responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 485

 

بَتِنْده (اُردو: بهتنده ) ، مرکزتحصیل گووِندگر در ایالت پیشین پَتیاله که اکنون جزو استان پنجاب هند شده است . این شهر در 30 درجه و 13 دقیقه عرض شمالی و 75 درجه طول شرقی واقع است . جمعیت آن طبق سرشماری 1330 ش / 1951، 991 ، 34 تن بوده است . این شهرباستانی ، که مقرّ راجپوتهای بهاتیا * یا بَهتی بود، بر راههای سوق الجیشی مُلتان به راجستان و درة گنگ ، از جمله بر نقاط تاریخی آن مانند پانی پَت * و قدری فراتر ایندراپَت (دهلی )، که همواره گذرگاه مهاجمان شمال غربی به شبه قارة هند بوده ، مشرف است . بتنده در قدیم در کنار شاخه ای از رود کوچک گهگّر ـ که هنوزهم از اَنباله می گذرد ـ قرار داشت و مناطق اطراف آن تقریباً غیرمسکون بود. این شهر پیش از حکومت اسلامی به وِکرم گر معروف بود. در منابع تاریخی متقدم هنداسلامی ، مانند طبقات ناصری و تاج المآثر (نسخة خطی دانشگاه پنجاب )، از آن به تَبَرْهِنْدَه (مصحّف نام درست آن : بَتْرِنده بْهَتْرِندَه یادشده است . ضبط مرتضی زبیدی (ج 9، ص 212) به صورت «البِتَرنده » به واقعیت نزدیکتر است . کلمة بهترنده از دو جزء بهتی (خارپشت ) و رِنده (جنگل ، کُنام جانوران وحشی ) ترکیب شده و به معنای محلی است که در آن بهتی فراوان است .

دربارة کثرت بهتی ها در داخل و اطراف بتنده شواهد کافی وجود دارد ( رجوع کنید به فرهنگ جغرافیایی سلطنتی هند ، ج 8، ص 91). حدس کانینگام (ج 23، ص 2 ـ 8) دربارة ریشة کلمة بتنده بی اساس است .

محمود غزنوی در 395 این شهر را فتح کرد و همین پیروزی ، سبب نفوذ اسلام در نواحی بهاتیانا، سامانه و انباله ـ حصارِ هند شد. در بارة شناخت دقیق بهاطیه (بهاتیا) که عتبی (ص 209 به بعد) یادکرده اختلاف نظر وجود دارد. محمدناظم (ص 197ـ203) قاطعانه اظهار می دارد که این محل جایی بجز بتنده نیست ، ولی هنوز در نزدیکی راولپندی محلی نسبتاً گمنام موسوم به هاطیّه وجود دارد که تا اندازه ای با وصف عتبی مطابقت دارد. تا زمانی که دلایل قاطعتری به دست نیاید، باید نظرمحمدناظم را مرحّج دانست . عتبی (ص 209) از باروی بلند و محکم بتنده به صورتی که در عصر محمود وجود داشت به دست داده است .

در 587، این شهر به تصرف معزالدین محمدبن سام معروف به شهاب الدین محمد غوری درآمد. پس از عقب نشینی اوبه غزنه ، رای پِتورا (پرِْتْوی راج ) به نیروهایی که او به فرماندهی ملک ضیاءالدین تولکی در بتنده باقی گذاشته بود حمله و دژِ شهر را سیزده ماه در محاصره نگه داشت . سرانجام تولکی با دشمن صلح و قلعه را تسلیم او کرد. ناصرالدین قباچه پس از درگذشت قطب الدین آیبَک در 607 آن را تسخیر کرد و از آن پس این شهر در تصرف پادشاهانِ غلام باقی ماند. در 637، ملک اختیارالدین التونیه ، فرمانده بتنده ، شورش کرد و یاقوت حبشی را کشت ، سپس رضیّه سلطانه * را اسیر و در قلعه جای داد و در همانجا

با وی ازدواج کرد. هنگامی که هر دو از بتنده رهسپار دهلی بودند، در راه به دست هندوان کشته شدند. در 651، ناصرالدین محمود دژ را تصرف کرد و ملک شیرخان را به فرماندهی آن گماشت .

از آن پس دربارة این شهر اطلاع چندانی در دست نیست . قلعة آن ـ که از نظر استحکام و تسخیرناپذیری همیشه معروف بوده ـ ظاهراً روبه زوال نهاده و اهمیتش را ازدست داده است . عجب اینکه در بابِرنامه هیچ سخنی دربارة آن نیست . اکبر در جنگل بتنده به شکار پلنگ می پرداخت (علاّ می ، ج 1، ص 286). بیرام * خان ، قیّم او، چون از اکبر بیمهری دید، خانوادة خود را در این قلعه گذارد و رهسپار جالندَهر شد و در آنجا در نبردی با سپاهیان شاهی ، شکست خورد. از آن پس تا 1168، که آلاسینگ ، را جای پتیاله ، فتح کرد، از بتنده نامی به میان نیامده است . بعد از آلاسینگ ، این شهر در تصرف بازماندگان او بوده است تا اینکه در 1335 ش /1956 به هند ملحق شد. قلعة کنونی ، با ارتفاع 35 متر و با 36 بُرج نظامی و دفاعی ، برشهر مشرف است و از شعاع چند کیلومتری دیده می شود. به فرمان سلطان محمود، خندق گود پهنِ گرداگرد آن را با سنگ و درخت پُر کردند و سپس قلعه را گشودند. آثار خندق هنوز باقی است . قلعه روبه ویرانی است و شکافهای خطرناکی در قوسهای دروازة اصلی آن باز شده است . دو منارة بزرگ آن در 1337 ش /1958 فروریخت .

می گویند باباحاجی رَتَن * هندی اهل بتنده بوده است . اکنون این شهر مرکز تجاری پنجاب هند است .


منابع :
(1) ابن حجر عسقلانی ، لسان المیزان ، حیدرآباد دکن 1330، ج 2، ص 450؛
(2) سجان رای ، خلاصة التواریخ ، چاپ ظفرحسن ، دهلی 1918، فهرست ؛
(3) محمدبن عبدالجبار عتبی ، تاریخ یمینی (کتاب الیمینی ) ، لاهور 1300/1882؛
(4) محمد قاسم بن غلامعلی فرشته ، گلشن ابراهیمی (تاریخ فرشته ) ، لکهنو 1874، ص 24؛
(5) عبدالحی بن ضحاک گردیزی ، زین الاخبار ، چاپ محمد ناظم ، کمبریج 1929، ص 67؛
(6) محمدبن محمد مرتضی زبیدی ، تاج العروس ؛
(7) عثمان بن محمد منهاج سراج ، طبقات ناصری ، چاپ عبدالحی حبیبی ، ج 1، کلکته 1949، ج 2، لاهور 1954، فهرست ؛
(8) حسن نظامی ، تاج المآثر ، نسخة خطی کتابخانة دانشگاه پنجاب ؛


(9) Abu'l –Fadl - Alla ¦ m ¦ â , A ¦ Ý i ¦ n-i Akbar i ¦ , tr. Jarrett, Calcutta 1891, ii, 205, 360-i idem, Akbar- na ¦ ma (Bib. Ind. Eng. transl.), Ë Ë , 166;
(10) Bada ¦ Ý u ¦ n ¦ â , Muntakhab al- tawa ¦ r ¦ â kh , Eng. transl., Calcutta 1898,i, index;
(11) The Cambridge history of India , iii, 14;
(12) A. Cunningham, Archaeological survey of India (annual reports);
(13) EI 1 , Supp., s.v. "Ratan" (by Mohammad Shaf ¦ â Ü );
(14) Imperial gazetteer of India , Oxford 1908, Viii, 89-90;
(15) Journal of the Punjab Historical Society , ii, 109, iii, 35;
(16) Kh w a ¦ dja Niz ¤ a ¦ m al- D ¦ â n Ah ¤ mad, T ¤ abak ¤ at-i Akbar i ¦ , Eng. transl., Calcutta 1927, i, 5 ff.;
(17) Minhaj Siraj, T ¤ abak ¤ a ¦ t-i Na ¦ s ¤ ir i ¦ , tr. H.G.Raverty, London 1881,i, 79-80, 462,533, 645,ii, 794;
(18) Muh ¤ ammad Na ¦ z ¤ im, The life and times of Sult ¤ a ¦ n Mah ¤ mu ¦ d of Ghazna , Cambridge 1931, 196 and index;
P.W. Powlett, Gazetteer of B i ¦ ka ¦ ne ¦ r State ,

(19) 1874, 122 ff., ـ Utb ¦ â , Ta ف r i ¦ kh-i Yam i ¦ n i ¦ , tr. J. Reynolds, London 1858, 322-323.

) / د.اسلام / بزمی انصاری (



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 485
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست