوتوت‌ (كیبوتوس‌)، نزدیك‌ شهر هلنوپولیس‌ در كرانه‌ جنوبی‌ خلیج‌ نیكومدیا (اِزمیت‌)، منتقل‌ كرد (رانسیمان‌، ج‌1، ص‌127ـ 128؛
یوسف‌، 1981ج‌، ص159‌ـ 162؛
قاسم‌ عبده‌قاسم‌، 1410، ص 118ـ119). گروه ‌گوتیه‌ (فرانسویها)، كه ‌اینك ‌مردمی‌ از ژرمنها و ایتالیاییها نیز با آنها همراه ‌شده ‌بودند، همگی‌ به ‌سپاه ‌پیر منزوی‌ پیوستند. در ماه ‌رمضان‌/ نیمه ‌سپتامبر صلیبیان ‌فرانسوی‌ با پیش‌رفتن‌تا دروازه‌های‌نیقیه‌(ازنیق‌)، پایتخت‌قلیچ‌ارسلان‌سلجوقی‌، به‌غارت‌روستاها و آبادیهای ‌اطراف ‌و كشتار ساكنان ‌آنها كه ‌مسیحی ‌بودند دست‌ زدند. به ‌فاصله‌اندكی‌، ژرمنها و ایتالیاییها (بالغ‌بر شش‌هزار نفر) نیز به‌ فرماندهی‌ راینالد لومباردی‌ دژ مستحكم‌زریگوردون‌/ زیریگوردوس‌ را كه‌جزو قلمرو سلجوقیان‌بود، تصرف‌كردند و آن‌را قرارگاه‌خود ساختند. در پی ‌این ‌تجاوز آشكار، قلیچ ‌ارسلان‌ با سپاهی‌ مجهز، به‌مقابله‌برخاست‌و قلعه‌را پس‌از هشت‌روز محاصره‌، باز پس‌گرفت‌و ژرمنها را قلع‌و قمع‌كرد و راینالد و شمار زیادی‌را به‌اسارت‌گرفت‌. پیر منزوی‌به‌قسطنطنیه‌رفت‌تا از امپراتور كمك‌گیرد اما هرگز بازنگشت‌. تركان‌سپس‌تله‌هایی‌در كنار رود و روستای‌دراكون‌ برای‌سپاهیان‌گوتیه‌و سایر لشكریان‌عوام‌قرار دادند و بیشتر آنان‌از جمله ‌گوتیه ‌در اول ‌ذیقعده 489/ 21 اكتبر 1096 كشته ‌شدند. بازماندگان ‌این‌ گروه‌ با كمك‌ كشتیهای‌ بیزانسی‌ به ‌قسطنطنیه ‌بازگشتند و در حومه‌ شهر اسكان ‌یافتند. بدین‌ترتیب‌، حمله‌عوام‌ با تلفات ‌انسانی ‌بسیار، به‌ شكست‌ انجامید (رجوع کنید به ویلیام ‌صوری‌، ج‌1، ص‌123ـ 130؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌128ـ133).

پس‌از عزیمت‌پیر منزوی‌، سه‌لشكر از ژرمنها به‌رهبری‌مردی‌نه‌چندان‌مشهور به‌نام‌فولكمار (دوازده‌هزار نفر)، گوتشالك‌ ، از مریدان‌پیر (پانزده‌هزار نفر) و یكی‌از اشراف‌زادگانِ مشهور به ‌یاغیگری ‌به‌نام‌امیش‌ (پانزده‌هزار نفر) راهی‌ مشرق‌ زمین ‌شدند ولی‌ بر اثر جنایاتی ‌هولناك ‌كه ‌از ابتدای ‌حركت‌ در باره ‌یهودیان ‌انجام ‌دادند و نیز به ‌سبب ‌غارتگری‌ و ایجاد ناامنی‌، پس ‌از رسیدن ‌به ‌مجارستان‌ سركوب‌ شدند (رجوع کنید به رانسیمان‌، ج‌1، ص‌136ـ141؛
باركر، ص 25ـ26؛
گروسه‌، ج‌1، ص‌9ـ10).

ب‌) جنگ‌ منظم ‌امیران ‌اروپا. تقریباً در همان‌ تاریخی ‌كه‌ پاپ ‌اوربانوس‌ دوم ‌در مجمع‌ كلرمون ‌تعیین ‌كرده ‌بود (15 اوت‌1096)، امیران ‌و تیولداران‌ غرب‌ اروپا در قالب ‌چهار و، به‌ روایتی ‌ضعیف‌، پنج ‌سپاه ‌مجهز، از مناطق‌ مختلف‌ اروپا به‌ سوی‌ مشرق‌ حركت ‌كردند. فرمانده ‌نخستین ‌سپاه ‌صلیبی‌ گودفروا دو بویون‌ چهارم‌، دوكِ لورن‌ سفلا واقع ‌در شمال ‌شرقی ‌فرانسه‌، بود كه‌همراه‌دو برادرش‌، با سپاهی‌بالغ‌بر ده‌هزار سواره‌و هفتاد هزار پیاده‌حركت‌كرد و پس ‌از عبور از مجارستان‌ و بلغارستان ‌به ‌حومه‌قسطنطنیه‌رسید. امپراتور بیزانس‌از حضور این ‌سپاه ‌عظیم ‌صلیبی‌ در حومه‌ قسطنطنیه‌ احساس‌ خطر كرد و با دوراندیشی ‌تصمیم ‌گرفت‌ از این ‌سپاه‌برای‌باز پس‌گرفتن‌شهرهایش‌كه‌به‌تصرف‌سلجوقیان‌درآمده‌بود، استفاده‌كند. از این‌رو، در اواخر محرّم 490/ اوایل ‌ژانویه 1097 آنها را به ‌شهر پرا واقع‌ در آن‌ سوی‌ تنگه‌ بوسفور، در آسیای ‌صغیر منتقل ‌كرد. گودفروا پس ‌از سه ‌ماه ‌تحمل ‌انواع ‌فشارهای‌ امپراتور، سرانجام‌ با وی ‌بیعت ‌كرد و وعده‌ داد تمام ‌شهرهای‌ قلمرو بیزانسیان ‌در آسیای‌ صغیر را بازپس‌ گیرد و به ‌نمایندگان‌امپراتور تحویل‌دهد. سپس‌در شهر پلكانیوم‌ واقع‌در غرب‌نیكومدیا اقامت‌گزید و منتظر رسیدن ‌سایر لشكریان ‌صلیبی ‌شد (رجوع کنید به فوشه‌ شارتری‌، ص90‌ـ93؛
ویلیام‌ صوری‌، ج1‌، ص145‌ـ 168؛
كومننا، ص21‌ـ 22، 26ـ30؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌115ـ 116، 145ـ 152؛
نیز رجوع کنید به ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص‌273).

دومین ‌سپاه ‌متشكل‌از نورمانهای ‌جنوب‌ ایتالیا به ‌رهبری‌ كنت‌ بوهموند (در روایات‌عربی‌: بیمند)، امیر تارانتو، بود كه ‌قدرت ‌و نفوذ سیاسی‌ و نظامی‌ زیادی‌ داشت ‌و با فنون ‌جنگی ‌كاملاً آشنا بود. وی ‌در اواخر ذیقعده‌489/ اوایل ‌نوامبر 1096 با كشتی ‌از شهر باری‌ حركت‌ كرد و پس ‌از عبور از شهرهای‌مهم‌اروپایی‌، در 23 یا 24 ربیع‌الا´خر 490/ 9 یا 10 آوریل‌1097، با امپراتور دیدار و بر اطاعت ‌از او سوگند یاد كرد. امپراتور نیز ریاست‌ كل‌ این‌حمله‌صلیبی‌را به ‌وی‌ سپرد. سپس‌، بوهموند همراه‌ با سپاهش‌ راهی‌ آسیای‌ صغیر شد تا به ‌سپاه ‌گودفروا ملحق ‌گردد (رجوع کنید به ویلیام ‌صوری‌، ج‌1، ص169‌ـ 174؛
كومننا، ص‌30ـ 33؛
برجاوی‌، ص 103ـ104؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌154ـ 159).

رهبر سومین‌ سپاه‌، متشكل‌ از شوالیه‌ها و تیولداران‌ دو منطقه ‌تولوز و پرووانس‌ واقع ‌در جنوب‌ فرانسه‌، كنتِ تولوز، معروف‌ به‌ رمون‌ دو سن‌ژیل‌ (صنجیل‌) بود كه‌ ظاهراً نیرومند ترین ‌سردار لشكریان ‌صلیبی ‌به ‌شمار می‌رفت‌. پاپ‌ به ‌همراه ‌وی‌، آدمار را به‌ نمایندگی ‌خود و رئیس‌روحانی‌ این‌ حمله ‌صلیبی ‌فرستاد. این ‌سپاه ‌بزرگ ‌كه ‌بالغ ‌بر هشتاد هزار نفر جنگجو در آن‌حضور داشتند و مورخ‌مشهور نخستین‌جنگ‌صلیبی‌، رمون‌آگیلری‌، آن‌را همراهی‌می‌كرد، در 26 ذیحجه 489/ 15 دسامبر 1096 از جنوب ‌فرانسه ‌حركت‌ كرد و در طول ‌مسیر بارها درگیر جنگ‌ شد. كنت‌رمون ‌به ‌دعوت‌امپراتور بیزانس‌به‌قسطنطنیه‌رفت‌و به‌رغم‌میل‌باطنی‌خود، بر اثر فشار و وساطت‌ پاپ‌ و برای ‌حفظ‌ یكپارچگی‌ و وحدت‌ سپاهیان ‌صلیبی‌، سوگند خورد كه ‌امپراتور را محترم‌ بدارد (فوشه‌ شارتری‌، ص‌91؛
رمون‌آگیلری‌، ص‌182ـ 183؛
ویلیام ‌صوری‌، ج‌1، ص‌176ـ 178؛
زنكی‌، ص‌75، 93ـ 95؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌159ـ163).

چهارمین ‌سپاه ‌در واقع‌ لشكر اصلی ‌فرانسویان ‌و بالغ ‌بر هشتاد هزار نفر بود و، در آن ‌آرنولف‌ نماینده ‌كلیسا و فوشه‌ شارتری‌، مورخ‌ و مؤلف‌، حضور داشتند. آنها پس ‌از ورود به ‌قسطنطنیه ‌و ملاقات ‌و بیعت ‌با امپراتور، با كشتیهای ‌امپراتور از بوسفور گذشتند و به‌ قلعه ‌سیوتوت ‌منتقل ‌شدند و به ‌سایر سپاهیان ‌صلیبی ‌پیوستند (رجوع کنید به ویلیام ‌صوری‌، ج‌1، ص 175ـ 176؛
فوشه ‌شارتری‌، ص‌91ـ 96؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌164ـ 169؛
حومد، ج‌1، ص‌97). پنجمین ‌سپاه‌ كه‌ كوچك‌ترین ‌آنها نیز بود، و بعضاً آن ‌را با سپاه‌ چهارم‌ یكی‌ دانسته‌اند، به ‌سرداری‌ برادر كوچك‌تر فیلیپ ‌اول (پادشاه‌ فرانسه‌)، از غرب‌ اروپا به‌ راه ‌افتاد و در قسطنطنیه‌، با امپراتور بیزانس‌ بیعت ‌كرد (رجوع کنید به فوشه ‌شارتری‌، ص‌90؛
كومننا، ص‌16ـ 18؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌142ـ144).

مورخان‌ در مورد مجموع‌ سپاهیان‌صلیبی‌، متشكل‌ از مردم‌ عادی ‌و جنگجو، اختلاف‌نظر بسیار دارند و از 000 ، 30 تا 000 ، 300 ، 1 را ذكر كرده‌اند (رجوع کنید به طقوش‌، ص 424؛
لوبون‌ ، ص‌399). به ‌تعبیر برخی‌ مورخان‌ معاصرِ این ‌حوادث‌ «گویی‌ جزایر دریا، و كشورها و ملل ‌زمین‌ به ‌حركت ‌درآمده‌ بوده ‌است‌» (رجوع کنید به فوشه‌ شارتری‌، ص‌91؛
كومننا، ص‌10). رانسیمان‌، مورخ ‌معاصر، عدد شصت‌ تا صد هزار را پذیرفتنی ‌دانسته ‌است (رجوع کنید به ج‌1، ص‌169؛
نیز رجوع کنید به ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌141؛
زنكی‌، ص97).

پیش‌از اقدام‌به‌جنگ‌، توافقنامه‌ای‌میان‌سران‌صلیبی‌و امپراتور روم‌شرقی‌منعقد شد كه‌طبق‌آن‌، صلیبیان ‌غرب‌ اروپا تعهد كردند تمام ‌سرزمینهای ‌امپراتوری ‌را كه‌ پس ‌از نبرد ملازگرد به ‌تصرف ‌سلجوقیان ‌در آمده ‌بود، پس‌ از بازپس‌گیری‌ به ‌نماینده ‌وی ‌تحویل‌ دهند و در مقابل‌، از انواع ‌كمكهای ‌امپراتور بیزانسی ‌بهره‌مند شوند (رجوع کنید به فوشه ‌شارتری‌، ص‌97؛
ابن ‌اثیر، 1399ـ 1402، ج10‌، ص273‌؛
آستراگورسكی‌، ص 320ـ 322؛
یوسف‌، 1981ج‌، ص 222).

نبرد نیقیه‌. نخستین‌ هدف ‌صلیبیان‌، تصرف‌ نیقیه‌، پایتخت ‌سلجوقیان ‌روم ‌بود. آنان ‌در جمادی ‌الاولی 490/ 6 یا 15 مه‌1097، نیقیه ‌را محاصره‌ كردند. سلطان‌ قلیچ ‌ارسلان ‌كه ‌در آن ‌هنگام ‌شهر مَلَطیه ‌را به ‌محاصره‌ خود درآورده ‌و در حال‌ جنگ‌ و كشمكش‌ با امیر تركمان‌، غازی‌بن ‌دانشمند بود، بی‌درنگ‌، با وی ‌مصالحه‌ كرد و راهی ‌پایتخت ‌شد. او در 6 جمادی‌ الا´خره 490/ 21 مه‌1097 به‌ نیقیه ‌رسید و با وجود نبردی‌ سهمگین‌ كه ‌تلفات ‌بسیاری ‌از دو طرف ‌داشت‌، نتوانست‌ محاصره‌ را بشكند و ناگزیر عقب‌ نشست‌. مدافعان ‌شهر كه‌ از كمك ‌قلیچ ‌ارسلان ‌ناامید شدند، پیشنهاد امپراتور بیزانس‌مبنی‌بر تسلیم‌در مقابل‌حفظ‌جان‌مردم‌شهر را پذیرفتند و نیروهای‌ بیزانسی ‌در 5 رجب‌490/ 19 ژوئن‌1097، از طریق ‌دریا و بدون ‌اطلاع ‌صلیبیان‌وارد شهر شدند و آنجا را پس‌از پنج‌هفته ‌محاصره‌ تصرف‌ كردند (فوشه‌ شارتری‌، ص 96ـ100؛
كومننا، ص‌36ـ 43؛
رمون‌آگیلری‌، ص185‌ـ 186؛
ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص274‌؛
سبط ‌ابن ‌جوزی‌، 1416، ص278‌؛
رانسیمان‌، ج1‌،ص 175ـ181).

سپاهیان ‌صلیبی‌ و بیزانسی‌، سپس‌ در دو دسته‌ به ‌سوی‌ شهر دُرولیه‌ (دورولایوم‌ ؛
امروزه ‌نزدیك‌ اسكی‌ شهر) حركت‌ كردند (رانسیمان‌، ج‌1، ص‌184ـ185). قلیچ ‌ارسلان ‌پس ‌از سقوط ‌نیقیه ‌با غازی‌بن‌ دانشمند هم‌پیمان ‌شد و با سپاهیان‌ متحد سلجوقی‌ و تركمان ‌در نزدیكی‌ شهر دُرولیه ‌اردو زد. پس‌از نبردی‌سخت‌با دسته‌اول‌مهاجمان‌صلیبی‌كه‌نزدیك‌بود به‌پیروزی‌برسد، با دسته‌دوم‌روبه‌رو شد كه‌به‌شكست‌انجامید (فوشه‌شارتری‌، ص‌101ـ104؛
ویلیام‌صوری‌، ج‌1، ص‌222ـ 228؛
یومیات‌صاحب‌اعمال‌الفرنجه‌، ص‌96ـ99؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌184ـ186).

صلیبیان‌، سپس‌ به ‌صورت‌ لشكری‌ یكپارچه ‌به ‌سوی‌ جنوب ‌حركت‌ كردند و در اوایل ‌ماه ‌رمضان 490/ نیمه ‌اوت‌1097 به ‌شهر قونیه ‌كه ‌قبلاً سلطان‌ قلیچ ‌ارسلان ‌آن ‌را تخلیه‌كرده‌بود، رسیدند و از كمك ‌ارمنیان‌ آنجا بهره‌بردند. سپس‌ سپاهیان‌ سلجوقی‌ را شكست‌ دادند و وارد شهر هِرَقلَه‌(اكنون‌اِرگلی‌) شدند (فوشه ‌شارتری‌، ص104‌ـ 105؛
رانسیمان‌، ج1‌، ص187‌ـ 190؛
حومد، ج‌1، ص‌104). در هرقله‌ دو امیر صلیبی‌، بودوئن‌ و تانكرد، از سپاه‌اصلی‌فاصله‌گرفتند و هر كدام ‌با دسته‌ای ‌از سپاهیانشان‌ به ‌طور مجزا راهی‌ كیلیكیه‌ شدند. حاصل‌ این ‌اقدام‌، فتح ‌طَرسوس ‌با كمك ‌مسیحیان ‌داخل ‌شهر بود (فوشه ‌شارتری‌، ص‌106؛
یومیات ‌صاحب ‌اعمال ‌الفرنجه‌، ص‌101ـ 103؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌197ـ 198).

سپاه ‌اصلی ‌صلیبی ‌از هرقله‌، عازم‌شهر نجده‌و از آنجا وارد شهر قیصریه‌(كه ‌تركان ‌آن‌ را تخلیه‌كرده‌بودند) شد. آنان‌پس‌ از تصرف‌ قیصریه ‌و تحویل ‌آن‌ به ‌نماینده ‌امپراتور، مسیر بسیار دشوار و خسته‌كننده‌ مَرْعَش ‌را در پیش‌ گرفتند، كه‌در راه‌رسیدن‌به‌آنجا شمار زیادی‌از بین‌رفتند. آنان ‌پس‌از استراحت‌ در مرعش‌، راهی ‌انطاكیه‌شدند (حومد، ج‌1، ص‌ 104ـ 105؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌190ـ 193). سپس‌صلیبیان‌به‌سمت‌جنوب‌به‌سوی‌انطاكیه‌حركت‌كردند و بودوئن‌، برادر گودفروا، كه ‌به ‌آنها پیوسته ‌بود، به ‌سوی ‌مشرق ‌آسیای‌ صغیر رونهاد (رانسیمان‌، ج‌1، ص 200ـ 201). وی‌ همچنان ‌به ‌فتوحاتش‌ در آسیای‌ صغیر ادامه‌ داد و دو قلعه ‌مهم ‌تِلّباشر *و راوندان ‌را تسخیر كرد و آنگاه‌به‌دعوت‌توروس‌ ، فرمانروای‌رُها، به‌این‌شهر رفت‌. توروس‌او را به ‌فرزندی ‌پذیرفت‌، ولی‌ با توطئه ‌خود او، یا دست ‌كم‌ اطلاع‌ از آن‌، از حكومت‌ بركنار و سپس‌ كشته ‌شد و بدین ‌ترتیب‌ بودوئن ‌در اوایل‌ ربیع‌الا´خر 491/ 7 یا 10 مارس‌1098 به ‌فرمانروایی‌ شهر رها برگزیده‌شد و نخستین‌امارت‌از مجموع‌چهار امارت‌صلیبی‌را تأسیس‌كرد (فوشه‌ شارتری‌، ص106‌ـ 108؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌202ـ206؛
زنكی‌، ص‌111ـ 112؛
برای ‌اطلاع‌از تاریخ‌این‌امارت‌از بدو تأسیس‌تا سقوط‌آن‌به‌دست‌عمادالدین‌زنگی‌ رجوع کنید به جنزوری‌، 2001، ص‌55 به‌بعد).

از سوی‌دیگر، سپاهیان‌صلیبی‌، نخست‌شهر اَرتاح‌، در قلمرو حاكم‌سلجوقی ‌انطاكیه‌، را تصرف‌كردند و سپس‌عازم‌انطاكیه‌شدند (زنكی‌، ص‌115ـ116؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌215ـ 216). شهر مهم‌ انطاكیه ‌در ذیقعده‌490/ 18 یا 20 اكتبر 1097 محاصره‌ شد، زیرا بدون‌ تصرف‌ آن‌ پیشروی‌ به‌ سوی‌ بیت‌المقدّس ‌ناممكن‌ بود. حاكم‌ شهر از امیران ‌منطقه ‌شام ‌و حتی ‌فرمانروایان ‌ایران‌ و خلیفه ‌بغداد درخواست‌ كمك‌ فوری‌كرد، كه ‌به ‌جز رضوان‌بن‌تتش‌*، امیر حلب‌كه‌از حاكم‌انطاكیه‌كینه‌ای‌در دل‌داشت‌، سایرین‌قول‌كمك‌دادند. بر اثر طولانی‌شدن‌محاصره‌، گروهی ‌بیست ‌هزار نفره ‌و به ‌روایتی ‌سی ‌هزار، از اردوگاه‌ خارج‌ شدند و به ‌دنبال ‌آذوقه ‌تا اطراف ‌شهر حلب‌پیش‌رفتند. حاكم‌انطاكیه‌، یاغی‌سیان‌، از این‌فرصت‌استفاده‌كرد و روز بعد به‌صلیبیان‌حمله‌كرد، ولی‌ناكام‌ماند (فوشه‌شارتری‌، ص‌108ـ110؛
ابن‌قلانسی‌، ص‌134ـ 135؛
ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج10‌، ص274‌؛
ابن‌عدیم‌، ج2‌، ص130‌ـ131؛
رانسیمان‌، ج1‌، ص 213‌ـ 220؛
نیز رجوع کنید به زنكی‌، ص‌116ـ130). از طرفی‌، نیروهایی ‌كه ‌به ‌درخواست ‌حاكم‌ سلجوقی‌ برای‌ كمك‌ به ‌او حركت‌ كرده ‌بودند، با سپاه ‌بیست ‌یا سی‌هزار نفره ‌صلیبی ‌كه ‌به ‌سوی‌ حلب‌رفته‌بود، مواجه‌شد و بین‌آنان‌نبرد درگرفت‌. در این‌نبرد، پس‌از كشته‌شدن‌عده‌زیادی‌از دو طرف‌، صلیبیان ‌به ‌سوی‌ انطاكیه‌بازگشتند و سپاه‌سلجوقی‌تا حماه‌عقب‌نشینی‌كرد (ابن‌قلانسی‌، ص‌ 134؛
ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌131؛
حومد، ج‌1، ص‌108ـ 109؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص 220-221).

طولانی ‌شدن‌ محاصره‌ انطاكیه‌، كمبود غذا، سرمای‌ شدید و شیوع‌ بیماریهای‌ مختلف ‌موجب ‌نارضایتی‌عمومی‌صلیبیان‌شد. در نتیجه‌، بسیاری‌از آنان‌گریختند، از جمله ‌پیر منزوی ‌و ویلیام‌ كارپنتر دیگر داعیه‌دار جنگهای‌صلیبی (آنها بعداً برگشتند). در این‌هنگام‌ و در پی‌تهدید و توطئه ‌بوهموند كه‌ می‌خواست ‌زمینه ‌را برای ‌حكومت ‌آینده‌ خود مهیا سازد، نماینده ‌و فرستاده ‌امپراتور و فرمانده ‌لشكر بیزانس‌، ناگهان ‌اردوگاه ‌را ترك‌ كرد و شایع‌ شد كه ‌او به ‌قسطنطنیه‌ بازگشته ‌است‌. از این‌ رو، صلیبیان ‌امپراتور بیزانس‌ را خائن ‌به ‌آرمانهای‌صلیبی‌قلمداد كردند و تصمیم‌گرفتند كه‌از این ‌پس‌ شهرهای‌ آسیای‌صغیر، از جمله ‌انطاكیه‌، را به‌امپراتور تحویل‌ندهند (زنكی‌، ص‌131ـ132؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌223ـ224).

پس ‌از ناكامی ‌سپاهیان ‌شام ‌در یاری ‌رساندن ‌به ‌مردم ‌انطاكیه‌، این‌بار با اقدام ‌رضوان ‌سپاه ‌دیگری ‌تجهیز شد و به ‌سوی ‌انطاكیه ‌حركت‌ كرد، اما، سواران‌صلیبی‌این‌سپاه‌را غافلگیر كردند و شكست‌دادند (ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌132؛
زنكی‌، ص‌136ـ 138؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص 225-226). هم‌زمان ‌با این‌ حوادث‌، افضل‌، پسر بدر جمالی‌*و وزیر خلیفه ‌خردسال ‌فاطمی ‌مستعلی ‌باللّه‌، فرستادگانی‌ را نزد صلیبیان‌ گسیل‌ داشت‌و آنها را به‌همكاری‌و هم‌پیمانی‌برضد سلجوقیان‌و تقسیم ‌قلمرو دولت‌ سلجوقی‌ دعوت‌ كرد، كه‌ پذیرفته‌ نشد (زنكی‌، ص135‌ـ 136؛
رانسیمان‌، ج 1‌، ص 229‌، 265؛
طقوش‌، ص‌427ـ429).

در جمادی‌ الا´خره‌491/ اوایل ‌مه‌1098، كِربوغا *، اتابك ‌موصل‌ با سپاهی‌ صد هزار نفره‌، برای ‌شكستن‌ محاصره‌ و نجات ‌مردم ‌انطاكیه‌، از موصل‌ حركت ‌كرد. چون ‌صلیبیان ‌از حركت‌ این ‌سپاه ‌عظیم‌ مطّلع‌شدند، به‌وحشت‌افتادند و حدود چهار هزار نفر از آنان‌گریختند. اما سپاه‌مذكور سه‌هفته‌را با محاصره‌رُها و نبردهای‌بیهوده‌، بدون‌یاری‌رسانی‌به‌انطاكیه‌، سپری‌كرد (ابوالفداء، ج‌2، ص‌210 ؛
زنكی‌، ص 145؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص 230ـ 232) و سرانجام ‌انطاكیه ‌پس‌ از هفت‌، و به ‌روایتی ‌نه‌، ماه ‌مقاومت‌، در اول ‌رجب‌491/ 3 ژوئن 1098 (به ‌روایتی ‌در جمادی‌الاولی‌) بر اثر خیانت ‌نگهبان ‌یكی ‌از برجهای‌ شهر، بر روی ‌مهاجمان‌ صلیبی‌ گشوده‌ شد، مردم ‌آن‌ به ‌طرز فجیعی ‌به ‌قتل ‌رسیدند و امكان‌ پیشروی‌ به ‌سوی‌ شام ‌و بیت‌المقدّس‌ برای ‌صلیبیان ‌فراهم ‌آمد (رجوع کنید به رمون‌آگیلری‌، ص‌189ـ 211؛
ابن ‌قلانسی‌، ص‌135ـ 136؛
سبط‌ابن‌جوزی‌، 1416، ص‌278ـ 279؛
ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌133ـ 135). حاكم‌ شهر نیز همراه‌ با گروهی‌ از افرادش‌ گریخت‌، ولی‌ به ‌فاصله ‌اندكی‌ كشته ‌شد (ابن ‌قلانسی‌، ص‌135؛
ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج10‌، ص‌275؛
برای ‌اطلاع‌ تفصیلی‌ از اهمیت ‌انطاكیه ‌و چگونگی‌ سقوط‌ آن‌ رجوع کنید به حسین‌محمد عطیه‌، ص‌103 به‌بعد). آنگاه ‌بوهموند، با تمهیداتی‌كه‌به‌كار بسته‌بود، به‌عنوان‌حاكم‌انطاكیه‌تعیین‌شد و دومین‌امارت‌صلیبی‌در انطاكیه ‌تأسیس ‌یافت‌(رانسیمان‌، ج‌1، ص‌258ـ 259؛
طقوش‌، ص‌427).

چند روز پس ‌از سقوط‌ انطاكیه‌، كربوغا، با سپاهش‌ به ‌انطاكیه ‌رسید و شهر را محاصره‌ كرد. رمون‌دو سن‌ژیل‌، داستانی‌ جعلی‌ از امدادهای ‌غیبی ‌منتشر ساخت ‌كه‌ تأثیر فراوانی ‌در بهبود روحیه‌ سپاهیانش ‌داشت‌. در مقابل‌، در سپاه ‌كربوغا اختلاف ‌شدیدی‌ میان ‌سران‌ و امیران ‌وجود داشت‌. صلیبیان ‌درخواست ‌صلح‌ كردند كه‌كربوغا نپذیرفت ‌و بر تسلیم‌ كامل‌ و بدون ‌قید و شرط ‌آنان‌ اصرار ورزید. سرانجام‌، در رجب 491/ ژوئن 1098، صلیبیان ‌در شش ‌دسته ‌برای‌ نبرد با مسلمانان‌از انطاكیه‌خارج‌شدند. تعلل‌كربوغا در مقابله‌به‌موقع‌با مهاجمان‌از یكسو و رفتار موهن‌ وی‌ با امرا و استبداد در رأی ‌از سویی ‌دیگر، موجب ‌نارضایتی ‌امیران ‌و گریختن ‌عده ‌بسیاری ‌از سپاهیان ‌و در نتیجه‌، شكست‌ سخت ‌سپاه‌ در نبرد گردید. صلیبیان ‌چندی ‌پس‌ از این ‌پیروزی‌ بزرگ‌، تصمیم ‌گرفتند راهی ‌فلسطین ‌شوند (رجوع کنید به فوشه‌ شارتری‌، ص 115ـ122؛
رمون‌آگیلری‌، ص‌212ـ227؛
ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص‌276ـ 278؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌237ـ250).

در شعبان 491/ ژوئیه 1098، بیماری‌ همه‌گیری ‌انطاكیه ‌را فراگرفت‌ كه ‌آدمار، نخستین ‌بیعت‌كننده‌ با پاپ ‌و نماینده ‌او در این‌ حمله‌، نخستین‌ قربانی‌ سرشناس‌ آن‌ بود (رانسیمان‌، ج‌1، ص‌252). این‌بیماری‌تا پاییز ادامه‌یافت‌و در پی‌آن‌، سران‌صلیبی‌در نامه‌ای‌به‌پاپ‌از او خواستند كه ‌شخصاً عازم‌ خاور شود و انطاكیه ‌را زیارت‌ كند. در ذیحجه 491/ نوامبر 1098، سپاه ‌صدهزار نفری‌صلیبیان‌شهر مَعَرَّه‌النُّعمان‌* را محاصره‌ كردند و به ‌رغم ‌مقاومت ‌دلیرانه ‌مردم‌، این ‌شهر در محرّم 492/ دسامبر 1098 به‌ دست‌ صلیبیان ‌افتاد و آنها كشتار عظیمی‌ كردند و زنان ‌و كودكان ‌را به ‌بردگی‌ فروختند. مورخان‌ تعداد كشته‌ شدگان ‌شهر را از بیست‌ هزار تا بیش‌از صد هزار نفر ذكر كرده‌اند (رجوع کنید به ابن‌قلانسی‌، ص‌135ـ136؛
ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج‌10، ص‌278؛
ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌141ـ143). رمون‌دو سن‌ژیل‌پس‌از مدتی‌اقامت‌در معرّه‌النعمان‌، با سپاهیانش‌ در صفر 492/ ژانویه 1099، در حالی ‌كه ‌شهر در آتش‌می‌سوخت‌، به‌سوی‌قدس‌حركت‌كرد و یك‌ماه‌بعد، گودفروا و روبر، كنت‌فلاندر، نیز به‌دنبال‌وی‌حركت‌كردند. بودوئن‌ و بوهموند نیز به‌ امارتهای ‌رها و انطاكیه ‌بازگشتند و معرّه‌النعمان ‌را به‌ اسقفِ الباره‌* سپردند (ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌143؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌260ـ262؛
الباره ‌پیش ‌از این ‌فتح ‌شده ‌و مردم‌ آن‌ یا كشته ‌شده‌ یا به ‌بردگی‌ به ‌فروش‌ رسیده‌ بودند).

امیران ‌محلی‌ و خاندانهای ‌حكومتگر شام‌، به ‌ویژه‌ بنومُنْقِذ *، در شَیزَر و بنوعَمّار *در طرابلس‌، از شكست‌سلجوقیان‌ابراز خوشحالی‌می‌كردند و هیچ‌كدام‌در اندیشه‌اتحاد با یكدیگر یا مقاومت ‌در مقابل‌ دشمن ‌نبودند. بیشتر آنان ‌برای‌ حفظ ‌قلمرو خود، در هنگام ‌عبور صلیبیان‌ از سرزمینهایشان‌ با آنها همكاری‌ یا مصالحه ‌كردند و به ‌پرداخت ‌مالیات ‌تن ‌دادند (رجوع کنید به ابن ‌اثیر، 1399ـ1402، همانجا؛
احمدبن‌ علی ‌حریری‌، ص‌325؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌267). افضل‌بن ‌بدرجمالی‌، پیش‌از این‌، از ضعف‌سلجوقیان‌و درگیریهایشان‌با صلیبیان‌استفاده‌كرده‌و در 489 (به‌روایتی‌491) بیت‌المقدّس‌را از تصرف‌آنها به‌ درآورده‌ بود (ابن‌قلانسی‌، ص‌135؛
ابن ‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص‌282ـ 283).

صلیبیان ‌پس ‌از معرّه‌النعمان‌، شهر كَفَرطاب ‌را گرفتند و از نهرالعاصی‌(اورونتس‌) گذشتند و پس‌ از به‌ چنگ‌آوردن‌غنائم‌بسیار از تاراج‌دامها و داراییهای‌روستاییان‌، با حاكم ‌شهر مصیاف‌ صلح‌ كردند. سپس‌، به‌ دژ مستحكم‌ حصن‌الاكراد *یورش‌ بردند و آنجا را در ربیع‌الاول 492/ ژانویه 1099 تصرف‌ نمودند (ابن‌قلانسی‌، ص‌136؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌ 267ـ269). آنان ‌پس‌ از چهار ماه ‌محاصره‌ ناكام ‌شهر مستحكم‌عَرَقه‌راهی‌شهرهای‌لبنان‌شدند. از نهرالكلب‌كه‌مرز قلمرو فاطمیان‌محسوب‌می‌شد، گذشتند و به‌سرعت‌از شهرهای‌بیروت‌، صیدا، صور، عكا، حیفا، قیصریه‌، اَرسوف ‌و رَملَه ‌عبور كردند و در 14 رجب 492/ 7 ژوئن 1099 كنار بیت‌المقدّس ‌اردو زدند. محاصره‌ بیت‌المقدّس‌ بیش‌ از چهل‌ روز به‌ درازا كشید و افتخارالدوله‌، حاكم‌ فاطمی ‌شهر، شجاعانه‌از آن ‌دفاع ‌كرد تا اینكه ‌حدود ده‌روز پس‌از محاصره‌، شش‌كشتی‌حامل‌خواروبار و تجهیزات ‌جنگی‌ به ‌مددشان ‌آمد و سرانجام‌ پس ‌از نزدیك‌ به ‌چهل‌ روز محاصره‌ و مقاومت‌، صلیبیان ‌دفاع‌ شهر را درهم‌ شكستند و آن ‌را تصرف ‌كردند و بیش ‌از صد هزار مسلمان ‌و یهودی ‌را به ‌طرزی‌ فجیع ‌كشتند و شهر و حتی ‌مسجدالاقصی‌ را غارت‌ كردند (رجوع کنید به ابن‌قلانسی‌، ص‌136ـ137؛
ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج‌10، ص283‌ـ284؛
سبط ‌ابن‌جوزی‌، 1416، ص‌279ـ 280؛
ابن‌عبری‌، 1986، ص‌124ـ 125؛
رانسیمان‌، ج‌1، ص‌270ـ 288). سپس‌گودفروا دو بویون‌را به‌فرمانروایی‌شهر برگزیدند. او ضمن‌ پذیرش‌ حكومت‌، از قبول ‌لقب ‌پادشاه‌ خودداری‌ كرد و به ‌جای ‌آن‌ لقب‌ «مدافع ‌جانباز آرامگاه‌ مقدس‌» را برگزید (ابن‌عبری‌، 1986، ص‌125؛
رانسیمان‌، ج1‌، ص289‌ـ 293؛
حومد، ج‌1، ص‌134). بدین ‌ترتیب‌، سومین‌ امارت‌ صلیبی‌، با عنوان‌ پادشاهی ‌قدس‌، در سرزمینهای‌ اسلامی‌ تأسیس‌ گردید (رجوع کنید به محمود، ص‌41ـ62).

در شوال 492/ اوایل ‌سپتامبر 1099، چند تن ‌از امیران ‌و سران ‌صلیبی ‌كه ‌هم‌معتقد بودند وظایف ‌دینی ‌خود را انجام‌ داده‌اند و هم ‌از رفتار گودفروا دو بویون ‌رنجیده ‌بودند، فلسطین ‌را به ‌قصد دیارشان‌ در غرب‌اروپا ترك‌كردند (رانسیمان‌، ج‌1، ص‌298). اما صلیبیان‌همچنان‌از ضعف‌ دولت‌ فاطمی‌ در دفاع‌ از منطقه ‌شام‌ استفاده ‌كردند و در 493 و 494 دیگر شهرهای‌ فلسطین‌ از جمله ‌ارسوف‌، قیصریه‌، عكا، بیت‌لحم‌، الخلیل ‌و ناصره ‌را به ‌تصرف‌ درآوردند (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص‌325؛
احمدبن‌علی‌حریری‌، ص‌325؛
طقوش‌، ص‌440ـ 441). در شعبان‌493/ ژوئن‌1100، نیز یك‌ناوگان‌ونیزی‌متشكل‌از دویست‌كشتی‌به‌شهر یافا وارد شد و كار را بر مسلمانان ‌سخت‌تر كرد (فاید حمادمحمد عاشور، ص‌155). در حالی ‌كه ‌صلیبیان ‌شهر بندری‌عكا را در محاصره‌داشتند، گودفروا بر اثر اصابت‌تیری‌كشته‌شد و چند ماه‌بعد در محرّم‌494/ نوامبر 1100، بودوئن‌اول‌جانشین‌وی‌گردید (ابن‌قلانسی‌، ص‌138؛
فاید حمادمحمد عاشور، همانجا).

شهر بندری ‌حیفا نیز به ‌كمك ‌ناوگان‌ جنوواییها در 494/ 1101 به‌دست‌صلیبیان‌سقوط‌كرد (ابن‌قلانسی‌، ص‌139؛
گروسه‌، ج‌1، ص‌290؛
طقوش‌، ص‌442ـ443).

در اواخر تابستان‌492/1099، خبر فتح‌بیت‌المقدّس‌به‌مردم‌غرب‌اروپا رسید. با تشویق‌كلیسا و سربازان‌بازگشته‌از جنگ‌، لشكر جدیدی ‌از مردم‌ لومباردی‌ ایتالیا به‌ریاست‌اسقف‌اعظم‌میلان‌، انسلمِ بوئی، در ذیقعده 493/ اوت‌1100 به ‌قصد بیت‌المقدّس‌ حركت‌ كرد. ابن‌اثیر (1399 ـ 1402، ج10‌، ص300) شمار آنان‌را سیصد هزار نوشته‌است‌و در روایتی‌دیگر دویست‌هزار تن‌گفته‌اند، اما به‌نظر می‌رسد بیست‌هزار نفر درست‌باشد (رانسیمان‌، ج‌2، ص‌19). این‌سپاه‌در جمادی‌الا´خره‌494، در لشكرگاهی ‌نزدیك‌نقموذیه‌(نیكومدیا)، منتظر سپاه‌دیگری‌ماندند كه‌خبر عزیمت ‌آنها رسیده ‌بود. عده‌ای ‌نیز از فرانسه ‌به ‌فرماندهی‌ استفان ‌كنتِ بلوا راهی ‌شرق‌ شدند. استفان‌كه‌از نبرد انطاكیه‌گریخته‌بود، برای‌جبرانِ فرار خود در این‌حمله‌شركت‌كرد. گروهی‌از ژرمنها نیز به ‌رهبری‌ كونراد، در میانه ‌راه ‌به ‌آنها پیوستند و هر سه‌ دسته‌، نهایتاً فرماندهی ‌رمون‌ دوسن‌ ژیل‌ را پذیرفتند (همان‌، ج‌2، ص‌19ـ21).

رمون ‌دو سن‌ژیل ‌و استفان ‌و كونراد قصد پیشروی‌ در مسیر حمله‌ نخست ‌صلیبیان ‌را داشتند ولی ‌لومباردیها، كه‌ اكثریت‌ سپاه ‌را تشكیل‌ می‌دادند، بر آن‌ بودند كه ‌برای ‌نجات ‌بوهموند از اسارت ‌ملك‌ غازی‌بن ‌دانشمند، به‌ نیكسار در مشرق‌آناطولی‌روند. از این‌رو به ‌آنقره‌/ آنكارا كه ‌توان ‌دفاع ‌اندكی‌ داشت‌ حمله‌ بردند و پس ‌از تصرف ‌آن‌، به ‌سوی ‌نیكسار حركت‌ كردند (همان‌، ج‌2، ص‌21ـ22؛
حومد، ج‌1، ص‌140).

سقوط ‌آنقره ‌سبب‌ اتحاد قلیچ ‌ارسلان ‌و ملك‌ غازی‌بن دانشمند و رضوان‌بن ‌تُتُش ‌شد. صلیبیان ‌در رمضان 494/ ژوئن‌1101 به‌ گنگره‌(چانغری‌) رسیدند اما نتوانستند آنجا را تصرف ‌كنند و به‌ سختی‌ خود را به ‌قسطمونی‌ رساندند. در آنجا، به ‌اصرار لومباردیها، به‌ سوی‌ قلعه ‌نیكسار به ‌راه ‌افتادند، اما در نزدیكی‌ شهر مرزیفون‌، پس‌ از غارت‌ یك‌ روستای‌ مسیحی‌نشین‌، با سپاهیان ‌ترك‌ سلجوقی‌ درگیر و بیشترشان‌ كشته ‌و زنان‌ و كودكانشان‌ اسیر شدند و تنها تعداد اندكی‌از ایشان‌خود را با كشتی‌ به ‌قسطنطنیه ‌رساندند (ابن‌اثیر، 1399 ـ 1402، همانجا؛
رانسیمان‌، ج‌2، ص‌22ـ24، 28؛
حومد، ج‌1، ص140‌ـ142).

اندكی ‌بعد یك ‌لشكر فرانسوی‌ به ‌فرماندهی‌ ویلیام ‌دوم‌، كنتِ نور، به ‌آنقره ‌رسید و سپس‌ وارد هرقله ‌شد، اما سپاهیان‌ متحد ملك‌ غازی‌بن ‌دانشمند و قلیچ ‌ارسلان‌، آنها را درهم ‌شكستند (رانسیمان‌، ج‌2، ص‌25ـ26). چندی‌بعد، لشكر دیگری‌از صلیبیان‌ فرانسه‌، روانه ‌شرق ‌شد و هنگام ‌عبور از خاك‌ آلمان‌، عده‌ای‌ از ژرمنها به‌ آنان‌ پیوستند. اما پس‌ از رسیدن ‌به ‌آسیای ‌صغیر، در نزدیكی ‌هرقله ‌با حمله ‌سپاهیان ‌سلجوقی‌ بیشتر آنان‌ كشته ‌شدند و برخی‌ گریختند. بدین‌ترتیب‌، سه ‌لشكركشی ‌صلیبیان ‌اروپایی ‌در 494/1101 به ‌شكست ‌انجامید (همان‌، ج‌2، ص‌25ـ29).

فهرست تفصیلی مقاله را در بخش دوم ملاحظه کنید.

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5111
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست