responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4632

 

جریربن‌عطیه ، شاعر هجوگوی‌ عهد اموی‌. جد او حُذَیفَة نام‌ داشت‌ و جریر در اشعارش‌ وی‌ را خَطَفَی‌ خوانده‌ است‌ (رجوع کنید به جُمَحی‌، سفر 2، ص‌297؛ ابن‌قتیبه‌، ص‌304؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 3). كنیه‌اش‌ ابو حَزْرَة است‌ (جمحی‌، سفر 2، ص‌ 407، 423؛ ابن‌قتیبه‌؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، همانجاها). اَخطَل‌ و فَرزدَق‌ او را ابن‌مَراغَة خطاب‌ می‌كردند (جمحی‌، سفر 2، ص‌399، 453؛ ابن‌اثیر، المرصع‌ ، ص‌ 255). تولد او را در سالهای‌ 30 و 33 و حتی‌ زمان‌ خلافت‌ علی‌بن‌ ابی‌طالب‌ علیه‌السلام‌، در یمامه‌ و به‌ نقلی‌ عراق‌ ذكر كرده‌اند (رجوع کنید به بروكلمان‌، ج‌ 1، ص‌ 215؛ فاخوری‌، ج‌1، ص‌490؛ فرّوخ‌، ج‌ 1، ص‌ 664). وی‌ از قبیله تمیم‌ * و مُضَر و از طرفداران‌ عبداللّه‌بن‌ زُبَیر (متوفی‌ 73) بود و در یمامه‌ یا بصره‌ زندگی‌ می‌كرد (جمحی‌، سفر 2، ص‌ 416ـ 418؛ ابن‌قتیبه‌، ص‌ 307؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 3، 66، 82؛ ابن‌خلّكان‌، ج‌ 1، ص‌ 321، 324ـ 325؛ ابن‌كثیر، ج‌ 9، ص‌ 260).

جریر در لغت‌ به‌ معنای‌ ریسمان‌ است‌ (ازهری‌، ج‌ 10، ص‌ 481؛ ابن‌منظور، ذیل‌ «جرر»). در باره نام‌گذاری‌ او گفته‌اند مادر جریر خواب‌ دید كه‌ ریسمانی‌ از موی‌ سیاه‌ به‌ دنیا آورده‌ و آن‌ را به‌ گردن‌ مردان‌ بسیاری‌ می‌پیچد و آنان‌ را خفه‌ می‌كند. این‌ خواب‌ را برای‌ او چنین‌ تعبیر كردند كه‌ پسری‌ شاعر و شرور به‌ دنیا خواهد آورد. از این‌رو وی‌ فرزند خود را جریر نامید (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 49؛ ابن‌خلّكان‌، ج‌ 1، ص‌ 323). جریر دوران‌ طفولیتش‌ را در زمان‌ معاویه‌ (41ـ60) گذراند، در صحرا بزرگ‌ شد و به‌ سبب‌ فقر پدرش‌، چوپانی شتران‌ قبیله خود را بر عهده‌ گرفت‌ (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 49ـ50؛ ابن‌خلّكان‌، ج‌ 1، ص‌ 323ـ324، 326؛ فرّوخ‌، همانجا).

خاندان‌ وی‌، مانند خاندان‌ زُهَیر در جاهلیت‌، از خانواده‌های‌ شاعر در عهد اسلام‌ بودند. پدر، جد و چند تن‌ از پسران‌ و نوادگان‌ جریر شاعر بودند. ده‌ فرزند داشت‌ كه‌ از بین‌ آنان‌ عِكرِمَة ‌، نوح‌ و بلال‌ شعر می‌سرودند. از نوادگانش‌ نیز حَجناءبن‌ نوح‌، عقیل‌بن‌ بلال‌ و عُمارة ‌بن‌ عقیل‌ * از برترین‌ شعرای‌ یمامه‌ بودند (جمحی‌، سفر 1، ص‌ 110؛ ابن‌قتیبه‌، ص‌ 304ـ 305؛ ابن‌رشیق‌، ج‌ 2، ص‌ 306ـ307؛ ابن‌خلّكان‌، ج‌ 1، ص‌ 324).

جریر شعر را در ابتدای‌ زندگی‌اش‌ با رجز شروع‌ كرد. در كودكی‌ پدرش‌ را به‌ علت‌ بخلش‌ هجو نمود. در زمان‌ درگیری‌ بنی‌امیه‌ و عبداللّه‌بن‌ زبیر، در كنار زبیریان‌ به‌ هجو بنی‌امیه‌ پرداخت‌ (بروكلمان‌؛ فرّوخ‌، همانجاها). زمانی‌ كه‌ شعرا به‌ هجو خود ادامه‌ دادند و خصومت‌ بین‌ او و فرزدق‌ شدت‌ گرفت‌، برای‌ به‌ دست‌ آوردن‌ مال‌ و شهرت‌، یمامه‌ را به‌ قصد بصره‌ ترك‌ كرد و به‌ درباریان‌ پیوست‌ (فاخوری‌؛ فرّوخ‌، همانجاها). آنگاه‌، به‌ منظور مدح‌ خلفا، به‌ حجاز، عراق‌، بحرین‌، دمشق‌ و رصّافه‌ سفر نمود (ابن‌كثیر؛ فاخوری‌، همانجاها). در جوانی‌، در زمان‌ خلافت‌ یزیدبن‌ معاویه‌ (60ـ64)، نزد وی‌ رفت‌ و همان‌ هجویاتی‌ را كه‌ در كودكی‌ در باره پدرش‌ سروده‌ بود برای‌ او خواند و صله‌ گرفت‌. این‌ اولین‌ هدیه خلیفه‌ به‌ او بود. یزید سپس‌ پدرش‌ معاویه‌ را با همین‌ ابیات‌ سرزنش‌ كرد و ضمناً آن‌ اشعار را به‌ خود نسبت‌ داد (جمحی‌، سفر 2، ص‌ 381ـ382؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 36، 50 51؛ بروكلمان‌، همانجا). بِشْربن‌ مروان‌ (حك : 74ـ 75)، حَكَم‌بن‌ ایوب‌ (متوفی‌ 97) و حَجّاج‌بن‌ یوسف‌ (متوفی‌ 95) از ممدوحان‌ جریر بودند (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 14؛ بروكلمان‌؛ فاخوری‌؛ فرّوخ‌، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به صاوی‌، ص‌ 520). حجاج‌ او را به‌ همراه‌ فرزندش‌، محمد، نزد عبدالملك‌بن‌ مروان‌ (حك : 65ـ86) فرستاد. ابتدا عبدالملك‌ او را به‌ علت‌ حمایت‌ از زبیریان‌ نپذیرفت‌؛ اما، با وساطت‌ محمد و سرودن‌ شعری‌ برضد ابن‌زبیر، به‌ وی‌ اجازه‌ داده‌ شد نزد خلیفه‌ رود و او را مدح‌ گوید و صله‌ دریافت‌ كند (جمحی‌، سفر 2، ص‌ 418ـ420؛ ابن‌قتیبه‌، ص‌ 306ـ307؛ ابن‌عَبدِرَبِّه‌، ج‌ 1، ص‌ 320ـ321؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 66ـ 68؛ نیز رجوع کنید به صاوی‌، ص‌ 16ـ 18، 96ـ99، و جاهای‌ دیگر). او نزد ولیدبن‌ عبدالملك‌ (حك : 86 96) بسیار محترم‌ و محبوب‌ بود (فاخوری‌، ج‌ 1، ص‌ 491؛ فرّوخ‌، همانجا؛ صاوی‌، ص‌ 382ـ 385، و جاهای‌ دیگر) و با مرگ‌ حجاج‌ در پایان‌ حكومت‌ ولید، جریر تكیه‌گاه‌ خود را در عراق‌ از دست‌ داد (فاخوری‌، همانجا). هنگامی‌ كه‌ عمربن‌ عبدالعزیز به‌ خلافت‌ رسید، جریر نیز مانند دیگر شعرا برای‌ مدح‌ وی‌ به‌ دربار رفت‌، اما خلیفه‌ به‌ او صله‌ نداد، ولی‌ جریر پس‌ از اظهار درماندگی‌، صد درهم‌ دریافت‌ كرد (ابن‌عبدربّه‌، ج‌ 1، ص‌ 321ـ323، 326ـ330؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 47ـ 48؛ ابن‌جوزی‌، ص‌ 200ـ 201؛ ابن‌كثیر، ج‌ 9، ص‌ 263ـ264). زمانی‌ كه‌ خلافت‌ به‌ یزیدبن‌ عبدالملك‌ (حك : 101ـ 105) رسید، جریر او و برادرش‌، هشام‌بن‌ عبدالملك‌ (حك : 105ـ125)، را نیز مدح‌ كرد (جمحی‌، سفر 2، ص‌ 420؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 68؛ فاخوری‌، همانجا؛ نیز رجوع کنید به صاوی‌، ص‌ 3ـ7، 385ـ391، و جاهای‌ دیگر).

جریر از شعرای‌ بزرگ‌ عهد اموی‌ محسوب‌ می‌شود و نزد خواص‌ از برترین‌ شعرا و در برخی‌ ابعاد از فرزدق‌ برتر است‌ و اهل‌ ادب‌ اتفاق‌ نظر داشته‌اند كه‌ در دوره اسلامی‌ مانند این‌ سه‌ شاعر، یعنی‌ جریر و فرزدق‌ و اخطل‌ *، وجود نداشته‌ است‌. جریر را همتراز شاعران‌ بزرگ‌ عصر جاهلی‌، چون‌ اَعشی‌ دانسته‌اند (جمحی‌، سفر 1، ص‌ 66، سفر 2، ص‌ 300؛ ابن‌قتیبه‌، ص‌ 305؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 4ـ 5؛ ابن‌خلّكان‌، ج‌ 1، ص‌ 321). سروده‌های‌ جریر دارای‌ مضامینی‌ چون‌ فخر، مدح‌، رثا، تغزل‌ و هجاست‌. الفاظش‌ روان‌ و به‌ دور از تكلف‌ است‌. وی‌ در سرودن‌ اشعار عاشقانه‌ و رجز نیز مهارت‌ داشته‌ است‌. (جمحی‌، سفر 2، ص‌ 379، 389؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 5 6، 9، 53، 60، 73؛ طه‌ حسین‌، ج‌ 1، ص‌ 652؛ فاخوری‌، همانجا؛ فرّوخ‌، ج‌ 1، ص‌ 665).

جرید در مدح‌ خلفا و والیان‌، طمع‌ به‌ مال‌ و جلال‌ داشت‌ و خود را در راه‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ حقیر می‌كرد (طه‌ حسین‌، ج‌ 1، ص‌ 656؛ فاخوری‌، ج‌ 1، ص‌ 493؛ نیز رجوع کنید به صاوی‌، ص‌ 3ـ7، و جاهای‌ دیگر). تغزل‌ برای‌ او وسیله شكایت‌ از دردهای‌ درونی‌ خودش‌ بود. در انتخاب‌ الفاظ‌ و بحور و قوافی‌ در تغزل‌ شیوه ویژه‌ای‌ داشت‌ (رجوع کنید به جمحی‌، سفر 1، ص‌ 46؛ طه‌ حسین‌، ج‌ 1، ص‌ 653، 657؛ فاخوری‌، ج‌ 1، ص‌ 497). در مفاخرات‌، هدفش‌ خوار كردن‌ دشمن‌ و موضوع‌ آن‌ خودش‌، شاعریش‌، قومش‌ و اسلافش‌ بود (فاخوری‌، ج‌ 1، ص‌ 496).

جریر با هجویاتش‌ مشهور شد. حدود چهل‌ سال‌ با تمام‌ شعرای‌ عصر خود به‌ معارضه‌ پرداخت‌ و آنان‌ را هجو كرد و همواره‌ غلبه‌ با او بود. عده‌ای‌ به‌ هماوردی‌ با او در هجو افتخار می‌كردند، هر چند مغلوب‌ او می‌شدند. به‌ هنگام‌ هجوِ دشمنان‌، جریر از به‌ كارگیری‌ كلمات‌ زشت‌ و درشت‌ و ناسزا ابا نداشت‌. قصیده بائیه او معروف‌ به‌ دامِغَه ‌از مشهورترین‌ قصاید هجائیه اوست‌ (رجوع کنید به جمحی‌، سفر 2، ص‌389؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 4، 9؛ بغدادی‌، ج‌ 1، ص‌ 74؛ بروكلمان‌، ج‌ 1، ص‌ 217؛ طه‌ حسین‌، ج‌ 1، ص‌ 655؛ فاخوری‌، ج‌ 1، ص‌ 494، 496؛ نیز رجوع کنید به صاوی‌، ص‌ 64ـ80، و جاهای‌ دیگر). حجاج‌بن‌ یوسف‌ ثقفی‌ او را به‌ علت‌ هجو و دشنام‌ دیگران‌ بازخواست‌ كرد و او پاسخ‌ داد كه‌ ابتدا آنان‌ وی‌ را هجو كرده‌اند (ابن‌قتیبه‌، ص‌ 306؛ ابن‌عبدربّه‌، ج‌ 5، ص‌ 261؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 15). به‌ نقلی‌، وی‌ هشتاد شاعر را هجو كرده‌ است‌ (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 49)، حتی‌ زنان‌ را نیز هجو می‌كرد، اما به‌ سبب‌ برخی‌ خصوصیات‌ اخلاقی‌ كه‌ در وی‌ بود، از این‌ كار پشیمان‌ می‌شد و گفته‌اند كه‌ استغفار می‌كرد. ولیدبن‌ عبدالملك‌، او را محكوم‌ نمود و دستور داد او را به‌ سبب‌ دشنام‌ دادن‌ به‌ زنان‌، شلاق‌ بزنند (جمحی‌، سفر 1، ص‌ 46؛ ابن‌قتیبه‌، همانجا؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 5، 71ـ72؛ ابن‌كثیر، ج‌ 9، ص‌ 260؛ فاخوری‌، ج‌ 1، ص‌ 496).

جدّی‌ترین‌ معارض‌ جریر، فرزدق‌ بود. هجویات‌ این‌ دو در جاهلیت‌ و اسلام‌ بی‌نظیر است‌ (جمحی‌، سفر 2، ص‌ 389؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 8، ص‌ 35ـ36). ابوعُبَیده مَعْمَربن‌ مُثنی‌' (متوفی‌ 209) مناقضات‌ این‌ دو را تحت‌ عنوان‌ النقائض‌ جمع‌آوری‌ نمود كه‌ در سه‌ جلد در 1323ـ1330/ 1905ـ1912 در لیدن‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ (بروكلمان‌، ج‌ 1، ص‌ 218؛ سركیس‌، ج‌ 1، ص‌ 323).

هجوسرایی‌ جریر و اَخطل‌ بر ضد یكدیگر نیز موردتوجه‌ بوده‌ است‌. نسخه خطی‌ مناقضات‌ این‌ دو شاعر در 1301 ش‌/ 1922 با نام‌ نقائض‌ جریر و اخطل‌ در بیروت‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ (بروكلمان‌، ج‌ 1، ص‌ 219؛ فاخوری‌، ج‌ 1، ص‌ 494).

دیوان‌ جریر، ابتدا در 1313 در قاهره‌ به‌ چاپ‌ رسید. محمداسماعیل‌ صاوی‌ نیز دیوان‌ او را، با اضافات‌ تفسیر محمدبن‌ حبیب‌ (متوفی‌ 245)، شرح‌ و در 1314 ش‌/ 1935 در قاهره‌ به‌ چاپ‌ رساند (صاوی‌، ص‌ ع‌؛ بروكلمان‌، ج‌ 1، ص‌ 218؛ فاخوری‌، ج‌ 1، ص‌ 491؛ سركیس‌، ج‌ 1، ستون‌ 687ـ 688). كرم‌ بستانی‌ نیز در 1339 ش‌/1960 نسخه‌ای‌ از دیوان‌ جریر را تصحیح‌ و در بیروت‌ چاپ‌ كرد.

جریر بیش‌ از هشتاد سال‌ زندگی‌ كرد و در یمامه‌ در گذشت‌ و همانجا به‌ خاك‌ سپرده‌ شد. مورخان‌، تاریخ‌ فوت‌ او را، به‌ اختلاف‌، میان‌ سالهای‌ 110 تا 116 ذكر كرده‌اند (رجوع کنید به ابن‌قتیبه‌، ص‌ 304؛ ابن‌اثیر، الكامل‌ ، ج‌ 5، ص‌ 155؛ ابن‌كثیر، ج‌ 9، ص‌ 265؛ صاوی‌، همانجا؛ بروكلمان‌، ج‌ 1، ص‌ 218؛ فرّوخ‌، ج‌ 1، ص‌ 665).


منابع‌:
(1) ابن‌اثیر (علی‌بن‌ محمد)، الكامل‌ فی‌التاریخ‌، بیروت‌ 1385ـ1386/ 1965ـ1966، چاپ‌ افست‌ 1399ـ1402/ 1979ـ1982؛
(2) ابن‌اثیر (مبارك‌بن‌ محمد)، المرصع‌ فی‌ الا´باء و الامهات و البنین‌ و البنات‌ و الاذواء و الذوات‌، چاپ‌ ابراهیم‌ سامرائی‌، بیروت‌ 1411/1991؛
(3) ابن‌جوزی‌، سیرة‌ و مناقب‌ عمربن‌ عبدالعزیز الخلیفة ‌الزاهد، چاپ‌ نعیم‌ زرزور، بیروت‌ 1404/1984؛
(4) ابن‌خلّكان‌؛
(5) ابن‌رشیق‌، العمده فی‌ محاسن‌ الشعر و آدابه‌ و نقده‌ ، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌ 1401/1981؛
(6) ابن‌ عبدربّه‌، العقدالفرید ، چاپ‌ علی‌شیری‌، بیروت‌ 1408ـ1411/ 1988ـ1990؛
(7) ابن‌قتیبه‌، الشعر و الشعراء، او، طبقات‌الشعراء، چاپ‌ مفید قمیحه‌ و نعیم‌ زرزور، بیروت‌ 1405/1985؛
(8) ابن‌كثیر، البدایة و النهایة، بیروت‌ 1411/1990؛
(9) ابن‌منظور؛
(10) ابوالفرج‌ اصفهانی‌؛
(11) محمدبن‌ احمد ازهری‌، تهذیب‌ اللغة، ج‌ 10، چاپ‌ علی‌ حسن‌ هلالی‌، قاهره‌ [ بی‌تا. (؛
(12) كارل‌ بروكلمان‌، تاریخ‌ الادب‌العربی‌، ج‌ 1، نقله‌ الی‌العربیة‌ عبدالحلیم‌ نجار، قاهره‌ 1974؛
(13) عبدالقادربن‌ عمر بغدادی‌، خزانه‌ الادب‌ و لب‌ لباب‌ لسان‌العرب‌، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمدهارون‌، قاهره‌ 1967ـ1980؛
(14) محمدبن‌ سلام‌ جمحی‌، طبقات‌ فحول‌الشعراء، قَرَأَهُ و شرحه‌ محمود محمد شاكر، جده‌ ) ? 1400/1980 (؛
(15) یوسف‌ الیان‌ سركیس‌، معجم‌المطبوعات‌ العربیة و المعربة، قاهره‌ 1346/1928، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1410؛
(16) محمداسماعیل‌ عبداللّه‌ صاوی‌، شرح‌ دیوان‌ جریر، ) قاهره‌ 1353 ]؛
(17) طه‌ حسین‌، من‌ تاریخ‌الادب‌ العربی‌، بیروت‌ 1981ـ 1988؛
(18) حنا فاخوری‌، الجامع‌ فی‌ تاریخ‌ الادب‌ العربی‌: الادب‌ القدیم‌ ، بیروت‌ 1986؛
(19) عمر فرّوخ‌، تاریخ‌ الادب‌ العربی‌ ، ج‌ 1، بیروت‌ 1984.

/ زهرا نهاوندی‌ /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4632
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست