جمالزاده ، سیدمحمدعلی ، داستاننویس پیشگام معاصر ایران. وی در 1270 ش/ 1309 در اصفهان به دنیا آمد. پدرش، سیدجمالالدین واعظِ اصفهانی * ، از سادات جبل عامل لبنان و متولد همدان بود و در دوره جنبش مشروطیت، به سبب وعظها و خطابههایی در باره آزادی و عدالت كه با زبانی ساده برای آگاه ساختن مردم بیان میكرد، شهرتی به دست آورده بود (جمالزاده، خاطرات، مقدمه تقیزاده، ص 13ـ 15؛ همو، یكی بود یكی نبود، ترجمه انگلیسی ، مقدمه مؤید، ص 3ـ4؛ متینی، 1376 ش ب ، ص 714).
در 1286 ش/ 1325، پدرِ جمالزاده او را به لبنان فرستاد و وی در مدرسه كشیشهای فرانسوی لازاریست به تحصیل پرداخت (جمالزاده، یكیبود یكینبود ، ترجمه انگلیسی، همان مقدمه، ص 4؛ متینی، 1376 ش ب ، همانجا). در همین سال، پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی به دستور محمدعلیشاه قاجار (حك : 1324ـ1327)، سید جمالالدین در زندان بروجرد به قتل رسید (متینی، 1376 ش ب ، همانجا). جمالزاده كمتر از دو سال در بیروت زندگی كرد و بعد از اقامت كوتاهی در قاهره، در 1288 ش/ 1327 به پاریس و از آنجا به شهر لوزانِ سویس رفت و به تحصیل در رشته حقوق پرداخت. سپس تحصیلات خود را در شهر دیژون ادامه داد و در رشته حقوق لیسانس گرفت و در همین سالها بود كه ازدواج كرد ( رجوع کنید به جمالزاده، خاطرات ، ص 30ـ 35؛ همو، یكیبود یكینبود ، ترجمه انگلیسی، همان مقدمه، ص 5).
با شروع جنگ جهانی اول، گروهی از روشنفكران ایرانی دربرلین گرد آمدند و «كمیته ملّیون ایرانی» را تشكیل دادند. جمالزاده در 1294 ش/ 1333 به آلمان رفت و به این كمیته پیوست. كمیته ملّیون ایرانی ــ كه دولت آلمان از آن حمایت میكرد علیه سیاستهای مداخلهگرانه روس و انگلیس در ایران فعالیت مینمود. در همان سال، جمالزاده از طرف كمیته مأمور شد كه به بغداد و كرمانشاه و تهران سفر كند و با تبلیغات و تأسیس روزنامهای فارسیزبان، زمینه شورش برضد انگلیس و روسیه را فراهم آورد (جمالزاده، یكیبود یكینبود ، ترجمه انگلیسی، همان مقدمه، ص 5 6؛ متینی، 1376 ش الف ، ص 606). نتیجه این مأموریت، انتشار روزنامه رستخیز، به سردبیری ابراهیم پورداود * ، بود. همزمان با این فعالیتها، جمالزاده با بعضی از عشایر لر و كرد رابطه برقرار ساخت و لشكری به نام «قشون نادری» در كرمانشاه تشكیل داد، ولی با آمدن نیروهای روس و انگلیس، این لشكر از هم فرو پاشید و كوششهای جمالزاده و دیگران برای حفظ آن به جایی نرسید و جمالزاده از استانبول به برلین برگشت (جمالزاده، یكیبود یكینبود، ترجمه انگلیسی، همان مقدمه، ص 6؛ متینی، 1376 ش الف ، ص 607). در برلین، وی با نشریه كاوه *، كه به همت سیدحسن تقیزاده * و دیگران تأسیس شده بود، به همكاری پرداخت. در 1296 ش/1335، به نمایندگی از كمیته ملّیون ایرانی، برای شركت در همایش جهانی سوسیالیستها به استكهلم رفت و، با نشر مقالات و ایراد سخنرانی، به سیاستهای روس و انگلیس و دخالتهایشان در ایران اعتراض كرد (جمالزاده، خاطرات ، ص 35ـ36، 43؛ متینی، 1376 ش الف ، همانجا).
پس از پایان جنگ جهانی اول و تعطیلی نشریه كاوه به علت مسائل مالی، جمالزاده در سفارت ایران در برلین به مترجمی پرداخت و مدتی نیز سرپرست دانشجویان ایرانی مقیم آلمان شد (متینی، همانجا). در همین سالها با چند نشریه دیگر، از جمله نامه فرهنگستان و علم و هنر ، نیز همكاری میكرد، ولی این نشریات به علل مختلف تعطیل شدند. پس از پانزده سال زندگی در آلمان، جمالزاده به سویس رفت و در 1310 ش/ 1931 به استخدام دفتر بینالمللی كار در ژنو در آمد و در همین سالها برای دومینبار ازدواج كرد (جمالزاده، خاطرات ، ص 40؛ كامشاد، ص 6 8؛ افشار، ص 13). او تا 1335 ش/ 1956، كه بازنشسته شد، در این دفتر مشغول بهكار بود و تا پایان عمر در ژنو به سر برد. وی در 17 آبان 1376، در خانه سالمندان در ژنو درگذشت (متینی، 1376 ش الف ، همانجا).
جمالزاده نویسندگی را با روزنامهنگاری آغاز كرد و گر چه در 36 سالگی به فعالیتهای روزنامهنگاری خود پایان داد، تا پایان عمر حدود دویست مقاله در نشریات به چاپ رساند (برایفهرست اهم مقالههای او رجوع کنید به افشار، ص 27ـ37).
از نخستین آثار جمالزاده ــ كه آنها را در دوران اقامتش در آلمان و در باره مسائل سیاسی و بینالمللی نوشت كتاب گنج شایگان، یا، اوضاع اقتصادی ایران (1295 ش/ 1335) است كه به كمك فرانتس اوپنهایمر، اقتصاددان آلمانی، به آلمانی ترجمه شد ولی متن آلمانی بهچاپ نرسید، و نیز كتاب ناتمام تاریخ روابط ایران و روس (1300 ش/1340) كه بخشهایی از آن به صورت مقالاتی در مجله كاوه چاپ میشد (افشار، ص 16؛ پروین، ص 651). دیگر كتابهای سیاسی و اجتماعی او عبارتاند از: آزادی و حیثیت (1338 ش)؛ خاك و آدم (1340 ش)؛ زمین، ارباب، دهقان (1341 ش)؛ خلقیات ما ایرانیان (1345 ش) و تصویر زن در فرهنگ ایران (1357 ش؛ افشار، ص 22).
جمالزاده با انتشار اولین مجموعه داستان كوتاهش، یعنی یكی بود یكی نبود (1300 ش)، به شهرت رسید (عابدینی، ج 1، ص 45ـ47). این مجموعه، كه شامل یك دیباچه و شش داستان كوتاه است، به نظر بسیاری از منتقدان، مهمترین اثر جمالزاده است كه او را به عنوان نویسندهای پیشگام در میان داستاننویسان معاصر شناسانده است (مثلاً كامشاد، ص 24؛ سپانلو، ص 42). دیباچه مجموعه یكی بود یكی نبود را بسیاری از منتقدان، «مانیفستِ» ادبیات جدید فارسی دانستهاند (برای نمونه رجوع کنید به درگاهی، ص 104؛ قانونپرور، 1984، ص 22). در این دیباچه جمالزاده، با نقد ذهنیت سنّتگرای نویسندگان و ادبای زمان خود در ایران، كه به عقیده او «همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی» است، به دفاع از آنچه «دموكراسی ادبی» مینامد میپردازد (رجوع کنید به یكی بود یكی نبود ، ص 1ـ2). بهزعم جمالزاده، داستان، یا به قول او رمان، بهترین نوع ادبی برای رسیدن به دموكراسی ادبی است و این دموكراسی میتواند از دو منظر جلوه یابد: یكی از منظر موضوع و محتوای داستان، كه در این صورت نویسنده باید با انتخاب شخصیتهای داستانی خود از میان مردم عادی، به شرح آداب و رسوم آنان بپردازد و دیگر اینكه نویسنده، به جای استفاده از «انشاهای غامض و عوام نفهم»، زبان روزمره مردم عادی را در نوشته خود به كار گیرد. به عقیده جمالزاده، چنین داستانهایی نه تنها به جمعآوری و حفظ «كلمات و تعبیرات و ضربالمثلها و اصطلاحات و ساختهای كلام و لهجههای گوناگون یك زبان» میانجامد، بلكه مردمِ طبقات و مناطق مختلف كشور و دیگر مناطق دنیا را با یكدیگر آشنا میسازد ( یكی بود یكی نبود ، ص 6ـ 8). جمالزاده به طور كلی سادهنویسی را به نویسندگان ایرانی توصیه میكند و شاید به همین سبب، مضمون اولین داستان مجموعه یكیبودیكی نبود ، یعنی «فارسی شكر است»، در باره سادهنویسی و سادهگویی است ( رجوع کنید به تلطف، ص 50 -53). در این داستان جمالزاده آدمهایش را از طبقات مختلف برمیگزیند تا آشفته بازار زبان خواص و پیامدهای آن را برای مردم عادی و زبان فارسی نشان دهد ( رجوع کنید به خرمی، ص 35، 139). زبان به اصطلاح فارسی شیخی كه معجونی است از واژهها و عبارات عربی، و گفتار نامفهوم فرنگیمآب تازه از فرنگ برگشتهای كه تركیبی نامأنوس از لغات فارسی و فرانسه است، نمونههای طنزآمیزی از آشفتگی زبان فارسی را به خواننده نشان میدهد. داستان در زندانی اتفاق میافتد كه جوان روستایی بخت برگشتهای بیجهت در آن گرفتار آمده است و در آن یك شیخ و یك مرد فرنگیمأب هم زندانی هستند. جوان روستایی كه نمیداند چرا زندانی شده، علت را از آنها میپرسد ولی از فارسی نامفهومشان چیزی نمیفهمد و میپندارد كه با زبان جنیان صحبت میكنند (برای نقد زبان جمالزاده در این داستان رجوع کنید به میرصادقی، ص 595 -597).
به طور كلی در داستانهای این مجموعه، جمالزاده با زبانی طنزآمیز آمیخته به اصطلاحات و مَثَلهای عامیانه، به نقد مسائل اجتماعی و سیاسی آن زمان میپردازد (همان، ص 596- 597). دیگر داستان این مجموعه، یعنی دوستی خاله خرسه، داستان شاگرد قهوهچی جوان و خوش قلبی است كه جان سرباز روسِ از پاافتادهای را، كه كنار جاده روی برف افتاده، نجات میدهد، ولی وقتی به آبادی میرسند، سرباز روس برای دزدیدن اندك پولی كه شاگرد قهوهچی پسانداز كرده او را میكشد.
داستان بیله دیگ بیله چغندر در این مجموعه، حكایت یك دلاكِ حمامِ اروپایی است كه بر حسب تصادف به ایران میآید و مقام مهمی به دست میآورد. در این داستان جامعه ایران در دوره قاجار به طور طنزآمیزی به تصویر كشیده شده است ( رجوع کنید به قانونپرور، 1993، ص 43ـ 45). به سبب نقد بیپرده جمالزاده از اوضاع و شخصیتهای جامعه ایران در این داستانها، وقتی نسخههای كتابش در 1301 ش به ایران رسید، بسیاری را به خشم آورد و حتی برخی كتاب را كفرآمیز خواندند (كامشاد، ص 8 9؛ فرزانه، ص 25ـ26). این برخورد، چنان تأثیری بر جمالزاده گذاشت كه بیست سال، یعنی در تمام دوران حكومت رضاشاه (1304ـ 1320 ش)، داستان دیگری چاپ نكرد (قانونپرور، 1984، ص 8؛ فرزانه، ص 26).
با سقوط رضاشاه، جمالزاده نوشتن را از سرگرفت و تا دهه آخر زندگی خود، آثاری منتشر كرد همچون دارالمجانین (1320 ش)؛ قصصالعلمای تنكابنی (1321 ش)؛ سرگذشت عمو حسینعلی (1321 ش)، كه بعدها به نام جلد اول شاهكار تجدید چاپ شد؛ قُلْتَشَن دیوان (1325 ش)؛ صحرای محشر (1326 ش)؛ راه آبنامه (1326 ش)؛ معصومه شیرازی (1333 ش)؛ تلخ و شیرین (1334 ش)؛ سروته یك كرباس ، یا ، اصفهاننامه (1335 ش)؛ كهنه و نو (1338 ش)؛ غیر از خدا
هیچكس نبود (1340 ش)؛ آسمان و ریسمان (1343 ش)؛ قصههای كوتاه برای بچههای ریشدار (1353 ش) و قصه ما به سررسید (1357 ش). از میان این آثار، رمان دارالمجانین جایگاه ویژهای دارد چون تقریباً برخلاف تمام داستانهای جمالزاده ــ كه در آنها آدمها «تیپ» هستند، یعنی معرف طبقات و شخصیتهایی در جامعهاند قهرمانهای دارالمجانین تا حدی به شخصیتهای داستانی با ویژگیهای فردی نزدیك میشوند ( رجوع کنید به كاتوزیان، ص 53). او در این رمان شخصیتی به نام هدایتعلیخان میآفریند كه به «موسیو» معروف است و خود را «بوفكور» میخواند كه اشاره مستقیمی به صادق هدایت * و اثر مهم او بوف كور * دارد. درونمایه اصلی این داستان جدل فلسفی بین عقل و جنون است ( رجوع کنید به كامشاد، ص 10؛ فرزانه، ص 43ـ44).
جمالزاده در دومین رمانش به مسائل اجتماعی باز میگردد. ماجراهای قُلْتَشَن دیوان در یكی از كوچههای قدیم تهران اتفاق میافتد و شخصیتهای عمده آن عبارتاند از: تاجر پرهیزگار و وطنپرستی كه یك دوره نماینده مجلس بوده، و قلتشن دیوان، كه آدم بیرحم و فرصتطلبی است كه برای رسیدن به اهداف خود به هر حیلهای متوسل میشود. درونمایه اصلی این داستان، جدال بین نیكی و بدی است كه درونمایه بیشتر دیگر داستانهای جمالزاده، از جمله سرگذشت عموحسینعلی ، تلخ و شیرین ، كهنه و نو ، و غیر از خدا هیچكس نبود ، نیز هست.
سروته یك كرباس ، كه در واقع داستان كودكی جمالزاده است، در 1334 ش در تهران در دو جلد چاپ شد (برای تفصیل بیشتر و نقد آثار جمالزاده رجوع کنید به كامشاد، ص 10ـ 15).
جمالزاده در زمینههای گوناگون نیز كتابهایی به چاپ رسانده است، از جمله گلستان نیكبختی، یا، پندنامه سعدی (تهران 1317 ش)، قصه قصهها (تهران 1327 ش)، هزار بیشه (تهران 1327 ش)، كشكول جمالی (تهران 1339 ش)، بانگ نای (تهران 1338 ش)، فرهنگ لغاتعامیانه (1341 ش)، طریقه نویسندگی و داستانسرایی (شیراز 1345 ش)، صندوقچه اسرار (1342 ش) و اندك آشنایی با حافظ (تهران 1366 ش). وی كه زبانهای فرانسه، آلمانی و عربی را خوب میدانست، آثاری را نیز به فارسی ترجمه كرد، از جمله: قهوهخانه سورات ، یا، جنگ هفتاد و دو ملت (1300 ش) از برناردن دوسن پیر ؛ خسیس (1336 ش) از مولیر؛ دشمن مردم (1340 ش) از هنریك ایبسن، و داستان بشر (1334 ش) از هندریك ویلم ونلون (برای فهرست كامل ترجمههای او رجوع کنید به افشار، ص 23).
بهگمان بسیاری از منتقدان، مهمترین و ماندنیترین اثر جمالزاده یكی بود یكی نبود است (برای نمونه رجوع کنید به براهنی، ص 523؛ كامشاد، ص 24)، زیرا این مجموعه در زمان انتشارش، اثری نو و مبتكرانه محسوب میشد. با اینكه نویسنده دور از ایران زندگی میكرد داستانهای یكی بود یكی نبود بازتابی از حوادث ایران در 1301 ش است.
آثار داستانی و نیز برخی از مقالات جمالزاده در باره ایران و حتی نقد وی از آثار دیگر نویسندگان در دهههای بعد، نه از نظر سبك و سیاق و نه از نظر مضمون و زبان، برای خواننده ایرانی تازگی نداشت، بهخصوص كه تعداد آثار نویسندگان جوانتر و نوآورتر رو به فزونی داشت ( رجوع کنید به میرصادقی، ص 599). دور بودن جمالزاده از محیط فرهنگی و اجتماعی كشورش، سبب نامأنوسی آثارش برای بیشتر خوانندگان دهههای بعد از جنگ جهانی دوم شد، چون به نظر میرسید ایرانی كه جمالزاده در ذهن داشت و در داستانهایش میآورد، همان ایران اواخر دوره قاجار بود، یعنی هنگامی كه او وطنش را برای همیشه ترك كرد.
برخی از داستانهای جمالزاده به زبانهای دیگر ترجمه شده است. آرتور كریستنسن، داستان رجل سیاسی را به دانماركی ترجمه و در > ملاحظاتی در باره فرهنگ ایران < (1310 ش/ 1931) به چاپ رسانده است. همین داستان به آلمانی در اتریش هم چاپ شده است. كارل اشتولتس، از استادان ایرانشناس اتریش، داستان ویلان الدوله را به آلمانی ترجمه كرد كه در 1330 ش/ اكتبر 1951 از رادیو وین هم پخش شد. ترجمه داستان نمك گندیده به آلمانی، در یكی از نشریات آلمان منتشر شد. دوستی خاله خرسه را منیبالرحمان در 1324 ش/ 1945 به اردو ترجمه و در نشریه فكر و نظر به چاپ رساند. همین قصه را ر. گلپكه به آلمانی ترجمه و در 1340 ش/ 1961 در مجموعه > قصهپردازان برجسته معاصر ایرانی < چاپ نمود. داستان مرغ مسمّا را تیلاك به هندی ترجمه و در 1334 ش/ مارس 1955 در مجله كهانی چاپ كرد. ترجمه خلاصهای از چهار داستان كوتاه یكی بود یكی نبود ، به قلم شاهین سركیسیان، به زبان فرانسه در ژورنال دو تهران (1329 ش/ 1950) منتشر شد. ب. ن. زاخودر یكی بود یكی نبود را به روسی ترجمه كرد و در 1315 ش/1936 در مسكو به چاپ رساند و بولوتنیكوف در باره جمالزاده و داستانهای او مقدمهای بر آن نوشت. در 1338 ش/1959، استلا كوربن و حسن لطفی هشت داستان نسبتاً معروف جمالزاده را به زبان فرانسه، با عنوانِ > داستانهای برگزیده <، ترجمه كردند كه یونسكو آن را منتشر كرد، و هانری ماسه و ا. شانسون، عضو فرهنگستان فرانسه، در باره زندگی و آثار جمالزاده بر آن مقدمه نوشتند (كامشاد، ص 17ـ 18). حشمت مؤید، با همكاری پل اسپراكمن ، در 1364 ش/ 1985 یكی بود یكی نبود را به انگلیسی ترجمه و منتشر كردند (افشار، ص 20). كتاب سروته یك كرباس، یا، اصفهاننامه او را هم و. ل. هستون به انگلیسی ترجمه و در 1983/1362 ش در پرینستون منتشر كرد (همان، ص 12، پانویس 4).
(14) Haideh Daragahi, "The shaping of the modern Persian short story: Jamalzadih's ، Preface' to Yiki bud, yiki nabud (1921)", in Critical perspectives on modern Persian literature , ed. Thomas Ricks, Washington, DC: Three Continents Press, 1984; (15) Mohammad Reza Ghanoon parvar , In a Persian mirror:images of the West and Westerners in Iranian fiction , Austin 1993 ; (16) idem , Prophets of doom: literature as a socio-political phenomenon in modern Iran, Lanham, MD. 1984; (17) Mohammad Ali Jamalzada , Once upon a time , tr. Paul Sprachman and Heshmat Moayyad, New York 1985; (18) Mohammad Mehdi Khorrami , Modern reflections of classical traditions in Persian fiction , Lewiston, NY 2003; Kamran Talattof, The politics of writing in Iran: a history of modern Persian literature, Syracuse, NY. 2000.