responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 470

 

بُتر ، نام یکی از دو قبیله ای که با قبیله ای دیگر به نام بَرانِس * ، بربرها * را تشکیل می دهند.

تیره های عمده ای که قبیلة بتر از آن ترکیب می شد عبارت بودند از: لَواتَه * ، نَفوسَه * ، نَفْزاوه * ، بنوفاتن ، مِکْناسه . نخستین محل سکونت این تیره ها جلگه ها و فلاتهایی بوده است که از رود نیل تا جنوب تونس ادامه دارد و ازینرو آنها در اصل از بربرهای لیبی به شمار می آیند. لیکن پس از اندک مدتی دسته هایی چند از این تیره ها (مکناسه ، بنوفاتن و بخشی از لواته ) به سوی غرب ـ یعنی الجزایر(سرزمینهای اطراف اَوْراس ، تاهرت و تلمسان ) و مراکش (حوضة رود ملویه ، سرزمین صحرایی میان سِجلْماسه و فیگیگ و تُوات ، حوضة رودخانة سبو) ـ سرازیر شدند، و عدة بسیاری از جهت باختریِ کشور مغرب به اسپانیا رخنه کردند. پیوسته سعی براین بوده است که مردمِ بتر را بیش از هرچیز بربرهایی چادرنشین و شترسوار معرفی کنند. شاید این شیوة زندگی ابتدایی آنان بوده است و یقیناً به همین سبب تاریخ نویسان عرب اقوامی چون هَوّاره و زَناته را که دارای رسوم بادیه نشینی بوده اند، جزو این گروه شمرده اند. باوجود این به نظر می رسد که بترهای نفوسه و نفزاوه و بخشی از لواته از زمانهای دور، شاید از زمان فتوحات اسلام ، در کوهستانهای لیبی مستقر شده باشند. گروههایی که به الجزایر و مراکش عزیمت کردند، درمدتی کوتاه در آنجا اسکان یافتند و حتی شهرهای کوچکی را نیز بنیاد نهادند.

بخش اعظم اسامی قبایلی که بتر از آنان تشکیل شده اکنون نیز رایج است لیکن خودِ اسم جمع از میان رفته است . بتر جمع صفت عربی اَبْتَر، لقب شخصی به نام مادغیس ، است که مردم این قبیله وی را نیای مشترک خود می دانند. ابتر به معنی «دم بریده یا بی عقبه » است . معنی اخیر به دشواری باکسی که قبیله ای نام خود را از وی اخذ کرده تطبیق می کند و معنی اول نیز غریب به نظرمی آید. ولی نام بُرنُس ، نیایی که گروه دیگر بدان منسوب است ، با کلمة عربی برنس مطابقت دارد که کلمة دخیل قدیمی مأخوذ از بِیرّوس یونانی و به معنی «ردا» است . بدین ترتیب ، ممکن است غرض از بَرانس ، «پوشندگان ردا یا برنس ، یا بلندجامگان » باشد و بالعکس ، بتر به کسانی اطلاق می شده که «جامة کوتاه برتن می کرده اند». در گویش عربی مردم شمالِ غربی مراکش ، صفت «گرِطیط » (رباعی تغییر یافته ای از ریشة «قرط » به معنی «دم بریده » است ) بالاخص به جِلاّ به های بسیار کوتاه کوه نشینان گفته می شود ( رجوع کنید به مارسه ، ص 439).

درباب سایر اقوامی که نامشان از مختصات البسة آنان مشتق می شود، باید به بربرهای صَنهاجه * که آن را مُلَثِّمون می نامند، یعنی «کسانی که پوششی ( ثام ) برروی دهان خود دارند» و نیز به آنچه درباب بربرهای مَصْموده * ، مشهور به شُلوح گفته شده است توجه کرد ( > مجموعة مقالات اهدا شده به گودِفرواـ دومومبین < ، ص 305).


منابع :


(1) E.F. Gautier, Les siecles obscurs du Maghreb, Paris 1927, 204-211;
(2) Ibn Khaldun, Histoire des Berberes 2 , Ë , 170, 226;
3- W.Mar µ ais, Textes de Tanger;
(4) Melanges Gaudefroy- Demombynes , Cairo 1939.

) / د.اسلام / ژ. س . کولَن (



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 470
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست