جُمَیل ، نام خاندانی مسیحی مارونی كه در تاریخ سیاسی لبنان در سده چهاردهم/ بیستم بسیار مؤثر و دارای مناصب حزبی و سیاسی مهمی بودهاند. از جمله مشاهیر این خاندان عبارتاند از: پیر جمیل، و بشیر جمیل.
1) پیر جمیل (1323ـ 1405 ( =1363ش ) / 1905ـ 1984)، بنیانگذار حزب مسیحی كتائب (گُردانها). پیر جمیل در 8 رمضان 1323/ 6 نوامبر 1905 در شهر بِكْفَیا (كوهستانهای مركزی استان جبل) در لبنان به دنیا آمد. او در خانوادهای آشنا به فرهنگ فرانسه و مخالف حكومت عثمانی پرورش یافت (رندل، ص126ـ127؛ الزعامة المارونیة، ص29). جمیل، به دنبال صدور حكم اعدام پدر و عمویش، در 1332/1914 در نُه سالگی به همراه خانوادهاش لبنان را ترك كرد و تا پایان جنگ جهانی اول (1914ـ1918) در شهر منصوره مصر اقامت گزید (علیزاده، ص86).
او تحصیلات خود را تا مرحله دانشگاه در مدارس مسیحیان در مصر و لبنان گذراند و مدرك كارشناسی داروسازی را از دانشكده پزشكی فرانسویان در بیروت دریافت كرد (زُعَیتِر، ص462). جمیل در 22 و 23 مرداد 1315/ 13 و 14 اوت 1936، برای حضور در جشن برپایی بازیهای المپیك، به برلین سفر كرد و شور ملی كه از انجمنهای جوانان آلمانی تحت حكومت نازیها و گروههای پیشاهنگی كه در چكسلواكی و ایتالیا و اسپانیا دیده بود، او را تحتتأثیر قرار داد؛ ازاینرو، تصمیم گرفت، با جوانان مسیحی مارونی * جنبشی را، كه كتائب خوانده میشود، تشكیل دهد (سلیم آشتی، ص412ـ 413؛ زعیتر، همانجا؛ صلیبی، ص228).
جمیل رشتههای گوناگون ورزشی را با ورزشهای رزمی معمول در میان اعضای حزب نازی، برای اعضای حزب كتائب ضروری میدانست (سلیم آشتی، ص297، 331؛ زعیتر؛ صلیبی، همانجاها). این موضوع نگرانیهایی در دیگر احزاب و گروههای سیاسی لبنانی بهوجود آورد مبنی بر آنكه كتائب در پی الگو قرار دادن حزب تندرو نازی است. به باور جمیل، كتائب میبایست، فراتر از فعالیتهای ورزشی و فرهنگی، رویكردهای سیاسی میداشت و نسبت به رویدادهای سیاسی موضعگیری میكرد (سلیم آشتی، ص347، 349؛ نیز رجوع کنید به نانته ، ص400). جمیل با دو گروه اصلی، كه در دهه 1310ش/ 1930 در لبنان مطرح بودند، ائتلاف نكرد. این دو عبارت بودند از: گروه اِمیل اِدّه، رئیسجمهوری لبنان (1315ـ 1320ش/ 1936ـ1941)، كه به همكاری با قیمومت فرانسه بر لبنان علاقهمند بود؛ و گروه بشَارهخوری * ، نخستین رئیس جمهوری لبنان (1322ـ 1331ش/ 1943ـ1952)، كه از استقلال لبنان حمایت میكرد. اما كتائب مخالف وحدت سوریه و لبنان و باقی ماندن لبنان تحت قیمومت فرانسه بود (سلیم آشتی، ص311؛ زعیتر، ص461ـ462). در 1315ش/ 1936، در اعتراض به قیمومت فرانسه بر لبنان، در بیروت تظاهرات شد كه در جریان آن، جمیل در درگیری با نیروی پلیس زخمی شد و به زندان افتاد، اما پس از مدت كوتاهی آزاد شد (رندل، ص127؛ علیزاده، ص87). در آبان 1322/ نوامبر 1943، جمیل دوباره در درگیریها بازداشت شد. این تظاهرات زمینهساز خروج نیروهای فرانسه گردید و به استقلال لبنان انجامید (علیزاده، ص87، 122).
جمیل تا پیش از بحران 8 خرداد 1337/ 29 مه 1958 ــكه به دنبال تلاش كَمیل شَمعون * برای پیوستن لبنان به پیمان بغداد * روی داد ــ عضو هیچ دولتی نشد و برای تقویت توان سیاسی و نظامی كتائب، تلاش بسیاری كرد و از پیوستن حزب به دولت خودداری نمود. با این همه، او نیز مانند شمعون، از حامیان پیمان بغداد بود (حشیشو، ص91؛ علیزاده، ص87).
پس از انتخاب فؤاد شهاب به ریاست جمهوری (1337ـ 1343ش/ 1958ـ1964) جمیل وزیر دارایی شد، اما از منتقدان شهاب نیز بود. در 23 مهر 1337/ 15 اكتبر 1958، چهار دولت پیدرپی تشكیل گردید و حكومت آشتی ملی نامیده شد، كه جمیل نیز در آن حضور داشت (صلیبی، ص250ـ251؛ كباره، ص699ـ 700؛ الزعامة المارونیة، ص32ـ33).
وی، به نمایندگی از مردم و به عنوان عضو مجلس ملی در همه دولتهایی كه تا پایان 1343ش/ 1964 در بیروت تشكیل شد، شركت داشت (رجوع کنید به نانته، ص439؛ رندل، ص126).
در جریان سپتامبر سیاه * 1349ش/ 1970، كه به حضور شبهنظامیان جنبش فتح * و دیگر گروههای فلسطینی در لبنان انجامید، جمیل معتقد بود حضور گروههای فلسطینی در احزاب چپ لبنان (كمونیستی، ناسیونالیستی و سوسیالیستی) و از سوی دیگر كتائب و دیگر احزاب مسیحی، سبب خواهد شد كه لبنان در آستانه جنگ داخلی قرار گیرد و ازاینرو، بر آموزش نظامی شبهنظامیان كتائب تأكید میكرد (رجوع کنید به سلیم آشتی، ص421؛ رعد، ص204ـ205، 246؛ جمیل، ص101، 110). در این میان، جمیل كه در انتخابات 1349ش/1970 خود را نامزد ریاست جمهوری كرده بود، در دور دوم انتخابات، به سود نامزد رقیب، سلیمان فَرَنجیه (دوره ریاست جمهوری: 1349ـ1355ش/ 1970ـ1976)، كنار رفت (علیزاده، ص88). حزب كتائب همچنین در درگیریهایی كه در اردیبهشت 1352/ مه 1973 بین گروههای مسیحی و فلسطینی روی داد، با برخورداری از حمایت ارتش، با حضور فلسطینیان در لبنان به شدت مخالفت كرد و در بهمن 1353/ فوریه 1975 خواستار همهپرسی درباره حضور فلسطینیان در لبنان شد، ولی حادثه 24 فروردین/ 13 آوریل همان سال در منطقه عینالرّمانه (در مشرق بیروت)، كه در آن تعدادی از شبهنظامیان كتائب به سوی اتوبوس حامل فلسطینیها تیراندازی كردند، سبب آغاز جنگهای داخلی لبنان شد (سلیم آشتی، ص335، 421؛ رعد، ص247، 252ـ253؛ كشلی، ص7). با آغاز جنگ داخلی، جمیل گروهی از راستگرایان مسیحی را با نام جبهه لبنان سازماندهی كرد كه حزب كتائب نیز نقش مهمی در این جبهه داشت (علیزاده، ص88).
در فروردین 1355/ مارس 1976، جبهه لبنان با عضویت سلیمان فَرنجیه، پیرجمیل، كمیل شمعون، و آپاتی شِرْبِل (كشیش مارونی) تشكیل شد و بعدها اشخاص دیگری نیز به آن پیوستند ( المارونیة السیاسیة، ص82؛ علیزاده، ص80).
حفظ ساختار سیاسی لبنان و حفظ موازنه قدرت میان طوایف، از اصول حاكم بر جبهه بود، زیرا در غیر این صورت هر یك از طوایف به خودمختاری میگراییدند (رجوع کنید به علیزاده، ص81).
در اول و دوم بهمن 1355/ 21 و 22 ژانویه 1977، جبهه لبنان با شركت 25 نماینده احزاب و شبهنظامیان، همایشی برگزار كرد و مسئله فلسطین را مسئله تمام كشورهای عربی اعلام نمود و، ضمن تأكید بر آزادی همه مناطق اشغالی لبنان، خواستار استقرار فلسطینیهای ساكن لبنان در كشورهای عربی شد (رعد، ص147؛ علیزاده، ص81ـ 82). جبهه لبنان، برای پرهیز از وقوع درگیریهای داخلی، پیشنهاد كرد كه هر گروه با هر پیشینه فرهنگی جایز است در زمینههای آموزش و پرورش، دارایی، خدمات اجتماعی، امنیت، دادگستری، و مناسبات فرهنگی یا دینی با خارج، مستقل عمل كند (علیزاده، ص81).
جبهه لبنان از زمان تأسیس تا پایان 1356ش/ 1978، با بحرانهایی روبهرو بود، از جمله با حمله چند شبهنظامی حزب كتائب در 23 خرداد 1357/ 13 ژوئن 1978 به روستای اِهْدِن، منطقه تحت نفوذ فرنجیه (از سران جبهه و از حامیان سوریه در لبنان)، كه بر اثر آن تونی فرنجیه (فرزند سلیمان فرنجیه) به همراه همسر و دخترش كشته شدند. علت بروز این درگیری، انتقاد شدید فرنجیه از كتائب، به دلیل همكاری این حزب با اسرائیل و دشمنیاش با سوریه، بود. كتائب نیز فرنجیه را به همكاری با سوریه و دشمنی با احزاب مناطق مسیحینشین شمال لبنان متهم میكرد. این رویداد به كنارهگیری فرنجیه از جبهه لبنان و تجزیه جبهه انجامید (رابینوویچ ، ص110؛ خشان، ص12). پیر جمیل از سرسختترین مدافعان نظام طایفهای و مخالف عربگرایی و سوسیالیسم به شمار میآمد. او به ارزشهای سنّتی ارج مینهاد و به همین منظور، در طول جنگ میكوشید تا از طریق ارتباط با رهبران مسلمان سنّی، جبههای اسلامی ـ مسیحی تشكیل دهد ولی ناكام ماند و تصمیم به مخالفت با مركزیت سیاسی و فرهنگی چند حزبی گرفت و در پی این تصمیم، دشمنانش او را به تجزیه لبنان متهم نمودند. جمیل در 1363ش/1984، در 79 سالگی، بر اثر عارضه قلبی درگذشت (زعیتر، ص463؛ سلیم آشتی، ص311، 331؛ قربان، ج2، ص236).
2) بشیر جمیل، رئیسجمهوری پیشین لبنان. وی در 18 آبان 1326/ 10 نوامبر 1947 در بیروت به دنیا آمد و كوچكترین فرزند پیرجمیل بود ( > «پرزیدنت بشیر پیر جمیل» <، 2003).
بشیر، تحت تأثیر عملكرد پدرش، در یازده سالگی (1337ش/ 1958) به شبهنظامیان كتائب ملحق شد و در 1339ش/ 1960، در نیروهای نظامی كتائب، فراگیری آموزش نظامی كلاسیك را آغاز كرد و در 1348ش/1969 به فرماندهی نظامی بكفیا منصوب شد. بهرغم مخالفت بعضی از اعضای بلند پایه حزب، كه در توانایی بشیر تردید داشتند، وی مسئول سیاسی بخش اشرفیه شد (علیزاده، ص84). او پس از اتمام تحصیلات دبیرستانی در شهر بیروت، در رشته حقوق دانشگاه سن ژوزف تحصیل كرد، سپس به امریكا رفت و در 1350ش/ 1971 موفق به گرفتن دو درجه دانشگاهی شد، یكی در رشته حقوق و دیگری در علوم سیاسی. او در 1351ش/1972 تحصیلات خود را در حقوق بینالملل در دو ایالت دالاس و تگزاس امریكا به پایان رساند و سپس دو ماه در دفتر وكلا در واشنگتن مشغول به كار شد. بشیر، پس از بازگشت به لبنان، حرفه وكالت را دنبال كرد، اما با شروع جنگ داخلی در 10 اردیبهشت 1354/ 30 آوریل 1975، از این كار كناره گرفت و در جنگ شركت كرد (>«پرزیدنت بشیر پیر جمیل» <، 2003؛ زعیتر، ص810؛ رندل، ص133). وی در مرداد 1355/ ژوئیه 1976، مسئول شاخه نظامی حزب كتائب شد (علیزاده، ص84ـ85؛ نیز رجوع کنید به خشان، ص12). شبهنظامیان كتائب، به رهبری بشیر جمیل، جبهه ملی را توسعه دادند، هدف بشیر تسلط بر كتائب بود. جمیل در خلال جنگ به صورت رهبر واقعی حزب كتائب در آمد و مقامی را كه پدرش هنوز رسماً در اختیار داشت و برادر بزرگترش در انتظار آن به سر میبرد، تصرف نمود. در تشریح این روند، نمیتوان سیاستها و گرایشهای سیاسی را از ویژگیهای شخصیتی وی جدا ساخت. بشیر جمیل جاهطلب، مصمم و زیرك بود. او همواره از رابطه نزدیك با اسرائیل حمایت میكرد و با سوریه و سازمان آزادیبخش فلسطین * (ساف) آشكارا خصومت میورزید و از این نظر به كمیل شمعون شبیهتر بود تا به متفكران سنّتی حزب كتائب. بشیر، با استفاده از مناسبات نزدیك خود با اسرائیلیها و اختلاف فزاینده میان مارونیها و سوریه، به حركت خود برای رهبر حزب شدن سرعت بخشید (رابینوویچ، ص74، 109).
جمیل در 1355ش/ 1976 معاون ولیم حادی، فرمانده شبهنظامیان كتائب، بود. ولیم حادی در 22 تیر/ 13 ژوئیه همان سال كشته شد و به جای او، بشیر فرمانده كل شورای جنگ كتائب گردید و در 8 شهریور/ 30 اوت به فرماندهی واحد نیروهای لبنانی، كه پیوندی بین شبهنظامیان مسیحی بهشمار میرفت، انتخاب شد و شبهنظامیان مسیحی در نیروهای لبنانی ادغام گردید و به این ترتیب بشیر جمیل رهبر نظامی جناح مسیحی شد ( الزعامة المارونیة، ص42؛ > «پرزیدنت بشیر پیر جمیل» <، 2003؛ زعیتر، همانجا). از آن زمان انشعاب در جناح مسیحی صورت گرفت و زمانیكه تونی فرنجیه كشته شد، بشیر جمیل این عملیات را محكوم نكرد، بلكه آن را انقلابی اجتماعی بر ضد فئودالیسم دانست (رندل، ص135؛ الزعامة المارونیة، ص40).
ترور فرنجیه نه تنها برای مناسبات سیاسی خانواده جمیل مفید بود، بلكه سبب شد مسیحیانی كه درگذشته جذب شبهنظامیان كتائب نشده بودند یا از وابستگی مستقیم به آن انتقاد میكردند، به جبهه لبنان بپیوندند. همچنین موضع بشیر جمیل منعكسكننده قدرت نظامی كتائب، به عنوان پایه قدرت سیاسی حزب و لزوم تشكل نیروهای نظامی مارونی، بود (رندل، ص138). شبهنظامیان كتائب در 1359ش/ ژوئیه 1980 تشكیلات نظامی حزب احرار، به ریاست كمیل شمعون، را درهم شكستند. بیشتر طرفداران شمعون، ضمن ادامه همكاری با نیروهای كتائب، به رهبری بشیر جمیل ملتزم شدند (زعیتر، ص810ـ 811). خروج ساف از بیروت كه در 30 مرداد 1361/ 21 اوت 1982 شروع شد و انتخاب بشیر جمیل به ریاست جمهوری (اول شهریور 1361/ 23 اوت 1982)، حاكی از این بود كه اهداف جاهطلبانه بشیر در لبنان در شرف تكوین است. مركز سیاسی لبنان از تسلط سوریه و ساف بیرون آمده بود و در نظر داشتند، به شكلی غیرمعمول، دولت مركزی مقتدری با ویژگی همكاری نزدیك با اسرائیل بنیانگذاری كنند (رابینوویچ، ص162).
در دیدار مِناخیم بگین * (نخستوزیر وقت اسرائیل از 1356ش تا 1362ش/ 1977ـ1983) و بشیر جمیل در شهریور 1361/ سپتامبر 1982 در شهر نَهاریا، واقع در شمال فلسطین، جمیل بر آن بود كه قدرتش میبایست بر جنوب لبنان و حتی بر متحد محلی قابل اعتماد اسرائیل، یعنی سعد حداد كه در خدمت اهداف تجاوزكارانه اسرائیل بود، اعمال گردد ( الزعامة المارونیة، ص42؛ ابوخلیل، ص223؛ زعیتر، ص850).
انتخاب جمیل به ریاست جمهوری برای سوریه خوشایند نبود و احتمال ایجاد دولتی قوی و متحد با اسرائیل و نیز متخاصم با سوریه را تقویت میكرد، اما كشته شدن جمیل (رجوع کنید به ادامه مقاله) بسیاری از معادلات را به هم زد. واكنش سوریه در این واقعه بسیار محتاطانه بود و انتشار یك یادداشت حمایت و تلاش در نسبت دادن قتل جمیل به اسرائیل و انتخاب امین جمیل به ریاست جمهوری، سبب بهبود جایگاه سوریه در لبنان شد (رابینوویچ، ص171ـ172؛ رجوع کنید به پتران ، ص283ـ284).
بشیر جمیل، پس از رسیدن به قدرت، با اتكا به حمایتهای اسرائیل، خواستار خروج نیروهای سوری از لبنان شد. به باور او، با این سیاست، خروج صهیونیستها از طریق مذاكره میسر میشد و انتظار میرفت كه قدرت و نفوذ دولت لبنان به بسیاری از مناطق این كشور گسترش یابد (رابینوویچ، ص175ـ176؛ > «پرزیدنت بشیر پیر جمیل» <، 2003). بسیاری از مسلمانان لبنان، كه نگران شده بودند و به انتخابات ریاست جمهوری اعتقادی نداشتند، با این توجیه كه وقوع جنگ، سلطه سوریه و ساف و شبه نظامیان مسلمان را بر لبنان خاتمه خواهد داد، تا اندازهای تسكین یافتند (رابینوویچ، ص176).
در انفجار بمبی در 23 شهریور 1361/ 14 سپتامبر 1982 در مقرّ حزب كتائب، جمیل به قتل رسید و اسرائیل، با بهرهبرداری از این واقعه، به بهانه برقراری امنیت، نظامیان خود را در مغرب بیروت مستقر كرد. این در حالی بود كه نیروهای ساف و نیروهای چندملیتی (امریكایی، فرانسوی، انگلیسی و ایتالیایی) لبنان را ترك كرده بودند. نظامیان صهیونیست به فرماندهی آرییل شارون، وزیر دفاع وقت اسرائیل، با محاصره دو اردوگاه صبرا و شتیلا در جنوب لبنان، برای شبهنظامیان كتائب امكان ارتكاب جنایتی هولناك فراهم آوردند، به طوری كه در 25ـ26 شهریور 1361/ 16ـ17 سپتامبر 1982، 500 ، 2 تن از فلسطینیان، كه بسیاری از آنان كودكان و زنان بودند، كشته شدند (پتران، ص284ـ288؛ خشان، ص12؛ رابینوویچ، ص162ـ164).
قتل بشیر جمیل و كشتار صبرا و شتیلا، تأثیر فراوانی بر دو تغییر عمده در لبنان داشت؛ از سویی طرفداران جمیل در جبهه لبنان و نیروهای لبنانی توان حركت خود را از دست داده بودند و از سوی دیگر، طرح انضمامِ گروههای نظامی طرفدار جمیل به نیروهای مسلح لبنان، قدرت تازهای به آن گروهها بخشید (ابوخلیل، ص210؛ اسرائیل و تجربه حرب لبنان ، ص111ـ 112).
بشیر جمیل و اطرافیانش بر آن بودند كه برتری مسیحیان در لبنان ناشی از عملكرد افراد نیست، بلكه از سنّتی تاریخی نشئت میگیرد. این برتری باید بر قدرت سیاسی و نظامی جامعه مارونی و متحدان آن در لبنان بنیان نهاده شود و باید قدرت مذكور، حداقل در زمان حاضر، بر اتحاد با اسرائیل و برخورد شدید با احزاب و گروههای مخالف متكی باشد و ضروری است كه دولت مقتدری جانشین دولت ضعیف لبنان گردد. در این صورت، اسرائیل تداوم روابط لبنان را با بقیه جهان عرب تضمین مینماید و این، نه تنها برای مسلمانان بلكه برای منافع اقتصادی بازرگانان مارونی نیز اهمیت دارد (رابینوویچ، ص182). دیدگاههای آشتیجویانه بشیر جمیل با مسلمانان لبنان بیشتر از امین جمیل و اطرافیان او بود. اگر بشیر جمیل برای بازسازی لبنان مسیحی میكوشید، امین جمیل همواره از بازگشت به لبنان ائتلافی سالهای 1323ـ 1354ش/ 1943ـ 1975 و تركیب چند طایفهای در كشور و حفظ حقوق طوایف در چارچوب قانون اساسی حمایت میكرد (همان، ص183ـ 184؛ الزعامة المارونیة، ص42).
برخی از مهمترین كارهای بشیر جمیل عبارت بود از: ایجاد تسهیلات در حمل و نقل، ایجاد تعاونیها، تأسیس دو ایستگاه رادیویی با مدیریت كتائب در 1354ش/ 1975، احداث فرودگاه در شمالشرق بیروت در 1356ش/ 1977 كه بعدها ارتش سوریه آن را اشغال كرد، تشكیل نیروهای لبنانی در 1358ش/1979، راهاندازی ایستگاه تلویزیونی در دی 1359/ ژانویه 1981، و تشویق اتباع لبنانی مقیم خارج از كشور به بازگشت، به ویژه مسیحیانی كه در امریكا بودند.
از جمله مخالفان بشیر جمیل این اشخاص بودند: حافظ اسد * ، رئیسجمهوری پیشین سوریه، بهسبب مخالفت بشیر جمیل با نفوذ سوریه در لبنان و ناسیونالیسم عربی؛ یاسر عرفات *، رئیس ساف، به دلیل نگرانی بشیر جمیل از نفوذ ساف در لبنان؛ و كمال جُنبَلاط (رجوع کنید به جنبلاط * ، خاندان)، رئیس دروزی حزب سوسیالیست ترقیخواه، به سبب مخالفت جمیل با اندیشههای سوسیالیستی (رجوع کنید به علیزاده، ص85). بعد از ترور بشیر جمیل، امین جمیل، فرزند بزرگ پیرجمیل به ریاست جمهوری (1361ـ 1367ش/ 1982ـ 1988) برگزیده شد.
(19) Tabitha Petran, The Struggle over Lebanon , New York 1987; (20) "President Bashir Pierre Gemayel: 1947-1982", in Lebanese Forces, 2003. (Online.) Available: http://www. lebanese-forces. org [13 June. 2006].