جِسْر ، جنگ ، جنگ یك روزه مسلمانان و ایرانیان در سال سیزدهم هجرت، كه به شكست مسلمانان انجامید. چون این جنگ در كنار رود فرات و پُلی (جسر) كه بر روی آن بسته شده بود، رخ داد، آن را جسر نامیدند. همچنین به قَرْقَس، قُسّالنّاطِف و مَرْوَحه نیز معروف است ( رجوع کنید به طبری، ج 3، ص 454). قسّالنّاطف و مروحه در ساحل شرقی و غربی فرات نزدیك كوفه واقع بودند (یاقوت حموی، ذیل «قسّالنّاطف»). جنگ جسر در ماه شعبان (طبری، ج 3، ص 455) یا آخر رمضان (بلاذری، ص 352) روی داد. در این سال عمربن خطاب، ابوعُبید ثقفی را با هزار سپاهی به عراق فرستاد و به مَثنّی'بن حارِثَه نوشت كه به او بپیوندد. ابوعبید نیز با برانگیختن اقوام عرب و تشویق آنان به جهاد و وعده بهدست آوردن غنیمت، سپاه بسیاری گرد آورد (همان، ص350). ابناعثم (ج 1، ص 134) واقعه جسر را اولین جنگ سپاه اسلام با ایرانیان دانسته است اما پیش از آن، ابوعبید در دو نبرد با سپاهیان ایرانی به فرماندهی جابان و جالینوس، پیروز شده بود. جالینوس پس از شكست، با باقیمانده سپاه خود به نزد رستم فرخزاد بازگشت و او بهمن جادویه ذوالحاجب را كه در دشمنی با اعراب از همه سختتر بود، به مقابله ایشان فرستاد (طبری، ج 3، ص 449ـ 454؛ قس بلاذری، همانجا؛ ابناعثم كوفی، ج 1، ص 133ـ 134). سپاهیان ابوعبید در مَرْوَحه، كه محل برج و عاقول (دژ و سنگر) بود، و سپاهیان بهمن در قسّالنّاطف اردو زدند (خلیفه بن خیاط، ص 83؛ طبری، ج 3، ص 454). بهمن كه در این جنگ درفش كاویان را بههمراه داشت، پیكی نزد ابوعبید فرستاد و پیغام داد یا شما از فرات بگذرید و به سوی ما بیایید یا بگذارید ما به طرف شما بیاییم. عمر به ابوعبید فرمان داده بود كه بدون مشورت با مسلمبن اسلم جَریش و سَلیطبن قیس تصمیمی نگیرد، اما ابوعبید بهرغم مخالفت سردارانش پذیرفت كه از فرات بگذرد و به سوی لشكر ایرانیان برود (طبری، همانجا؛ مسعودی، ج 3، ص50ـ51). بهگفته برخی مورخان ( رجوع کنید به خلیفه بن خیاط، همانجا؛ بلاذری، ص 351؛ ابناعثم كوفی، ج 1، ص 133) ابنصَلوبا/ صلوتا، یكی از دهقانان آن ناحیه، در محلی بهنام بانِقیا، بر روی فرات پل بست ولی به روایتی دیگر ( رجوع کنید به بلاذری، همانجا) این پل پیش از آن نیز وجود داشته و متعلق به اهالی حیره بوده و ابوعبید آن را ترمیم كرده است. پس از عبور از فرات، اسبهای مسلمانان از ترس فیلهای سپاه ایران رم كردند. ابوعبید فرمان داد به فیلها حمله كنند و سواران آنها را پایین بكشند، خودش نیز به فیلی حمله كرد، ولی زیر پای آن كشته شد (طبری، ج 3، ص 456ـ457؛ مسعودی، ج 3، ص 51؛ ابناثیر، ج 2، ص 439). سپاه مسلمانان با كشته شدن ابوعبید ضعیف شد (ابناثیر، همانجا) و سپاه ایران كه با دادن شش هزار تلفات در حال شكست بود، دوباره حمله را آغاز كرد (طبری، ج 3، ص 455؛ مسعودی، همانجا). ابوعبید پیش از كشته شدن، جانشینان خود را انتخاب كرده بود، اما آنان نیز یكی پس از دیگری كشته شدند و سپاه مسلمانان شروع به عقبنشینی كرد. عبداللّهبن مَرْثَد (یزید) ثقفی پل را خراب كرد تا مانع فرار آنان و سبب ادامه جنگ و پیروزی مسلمانان شود. گروهی از مسلمانان در فرات افتادند و به آنهایی كه ماندند ایرانیان حمله كردند. مثنّیبن حارثه دوباره پل را بست تا مسلمانان از آن بگذرند (خلیفه بن خیاط، ص 83 84؛ طبری، ج 3، ص 455، 457؛ ابناثیر، ج 2، ص 439ـ440). در همان زمان به سپاه ایران، كه میخواست از پل عبور كند و به تعقیب مسلمانان بپردازد، خبر رسید كه در مدائن بر ضد رستم شورش شده و بهمن ناگزیر به مدائن بازگشت (طبری، همانجا؛ ابناثیر، ج 2، ص 440). گروهی از سپاهیان فراری به مدینه رفتند و عمر آنان را بخشید (طبری، ج 3، ص 458).