جَرْجَرایا ، شهری قدیمی در عراق كه تا سده ششم آباد بوده است. این شهر در قسمت میانی عراق، كنار رود دجله و در مسیر بغداد ـ بصره، قرار داشت. فاصله آن را تا كوفه حدود سیزده كیلومتر تخمین زدهاند. در منابع جغرافیایی قدیم اسلامی، موقعیت جرجرایا بیشتر با دجله و نواحی دیگر مانند نهروان سنجیده شده است و آن را شهری در مشرق دجله، در نهروانِ پایین، واقع در كوره بازیجان خسرو، در یك منزلی دیرالعاقول * و نعمانیه، در سه مرحلهای شهر واسط العاقول و پنج مرحلهای جَبُّل دانستهاند (رجوع کنید به یعقوبی، ص 321؛ ابنخرداذبه، ص 6ـ7؛ قُدامَة بن جعفر، ص 225؛ حدودالعالم، ص 151؛ مقدسی، ص 134). به نوشته ابنحوقل (ص 233، 245) در سده چهارم، جرجرایا در ساحل چپ نهروان در سواد عراق بوده است (برای اطلاع بیشتر در باره موقعیت جرجرایا رجوع کنید به اطلس عراق در نقشههای قدیمی؛ نیز رجوع کنید به ابنرُسْته، ص 184). موقعیت جرجرایا را در نقشههای امروزی عراق، میتوان در محافظه (لِواء) واسط و نزدیك نعمانیه ذكر كرد (رجوع کنید به نقشه راهنمای عراق ).
در منابع قدیمی، نام این شهر جرجرای نیز ضبط شده است (برای نمونه رجوع کنید به حدودالعالم، همانجا؛ ادریسی، ج 2، ص 669). در سده چهارم بهنوشته مسعودی ( تنبیه ، ص 53)، جرجرایا ناحیهای بود كه در آنجا رود نهروان به دجله میپیوست. به جرجرایا علاوه بر ناحیه، آبادی و شهر و رستاق و بلاد نیز گفتهاند (رجوع کنید به ابنسعد، ج 7، ص 198؛ مسعودی، مروج ، ج 1، ص 123). این شهر محل سكونت اشراف ایرانی بوده است (رجوع کنید به یعقوبی، همانجا). در سال 14، مسلمانان به فرماندهی سعدبن ابیوقاص، آنجا را فتح كردند (همانجا). این شهر در سال 38، بهسبب نزدیكیاش به نهروان، محل تاخت و تاز خوارج بود. یكی از آنان به نام خِرِّیتبن راشد تمیمی، كه در جنگهای جمل و صفین همراه آن حضرت بود و در كوفه اقامت داشت، پس از پیمانشكنی، خروج كرد و همراه یارانش مدتی به جرجرایا رفت. اندكی بعد، ابنراشد و همراهانش، در نبردی، از یاران امام شكست خوردند و پراكنده شدند. در جمادیالآخره همان سال ــ پس از آنكه امام علی خوارج را در نهروان، در ماه صفر، سركوب كرد اَشْهَب یا اشعثبن بِشر (اشهب بَجَلی)، به همراه 180 تن از پیروانش، شورش كرد و در جرجرایا طی نبردی به دست جاریة بن قُدامَه سعدی (یا حُجربن عَدی) و یارانش، كه از سوی امام به مقابله با آنان رفته بودند، كشته شد (ابناثیر، ج 3، ص 364ـ366، 372ـ373؛ نُوَیری، ج20، ص180ـ183). در سال 42 یا 43، در جرجرایا میان مُسْتَورِدبن عُلَّفَة التیمی ــ كه به همراه خوارج باقیمانده از جنگ نهروان خروج كرده بود و مَعقِلبن قَیس ریاحی و ابوالرَّواغ شاكری و عدهای از یاران امام نبرد سختی در گرفت (طبری، ج 5، ص 174، 202؛ ابناثیر، ج 3، ص 433ـ434؛ نویری، ج20، ص 278، 281). در سال 76 نیز میان یاران شَبیببن یزید شیبانی (از رؤسای خوارج) و جَزْلبن سعید شُرَحْبیل كندی (از یاران حجاجبن یوسف و از فرماندهان نظامی اموی ) جنگی طولانی در این شهر رخ داد كه در آن بسیاری كشته شدند (ابناثیر، ج 4، ص 401ـ403؛ نویری، ج 21، ص 169ـ171). جرجرایا در اواخر سده دوم، محل اقامت طاهربن حسین (طاهر ذوالیمینین، مؤسس سلسله طاهریان)، فاتح شهرهای واسط و كوفه، شد (ابناثیر، ج 6، ص 264؛ ابنخلدون، ج 3، ص 297).
در 251، در جرجرایا و پیرامون آن دو نبرد سخت درگرفت كه در آن عده بسیاری كشته شدند (رجوع کنید به طبری، ج 9، ص 327، 332). در 254، علیبن محمد (صاحبالزَنج) ــ كه در ولایت بصره قیام كرده بود جرجرایا را تصرف كرد (مسعودی، تنبیه ، ص 368). این شهر در 265 ــ كه گروهی از زنگیان، پس از آتش زدن نعمانیه، وارد آن شدند آسیب دید (رجوع کنید به طبری، ج 9، ص 545؛ ابناثیر، ج 7، ص 322). در 267، معتمد عباسی با ده هزار سپاهی برای سركوب زنگیان وارد منطقه شد و جرجرایا را تصرف كرد (طبری، ج 9، ص 557 558).
اصطخری در سده چهارم (ص 87)، مانند ابنفقیه در سده سوم (ص210)، صرفاً از شهر جرجرایا در كنار دجله نام برده و به اوضاع آن اشاره نكرده است؛ اما، ابنحوقل (ص 245) آنجا را شهری نه چندان بزرگ با خانههای متصل به هم وصف كرده و مؤلف حدودالعالم (ص 151) آن را شهركی آبادان و با نعمت خوانده است. به گفته مقدسی در اواخر سده چهارم، جرجرایا دارای جامعی آباد بود، اما رونق چندانی نداشت و ساختمانهایش از هم جدا بودند. وی جرجرایا را در مغرب دجله، تابع بغداد و سابقاً آباد خوانده است (ص 114ـ115، 122). علت اینكه مقدسی، بر خلاف مؤلفان پیشین، جرجرایا را در مغرب دجله دانسته، احتمالاً این است كه تا سده چهارم، رونق شهر و ارتباط آن با شهر نعمانیه كه در مغرب دجله قرار داشته، موجب گسترش جرجرایا در ساحل غربی دجله شده بوده است.
در سده پنجم، برای تصرف جرجرایا منازعاتی روی داد كه نشان میدهد این شهر محلّ توجه بوده است (رجوع کنید به ابناثیر، ج 9، ص436، ج10، ص27). در سده ششم، ادریسی (ج1، ص379ـ 380، ج 2، ص 671) و سمعانی (ج 2، ص 42) آن را شهری كوچك از بلاد سواد عراق خواندهاند. به نوشته حافظابرو در سده نهم (ج 2، ص 76) و سامی در سده سیزدهم و چهاردهم (ذیل مادّه)، جرجرایا در سده ششم و در زمان سلاجقه عراق (511 590) ویران شده است. ظاهراً از سده هفتم، جرجرایا، هر چند نه چندان چشمگیر، دوباره آباد شده است. مؤلفان از این سده به بعد به صورت پراكنده به آن اشاره كردهاند. در سده هفتم، یاقوت حموی (ذیل مادّه) جرجرایا را شهری از توابع نهروانِ پایین و میان بغداد و واسط، در مشرق دجله معرفی میكند كه از آن علمایی برخاستهاند. وی، بدون اشاره به زمان، از ویرانی این شهر و نهروانات یاد كرده است. در همین سده، قزوینی (ص 351) نیز جرجرایا را قریهای مشهور و تابع بغداد در اقلیم چهارم خوانده است (نیز رجوع کنید به ابنخلّكان، ج 3، ص 408). در سدههای هشتم و نهم نیز تنها بر موقعیت جرجرایا تأكید شده است (رجوع کنید به ابوالفداء، ص 55، 304ـ305؛ حافظ ابرو، همانجا). بنا به گزارش حِمْیری (متوفی900؛ ص 157)، جرجرایا شهری بزرگ با مسجدجامع و مزارعی با كشت آبی است و در آن لباسهایی معروف به میسانی بافته میشود.
سامی (همانجا) جرجرایا را قصبه خوانده و لسترنج (ص 37) گفته است كه جرجرایا در چهار فرسخی جنوبشرقی دیر عاقول هنوز باقی است.
از این شهر علما و بزرگان بسیاری برخاستهاند، از جمله علی جرجرایی كه گفته میشود از ابدال بوده است، حسینبن عبدالرحمان جرجرایی و حسنبن زید جرجرایی (سمعانی، ج 2، ص 42ـ43؛ قزوینی، همانجا؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به جرجرایی *).