responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4343

 

جام (1) ، ظرفی برای نوشیدن مایعات به ویژه شراب . صورت اوستایی واژة جام ma ¦ya و پهلوی آن m ¦a §j یا m ¦ya است (هُرن ، ذیل واژه ). این واژه از قرن چهارم به بعد در اشعار فارسی فراوان به کار رفته است (برای نمونه رجوع کنید بهرودکی ، ص 83؛ فردوسی ، ج 6، ص 10، 173، 179؛ ناصرخسرو، ص 159، 244). در میان واژه های فارسی و واژه های راه یافته به زبان فارسی کلمه های مترادف بسیاری برای جام وجود دارد، مانند ساغر (معرّب آن : صاغر) و طاس (معرّب از تاس / s ¦ta پهلوی )، واژه های عربیِ کأس و قدح و نیز کاسه که مأخوذ از کأس

است ، ساتگین / ساتگینی که در اصل ترکی است ، و پیاله و فنجان (معرّب پنگان ) که در اصل یونانی اند (نفیسی ، ذیل «کاس »؛ دهخدا، ذیل «پیاله »، «کاسه »؛ معین ، ذیل «ساتگینی »، «ساغر»، «طاس »، «فنجان »، «قدح »، «کاس »؛ برای دیگر معانی جام از جمله واحد شمارش قطعات بزرگ آینه و شیشه ، جامِ مسابقات ورزشی ، جام حمام رجوع کنید به دهخدا؛ صدری افشار و دیگران ؛ فرهنگ بزرگ سخن ، ذیل واژه ؛ برای مفاهیم عرفانی و ادبی رجوع کنید به جام ( 2 ) ).

فرهنگ نویسان کمتر به وصف دقیق شکل جام پرداخته اند. برخی مانند نفیسی (ذیل واژه ) تعاریفی مبهم و بعضی مانند مؤلفان فرهنگ بزرگ سخن (ذیل واژه ) به تعریف کلی «ظرف گود و دهان گشاد» اکتفا نموده اند. با این حال ، در بیشتر تعاریف ، به شکل کاسه ایِ کوچک و به تعبیری پیاله اشاره شده است (برای نمونه رجوع کنید به شاملو، ذیل «پیاله ») و اگر قطر دهانة کاسه از پانزده سانتیمتر بیشتر نباشد، پیاله یا جام محسوب می گردد (صدری افشار و دیگران ، ذیل «پیاله »).

باستان شناسان و پژوهشگران هنر، اغلب تعاریف دقیق تری از شکل جام و پیاله ارائه نموده اند، چنانکه به نوشتة هرینک (ص 27)، جام ظرف دهان گشادی است که گردن ندارد و قطر دهانة آن از کف و بدنه اش بیشتر است . بدین ترتیب ، جام از ظروف گردن دار، مانند تنگ و ابریق ، تفکیک و به شکل پیاله نزدیک تر می شود. شکل مشخص تر جام ، نوع پایه دار آن است که اغلب ساغر نامیده می شود ( رجوع کنید به دهخدا، ذیل «ساغر»). نوع دیگر

آن ، تِکوک (ریتون )، مشهور به جام شاخی است که شبیه به سر حیوان (اغلب شیر) است (برهان ، ذیل «تکوک »؛ لوسی ـ اسمیت ، ذیل «جام شاخی »). برخی از انواع جام نیز به شکل لیوان و استکان اند ( رجوع کنید به دهخدا، ذیل «ساغر»). با این تعاریف ، پیاله ، لیوان ، ساغر، ریتون و فنجان ، با وجود تفاوتهایشان در اندازه و عناصر الحاقی مانند پایه و دسته ، از مصادیق جام اند.

جام در ادیان و مذاهب مختلف کاربرد آیینی داشته است و نقوش و تصاویر روی جامهای کهن ــ که بازتاب باورهای اقوام گوناگون است ــ این کاربرد را روشن تر می کند؛ جامی متعلق به هزارة چهارم پیش از میلاد که در شوش ساخته و همانجا کشف شده ، با تصویر کوه و آب و بزکوهی (نمادهای ماه ، آب ، حاصلخیزی و باروری ) از این دست است (کامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 66 ـ67؛ قرشی ، ص 82 ـ83؛ برای اطلاع بیشتر در بارة جامهای مشابه ، از جمله جام وارکا منسوب به سومر رجوع کنید بهمجیدزاده ، ج 3، ص 18ـ19؛ نیز رجوع کنید به تصویر 1). مسیحیان در مراسم عشای ربانی برای نگهداری شراب ، که نماد خون حضرت عیسی علیه السلام است ، از جام استفاده می کنند (هال ، ص 127؛ نیز رجوع کنید به کوپر، ذیل واژه ).

در ایران نیز استفاده از چند نوع جام آیینی ، به نامهای جام چهل بسم اللّه ، چهل قل و چهل کلید، متداول است . بر روی این جامهای فلزی (برنجین یا مسین )، چهل «بسم اللّه الرحمن الرحیم » یا چهل آیه که با «قُلْ» شروع شود یا سوره ها و آیه های فتح مانند «اِذاجاءَ نَصرُاللّهِ وَ الْفَتحْ» حک شده و ممکن است چهل کلید کوچک با زنجیر به آنها متصل باشد که برای دفع بلا یا بخت گشایی ، با این جامها بر سر فرد موردنظر آب می ریزند (عناصری ، ص 47؛ نجفی ، ذیل واژه ؛ شاملو، ذیل «جام چهل کلید»).

استفادة تشریفاتی از جام سبب پدیدآمدن مناصبی چون پیاله دار، در دوره های مختلف گردید، از جمله در دورة صفویه (حک : ح 906ـ 1135) که آن را جامْ قِورچیسی (قورچی جام ) می گفتند ( رجوع کنید به مینورسکی ، ص 87).

چون در منابع مکتوب بیشتر به نحوه و کثرت استعمال جام اشاره شده نه به شکل آن ، برای شناخت شکل و انواع جام باید اشیا و جامهای مکشوفه از دوره های گوناگون تاریخی را منبع اصلی این بررسی قرار داد. در این مورد شناخت صنایع متداول هر دوره ، مانند سفالگری و فلزکاری ، نیز ضرورت دارد.

بررسی انواع جام در فلات ایران ، به عنوان منطقه ای باستانی و متعلق به تمدنهای کهن ، الگوهای بسیاری به دست می دهد. در ایران جامهای سفالی متعلق به هزارة هشتم و هفتم پیش از



میلاد، از تپه گوران (در لرستان ) به دست آمده است (رفیعی ، ص 67). ریتونهایی با اشکال گوزن ، خوک ، گاو و غزال ، متعلق به هزارة ششم و پنجم پیش از میلاد، در منطقة حاجیلار در آناطولی یافته شده که می توان آنها را از نخستین الگوهای ساخت ریتون دانست ( رجوع کنید به فیروزمندی ، ج 1، ص 55 و تصویر 34، 35). در هزارة چهارم پیش از میلاد، در تپه یحیی (24 کیلومتری جنوب کرمان ) جامهای تراش خورده از سنگ تالْک یا سنگ صابون ساخته می شد که نمونه هایی از آن متعلق به تمدنهای باستانی مجاور ایران ، نظیر موهنجودارو * (سند)، کُولی دامْب (بلوچستان پاکستان ) و بین النهرین ، یافته شده است (لامبرگ ـ کارلوفسکی ، ص 278، 282ـ283، 288ـ289؛
نیز رجوع کنید به منوچهر دانائی ، ذیل «تالک »، «سنگ لارد»، «هرکاره »؛
نیز رجوع کنید به تصویر 2).

از هزارة هشتم و هفتم تا هزارة اول پیش از میلاد، اشکال گوناگون و گاه منحصر به فردی از جام شناسایی شده که از آن جمله ساغرها و لیوانهایی متعلق به هزارة چهارم پیش از میلاد است که در شوش و فارس ساخته و همانجا یافته شده است ، یا جامهایی با بدنه و پایه ای تقریباً هم اندازه ، متعلق به هزارة

سوم و دوم پیش از میلاد که در تپه حصار دامغان یافته شده

و نیز جامهای دهان گشادی از خمیر قیر متعلق به هزارة سوم پیش از میلاد (پوپ ، ج 7، تصویر 12، ش C ؛
زاهدی ، ص 411؛
کامبخش فرد، 1380 ش الف ، ص 80 ـ81). جامهای سفالین هزارة اول پیش از میلاد تنوع بسیاری دارند و علاوه بر ریتونها، که نمونه های آن در آسیای میانه نیز یافته شده ، جامهای دسته داری با نقوش حیوانی از تپه حَسَنلو (در حوالی ارومیه ؛
دورة چهارم ) پیدا شده و جامهایی به شکل شاخ و کفش و نیز جام نوک داری با قطعه های کوچکی به اشکال کاسه و کوزه

و نیمتنة یک زن بر لبة آن ، با کاربرد آیینی ، در منطقة خوروین ساخته و از همانجا یافته شده است (برگ ، ص 115 و

لوحه 146 الف ، د، ه ، و، ص 196؛
گیرشمن ، ج 1، ص 19ـ

20، تصویر 18؛
پوگاچنکووا و حکیموف ، تصویر 134؛
رفیعی ، ص 69).

ریتونهای سفالینی در آذربایجان و گیلان پیدا شده است که از جملة آنها چند سفالینه متعلق به دورة هخامنشی (559 ـ330ق م ) است ( رجوع کنید به کامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 523 و تصویر 106، 107). جامهای متداول دورة اشکانی (250 ق م ـ226 میلادی ) ــ که تشخیص آنها از سفالینه های دورة ساسانی (226 ـ ح 652 میلادی ) مشکل است ــ بیشتر به شکل پیاله هایی با بدنة شبیه به کشتی با لبة نسبتاً مقعر یا جامهای کشیده و بلندی با بدنة اریب از سفال ظریف و نازکی مشهور به سفال پوست تخم مرغی است ( رجوع کنید به هرینک ، ص 39، شکل 1، ش 7، 8، ص 42ـ44، شکل 3، ش 2، ص 48ـ50، شکل 5، ش 6).

باتوجه به اینکه شمال و مرکز ایران از کهن ترین مراکز فلزکاری بوده است (وولف ، ص 1)، ساخت جامهای فلزی متنوعی از نظر جنس ، شکل و نقش در دوره های گوناگون در این منطقه ، به ویژه در هزارة اول پیش از میلاد، اهمیت ویژه ای داشته است . از نمونه های مشهور آن جام زرین حسنلو متعلق به قرن نهم پیش از میلاد، دارای نقوش اساطیری با مفهوم زندگی انسان است (گیرشمن ، ج 1، ص 29؛
کامبخش فرد، 1380ش الف ، ص 24ـ40؛
نیز رجوع کنید به تصویر 6؛
برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به حسنلو * ، تپه ). جام گاوْ سرِ مارلیک نیز اثری بدیع از زرِناب ، متعلق به قرن نهم پیش از میلاد، است که سازندة آن توانسته سر چهارگاو بالدار را با چکش کاری از ظرف بیرون نشاند. این جام با جام طلای کلاردشت با پیکر دو شیر با سرهای برجسته ، قابل مقایسه است (نگهبان ، ص 34ـ 35؛
کامبخش فرد، 1380ش الف ، ص 55 ـ56؛
هیل ، ص 22، تصویر 32؛
نیز رجوع کنید به تصویر 7). شمار دیگری از جامهای تحسین برانگیز این دوره ، لیوانهایی بلند با قاعدة کروی شکل از لرستان اند (معصومی ، ص 26ـ32؛
برگ ، ص 92 و لوحة 122؛
پوپ ، ج 7، تصویر 69ـ72؛
برای بقیة جامهای این دوره رجوع کنید بهکامبخش فرد، 1380ش الف ، ص 40ـ41؛
گیرشمن ، ج 1، ص 33ـ 34، تصویر 36ـ 38؛
پوپ ، ج 7، تصویر 68؛
نگهبان ، ص 30ـ35).

جامهایی از نقره ، متعلق به دورة هخامنشیان ، نیز یافته شده که یکی از آنها متعلق به اردشیر اول (حک : 464ـ424 ق م ) بوده است . این جامها کم عمق اند و بدین سبب شراب در آنها شفاف به نظر می رسد و سطح داخلی جام بهتر دیده می شود (پوپ و دیگران ، ص 37؛
برای مقایسة جامهای فلزی این دوره با جامهای سنگی مکشوفه در تخت جمشید رجوع کنید به گیرشمن ، ج 1، ص 259ـ260، تصویر 314).

از دورة ساسانی نیز شماری بشقاب نقره به دست آمده است که در واقع جام شراب لب تخت اند. علاوه بر مجالس شکار، تصاویر پادشاهانی که جام متعلق به آنان بوده ، روی هر جام نقش شده است (پوپ و دیگران ، ص 67ـ 68).

شاید قدیم ترین جام شیشه ای ایران متعلق به هزارة

اول پیش از میلاد باشد که در محوطة باستانی مارلیک

یا چراغعلی تپه (حومة رودبار گیلان ) پیدا شده و تزئینات برجسته به شکل شبکه ای از رشته های شیشه ای دارد (فوکائی ، ص 19؛
برای جام دیگری با بدنة اریب که در تپة حسنلو ( دورة چهارم ) پیدا شده رجوع کنید به همان ، ص 20؛
علی اکبرزاده کردمهینی ، ص 26). مقارن با این دوره (یعنی از حدود 1600 ق م )،



جامهای ظریف پایه داری از مصر به دست آمده است (نادوری و ورکوته ، ص 48).

جامهای دورة هخامنشی را به چند گروه می توان تقسیم کرد: پیاله های نسبتاً گود با لبة عریض به رنگ سبز شفاف ؛
پیاله هایی شبیه به بشقاف گود با لبة به خارج برگشته ؛
و ریتونها ( رجوع کنید به شیشه گر، ص 185ـ186 و شکل 2، 3). از دورة ساسانی ــ که از نظر شیشه گری بسیار شایان توجه است (وولف ، ص 168) ــ پیاله های شیشه ای فراوانی در گیلان کشف شده است که تراشهای مدور مقعر و کفِ معمولاً محدب دارند. چنین پیاله هایی در تیسفون و محوطة باستانی کیش در مشرق بابل ، عین سینو در شمال بین النهرین ، پالْمیرا (تدمُر) در سوریه ، و سودا گیلان در جمهوری آذربایجان نیز پیدا شده است (فوکائی ، ص 37، 54 ـ60 و تصویر 1ـ 5؛
برای دیگر انواع جامهای پیاله ای و ساغرها رجوع کنید به همان ، ص 18، 22،60ـ 65، 72ـ 75 و تصویر 6ـ 8، 11، 14، 15).

در قرون اولیة اسلامی که مسلمانان ظروف سفالی را بر طلا و نقره ترجیح می دادند و سفالگری رونق داشت (کامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 449ـ451)، ظروف گوناگونی از اواخر دورة ساسانی و اوایل دورة اسلامی ، از جمله آبخوری و کاسه و پیاله ، به دست آمده که یا بدون لعاب اند و تزئینات نقشِ کنده یا قالبی دارند یا به پیروی از شیوة ساسانی لعاب سبز قلیا و مات دارند. بعضی از این جامها فنجان مانند و بعضی از آنها به شکل پیاله ای با بدنه و لبة دالبری هستند. این شیوه در دورة عباسی (132ـ656) نیز کاربرد داشته است (توحیدی ، ص 259ـ260؛
کریمی و کیانی ، ص 9، 11؛
گروبه ، 1994، ص 16، تصویر 7، ص 18، تصویر 10؛
دیماند، ص 158؛
حسن ، 1401 الف ، ص 1، تصویر 1).

چون سفالهای به دست آمده از قلمرو امویان (شام و عراق ؛
حک : 14ـ132)، متعلق به قرن دوم ، بیشتر کاسه و تُنگ است ، شناخت شکل جام در این دوره مشکل است ( > فرهنگ هنر < ، ج 16، ص 396ـ397؛
نیز رجوع کنید به تصویر 8).

با وجود تحول در هنر سفالگری از قرن سوم به بعد و ساخت ظروف سفالین جلادار در دورة عباسی ، تعداد جامها و پیاله های موجود از کاسه ها کمتر است (توحیدی ، ص 261؛
راجرز ، ص 257؛
دیماند، ص 165؛
گروبه ، 1994، ص 21ـ33، 36ـ46؛
نیز رجوع کنید به رفیعی ، ص 75ـ82).

در شمال افریقا و اندلس نیز تا پیش از قرن چهارم کاسه های بیشتری نسبت به جامها باقی مانده است ( > فرهنگ هنر < ، ج 16، ص 403ـ404).

پیاله های کوچک آبخوری که بیشتر با لعاب گلیِ سفید پوشیده و با نقوش رنگارنگ و خطوط کوفی تزئین می شد، الگوی رایجی در ایران از قرن سوم تا قرن پنجم محسوب می شود (توحیدی ، ص 261ـ263؛
کریمی و کیانی ، ص 16 و تصویر 23؛
نیز رجوع کنید بهکامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 460). نمونه هایی از لیوانهای این دوره جزو نخستین ظروف سفالی لعابدار به شمار آمده است ( رجوع کنید به گروبه ، 1994، ص 108، تصویر 106). در این فاصله (از قرن سوم تا پنجم )، ساخت جامهای پایه دار نیز منسوخ نگردید (برای نمونه رجوع کنید به پوپ ، ج 9، تصویر 594، ش C ).

سدة ششم و هفتم ، دورة رونق سفالگری در ایران بود. از آثار کم نظیر این دوره ، پیاله های ظریفی است از گِل سفید و خاک چینی که در جرجان ساخته شده و پیاله هایی از سفال زرین فام که با لعاب درخشنده از اکسید فلزات (قلع ، آهن ، مس ) پوشیده می شد (توحیدی ، ص 270ـ271، 276؛
گروبه ، 1994، ص 121، تصویر 118؛
کریمی و کیانی ، ص 17؛
کامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 460). در این دوره ظروف فنجان مانندی با لبة دالبری ساخته می شد که به سبب داشتن دستة حلقه ای احتمالاً در ساخت آنها از الگوی ظروف فلزی مشابه تقلید شده است (گروبه ، 1994، ص 179، تصویر 178). همچنین ظروفی به عنوان کاسه ـ جام شناخته شده اند (همان ، ص 176ـ177، تصویر 172، 173، ص 184، تصویر 189، ص 260ـ261، تصویر 292ـ296). با وجود این تنوع ، جامهای لیوانی شکل با بدنه ای اریب و تزئینات زیرلعابیِ سبزرنگ بیشتر تولید می شد (همان ، ص 188، تصویر 198، ص 191، تصویر 203؛
پوپ ، ج 9، تصویر660). از نمونه های شایان بررسیِ دیگر، ظروف فنجان مانندی با برجستگیهای قاشقی شکل است که به سبب تشابه با کاسه هایی که برجستگیهایی به شکل سرپرنده دارند، به کاسة پرنده ای شهرت یافته است (فبروری ، ص 120، تصویر 147؛
گروبه ، 1994، ص 193، تصویر 209). حتی ظروفی با کارکردهای عمومی تر، از جمله ظرف دسته دار پیازی شکلی که هم نوعی جام بوده و هم به عنوان تنگ برای نگهداری مایعات به کار می رفته ، الگوی مشترک ساخت ظروف فلزی و سفالین شناخته شده است (گروبه ، 1994، ص 175، تصویر 169؛
پوپ ، ج 9، تصویر 666، ش A ، C ).

از شهر رَقّه در سوریه ، جامهای نفیسِ نقاشی شده و جلا داده شده ای با زمینة سیاه ، متعلق به سدة ششم و هفتم ، به دست آمده است که از شاهکارهای سفالگری اسلامی به شمار می آید (دیماند، ص 184ـ186، تصویر 122ـ124). از مصر نیز







پیاله هایی با تزئینات حک شدة زیر لعاب ، از جمله جامی با کتیبه ای به خط کوفی و جامی با نقش پرنده در میان نقوش گیاهی ، به دست آمده که از طرحهای دورة فاطمیان (297ـ567) است . در دورة ایوبیان (اواخر قرن ششم و نیمة اول قرن هفتم ) نیز همین شیوه ادامه داشته است (همان ، ص 203ـ206؛
فبروری ، ص 254، تصویر 317). از ظروف سفالین دورة تیموری (807ـ913) آثار کمی باقی مانده ، از جملة آنها جامی است با بدنه ای نازک و ظریف با نقش اژدها که در موزة متروپولیتن (در نیویورک ) نگهداری می شود (دیماند، ص 196).

از دورة صفویه ، جامهایی سفالی با طرح تزئینی جلادار به رنگهای گوناگون و جامهایی از جنس نیمه چینی معروف به گامبرون (به سبب صادر شدن آنها از بندر گامبرون ، بعداً بندرعباس ) با پایة کوتاه و بدنه ای مشبَّک به جا مانده است (همان ، ص 199ـ200؛
توحیدی ، ص 286). پس از دورة صفوی ، هنر سفالگری ، و به تبَع آن ساخت جامهای سفالین ، رو به افول نهاد (کامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 489).

بررسی جامهای سفالین نشان می دهد که سفالگران مسلمان در تمام دوره ها شکل پیاله ای جام را ترجیح می داده اند و بیش از آنکه در شکل جام تنوع ایجاد کنند، تزئینات روی آنها را متنوع می کردند.

در دورة اسلامی ، ساخت پیاله های شیشه ای ضخیمی که در دورة ساسانی رواج داشت ، متوقف گردید (فوکائی ، ص 56) و به جای آنها جامهای پایه بلندی ساخته شد که ظاهراً الگوی مشترکی میان سرزمینهای مرکزی اسلامی در سده های دوم و سوم بوده است (چارلزتون ، ص 298، تصویر 7؛
کاربونی ، ص 21، تصویر 2b ).

تا قرن چهارم ، ساخت ظروف فنجان مانند و لیوانهای دهان گشاد و اغلب حنایی رنگ متداول بوده است ( رجوع کنید به علی اکبرزاده کردمهینی ، ص 78، 85، 88؛
برند ، ص 39، تصویر 19؛
چارلزتون ، ص 303، تصویر 15). پیاله های ارغوانی رنگ با خطوط سفید موجدار و تزئینات زرین فامِ سبزرنگ با طرح درخت زندگی از شام ، و ساغرهای پایه دار از مصر از الگوهای شیشه گری اسلامی در این دوره محسوب می شوند (دیماند، ص 217؛
برند، ص 39، تصویر 20؛
کاربونی ، ص 21، 54، و تصویر10).

در دورة فاطمیان ، یعنی دورة شکوفایی صنعت شیشه گری اسلامی ، ظروف تراش خورده معروف به بلور کوهی ساخته می شد که مجموعه ای از جامهای آن معروف به هدویگ با بدنة ضخیم ، اغلب کدر و سبز یا زردرنگ ، در موزة ویکتوریا و آلبرت در لندن موجود است (دیماند، ص 222؛
اتینگهاوزن و گرابار ، ص 248ـ 249، تصویر 183ـ 185؛
نیز رجوع کنید به تصویر 13؛
برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به بلور * ). بعدها، تعدادی ظرف بلورکوهی از همین دوره ، از جمله جام پایه داری از ایران ، به دست آمد (چارلزتون ، ص 302؛
برند، ص 40، تصویر 21). مقارن با دورة فاطمیان ، صنعت شیشه گری در ایران چندان رونق نداشته ، با این حال جامهای پایه دار و لیوانی شکل و پیاله ای در ایران ساخته شده است ( رجوع کنید بهپوپ ، ج 13، تصویر 1445، ش A ، B ، C ، تصویر 1446).

در سدة هفتم و هشتم ، که شیشه گری همچنان در مصر و شام رونق داشت ، جامهای نفیس بسیار ظریفی ، اغلب پایه دار و گاه کشیده و ساغرمانند یا دارای بدنه ای مدور و نیمه مخروطی یا پیاله ایِ پایه دار ساخته شد (بلر و بلوم ، ص 105؛
دیماند، ص 222ـ223؛
حسن ، 1401 الف ، ص 62ـ63، تصویر 189ـ 195). فراوانی این جامهای میناکاری ، زمینة طبقه بندی جامهای لیوان مانند را تا پنج گروه (به تناسب اندازه و شکل دهانه و ارتفاع جامها) فراهم آورده است . احتمالاً بعضی از این جامها، حباب چراغ بوده اند (کنسون ، ص 45ـ46). نمونة جامهای ایرانی که از دورة ممالیک به جا مانده ، محدود است . ظروف فنجان مانند پایه کوتاه ، الگوی متفاوتی از این دوره به شمار می آید ( رجوع کنید بهچارلزتون ، ص 300، تصویر 9).

از قرن نهم شیشه گری در جهان اسلام رو به انحطاط نهاد، اما با نمونه هایی ، از جمله پیاله های نیمه تخت که در سمرقند و هرات ساخته شده است ، می توان تاریخچة شیشه گری در تمدن اسلامی را دنبال کرد (همان ، ص 303؛
پوپ ، ج 13، تصویر 1449، ش A ). جامهای پیاله ای شکل دورة صفویه ، ساختِ اصفهان و شیراز، با کیفیتی پایین تر، الگوهای متأخرتر جام شمرده می شود (چارلزتون ، ص 305؛
پوپ ، ج 13، تصویر 1449، ش C ، تصویر1450، ش C ).

در حدود قرن یازدهم ، که هنرمندان دورة شاه جهان (حک : 1037ـ 1068) در هند در ساخت بلور کوهی تبحر یافتند، ظروفی ساخته شد از جمله جام بلور شفافی با پایة کوچک و نقوش برجستة گیاهی که از بلور کوهی فاطمی ظریف تر بود (ولش ، ص 256ـ257، تصویر 166).

تنوع طلبی هنرمندان مسلمان در شیشه گری بیش از دیگر صنایع بوده و نمونة آن ساخت جام به اشکال پیاله ، ساغر و لیوان با لبه ها و پایه های متنوع است .

پس از اسلام ، به سبب منع استفاده از ظروف طلا و نقره ، ساخت این ظروف محدود گردید و ظروف فلزی اولیه بیشتر محدود به ابریق و بخوردان و تُنگ شد، با این همه ، جامی



نقره ای به شیوة جامهای دورة ساسانی ، منسوب به اوایل دورة اسلامی ، به دست آمده است (لک پور، ص 11ـ12؛
دیماند، ص 134ـ 135؛
پوپ و دیگران ، ص 76، تصویر 2). پیاله های فلزی کم عمقی از آسیای مرکزی نیز یافته شده است ( رجوع کنید بهپوگاچنکووا و حکیموف ، تصویر 171، 173ـ174، 177). جامها و کاسه های پایه داری که تا قرن چهارم ساخته شده ، ادامة ساخت الگوهای پیش از اسلام است ( > فرهنگ هنر < ، ج 16، ص 365).

با رونق گرفتن مکتب فلزکاری خراسان در دورة سلجوقی (429ـ552)، ظروف فلزی از جمله جام ، ظاهری شکوهمند یافتند (لک پور، ص 12؛
حسن ، 1401 ب ، ص 242). برای ساخت کاسه ها و جامهای پایه دار از روش ریخته گری یکپارچة بدنه و پایه استفاده می شد. علاوه بر آن ، ساخت جامهای پیاله ای هم رواج داشت ، از آن جمله است پیالة طلای ابوشجاع الدین اینجوتکین با نقش پرنده و کتیبه ای به خط کوفی در وصف شراب (آلن ، 1989، ص 172، تصویر 3، ص 179ـ180، تصویر 17؛
دیماند، ص 144، تصویر 84؛
وارد ، ص 54، 56، تصویر 38؛
نیز رجوع کنید به تصویر 11). نمونة پیاله ای کشیده با دستة حلقه ای و زائده ای نوک تیز روی دسته ، الگوی نادری در صنعت فلزکاری این دوره به شمار می رود ( رجوع کنید به پوپ ، ج 13، تصویر 1351، ش A ). به نظر جیمز ویلسون الن در جامهای پایه داری که در حدود قرن هفتم در شام ساخته شده ، نیمه کروی بودن بدنة جام ، حاکی از آن است که از شیوة بیزانسی تقلید شده است (1985، ص 134، 137، تصویر 7j, 7k ).

در سدة هشتم و نهم ، جامهای نفیس ، اغلب دارای پایة قیفی یا پایه ای نیمه کروی و بزرگ بودند و مانند بقیة ظروف ،

بیشتر با قلمزنی و حکاکی تزئین و کمتر ترصیع می شدند

و علاوه بر دعا، اشعار فارسی روی ظروف حک می گردید

که پیش از آن ، به ندرت این کار صورت می گرفت (لک پور، ص 14ـ15؛
ملکیان ـ شیروانی ، ص 187ـ189، تصویر 84، 85). از دیگر اشکال جام در این دوره ، ساغرها و لیوانهای مکشوفه از سمرقند با تزئینات بسیار است (پوگاچنکووا و حکیموف ، ص ( 154 ) ).

تعدادی جام پایه دار با درصد زیاد قلع و نقوش گیاهی و اشعاری با مضمون جستجوی اسکندر از آب حیات متعلق به قرن هفتم تا نهم ، از ایران به دست آمده است (وارد، ص 95، تصویر 73، ص 100). در مصر قرن نهم ، ساخت ظروف فلزی بر بلور اولویت داشت ، با این حال ظروف فلزی باقی مانده از مصر بیشتر ابریق ، کاسه و پایة شمعدان ، و به ندرت جام است (بلر و بلوم ، ص 97). فلزینه های اواخر قرن دهم در ایران ، با ترصیع کاریِ مستتر با فلزات گرانبها ساخته می شد و از ظروف متداول این دوره ، جامهای کم عمق شراب با لبة برگشته و نقوش اسلیمی و شکل انسان و حیوان است (همان ، ص 178؛
پوپ ، ج 13، تصویر 1393، ش B ).

در دورة گورکانیان هند (932ـ1274) جامهای برنجی قلع اندود پایه داری با کتیبه هایی از آیات و اسمای الاهی ساخته می شد ( رجوع کنید به زبروفسکی ، ص 343، تصویر 560 ـ562).

در فلزکاری اسلامی ، ساخت جام پایه دار رونق بیشتری داشت ، بر خلاف سفالگری که در آن شکل جام عمدتاً

پیاله ای بود.

در برخی ادوار، از جمله در دورة گورکانیان ، جامهای سنگی نیز ساخته می شد، از آن جمله است جامهای متعلق به جهانگیر (حک : 963ـ1014). وی به داشتن انواع جام مباهات می کرد. از جامهای مشهور او پیاله ای از یشم با رگه های طوسی و سه ردیف کتیبه روی آن و نیز جامی سبزرنگ با بدنه ای مدور و نقوش و کتیبه ای از اشعار فارسی است (ولش ، ص 195، 197، تصویر 125، 126). پیشینة ساخت این نوع جام به پیاله های دسته دار دورة تیموری باز می گردد ( رجوع کنید به گروبه ، 1989، ج 3، ص 189، تصویر 10A ، 10B ).

نفیس ترین جام سنگی دورة گورکانیان ، متعلق به شاه جهان است که از یشم سفید ساخته شده و مانند میوة (شبیه به

گلابی ) دونیم شده است . این ظرف دسته ای طوماری شکل

و پایه ای به شکل گل نیلوفر ــ که شاخصة هنر هندویی

است ــ دارد (ولش ، ص 257، تصویر 167؛
بلوم و بلر، ص 299).

جامهای جواهرنشان نیز از انواع خاص جام محسوب می شوند، از جملة آنها جامی است که در دورة عثمانی ساخته شده است (بلرگان و مراد، ص 238 و تصویر 239).


منابع :
(1) ریچارد اتینگهاوزن و اولگ گرابار، هنر و معماری اسلامی ، ترجمة یعقوب آژند، تهران 1378 ش ؛
(2) لوئی واندن برگ ، باستان شناسی ایران باستان ، ترجمة عیسی بهنام ، تهران 1348 ش ؛
(3) محمدحسین بن خلف برهان ، برهان قاطع ، چاپ محمد معین ، تهران 1361 ش ؛
(4) آرتور اپهام پوپ ، فیلیس آکرمن ، و اریک شرودر، شاهکارهای هنر ایران ، اقتباس و نگارش پرویز ناتل خانلری ، تهران 1380 ش ؛
(5) گالینا آناتولیونا پوگاچنکووا و اکبر حکیموف ، هنر در آسیای مرکزی ، ترجمة ناهید کریم زندی ، تهران 1372 ش ؛
(6) فائق توحیدی ، فن و هنر سفالگری ، تهران 1379 ش ؛
(7) زکی محمد حسن ، اطلس الفنون الزخرفیة و التصاویر الاسلامیة ، بیروت 1401 الف ؛
(8) همو، الفنون الایرانیة فی العصر الاسلامی ، بیروت 1401 ب ؛
(9) دهخدا؛
موریس اسون دیماند، راهنمای

(10) صنایع اسلامی ، ترجمة عبداللّه فریار، تهران 1365 ش ؛
(11) لیلا رفیعی ، سفال ایران از دوران پیش از تاریخ از عصر حاضر ، تهران 1378 ش ؛
(12) جعفربن محمد رودکی ، دیوان ، چاپ جعفر شعار، تهران 1378 ش ؛
(13) محمدرضا زاهدی ، «کاربرد قیر در ایران از دورة نو سنگی تا اواخر ایلام : 8000 تا 640 ق .م »، اثر ، ش 33ـ34 (بهار و تابستان 1381)؛
(14) احمد شاملو، کتاب کوچه ، تهران ، حرف پ ، دفتر 2، 1378 ش ، حرف ج ، 1381 ش ؛
(15) آرمان شیشه گر، «شیشه گری در دوران هخامنشی »، در باستان شناسی و هنر ایران : 32 مقاله در بزرگداشت عزت اللّه نگهبان ، به کوشش عباس علیزاده ، یوسف مجیدزاده ، و صادق ملک شهمیرزادی ، تهران : مرکز نشر دانشگاهی ، 1378 ش ؛
(16) غلامحسین صدری افشار، نسرین حکمی ، و نسترن حکمی ، فرهنگ فارسی امروز ، تهران 1377 ش ؛
(17) هلن علی اکبرزاده کرد مهینی ، شیشه : مجموعة مرز بازرگان ، تهران 1367 ش ؛
(18) جابر عناصری ، تجلی دوازده ماه در آئینة اساطیر و فرهنگ عامة ایران ، مرند 1374 ش ؛
(19) ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامة فردوسی ، ج 6، چاپ م .ن . عثمانوف ، مسکو 1967؛
(20) فرهنگ بزرگ سخن ، به سرپرستی حسن انوری ، تهران : سخن ، 1381 ش ؛
شینجی

(21) فوکائی ، شیشه ایرانی ، ترجمة انگلیسی از ادنا کرافورد، ترجمة فارسی از آرمان شیشه گر، تهران 1371 ش ؛
(22) بهمن فیروزمندی ، باستان شناسی و هنر آسیای صغیر ، ج 1، تهران 1378 ش ؛
(23) امان اللّه قرشی ، آب و کوه در اساطیر هند و ایرانی : درآمدی بر علم اعلام جغرافیایی هند و اروپایی ، تهران 1380 ش ؛
(24) سیف اللّه کامبخش فرد، آثار تاریخی ایران ، تهران 1380 ش الف ؛
(25) همو، سفال و سفالگری در ایران از ابتدای نوسنگی تا دوران معاصر ، تهران 1380 ش ب ؛
(26) فاطمه کریمی و محمدیوسف کیانی ، هنر سفالگری دورة اسلامی ایران ، ( تهران ) 1364 ش ؛
(27) جین کوپر، فرهنگ مصور نمادهای سنّتی ، ترجمة ملیحه کرباسیان ، تهران 1380 ش ؛
(28) رومن گیرشمن ، هنر ایران ، ج 1: در دوران ماد و هخامنشی ، ترجمة عیسی بهنام ، تهران 1346 ش ؛
(29) کلیفورد چارلز لامبرگ ـ کارلوفسکی و مارتا لامبرگ ـ کارلوفسکی ، «تپه یحیا: کهن شهری در ایران »، ترجمة هرمز شهریاری ، چیستا ، سال 6، ش 5 و 6 (بهمن و اسفند 1367)؛
(30) سیمین لک پور، سفیدروی ، تهران : سازمان میراث فرهنگی کشور، 1375 ش ؛
(31) ادوارد لوسی ـ اسمیت ، فرهنگ اصطلاحات هنری ، ترجمة فرهاد گشایش ، تهران 1380 ش ؛
(32) یوسف مجیدزاده ، تاریخ و تمدن بین النهرین ، تهران 1376ـ1380 ش ؛
(33) غلامرضا معصومی ، «ساغرهای مفرغی لرستان »، مجلة بررسیهای تاریخی ، سال 4، ش 2 و 3 (خرداد ـ شهریور 1348)؛
(34) محمد معین ، فرهنگ فارسی ، تهران 1371 ش ؛
(35) محسن منوچهر دانائی ، فرهنگ گوهرشناسی ، به کوشش محمدعلی احمدی بیداخویدی ، ( تهران ) 1376 ش ؛
(36) ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکی ، سازمان اداری حکومت صفوی ، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرة الملوک ، ترجمة مسعود رجب نیا، در میرزا سمیعا، تذکرة الملوک ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1368 ش ؛
(37) رشید نادوری و ژان ورکوته ، «هنرها و حرفه های دوران فراعنة مصر»، پیام یونسکو ، ش 116 (آبان 1360)؛


(38) ناصرخسرو، دیوان ، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق ، تهران 1353 ش ؛
(39) ابوالحسن نجفی ، فرهنگ فارسی عامیانه ، تهران 1378 ش ؛
(40) علی اکبر نفیسی ، فرهنگ نفیسی ، تهران 1355 ش ؛
(41) عزت اللّه نگهبان ، گزارش مقدماتی حفریات مارلیک : چراغعلی تپه ، تهران 1356 ش ؛
(42) جیمزهال ، فرهنگ نگاره ای نمادها در هنر شرق و غرب ، ترجمة رقیه بهزادی ، تهران 1380 ش ؛
(43) پاول هرن ، اساس اشتقاق فارسی ، ( با توضیحات یوهان هاینریش هوبشمان ) ، ترجمة جلال خالقی مطلق ، تهران 1356 ش ؛
(44) ارنی هرینک ، سفال ایران در دوران اشکانی ، ترجمة حمیده چوبک ، تهران 1376 ش ؛


(45) James Wilson Allan, "Concave or convex? The sources of Jaz ¦ran and Syrian metalwork in the 13th century", in The Art of Syria and the Jaz  ¦ra: 1100-1250 , ed. Julian Raby, Oxford: Oxford University Press, 1985;
(46) idem, "Metalwork", in The Arts of Persia , ed. Ronald W. Ferrier, New Haven: Yale University Press, 1989;
(47) Emine Bilirgen and Sدheyla Murat, "Imperial treasury", in Topkapi Palace , tr. Ender Gدrol, ed. Asya ´ag §lar, Istanbul: Akbank, 2000;
(48) Sheila S. Blair and Jonathan M. Bloom, The art and architecture of Islam: 1250-1800, Middlesex, Engl. 1995;
(49) Barbara Brend, Islamic art , London 2001;
(50) Stefano Carboni, Glass from Islamic lands , London 2001;
(51) R. Charleston, "Glass", in ThArts of Persia , ibid;
(52) The Dictionary of art , ed. Jane Turner, New York: Grove, 1998, s.vv. "Islamic art. IV: Metalwork. 1. (iv) forms" (by Eva Baer), "ibid. V: Ceramics. 2. (i) Syria" (by Alastair Northedge), "ibid. V: Ceramics. 2. (v) North Africa and Spain";
(53) Ge ¨za Febe ¨rva ¨ri, Ceramics of the Islamic world in the Tareq Rajab Museum , London 2000;
(54) Ernst J. Grube, Cobalt and lustre: the first centuries of Islamic pottery , London 1994;
(55) idem, "Notes on the decorative arts of the Timurid period, II", in Islamic art: an annual dedicated to the art and culture of the Muslim world , vol.3, ed. Ernst J. Grube and Eleanor G. Sims, New York: The Islamic Art Foundation, 1989;
(56) C. Hill, "Early art", in The Arts of Persia , ibid;
(57) Summer S. Kenesson, "Islamic enamelled beakers: a new chronology", in Gilded and enamelled glass from the Middle East , ed. Rachel Ward, London: British Museum Press, 1998;
(58) Assadullah Souren Melikian- Chirvani, Islamic metalwork from the Iranian world: 8th-18th centuries , London 1982;
(59) Arthur Upham Pope, ed., A survey of Persian art , Tehran 1977;
(60) M. Rogers, "Ceramics", in The Arts of Persia , ibid;
(61) Rachel Ward, Islamic metalwork , New York 1993;
Stuart Cary Welch, India:art and culture, 1300-1900 , New York

(62) 1999;
(63) Hans E. Wulff, The traditional crafts of Persia , Cambridge, Mass. 1966;
(64) Mark Zebrowski, Gold, silver & bronze: from Mughal India , London 1997.

/ اکرم ارجح /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4343
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست