responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4797

 

جلوس‌ ، آیین‌ تاجگذاری‌ و بر تخت‌ نشستن‌ پادشاهان‌ و خلفا. كاربرد واژه‌ جلوس‌ در میان‌ عرب‌زبانان‌ عمدتاً به‌ معنای‌ لغوی‌ آن‌ (نشستن‌) بود اما به‌تدریج‌ به‌ صورت‌ اصطلاحی‌ خاص‌، به‌ معنای‌ نشستن‌ بر مسند حكمرانی‌ یا خلافت‌، متداول‌ شد. در این‌ معنا، این‌ واژه‌ هم‌ به‌ آیین‌ تاجگذاری‌ شاهان‌ و حكام‌، و هم‌ به‌ نشستن‌ برتخت‌ در مواقع‌ بار عام‌ (رجوع کنید به بار * )، سلام‌ * ، پذیرش‌ سفرا و نظایر آن‌ اطلاق‌ شده‌ و به‌ زبان‌ فارسی‌ و تركی‌ نیز راه‌ یافته‌ است‌ (رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌1، ص‌634، ج‌2، ص‌1058، 1124؛ د. ا. د. ترك‌ ، ذیل‌ واژه‌). مهم‌ترین‌ مترادف‌ جلوس‌ (به‌ این‌ معنا) واژه‌ اجلاس‌ است‌ كه‌ در منابع‌ فارسی‌ (رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌1، ص‌634، 764، ج‌2، ص‌788؛
هندوشاه‌بن‌ سنجر، ص‌316؛
حافظ‌ ابرو، ج‌1، ص‌49؛
سرهندی‌، ص‌52، 58، 111، 193؛
فرشته‌، ج‌1، ص‌229، 244) فراوان‌ به‌كار رفته‌ است‌. لغت‌ تتویج‌ (= تاجگذاری‌) نیز در برخی‌ منابع‌ عربی‌ به‌ همین‌ معنا به‌كار برده‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌منظور، ذیل‌ «توج‌»؛
نیز رجوع کنید به خلیل‌بن‌ احمد، ج‌5، ص‌357، ذیل‌ «كفر»).

ایران‌. آیین‌ جلوس‌ از كهن‌ترین‌ آیینهای‌ حكومتی‌ ایران‌ بود كه‌ پیوسته‌ وجهی‌ دینی‌ و نمادین‌ داشت‌. فردوسی‌ شكل‌گیری‌ تاریخ‌ ایران‌ را با «آیین‌ تخت‌ و كلاه‌» و پادشاهی‌ كیومرث‌ آغاز كرده‌ است‌ (رجوع کنید به كتاب‌1، ج‌1، ص‌15؛
نیز رجوع کنید به ثعالبی‌ مَرغَنی‌، ص‌2). بنابر شاهنامه‌ (رجوع کنید به فردوسی‌، كتاب‌1، ج‌1، ص‌19، 22، 25، 58ـ 59، 107، و جاهای‌ دیگر، كتاب‌3، ج‌4، ص‌1094، 1135، كتاب‌ 3، ج‌5، ص‌1323، 1331، 1342ـ 1344). جانشینان‌ كیومرث‌ (پیشدادیان‌ و كیانیان‌) به‌ مراسم‌ جلوس‌، تشریفاتی‌ چون‌ بستن‌ كمربند شاهی‌، پوشیدن‌ كفش‌ زرین‌، برافراشتن‌ درفش‌ كاویانی‌، نثار * زر و گوهر بر شاه‌، تهنیت‌ بزرگان‌، دعا برای‌ طلب‌ تأییدات‌ خداوندی‌ برای‌ شاه‌ و خطابه‌ شاه‌ پس‌ از نهادن‌ تاج‌ بر سر افزودند. بزرگان‌ حاضر در مراسم‌، در مقابل‌ شاه‌ زانو می‌زدند و تهنیت‌ و شادباش‌ می‌گفتند و نماینده‌ای‌ از آنان‌، ضمن‌ مدح‌ و ثنا و دعا برای‌ شاه‌، مراتب‌ وفاداری‌ لشكریان‌ و اركان‌ حكومتی‌ را به‌ وی‌ ابلاغ‌ می‌كرد (رجوع کنید به همان‌، كتاب‌1، ج‌1، ص‌107ـ108، 192، 562ـ568، كتاب‌3، ج‌4، ص‌1094، كتاب‌3، ج‌5، ص‌1343). اطاعت‌ لشكریان‌، برای‌ شاه‌ جدید چندان‌ اهمیت‌ داشت‌ كه‌ گاه‌ بخشش‌ شاهانه‌ به‌ سپاهیان‌، به‌ بخشی‌ از مراسم‌ جلوس‌ تبدیل‌ می‌شد (رجوع کنید به همان‌، كتاب‌1، ج‌1، ص‌192، كتاب‌3، ج‌5، ص‌1323، 1331). مهم‌ترین‌ بخش‌ مراسم‌، خطابه‌ تاجگذاری‌ شاه‌ بود كه‌ هم‌ به‌ مثابه‌ سوگند تعهد او بود و هم‌ بیانگر سیاست‌ داخلی‌ و خارجی‌ وی‌ به‌شمار می‌رفت‌. محور اساسی‌ این‌ خطابه‌ها تأكید بر جنبه‌ الاهی‌ سلطنت‌ (فره‌ ایزدی‌) و تبیین‌ حقوق‌ و وظایف‌ متقابل‌ شاه‌ و رعیت‌ بود كه‌ حول‌ مفاهیمی‌ چون‌ دینداری‌، عدالت‌ورزی‌، عمران‌ و آبادانی‌، برقراری‌ امنیت‌ و مبارزه‌ با مظاهر پلیدی‌ دور می‌زد (رجوع کنید به همان‌، كتاب‌1، ج‌1، ص‌19، 22، 25، 107ـ108، كتاب‌3، ج‌4، ص‌1094، 1135؛
ثعالبی‌ مرغنی‌، ص‌6ـ8، 11، 36ـ37، 66ـ67).

آیین‌ جلوس‌ شهریاران‌ ایران‌، با ورود به‌ ادوار روشن‌ تاریخی‌ و به‌ اتكای‌ اسناد به‌ جا مانده‌ از همان‌ زمان‌، وضوح‌ بیشتری‌ می‌یابد. كوروش‌ پس‌ از فتح‌ بابِل‌ در 539 پیش‌ از میلاد، بر تخت‌ شاهی‌ نشست‌ اما از آیین‌ جلوس‌ او اطلاع‌ روشنی‌ در دست‌ نیست‌ (رجوع کنید به شهبازی‌، ص‌307). جانشینان‌ كوروش‌ در معبد آناهیتا در پاسارگاد، تشریفات‌ تاجگذاری‌ را به‌جا می‌آوردند (همان‌، ص‌244). آداب‌ مذهبی‌ این‌ مراسم‌ (خوردن‌ انجیر خشك‌ مخلوط‌ با شیر، آشامیدن‌ یك‌ نوشیدنی‌ مخصوص‌، بستن‌ نواری‌ سرخ‌رنگ‌ به‌ پیشانی‌ شاه‌) در معبد و با مشاركت‌ روحانیان‌ انجام‌ می‌شد. سپس‌ شاه‌ در برابر آرامگاه‌ كوروش‌ تاج‌ بر سر می‌نهاد (رجوع کنید به پیرنیا، ج‌2، ص‌993؛
فیثاغورس‌، ص‌28ـ30). وجود برخی‌ ویژگیها در حجاریهای‌ تالار صد ستون‌ و ایوانهای‌ شرقی‌ و غربی‌ خزانه‌ تخت‌جمشید، احتمال‌ ارتباط‌ این‌ نقوش‌ با مراسم‌ تاجگذاری‌ را تقویت‌ می‌كند هر چند كه‌ در قطعیت‌ آن‌ تردید وجود دارد (رجوع کنید به مشكوتی‌، ص‌29ـ31).

تاجگذاری‌ اشكانیان‌ (حك: 250ق‌م‌ـ 226م‌) با انجام‌ مراسم‌ قربانی‌ در معابد آناهیتا و عمدتاً در سه‌ پایتخت‌ مهم‌ آنان‌ یعنی‌ صد دروازه‌ (دامغان‌)، هگمتانه‌ (همدان‌) و تیسفون‌ صورت‌ می‌گرفت‌ (پیرنیا، ج‌3، ص‌2649ـ2650؛
مشكوتی‌، همانجا؛
گیرشمن‌، ص‌269ـ270). این‌ مراسم‌ پس‌ از تأیید حاكمیت‌ شاه‌ از سوی‌ مجلس‌ مهستان‌ برگزار می‌شد و تاج‌ را رئیس‌ خانواده‌ سورن‌ (سپهسالار كل‌ قوای‌ مملكتی‌) بر سر شاه‌ می‌نهاد (پیرنیا، همانجا).

در عهد ساسانیان‌ (حك: 211ـ674)، تیسفون‌ * مهم‌ترین‌ محل‌ جلوس‌ شاهان‌ این‌ سلسله‌ بود، هر چند احتمالاً شهرهای‌ دیگری‌ چون‌ استخر، مدائن‌ و جندی‌شاپور * نیز بدین‌ منظور استفاده‌ می‌شدند (رجوع کنید به شومون‌ ، ص‌302ـ308). انجام‌ تشریفاتِ نهادن‌ تاج‌ بر سر شاه‌ به‌ شاخه‌ای‌ از نزدیكان‌ خاندان‌ شاهی‌ یا یكی‌ از خویشاوندان‌ شاه‌ و در دوره‌ افزایش‌ قدرت‌ روحانیان‌، به‌ موبد موبدان‌ اختصاص‌ داشت‌ (رجوع کنید به كریستن‌سن‌، ص‌38 و پانویس‌3 كه‌ قول‌ طبری‌، ج‌2، ص‌74 را نقد كرده‌ است‌؛
نیز رجوع کنید به نامه‌ تنسر به‌ گشنسپ، ص‌88؛
ویزه‌هوفر، ص‌212ـ213). شاه‌ را با نشانه‌های‌ شاهی‌ (قبای‌ زرین‌، كمربند و شمشیر گوهرنشان‌) می‌آراستند و بعد از نهادن‌ تاج‌ برسرش‌، به‌ نثار و آفرین‌خوانی‌ می‌پرداختند (رجوع کنید به فردوسی‌، كتاب‌3، ج‌5، ص‌1487، 1515، 1533، كتاب‌4، ج‌6، ص‌1749، ج‌7، ص‌2226). تكمیل‌كننده‌ این‌ مراسم‌، خطابه‌ شاه‌ بود كه‌ مضامین‌ آن‌ به‌ لحاظ‌ مبانی‌ اعتقادی‌ و روش‌ ملكداری‌، با خطابه‌ شاهان‌ پیشدادی‌ و كیانی‌ (رجوع کنید به سطور قبل‌) همخوانی‌ بسیاری‌ داشت‌ (رجوع کنید به دینوری‌، ص‌75ـ77؛
فردوسی‌، همانجاها). ویژگی‌ مهم‌ این‌ خطابه‌ها بیان‌ مفاهیم‌ اخلاقی‌ بود (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به خطابه‌ اردشیر بابكان‌، شاپور اول‌، خسرو اول‌ و هرمز چهارم‌) كه‌ بعدها به‌ عنوان‌ آثار ادبی‌ و اخلاقی‌ موردتوجه‌ مؤلفان‌ مسلمان‌ قرار گرفت‌ (محمدی‌، ص‌331ـ332). در همین‌ مراسم‌ بزرگان‌ لشكری‌ و كشوری‌ فرمانبرداری‌ و وفاداری‌ خود را به‌ شاه‌ جدید در قالب‌ مدح‌ و ثنا و دعای‌ شاه‌، اعلام‌ می‌كردند (رجوع کنید به ثعالبی‌ مرغنی‌، ص‌498ـ499، 534ـ535؛
طبری‌، ج‌2، ص‌54، 62، 81). تشریفات‌ تاجگذاری‌، با مسافرت‌ شاه‌ به‌ شیز * آذربایجان‌، پایان‌ می‌یافت‌. در این‌ سفرِ «ناگزیر»، كه‌ با پای‌ پیاده‌ و به‌ منظور زیارت‌ آتشكده‌ آذر گشنسب‌/ آذر گشسب‌ (رجوع کنید به آتشكده‌ * ) انجام‌ می‌شد، هدایا و تحف‌ بسیاری‌ تقدیم‌ آتشكده‌ می‌گردید (رجوع کنید به ابن‌خرداذبه‌، ص‌119ـ120).

با سقوط‌ شاهنشاهی‌ ساسانی‌ و ورود اسلام‌ به‌ ایران‌، آیین‌ جلوس‌ شاهانه‌ برچیده‌ شد. در نظام‌ حكومتی‌ جدیدی‌ كه‌ ایران‌ جزئی‌ از قلمرو وسیع‌ آن‌ به‌شمار می‌آمد، بیعت‌ با خلیفه‌ و آیینهای‌ وابسته‌ به‌ آن‌، به‌ مثابه‌ مراسم‌ جلوس‌ محسوب‌ می‌شد و حكام‌ جدید ایران‌، امرای‌ غیرایرانی‌ مسلمانی‌ بودند كه‌ به‌ عنوان‌ كارگزاران‌ خلیفه‌، از مردم‌ برای‌ وی‌ بیعت‌ ستانده‌، به‌ نام‌ او خطبه‌ می‌خواندند و فاقد هرگونه‌ استقلال‌ سیاسی‌ بودند. این‌ یكپارچگی‌ سیاسی‌ تا اواسط‌ قرن‌ سوم‌ و تشكیل‌ نخستین‌ حكومتهای‌ مستقل‌ تداوم‌ یافت‌، اما تجدیدحیات‌ سیاسی‌ نسل‌ جدید حكام‌ ایران‌، آنها را از دستگاه‌ خلافت‌ بی‌نیاز نمی‌ساخت‌، زیرا مشروعیت‌ آنان‌ مستلزم‌ تأییدیه‌ای‌ رسمی‌ بود كه‌ تنها از طریق‌ بیعت‌ با خلیفه‌ به‌ دست‌ می‌آمد و به‌ تدریج‌ به‌ اصلی‌ترین‌ بخش‌ مراسم‌ جلوس‌ این‌ حكام‌ تبدیل‌ شد. برای‌ بیعت‌ با خلیفه‌، حاكم‌ طی‌ نامه‌ای‌ رسمی‌ فرمانبرداری‌ خود را اعلام‌ و درخواست‌ می‌كرد كه‌ حاكمیتش‌ از سوی‌ خلیفه‌ تأیید شود. نام‌ خلیفه‌ در خطبه‌ها و سكه‌ها نیز اعلام‌ می‌شد. این‌ بیعت‌، در صورت‌ پذیرش‌، با ارسال‌ لوا، منشور * و خلعت‌ * (علائم‌ به‌رسمیت‌ شناخته‌ شدن‌ حاكم‌ از سوی‌ خلیفه‌) پاسخ‌ داده‌ می‌شد. صفاریان‌ (حك: 247ـ393)، نخستین‌ امیرانی‌ بودند كه‌ این‌ مراسم‌ را به‌ جا آوردند (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌7، ص‌456؛
شبانكاره‌ای‌، ص‌21ـ22). گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ یعقوب‌لیث‌ پس‌ از پوشیدن‌ خلعت‌ ارسالی‌ خلیفه‌، دو ركعت‌ نماز گزارد (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌52).

جلوس‌ سامانیان‌ (حك: 279ـ389) با ارسال‌ منشور امارت‌ از سوی‌ خلیفه‌ بغداد و بستن‌ لوا رسمیت‌ می‌یافت‌ (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌8، ص‌5؛
ابن‌خلدون‌، ج‌4، ص‌436ـ439). تهنیت‌ و تعزیت‌گویی‌ شعرا، به‌ مناسبت‌ مرگ‌ امیر پیشین‌ و جلوس‌ امیر جدید نیز رسمی‌ رایج‌ بود (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به تقی‌زاده‌ طوسی‌، ص‌52).

تشریفاتِ جلوس‌ آل‌بویه‌ (حك: 329ـ447) به‌سبب‌ رونق‌ آیینهای‌ ایرانی‌ و دیلمی‌ در دربار آنان‌ و نیز تسلط‌ آل‌بویه‌ بر بغداد، تجمل‌ و تنوع‌ بیشتری‌ داشت‌. در 337، پس‌ از ورود عضدالدوله‌ به‌ فارس‌، طی‌ جشنی‌ باشكوه‌، او را بر تخت‌ نشانده‌ و با عنوان‌ پادشاهی‌ شادباش‌ گفتند (ابن‌خلدون‌، ج‌4، ص‌579ـ580).عضدالدوله‌، همچنین‌ در 366، هنگام‌ انتصاب‌ به‌ جانشینی‌ پدرش‌ ركن‌الدوله‌، به‌ مردم‌ خلعت‌ بخشید و افراد خانواده‌ و سردارانش‌، بنا به‌ سنّت‌ خود، با تقدیم‌ گل‌ به‌ وی‌، مراسم‌ شادباش‌ را به‌ جای‌ آوردند (ابن‌اثیر، ج‌8، ص‌670). بعدها، در دوران‌ استیلای‌ عضدالدوله‌ و جانشینانش‌ در بغداد، هریك‌ از آنان‌، طی‌ تشریفاتی‌ مفصّل‌، در حضور خلیفه‌، اشراف‌، قضات‌، مقامات‌ عالی‌رتبه‌ و سپاهیان‌ دیلمی‌ و ترك‌، بر تخت‌ می‌نشستند. در این‌ مراسم‌، ابتدا بر امیر بویهی‌ خلعت‌ می‌پوشاندند، تاج‌ بر سرش‌ می‌نهادند و دستبند و طوق‌ مخصوص‌ به‌ دست‌ و گردنش‌ می‌بستند. آنگاه‌ خلیفه‌ طی‌ آدابی‌ خاص‌ لوایی‌ سفید و لوایی‌ طلایی‌ (یا سیاه‌) به‌ نام‌ وی‌ می‌بست‌ و فرمان‌ خلیفه‌ در خصوص‌ اعطای‌ سلطنت‌ به‌ امیر، در حضور جمع‌ خوانده‌ می‌شد. آنگاه‌ امیر سوار بر اسبی‌ با زین‌ و برگ‌ طلا، كه‌ اسب‌ دیگری‌ با همین‌ ویژگی‌ را یدك‌ می‌كشید، به‌ قصر خود باز می‌گشت‌ (رجوع کنید به صابی‌، ص‌94ـ95؛
ابوشجاع‌ روذراوری‌، ص‌141ـ 142؛
ابن‌جوزی‌، ج‌14، ص‌253). اعطای‌ لقب‌ به‌ امیر و نیز تفویض‌ امتیازاتی‌ چون‌ نوبت‌ زدن‌ بر درگاه‌ امیر (سه‌ یا پنج‌ بار در روز)، ذكر نام‌ وی‌ پس‌ از نام‌ خلیفه‌ در خطبه‌ نمازهای‌ جمعه‌ و اعیاد و اختیار عزل‌ و نصب‌ والیان‌ و قاضیان‌، مراسم‌ مذكور را تكمیل‌ می‌كرد (رجوع کنید به صابی‌، ص‌134ـ137؛
ابن‌اثیر، ج‌8، ص‌689، ج‌9، ص‌361). چنانچه‌ امیر جدید سوكوار امیرپیشین‌ بود، مراسم‌ جلوس‌ پس‌ از سپری‌ شدن‌ روزهای‌ سوكواری‌ و به‌ جای‌ آوردن‌ مراسم‌ تعزیت‌ از سوی‌ خلیفه‌، برگزار می‌شد (ابن‌اثیر، ج‌9، ص‌62؛
ابوشجاع‌ روذراوری‌، ص‌151ـ 153؛
ابن‌جوزی‌، ج‌14، ص‌338ـ339). بیعت‌ سپاهیان‌ نیز طبق‌ سنّت‌ رایج‌، منوط‌ به‌ دریافت‌ مال‌ و «عطایی‌» بود كه‌ وفاداریشان‌ را به‌ امیر جدید تضمین‌ می‌كرد (ابوشجاع‌ روذراوری‌، ص‌151).

بنابر گزارش‌ بیهقی‌ (ص‌48ـ53)، مسعود غزنوی‌ (حك: 421ـ432) هنگام‌ جلوس‌، در میان‌ مردم‌ درم‌ و دینارِ بسیار نثار كرد و با تشریفاتی‌ فراوان‌، رسولِ خلیفه‌ عباسی‌ را در نیشابور به‌حضور پذیرفت‌ و پس‌ از پوشیدن‌ خلعت‌، دو ركعت‌ نماز گزارد. آنگاه‌ تاج‌، طوق‌، اسب‌ و شمشیر (نشانهای‌ پادشاهی‌) را نزد او آوردند. اعطای‌ مال‌ فراوان‌ به‌ سپاهیان‌ و اعلام‌ خبر جلوس‌ سلطان‌ جدید به‌ اطراف‌ و اكناف‌ توسط‌ مأمورانی‌ موسوم‌ به‌ مبشر، از ویژگیهای‌ آیین‌ جلوس‌ در دوره‌ غزنوی‌ بود (رجوع کنید به همانجا؛
شبانكاره‌ای‌، ص‌78). در این‌ مراسم‌، شاعران‌ قصاید تهنیت‌آمیزی‌ به‌ مناسبت‌ جلوس‌ برخی‌ سلاطین‌ غزنوی‌ می‌سرودند و می‌خواندند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به فرخی‌ سیستانی‌، ص‌40ـ42؛
مختاری‌ غزنوی‌، ص‌90ـ92).

آداب‌ جلوس‌ غزنویان‌، در عصر سلاجقه‌ (429ـ590) نیز تداوم‌ یافت‌. خلعت‌، لوا و منشور خلیفه‌، همچنان‌ مهم‌ترین‌ نشانه‌ رسمیت‌ جلوس‌، و تهنیت‌گویی‌ شعرا سنّتی‌ متداول‌ بود (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌10، ص‌90، 229؛
حسن‌ غزنوی‌، ص‌9ـ10، 215ـ218). گاهی‌ جلوس‌ سلطان‌ در شهر بغداد و در حضور خلیفه‌ برگزار می‌شد، چنانكه‌ در 498، ملكشاه‌بن‌ بَرْكیارُق‌، در بغداد و در میان‌ زرافشانی‌ حضار بر تخت‌ نشست‌ و در مراسم‌ تاجگذاری‌ ملك‌مسعود سلجوقی‌ در 527، خلیفه‌ دو پرچم‌ برای‌ وی‌ بست‌ و هفت‌ درّاعه‌، تاجی‌ جواهرنشان‌، دو دستبند و گردنبندی‌ از زر به‌ وی‌ اهدا كرد (حسینی‌، ص‌200ـ201؛
ابن‌اثیر، ج‌10، ص‌380، 382). تاجگذاری‌ سلاجقه‌ روم‌ (حك: 470ـ700)، جشنی‌ عمومی‌ و پرتجمل‌ و متأثر از رسوم‌ ایرانی‌ و بیزانسی‌ بود. بزرگان‌ دین‌ و دولت‌ با ظروف‌ طلایی‌ مملو از عسل‌ و شیرِ اسب‌، در خیابانهای‌ شهر حركت‌ می‌كردند و در میان‌ مردم‌ پول‌ و مال‌ می‌پراكندند، پرچم‌ رسمی‌ و سیاه‌رنگ‌ حكومتی‌ كه‌ تصویر اژدها، شیر یا عقاب‌ بر آن‌ نقش‌ بود، پیشاپیش‌ سلطان‌ حمل‌ می‌شد و یكی‌ از حاجبان‌ دربار چتر بر سر سلطان‌ می‌گشود (رایس‌، ص‌106ـ107). ارسال‌ تشریف‌، چتر * ، لوا و لقب‌ از سوی‌ خلیفه‌، طبل‌زدن‌ و اعزام‌ مبشر جهت‌ ابلاغ‌ خبر جلوس‌، از دیگر رسوم‌ ایشان‌ بود (رجوع کنید به آقسرایی‌، ص‌29، 31، 37، 71، 87ـ88). در همان‌ دوره‌، خوارزمشاهیان‌ (حك: 490ـ628) هنگام‌ جلوس‌، مجلس‌ بزمی‌ می‌آراستند كه‌ با تهنیت‌گویی‌ شعرا و خطیبان‌ و اعطای‌ صله‌ و عطایا همراه‌ بود (رجوع کنید به جوینی‌، ج‌2، ص‌18، 27، 48). سلاطین‌ غوری‌ (حك: 543ـ612) نیز با نشان‌ ویژه‌ سلطنتی‌، یعنی‌ خلعت‌ و چتر بر تخت‌ جلوس‌ می‌كردند (رجوع کنید به پژواك‌، ص‌234، 239). اما بیعت‌ با خلیفه‌ و دریافت‌ تشریف‌ و لوا در مراسم‌ جلوس‌ این‌ سلسله‌ رونق‌ چندانی‌ نداشت‌.

آیین‌ جلوس‌ ایلخانان‌ ایران‌ (حك: 663ـ756) بر گرفته‌ از سنّتهای‌ مغول‌ و دارای‌ رویكردی‌ قبیله‌ای‌ بود. علی‌رغم‌ موروثی‌ بودن‌ منصب‌ خانی‌، تأیید صلاحیت‌ خان‌ جدید برای‌ حكومت‌، بر عهده‌ شورایی‌ متشكل‌ از خاتونها، برادران‌، شاهزادگان‌، دامادها و امرا بود كه‌ در باب‌ جلوس‌ وی‌ رایزنی‌ (كنكاچ‌= كنكاش‌) می‌كردند و بر گزاری‌ مراسم‌ جلوس‌، بدون‌ موافقت‌ آنان‌، ممكن‌ نبود (رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌2، ص‌1059، 1125، 1154؛
حافظ‌ابرو، ج‌1، ص‌48؛
شریك‌ امین‌، ص‌3ـ 4). پس‌ از حصول‌ توافق‌ و بنا بر سنّتی‌ رایج‌، نامزد منصب‌ خانی‌، پس‌ از اصرار و الحاح‌ حاضران‌، سلطنت‌ را می‌پذیرفت‌ (رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌1، ص‌635ـ636، ج‌2، ص‌806، 825ـ826، 1059). از این‌ سنّت‌، ظاهراً به‌ عنوان‌ شیوه‌ای‌ جهت‌ كسب‌ اعتبار و ادای‌ احترام‌ به‌ بزرگان‌ خانواده‌ و قوم‌ استفاده‌ می‌شد. اعضای‌ شورا در عین‌ حال‌ ملزم‌ به‌ ارائه‌ نوعی‌ تعهد كتبی‌ (موچَلگا) دالّ بر فرمانبری‌ و وفاداری‌ به‌ خان‌ جدید بودند (رجوع کنید به همان‌، ج‌2، ص‌1126، 1155؛
شریك‌امین‌، ص‌229ـ230). برای‌ برگزاری‌ مراسم‌، به‌ صلاحدید منجمان‌ روز و ساعت‌ سعد اختیار می‌شد. دو تن‌ از شاهزادگان‌، دست‌ راست‌ و چپ‌ خان‌ را می‌گرفتند و بر تخت‌ می‌نشاندند، آنگاه‌ همه‌ حاضران‌، كمربندها را بر دوش‌ افكنده‌، زانو می‌زدند و به‌ جشن‌ و شادخواری‌ می‌پرداختند. خان‌ جدید، پول‌، جواهر و جامه‌های‌ گرانبهای‌ فراوان‌ به‌ خاتونها، شاهزادگان‌، امرا و عموم‌ لشكریان‌ می‌بخشید و فرمانهای‌ مكتوب‌ پادشاه‌ (یرْلیغ‌ * ) را جهت‌ ابلاغ‌ خبر جلوس‌ به‌ نواحی‌ مختلف‌ ارسال‌ می‌كرد. جلوس‌ ایلخان‌، با وصول‌ یرلیغِخانِ بزرگ‌ مغول‌، كه‌ همان‌ نقش‌ لوا و منشور خلیفه‌ را در سده‌های‌ گذشته‌ داشت‌، رسمیت‌ می‌یافت‌ (رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌2، ص‌1060، 1154ـ1155؛
شریك‌ امین‌، ص‌262ـ 263).

در میان‌ مظفریان‌ (713ـ795) و جلایریان‌ (736ـ814)، چتر مرصع‌، مهم‌ترین‌ نشانه‌ سلطنت‌ و همراه‌ داشتن‌ آن‌، به‌ معنای‌ جلوس‌ بر تخت‌ بود (حافظ‌ ابرو، ج‌2، ص‌617؛
واله‌ اصفهانی‌، ص‌688). جلوس‌ تیموریان‌ (771ـ906) اگر چه‌ به‌ سبب‌ خاستگاه‌ قومی‌ آنها، به‌ رسم‌ مغولان‌ بود (واله‌ اصفهانی‌، ص‌92، 368)، تأثیرپذیری‌ تیموریان‌ از آیینهای‌ اسلامی‌ و ایرانی‌، آداب‌ تخت‌نشینی‌ آنان‌ را از شاهان‌ مغول‌ متمایز می‌ساخت‌. آراستن‌ بازارها و كویها، نثار و بخششهای‌ بی‌حساب‌، حضور سادات‌ و قضات‌ در حین‌ انجام‌ مراسم‌، قصیده‌سرایی‌ شعرا، ذكر نام‌ سلطان‌ در خطبه‌ نمازهای‌ جمعه‌ و اعیاد از جمله‌ این‌ تمایزات‌ بود (رجوع کنید به حافظ‌ ابرو، ج‌1، ص‌440، ج‌3، ص‌13؛
واله‌ اصفهانی‌، ص‌92، 368، 373؛
شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ج‌1، ص‌145).

سلطنت‌ شاهان‌ صفوی‌ (907ـ1148) در ساعت‌ سعدی‌ كه‌ منجمان‌ اختیار می‌كردند، معمولاً در كاخهای‌ چهل‌ستون‌ (قزوین‌ یا اصفهان‌) آغاز می‌شد (اسكندر منشی‌، ج‌1، ص‌122، 203، 206ـ207، 225ـ226؛
حسینی‌ خاتون‌آبادی‌، ص‌528). اسكندر منشی‌ در وصف‌ جلوس‌ اسماعیل‌ دوم‌ (حك:984ـ 985) از «جشن‌ عظیم‌ پادشاهانه‌ و مجلس‌ عالی‌ ملوكانه‌»ای‌ سخن‌ به‌ میان‌ آورده‌ كه‌ ازدحام‌ خلایق‌ و پیشكشهای‌ گرانبهای‌ امرا و والیان‌ نقاط‌ مختلف‌ و سفرای‌ خارجی‌ ویژگی‌ مهم‌ آن‌ بود (ج‌1، ص‌203). مقارن‌ با مراسم‌ جلوس‌، شاه‌ بسیاری‌ از مدعیان‌ سلطنت‌ را كشت‌ و این‌ امر بعدها به‌ سنّت‌ لازم‌الاجرای‌ جلوس‌ شاهان‌ صفوی‌ مبدل‌ شد (همان‌، ج‌1، ص‌206ـ207؛
نیز برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به شاردن‌، ج‌9، ص‌84ـ88؛
كمپفر، ص‌30، 50ـ51).

آداب‌ عمومی‌ تاجگذاری‌ صفویان‌ عبارت‌ بود از به‌ كمربستن‌ دو نشان‌ ویژه‌ سلطنت‌ (خنجر و شمشیر جواهرنشان‌)، خطبه‌خوانی‌، تهنیت‌ و شادباش‌ حضار و نقاره‌زدن‌ (پردولاماز ، ص‌71؛
شاردن‌، ج‌9، ص‌101ـ102، 105ـ109؛
كمپفر، ص‌30، 47ـ49؛
هدایت‌، ج‌8، ص‌439، 484). به‌ استناد گزارش‌ مشروح‌ به‌جا مانده‌ از مراسم‌ تاجگذاری‌ شاه‌ صفی‌ دوم‌ (حك: 1077ـ1100)، همه‌ حضار می‌ایستادند و شاه‌ رو به‌ قبله‌ بر تخت‌ می‌نشست‌. آنگاه‌ شیخ‌الاسلام‌ * ضمن‌ تلاوت‌ قرآن‌ و ادعیه‌، خنجر و شمشیر سلطنتی‌ را به‌ كمر شاه‌ می‌بست‌ (شیخ‌الاسلام‌ گاه‌ در قبال‌ این‌ خدمت‌، به‌ شاه‌ توصیه‌ای‌ می‌كرد؛
برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به خطابه‌ محمدباقر مجلسی‌ *در تاجگذاری‌ شاه‌ سلطان‌ حسین‌ و توصیه‌ به‌ صدور فرمان‌ منع‌ باده‌نوشی‌ در ملاعام‌، جنگ‌ دستجات‌ و طوایف‌ و كبوتربازی‌: طارمی‌، ص‌246 به‌ نقل‌ از نسخه‌ خطی‌ مجموعه‌ ش‌2721 مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، ص‌352ـ 359) و ایشیك‌ آقاسی‌ * تاج‌ بر سرش‌ می‌نهاد. مراسم‌ با خواندن‌ خطبه‌ای‌ به‌ عربی‌ و فارسی‌ كه‌ گاه‌ طولانی‌ بودنش‌، حضار را به‌ زحمت‌ می‌انداخت‌، ادامه‌ می‌یافت‌ و با تهنیت‌گویی‌ و ابراز احترام‌ تك‌تك‌ حضار به‌ شاه‌ (سه‌ دفعه‌ زمین‌ را بوسیدن‌) پایان‌ می‌گرفت‌. یكی‌ از نخستین‌ اقدامات‌ پس‌ از مراسم‌، نقاره‌زدن‌ بود كه‌ چندین‌ روز متوالی‌ (به‌ تعداد سالهای‌ عمر شاه‌) ادامه‌ داشت‌ تا عموم‌ مردم‌ از جلوس‌ شاه‌ جدید آگاه‌ شوند. فردای‌ تاجگذاری‌ نیز، شاه‌ بارِ عام‌ می‌داد و تمام‌ بزرگان‌ و اعیان‌ را به‌حضور می‌پذیرفت‌ و پس‌ از آن‌، باشكوه‌ و جلال‌ فراوان‌، به‌ همراه‌ ملازمانش‌ و برای‌ حضور در میان‌ مردمی‌ كه‌ مشتاق‌ دیدن‌ شاه‌ جدید بودند، عازم‌ باغ‌ هزار جریب‌ می‌شد (شاردن‌، ج‌9، ص‌105ـ108، 114ـ 115؛
كمپفر، ص‌31، 48ـ51؛
حسینی‌ خاتون‌آبادی‌، ص‌529ـ 530). در مورد شاه‌ صفی‌ دوم‌، این‌ تشریفات‌ به‌ بار دوم‌ نیز كشیده‌ شد، زیرا بداقبالیهای‌ شخصی‌ شاه‌ و ناكامیهای‌ مملكتی‌، بزرگان‌ كشوری‌ را متقاعد كرده‌ بود كه‌ تاجگذاری‌ در ساعت‌ سعد انجام‌ نشده‌ و نام‌ «صفی‌» نیز خوش‌یمن‌ نیست‌. از این‌رو، یكسال‌ پس‌ از تاجگذاری‌ اول‌، طی‌ مراسمی‌ دیگر، شاه‌ صفوی‌ با نام‌ جدید «سلیمان‌»، مجدداً بر تخت‌ نشست‌ (شاردن‌، ج‌9، ص‌187ـ 193؛
كمپفر، ص‌51ـ53؛
حسینی‌ خاتون‌آبادی‌، همانجا). جلوس‌ صفویان‌، كاركردی‌ سیاسی‌ ـ اقتصادی‌ نیز داشت‌ كه‌ حضور سفرای‌ سیاسی‌ و نمایندگان‌ كشورهای‌ خارجی‌ در مراسم‌ یا باریابی‌ آنان‌ نزد شاه‌ جهت‌ ابلاغ‌ تهنیت‌ دولت‌ متبوعشان‌، اهمیت‌ این‌ مسئله‌ در مناسبات‌ خارجی‌ را به‌ روشنی‌ نشان‌ می‌دهد (رجوع کنید به اسكندر منشی‌، همانجا؛
هدایت‌، ج‌8، ص‌464ـ 465). متقابلاً دربار صفوی‌ نیز جلوس‌ شاهان‌ هم‌پیمانش‌ را با اعزام‌ سفرا و ارسال‌ هدایای‌ گرانبها، تهنیت‌ می‌گفت‌ (رجوع کنید به اسكندر منشی‌، ج‌1، ص‌121ـ122؛
قزوینی‌، ص‌73). یكی‌ از معروف‌ترین‌ این‌گونه‌ سفارتها، مأموریت‌ شاهقلی‌ استاجلو به‌ دربار سلطان‌ سلیم‌ دوم‌ (حك:926ـ974) جهت‌ تقدیم‌ نامه‌ شادباش‌ شاه‌طهماسب‌ (حك:930ـ984) در 975 بود. كتابت‌ این‌ نامه‌ شادباش‌ كه‌ طوماری‌ به‌ طول‌ هفتاد ذرع‌ بود، هشت‌ ماه‌ به‌طول‌ انجامید و هیئت‌ ایرانی‌، با تكلف‌ و تجمل‌ بسیار (كه‌ اتفاقاً به‌ مذاق‌ برخی‌ از عثمانیان‌ خوش‌ نیامد) آن‌ را تقدیم‌ سلطان‌ عثمانی‌ كرد (منشی‌ قمی‌، ج‌1، ص‌460، 477ـ545؛
هدایت‌، ج‌8 ص‌132ـ133).

در میان‌ افشاریان‌ (حك: 1148ـ1210) فقط‌ نادرشاه‌ (1148ـ1160) فرصت‌ برگزاری‌ مجلس‌ تاجگذاری‌ را یافت‌. این‌ تاجگذاری‌ كم‌نظیر، همایش‌ سیاسی‌ بزرگی‌ بود كه‌ در 1148 در دشت‌ مغان‌ و با هدف‌ قانونی‌ ساختن‌ انتقال‌ سلطنت‌ از صفویان‌ به‌ افشاریان‌، حفظ‌ تمامیت‌ ارضی‌ كشور و تثبیت‌ حاكمیت‌ سیاسی‌ آن‌ و ایجاد روابط‌ مسالمت‌آمیز بر مبنای‌ احترام‌ متقابل‌ با همسایه‌ قدرتمند غربی‌ (عثمانی‌) برگزار شد. به‌ گزارش‌ بسیار محتاطانه‌ یك‌ شاهد عینی‌، چندین‌ هزار تن‌ از خوانین‌، كلانتران‌، كدخدایان‌، شیخ‌الاسلامها، بزرگان‌ ارمنی‌، قضات‌ و سایر بزرگان‌ مناطق‌ مختلف‌ ایران‌، در وضعی‌ كاملاً اجباری‌، كه‌ برگزاری‌ سلام‌عامهای‌ پی‌درپی‌، بر حدّت‌ آن‌ می‌افزود، با امضای‌ تعهدنامه‌ای‌ مشتمل‌ بر اهداف‌ یاد شده‌، سلطنت‌ نادرشاه‌ را به‌ رسمیت‌ شناختند (كاتوغی‌گوس‌، ص‌29ـ30، 33ـ36، 53ـ59). چند روز پس‌ از امضای‌ این‌ وثیقه‌ تاریخی‌، مراسم‌ تاجگذاری‌ در خیمه‌ای‌ مجلل‌ و در حضور همه‌ مهمانان‌ برپا شد. حضار در برابر شاه‌ كه‌ تاج‌ بر سر نهاده‌ بود، زانو زده‌ و دستها را به‌ آسمان‌ بر افراشتند و یكی‌ از روحانیان‌ عالی‌مقام‌ موسوم‌ به‌ میرزاعسكر قزوینی‌، خطبه‌ مخصوص‌ را كه‌ با دعای‌ حضار همراه‌ بود، قرائت‌ كرد. آنگاه‌ مهمانان‌ با گلاب‌ و شربت‌ پذیرایی‌ شدند و نوازندگان‌ و رامشگران‌ به‌ هنرنمایی‌ پرداختند. اعطای‌ منصب‌، خلعت‌ و سكه‌هایی‌ كه‌ به‌ نام‌ شاه‌ جدید ضرب‌ شده‌ بود به‌ حضار و نقاره‌زدن‌ به‌ مدت‌ سه‌ شبانه‌روز، از دیگر بخشهای‌ این‌ مراسم‌ بود (همان‌، ص‌94ـ101).

آقا محمدخان‌ قاجار (حك:1210ـ1212) نخستین‌ پادشاه‌ این‌ سلسله‌ در 1210 با حضور بزرگان‌ قاجار، علما، اعیان‌ و حكمرانان‌ و در حالی‌ كه‌ دو بازوبند مزین‌ به‌ الماسهای‌ دریای‌ نور و تاج‌ ماه‌ را به‌ بازوان‌ خود بسته‌ بود، در تهران‌ تاجگذاری‌ كرد (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه‌، ج‌3، ص‌1432). جانشین‌ او فتحعلی‌شاه‌ (حك: 1212ـ1250) نیز دو سال‌ بعد در جشنی‌ شاهانه‌ و در میان‌ تهنیت‌ شعرا، بر تخت‌ جلوس‌ كرد (رجوع کنید به مفتون‌ دنبلی‌، ص‌31ـ32؛
صبا، ص‌136ـ 138). محل‌ جلوس‌ وی‌ و جانشینانش‌ كاخهای‌ نگارستان‌ و گلستان‌ در تهران‌ بود. شاه‌، نشانهای‌ ویژه‌ سلطنت‌ (بازوبندهای‌ دریای‌ نور، تاج‌ ماه‌، نورالعین‌ و اورنگ‌زیبی‌ و نیز كمر، شمشیر، خنجر و خِفتان‌ ( جوشن‌ ) مرصع‌) را به‌ بازو و كمر بسته‌، بر تخت‌ می‌نشست‌ و تاج‌ را امام‌ جمعه‌ یا صدراعظم‌ بر سر او می‌نهاد (هدایت‌، ج‌10، ص‌151ـ152؛
سالور، ص‌442؛
جلیلوند، ص‌485؛
اوبن‌ ، ص‌131). اوژن‌اوبن‌، در تشریح‌ تاجگذاری‌ محمدعلی‌شاه‌ (حك: 1324ـ1326)، به‌ هشت‌ شاهزاده‌ قاجار از اعقاب‌ عباس‌میرزا كه‌ متصدی‌ حمل‌ سلاحهای‌ سلطنتی‌ بودند و رؤسا، امرا و ریش‌سفیدانِ دوازده‌ طایفه‌ قاجار كه‌ به‌ترتیب‌ رتبه‌، پس‌ از ولیعهد، و در دو سوی‌ تخت‌ می‌ایستادند و نیز دو رئیس‌ تشریفات‌ با چوبدستیهای‌ بلند جواهرنشان‌ كه‌ شاه‌ را هنگام‌ ورود به‌ تالار همراهی‌ می‌كردند، اشاره‌ كرده‌ است‌ (ص‌134ـ 135؛
نیز رجوع کنید به سالور، ص‌441ـ442). به‌ گفته‌ سالور (ص‌442) مهم‌ترین‌ شخصیتهای‌ حاضر در مراسم‌، علما و مجتهدان‌ طراز اول‌ و سفرای‌ كشورهای‌ خارجی‌ بودند كه‌ تأمین‌ رضایت‌ خاطرشان‌ ضروری‌ بود (نیز رجوع کنید به اوبن‌، همانجا). پس‌ از نهادن‌ تاج‌ بر سر شاه‌، دو تن‌ از علما آیاتی‌ از قرآن‌ تلاوت‌ می‌كردند و سپس‌ خطیب‌ و ملك‌الشعرای‌ دربار به‌ ایراد خطبه‌ و قرائت‌ قصیده‌ می‌پرداختند و در پایان‌، شاه‌ پس‌ از ایراد سخنانی‌ كوتاه‌ در باب‌ مسئولیت‌ شاهی‌ و خدمت‌ به‌ رعیت‌، از حضار سان‌ می‌دید (كورف‌، ص‌194؛
سالور، همانجا). سلام‌ عام‌، اعطای‌ منصب‌، خلعت‌، شمشیر و نشان‌ شیر و خورشید، بخشش‌ مالیاتی‌، شلیك‌ توپ‌، نواختن‌ موسیقی‌، چراغانی‌ و آتشبازی‌، از آداب‌ این‌ مراسم‌ در روز جلوس‌ و چند روز پس‌ از آن‌ بود (كورف‌، ص‌218ـ219؛
هدایت‌؛
سالور، همانجاها). گاه‌ برگزاری‌ مراسم‌ جلوس‌، به‌ دلیل‌ عدم‌ حضور ولیعهد در پایتخت‌، به‌ تأخیر می‌افتاد. در این‌ مواقع‌، به‌ منظور خنثا كردن‌ تحركات‌ احتمالی‌ مدعیان‌ سلطنت‌، مراسم‌ جلوس‌، به‌ طور مختصر در محل‌ اقامت‌ ولیعهد (دارالسلطنه‌ تبریز) برگزار شده‌ و سپس‌ شاه‌ جدید عازم‌ پایتخت‌ می‌شد (كورف‌، ص‌189ـ192؛
هدایت‌، ج‌10، ص‌146، 358). تهنیت‌گویی‌ جلوس‌ سلاطین‌ دوست‌ و هم‌پیمان‌ نیز رسم‌ متداولی‌ بود كه‌ سلاطین‌ قاجار، به‌شیوه‌ صفویان‌ (اگرچه‌ نه‌ با آن‌ همه‌ تشریفات‌)، بدان‌ اهتمام‌ بسیار داشتند (مفتون‌ دنبلی‌، ص‌192).

آخرین‌ تاجگذاریهای‌ انجام‌ شده‌ در ایران‌، جلوس‌ رضاشاه‌ (1305ش‌) و محمدرضا شاه‌ پهلوی‌ (1346ش‌) بود كه‌ در كاخ‌ گلستان‌ برگزار شد. در مراسم‌ جلوس‌ پهلوی‌ اول‌ مقامات‌ بلندپایه‌ لشكری‌ و كشوری‌، سفرا و بانوانشان‌، نمایندگان‌ ایالات‌ و ولایات‌، سران‌ ایلات‌ و عشایر، نمایندگان‌ بازرگانان‌ و پیشه‌وران‌ و ارباب‌ جراید، حضور داشتند و از چهارده‌ نشان‌ سلطنتی‌ (شامل‌ سه‌ تاج‌، سه‌ شمشیر، عصا، گرز، سپر، تبرزین‌، كمان‌، زره‌، الماس‌ دریای‌ نور و تمثال‌ شاه‌) استفاده‌ شد. در این‌ مراسم‌ پس‌ از ایراد خطبه‌ توسط‌ خطیب‌ و قرائت‌ دعای‌ مخصوص‌، شاه‌ شخصاً تاج‌ را بر سر نهاد و در حالی‌كه‌ چوگان‌ طلای‌ سلطنتی‌ را در دست‌ داشت‌، خطابه‌ مخصوص‌ تاجگذاری‌ را ایراد كرد. به‌ مناسبت‌ این‌ جلوس‌، چند روز جشنهای‌ عمومی‌ برگزار و مدال‌ ویژه‌ای‌ موسوم‌ به‌ مدال‌ یادبود تاجگذاری‌ ساخته‌ شد (رجوع کنید به جهانیان‌، ص‌60ـ 62؛
بیات‌، ص‌43ـ45؛
شریعت‌ ترشیزی‌، ص‌65). تشریفات‌ تاجگذاری‌ پهلوی‌ دوم‌، تلفیقی‌ از آیینهای‌ ایرانی‌ پیش‌ و پس‌ از اسلام‌ و نیز آداب‌ غربی‌ بود. حضور برخی‌ از واحدهای‌ ارتش‌ در هیئت‌ نظامیان‌ ایران‌ باستان‌، حمل‌ درفش‌ شاهنشاهی‌، شلیك‌ یكصدویك‌ توپ‌ به‌ نشان‌ یكصدویك‌ نام‌ اهورامزدا، نواختن‌ آهنگ‌ مخصوص‌ باستانی‌ توسط‌ نقاره‌چیان‌، قرائت‌ خطبه‌ تاجگذاری‌ و آیاتی‌ از قرآن‌ توسط‌ امام‌ جمعه‌ تهران‌، قرارداشتن‌ قرآن‌ در كنار سایر ملزومات‌ سلطنت‌ و پخش‌ اذان‌ از گلدسته‌های‌ مساجد، از جلوه‌های‌ ایرانی‌ این‌ مراسم‌ و تاجگذاری‌ ملكه‌ به‌ دست‌ شاه‌، كه‌ در تاریخ‌ ایران‌ سابقه‌ نداشت‌، از آداب‌ غربی‌ آن‌ محسوب‌ می‌شد (رجوع کنید به جهانیان‌، ص‌63).

دستگاه‌ خلافت‌ (امویان‌ ـ عباسیان‌ ـ امویان‌ اندلس‌ ـ فاطمیان‌ ـ موحدین‌ ـ عثمانی‌). نظام‌ خلافت‌ * اسلامی‌ در ابتدا اساساً متمایز از سلطنت‌ بود. بیعت‌ * با خلفای‌ نخستین‌ معمولاً در مسجد صورت‌ می‌گرفت‌ و به‌ صورت‌ عمومی‌ و بدون‌ هیچ‌ تشریفاتی‌ بود (رجوع کنید به طبری‌، ج‌3، ص‌206، 433، ج‌5، ص‌158). خلیفه‌ انتخابی‌، بر انجام‌ وظیفه‌ براساس‌ كتاب‌ خدا و سنّت‌ پیامبر، تعهد می‌سپرد و ضمن‌ ایراد خطبه‌ای‌ با مضامین‌ ارشادی‌، حقوق‌ و وظایف‌ خود و نیز عامه‌ مسلمانان‌ را گوشزد می‌كرد (ابن‌قتیبه‌، ج‌2، جزء5، ص‌234ـ236). اعطای‌ عنوان‌ احترام‌آمیز «امیرالمؤمنین‌» به‌ خلیفه‌، كه‌ ابتدا در مورد خلیفه‌ دوم‌ (حك:12ـ22) به‌ كار رفت‌ (رجوع کنید به طبری‌، ج‌3، ص‌204؛
درباره‌ این‌ لقب‌ رجوع کنید به امیرالمؤمنین‌ *)، در ادوار مختلف‌ خلافت‌ اسلامی‌، اعتبار و اهمیت‌ خود را حفظ‌ كرد.

آیین‌ انتخاب‌ خلیفه‌، از اواسط‌ قرن‌ اول‌ به‌تدریج‌ تشریفاتی‌ شد و موروثی‌ شدن‌ خلافت‌ در دوره‌ امویان‌ در این‌ امر مؤثر بود. شاید تصمیم‌ معاویه‌ (حك:41ـ61) برای‌ انتقال‌ منبر و عصای‌ پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم‌ به‌ شام‌ را بتوان‌ یكی‌ از اولین‌ نمونه‌های‌ این‌ نوع‌ تشریفات‌ دانست‌ (رجوع کنید به همان‌، ج‌5، ص‌238ـ 239). هر چند معاویه‌ به‌ سبب‌ مخالفت‌ مردم‌ مدینه‌ و صحابه‌ پیامبر موفق‌ به‌ انجام‌ این‌ كار نشد (رجوع کنید به همانجا)، اما بعدها عصا، ردا و بعضی‌ متعلقات‌ پیامبر اهمیت‌ بسزایی‌ یافت‌ و دستیابی‌ به‌ آنها خلافت‌ را قانونی‌ و شرعی‌ می‌كرد (رجوع کنید به ابن‌كثیر، ج‌3، جزء6، ص‌9؛
نیز رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌5، ص‌124). بیعت‌ با خلیفه‌ جدید، قبل‌ یا بعد از مراسم‌ خاكسپاری‌ خلیفه‌ سابق‌ در مسجد انجام‌ می‌گرفت‌ و خلیفه‌ جدید، به‌شیوه‌ معمول‌ به‌ ایراد خطبه‌ می‌پرداخت‌ (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌4، ص‌522، ج‌5، ص‌40ـ 41، 291ـ292، برای‌ خطبه‌ها رجوع کنید به ابن‌قتیبه‌، ج‌2، جزء5، ص‌238 به‌ بعد؛
خلیفه‌بن‌ خیاط‌، قسم‌2، ص‌550ـ551). مراسم‌ بیعت‌ گاه‌ با مدح‌ و ثنای‌ بیعت‌كنندگان‌ همراه‌ می‌شد. چنانكه‌ یزیدبن‌ مُنَبِّه‌، ولیدبن‌ یزید (حك:125ـ126)، خلیفه‌ اموی‌، را هنگام‌ رسیدن‌ به‌ خلافت‌ تهنیت‌ گفت‌ و او را ستود و برای‌ هر بیت‌ از اشعارش‌ هزار درهم‌ پاداش‌ گرفت‌ (ابن‌اثیر، ج‌5، ص‌290). به‌گفته‌ ابن‌اثیر (ج‌4، ص‌522)، ولیدبن‌ عبدالملك‌ نیز هنگام‌ ایراد نخستین‌ خطبه‌ خلافتش‌، خود را تعزیت‌ و تهنیت‌ داد و عبداللّه‌بن‌ همّام‌ سَلّولی‌ نیز شعری‌ در مدح‌ وی‌ سرود.

اولین‌ خلفای‌ عباسی‌، تشریفات‌ بیعت‌ را به‌ شیوه‌ امویان‌ برگزار می‌كردند، با این‌ تفاوت‌ كه‌ افزون‌ بر انگشتری‌ و عصا، بُرده‌ (ردا) پیامبر نیز به‌ نشانهای‌ ویژه‌ خلافت‌ افزوده‌ شد و تعزیت‌ و تهنیت‌گویی‌، دارای‌ آدابی‌ رسمی‌ گشت‌ (رجوع کنید به همان‌، ج‌6، ص‌34، 221). امین‌، ششمین‌ خلیفه‌ عباسی‌ (حك: 193ـ197) در آغاز خلافت‌ خود به‌ مدد خزانه‌ سرشار پدرش‌، برای‌ جلب‌ حمایت‌ سپاهیان‌ بغداد، ارزاق‌ دو سال‌ ایشان‌ را پیشاپیش‌ به‌ آنان‌ بخشید (همان‌، ج‌6، ص‌221). چنین‌ بخششهایی‌ از سوی‌ خلفا برای‌ گرفتن‌ بیعت‌ بعدها نیز رایج‌ بود (رجوع کنید به همان‌، ج‌7، ص‌118، ج‌8، ص‌10)؛
نیز اعطای‌ لقبی‌ خاص‌ به‌ خلیفه‌ (علاوه‌ بر لقب‌ امیرالمؤمنین‌) در روز بیعت‌، كه‌ معمولاً به‌ لفظ‌ جلاله‌ اللّه‌ ختم‌ می‌شد رایج‌ شد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به همان‌، ج‌7، ص‌34، 198، 235). بعدها به‌تدریج‌، بیعت‌ عمومی‌، جای‌ خود را به‌ بیعت‌ اختصاصی‌ داد و محل‌ برگزاری‌ مراسم‌، از مساجد به‌ كاخ‌ خلفا انتقال‌ یافت‌. خلیفه‌ جدید، در حضور بزرگان‌ كشوری‌ و لشكری‌، علما و فقهای‌ برجسته‌، نقیب‌ علویان‌ و قاضی‌القضات‌، جلوس‌ می‌كرد (رجوع کنید به همان‌، ج‌10، ص‌96). خبر جلوس‌ وی‌ متعاقباً با اعلام‌ نامش‌ در خطبه‌های‌ نمازهای‌ جمعه‌ و اعیاد به‌ اطلاع‌ عموم‌ می‌رسید. برخی‌ صاحب‌منصبان‌ نیز به‌ نمایندگی‌ از خلیفه‌، از مردم‌ بیعت‌ می‌ستاندند كه‌ گاه‌ با نثار درهم‌ و دینار همراه‌ بود (رجوع کنید به همان‌، ج‌11، ص‌257).

حكام‌ اموی‌ اندلس‌ (حك:138ـ422) با تشریفاتی‌ مشابه‌ بر مسند خلافت‌ می‌نشستند. برگزاری‌ جشن‌ عمومی‌ و تهنیت‌گویی‌ بزرگان‌ و شعرا، سنّتی‌ متداول‌ بود. مراسم‌ اصلی‌ بیعت‌، در قصر حكومتی‌ و در جمع‌ خاندان‌ حاكم‌ (كه‌ به‌ نشانه‌ عزاداری‌ برای‌ خلیفه‌ متوفی‌، لباس‌ سفید در بر می‌كردند)، بزرگان‌ دولت‌، فقها، اعیان‌ و رؤسای‌ بیوتات‌ صورت‌ می‌گرفت‌. سپس‌ برخی‌ صاحب‌منصبان‌ نظیر رئیس‌ شرطه‌ * و رئیس‌ حسبه‌ *، در مسجدجامع‌ پایتخت‌، از مردم‌ بیعت‌ می‌گرفتند كه‌ گاه‌ چندین‌ روز به‌طول‌ می‌انجامید. اخذ بیعت‌ از اهالی‌ سایر شهرها را نیز عمال‌ نواحی‌ مختلف‌ یا فرستادگانی‌ كه‌ بدین‌ منظور اعزام‌ می‌شدند، انجام‌ می‌دادند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به عنان‌، ج‌1، ص‌398ـ399، 478). امویان‌ اندلس‌ با عنوان‌ «امیر» یا «فرزند خلیفه‌» حكومت‌ می‌كردند و عبدالرحمان‌ ناصر (حك: 300ـ350) اولین‌ حاكم‌ اموی‌ بود كه‌ عنوان‌ «امیرالمؤمنین‌» یافت‌ (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌8، ص‌535). جانشینان‌ وی‌ به‌ شیوه‌ عباسیان‌، هنگام‌ جلوس‌، القابی‌ بر گزیدند كه‌ در خطبه‌ها، سكه‌ها، نامه‌ها و فرمانهایشان‌ ذكر می‌شد (رجوع کنید به همان‌، ج‌8، ص‌535ـ536؛
عنان‌، ج‌1، ص‌426ـ427).

بیعت‌ خاص‌، بیعت‌ عام‌ و تعیین‌ لقب‌ برای‌ خلفا، در میان‌ فاطمیان‌ (297ـ567) و موحدین‌ (524ـ667) در شمال‌ افریقا و مغرب‌ نیز مهم‌ترین‌ بخش‌ مراسم‌ جلوس‌ به‌شمار می‌آمد. گاه‌ به‌ جهت‌ تثبیت‌ قدرت‌ حاكم‌ جدید، مرگ‌ خلیفه‌ پیشین‌ را تا روز اخذ بیعت‌ عمومی‌ پنهان‌ می‌كردند (رجوع کنید به ابن‌خلدون‌، ج‌4، ص‌65؛
تامر، ج‌3، ص‌42ـ43، ج‌4، ص‌7؛
عنان‌، ج‌3، ص‌221، ج‌4، ص‌377). در میان‌ موحدین‌، بیعت‌ خاص‌ منحصر به‌ بزرگان‌ سادات‌ و شیوخ‌ بود اما در بیعت‌ عام‌، تمام‌ مردم‌ یك‌ به‌ یك‌ با خلیفه‌ دست‌ می‌دادند و گاه‌ این‌ كار چند روز طول‌ می‌كشید. هنگام‌ بیعتِ عام‌، رئیس‌ دبیران‌، متن‌ بیعت‌نامه‌ را كه‌ بیعت‌ براساس‌ عمل‌ به‌ مُفاد آن‌ صورت‌ می‌گرفت‌، برای‌ هر گروه‌ قرائت‌ می‌كرد (رجوع کنید به موسی‌، ص‌132ـ134). در ایالات‌، كارگزاران‌ حكومتی‌، بیعت‌نامه‌ را بر منبرها می‌خواندند و پس‌ از اخذ بیعت‌ از اهالی‌، اقرارنامه‌ بیعت‌كنندگان‌ را كه‌ به‌ دستخط‌ و امضای‌ خودشان‌ بود، هیئتی‌ از اعیان‌ ایالت‌، به‌ پایتخت‌ می‌بردند (همان‌، ص‌125). بخشش‌ مالیاتی‌، آزادی‌ زندانیان‌، عفو جرائم‌ مالی‌ و تقسیم‌ پول‌ میان‌ فقرا از رسوم‌ دیگر دربار موحدین‌ هنگام‌ جلوس‌ خلیفه‌ جدید بود (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به عنان‌، ج‌4، ص‌110، 188).

جلوس‌ در میان‌ عثمانیان‌ (حك: 699ـ1131) با كشتاری‌ بی‌رحمانه‌ كه‌ به‌تدریج‌ ابعاد گسترده‌ای‌ یافت‌، آغاز می‌شد. اولاد ذكور خاندان‌ سلطنت‌ اعم‌ از پسران‌، برادران‌ و برادرزادگان‌، عموها و عموزاده‌های‌ سلطان‌ یا خلیفه‌ جدید و بعدها جمع‌ كثیری‌ از زنان‌ سلطان‌ پیشین‌، اولین‌ مقتولین‌ بودند. قتل‌عام‌ افراد ذكور بر مبنای‌ از میان‌ برداشتن‌ خطر مدعیان‌ سلطنت‌ و یكپارچگی‌ حكومت‌ صورت‌ می‌گرفت‌ و حتی‌ سلطان‌محمد فاتح‌ (حك:855ـ886) آن‌ را به‌صورت‌ قانونی‌ در آورد تا «نظام‌ عالم‌» (مصلحت‌ حكومت‌) را تضمین‌ كند ( د. ا. د. ترك‌ ، ذیل‌ واژه‌؛
ماتیه‌، ص‌3643ـ3644). كشتار زنان‌، ریشه‌ در عادات‌ (تعداد زیاد حرمسراها) و قوانین‌ (غیرقانونی‌ بودن‌ آزاد كردن‌ زنان‌ حرمسرا) حكمرانان‌ عثمانی‌ و نیز عدم‌ توان‌ مالی‌ حكومت‌ برای‌ نگهداری‌ آنان‌ داشت‌ (ماتیه‌، ص‌3644ـ3645). رسم‌ كشتار، از دوره‌ احمد اول‌ (حك: 1012ـ1026) و سپس‌ از زمان‌ محمد چهارم‌ (حك: 1058ـ 1099) به‌ بعد، به‌تدریج‌ متوقف‌ شد و به‌ جای‌ آن‌ به‌ زندانی‌ كردن‌ رقبا، اكتفا كردند ( د. ا. د. ترك‌ ، همانجا).

تشریفات‌ جلوس‌ با ورود سلطان‌ به‌ اتاق‌ ویژه‌ خرقه‌ شریف‌ (بُرده‌ منسوب‌ به‌ پیامبر اكرم‌)، بر سر نهادن‌ دستار یوسفی‌ و بر دوش‌ افكندن‌ شنل‌ مخصوصی‌ از پوست‌ سمور آغاز می‌شد. صدراعظم‌ و شیخ‌الاسلام‌، نخستین‌ كسانی‌ بودند كه‌ همانجا با سلطان‌ بیعت‌ می‌كردند. بیعت‌ سایر رجال‌ دولتی‌ در روز و ساعت‌ خوشْ یمْنی‌ (اشرف‌ ساعات‌) كه‌ سلطان‌ بر تخت‌ می‌نشست‌، در میان‌ كف‌ زدن‌ چاووش‌ * های‌ دیوان‌ همایون‌ صورت‌ می‌گرفت‌ و سلطان‌ پس‌ از پایان‌ مراسم‌، بر جنازه‌ سلطان‌ پیشین‌ نماز می‌گزارد. ارسال‌ خط‌ همایون‌ یا خط‌ شریف‌ (رجوع کنید به فرمان‌ * ) به‌ دفتر صدراعظم‌ (پاشا قاپوسی‌) مبنی‌ بر ابقای‌ صدراعظم‌ در مقام‌ پیشین‌، بستن‌ شمشیر (تقلید) در آرامگاه‌ ابوایوب‌ انصاری‌، زیارت‌ قبور سلاطین‌ پیشین‌ یا صرفاً مزار سلطان‌ محمدفاتح‌، اعطای‌ انعام‌ یا بخشش‌ جلوس‌ به‌ نظامیان‌ و درباریان‌ و سایر اركان‌ دولت‌، افزایش‌ حقوق‌ حقوق‌بگیران‌ دولتی‌ (ترقی‌ جلوس‌)، ارتقای‌ مناصب‌ دولتمردان‌ (ارتقای‌ جلوس‌) و قصیده‌سرایی‌ (جلوسیه‌) از مهم‌ترین‌ رسوم‌ متداول‌ تاجگذاری‌ در میان‌ عثمانیان‌ بود (هامرـ پورگشتال‌، ج‌8، ص‌175ـ176، 198ـ199، 430ـ431؛
د. ا. د. ترك‌ ، همانجا؛
نیز رجوع کنید به تقلید * ). جلوس‌ سلطان‌ جدید، با ارسال‌ نامه‌ و اعزام‌ فرستادگانی‌ به‌ دربار دولتهای‌ مجاور و هم‌پیمان‌ اعلام‌ می‌شد (تبلیغ‌ جلوس‌) و ممالك‌ مذكور متقابلاً اعتمادنامه‌ها یا تهنیت‌نامه‌هایی‌ به‌ دربار عثمانی‌ می‌فرستادند (هامرـ پورگشتال‌، ج‌8، ص‌199؛
د. ا. د. ترك‌ ، همانجا).

هند. نزد نخستین‌ سلاطین‌ مسلمان‌ هند یعنی‌ مملوكان‌ (غلام‌ شاهیان‌؛
602ـ 962)، خلجیها (689ـ 815)، تغلقیه‌ (720ـ 815) و بهمنیان‌ (748ـ933)، چتر مرصع‌ (در رنگهای‌ سفید، سرخ‌ یا سیاه‌) و دورباش‌ * (نیزه‌ دوشاخ‌ مرصع‌) مهم‌ترین‌ نشانه‌های‌ سلطنت‌ و جلوس‌ بر تخت‌ بود. در جشن‌ جلوس‌ این‌ سلاطین‌، شهر را با قبه‌ها (طاق‌ نصرت‌) و جامهای‌ منقش‌ رنگین‌ می‌آراستند و زر و نقره‌ فراوان‌ به‌ مردم‌ و دولتیان‌ می‌بخشیدند (رجوع کنید به سرهندی‌، ص‌14، 16، 18، 21، 35، 97؛
فرشته‌، ج‌1، ص‌89، 101ـ102، 132ـ133، 277). جلوس‌ بر تخت‌ در ساعت‌ سعد و در حضور سادات‌ و مشایخ‌ و قاضیان‌ و بزرگان‌ و امیرانی‌ كه‌ گهگاه‌ در اجرای‌ مراسم‌ شركت‌ داشتند، برای‌ تضمین‌ كامروایی‌ سلطان‌ و عاقبت‌ به‌ خیری‌ حكومت‌ و دودمانش‌ ضروری‌ بود (سرهندی‌، ص‌21، 92؛
فرشته‌، ج‌1، ص‌132، 277، 361). بر این‌ دو، عامل‌ سومی‌ نیز افزوده‌ شد و آن‌ دریافت‌ خلعت‌ و منشور خلیفه‌ عباسی‌ بغداد و بعدها مصر بود كه‌ با تشریفات‌ بسیار صورت‌ می‌گرفت‌ (رجوع کنید به ابن‌بطوطه‌، ج‌1، ص‌168ـ 169؛
سرهندی‌، ص‌19؛
فرشته‌، ج‌1، ص‌139، 146، 285؛
شمس‌الدین‌ سراج‌ عفیف‌، ص‌273ـ275).

در میان‌ شاهان‌ گوركانی‌ هند (932ـ1275) آداب‌ و رسوم‌ ایرانی‌، غلبه‌ آشكاری‌ داشت‌. به‌ گواهی‌ منابع‌، چتر مرصع‌ و شمشیر گوهرنگار، نشانهای‌ ویژه‌ سلطنتی‌ بودند و جلوس‌ شاه‌ با نثار زر و گوهر فراوان‌ و تكلفی‌ بی‌حد همراه‌ بود. خطیبی‌ كه‌ خطبه‌ تهنیت‌ و تبرك‌ جلوس‌ را ایراد می‌كرد، با ذكر نام‌ هریك‌ از اجداد شاه‌ جدید و نام‌ خود وی‌، خلعتی‌ گرانبها می‌گرفت‌ و دیگران‌ با شنیدن‌ نام‌ شاه‌ جدید سخاوتمندانه‌ نثار می‌كردند. این‌ سخاوت‌، در حرمسرای‌ شاهی‌ و هنگام‌ مباركبادگویی‌ به‌ شاه‌ نیز ادامه‌ می‌یافت‌ و جشن‌ شاهی‌ با نوازندگی‌ و هنرنمایی‌ رامشگران‌ و سرودسرایان‌، قصیده‌سرایی‌ شعرا، بذل‌ و بخشش‌ روپیه‌، انعام‌ شاه‌ به‌ خاندان‌ سلطنتی‌ و دولتمردان‌، به‌ اوج‌ می‌رسید (رجوع کنید به كنبو، ج‌1، ص‌186ـ193؛
لاهوری‌، ج‌1، حصه‌1، ص‌115ـ126؛
نظیری‌، ص‌386ـ391). این‌ جشنها به‌ شكل‌ دوره‌ای‌، در هر نوروزِ پس‌ از جلوس‌ تكرار می‌شد و گستردگی‌ تشریفات‌ آنها كه‌ گزارشهایش‌ به‌ تفصیل‌ در منابع‌ آن‌ عصر آمده‌ است‌، طبع‌ عشرت‌دوست‌ و آسایش‌طلب‌ این‌ شاهان‌ را به‌ روشنی‌ نشان‌ می‌دهد (رجوع کنید به جهانگیر، ص‌29، 96؛
كنبو، ص‌65، 234ـ237، 275ـ276). با این‌ حال‌، پایبندی‌ به‌ چنین‌ تشریفاتی‌، از برخی‌ ملاحظات‌ سیاسی‌ نظیر اثبات‌ اقتدار شاه‌ و تضمین‌ وفاداری‌ اركان‌ حكومتی‌ (كه‌ به‌ چنین‌ بذل‌ و بخششهایی‌ عادت‌ كرده‌ بودند) نیز تأثیر می‌پذیرفت‌. یكی‌ دیگر از ویژگیهای‌ جشن‌ جلوس‌ گوركانیان‌ مبادله‌ تهنیت‌نامه‌های‌ جلوس‌ با شاهان‌ صفوی‌ و انجام‌ تشریفات‌ خاص‌ آن‌ بود كه‌ با احترام‌ بسیار از آن‌ یاد شده‌ و نشان‌دهنده‌ مناسبات‌ ویژه‌ و نزدیك‌ دو دربار است‌ (رجوع کنید به لاهوری‌، ج‌1، حصه‌1، ص‌261؛
كنبو، ج‌1، ص‌277ـ278، 297ـ300، 355ـ356).


منابع‌:
(1) محمودبن‌ محمد آقسرایی‌ ، مسامرة‌الاخبار و مسایرة‌الاخیار، چاپ‌ عثمان‌ توران‌، آنكارا 1944؛
(2) ابن‌اثیر؛
(3) ابن‌بطوطه‌، رحلة ابن‌بطوطة، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ 1407/1987؛
(4) ابن‌جوزی‌، المنتظم‌ فی‌ تاریخ‌الملوك‌ و الامم، چاپ‌ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی‌ عبدالقادر عطا، بیروت‌ 1412/1992؛
(5) ابن‌خرداذبه‌، ابن‌خلدون‌؛
(6) ابن‌قتیبه‌، كتاب‌ عیون‌الاخبار، بیروت‌: دارالكتاب‌ العربی‌، [ بی‌تا. (؛
(7) ابن‌كثیر، البدایة‌ و النهایة‌ فی‌ التاریخ، ج‌6، بیروت‌: دارالفكر العربی‌، ) بی‌تا. (؛
(8) ابن‌منظور؛
(9) ابوشجاع‌ روذراوری‌، ذیل‌ كتاب‌ تجارب‌ الامم، چاپ‌ آمدروز، مصر 1334/1916، چاپ‌ افست‌ بغداد ) بی‌تا. (؛
(10) اسكندر منشی‌؛
(11) محمدحسن‌بن‌ علی‌ اعتمادالسلطنه‌، تاریخ‌ منتظم‌ ناصری‌، چاپ‌ محمداسماعیل رضوانی‌، تهران‌ 1363ـ1367ش‌؛
(12) عزیزاللّه‌ بیات‌، «یادی‌ از مراسم‌ تاجگذاری‌ شاهان‌ بزرگ‌ ایران‌»، مجله‌ بررسیهای‌ تاریخی‌ ، سال‌2، ش‌مخصوص‌ (آبان‌ 1346)؛
(13) بیهقی‌؛
(14) پردولاماز، «گزارش‌ سفر' پردولاماز، از شماخیه‌ به‌ اصفهان‌ از طریق‌ ایالت‌ گیلان‌»، در نامه‌های‌ شگفت‌انگیز از كشیشان‌ فرانسوی‌ در دوران‌ صفویه‌ و افشاریه‌ ، ترجمه‌ بهرام‌ فره‌وشی‌، تهران‌ 1370ش‌؛
(15) عتیق‌اللّه‌ پژواك‌، غوریان‌، ) كابل‌ ( 1345؛
(16) حسن‌ پیرنیا، ایران‌ باستان‌، یا، تاریخ‌ مفصل‌ ایران‌ قدیم‌، تهران‌ 1369ش‌؛
(17) عارف‌ تامر، الموسوعة‌ التاریخیة‌ للخلفاء الفاطمیین‌، ج‌3: المنصور بالله‌ ، ج‌4: المعزلدین‌الله‌ ، بیروت‌ 1400/1980؛
(18) فریدون‌ تقی‌زاده‌ طوسی‌، «نگاهی‌ به‌ اشعار گویندگان‌ در جلوس‌ پادشاهان‌ سلف‌»، نامه‌ آستان‌ قدس‌ ، ش‌مخصوص‌ (آبان‌ 1346)؛
(19) حسین‌بن‌ محمد ثعالبی‌ مرغنی‌، تاریخ‌ غررالسیر، المعروف‌ بكتاب‌ غرر اخبار ملوك‌ الفرس‌ و سیرهم‌ ، چاپ‌ زوتنبرگ‌، پاریس‌ 1900، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1963؛
(20) علی‌اكبر جلیلوند، «تاریخچه‌ و ماجراهای‌ جواهرات‌ سلطنتی‌ ایران‌ از اوایل‌ صفویه‌ تا به‌ امروز»، وحید، سال‌6، ش‌6 (خرداد 1348)؛
(21) اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری‌، الصحاح‌: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌ ) بی‌تا. (، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1368ش‌؛
(22) جوینی‌؛
(23) جهانگیر، امپراتور هند، جهانگیرنامه‌ ) یا ( توزك‌ جهانگیری‌ ، چاپ‌ محمدهاشم‌، تهران‌ 1359ش‌؛
(24) اردشیر جهانیان‌، «جشن‌ شاه‌ شاهان‌»، هوخت‌ ، دوره‌ 18، ش‌8 (1346ش‌)؛
(25) عبداللّه‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ‌ابرو، زبدة‌التواریخ‌ ، چاپ‌ كمال‌ حاج‌ سیدجوادی‌، تهران‌ 1380ش‌؛
(26) حسن‌بن‌ محمدحسن‌ غزنوی‌، دیوان‌ ، چاپ‌ محمدتقی‌ مدرس‌رضوی‌، تهران‌ 1362ش‌؛
(27) علی‌بن‌ ناصر حسینی‌، زبدة‌التواریخ‌: اخبارالامراء و الملوك‌ السلجوقیه، چاپ‌ محمد نورالدین‌، بیروت‌ 1406/1986؛
(28) عبدالحسین‌ حسینی‌ خاتون‌آبادی‌، وقایع‌السنین‌ و الاعوام‌، یا، گزارشهای‌ سالیانه‌ از ابتدای‌ خلقت‌ تا سال‌ 1195 هجری‌ ، چاپ‌ محمدباقر بهبودی‌، تهران‌ 1352ش‌؛
(29) خلیفة‌بن‌ خیاط‌، تاریخ‌ خلیفة‌بن‌ خیاط‌، روایة‌ بقی‌بن‌ مخلد، چاپ‌ سهیل‌زكار، دمشق‌ 1967ـ1968؛
(30) خلیل‌بن‌ احمد، كتاب‌ العین، چاپ‌ مهدی‌ مخزومی‌ و ابراهیم‌ سامرائی‌، قم‌ 1405؛
(31) احمدبن داوود دینوری‌، الاخبارالطوال،چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر،مصر ) 1379/1959(، چاپ‌ افست‌ بغداد ) بی‌تا. (؛
(32) تامارا تالبوت‌ رایس‌، السلاجقة‌: تاریخهم‌ و حضارتهم‌ ، ترجمه‌ لطفی‌ خوری‌ و ابراهیم‌ داقوقی‌، بغداد 1968؛
(33) رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌؛
(34) قهرمان‌ میرزا سالور، «تفصیلی‌ از درگذشت‌ مظفرالدین‌ شاه‌»، آینده، سال‌ 18، ش‌7ـ12 (مهرـ اسفند 1371)؛
(35) یحیی‌بن‌ احمد سرهندی‌، تاریخ‌ مبارك‌ شاهی‌ ، چاپ‌ محمد هدایت‌ حسین‌، كلكته‌ 1931؛
(36) ژان‌ شاردن‌، سیاحتنامه‌ شاردن‌ ، ترجمه‌ محمد عباسی‌، ج‌9، تهران‌ 1345ش‌؛
(37) محمدبن‌ علی‌ شبانكاره‌ای‌، مجمع‌الانساب‌ ، چاپ‌ میرهاشم‌ محدث‌، تهران‌ 1363ش‌؛
(38) شرف‌الدین‌ علی‌یزدی‌، ظفرنامه‌: تاریخ‌ عمومی‌ مفصل‌ ایران‌ در دوره‌ تیموریان‌، چاپ‌ محمد عباسی‌، تهران‌ 1336ش‌؛
(39) جلال‌ شریعت‌ ترشیزی‌، «تاج‌گذاری‌ شاهنشاهان‌ ایران‌»، نامه‌ آستان‌ قدس‌، ش‌مخصوص‌ (آبان‌ 1346)؛
(40) شمیس‌ شریك‌ امین‌، فرهنگ‌ اصطلاحات‌ دیوانی‌ دوران‌ مغول‌، تهران‌ 1357ش‌؛
(41) شمس‌الدین‌ سراج‌ عفیف‌، تاریخ‌ فیروزشاهی‌ ، چاپ‌ ولایت‌ حسین‌، كلكته‌ 1891؛
(42) ماری‌ لوئیز شومون‌، «كجا سلاطین‌ ساسانی‌ تاجگذاری‌ می‌كرده‌اند؟»، ترجمه‌ رحیم‌ افلاطونی‌، در علی‌ سامی‌، تمدن‌ ساسانی‌ ، شیراز 1342ـ1344ش‌؛
(43) علیرضا شاپور شهبازی‌، كوروش‌ بزرگ‌ ، شیراز 1349ش‌؛
(44) هلال‌بن‌ محسن‌ صابی‌، رسوم‌ دارالخلافة، چاپ‌ میخائیل‌ عواد، بغداد 1383/1964؛
(45) فتحعلی‌بن‌ محمد صبا، دیوان، چاپ‌ محمدعلی‌ نجاتی‌، تهران‌ 1341ش‌؛
(46) حسن‌ طارمی‌، علامه‌ مجلسی‌، تهران‌ 1375؛
(47) طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)؛
(48) محمد عبداللّه‌ عنان‌، تاریخ‌ دولت‌ اسلامی‌ در اندلس‌، ترجمه‌ عبدالمحمد آیتی‌، تهران‌ 1366ـ1371ش‌؛
(49) علی‌بن‌ جولوغ‌ فرخی‌ سیستانی‌، دیوان‌ ، چاپ‌ محمد دبیر سیاقی‌، تهران‌ 1371ش‌؛
(50) ابوالقاسم‌ فردوسی‌، شاهنامه‌ فردوسی‌ ، چاپ‌ ژول‌مول‌، تهران‌ 1369ش‌؛
(51) محمدقاسم‌بن‌ غلامعلی‌ فرشته‌، تاریخ‌ فرشته‌، یا، گلشن‌ ابراهیمی، چاپ‌ سنگی‌ لكهنو 1281؛
(52) فیثاغورس‌، سیاحتنامه‌ فیثاغورس‌ در ایران‌ ، ترجمه‌ یوسف‌ اعتصامی‌، تهران‌ 1314ش‌؛
(53) ابوالحسن‌بن‌ ابراهیم‌ قزوینی‌، فواید الصفویه‌: تاریخ‌ سلاطین‌ و امرای‌ صفوی‌ پس‌ از سقوط‌ دولت‌ صفویه‌ ، چاپ‌ مریم‌ میراحمدی‌، تهران‌ 1367ش‌؛
(54) ابراهام‌ كاتوغی‌ گوس‌، منتخباتی‌ از یادداشتهای‌ ابراهام‌ گاتوغی‌ كوس‌: خلیفه‌ اعظم‌ ارامنه، ترجمه‌ از متن‌ ارمنی‌ به‌ فارسی‌ از عبدالحسین‌ سپنتا و استیفان‌ هانانیان‌، ) تهران] 1347ش‌؛
(55) آرتور امانوئل‌ كریستن‌سن‌، وضع‌ ملت‌ و دولت‌ و دربار در دوره‌ شاهنشاهی‌ ساسانیان‌ ، ترجمه‌ و تحریر مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ 1314ش‌؛
(56) انگلبرت‌ كمپفر، سفرنامه‌ كمپفر، ترجمه‌ كیكاوس‌ جهانداری‌، تهران‌ 1360ش‌؛
(57) محمدصالح‌ كنبو، عمل‌ صالح‌، الموسوم‌ به‌ شاه‌جهان‌نامه، ترتیب‌ و تحشیه‌ غلام‌ یزدانی‌، چاپ‌ وحید قریشی‌، لاهور 1967ـ1972؛
(58) فئودور فئودوروویچ‌ كورف‌، سفرنامه‌ی‌ بارون‌ فیودوركورف‌، ترجمه‌ اسكندر ذبیحیان‌، تهران‌ 1372ش‌؛
(59) عبدالحمید لاهوری‌، بادشاهنامه، چاپ‌ كبیرالدین‌ احمد و عبدالرحیم‌، كلكته‌ 1867ـ1868؛
(60) هانری‌ ماتیه‌، ذیل‌ تاریخ‌ امپراطوری‌ عثمانی، در یوزف‌ فون‌هامر ـ پورگشتال‌، تاریخ‌ امپراطوری‌ عثمانی‌ ، ترجمه‌ میرزا زكی‌ علی‌آبادی‌، چاپ‌ جمشید كیان‌فر، ج‌5، تهران‌ 1369ش‌؛
(61) محمد محمدی‌، فرهنگ‌ ایرانی‌ پیش‌ از اسلام‌ و آثار آن‌ در تمدن‌ اسلامی‌ و ادبیات‌ عربی‌ ، تهران‌ 1356ش‌؛
(62) عثمان‌بن‌ عمر مختاری‌ غزنوی‌، دیوان‌ ، چاپ‌ جلال‌الدین‌ همائی‌، تهران‌ 1341ش‌؛
(63) نصرت‌اللّه‌ مشكوتی‌، «نگاهی‌ به‌ تاجگذاری‌ شاهنشاهان‌ ایران‌ در اماكن‌ باستانی‌ و مراكز تاریخی‌»، هنر و مردم‌ ، دوره‌ جدید، ش‌60 (مهر 1346)؛
(64) عبدالرزاق‌بن‌ نجفقلی‌ مفتون‌ دنبلی‌، مآثر سلطانیه‌: تاریخ‌ جنگهای‌ ایران‌ و روس‌ ، تبریز 1241، چاپ‌ غلامحسین‌ صدری‌ افشار، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1351ش‌؛
(65) احمدبن‌ حسین‌ منشی‌ قمی‌، خلاصة‌ التواریخ‌ ، چاپ‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌ 1359ـ1363ش‌؛
(66) عزالدین‌ عمر موسی‌، الموحدون‌ فی‌الغرب‌ الاسلامی‌: تنظیماتهم‌ و نظمهم‌ ، بیروت‌ 1411/1991؛
(67) نامه‌ تنسر به‌ گشنسپ‌ ، چاپ‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌: خوارزمی‌، 1354ش‌؛
(68) محمدحسین‌ نظیری‌، دیوان‌ ، چاپ‌ محمدرضا طاهری‌ (حسرت‌)، تهران‌ 1379ش‌؛
(69) محمد یوسف‌ واله‌ اصفهانی‌، خلدبرین‌: تاریخ‌ تیموریان‌ و تركمانان‌ ، چاپ‌ میرهاشم‌ محدث‌، تهران‌ 1379ش‌؛
(70) یوزف‌ ویزه‌ هوفر، ایران‌ باستان‌: از 550 پیش‌ از میلاد تا 650 پس‌ از میلاد ، ترجمه‌ مرتضی‌ ثاقب‌فر، تهران‌ 1378ش‌؛
(71) رضاقلی‌بن‌ محمدهادی‌ هدایت‌، ملحقات‌ تاریخ‌ روضة‌ الصفای ناصری‌، در میرخواند، ج‌8ـ10؛
(72) هندوشاه‌بن‌ سنجر، تجارب‌ السّلف ، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌، تهران‌ 1357ش‌؛


(73) Eugإne Aubin , La Perse d'aujourd'hui: Iran , Mesopotamie , Paris 1908;
(74) Roman Ghirshman , Iran : from the earliest times to the Islamic conquest , Middlesex, Engl. 1978;
(75) Joseph von Hammer-Purgstall, Geschichte des osmanischen Reiches , Graz 1963;
(76) TDVIA , s.v. "Culus" (by Abdulkadir Ozcan).

/ رقیه‌ میرابوالقاسمی‌ /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4797
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست