responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4469

 

جَبَرتی ، عبدالرحمان ، مورخ نامور مصری قرن دوازدهم و سیزدهم . عبدالرحمان بن حسن بن ابراهیم زَیْلَعی جبرتی عقیلی حنفی ، در 1167 در قاهره به دنیا آمد (جبرتی ، ج 1، ص 339، 604؛ شرقاوی ، ص 1036؛ عنان ، ص 177، که سال تولد او را 1168 ذکر کرده است .

نیاکان جبرتی از مسلمانان حنفی ناحیة ساحلی جَبَرْت * بودند (جبرتی ، ج 1، ص 604؛ شرقاوی ، ص 1031؛ نیز رجوع کنید بهصیاد، ص 585 ـ593). جد هفتم جبرتی ، که او نیز عبدالرحمان نام داشت ، به قصد زیارت حرمین شریفین از جبرت عازم جده و سپس مکه شد، دو سال نیز در مدینه اقامت گزید و نزد علمای آن سامان کسب علم کرد، آنگاه به مصر رفت و در اوایل سدة دهم در کنار جامع الازهر قاهره اقامت گزید (جبرتی ، ج 1، ص 608؛ لیلی عبداللطیف احمد، ص 195). مدتی بعد وی شیخِ (بزرگ یا متولی ) رواقِ جَبَرْت در جامع الازهر شد و این مقام (مَشیَخَة الرَواق ) به مدت سه قرن در خاندانش موروثی گردید و به عبدالرحمان جبرتی ختم شد (جبرتی ؛ شرقاوی ، همانجاها).

علی ، نیای پنجم جبرتی ، ثروت و شهرت فراوانی داشت (جبرتی ، ج 1، ص 609). شیخ حسن (1110ـ 1188)، پدر شیخ عبدالرحمان جبرتی ، علاوه بر ثروت عظیمی که به ارث برده بود، از بزرگ ترین فقیهان عصر خویش ، و در علوم ریاضی نیز از سرآمدان عالمان مصر به شمار می رفت و این علوم را در جامع الازهر و نیز در منزلش تدریس می کرد (عنان ، ص 178؛ شَیّال ، ص 11ـ12؛ زیدان ، ج 2، جزء 4، ص 619). شیخ حسن به زبانهای ترکی و فارسی مسلط بود (شَیّال ، ص 12؛ شرقاوی ، ص 1032) و در منزلش ، واقع در صَنادقیه ، کتابخانة بزرگی با کتابهایی به زبانهای فارسی و ترکی و عربی داشت که طلاب از آن بهره مند می گردیدند (جبرتی ، ج 1، ص 621ـ622؛ شرقاوی ، ص 1033ـ1034؛ شیال ، همانجا).

پدر عبدالرحمان او را به مکتبخانه و آنگاه به مدرسة سِنانیه ، واقع در شمال غرب جامع الازهر (زکی ، ص 468)، فرستاد تا در آنجا قرآن و مقدمات علوم دینی را فرا گیرد. وی در یازده سالگی حافظ قرآن شد (لیلی عبداللطیف احمد؛ شرقاوی ، همانجاها؛ جمال زکریا قاسم ، ص 48). جبرتی نزد پدرش تاریخ و علوم ریاضی و هیئت آموخت و پیش دیگر استادانی که با پدرش دوستی داشتند، علوم دینی و ریاضی را فرا گرفت . مشهورترین استاد وی در این برهه سیدمحمدمرتضی زَبیدی ، مؤلف تاج العروس ، بود که جبرتی در محضرش علم لغت آموخت (جبرتی ، ج 2، ص 303، 308؛ شرقاوی ، ص 1037ـ 1038). در رَواق شُوام نیز اصول مذهبی حنفی را نزد عبدالرحمان عریشی فرا گرفت (لیلی عبداللطیف احمد؛ جمال زکریاقاسم ، همانجاها؛ شرقاوی ، ص 1036). وی در 1182، در حدود پانزده سالگی ، ازدواج کرد (جبرتی ، ج 1، ص 567؛ لیلی عبداللطیف احمد، ص 196؛ شرقاوی ، همانجا).





عبدالرحمان در محافل علمی و ادبی پدرش حضور می یافت و از دانشمندان بهرة علمی می برد. وی در اول صفر 1188، با وفات پدرش ، به ریاست رواق جَبَرْت رسید و وارث ثروت عظیم و املاک و اوقاف متعدد او شد (شرقاوی ، ص 1036ـ1037؛ محمود حلمی مصطفی ، ص 296؛ عیسی ، ص 146). تمام عمرش را در قاهره به کسب علم و تدریس در الازهر و در منزل خود (زکی ، ص 468، 484) و حاشیه نوشتن بر کتابهای پدرش و مذاکره با بزرگان در محافل علمی سپری کرد (شیال ، همانجا؛ احمد عبدالرحیم مصطفی ، ص 32؛ احمد عزت عبدالکریم ، ص 21ـ22). وی علاوه بر فقه و علوم دینی ، به ریاضیات علاقه مند بود و در پزشکی نیز مطالعاتی کرد و در آن رشته ، کتابی نگاشت و تا حدودی نیز به تصوف گرایش یافت (شرقاوی ، ص 1038).

او در اواخر 1195 شروع به نگارش یادداشتهایی کرد که بعدها پایة تاریخش گردید ( رجوع کنید بهجبرتی ، ج 1، ص 1؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله ).

با ورود ناپلئون بناپارت و سپاهیانش در صفر 1213/ 1798 به قاهره و اشغال مصر (شرقاوی ؛ شیال ، همانجاها)، جبرتی قاهره را به سوی مزرعه اش در شهرک أَبیار/ إبیار در شمال دلتای مصر، ترک کرد ولی اندکی بعد، در پی دعوت ناپلئون از دانشمندان و علمای مهاجر مصر، به قاهره بازگشت (شرقاوی ، همانجا؛ عنان ، ص 178). همچنین به عضویت مجلس اعیان (دیوان عمومی )، متشکل از ده تن از بزرگان مصر، در آمد که ناپلئون قصد داشت به وسیلة آن دیوان ، امور مصر را اداره کند (عنان ، همانجا؛ زبیدی ، ص 124ـ 125) و بدین ترتیب ، نزد سرداران سپاه فرانسوی و فرهیختگان همراه سپاه ، احترام یافت (عنان ، همانجا).

جبرتی ، ضمن برشمردن اعضای دیوان (کمیسیون ) اول و دوم ذکری از خود به میان نیاورده است ( رجوع کنید به جبرتی ، ج 3، ص 62؛ قس عنان ، همانجا؛ عاطف احمد فواد، ص 188ـ189). پس از بر پا شدن دیوان اول و دوم (شورایی از بزرگان مصر که ناپلئون برای ادارة امور کشور تشکیل داده بود)، وی عضو دیوان سوم شد که ژنرال منو ، فرمانده سپاه فرانسه ، آن را از نُه روحانی تشکیل داده بود ( رجوع کنید به جبرتی ، ج 3،ص 225؛ عنان ، ص 178ـ179).

جبرتی در بارة حملة فرانسه به مصر، موضع مخالف نداشت بلکه برعکس ، با تعدادی از دانشمندان فرانسوی دوست شد و پس از آنکه به دعوت آنها از فرهنگستان علوم فرانسه در قاهره و کتابخانه و ابزارهای فلکی فرانسویان دیدن کرد، آن ابزارها را به دقت در کتابش وصف و ستایش نمود و شیفتة پیشرفتهای علمی فرانسویان شد (جبرتی ، ج 3، ص 57 ـ 59؛ احمد عزت عبدالکریم ، ص 24؛ شیال ، ص 13). او این تماسها را به هیچ وجه همکاری با سپاه فرانسه و اشغالگران نمی دانست ، بلکه آن را شیوه ای برای استفاده از علوم و فنون فرانسویان می شمرد و در عین حال از ظلم و بی بندوباری فرانسویان انتقاد می کرد (جبرتی ، ج 3، ص 57ـ61، 292؛ احمدعزت عبدالکریم ، همانجا؛ جمال زکریا قاسم ، ص 56 ـ57؛ عنان ، ص 184؛ عاطف احمدفؤاد، ص 184ـ186).

جبرتی در دستگاه حکومت محمدعلی پاشا (حک : 1220ـ 1264)، متولی وظیفة افتا بر اساس مذهب حنفی و تعیین اوقات نماز و رؤیت هلال ماه رمضان و شوال بود (زبیدی ، ص 125). علاوه بر آن ، تا هفت سال مانده به مرگش همچنان در جامع الازهر تدریس می کرد (محمدانیس ، 1960ـ1962، ص 80).

جبرتی به سبب حادثة قتل فرزندش خلیل در رمضان 1237، و نیز به علت بیماری و کهولت ، جلد چهارم تاریخش را ناتمام گذاشت ( رجوع کنید به ادامة مقاله ) و در سوک فرزند، بینایی اش را از دست داد (همان ، ص 71).

وی در حدود 1240ـ1241 در قاهره وفات یافت (شرقاوی ، ص 1039؛ محمد انیس ، 1960ـ1962، ص 71ـ73؛ زیدان ، ج 2، جزء 4، ص 619) و در مقبرة جَبَرتیه ، که هنوز به همین نام معروف است ، در محلة مجاورین دفن گردید (محمد انیس ، 1960ـ1962، ص 72، 74). پس از وفات جبرتی منزلش در صنادقیه ، که کتابخانة بزرگ خاندان جبرتی نیز بود، سوخت (شرقاوی ، همانجا).

به نوشتة شرقاوی (همانجا)، جبرتی باوجود ثروت و مقام خود و خاندانش ، متواضع ، خیرخواه ، خوش سیرت ، مهربان ، دانش دوست و در عین حال علاقه مند به تجملات بود. بسیاری از علما او را بزرگ ترین و نامدارترین مورخ جهان اسلام در سه قرن اخیر دانسته اند (زکی ، ص 470).

جبرتی باوجود مناسبات خوبی که با برخی از امیران ممالیک داشت و آنها را امیران مصر می نامید، در مواردی

از آنان به شدت انتقاد و حتی آنها را تحقیر می کرد (عمر،

ص 43؛ عاطف احمد فؤاد، ص 184). همچنین از شیوة حکومت و ستمهای محمدعلی پاشا و علمایی که از وی حمایت می کردند، نیز انتقاد می کرد (عمر، ص 43ـ44؛ احمدعزت عبدالکریم ، ص 27).

آثار جبرتی . جبرتی مدتها در بارة تاریخ مصر و تراجم بزرگان یادداشتهایی می نوشت (جبرتی ، ج 1، ص 1). در جمادی الا´خرة 1203 استادش زبیدی ( رجوع کنید به همان ، ج 2، ص 303ـ321) از وی خواست تا سرگذشت بزرگان و مشاهیر مصر و حجاز قرن دوازدهم را بنویسد. جبرتی نیز پذیرفت (جبرتی ، ج 2، ص 355؛ شرقاوی ، ص 1044؛ شیال ، ص 22) و به مدت دو سال با دقت این کار را انجام داد و در نگارش شرح حال تعدادی از بزرگان ، از دوستش اسماعیل خشّاب کمک گرفت و برای دقت بیشتر، به مطالعة سنگ نوشته های قبرها و تماس با خویشان و بستگان درگذشتگان پرداخت و مرتب به استادش گزارش می داد (جمال زکریا قاسم ، ص 49؛ احمدعبدالرحیم مصطفی ، ص 33؛ عمر، ص 7).

با مرگ زبیدی (1205)، شیخ محمدخلیل مرادی (مفتی و قاضی دمشق ) در نامه ای از جبرتی خواست تا تمام تراجمی را که او و استادش زبیدی نوشته بودند، برایش بفرستد تا از

آنها در کتاب سلک الدرر خود استفاده کند (جمال زکریا قاسم ، همانجا؛ احمدعزت عبدالکریم ، ص 23؛ عمر، ص 8؛ سروجی ، 1976، ص 213ـ 214). جبرتی نیز از ورثة زبیدی ، تمام دستنوشته هایی را که قبلاً برای او فرستاده بود به همراه آثار خود استاد، خریداری کرد (جبرتی ، ج 2، ص 355ـ356، 358)، ولی مرگ مرادی (صفر 1206) اثر بدی در روحیة جبرتی گذاشت ، تا حدی که تمام آن تراجم و اخبار گردآوری شده را کنار گذارد (سروجی ، 1976، ص 214).

حملة فرانسویان به مصر و اشغال قاهره باعث شد تا جبرتی مجدداً به نگارش یادداشتهایش بپردازد (عمر، ص 9)؛ ابتدا حوادث هفت ماه اول اشغال مصر را به صورت روزانه از

10 محرّم 1213 تا رجب 1213/ 25 ژوئن 1798 تا دسامبر 1798، به نام مُدَّةُ الفَرَنْسیسِ بمِصر نوشت که بعدها

اساس نگارش کتابهای مظهرالتقدیس بِزَوال ( بذهاب ) دولة الفرنسیس ، و عجائبُ الا´ثار شد (همان ، ص 9ـ10؛ سروجی ، 1976، ص 217).

با خروج فرانسویان از قاهره در شعبان 1216/ ژوئیة 1801 و پیوستن دوبارة مصر به قلمرو عثمانی ، جبرتی به کمک دوستش شیخ حسن عطار * ، شروع به نوشتن مظهرالتقدیس کرد و جبرتی پس از دادن تغییراتی در دستنوشتة پیشین خود و حذف قسمتهای مربوط به مناسباتش با فرانسویان ، تاریخ مصر را طی سه سال اشغال ، تقریباً با جزئیات بسیار و نقد تند از نیروهای فرانسوی ، در آن آورد. او این کتاب را طی شش ماه (از صفر تا شعبان 1216) تألیف و آن را به یوسف پاشا، صدراعظم عثمانی ، تقدیم کرد (عمر، ص 10ـ11؛ جمال زکریاقاسم ، ص 49، 58 ـ 59؛ سروجی ، 1976، ص 213، 217، 221). یوسف پاشا این کتاب را به سلطان سلیم سوم (حک : 1203ـ 1221) نشان داد و او ضمن ابراز شادمانی از تألیف این اثر، به مصطفی بهجت (رئیس پزشکان دربار) دستور داد آن را به ترکی ترجمه کند. بهجت این کتاب را در 1222/ 1807 ترجمه کرد. سیداحمد عاصم افندی نیز در 1225/1810 مجدداً آن را به ترکی برگرداند (شرقاوی ، ص 1038؛ لیلی عبداللطیف احمد، ص 204). نسخ خطی متعددی از مظهرالتقدیس در کتابخانه های جهان وجود دارد. این کتاب نخستین بار در 1337 ش / 1958 در قاهره به شکلی بسیار مغلوط به چاپ رسید و سپس در 1340 ش /1961 و 1348 ش /1969 چاپ انتقادی شد ( رجوع کنید بهمحمدرشاد عبدالمطلب ، ص 180ـ181؛ شیال ، ص 243).

مسیو کاردن ، مترجم کنسولگری فرانسه در اسکندریه ، این کتاب را همراه مختصری از کتاب نُقولایِ ترک ، به فرانسه ترجمه و در 1250/ 1835 در اسکندریه چاپ کرد، سه سال بعد

نیز در پاریس تجدیدچاپ شد (شیال ، ص 26، پانویس ، ص 243ـ244؛ اعظمی ، ص 67).

بزرگ ترین تألیف جبرتی عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار ، معروف به تاریخ جبرتی ، است (سروجی ، 1976، ص 221ـ222؛ زیدان ، ج 2، جزء 4، ص 619ـ620). برخی معتقدند تاریخ جبرتی مکمل تاریخ بدائع الزهور فی وقائع الدهور ، اثر ابن اَیاس مصری ، است که ابن ایاس کتابش را با حوادث سال 928 به پایان رسانده و کوشیده است تاریخ نگاری معاصر در مصر را احیا کند ( رجوع کنید به زیدان ، ج 2، جزء 4، ص 619؛ سروجی ، 1399، ص 282؛ جمال زکریا قاسم ، ص 53؛ زبیدی ، ص 130). جبرتی خود شاهد بسیاری از حوادث مهم سدة دوازدهم و سیزدهم / نیمة دوم قرن هجدهم و ربع اول قرن نوزدهم بوده است ، حوادثی همچون اضمحلال ممالیک ، اشغال مصر به دست ناپلئون ، بازگشت مجدد عثمانیها به مصر و حکومت محمدعلی پاشا (احمدعزت عبدالکریم ، ص 20؛ زکی ، ص 468). وی نگارش این کتاب را در 1220/ 1805 شروع کرد (جبرتی ، ج 1، ص 586، ج 2، ص 10؛ سروجی ، 1976، ص 213) و حوادث را بر اساس روز و ماه و سال تدوین نمود و در پایان گزارش هر سال ، تراجم متوفیان آن سال را آورد.

دو جلد اول عجائب الا´ثار ، شامل این بخشهاست : تمهیدی در بارة تاریخ و فایدة آن ، مقدمه ای در بارة طبقه بندی جامعه ، سیری گذرا در تاریخ مصر از فتح اسلامی تا فتح عثمانی ، و حوادث مصر به صورت سالنامه ای از فتح عثمانی تا زمان حملة فرانسه به مصر. جبرتی در تدوین جلد اول عمدتاً بر کتاب اوضح الاشارات فیمن تَولّی مصرالقاهرة من الوزراء والباشَواَت ، اثر محمد شَلَبی (چلبی ) عبدالغنی ، تکیه و اعتماد کرده است ؛ تاریخ شلبی با سلطنت دولت عثمانی آغاز می شود و تا حوادث 1150 ادامه می یابد. وی در ذکر حوادث بیست سال بعد (یعنی 1150 تا1170) به گفته های مشایخ و پیران معتمد و دفاتر دبیران و مباشران و مشاهدات شخصی خود استناد کرده است



(جبرتی ، ج 1، ص 11ـ12؛ عبدالرحیم عبدالرحمان عبدالرحیم ، ص 194ـ206؛ عنان ، ص 179ـ180).

جبرتی در ذکر حوادث حملة فرانسه به مصر، کتاب پیشین خود، مظهرالتقدیس ، را اساس کار قرار داد و با دادن برخی تغییرات متناسب با عصر خویش و اضافه کردن حوادث چهار سال بعد از رفتن فرانسویان (1216 تا 1220)، آن را به منزلة مجلد سوم عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار عرضه کرد. وی مجلد چهارم ، شامل حوادث سالهای 1221 تا 1236، را در شرایط نامساعد روحی نوشت (محمد انیس ، 1976، ص 116ـ 117؛ سروجی ، 1976، ص 212ـ213). به عقیدة برخی مورخان ، این کتاب حوادث پس از 1236 را نیز در بر داشته ، که در آتش سوزی خانة جبرتی پس از وفات وی ، از بین رفته است ( رجوع کنید به شرقاوی ، ص 1039).

عجائب الا´ثار ، که مهم ترین مرجع برای تاریخ جدید مصر قلمداد می شود، ویژگیهایی دارد بدین قرار: دقت بسیار، جامع بودن ، نشان دادن جنبه های اجتماعی و سنّتها و رسوم مردم در قرن دوازدهم و سیزدهم / هجدهم و نوزدهم ، وصف دقیق اماکن ، توجه خاص به جامع الازهر و مشایخ و طلاب آن ، حفظ امانت در نقل قولها، صداقت در گفتار، بی طرفی در ذکر حوادث ، ذکر جزئیات ، شرح تراجم برحسب اهمیت اشخاص و باتوجه خاص به علما و فقها و اندیشمندان ، شرح دقیق تاریخ محلی ، پایبندی به نقد علمی درست ، شجاعت در نقد بزرگان ، به کارگیری زبان ساده و لهجة محلی در متن ، واقع بینی و تدوین رویدادهای تاریخی به ترتیب سالشمار (جبرتی ، ج 1، ص 12؛ سروجی ، 1399، ص 280ـ282؛ زبیدی ، ج 1، ص 126ـ131؛ عنان ، ص 180، 185ـ189).

بسیاری از مورخان ، مصنفات جبرتی را ستایش کرده و تاریخ وی را معتبرترین اثر در چند قرن اخیر شمرده اند (لیلی عبداللطیف احمد، ص 205، 213؛ اعظمی ، ص 66ـ67)؛ از این رو، مستشرقان نیز به اثر او بسیار توجه کرده اند ( رجوع کنید به ماجد، ص 92؛ سروجی ، 1976، ص 211؛ همو، 1399، ص 280ـ281).

نسخه های خطی متعدد عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار ، در کتابخانه های جهان پراکنده است (برای اطلاع از آنها رجوع کنید بهسروجی ، 1976، ص 221؛ محمدرشاد عبدالمطلب ، ص 175ـ179). یک نسخه از آن به خط خود مؤلف در بغداد وجود دارد (زبیدی ، ص 126). تاریخ جبرتی نخستین بار در 1297/1880 در بولاق مصر به طور کامل ، در چهار مجلد، چاپ شد (زیدان ، ج 2، جزء 4، ص 619؛ شیال ، ص 242ـ243؛ شرقاوی ، ص 1047) و پس از آن بارها چاپ و منتشر گردید، از جمله در حاشیة الکامل ابن اثیر (قاهره 1302) و بار دیگر به صورت مستقل (قاهره 1323؛ شیال ، همانجا؛ شرقاوی ، ص 1048).

نظر به اهمیت این کتاب ، یک گروه چهار نفره از مترجمان آن را به زبان فرانسه ترجمه و طی سالهای 1888ـ1896 در نُه مجلد منتشر کردند (جمال زکریا قاسم ، ص 50؛ سروجی ، 1976، ص 225ـ226؛ شرقاوی ، همانجا). بخشهایی از جلد سوم را در 1962 فیلش تینسکی و بخشهایی از جلد چهارم را کیلبرگ به روسی ترجمه و در فرهنگستان علوم مسکو چاپ کردند (جمال زکریا قاسم ، ص 50 ـ51؛ سروجی ، 1399، ص 282؛ محمدرشاد عبدالمطلب ، ص 179).

جبرتی آثار دیگر هم دارد که کمتر به آنها توجه شده است (سروجی ، 1976، ص 212). برخی از کتابهای منسوب به وی عبارت اند از: مختصر تذکرة اولی الالباب و الجامع للعَجَبِ العُجاب ، که خلاصه ای است از کتاب تذکرة داوودبن عمر انطاکی (متوفی 1008)، که از آن چند نسخة خطی وجود دارد ( رجوع کنید بهمحمدرشاد عبدالمطلب ، ص 181ـ182)؛ دستور تقویم الکواکب السبعة و الجواهر و الاَهِلَّة والتواریخ الثلاثة که یک نسخة خطی از آن در قاهره هست ( رجوع کنید به همان ، ص 182)؛ و نقد کتاب الف لیلة و لیلة که تاکنون نسخه ای از آن به دست نیامده است (زبیدی ، ص 126؛ لیلی عبداللطیف احمد، ص 205).


منابع :
(1) احمد عبدالرحیم مصطفی ، «الجبرتی : مؤرخاً»، در عبدالرحمن الجبرتی : دراسات و بحوث ، چاپ احمد عزت عبدالکریم ، ( قاهره ) : الهیّئة المصریة العامة للکتاب ، 1976؛
(2) احمد عزت عبدالکریم ، «الجبرتی : مؤرخ مصری علی مفرق الطرق »، در همان ؛
(3) عواد مجید اعظمی ، «عبدالرحمن الجبرتی فی نظرالتاریخ »، در همان ؛
(4) عبدالرحمان جبرتی ، عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار ، چاپ عبدالرحیم عبدالرحمان عبدالرحیم ، قاهره 1997ـ 1998؛
(5) جمال زکریا قاسم ، «عبدالرحمن الجبرتی : سیرة تقییم »، در عبدالرحمن الجبرتی : دراسات و بحوث ، همان ؛
(6) محمدحسین زبیدی ، «مذهب الجبرتی فی کتابة التاریخ من خلال کتابه ( عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار )»، مجلة المؤرخ العربی ، ش 1 (1975)؛
(7) عبدالرحمان زکی ، «خطط القاهرة فی ایام الجبرتی »، در عبدالرحمان الجبرتی : دراسات و بحوث ، همان ؛
(8) جرجی زیدان ، تاریخ آداب اللغة العربیة ، بیروت 1983؛
(9) محمد محمود سروجی ، « عجائب الا´ثار و مظهرالتقدیس : دراسة مقارنة »، در عبدالرحمن الجبرتی : دراسات و بحوث ، چاپ احمد عزت عبدالکریم ، ( قاهره ) : الهیّئة المصریة العامة للکتاب ، 1976؛
همو، «کتاب عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار للشیخ عبدالرحمن الجبرتی کمصدر لاحداث الجزیرة العربیة فی القرن الثالث عشرالهجری (التاسع عشر المیلادی )»، در دراسات تاریخ الجزیرة العربیة ، کتاب 1: مصادر تاریخ الجزیرة العربیة ، چاپ



(10) عبدالقادر محمود عبداللّه ، سامی صقّار، و ریچارد مورتل ، ج 1، ریاض : مطبوعات جامعة الریاض ، 1399/1979؛
(11) محمود شرقاوی ، «تاریخ حیاة الجبرتی »، در عبدالرحمان جبرتی ، المختار من تاریخ الجبرتی ، اختیار محمد قندیل بقلی ، ( قاهره ) 1958ـ1959؛
(12) جمال الدین شیال ، التاریخ و المؤرّخون فی مصرفی القرن التاسع عشر ، ( قاهره ) 1420/ 2000؛
(13) محمد محمود صیاد، «جبره و جبرت »، در عبدالرحمن جبرتی : دراسات و بحوث ، همان ؛
(14) عاطف احمد فؤاد، «عبدالرحمن الجبرتی ، المؤرخ المصری : دراسة فی سیسولوجیا المعرفة »، المجلة التاریخیة المصریة ، ج 25 (1978)؛
(15) عبدالرحیم عبدالرحمان عبدالرحیم ، «عبدالرحمن الجبرتی و احمد شلبی بن عبدالغنی : دراسة مقارنة »، در عبدالرحمن الجبرتی : دراسات و بحوث ، همان ؛
(16) عمر عبدالعزیز عمر، عبدالرحمن الجبرتی و نقولاالترک ، بیروت 1978؛
(17) محمد عبداللّه عنان ، مؤرّخو مصرالاسلامیة و مصادر التاریخ المصری ، قاهره 1388/1969؛
(18) صلاح عیسی ، «منهج عبدالرحمن الجبرتی فی رؤیة الظواهر التاریخیة »، در عبدالرحمن الجبرتی : دراسات و بحوث ، همان ؛
(19) لیلی عبداللطیف احمد، دراسات فی تاریخ و مؤرخی مصر و الشام : اِبّان العصر العثمانی ، ( قاهره ) 1980؛
(20) عبدالمنعم ماجد، «مکان عبدالرحمن الجبرتی بین المؤرخین المسلمین »، در عبدالرحمن الجبرتی : دراسات و بحوث ، همان ؛
(21) محمد انیس ، «الجبرتی و مکانة فی مدرسة التاریخ المصری فی العصرالعثمانی »، در عبدالرحمن الجبرتی : دراسات و بحوث ، چاپ احمد عزت عبدالکریم ، ( قاهره ) : الهیّئة المصریة العامة للکتاب ، 1976؛
(22) همو، «حقائق عن عبدالرحمن الجبرتی مستمدة من وثائق المحکمة الشرعیة »، المجلة التاریخیة المصریة ، ج 9ـ10 (1960ـ1962)؛
(23) محمدرشاد عبدالمطلب ، «مؤلفات الجبرتی مخطوطة و مطبوعة »، در عبدالرحمن الجبرتی : دراسات و بحوث ، همان ؛
(24) محمود حلمی مصطفی ، «الجبرتی و معاصروه من امراء الممالیک »، در همان .

/ ستار عودی /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4469
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست